نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شخصیت وحقوق زن در اسلام

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد شخصیت وحقوق زن در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شخصیت وحقوق زن در اسلام


تحقیق در مورد شخصیت وحقوق زن در اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:22

 

  

 فهرست مطالب

 

شخصیت وحقوق زن در اسلام

 

جایگاه زن در اسلام

 


ارزش و مقام زن

 

ازدواج

 

ارث

 

طلاق

 

نقش زن در اجتماع

 

حقوق اقتصادى

 

حقوق فرهنگى

 

حقوق سیاسى

 

 جلوه های حضور زن در اسلام(زنان صدر اسلام(

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جهل و تاریکى، عالم را فرا گرفته بود و اخلاق و معنویت پایمال ابلیس و ابلیسیان گشته بود. خدایانِ چوبین به عنوان نمادى از خدا در گوشه خانه و عبادتگاه جاى داشتند؛ امّا در حقیقت، هوى و هوس بود که بر دل‏هاى آنان خدایى مى‏کرد. زن به کالایى براى رفع هوى و هوس تبدیل شده بود و در غایت مظلومیّت، فریاد دادخواهى سر داده بود و در این اوان بود که «اسلام» از جزیرة‏العرب سربلند کرد و قد برافراشت و به این نداى مظلومیت که نه تنها نداى زن بلکه نداى انسانیّت بود، لبیک گفت و با تعالیم ناب و انسان‏سازش به یارى انسان و انسانیّت شتافت و زن را از ورطه خوارى و ذلّت بیرون کشید و بر قلّه رفیع عزّت نشاند.

اکنون در بخش دوّم از مقاله خویش، به بررسى موقعیّت و جایگاه زن در اسلام، در سه فصل خواهیم پرداخت: فصل اوّل: جایگاه زن در اسلام؛ فصل دوّم: جلوه‏هاى حضور زن در اسلام (قسمت اوّل)(1)؛ فصل سوّم: جلوه‏هاى حضور زن در اسلام (قسمت دوّم)(2).

 

 

از نگاه اسلام، زن و مرد هر دو انسانند؛ هر دو مخلوق خدایند و هر دو برابر، امّا این برابرى در کمالات و دستیابى به مقامات معنوى و انسانى، بندگى و تعبّد الهى و کرامت وجودى انسان بر سایرین است نه در احکام و وظایف. از سوى دیگر، هر دو به یک اندازه در بنیان خانواده، اجتماع و بقاى نسل آدمى سهیمند؛ خداوند مى‏فرماید: «اى مردم، شما را از مرد و زنى آفریدیم و آن‏گاه شعبه‏هاى بسیار و قبیله‏هاى مختلف گردانیدیم.» قرآن به صراحت اعلان مى‏کند که زن و مرد، هر دو، از یک جوهر انسانى و یک نفس واحد، خلقت یافته‏اند و زن مایه آرامش و آسودگى مرد است: «او خدایى است که همه شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید

در پیشگاه خداوند، زن و مرد هر دو یک مقام دارند و هیچ یک به خودى خود بر دیگرى برترى ندارد؛ چون هر دو از یک جوهرند و جنسیّت مایه برترى آنان بر دیگرى نیست؛ هیچ مردى را بر زنى و هیچ زنى را بر مردى برترى نیست مگر به سبب ایمان و تقوایشان؛ این همان مطلبى است که خداوند در آیه 13 سوره حجرات به آن تصریح نموده است.

در احکام و وظایف، تفاوت‏هایى براى زن و مرد لحاظ شده است که این تفاوت‏ها بر اساس نوع آفرینش و جایگاه زن در نظام خلقت و طبیعت است و این برنامه و تقسیم وظایف و مسئولیت‏هاى زن و مرد به خوبى واضح و روشن است. خدمت به زن و ارزش بخشیدن به اوست، نه تبعیض و بى‏عدالتى. اسلام مى‏خواهد زن به مقام والاى انسانیّت دست یابد؛ در سرنوشت خویش دخیل باشد و آن‏چنان که شایسته یک انسان است زندگى کند؛ از همین رو، مسیر کمالش را تعیین و راه را نشانش داده است تا وى به اختیار و اراده خویش، مسیر سعادت برگزیند و به کمال انسانى خویش نایل گردد.


ارزش و مقام زن

اسلام پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مى‏دانستند و مى‏پنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است. اسلام به زن ارزش بخشید و به مقابله با اندیشه‏هاى بى‏اساسى پرداخت که زن را بى‏ارزش مى‏دانست. زن را به پارسایى فرا خواند و او را نشان خوشبختى و سعادت دو جهان و بهترین گنجینه یک مرد معرّفى نمود و به آنانى که دختران را ناپسند مى‏داشتند، فرمود: «دختران را مکروه مدارید که آن‏ها مایه اُنسند»و طولى نکشید که دختر دار بودن را از ننگ، به گنج مبدّل نمود و فرمود: «هر مسلمانى که دو دختر وى به بلوغ رسند و تا در خانه او هستند با آن‏ها نیکى کند بهشتى مى‏شود.

اسلام به زن، حقّ اختیار و تعیین سرنوشت داد؛ تا خود، راه خویش را برگزیند. در صدر اسلام، دخترى بود به نام «خنساء» که خواستگاران متعدّدى داشت. یکى از خواستگاران وى جوان دلیر و شجاعى بود به نام «ابولبابه»؛ که مطلوب «خنساء» قرار گرفته بود. «حذام بن خالد»، پدر خنساء، بر خلاف میل دختر خود و بدون رضایت او، وى را به عقد شخص دیگرى آورد. «خنساء»، ناخشنود از عمل پدر، نزد پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و ماجراى خویش بازگو کرد. پیامبر پس از شنیدن ماجرا، فرمود: «خنساء، آیا به کار پدرت راضى هستى؟» پاسخ داد: «هرگز.» آن حضرت فرمود: «پس عقدت صحیح نیست؛ با هر که میل دارى ازدواج کن.» سپس «حذام» را احضار نمود و فرمود: «باید طبق میل دخترت رفتار کنى واو را به عقد آن کسى که مى‏خواهد، درآورى.» او نیز چنین کرد

