دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه
88
برخی از فهرست مطالب
فصل اول:
واکنش اجتماعی علیه جرم
فصل دوم:
دسته بندی واکنش جتماعی
فصل سوم:
تعیین مجازات
مبحث اول: واکنش اجتماعی کاملا جزایی(مجازات) (Punishment)
الف) هدفهای مجازات
1- ترساندن (ارعاب(
یکی از دلیلهایی که قانونگذار در انتخاب مجازاتها به نوع و شدت و ضعف آن توجه دارد ایجاد رعب و هراس در مردم است. همین ویژگی راهنمای قانونگذار در تشدید مجازات اعمالی است که بیشترین اختلال را در نظام اجتماعی پدید میآورد و مایه تشویش اذهان عمومی است. قانونگذار با این تصور که ترس از مجازات ممکن است عمومی و یا اختصاصی باشد. ایجاد ترس در توده مردم و در نتیجه بازداشتن آنان از ارتکاب جرم در روزگار ما محل تردید است. دستکم به عوامل اجتماعی متعددی بستگی دارد. پیشگیری عمومی زمانی با ارعاب دیگران حاصل میشود که اوضاع اجتماعی و فرهنگی تحقق آن را ممکن سازد. از جمله عدالت کیفری همواره باید صحت و مشروعیت خود را به اثبات برساند. به عبارت دیگر این اعتقاد که مجازات در باره عموم مردم یکسان به اجرا در میآید.
علاوه بر پیشگیری عمومی با پیشگیری اختصاصی انتظار این است که بزهکار با تحمل سختی و رنج مجازات از کرده خود پشیمان شود و از اعمال گذشته خود دست بشوید. ولی این انتظار همیشه با واقع منطبق نیست. زیرا، تأثیر بازدارنده مجازاتها بر حسب وضع روانی و اجتماعی محکوم علیه شدت و ضعف دارد.
اولاً، همه بزهکاران از شخصیت واحد و ساختار روانی یکسان برخوردار نیستند. در نتیجه به یک درجه از اجرای مجازات متأثر نمیشوند.
ثانیاً، بر حسب ماهیت جرم و میزان قبح اجتماعی عمل، میل و کشش مجدد به ارتکاب جرم در افراد متفاوت است. به همین دلیل، علمای حقوق برای اخذ بهترین نتیجه از اجرای مجازات سیاست فردی کردن آن را پیشنهاد میکنند. [1]
2- سزادادن (مکافات)
از دیرباز مکافات عمل، بار سنگینی به شمار میآمد که بزهکار برای جبران تقصیر خود به دوش میکشید. عدالت اقتضاء میکرد که کار زشت بیکیفر نماند. امروزه این مقصود در اجرای مجازات همچنان تعقیب میشود. در اذهان عموم مردم مفهوم عدالت وقتی معنی و تحقق مییابد که بزهکار به سزای همان میزان گناهی که مرتکب شده است رسیده باشد. مجازات وظیفه دارد که این تعادل را برقرار کند.
این اندیشه که از پیشینیان به یاد مانده هنوز در اعتقاد مردم ریشه دارد که بزهکار مدیون است و باید دین خود را به همان میزان بپردازد. از این رو، مجازات ضمناً نوعی تلافیجویی به شمار میآمد که تجلی آرمانی آن را میتوان امروزه در اجرای مجازات قصاص مشاهده کرد. در مکتبهای کهن حقوق کیفری هر جرمی با فرض وقوع تقصیر توأم بود. از این رو، مجازات بدون تقصیر معنی نداشت. مقصر انسانی آزاد و مختار بود و اخلاقاً مسؤولیت اعمال خود را به عهده داشت. بدینسان، عنصر اخلاقی (روانی) رفته رفته جزء عناصر جرم به حساب آمد. (محمد علی اردبیلی، پیشین، ص 129)
3- بازپروری (اصلاح(
امروزه دانش ما از رفتار و خلق و خوی انسانها فزونی یافته است. تغییر رفتار و یا به عبارت دیگر عادات زشت و ناپسند انسان موضوع پژوهشهای روانشناسی است. بر این اساس، رفتار مجرمانه نوعی ناسازگاری اجتماعی است و بزهکار کسی است که بنا به دلایلی قادر نیست خود را با خواستههای جامعه تطبیق دهد. حال چگونه و با چه ابزاری میتوان بار دیگر انسان کژ رفتار را با گروه اجتماعی خود پیوند و آشتی داد؟
این سؤالی است که با بررسی ابزار کیفری یعنی مجازاتها آسان میتوان به آن پاسخ داد. از تأثیر تربیتی بعضی از مجازاتها مانند اعدام، رجم و مجازاتها توانگیر به طور کلی باید مأیوس بود. زیرا، بازپروری اصولاً با اجرای این قبیل مجازاتها منافات دارد.
تنها مجازاتی که خصیصه تربیتی آن به ظاهر و نسبت به مجازاتهای دیگر بارز است کیفر زندان است. اصطلاح «حبس تأدیبی» زمانی شیوهای از اجرای مجازات را تداعی میکرد که با سیاست یک نهاد تربیتی باید منطبق میبود. امروزه دیگر از اعجاز زندانها سختی نیست، بلکه سعی بر این است که با تعلیق اجرای مجازات و یا آزادی مشروط و یا راه کارهای دیگرحتی المقدور از آثار زیانبار زندانها تا حدودی کاسته شود.
مجازاتهای مالی به ویژه جریمه نقدی عیوب مجازاتهای دیگر را کمتر دارد. شاید و به همین دلیل اثر بازدارندگی آن در پیشگیری از جرایم خاص نسبتاً قوی است. (محمد علی اردبیلی، پیشین، ص 130)
ب) ویژگیهای بنیادی مجازاتها 1- رنجآوری
خصوصیت آزاردهنده مجازات از همان هدف مکافاتدهی آن سرچشمه میگیرد. مجازات، عذاب و دردی است که بزهکار باید با تمام وجود آن را تحمل کند.
