- این معماری جدید برای طبقۀ کارگر ایجاد شده بود.
2- این معماری جدید هر چیز مرتبط به اشرافیت را ترد می کند.
3- این معماری جدید به اصول کلاسیک معماری غربی باز می گردد.
مکتب باهاوس خود را وقف مرام اشتراکی آرمانی کرده بود. اکسپرسیونیزم را بعنوان نوعی کموئیزم و نیز ماکسیزم برگزیده بود.وعقیده اینکه هنر یک شبه مذهب است، عقیده ای غالب بود. علاوه بر مکتب باهاوس سایر مکاتب معماری (آینده نگر، سازنده، عمق گرا) برای رسیدن به خالصترین دید با یکدیگر رقابت می کردند.
ساختمان ها تبدیل به فرضیه های ساخته شده به شکل بتون، آهن، چوب، گچ و یا شیشه شدند.
یک ساختمان میبایستی سقف صاف داشته باشد و نمای آن ساده باشد، بدون انحنا یا پیش آمدگی بام.
از آنجائی که رنگ ، اشرافی تلفی می شد: ساختمان ها سفید، خاکستری، کرم و یا مشکی بودند.
در سال 1924 ساختن انبوه منازل مهمترین موضوع اجتماعی آلمان دوران ویمر بوده است. تا سال 1932 هیچ کشوری دیگری به اندازه آلمان برای کارگرانش خانه نساخته بود. اکثر خانه های کارگران بوسیلۀ پول مالیات ساخته شده بود. از آنجائیکه بیشتر ساختمان ها تابع سبک باهاوس بودند. نتیجۀ آن یک سیستم منطقی اجتماعی در خانه سازی با پلان های کف باز، دیوارهای سفید، مبلمان های کاربردی بدون پرده بود.
هر چند کارگران این منازل جدید را دوست نداشتند، ولیکن سلیقۀ معماران به سلیقۀ کارگران ارجهیت داشت و معتقد بودند، کارگر به گونه ای آموزش ببیند که قدر منزل جدید خود را بداند. برای مثال: گروپیوس برای کارگران کارخانه ای در برلین، آپارتمان هایی طراحی کرد که سقفی به ارتفاع هفت پا داشتند و اشرافی تلقی می شد.
اگر یک کلیسا مکان مقدسی در دوره های مذهبی بود، منازل کارگران مکانی مقدسی برای نظام جدید سوسیالیستی تلقی می شد. بعد از جنگ جهانی دوم کارگران به سمت حومۀ شهر روانه شدند. البته بجز جنوب شهر که در همان حال قبلی باقی ماند.
در سال 1955 میزویاماساکی، پروژه را به سبک باهاوس طراحی کرد. ساختمان های بلند ساخته شده از فولاد،شیشه و بتون که توسط فضاهای سبز از هم جدا می شدند. در هر طبقه بر اساس پیشنهاد لی کوربوزیه، یک راه روی پوشیده وجود داشت.
در سال 1972 این طراح شکست خورد و این تجربۀچند میلیون دلار بوسیلۀ یک دینامیت منفجر شد. اثر گذارترین نقش مکتب باهاوس در طراحی عملی می باشد.
این نظریه که طراحی یک کتری برای اولین بار مشکل تر از نقاشی کردن یک عکس برای دومین بار، درست می باشد و این فلسفه کمک شایانی در توجیه کار طراحان مدرن بود.
خلاصه ای از بیانیه باهاوس:
معماری هدف نهایی تمام فعالیت های خلاقه انسانی است. تکمیل و زیبا سازی معماری در گذشته وظیفه اصلی هنرهای تجسمی بود.
این هنر جزء لاینفک معماری هستند و هر چند که هر کدام زندگی مستقلی دارند ولی استقلالی که بدون تشریک مساعی جمیع کسانی که حرفه هنری دارند ادامه نخواهد داشت.
معماران، نقاش ها، مجسمه سازان بایستی از نو خاصیت های جامع معماری را در یابند. زیرا که فقط در این صورت می توانند صفات بخصوص معماری را که با پیدایش هنر مجلسی از بین رفته است احیا کنند.
سبک معماری باهاوس