اسلام، ازدواج با محارم را ممنوع ساخت و به زن ارزش حقوقى بخشید تا به همگان اعلام کند که زن کالا نیست، تا مورد مبادله و تبادل قرار گیرد یا به ارث برسد. از همین رو فرمود:«این اهل ایمان، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید.» نیز فرمود: «با زنانى که پدران شما با آن‏ها ازدواج کرده‏اند، هرگز ازدواج نکنید؛ مگر آن‏چه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. حرام شده است بر شما، مادرانتان، ودختران، و خواهران، عمّه‏ها و خاله‏ها و دختران برادر، دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر داده‏اند و خواهران رضاعى شما و مادران همسرانتان و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‏اند از همسرانى که با آن‏ها آمیزش جنسى داشته‏اید و همچنین همسران پسرانتان که از نسل شما هستند ـ نه پسر خوانده‏ها ـ و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آن‏چه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.» تعدّد شوهر را نیز منع نمود و فرمود:«و نکاح زنِ محصنة ـ شوهردار ـ نیز براى شما حرام شد


ازدواج

پیمان زناشویى، پیمان مقدّسى است و رضایت زن، رکن اساسى ازدواج از نظر اسلام است؛ او آزاد است که به اختیار خود، همسر (همسفر زندگى)اش را برگزیند.

مرد، وظیفه دارد در آغاز پیمان زناشویى و زندگى مشترک، «مهریّه‏اى» را به عنوان پیش کش و هدیه براى همسر خویش در نظر بگیرد و تقدیمش کند و البتّه که این پیش کش منحصر و مختص به زن است و هیچ کس دیگرى در آن سهمى ندارد، از همین رو قرآن مى‏فرماید: «مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آن‏ها بپردازید.» و نیز رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «هر که زنى گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ، چون زناکاران بمیرد

خداوند در آیه 4 سوره نساء از مهریه با نام «صدقه» یاد کرده است که مى‏توان این‏چنین بیان کرد: صدقه از ماده صدق است و از آن رو بر مهریه اطلاق مى‏شود که نشانه راستین بودن علاقه مرد است و از محبّت قلبى و حقیقى وى نشان دارد.
علاوه بر مهریّه، در تمام مدّت زمانى که زن و مرد با یکدیگر زندگى مشترکى دارند، پرداخت نفقه نیز بر عهده مرد و امرى واجب است که در صورت تخلّف مرد از پرداخت آن، زن مى‏تواند اقامه دعوى کند.




 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شخصیت وحقوق زن در اسلام

تحقیق در مورد جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام


تحقیق در مورد جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:6

 

  

 فهرست مطالب

 

 

مهرورزی در اسلام :

 

مهرورزی از دید معصومین (ع) :

 

محبت نزد ادیان و فلاسفه :

 

انواع محبت و مهرورزی :

 

 

 

 

انسان به طور فطری موجودی عاطفی است.یعنی ناخودآگاه جویای محبت و عاطفه است . دلیل محکم برای اثبات ادعای فوق همین گرایش طبیعی و غریزی انسان به اجتماع و زندگی اجتماعی است . تا در سایه این اجتماع به نیاز های فطری خویش دست یابد . دین اسلام به عنوان کامل ترین دین آسمانی تاکید ویژه ای بر محبت و مهرورزی دارد . الگوی انسانی کامل معرفی شده در دین اسلام حضرت محمد (ص) است . محبت و مهربانی در تمامی ابعاد زندگی ایشان موج می زند . از کانون گرم خانواده گرفته تا اجتماع مردم عادی – از دعوت آسمانی ایشان گرفته تا جنگ ها و غزواتی که ایشان با آن ها مواجه شد.در تمامی این مراحل ایشان هرگز اصل مهم مهرورزی را فراموش نمی کردند .

دین اسلام رابطه میان مسلمانان را یک رابطه برادری و برابری معرفی می کند و برای همه اقشار حقوق مساوی و یکسانی را قائل است و این مهم را به کرات توسط سیره پیامبر متذکر می شود.مثلا اینکه بلال حبشی یک سیاه بود ولی موذن پیامبر بود. یا سلمان فارسی عرب نبود ولی در مجالس همنشین پیامبر بود . و در صحنه هایی که حضرت در مجالس گوناگون با تمامی قشرهای جامعه مراوده و نشت و برخاست داشتند .

دین اسلام با وضع قوانین خاص عنصر محبت و مهرورزی را به شکلی خاص تداوم می بخشد. زکات – خمس – صدقه و احسان از جمله ی این قوانین و ضوابط هستند. به گونه ای که زکات را با نماز توصیه می کند. تاکید اسلام بر حقوق همسایه نمونه ی دیگری از اهمیت مهرورزی در اسلام است .اسلام مسلمین را مکلف کرده که از احوال همسایه خویش دستگیری نمایند . مبادا مسلمانی شب سیر بخوابد در حالی که همسایه اش با شکم گرسنه شب را به صبح برساند که در این صورت مسلمان نیست .

تاکید اسلام به برگزاری نماز جمعه و جماعت – صله رحم - ... نیز بیانگر اهمیت مهرورزی در اسلام است .

بنابر آن چه که مختصر بیان شد و نیز با مطالعه در سیره پیامبر و اهل بیت و جنبه های رفتاری ایشان می توان به جایگاه مهرورزی در اسلام اشراف پیدا کرد .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه محبت و مهرورزی در اسلام

تحقیق در مورد تاریخ پیامبر اسلام

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد تاریخ پیامبر اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تاریخ پیامبر اسلام


تحقیق در  مورد تاریخ پیامبر اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه19

 

فهرست مطالب

 

   زن و نظام خانوادگی در مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام:

 

 علل مخالفت با اسلا م :

I  ازدواج:

I  دوران جوانی :

آغاز رسالت :

دعوت خصوصی – پنهان و تبلیغ عملی:

افسانه اولین وحی و آغاز بعثت :

 

زمینه هجرت به یثرب :

انزوای سیاسی و محاصره اقتصادی :

محیط پیدایش اسلام

 

 

اوضاع دینی و اعتقادی قبائل عرب جاهلی :   عنصر اصلی قبائل عرب جاهلی ‘شرک و بی پرستی وبه تعبیری ‘ آمیزه ای از تعدد خدایان و طبیعت پرستی بود .اعتقاد به جن ‘ارواح و پرستش ماه و ستارگان ‘بین آنها رواج داشت و بتهای آنها دارای دو بعد بود "صنم " و "وثن " * و همچنین انسان های خرافاتی بوده که در این مورد بخصوص شاید همچنان هم این مورد این قبائل ادامه داشته باشد. و انسان های که داشتن دختری برای خود را ناپسند می پنداشتند. ودر بعضی از اوقات دختران خود را زنده به گور می کردند.  

