لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تعریف فطرت
کسانی که به زبان عربی آشنا هستند میدانند که وزن " فعلة " دلالت بر نوع یعنی گونه میکند . " جلسة " یعنی نشستن ، و " جلسة " یعنی نوع خاصی از نشستن . " جلست جلسة زید " یعنی نشستم به گونه نشستن زید ، همانگونه که زید مینشیند نشستم . ابن مالک در " الفیه " میگوید: و فعلة لمره کجلسة و فعلة لهیئة کجلسة چنانکه گفتیم در قرآن ، لغت " فطرت " در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است : « فطره الله التی فطر الناس علیها »یعنی آن گونه خاص از آفرینش که ما به انسان دادهایم ، یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است . این کلمهای که امروز میگویند " ویژگیهای انسان " ، اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگیها در اصل خلقت قائل باشیم ، مفهوم فطرت را میدهد . فطرت انسان یعنی ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان .
سخن ابن اثیر
یکی از کتب معتبری که در لغات حدیث نوشته شده است کتابی است به نام النهایة از ابن اثیر که تا حد زیادی معروف است و چون میخواهیم از مدارک معتبر شاهد آورده باشیم از این کتاب نقل میکنیم:
(1) همچنان که در لغات قرآن " مفردات " راغب کتاب بسیار نفیسی است . راغب لغات قرآن را خیلی خوب ریشه شکافی کرده است و ابن اثیر لغات حدیث را ابن اثیر در النهایه به مناسبت ، آن حدیث معروف را نقل میکند که (( کل مولود یولد علی الفطره ))...
( 2 ) (هر مولودی بر فطرت اسلامیه متولد میشود لکن پدران او )یعنی عوامل خارجی او را منحرف میکنند ، یهودی یا نصرانی یا مجوسیاش میکنند ، که درباره این حدیث بعد بحث میکنیم . چون این حدیث را نقل کرده ، کلمه " فطرت " را معنی کرده است الفطر : الابتداء والاختراع . " فطر " یعنی ابتدا و اختراع ، یعنی خلقت ابتدایی مقصود از خلقت ابتدایی که ابداع هم احیانا به آن میگویند خلقت غیر تقلیدی است . کار خدا فطر است ، اختراع است ولی کار بشر معمولا تقلید است ، حتی در اختراعی هم که بشر میکند عناصر تقلید وجود دارد ، یعنی چه ؟ کارهای بشر تقلید از طبیعت است ، یعنی قبلا طبیعتی وجود دارد و بشر آن را الگو قرار میدهد و بر اساس آن نقاشی میکند ، صناعی میکند ، مجسمه سازی میکند . بشر احیانا اختراع و ابتکار هم میکند و قدرت بر اختراع و ابتکار هم دارد ، ولی مایههای اصلی اختراع و ابتکار بشر باز خود طبیعت است یعنی از طبیعت الگو میگیرد)در معارف اسلامی در نهج البلاغه و غیر آن روی این قضیه زیاد تکیه شده است و قهرا همینطور هم است ) اما خدا کار خودش را از یک صنع دیگری تقلید نکرده ، چون هر چه هست صنع اوست و مقدم بر صنع او چیزی نیست (پس کلمه " فطر " مساوی با ابتداء و اختراع است ، یعنی عملی که از روی چیز دیگری تقلید نشده است بعد میگوید : والفطره : الحالة منه کالجلسة والرکبة فطرت یعنی حالت خاص و نوع خاصی از آفرینش ، مثل لغت " جلسة " و " رکبة " که به معنی نوع خاصی نشستن و نوع خاصی ایستادن است .والمعنی انه یولد علی نوع من الجبلة والطبع المتهیی لقبول الدین فلو ترک علیها لاستمر علی لزومها . یعنی انسان به نوعی از جبلت و سرشت و طبیعت آفریده شده است که برای پذیرش دین آمادگی دارد و اگر به حال خود و به حال طبیعی رها شود همان راه را انتخاب میکند مگر اینکه عوامل خارجی و قسری او را از راهش منحرف کرده باشد. بعد ابن اثیر میگوید در حدیث ، لغت " فطرت " مکرر آمده است . مثلا در حدیثی از پیغمبر اکرم که ابن اثیر ابتدای حدیث را نیاورده آمده است ((علی غیر فطره محمد )) یعنی (( علی غیر دین محمد ))یعنی در اینجا به جای کلمه ((دین))خود کلمه (( فطرت )) آمده است .
همچنین ازعلی علیهالسلام نقل میکند : ((و جبار القلوب علی فطراتها)) خدای متعال که دلها را آفریده است جبار دلها بر اساس فطرتهای این دلهاست . در اینجا " فطرت " جمع بسته شده است : فطرات ( فطرتها)از اینجا ما یک نشانه پیدا میکنیم که آنچه که از نظر معارف اسلامی ، فطری انسان است یک چیز نیست بلکه انسان فطریاتی دارد . ابن اثیر گفته است : علی فطراتها ای علی خلقها (نهایه ابن اثیر ، ج / 3 ص . 457)
سخن ابن عباس
حدیث عجیبی از ابن عباس نقل میکند که من همین حدیث را قرینه میگیرم بر اینکه لغت " فطرت " از لغاتی است که قرآن برای اول بار به کار برده است . ابن عباس که پسر عموی پیغمبر و مردی قرشی و عالم است او یک عجمی نبوده که بگوییم از لغت عرب ناآگاه بوده است میگوید من معنی کلمه " فطرت را که در قرآن آمده است آن وقتی فهمیدم که با یکاعرابی بادیه نشین روبرو شدم که این کلمه را در موردی به کار برد . وقتی این کلمه را در آن مورد به کار برد مفهوم آیه برای من روشن شد . میگوید: (ما کنت ادری ما فاطر السموات والارض حتی احتکم الی اعرابیان فی بئر) لغت " فاطر " را که در قرآن آمده است درست نفهمیده بودم تا اینکه دونفر اعرابی ( عرب بادیه نشین ) آمدند که درباره یک چاه آب با یکدیگر اختلاف داشتند یکی از آنها گفت : انا فطرتها . میخواست بگوید چاه مال من است . مقصودش این بودکه من ابتداء آن را حفر کردم.میدانید وقتی چاه را میکنند(پس ازمدتی آب ، خود را پایین میکشد لذا دو مرتبه آن را حفر میکنند و چندمتر پایینتر میروند ) میخواست بگوید من صاحب اولش هستم ، یعنی آن کسی که اول بار این چاه را حفر کرد من بودم . ابن عباس میگوید از اینجا فهمیدم که لغت " فطرت " در قرآن چه معنایی میدهد : یک خلقت صددرصد ابتدایی در انسان که حتی درغیر انسان هم سابقه ندارد در موارد دیگری هم که لغت فطر در زبان عربی به کار برده شده است مفهوم ابتدایی بودن و سابقه نداشتن در آن هست . مثلا عرب میگوید: فطر ناب البعیر فطرا " اذا شق اللحم و طلع . وقتی که دندان شتر در میآید و برای اولین بار گوشت را میشکافد این ابتدای طلوعش را با " فطر بیان میکنند . همچنین اولین شیری را که از پستان حیوان گرفته میشود به اعتبار اینکه برای اولین بار گرفته شده است " فطر " میگویند. راغب اصفهانی هم این لغت را در همین حدودی که ابن اثیر در النهایه
تعریف فطرت