الف ) – در بخش مدیریت ، اعم از اجرایی و آموزشیباید به ساختار مدیریت عقلانی توجه ویژه ای داشت وبه تلفیق هر چه بیشتر مدیریت های سنتی کارآمد با مدیریت های علمی در حوزه مربوطه پرداخت .
- در اداره بخشهایی از فعالیت های آموزش وپرورش می توان از تجربیات موفق بخش خصوصی در زمینه های آموزشی ، مدیریتی و اقتصادی بهره مند شد.
- در بخض مدیریت آموزش و پرورش می توان هرچه بیشتر از توانمندی های موجود و باالقوه ای که در فراگرد مدیریت آموزشی لحاظ نشده اند ، بهره مند شد و تصمیمات مدیریتی را برمبنای اجتماعی عالمانه تر اتخاذ کرد.
ب) – در بخش اقتصادی باید به اقتصاد آموزش و پرورش توجه خاصی مبذول شود تا با سرمایه گذاری های مطمئن بتوان به نتایج قابل قبولی در عرصه آموزش و پرورش نایل شد .
- باید به تأثیرگذاری جریان آموزشی صحیح در تسهیل و توانمندی نیروی انسانی کارآمد توجه ویژه ای داشت و سرمایه گذاریهای لازم را در این میان به عنوان عاملی حیاتی مد نظر قرار داد.
مدیران و مسئولان کشور باید به این باور برسند که آموزش کارآمد و صحیح در کشور رکن اولیه تربیت نیروی انسانی کارآمد است که برای این مهم باید به سرمایه گذاری های راهبردی و دراز مدت اندیشه کرد و نه به تسکین های موقتی و مقطعی .
ج) قوت بخشیدن به روابط انسانی کارآمد در سازمان آموزش و پرورش در جهت ایجاد درک متقابل بین نیروهای صفی و ستادی باید از اولویت های اولیه برنامه ریزان در این وزارتخانه باشد .
- نگرش واقعگرایانه به نوعی گسست نسلی آموزشی و معرفتی در کشور در دهه سوم پس از انقلاب ، که شاید بتوان آن را معلول جریان جهانی شدن یا تقابل سنت و مدرنیته و یا مدرنیسم و پست مدرنیسم و یا تغییر الگوی تربیتی در جامعه دانست .
اما به هر حال باید اذعان کرد کاستی کمی و کیفی در جریان آموزش کشور نیز در ظهور آن بی تأثیر نبوده است .
- تبیین برنامه هایی در جهت آموزش های مهارتی در کل کشور که در کنار آن به نیازمندی های استان های کشور نیز توجه شود و فرهنگ و سنتهای بومی مناطق مختلف کشور در بخش برنامه ریزی های آموزش و پرورش مورد توجه و احیاء قرار گیرند.