       

 

 

 

 


نظام سیاسی حاکم بر مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام : 

اساس بافت اجتماعی – سیاسی مردم عرب قبیله و عشیره بود .

نبود فرهنگ واحد و ایدئولوژی مشترک میان این قبیله ها ‘ نبود راه های ارتباطی مناسب ومحدودیت منابع اقتصادی سبب پراکندگی واستقرار نیافتن حاکمیت قانون و نظم سیاسی  در جزیره العرب بود و در قبیله سه رکن وجود داشت : " نسب ‘ حسب  و عصب "

و تنها می توان به تمدن ممتاز " سبا" و "ماراب یمن "   که قبل از طلوع اسلام ازبین رفتند اشاره نمود  

 

اخلاق نیک و بد مردم جزیره العرب عصر ظهور اسلام : 

هر چند دارای خصلت های پسندیده ای همچون روحیه ساحشوری ‘وفای به


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تاریخ پیامبر اسلام

دانلود مقاله جامعه انسانی اسلام

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله جامعه انسانی اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
انسان تجربه دیده و زجر کشیده قرن ما نداهای تازه ای سرمی دهد، نداهایی که می خواهد اساس جدائی ها و صف بندی ها وئ تبعیضات ظالمانه ی گذشته را ویران کند، بساط نابرابری ها را براندازد و یگانگی و برادری انسانی را به جای آن بنشاند، اینها نداهائی است که توده های انسانی مظلوم قرن 21 شجاعانه سرداده اند تا علی رغم اقلیت معدودی که از این نابرابری ها منتفع می شوند، آن را در جهان محقق سازند.
استثمار و تبعیض، همیشه رخسار تاریخ انسانی را سیاه و نفرت آلود ساخته است، نابرابری و عدم تساوی انسان با انسان در هر فرازی از تاریخ به شکل و صورت خاصی ظاهر شده، گاهی به صورت نظام ننگین و غیرانسانی بردگی، گاهی به شکل فئودالیسم و گاهی زیر عنوان جنگ های مقدس مذهبی و الهی! و درقرن اخیر هم به صورت استعمار قدیم و جدید به صورت تبعیضات ننگین نژادی و به صورت نژادی «ناسیونالیسم»های تجاوزگر و ضعیف کش.
در تاریخ بردگی تبعیض ناروا و غیرانسانی بجائی می رسد که انسان به جای چارپا راستی واقعیت پیدا می کند.
از آنجا که بردگان برای اطاعت کردن بدنیا آمده اند، اربابان دستور می دهند بردگان با دوئل خون خود یکدیگر را بریزند تا آنان از این منظره لذت ببرند. انسان برده از تمام حقوق انسانی محروم می شود و تا حد حیوان بارکش سقوط می کند.
انسان ها بر دو دسته بهره کش و بهره ده تقسیم می شوند. بهره کش ها از همه چیز برخوردار و بهره ده ها حتی از حداقل احتیاجات انسانی محروم! آنها در راس «هرم اجتماع» که هیچ گونه فشار و زحمتی برایشان نیست و اینان در قائده «هرم» که تمام فشارها و بدبختی ها بر دوش آنهاست.
گاهی آتش فتنه و فساد دسته بندی و حکومت نابرابری به نام مذهب و خدا روشن می شود و مثلاً مسیحی اروپایی نمی تواند برای مسلمان آسیایی حق حیات قائل شود.
تبعیضات نژادی چنان دسته بندی ننگین و بی شرمانه ای به وجود می آورد که «سیاهان» را در خیابان های شهرهای زیبای امریکا به سنت «لینچ» آشکارا می کشند، هیچ مقامی هم از حقوقشان دفاع نمی کند! انسان سیاه محکوم می شود، فقط به جرم رنگ سیاهش.
«ناسیونالیسم» به توده های انسانی فرمان می دهد، بر اساس ملیت های خاص به هم بغرند و دندان نشان دهند، آنها را هم به جان هم می اندازند و شدیداً موجب صف آرائی می شود، مسائلی مانند «اقتصاد ملی» سبب می شود حتی «اقتصاد جنگی و تسلیحاتی» پاره ای از ملل، مشروع شناخته شود.
در قرون جدید عامل نیرومند و کاملاً مخرب و خطرناک دیگری بنام «استعمار» قدم به صحنه زندگی انسان ها می گذارد، انسان را به دو دسته «استعمارگر» و «استعمار شده» تقسیم می کنند.
در قرن اخیر استعمار در تقسیم بندی انسان ها و ایجاد تبعیض ها و ساختن و پرداختن بلوک ها و کشورهای ضعیف و قوی، آقا و نوکر، غنی و ثروتمند، جلورفته و عقب مانده، «تراژدی» هولناکی بوجود می آورد.
امروزه جهان ما به دو قطب کاملاً متغایر توسعه نیافتگان تقسیم شده و بدون کمترین تردید این دسته بندی ظالمانه، بزرگترین و رقت آورترین دسته بندی انسانی است که تاریخ شاهد آن است.