در گذشته «اعمال شاقه» اجرای مجازات حبس را با سختی و جانکاهی توأم میکرد. امروزه محرومیت از آزادی خود به تنهایی مضیقهای است. در گذشته، کیفری مانند «حبس مجرد» مجازاتی ترهیبی بود. یعنی بزهکار مانند راهبی باید ترک دنیا میکرد. زیرا، در تفکر دینی خلوت کردن با خود، و دوری گزیدن از لذتهای مادی چشم انسان را به حقایق میگشود و احساس ندامت و پشیمانی برمیانگیخت. اصطلاح ندامتگاه در معنی دیر ناظر به مکانهایی بود که قانون حاکم بر آن سکوت بود.
کیفرهای بدنی مانند تازیانه، قطع عضو واجد همان خصوصیت آزاردهندگی است. عموماً هدف ارعابی مجازاتها جز با تقویت خصیصه رنجآوری آن ممکن نیست. قانونگذاران امیدوارند با وضع مجازاتهای شاق، رعب و وحشت در دل مردم پدید آورند تا شاید بیم و هراس، آنان را از ارتکاب جرم باز دارد. به عکس، برای تأمین هدف اصلاحی مجازاتها ناگزیرند بیش از پیش از خشونت آنها بکاهند. (محمد علی اردبیلی، پیشین، ص 131)
2- رسواکنندگی
در گذشته فلسفه مجازاتهای ترذیلی یا خوار و خفیفکننده این بود که مردم از بیم از دست دادن آبرو و مقام اجتماعی خود گرد بزهکاری نگردند. البته رسواکنندگی صفت مجازاتها خاصی نیست. همه کیفرها بیش و کم رسواکنندهاند. ولی سرافکندگی محکومعلیه از اجرای مجازات بستگی تام به قضاوت مردم درباره اعمال او دارد. هر چه زشتی اعمال بزهکار بیشتر باشد رسوایی او میان مردم بیشتر است. به عکس، اگر مردم فعل یا افعالی را قبیح ندانند، ارتکاب آن هیچگاه مایه شرمساری نیست.
اجرای مجازات که نشانه سرزنش عمومی است عموماً پیوندهای اجتماعی محکومعلیه را با اجتماع سست میگرداند. گفته میشود بزهکار به جامعه خود مدیون است و باید دین خود را به آن ادا کند. در این حال، با اجرای مجازات به نظر میرسد که بزهکار باید حساب خود را با جامعه تسویه کرده باشد. لیکن دشواریهایی که بزهکار عموماً با آن رو به رو است دقیقاً پس از اجرای مجازات ظاهر میشود. زیرا، داغ ننگ که بر پیشانی او نقش بسته است بازگشت او را به جامعه به خطر میاندازد. گرفتاری بسیاری از زندانیان پس از خاتمه محکومیت، یافتن موقعیت اجتماعی جدید و بازیافتن آبروی از دست رفته خویش است. ولی جامعه کمتر روی خوش به آنان نشان میدهد. از این رو گفته میشود خصیصه رسواکنندگی مجازات نباید آنچنان قوی باشد که بازسازگاری اجتماعی بزهکار را تهدید کند. (محمد علی اردبیلی، پیشین، ص 132)
3- معین بودن
هدفهای مجازات به ویژه ارعاب و مکافات بدکاران هنگامی تحقق خواهد یافت که مجازات ثابت و مشخص باشد. فرض آن است که قاضی میتواند میزان آشفتگی اجتماعی ناشی از جرم و تقصیر بزهکار را در هر مورد بسنجد و او را به مجازات معینی محکوم کند.
اعلام حکم مجازات این حسن را دارد که بزهکاران بالقوه به عواقب رفتار سوء خود خواهند اندیشید. همچنین، محکومعلیه واقف خواهد شد که چه تکالیفی بر عهده او است و چگونه و چه زمان مجازات او به پایان خواهد رسید. تعیین نوع و میزان مجازات، محکومعلیه را از هر گونه خودسری و میل و نظر مجریان احکام کیفری مصون خواهد داشت. و اگر هدف از مجازات، بازسازگار کردن محکومعلیه باشد، مجریان را بر آن میدارد تا در حدود مدت مقرر در حکم به برنامهریزی مناسب بپردازند.
مع هذا با آنکه قاضی در اجرای عدالت با توجه به میزان تقصیر و صدمات ناشی از جرم میتواند درباره گذشته به آسانی قضاوت کند، در تعیین زمان لازم به منظور بازسازگار کردن محکومعلیه، آینده را به درستی نمیتواند پیشبینی کند. از این رو، معین کردن مجازات از پیش مانعی در راه تأمین هدف اصلاحی مجازات تلقی میشود.
در نظام کشوری کشور ما، هیچ تدبیری پیش از اتمام مجازات برای تعدیل وصف معین بودن مجازاتها اندیشیده نشده است و محکومعلیه ناگزیر به تحمل تمامی مجازات مقرر در دادنامه است. تنها قواعدی که تا حدودی وافی به مقصود است آزادی مشروط و عفو محکومان به مجازاتهای سالب آزادی است. (محمد علی اردبیلی، پیشین، ص 133)
4- قطعی بودن
خصیصه قطعیت حکم با ویژگی معین بودن مجازات مرتبط
[1] - اردبیلی، محمد علی، حقوق جزای عمومی، نشر میزان، تهران، چاپ ششم، پاییز 1382، صص 129-128.