در گذشته هم تبعیضات نژادی و هم جنگ ها و دشمنی های مذهبی و هم تصادم های ملی و بهره کشی های استعماری وجود داشت، ولی فریاد مخالف بلند نمی شد، چون افکار این اوضاع را کاملاً پذیرفته بود، هر سیاه برای خود، جز اسارت و بردگی وظیفه ای نمی شناخت، جنگجوی صلیبی کشتار مسلمانان را راه بهشت برین می دانست! و کاتولیک متعصب ریختن خون پروتستان، بدعت گذار مرتد! را وظیفه انسانی و الهی!
ملل استعمارزده به دیار مرگ و نیستی می رفتند، ولی این دره مرگ را بهترین مکان تصور می کردند. در این شب تاریک، بازیگران و سودبران اصلی صحنه آنهایی بودند که همیشه و به هر قیمت وضع موجود را حفظ می کردند، کشیشان ریاست جو و دستگاه سلطنت پاپ، بازرگانان برده فروش؛ اینها بودند خدایان و اربابان واقعی روی زمین و اینها بودند نگهبانان دشمن انسان با انسان.
امروزه در نیمه اول قرن 21 ستون های کاخ تبعیض و نابرابری یکی پس از دیگری درهم می شکند و بشریت به وحدت و یگانگی طبیعی بازمی گردد، فشارهای ظالمانه برای نگهداری نابرابری های یادشده عکس العمل موثری پدید آورده است.
امروزه نیروهای اکثریت انسان ها در برابر اقلیتی که پاسدار تبعیض و استعمارها هستند، به سختی بسیج شده است.. فریاد وحدت جهانی بشر و مساوات انسان با انسان از هر نقطه جهان بلند است، این فریاد ندای انسان ستم کشیده و محروم است، ندای انسانی است که سیستم های تبعیض غلط گذشته بقدر کافی او را شکنجه و آزار داده است.
انسان امروز فریاد می زند که کشتار و جدال مذهبی ممنوع! تفتیش عقاید را غیرانسانی ترین کارها می شمارد. عقیده مذهبی نه با فشار به وجود می آید و نه با فشار می توان آن را از میان برد.
ملل استعمار شده، در قرن ما فریادهای بلندتری سر می دهند، دژهای پوسیده استعمار یکی پس از دیگری درهم شکسته می شود.
انسان امروز اینم وضع را تحمل نمی کند که مثلاً یکی از کشورهای بزرگ غرب برای حفظ «اقتصاد ملی» جنگی اش روزبروز آتش رقابت و دشمنی میان کشورهای کوچم را برهم بزند تا در این میان به آنها هرچه بیشتر سلاح های مرگ زا بفروشد و بنیه اقتصاد ملی اش را تقویت کند.
انسانی که در اوایل قرن بیستم چاره همه چیز را در تقویت «ناسوینالیسم» می شناخت، امروز حل همه مشکلات را «وحدت جهانی بشر» می خواهد و برای «حکومت متحده جهانی» و طرح های مشابه از صمیم وجودش تبلیغ می کند. آری این است نداهای جهان کنونی ما برای برانداختن ریشه های جدائی و پراکندگی انسان ها، نداهائی که از صمیم هستی میلیاردها انسان تجربه دیده و تلخی کشیده عصر ما برمی خیزد و تا به هدف کامل نرسیده خاموش نخواهد شد.
آیا انسان عصر ما می داند که یک آئین بزرگ آسمانی به این نداهای او با کمال واقع بینی پاسخ گفته است؟ آیا او این آئین را به خوب می شناسد و از تعالیم حیات بخش آن آگاه است؟
اسلام کامل ترین آئینی است که با هر نوع نابرابری و تبعیض و دسته بندی در میان انسان ها مبارزه می کند، نه به عامل نژاد و هیچ عامل دیگری اجازه نمی دهد بساط دشمنی بگسترد و انسان ها را دسته بندی کند و دشمن و مبارز هم گرداند. این آئین بزرگ در راه تاسیس چنان جامعه ای می کوشد که هیچکدام از عوامل نفاق در آن نقشی ندراد، این جامعه یک جامعه جهانی است، نه ملی و نه نژادی ونه جامعه ایکه تنها به مذهب خاصی حق حیات بدهد و مذاهب دیگر را با جبر و عنف معدوم سازد. در این جامعه جهانی استعمار و استثمار انسان به هر شکل و صورت محکوم و مطورد است.
آنچه اصیلترین پایه و شالوده این جامعه جهانی و انسانی است، «برابری و یکپارچگی انسان ها» است، هدف این جامعه جهانی، بوجود آوردن یک زمینه فکری آزاد برای تمام توده های بشری است، زمینه ایکه با فراغت از هرگونه فشار و وابستگی فکری و اقتصادی و سیاسی، هر انسانی را قادر سازد آزادانه فکر کند و راه صحیح زندگی را انتخاب نماید. در این جامعه فشار، فشار عقل و وجدان است، نه سرنیزه و تشکیلات پلیسی و نه وابستگی های رنج دهنده اقتصادی و نه ارزشهای موهوم نژادی و ملی. خواست اسلام با خواست انسان یکی است.
بر کسی پوشیده نیست که باید به دنبال «پایه ها و شالوده های فکری» سخن از طرح خاص اجراء و عمل به میان آورد، یعنی روشی را بیان کرد که جامعه اسلامی در چهارچوب راهنمایی و رهبری آن گسترش جهانی خود را شروع کند و به یک «جامعه و حکومت جهانی» تبدیل گردد.

 

 

 


فصل اول

 

 

 

 

 

یک حکومت برای همه جهانیان
- سازمان ملل، این نگهبان بیمار و ناتوان!
- نقش سازمان ملل

 

 

 

 

 

جنگ‌های خونین و بی‌سابقه عالم‌گیری که در قرون اخیر یکی پس از دیگری دامنگیر بشریت شد، بار دیگر فکر لزوم تشکیل جامعه واحد جهانی و انسانی را به شدت قوت بخشیده است. جنگ بین‌المللی اول و دوم سهم بسیار مهمی در توسعه این فکر داشت. تلفات جانی و مالی فوق‌العاده‌ای که در این جنگ‌ها به ملل مختلف وارد شد، هر انسانی را به این عقیده متمایل ساخت که باید علیرغم وضع موجود، ملت‌ها در کنار هم و به اشتراک هم در پرتو یک حکومت جهانی به زندگی برادرانه‌ای ادامه دهند، فکری که امروز به این صورت قوت گرفته در تاریخ فلسفه سیاسی سابقه طولانی دارد و به طور کلی می‌توان گفت از روزی که فلاسفه و دانشمندان در مسائل و موضوعات مربوط به سیاست و کشورداری سخن گفته‌اند، گفتگوهای دامنه‌دار و پرسر و صدای آنها همواره درباره این موضوع اساسی زیر بوده است:
آیا ملل جهان باید به صورت واحدهای مستقل و جداگانه و بی‌نیاز از هم بسربرند و هرکدام از آنها تنها به منافع و مصالح خود بیاندیشند، یا اینکه همه ملل باید تحت «حکومت واحد» بسر برند و تمام انسان‌ها یک جامعه واحد تشکیل دهند؟
فکر حکومت واحد برای همه جهان به هیچ‌وجه تازگی نداشته است. در تاریخ تمدن بشر همواره این فکر تحت عناوین مختلف وجود داشته و احیاناً بارها به مرحله عمل هم وارد شده ولی هرگز به هدف اصلی و نتیجه کامل نرسیده است.
در قرن اخیر این فکر دوباره باقوت و نفوذ بیشتر ظاهر شد، بطوریکه امروز این فکر از قوی‌ترین افکار سیاسی قرن ما به شمار می‌رود و تمایل افکار عمومی عالم و سیر تکامل ملت‌های جهان به طرف «انترناسیونالیسم» در اثر دو جنگ بزرگ جهانی بسیار شدید شده است.
طرفداران «انترناسیونالیسم» صف‌آرائی موجود میان ملت‌ها را عامل جنگ‌ها و بدبختی‌ها می‌دانند، معتقدند برای احتراز از جنگ و خونریزی و کشتار انسان به دست انسان باید این مرزها را درهم کوبید و از همه انسان‌ها یک جامعه بوجود آورد و یک حکومت تاسیس کرد و باید همه آنها زیر پرچم یک حکومت اداره شوند.
پس از جنگ جهانی اول، دولت‌های بزرگ به فکر تاسیس یک اتحادیه جهانی افتادند و آن را به صورت ناقصی تاسیس کردند که به «جامعه ملل» موسوم شد، منظور این بود سازمانی به وجود آید که همه ملل با تمام اختلافاتی که از حیث نژاد، زبان، عقیده و افکار دارند در آنجا دور یکدیگر جمع شوند و کنار هم قرار گیرند و مسائل بین‌المللی را حتماً با مسالمت حل کنند تا باردیگر جنگ خونینی اتفاق نیافتد و جهان در آتش دشمنی و خودخواهی افراد و یا ملت‌ها نسوزد،‌ اما دیری نپائید که این اتحادیه‌ی جهانی دچار شکست شد و آتش جنگ دوم جهانی با شدت شعله‌ور گشت.
نتیجه و بیلان کار جامعه بسیار قلیل و ناچیز بود، گرچه پاره‌ای از اختلافات بوسیله جامعه ملل حل شد، ولی اختلافات بزرگتری به جا ماند. جامعه ملل هرگز نتوانست با یک دولت معظم از در مخالفت درآید، این سازمان بین‌المللی موفق نشد از حمله ژاپن به چین در ایالت منچوری جلوگیری کند و نیز نتوانست مانع اشغال اتیوپی توسط ایتالیا گردد یا مجازات لازم را در مورد ایتالیا اجرا کند، جامعه ملل در جنگ اسپانی نیز مداخله نکرد.
علت شکست جامعه ملل جز نفع‌پرستی دولت‌های بزرگ چیز دیگری نبود، زیرا آنها می‌خواستند در زیر ماسک یک جامعه بین‌المللی همان اغراض و هدفهای استعماری سابق خود را تعقیب کنند، با این تفاوت که مردم جهان از آن هدف‌های شوم آگاه نشوند!
بالاخره جنگ جهانی دون جهانی را زیر آتش گرفت و پس از کشتارهای بی‌رحمانه و لطمه‌های عمیقی که برپیکر اخلاق و تمدن وارد شد، پایان یافت.

 

سازمان ملل، این نگهبان بیمار و ناتوان!
سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دون بوسیله دولت‌هایی که سرسختانه و با تلاش هرچه تمام‌تر علیه آلمان و متحدینش می‌جنگیدند، ظاهراً برای حفظ صلح در جهان بوجود آمد! در آن روزها که هر روز ده‌ها هزار انسان بی‌گناه کشته می‌شد، هر سال میلیون‌ها تن ار تعداد مردان کشورهای وارد جنگ کاسته می‌شد و کاملاً محسوس بود که هستی کشورها می‌رود که در آتش این جنگ بکلی ذوب شود، تاسیس چنین سازمانی شوق و امید فراوان به همراه خود داشت، گویی این سازمان کعبه آمال جهانیان بود و چون از اینکه این تشکیلات هم وسیله‌ای دیگر برای حفظ منافع و دولت‌های نیرومند است، آگاه نبودند، از آن خیلی انتظار و توقع داشتند.
5. دیوان دادگستری بین‌المللی: که دارای پانزده نفر قاضی انتخاب شده از میان حقوقدانان عالی‌مقام کشورهای مختلف است و به دعاوی و اختلافات میان دولت‌ها رسیدگی می‌کند.
واقعیت‌های موجود جهان امروز! سازمان ملل متحد را در بن‌بست‌های شدیدی قرار داده وا مروز سرنوشت صلح جهانی بسیار تاریک است.
اولاً از روزی‌که سازمان ملل متحد تشکیل شده مسئله «حق وتو» برای دولت‌های بزرگ در شورای امنیت عملاً این سازمان را تقریباً مسلوب‌الاثر ساخت، هر موقع موضوعی در شورا بر خلاف منافع دولت‌های قوی جهان عنوان شده، فوراً آنها از حق وتو استفاده کرده‌اند و تصمیمات شورا را بی‌اثر ساخته‌اند.
در موارد متعددی مجمع عمومی سازمان ملل و یا سایر شوراهای آن راه مناسبی برای تحقق بخشیدن به اغراض شخصی دولت‌های بزرگ بوده است. در مسئله تقسیم فلسطین به دو ناحیه عربی و یهودی که کاری صددرصد ستمگرانه بود، نمونه‌ای روشن برای این مطلب دیده می‌شود.
جهان به منطقه‌های متعددی که در راس آنها دو بلوک شرق و غرب قرار داشت‌، تقسیم گردید.
باید به این وضع، اوضاع خطرناک و قابل انفجار تسلیحاتی عصر حاضر، مخصوصاً سال‌های اخیر اضافه کرد، اوضاعی‌که به شدت جهان را دچار مخاطره ساخته است! صلح و وحدت جهانی از ناحیه سلاح‌های مخرب و مرگ‌زا، مخصوصاً سلاح‌های اتمی به شدت در خطر واقع شده است.
این است سرنوشت صلح جهانی در جهان امروز، این واقعیت‌های تلخ ثابت می‌کند که همانهائی‌که بزودی به عنوان حافظ صلح رهبری سیاسی جهان را به عهده دارند، امروز همانا به شدت صلح و وحدت جهانی را دچار مخاطره ساخته‌اند.
این اوضاع افراد را طرفدار به وجود آوردن سازمانی کاملتر از سازمان ملل متحد ساخته است. در دومین «قطعنامه دوبلن» متفکرین صادر نموده‌اند که:
«جهان فعلی را می‌توان دنیای هرج و مرج، آشوب و انقلاب و بحران نامید، هیچ زمان، حیات فرد اینگونه بی‌ارزش تلقی نگردیده و در هیچ عهد، قدرت و زور آن‌قدر اهمیت قاطع نداشته است، سلاح‌های اتمی به شکل غیرقابل تصوری گسترش می‌یابد و ضعف دولت‌ها برای جلوگیری از جنگ و حمایت فرد هرروز آشکارتر می‌گردد.
جهان فعلی را می‌توان دوره بی‌نظمی و بی‌قانونی و آنارشی نامید، آتش جنگ هرساعت جهانیان را تهدید می‌کند ...
معنای صلح این نیست که در بعضی نقاط دنیا جنگ وجود نداشته باشد، ولی در بسیاری از کشورها جنگ و جدال و کشتار به شکل مزمن موجود باشد، صلح فقط به وسیله قانون، نظم و عدالت تامین‌ می‌شود، وقتی قانون مورد احترام قرار نگرفت، صلح به خودی خود از بین می‌رود ...
پس از خاتمه جنگ جهانی دوم، مشکلات تازه‌ای در دنیا بروز کرد که اهم آنها از این‌قرار است:
1. اختلاف سطح زندگی بین کشورهای صنعتی و عقب‌مانده و در حال توسعه به جای آنکه کمتر شود، فزونی یافته است.
2. بنای استعمار یکباره فروریخت و ملل مختلفی که توقعاتشان با امکاناتشان وفق نمی‌دهد، در صحنه جهان پدیدار شده‌اند.
3. عده‌ای از دولت‌های بزرگ دارای سلاح‌های اتمی شدند و عده دیگری نیز مرتباً به سلاح اتمی دست خواهند یافت.
4. منشور سازمان ملل جوابگوی وضع فعلی نیست، منشوری که قبل از بمباران هیروشیما نوشته شده، به درد امروز که سلاح‌های اتمی را بوسیله موشک‌های قاره‌پیما حتی از ماوراء فضا می‌توان هدایت کرد، نمی‌خورد.

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

 


حکومت متحده جهانی
- طرحی به جای «سازمان ملل»
- این طرح ها محکوم به شکست است

 

 

 

 

 

 

 


در بررسی بسیار کوتاه کارنامه سازمان ملل یادآور شدیم به شهادت واقعیت های موجود و حوادث تلخ و ناگوار جهان حاضر این سازمان قادر به حفظ صلح و وحدت جهانی نشده است و دنیای امروز در معرض یک انفجار خطرناک و در لبه پرتگاه یک جنگ مخوف قرار دارد. آنچه امروز صلح را به صورتی ناپایدار و متزلزل حفظ می کند، «موازنه قوا بر اساس وحشت» است. دو بلوک شرق و غرب بر اساس وحشت از تسلیحات یکدیگر، از دست دادن به اقدامات حاد و انفجارآمیز بین المللی خودداری می کنند و این وحشت آنها را مجبور به احتیاط در برخوردهای بین المللی و مسائل جهانی ساخته است. بر هیچکی پوشیده نیست که این چنین صلحی مایه امید و اطمینان جهانیان نمی تواند باشد و از یک انفجار خطرناک جلوگیری نمی تواند بکند.
این اوضاع ناگوار و غیرقابل تحمل و ناتوانی آشکار سازمان ملل و خیرخواهان بشریت را جداً معتقد ساخته که باید گام های فراتر نهاد و راستی یک نوع «حکومت واحد جهانی» بوجود آورد.
جمعیت های طرفداران این حکومت که به آن «حکومت متحد جهانی» نام داده اند، تا کنون کنگره های متعددی تشکیل داده و یک جمعیت جهانی بوجود آورده اند، اساسنامه و آئین نامه این جمعیت به تدریج تهیه و تکمیل گردیده است.

 

 

 

طرز تفکر و هدف این جمعیت جهانی به طور مختصر
امروزه جهان و جهانیان در سر دوراهی خطرناک نابودی و هستی قرار گرفته جهانیان بایستی خواه ناخواه بین جنگ های اتمی که فنای تمدن و فرهنگ انسانی است و «حکومت جهانی تحت لوای قانون» یکی را انتخاب کند.
صلح دائمی و عمومی بوسیله امضاء تعهدنامه ها و یا میثاق ها و وعده های رسمی سیاستمداران عملی نشده و نخواهد شد. برای اینکه از صلح واقعی برخوردار شویم، بایستی به قوانین اخلاقی احترام بگذاریم و به یک حکومت جهانی که متکی به پارلمان، محاکم و ارتش جهانی است، متوسل شویم. فقط در پناه چنین حکومتی جهانیان می توانند با آرامش زندگانی کرده، از خطرات جنگ های اتمی مصون بماند.
وقتی صحبت از حکومت جهانی می شود باید تمام جهانیان در آن سهیم و صاحب نظر باشند.
خلع سلاح عمومی به طور کاملاین کمیسیون وظیفه دارد در عرض دو سال کلیه سلاح های موجود در جهان را آمار گرفته، گزارش آن را به مجمع عمومی تقدیم نماید، پس از ان در عرض ده سال خلع سلاح عمومی را چه زمینی چه دریایی و چه هوایی به نسبت ده درصد در سال در کلیه کشورها باید تقلیل دهد.

 

 

 


ارتش جهانی
دیوان دادگستری بین المللی «لاهه»
تشکیل یک حکومت جهانی فکر موج داری است که بسیاری از مغزهای متفکر را به خود متوجه و مشغول داشته است، مساله مهم این است که وقتی این طرح ها مورد مطالعه قرار می گیرد، چند سوال اساسی خودبخود مطرح می گردد. این سوالات از یک بحث مهم سرچشمه می گیرد و آن این است که آیا راستی با طرز تفکر بسیاری از کلت های امروز و با نابسامانی ها و اوضاع و احوال و شرایط خاص سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جهان حاضر تشکیل شدن یک حکومت جهانی امکان پذیر است یا متاسفانه رویایی است مانند آنچه افلاطون به صورت مدینه فاضله خود را به آن مشغول داشته بود؟ رویائی که بسیار شیرین و طلائی است، اما چنین می ماند که تحقق خارجی آن هرگز دست نخواهد داد!

 

این طرح ها محکوم به شکست است
حوادث قرن تجربه های تلخی به انسان ها آموخته است، همانطور که جامعه ملل شکست خورده، همانطور که ضعف ناتوانی سازمان ملل از برقرارنمودن قطعی صلح و وحدت جهانی آشکار شده اوضاع جهان حاضر نشان می دهد که «طرح حکومت متحده جهانی» و مانند آن هم در شرایط فعلی متاسفانه محکوم به شکست است.
آری! متاسفانه در شرایط کنونی به وجود آمدن «حکومت متحده جهانی» به معنب واقعی خود و بدون اینکه سرپوشی برای هدف های توسعه طلبانه باشد، بیشتر به یک رویای شیرین می ماند تا یک واقعیت! اگر فرضاً حکومت متحده جهانی روزی تاسیس شود، آیا با گذشت مدت کوتاهی این حکومت ظاهراً جهانی هم مانند دو سازمان جهانی گذشته و حاضر، عاقبت به صورت یک سازمان حافظ منافع دولت های بزرگ تغییر ماهیت نخواهد داد؟ آیا شیرازه آن به کلی از هم پاشیده نخواهد شد؟
شواهد زنده ای وجود دارد که ثابت می کند تا در جهان ما یک رستاخیز معنوی و اخلاقی عمیق و دامنه دار آغاز گردد تا سیمای دنیای کنونی از مکر و خدعه و فریب و تجاوز به احترام واقعی به حقوق انسان های عدالت و قانون مبدل شود. طرح هایی مانند آنچه گفته شد قطعاً محکوم به شکست است.
امروز نوعی دوستی که شرط اصلی هرگونه همزیستی مسالمت آمیز است، کاملاً در میان ملت ها ضعیف شده است. هیچ ملتی حاضر نیست از منافع خود حتی در مواردی که یک مساله حیاتی برای دیگران مطرح است، کمترین صرف نظری بکند.
مساله تسلیحات وحشت آور و روزافزون قرن یکی دیگر از شواهد زنده شکست ظرح های مذکور است.
این مسئله تسلیحاتی هولناک که بر جهان ما حکومت می کند، سد و مانع بزرگی در راه وحدت جهانی است، اقتصاد بعضی از کشورهای بزرگ اقتصادی نظامی شده، آنها چگونه حاضر می شوند دست از توسعه تسلیحات بردارند!
آیا دستهائی که این مسابقه های تسلیحاتی را اداره می کند، اجازه خواهند داد خلع سلاح عملی شود و جهان بطرف حکومت واحد جهانی سیر کند!؟
از طرف دیگر وحدت جهانی درک این واقعیت را لازم دارد که تمام افراد بشر از سیاه و سفید، سرخ و زرد، همه انسانند و رنگ و پوست نه برای کسی گناه شمرده می شود و نه برای کسی سبب امتیاز می گردد، در حالیکه هنوز فکر تبعیضات نژادی به شدت بر کشورهای متمدن حکومت می کند.
تشکیل شدن یک حکومت جهانی به معنی واقعی به یک رویا شبیه است تا به یک واقعیت.
هرگونه تحول بنیادی باید از افکار و عقاید و اخلاق و سنن و بالاخره آنچه به نام فرهنگ جامعه نامیده می شود، آغاز گردد و به همین جهت تحول جهان به سوی یک حکومت جهانی تغییرات اساسی در فرهنگ ملت های جهان را لازم دارد. اول باید عوامل نیرومند نفاق و دشمنی انسان ها را از صحنه جهعان برداشت و آنگاه به فکر حکومت واحد جهانی افتاد.

 

 

 

 

 

فصل سوم

 

 

 

اسلام یک جامعه جهانی پی ریزی می کند
- مسئولیت بزرگ
- تبلیغ و دعوت

 

 

 

 

 

 

 

اسلام به عنوان یک مذهب به دنبال آن است که یک جامعه جهانی تاسیس کند، این مذهب که در حقوق، اقتصاد، سیاست، اخلاق و عقاید یعنی کلیه شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان ها اصول و قوانین عمیق و پرارزش دارد، از نظر «فلسفه سیاسی» طرفدار «جامعه جهانی» است، او جامعه های محدود به صورت ملت ها و دولت های مستقل از یکدیگر را که فقط به منافع خود بیاندیشند، محکوم می کند، در این راه با هرگونه عامل اختلاف و دوگانگی و تشتت در مبارزه و ستیز دائمی می باشد و همه ی انسان های جهان را دعوت می کند زیر یک پرچم درآیند و تشکیل یک جامعه بدهند.
تردیدی نیست که باید قبلاً ریشه‌های اصلی فکر «حکومت جهانی» را در متون و مدارک و مدارک قطعی اسلام به دست آوریم و ببینیم چگونه این فکر در این مکتب جامع آسمانی مورد توجه قرار گرفته است؟
هنگامی‌که به بررسی فکر حکومت جهانی از نظر مدارک اسلامی می‌پردازیم، پیش از هر مطلب یک موضوع اساسی و اصلی توجه ما را به خود جلب می‌کند، آن مطلب این است که اساساً اسلام دین دعوت و تبلیغ است، آنهم در یک مقیاس جهانی و همگانی.
از اعماق اصول و تعالیم این مذهب، وظیفه‌ای به نام تبلیغ و دعوت جهانیان ناشی می‌شود و هر فرد مسلمانی را در حدود درک و امکاناتش زیر بار مسئولیت سنگین خود قرار می‌دهد.
مسلمان کامل کسی است که در راه نشر عقیده خود با تمام نیروهای خویش بکوشد و تا دیگران را با خود هم‌عقیده نساخته، از پای ننشیند.
مسلمانان این مسئولیت را بر دوش خود احساس می‌کنند که باید چراغ سعادت را فرا راه دیگران نیز داشت و این برنامه زندگی انسانی یعنی اسلام را در اختیار دیگران هم قرار داد، او معتقد است سعادتمند شدن فرد باید در پرتو سعادتمندی جامعه صورت گیرد و سعادت جامعه هم در جهانی امکان می‌پذیرد که سراسر آن اصول سعادت را پذیرفته باشد، بدین ترتیب هدف نهایی باید سعدتمند نمودن تمام جهانیان باشد.
حالا باید ببینیم در مدارک اسلامی این فکر چگونه اظهار شده است.

 

مسئولیت بزرگ: تبلیغ و دعوت
1. «... برای همین هدف (یکتاپرستی) خلق را دعوت کن و چنانکه فرمانت داده‌اند استوار باشد و هوسهایشان را پیروی مکن ...»
2. «با دلایل روشن، و پندهای نیکو خلق را به راه پروردگارت دعوت کن و با مخالفان به طریقی مناظره کن که بهترین و موثرترین طریق‌ها باشد ... »
3. همان کسانی که پیغام‌ها و رسالت‌های الهی را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ‌کس جز خدای نمی‌ترسند... »
4. ای پیامبر: ما تو را گواه و بشارت‌آور، و بیم‌رسان و دعوت کننده به سوی خدا (به اذن الهی) و چراغی روشن (فرا راه زندگی انسان‌ها) فرستاده‌ایم...»
بدین ترتیب مسئله دعوت و تبلیغ و نشر افکار و تعالیم اسلامی مستقیماً از کتاب آسمانی مسلمانان سرچشمه می‌گیرد و به این آئین، خاصیت تولید و توسعه خاصی می‌بخشد.
نتیجه انجام شدن این امر، تشکیل یک جامعه جهانی است در زیر پرچم حکومت اسلامی، هنگامی‌که سراسر جهان به سوی اسلام خوانده می‌شود، در واقع هدف این است که این آئین با تعالیم عمیق و واقع‌بینانه خود، جهان را از هرگونه تشتت و پراکندگی در فکر و عمل برهاند. زنجیرهای کینه‌ها و دشمنی‌ها و اختلافات را از هم بگسلد و از تمام انسان‌ها جامعه‌ای واحد بوجود آورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جامعه انسانی اسلام

مقاله در مورد معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام

اختصاصی از نیک فایل مقاله در مورد معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام


مقاله در مورد معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*

 

فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه : 12

 

فهرست مطالب:

 

مقدّمه

فطرت

ویژگى هاى شناختى

ویژگى هاى عاطفى

نظر استاد مطهّرى، در پنج مقوله جاى مى گیرند

مقوله حقیقت جویى

مقوله خیر اخلاقى

مقوله زیبایى

مقوله خلّاقیت و ابداع

مقوله عشق و پرستش

آگاهى به خوبى و بدى از دو طریق حاصل مى شود

در این رابطه با ملاک فطرت، چند نکته لازم به ذکرند:

 

مقدّمه

«بهنجارى و نابهنجارى» از بنیادى ترین موضوعات دانش روان شناسى است که قلمرو وسیعى از این علم را تحت تأثیر خویش دارد. فلسفه روان شناسى پایه‌اى ترین و روان درمانى کاربردى ترین موضوعى است که متأثّر از رویکردهاى خاص در بهنجارى و نابهنجارى و ملاک هاى این دو مى باشد. آنچه معمولا در نوشته ها و آثار آکادمیک مورد بحث قرار گرفته، بیشتر سازوکار و چگونگى بهنجارى و نابهنجارى، آن هم در سطح شخصیت است.

از این رو، جاى بحث درباره تعریف بهنجارى و نابهنجارى، ملاک هاى شخصیت سالم و ناسالم و ملاک هاى رفتار بهنجار همچنان باقى است و البته دیدگاه روان شناسان در زمینه هاى مذکور، هرچند کاملا مورد تصریح نمى باشد، اما نگرش هایشان از منابع و آثار علمى آنان قابل استنباط است و طبیعتاً همگى آن ها نیز داراى وحدت نظر نیستند; زیرا در نهایت درباره انسان دیدگاه یکسانى ندارند و در حقیقت، تغییرات حاصل در طرز فکر روان شناسانه از تغییرات وسیع تر در نگرش نسبت به انسان و جهان متأثّر مى گردد.2

در این میان، نگرش متمایز و متفاوت اسلام نسبت به جهان و انسان، سبب شده تا تعریف بهنجارى و نیز ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر اسلام متمایز از دیدگاه هاى روان شناسان باشد. البته ناگفته نماند که در میان روان شناسان نیز اتفاق نظر بر مفهوم بهنجارى و یا ملاک رفتار بهنجار وجود ندارد; مثلا، در حالى که به نظر رفتارگرایان، رفتار کاملا سازگارانه ارگانیسم با محیط به سبب دریافت تقویت بیشتر، رفتارى کاملا بهنجار است، اما این ملاک از سوى انسان گرایان مورد حمله قرار مى گیرد. یا به عنوان نمونه اى دیگر، زمانى که رعایت هنجارها و آداب اجتماعى توسط بسیارى از روان شناسان به عنوان ملاکى براى رفتار بهنجار به حساب مى آید، به نظر پرلز (نظریه پرداز گشتالت درمانى)، رعایت هرگونه «نُرم» و یا آداب و قوانین اجتماعى که ارضاى امیال طبیعى را با تعویق و تعطیل مواجه سازد، خود رفتار نابهنجار و غلط است. (شولتز، 1977) در هر صورت، آنچه در این مقاله مورد نظر است فقط بیان ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر دین مبین اسلام مى باشد.

به عنوان درآمدى بر بحث مناسب است تعریف «بهنجارى و نابهنجارى» و نیز تعریف رفتار بهنجار از نظر اسلام را به گونه اى گذرا مورد اشاره قرار دهیم و همان گونه که گفته شد، تعریف «بهنجارى» از این منظر، کاملا مرتبط و متأثّر از تعریف انسان مى باشد و بر این اساس، با توجه به شناخت صحیح و عمیق اسلام از انسان و ابعاد وجودى و فطرى او و گستره زندگى و نیز کمال و سعادت انسانى اش باید گفت:

بهنجارى عبارت است از: «دریافت درست از ابعاد وجودى خویشتن و واقعیت هاى هستى و حداکثر بهره بردارى از استعدادها و ظرفیت هاى خود و محیط در جهت کسب کمال و شکوفایى فطرت و نیل به سعادت انسان که در واقع، همان دست یابى به لذت هاى برتر و پایدار اخروى است.» بر این اساس، شخصیتى بهنجار است که حقایق و واقعیت هاى هستى و جهان و خویشتن را بشناسد و نسبت به گستره وجودى خود و مقصد و هدف از آفرینش خویش آگاهى یافته و با ظرفیت ها و محدودیت هاى خود و جهان در جهت نیل به پایدارترین و حقیقى ترین لذت ها، که همان سعادت ابدى است، سازگارى ایجاد کرده، پیوسته فطرت و سرشت خود را شکوفاتر سازد. به موازات این تعریف باید گفت


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام