نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله آپاندیس

اختصاصی از نیک فایل دانلودمقاله آپاندیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

آپاندیس چیست؟
زایــده کرمی شکلیست که از نخستین بخش از روده بزرگ
بـنـام سکوم منشاء می گـیـرد. طـول آپـانـدیــس از 2 تا 20
سانتی متر متغیر میباشد. قطر آن نیز 8-7 میلی متر است.
آپـاندیـس در نــاحیه تحـتانی شکم و در سمت راست واقع
می باشد.
وظیفه آپاندیس در بدن چیست؟
آپاندیس هیچگونه عملکرد شناخته شده ای در بدن ندارد.
امـــا از آنجایی که آپاندیس مملو از سلولهای لنفاوی ست
بخشی از سیستم ایمنی بدن بشمار آمده و پادتن هایی را به درون روده ترشح میکند.
اما برداشتن آپاندیس تاکنون عوارضی را در پی نداشته است. نظریه ای دیگری
حاکی از آن دارد که آپاندیس در نیکان گیاهخوار ما وظیفه هضم و تجزیه سلولز را
بعهده داشته است اما با تغییر عادات غذایی انسانها این عضو کارایی خود را از دست داده است و با برداشتن آن تغییری در عملکرد گوارشی بدن پدید نمی آید.
آپاندیسیت چیست؟
به التهاب و تورم آپاندیس، آپاندیسیت میگویند.
میزان شیوع آپاندیسیت چه میزان است؟
به ازای هر 100 نفر 6 نفر در طول زندگی خود به آن مبتلا میگردند. میزان شیوع آن در سنین 30-10 سالگی بیشتر می باشد.
دلایل ایجاد آپاندیسیت چیست؟
1- انسداد آپاندیس.(تجمع و سفت شدن مدفوع که به آن فکالیت میگویند و یا تورم
بافت لنفاوی درون و بیرون آپاندیس و یا تومورها باعث انسداد میگردند)
2 - ایجاد زخم در مخاط آپاندیس.
3- حمله باکتریها و ویروسها.
در شرایط فوق باکتریها تکثیر یافته و آپاندیس متورم و پر از چرک میگردد. همچنین انسداد موجب مختل شدن جریان خون و التهاب آپاندیس میگردد. آپاندیسیت یک اورژانس پزشکی محسوب گردیده و عدم درمان فوری آن عوارض مرگبار زیر را در پی خواهد داشت:
1- پارگی آپاندیس و انتشار عفونت به محفظه شکم که به آن پریتونیت میگویند و
عفونت خطرناک پوشش داخلی شکم (صفاق) را در پی خواهد داشت.
2- راه یابی عفونت به جریان خون که بسیار مهلک است.
3-ایجاد آبسه در پی پارگی آپاندیس .

 

علایم آپاندیسیت به قرار زیر میباشد:
1-درد در ناحیه شکم که از اطراف ناف آغاز شده و به تدریج به نواحی تحتانی و راست شکم امتداد می یابد. درد معمولا پس از 12 تا 24 ساعت تشدید شده و از یک درد مبهم به یک درد مشخص تر و موضعی تر تبدیل میگردد. درد حین حرکت دادن بدن، تنفس عمیق، سرفه و عطسه تشدید میگردد.
2- بی اشتهایی.
3- تهوع و استفراغ.
4- ناتوانی در دفع گاز.
5- تب خفیف که بدنبال علایم دیگر روی میدهد.
6- تورم شکم (در مراحل انتهایی)
7- افزایش تعداد گلبولهای سفید خون.
8- تکرار ادرار.
9-اسهال و یا یبوست.
نکته: هرگاه دچار علایم مذکور شدید به هیچ عنوان از داروهای ملین، مسهل و تنقیه برای برطرف کردن یبوست استفاده نکنید زیرا احتمال پارگی آپاندیس را افزایش میدهد. همچنین از قرصهای ضد درد نیز استفاده نکنید چرا که تشخیص آپاندیسیت شما توسط پزشک مشکل خواهد شد. تا پیش از تشخیص آپاندیسیت نیز چیزی نخورید و نیاشامید.
نکته: در مواردی که محل قرارگیری آپاندیس در بدن طبیعی خود نباشد ممکن است ناحیه درد متفاوت از آنچه گفته شد باشد.
روشهای تشخیص آپاندیسیت
1- معاینات بالینی توسط پزشک. درد وحساسیت به لمس ناحیه شکم بیمار بررسی میگردد.
2- عکسبرداری با سی تی اسکن و سونوگرافی برای تایید بیماری.
3- آزمایش ادرار برای رد عفونتهای ادراری که میتواند علایمی مشابه درد آپاندیسیت ایجاد کند.
4- آزمایش خون.
روش درمان آپاندیسیت:
عمل جراحی و برداشتن آپاندیس (آپاندکتومی) به طرق زیر:
1- روش عادی: ایجاد برش کوچک در ناحیه تحتانی راست شکم.
2- روش لاپاروسکوپی: ایجاد 3 تا 4 برش ریز .
پس از عمل جراحی معمولا بیمار پس از 1 تا 3 روز از بیمارستان ترخیص میشود. دوره بهبودی و نقاهت نیز یک هفته بطول می انجامد که در این مدت بیمار میبایست حرکات بدنی خود را محدود کرده و ابتدا از رژیم مایعات و بتدریج ار رژیم غذایی جامد استفاده کند.
نکته:در صورتی که آپاندیس پاره شده باشد بیمار تا یک هفته باید در بیمارستان بستری و با آنتی بیوتیک تحت درمان قرار گیرد.
نکته:در صورتی که اطراف آپاندیس آبسه تشکیل شده باشد ابتدا با عمل جراحی محتویات آبسه را تخلیه کرده و برداشتن آپاندیس برای چند روز به تعویق می افتد.

 

چگونه از بروز آپاندیسیت پیشیگیری کنیم؟
آپاندیسیت قابل پیشگیری نیست اما رژیم غذایی غنی از فیبر، سبزیجات و میوه جات از بروز آن میکاهد.
آپاندیس‌ هیچ‌ کار شناخته‌شده‌ای‌ ندارد، ولی‌ باعث‌ بیماری‌ می‌شود. هر ساله‌ از هر 500 نفر جمعیت‌ یک‌ نفر دچار آپاندیسیت‌ می‌شود.
علایم‌ آپاندیسیت‌ بسیار متغیر هستند. در مورد هر فردی‌ که‌ درد شکمی‌ تشخیص‌ داده‌ نشده‌ دارد، آپاندیسیت‌ حتماً باید مدنظر باشد. این‌ بیماری‌ در هر سنی‌ می‌تواند رخ‌ دهد (در مردان‌ بیشتر از زنان‌)، اما در کودکان‌ زیر 2 سال‌ نادر است‌. حداکثر بروز بیماری‌ در سنین‌ 24-15 سالگی‌ است‌.
علایم‌ شایع‌ :
دردی‌ که‌ از نزدیک‌ ناف‌ شروع‌ می‌شود و تدریجاً به‌ قسمت‌ تحتانی‌ شکم‌ در سمت‌ راست‌ نقل‌ مکان‌ می‌کند. درد کم‌کم‌ مداوم‌ می‌شود و از حالت‌ مبهم‌ به‌ صورت‌ کاملاً مشخص‌ در می‌آید به‌ طوری‌ که‌ مکان‌ آن‌ دقیق‌تر توسط‌ بیمار نشان‌ داده‌ می‌شود. درد با حرکت‌، تنفس‌ عمیق‌، سرفه‌، عطسه‌، راه‌ رفتن‌، یا لمس‌، بدتر می‌شود.
تهوع‌ و گاهی‌ استفراغ‌ یبوست‌ و ناتوانی‌ در دفع‌ گاز اسهال‌ (گاهی)تب‌ کم‌ شدت‌، که‌ پس‌ از سایر علایم‌ آغاز می‌گردد.
تشدید درد به‌ هنگام‌ لمس‌ ناحیه‌ تحتانی‌ شکم‌ در سمت‌ راست‌، معمولاً در نقطه‌ای‌ حدود یک‌ سوم‌ مسیر ناف‌ به‌ برجستگی‌ بالایی‌ استخوان‌ لگن‌. (توجه‌ داشته‌ باشید که‌ این‌ توصیف‌ فقط‌ زمانی‌ صدق‌ می‌کند که‌ آپاندیس‌ در جای‌ طبیعی‌ خود باشد. در بعضی‌ موارد، نوک‌ آپاندیس‌ در جای‌ دیگر واقع‌ شده‌ است‌، که‌ این‌ باعث‌ مشکل‌ شدن‌ تشخیص‌ می‌شود) تورم‌ شکم‌ (در مراحل‌ انتهایی‌)افزایش‌ تعداد گلبول‌های‌ سفید خون‌علل عفونت‌ به‌ دلیل‌ نامشخص‌، معمولاً توسط‌ باکتری‌های‌ موجود در لوله‌ گوارش‌. آپاندیس‌ ممکن‌ است‌ توسط‌ محتویات‌ در حال‌ عبور در لوله‌ گوارشی‌ یا یک‌ رشته‌ بافتی‌ غیرطبیعی‌ که‌ از بیرون‌ به‌ آن‌ فشار وارد می‌آورد، مسدود شود. زمانی‌ که‌ آپاندیس‌ عفونی‌ می‌شود، متورم‌ و ملتهب‌ گشته‌ و از چرک‌ پر می‌شود.

 

عوامل تشدید کننده بیماری :

 

یک‌ بیماری‌ اخیر، به‌ خصوص‌ آلودگی‌ با کرم‌های‌ حلقوی‌، یا عفونت‌ ویروسی‌ دستگاه‌ گوارش‌.پیشگیری‌هیچ‌ روش‌ خاصی‌ برای‌ پیشگیری‌ وجود ندارد.
عواقب‌ مورد انتظارمعمولاً با جراحی‌ قابل‌ درمان‌ است‌. اگر درمان‌ نشود، پاره‌ شدن‌ آپاندیس‌ مرگبار خواهد بود.
عوارض‌ احتمالی‌ :
پاره‌ شدن‌ آپاندیس‌، تشکیل‌ آبسه‌، و پریتونیت‌. این‌ عوارض‌ در افراد مسن‌تر بیشتر دیده‌ می‌شود.
عدم‌ تشخیص‌ درست‌، به‌ علت‌ کم‌ بودن‌ یا نامعمول‌ بودن‌ علایم‌، به‌ خصوص‌ در سنین‌ خیلی‌ پایین‌ یا خیلی‌ بالا تشکیل‌ آبسه‌.
درمان
اصولی‌ کلی‌
امکان‌ دارد آزمایش‌ خون‌ (افزایش‌ تعداد گلبول‌های‌ سفید خون‌) و آزمایش‌ ادرار (برای‌ رد عفونت‌ ادراری‌) انجام‌ شوند. عفونت‌ ادراری‌ ممکن‌ است‌ علایمی‌ شبیه‌ آپاندیسیت‌ داشته‌ باشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آپاندیس

دانلود مقاله مشکلات رایج دهان ودندان

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله مشکلات رایج دهان ودندان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


اگر هرگز غذا نمی خوردیم ودندانهایمان را روزی دو بار مسواک می زدیم، هرگز دندانهایمان فاسد نمی شد .
پوسیدگی های دندانی به طورمستقیم با شیوه زندگی ، عادتهای غذایی ، میزان مراقبتهای بهداشتی از دهان ودندان ،وجود فلوراید در آب وخمیر دندان و..... بستگی دارد .توارث نیز نقش مهمی را در مستعد بودن دندان به پوسیدگی ایفا می کند .
در یک دهان تمیز ، بلافاصله پس از مسواک زدن یک لایه پوششی نازک میکروسکوبی که منشاء آن پروتئینهای موجود در بزاق می باشد ، بر روی دندانها ایجاد می شود .بلافاصله پس از ایجاد این لایه ، میکروارگانیسمها روی آن می چسبند و برروی دندان ایجاد پلاک می نمایند .
در این مرحله، pH دهان حدود 6.2 تا7.0 است . اگر pH دهان به زیر 5.5 برسد ، مینای دندان قسمتی از مواد معدنی خود را از دست می دهد و آمادگی برای شکسته شدن پیدا می کند.
اگر pH خیلی پائین بیاید ، حتی مغز دندان که درون لثه مستقر است ،دچار آسیب می شود .
خوردن غذا های شیرین به علت وجود قندهای هیدروکربنی در داخل ساختار خود می تواند تحت تاثیر آنزیمهای موجود در بزاق تولید اسید کرده و pH دهان را پایین بیاورد که اصطلاحا“ به این گونه موادقندی ، کربو هید راتهای قابل تخمیر گفته می شود .
علاوه بر تاثیر آنزیمها بر کربوهیدراتها ، باکتریها ی موجود در دها ن نیز به مواد قندی علاقه داشته ونتیجتا“‌فعالیت آنها نیز تولید اسید را دو چندان می کند، تولید اسید بیشتر یعنی فساد سریعتر دندان .

 

انواع پوسیدگی عبارتند از :
پوسیدگی تاج : که هم در کودکان و هم در بزرگسالان به شدت شایع است و بیشتر روی سطوح افقی دندانها ظاهر می شود .
پوسیدگی ریشه : با افزیش سن ، لثه ها شروع به عقب نشینی می کنند، از آنجا که آن قسمت از دندان که زیر لثه مخفی بوده وپس از عقب نشینی پدیدار شده است ، فاقد مینا می باشد، در مقابل پوسیدگی و فساد بسیار آسیب پذیر است .
پوسیدگی مجدد : اطراف دندان پر شده ، محل مناسبی برای تجمع پلاکها ودر نتیجه پوسیدگی مجدد است .
اشخاصی که دچار خشکی دهان هستند ، به علت کمبود ترشح بزاق ، بیشتر در معرض پوسیدگی قرار می گیرند. پوسیدگی را باید جدی گرفت چراکه اگر به موقع درمان نشود ، می تواند به عصب دندان لطمه زده و منجر به آبسه لثه گردد .
چطور می توان از وجود پوسیدگی دندان مطلع شد ؟
تنها یک دندانپزشک می تواند وجود پوسیدگی را در دندان تشخیص دهد . چرا که ممکن است پوسیدگی در داخل دندان اتفاق افتاده باشد و به طور ظاهری قابل رویت نباشد.
2- پلاک
پلاک یک لایه نازک و بی رنگ است که از تجمع دائمی باکتریها و مواد قندی برروی دندان ایجاد می شود . اگر پلاکها به موقع از سطح دندانها پاک نشوند ، می توانند به پوسیدگی و بیماریهای لثه منجر شوند.
چگونه می توان از وجود پلاک ، مطلع شد ؟
باکتریهای فراوانی در دهان وجود دارند که از مواد غذایی و ترکیبات موجود در بزاق تغذیه می کنند .پس از صرف هر غذا ،اسیدهایی که از باکتریهای روی پلاکها تولید می شوند ، می توانند به دندان صدمه زده وایجاد حفره نمایند . اگر پلاک به موقع تحت درمان قرار نگیرد، می تواند باعث بیماریهای دندان یا تورم و خونریزی لثه ها گردد.
3- جرم دندان
جرم دندان که گاه منشاء آهکی دارد ، در واقع پلاکی است که سخت شده است . اگر جرم در خط لثه ایجاد شود می تواند آنرا دچاربیماری کند .جرم دندان زمینه را برای ایجاد پلاکها ی دندانی تسهیل می کند .
علاوه بر اینکه جرم دندان بر زیبای ظاهری شخص لطمه می زند ، به علت ساختار متخلخلش مستعد جذب مواد رنگی از سیگار ، قهوه ، چای و.... است .
چگونه می توان جرم دندان را تشخیص داد؟
برخلاف پلاک که بی رنگ است ، جرم دندان ، کاملا“‌قابل تشخیص است . علامت مشخصه آن وجود لکهای زرد یا قهوه ای بر روی دندان و لثه می باشد .
4- بیماری لثه :
بیماری لثه با ورم وآماس لثه شروع می شود که بیماری دراین مرحله به راحتی قابل درمان است .علائم ورم و التهاب ، حساسیت و خونریزی هنگام مسواک زدن می باشد. ممکن است مراحل پیشرفته بیماری لثه به از دست دادن دندانها بیانجامد.
سلامتی لثه ها بر سلامتی عمومی بدن تاثیر گذار است .مطالعات و بررسی های اخیر وجود رابطه میان بیماری لثه و بیماریهای دیگر مانند دیابت ، بیماری قلبی و زایمان زود رس را نمایان ساخته اند.
5- بوی بد دهان :
امروزه ، 40% از جمعیت جهان از مشکل بوی بد دهان یاHalitosis رنج می برند .
بوی بد دهان ممکن است ، به علل ذیل ایجاد شود :
1- مواد غذایی ، باقیمانده ذرات غذا در بین دندانها ، همچنین بعضی از مواد غذایی نظیر سیر وپیاز ومشروبات الکلی تولید بوی بد دهان می کنند .
2- بیماریهای دهان و دندان و عدم رعایت کامل بهداشت دهان ودندان می تواند باعث ایجاد بوی بد گردد.
3- خشکی دهان : خشکی دهان باعث باقیماندن سلولهای مرده روی سطح زبان و لثه ها می شود .تجزیه سلولهای مرده سبب ایجاد بوی بد می گردد.
4- بیماریها : عفونتهای ریوی ، بیماریهای کلیوی ، نارسائی کبدی ، دیابت کنترل نشده ،ترش کردن معده وسکسکه نیز می توانند در پیدایش عارضه خشکی دهان و بوی بد مؤثر باشند .
5- وضعیت دهان ، بینی و گلو : در صورتیکه عفونتهای سینوسی از طریق مجرای بینی به گلو راه یابد ، تنفس را بد بو می کند .اگر تنفس کودکی بد بو شد، ممکن است شیئی کوچکی را در سوراخ بینی خود فرو کرده باشد . برونشیت و عفونتهای مجاری تنفسی نیز از سایر عوامل مؤثر در ایجاد این عارضه به شمار می روند .
6- استعمال دخانیات : سیگار کشیدن، دهان را خشک وتنفس را بد بو می کند ودر درازمدت انواع بیماریهای دها ن ودندان را ایجاد خواهد کرد.
7- رژیم غذایی سخت : ضمن روزه یا رژیمهای غذایی سخت به علت کاهش غلظت پاره ای از مواد شیمیایی درخون ، ممکن است مشکل بوی بد دهان ایجاد شود .
علل بوی بد دهان
علل غیر پاتولوژیک بوی بد دهان
افزایش سن
بوی دهان شیرخواران و کودکان شیرین ، بوی دهان در دوره بلوغ ناخوشایند ، بوی دهان بالغین تند و بوی دهان افراد سالخورده سنگین و زننده توصیف شده است. همراه با افزایش سن باکتریهای دهان افزایش می‌یابد و شاید به همین سبب زنندگی بوی دهان با افزایش سن بیشتر می‌شود.
نفس صبحگاهی
شاید نفس صبحگاهی شایعترین علت هالیتوز باشد. دهان سرتاسر روز بوسیله بزاق شستشو می‌شود. PH بزاق حدود 5/6 و بطور خفیفی برای باکتریهای گرم منفی و بی هوازیها باکتریواستاتیک است. به هنگام خواب جریان بزاق کم می‌شود و بزاق گرد آمده به آرامی تغییر می‌کند. PH آن به حدود 7 می‌رسد و آنزیمها تخریب می‌شوند که خود باعث بودار شدن بزاق می‌گردد. از سوی دیگر ذرات غذا و اپیتلیوم جدا شده ، محیطی مناسب برای تغییر فلوئور دهان است. با تشدید رشد باکتریها و تخریب این مواد نفس ناخوشایند صبحگاهی پدید می‌آید. پس از برخاستن از خواب با خوردن ، نوشیدن و صحبت کردن جریان بزاق تحریک شده مواد را شسته و نفس صبحگاهی بطور طبیعی برطرف می‌گردد.
نفس گرسنگی
دهان کسانی که به عللی چون رژیم غذایی یا روزه داری یک یا چند وعـــــده غذایی را نخورده‌اند ، بوی ناخوشایندی می‌دهد، برخی معتقدند این امر به علت بازدم ریوی محصولات فرار متابولیسم چربیها و پروتئینهای بدن است . کاهش جریان بزاق و خشکی دهان نیز قطعا نقش مهمی دارد.
نفس قاعدگی
در برخی منابع به بوی بد دهان در زنان قاعده اشاره شده است. احتمالا روز قبل از شروع قاعدگی شروع می‌شود و گفته شده در زنان با قاعدگی دردناک بیشتر رخ می‌دهد.
غذا
سیر شناخته شده‌ترین غذا در این ارتباط است. دیده شده که دادن سیر از راه فیستولهای دستگاه گوارش و حتی مالیدن آن به پاهای فرد می‌تواند منجر به بوی سیر در دهان وی شود. پیاز ، ماهی ، غذاهای ادویه‌دار ، رژیمهای پرچربی ، نوشابه‌های الکلی و رنگهای غذایی از سایر مواردی هستند که باعث بوی مخصوص به خــــــــود می‌شوند.
داروها
دی متیل سولفوکسید ، آمیل ، نیتریت ، پارالدئید ، ایزوسورباید ، دی نیترات ، تتراسیکلین و برخی ویتامینها مثل ویتامین B6 از داروهایی هستند که می توانند باعث هالیتوز شوند. این امر احتمالا به علت دفع قسمتی از دارو از طریق ریه است. گزارشی از یک بیمار وجود دارد که استفاده نادرست از تتراسیکلین باعث زبان سیاه مودار و هالیتوز شده که با قطع دارو ، هر دو برطرف گشته است.
نفس سیگاری
استفاده از سیگار باعث بوی نامطبوعی در دهان می‌شود که تا مدت زیاد باقی می‌ماند.
علل پاتولوژیک بوی بد دهان
هالیتوز می‌تواند ناشی از بیماریهای موضعی در حفره‌های دهان ، حلق ، بینی یا سینوسها ، بیماریهای ریوی یا مشکلات سیستمیک مثل کتواسیدوزدیابتی ، اورمی یا نارسایی کبدی باشد.
دهان و دندان
شایعترین علت پاتولوژیک هالیتوز مشکلات دهان ، زبان و دندانهاست. باکتریهای فلوئور طبیعی دهان بویژه گرم منفی ها قادر به تولید ترکیبات فرار سولفو (VSC) هستند که بوی بد ایجاد می‌کنند. سولفید هیدروژن و متیل مرکاپتان و دی متیل سولفید مهمترین VSC هستند که ارتباط آنهــــا با بوی بد دهان مشخص شده است. این گازها ناشی از فعالیت فلوئور دهان روی مواد باقیمانده غــــذا ، بقایای سلولی اپی تلیال یا اگزوداتیو و تجزیه اسیدهای آمینه‌ای چون متیونین ، سیستئین و سیستین هستند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   77 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مشکلات رایج دهان ودندان

دانلود مقاله موسیقی درمانی

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله موسیقی درمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
ادیان و نژادها بی شمارند، اما زبان و روح یکی است، زبان عشق. موسیقی نوعی زبان عشق است.
کاربرد موسیقی برای درک زیبایی و سلامت زندگی اجتناب ناپذیر است.
از بدو خلقت انسان، نیازهای متنوعی (اعم از جسمی و روانی) با او همراه بوده که برای برآورده ساختن این نیازها سازگاری با محیطش به ابزارهایی نیاز داشته است.
هنر به عنوان یکی از وسایل اولیه سازگاری بشر در خدمت نیازهای کمال جویی و زیبا طلبی و از طرف دیگر، آرامبخش ناراحتی ها و سختی های زندگی او بوده است. موسیقی شکلی از هنر است که احساس، عاطفه، ادراک و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان منتقل می کند.
استفاده بشر از موسیقی، امری آسان و قابل دسترس بوده است، چون ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در سرشت انسان وجود داشته و از طرفی آواگری ها و حرکات ریتمیک نیز نیازی به تکلم نداشته است. از این رو در بیشتر قبایل ابتدایی مراسم و آیین های مختلف موسیقایی که وسیله ای برای ابراز همبستگی جمعی و از بین بردن ترس ها و غم ها و ایجاد آرامش و شادی و اراده در بین افراد قبیله بوده برگزار می شده است.
موسیقی زبان آرزوها، انتظارها و عواطف بشری است و هر قوم و ملتی بر حسب ویژگی های عاطفی و فرهنگی خود، موسیقی خاصی دارد. با درک موسیقی، عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر قلبی میسر خواهد شد.
پژوهشگران توصیه می کنند که والدین روزانه یک ساعت برای فرزندان کوچک خود موسیقی پخش کنند. این عمل موجب بهتر شدن وضعیت تغذیه، خواب و افزایش وزن آنها می شود.

 

موسیقی و درمان
از ابتدای تاریخ، بشر از موسیقی برای شفای بیماران استفاده می کرده است. برای مثال؛ ریتم طبل ها در مراسم شفابخش جادوگران و درمان گران نقش مهمی داشته است.
ارسطو می گوید: از موسیقی می توان در بسیاری از شئون زندگی، تربیت، سرگرمی، درمان، خوشگذرانی و تعدیل احساسات و عواطف استفاده کرد. (منتهی تصریح می کند که گرچه پر کردن اوقات فراغت، امری لازم است، لیکن باید با نوعی از موسیقی مفید و تعالی بخش پر شود).
فارابی موسیقی را با سه خاصیت مطرح می ساخت: احساس انگیز، نشاط انگیز، خیال انگیز و یا تحت شرایطی هر سه خصوصیت را دارا می باشد.
نغمه های موسیقی بر حسب ترکیب فواصل و ریتم دارای ارتعاشات خاصی هستند که با تحریک ارتعاشات سلول های عصبی احساس و انگیزه ای را تقویت، تضعیف و یا منتقل می سازند. اگرچه فواید درمان با موسیقی از دوران های قبل مطرح بوده است، اما تا قبل از اینکه در قرن اخیر به عنوان یک رشته تخصصی شناخته شود خوب معرفی نشده است.
امروزه از تأثیر و فواید موسیقی در مراحل مختلف رشد و زندگی انسان (از دوره جنینی تا سالمندی) گیاهان و جانوران سخن به میان می آید، و از تغییرات آن بر روی سیستم های حسی حرکتی، هیجانی-عاطفی، ترشح غدد، هوشیاری و آگاهی و شناخت فرد بحث می شود.
به گفته پژوهشگران مرکز پزشکی نیویورک، شنیدن موسیقی های کلاسیک و حتی موسیقی جاز موجب کاهش اضطراب و افزایش تحمل درد بیماران می شود. (تنسی ویلیامز)

مقدمه ای بر موسیقی درمانی
شاید تا کنون مطالبی در روزنامه ها، مجلات، محل کارتان یا در بین مردم درباره "موسیقی درمانی" خوانده یا شنیده باشید. موسیقی درمانی یک رشته جدیدی است و فقط به مدت پنجاه سال است که به عنوان یک تخصص کلاسیک و حرفه ای توسعه پیدا کرده است.
بر طبق تعریفی که انجمن ملی موسیقی درمانی (NAMT) ارائه داده است، موسیقی درمانی عبارتست از کاربرد موسیقی تأمین، حفظ و بهبود سلامت جسمانی و روانی در واقع موسیقی درمانی کاربرد منظم موسیقی است، بطوریکه موسیقی درمانگر مستقیما در یک محیط درمانی، تغییرات دلخواه را در عواطف و رفتار درمانجو ایجاد می کند....)
به طور خلاصه در موسیقی درمانی با استفاده از موسیقی، که یک رسانه هنری خلاق است، به افرادی دارای مشکلات گوناگون، به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی آنان کمک می شود.
موسیقی درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تأخیر یافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی و... داشته اند، به طور موفقیت آمیزی جواب داده است.
موسیقی درمانگر، اهداف و مقاصد را بر اساس نیازهای خاص درمانجو دنبال می کند. فنون مختلفی برای پیشبرد این اهداف استفاده می شود. برای مثال، آواز خواندن می تواند به افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه دراز مدتشان را به کار اندازند، نواختن آلات موسیقی با همسالان یا درمانگر می تواند مهارت های میان فردی را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و لذت بخش بوسیله نواختن موسیقی، گوش کردن به موسیقی و رقصیدن به همراه موسیقی بیان می کنند.
البته موسیقی درمانی فقط در خدمت افرادی که دارای انواع مختلف ناتوانی ها هستند به کار برده نمی شود، بلکه در شرایط مختلف پزشکی نیز سودمند است. از جمله کاهش فشار روانی یا درد، زایمان، توانبخشی بیماران سکته ای و مبتلایان به بیماری پایانه (بیماری هایی که علاج ناپذیر و مرگبار هستند، مثل ایدز). مساله عمده که در اینجا برای درمانگر مطرح است کاهش درد و تحمل آن در شیوه درمان است و یا کمک به بیمار برای دستیابی به کارکردهای بهینه.
موسیقی درمانی رشد فزاینده ای در کشورهای مختلف جهان و در عرض سال های اخیر داشته است و کارهای درمانی متعددی توسط موسیقی درمانگران صورت پذیرفته است و این امر تأکید گردیده که اساسا موسیقی در درمان اشخاص مبتلا به وضعیت های مختلف پزشکی کارآیی بسیاری دارد.
این مقاله کوتاه به شما یک دید کلی درباره اینکه موسیقی درمانی چیست؟ ارائه داده است. این مقاله فقط بخش کوچکی از این رشته حرفه ای عظیم را معرفی کرده است و به عنوان یک کلیت در این باره نمی تواند نتیجه گیری شود.
موسیقی سنتی ما با اصالت و ریشه های عمیق فرهنگی قابلیت بسیاری برای گسترش و تدوین های تازه ای از جانب استادان موسیقی دارد.
دکتر داریوش صفوت موسیقیدان برجسته معاصر نقل می کرد که مرحوم عبدالحسین شهنازی بیست دقیقه در کنار بستر بیماری که پزشکان از او قطع امید کرده بودند سه تار نواخته و پس از بیست دقیقه حال بیمار بهبود یافته و خطر رفع شده است. (همشهری 10/8/1379)

 

موسیقی درمانی چیست؟
در یونان قدیم ارتباط نزدیکی بین موسیقی و شفا وجود داشت. این همبستگی به یکی از خدایان یونان «آپولو» شخصیت و شکل داده است. آپولو هم خدای موسیقی و هم خدای طب بود. یونانیان معتقد بودند که امراض نتیجه عدم هارمونی در وجود فرد است و موسیقی با قدرت روحی و اخلاقی خود می تواند با برگرداندن هارمونی و نظم در بدن سلامتی را برای فرد مورد استفاده به ارمغان آورد. پژوهش های انجام شده، نشان می دهد که غده تالاموس به عنوان مهمترین غده در مغز انسان محرک های صوتی را به وسیله سیستم های عصبی دریافت و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می دهد. غده هیپوفیز نیز که از غده تالاموس فرمان دریافت می کند به محرک های صوتی موزون پاسخ می دهد، موجب بروز ترشحاتی می شود که نتیجه آن آزادسازی ماده آرام بخش به نام آندروفین خواهد بود. با توجه اینکه مهمترین اثر ماده مزبور، تسکین درد در انسان است به سادگی می توان به ارزش موسیقی درمانی که عملا موجبات آزادسازی ماده آندروفین که علاوه بر تسکین درد، موجبات انبساط و شادی را در انسان فراهم می سازد، پی برد. تحقیقاتی که توسط کولن در سال هزار و نهصد و نود و دو در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان «سنت جرج» لندن صورت گرفته، نشان می دهد که موسیقی به میزان قابل توجهی در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانی بیماران که در بخش آی ـ سی ـ یو بستری بوده اند تاثیر داشته است. زیرا ثابت شده است که سیستم اعصاب انسان به محرک های موزیکال پاسخ مثبت می دهد. موسیقی درمانی یک فرآیند فعال است. در موسیقی درمانی، ما انتظار داریم که موسیقی ما را در برگرفته و در تمام وجودمان جریان پیدا کند. یادتان باشد که از قوه تخیل مغز استفاده کنید. به خاطر داشته باشید: «انرژی در پی اندیشه می آید» هر جا که فکر باشد انرژی هم وجود دارد. برای بهتر گوش کردن به موسیقی دو مطلب را به خاطر بسپارید:
یک. صدای موسیقی در حدی باشد که شما با آن راحت هستید.
دو. خودتان را تسلیم موسیقی کنید.

در اینجا به کاربرد مواردی چند از موسیقی درمانی اشاره می شود:
کاربرد موسیقی درمانی برای کمک به افراد عقب مانده با حرکات ریتمیک موزیکال می توان مهارت در هماهنگی های حرکتی را بهبود بخشید، اشعار آوازهای مخصوص را می توان نوشت که از طریق آن مراحل و روش های مهارت های خودیاری مثل لباس پوشیدن و مسواک زدن را یاد بگیرند و به خاطر بسپارند. موزیک تراپیست ها، برای اینکه برنامه های درمانی و روش های مؤثر برای در حال جریان ایجاد کنند، باید برنامه ریزی دقیقی را به کار گیرند.

 


جریان برنامه ریزی شامل چهار مرحله کلی است:
یک. تعریف مشکل درمانجو یا زمینه نیاز آن (سنجش)
دو. فراهم کردن هدفی برای درمانجو که به رفع مشکل یا نیاز او کمک کند.
سه. برنامه ریزی مناسب فعالیت های موزیکی
چهار. تکمیل روش ها و فعالیت ها و ارزشیابی واکنش های درمانجو
مشاهدات و تجربیات اخیر نشان داده است که کاربرد موسیقی در درمان ناتوانی های یادگیری اشخاصی که آسیب های شنوایی دارند، اشخاصی که آسیب های بینایی یا آسیب های گفتاری دارند، مورد استفاده قرار می گیرد.

کاربرد موسیقی درمانی در نارسائی های گفتاری
افرادی که در ارتباط کلامی مشکل دارند با خواندن آوازها و سرودهای مخصوص می توانند در شمرده تلفظ کردن اصوات، گفتار مورد نیاز و مهارت در تشخیص لغات رشد و تمرین کنند. ریتم و صدای موسیقی همچنین می تواند تقویت جریان تکلم را در اختلالات گفتاری مانند لکنت زبان آسان سازد. از موسیقی برای اشخاص زبان پریش (آفازیک) به عنوان روش برای برقراری رابطه کلامی می توان استفاده کرد.

تکنیک شناخته شده، درمان آوازی ملودیک
این تکنیک، در اوایل دهه هفتاد میلادی به عنوان یک روش ترمیمی برای بخشی از مسائل گفتاری بزرگسالان زبان پریش به وجود آمده است. در این روش جملات کوتاه در نمونه های ساده آهنگین، با آواز خوانده می شود. به موازاتی که بیماران عبارات و جملات را یاد می گیرند، آهنگ ها کمرنگ تر و محو می شوند، این روش بر پایه این نظریه قرار گرفته که وقتی نیم کره سمت چپ، آسیب می بیند می توان به وسیله اغراق در آواز (ریتم، با تأکید بیان کردن و جملات ملودیک) با کمک نیم کره راست مغز، تکلم را کمک، تحریک و تسهیل کرد.

کاربرد موسیقی درمانی در درمان معلولیت های ارتوپدی
بنابر نظر «رودنبرگ» (هزار و نهصد و هشتاد و دو) از موسیقی می توان در چند منظور درمانی برای معلولین ارتوپدی استفاده کرد:
یک. کاهش حواس پرتی
دو. رهایی از تنش ها و حساسیت های شدید
سه. تقویت تمرین های عضلانی
چهار. افزایش احساس ارزش شخصی
فعالیت های مختلف موسیقی درمانی می تواند جهت بهبود وضعیت مفاصل و ماهیچه ها و افزایش هماهنگی حرکات آنها کمک کرد. مثلا نواختن سازهای انتخاب شده با شیوه های مخصوص می تواند تحرک و استقامت مفاصل را افزایش دهد و با هماهنگی قسمت هایی از بدن را بهبود بخشد. مثلا نواختن پیانو برای حرکت و خم کردن و کشش انگشت ها و از ریتم سازها برای افزایش دامنه حرکات و منبعی برای الگوهای حرکتی. از نواختن ساز دهنی برای کنترل بهتر دست ها و هماهنگی آن با دهان و تقویت ظرفیت های حیاتی می توان استفاده کرد. یکی دیگر از منافع یادگیری نواختن ساز برای معلولین، احساس کامیابی و رضایت است. نواختن ساز، احساس ارزش شخصی را افزایش می دهد و اگر به صورت گروهی نواخته شود، رشد اجتماعی شان تقویت خواهد شد.

 


کاربرد موسیقی درمانی در درمان سالمندان
سالمندی معمولا با درجاتی از زوال کارکرد جسمی و ذهنی همراه است. که این درجات در افراد مختلف متفاوت است. بیشتر افراد مسن خصوصا آنهایی که در خانه های سالمندان زندگی می کنند، علائمی از اختلالات فکری و بدنی دارند. بسیاری از سالمندان مشکل پزشکی مانند بیماری های قلبی، دیابت، سرطان و یا فشارخون دارند. به علاوه عده ای نیز به دلایل عاطفی دچار افسردگی و تنهایی می شوند.
موسیقی درمانی می تواند در زمینه تقویت کارکرد جسمی و روحی این افراد مؤثر واقع شود. به عنوان مثال موسیقی همراه با تمرینات و ورزش های روزانه، می توان احساس دردی را که غالبا توأم با این ورزش هاست از ذهن دور ساخته و یا انگیزه و محرک لازم را برای شرکت در انجام این قبیل ورزش ها و فعالیت های حرکتی فراهم کرد. دست زدن نشاط انگیز و موسیقی ریتمیک می تواند ورم مفاصل انگشتان را صاف کند، اعتماد به نفس او را افزایش داده و انرژی مثبت را در اینگونه افراد تقویت کند. مهم است به خاطر بسپاریم که موسیقی مورد علاقه سالمندان مانند دیگر اقشار مردم دامنه وسیعی دارد. علاقه آنها متناسب با سنشان تغییر می کند. معمولا افراد مسن به آهنگ های معروفی که در دوران جوانی حوالی سنین هجده تا بیست و پنج سالگی گوش می دادند، علاقه نشان می دهند.

 

کاربرد سیستم های زیستی
موسیقی یک الگوی خوبی را برای بررسی تعاملات پیچیده ای که در سطح سیستم های مغز اتفاق می افتد فراهم می کند. امروزه فن آوری های پیچیده و پیشرفته تصویر برداری از مغز دانشمندان را قادر ساخته تا مطالعه کنند چطور موسیقی تاثیر بر فعالیت های مغز در بیماران آسیب دیده روانی دارد. بدیهی است موسیقی بر بیمارانی که بیماری آلزایمر رنج می برند اثر مثبتی داشته است با توجه به اینکه درمان قطعی برای این بیماری کشف نشده است. با تحقیقات بیشتر و پیشرفت حیطه های چند رشته ای که متمرکز می کند موسیقی درمانی را (فن آوری تصویر برداری در پیشرفت سیستم های موسیقی اطلاعات کامپیوتری و نرم افزار پزشکی) ممکن است، درمان اختلالات روانی غیر قابل درمان مثل بیماری آلزایمر، اوتیسم (autism)و بیماری پارکینسون را با موسیقی درمانی امکان پذیر کند.
موسیقی درمانی آسایش لازم را فراهم می کند، از اضطراب و افسردگی می کاهد، و مشکل بی خوابی را بدون وابستگی به دارو با استفاده از موسیقی مغز (brain music) درمان می کند. اگر تحقیقات به طور گسترده و مداوم ادامه یابد این امکان را به وجود می آورد که در آینده‌، درمان این اختلال با موسیقی درمانی بر طرف شود، بجای اینکه از داروهای بسیار زیاد استفاده شود.
موسیقی درمانی چیست؟
موسیقی درمانی، استفاده ماهرانه از موسیقی و آلات موسیقی توسط یک موسیقی درمان گر ماهر و مجرب برای ترفیع ‌حفظ و بازگرداندن بهداشت روحی ‌روانی‌، جسمانی و هیجانی است.
تکنیک های موسیقی درمانی:
موسیقی درمانی شامل تکنیک های مختلف مانند: آواز خواندن، حرکات موزون، گوش دادن به موسیقی، و آهنگ سازی یا نواختن موسیقی است.
گوش دادن به موسیقی به پیشرفت مهارت های شناختی مانند ‌تاثیر هیجانات و اظهار خود و برای درمان بیماران با زوال عقلی موثر می باشد.
آواز خواندن و گوش دادن به موسیقی به افراد مسن کمک می کند حوادث با ارزش زندگی اشان را به خاطر آورند.
حرکات ریتمیک و موزون به درمانی ناراحتی های ماهیچه ای و مفصلی کمک می کند.
ارگان های احساسی (دریافتی) همه اطلاعات گرد آوری شده را مستقیما به بخش های مشخص در لوب های گیجگاهی در قشر مرکزی می رسانند. اما پاسخ به موسیقی به امورات ، خیلی بیشتر از این ها نیاز دارد.
حافظه قرار گرفته در طرف پشت لوب های پیشانی‌، ذرات موسیقی را در خود ذخیره می کند، ‌در صورتی که مغز همه آهنگ ها را احساس می کند.
تاثیر موسیقی بر سلامت و آسایش و رفاه بیماران:
تحقیقات موسیقی- پزشکی نشان می دهد که موسیقی به چندین طریق بر سلامت و آسایش و رفاه بیماران پزشکی اثر می گذارد:
یک. پیشگیری، آموزش و یادگیری
دو. کاهش دردهای گوناگون پزشکی و دندان پزشکی
سه: کاهش تنش ها و نگرانی های ناشی از جراحی, آسیب ها و بیماری ها
چهار: توانبخشی بعد از جراحی, آسیب ها و تصادف ها
پنج: کاهش خستگی حاصل از گرفتگی های عضلانی و کارکرد ماهیچه ها
شش: کاهش عوارض جانبی داروها
هفت: کاهش مدت استفاده از داروها
هشت: کاهش طول مدت درمان و بستری

پاسخ هیجانی به موسیقی:
پاسخ هیجانی به موسیقی در مجموعه ساختاری بسیار گسترده در سراسر مغز پردازش می شود. غشای محاسبه گر، ساختاری که در هر یک از لوب های گیجگاهی با چین خوردگی در بافت که شیار جانبی نامیده می شود‌، نشان داده می شود. به نظر می رسد که شامل مهار ت های ادراکی باشد.
بر اساس پیچیدگی کار پردازش این منطقه به سه لایه تقسیم می شود.
غشای اولیه: داده ها را از طریق گوش، ‌از ساختاری که تالاموس نامیده می شود، ‌دریافت می کند که عناصر اصلی موسیقی را مثل شدت یا بلندی را می تواند تشخیص دهد.
غشای ثانویه آهنگ و الگوهای ریتمی را تشخیص می دهد، و غشای سوم این الگو ها برای درک کامل از موسیقی تلفیق می کنند.
بیماری آلزایمر، ‌از متداول ترین مشکل زوال عقلی می باشد که عملکردهای ادراکی و حافظه را تحت تاثیر قرار می دهد. این یک بیماری استحاله ای است که با آغاز آرام و در ادامه کاهش توانایی های شنوایی فرد می باشد.
بررسی متون:
شخصیت اجتماعی و شغلی فرد در طول دوره بیماری کاهش می یابد. شیوع زوال عقلی با سن افزایش می یابد بنابر این افراد مسن بیشترین جمعیتی هستند که از این بیماری رنج می برند.
بطور معمول حدود چهار میلیون آمریکایی هستند که این بیماری را تجربه کرده اند برآورد شده که دوازده تا چهارده میلیون افراد تا سال دوهزار و چهل تحت تأثیر این بیماری قرار می گیرند مگر اینکه درمان این بیماری پیدا شود.
تأثیر پذیری بیماران زوال عقلی مخصوصا بیماری آلزایمر به موسیقی به خوبی استفاده شده است.
موارد زیادی این حقیقت را ثابت کردند که مردم با زوال عقلی علی رغم حافظه کم، قادر به بخاطر آوردن و خواندن آوازهای قدیمی و حرکات موزون با آهنگ های قدیمی می باشند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موسیقی درمانی

دانلود مقاله برندگان نوبل شیمی

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله برندگان نوبل شیمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

  برندگان جوائز نوبل از 1901 تا سال 83.1991 سال اهداء شده در بعضی از یالها به علت جنگ جهانی توزیع آن مانند سایر جوایز نوبل امکان پذیر نبوده است. اما به طور کلی 113 نفر موفق به دریافت جایزة شیمی شده اند زیرا بعضی از سالها جوایز بین دو یا سه نفر تقسیم شده به این ترتیب که 17 جایزه بین دو نفر و هفت جایزه نیز میان سه نفر توزیع گردیده است. بین 113 نفر فقط یک زن وجود دارد و بقیه برندگان جایزه مرد بوده اند. برندگان عبارت اند از:
1901:یاکوبوس هنریکوس وانت هوف از هلند به خاطر کشف قوانین دینامیکهای شیمی و فشار اوسموتیک در محلولها.
1902: هرمان امیل فیشر از آلمان به خاطر تحقیقاتش دربارة ترکیبات مصنوعی قندو پورین.
1903: سوانته اوگوست آرنیوس از سوئد بخاطر کشف وی دربارة تئوری تجزیه الکترونیک (تحلیل برقی).
1904: سر ویلیام رمزی از انگلستان بخاطر کشف عنصرهای غیر گازی در هوا و تعیین مکان آنها در سیستم زمانی.
1905:یونان فردریش ویلهلم آدولف فون بایر از آلمان بخاطر تحقیقاتش دربارة رنگهای اورگانیک و ترکیبات هیدرو آروماتیک.
1906: هانری مو آسان از فرانسه بخاطر تحقیقات وی دربارة عنصر فلوئورین و جدا کردن و اختراع کوده برقی.
1907: ادوارد بوکنر از آلمان بخاطر کشف و تحقیقات پیرامون تخمیر بدون سلول.
1908: ارنست روتر فورد از انگلیس بخاطر تحقیقات در تجربه عناصر و شیمی مواد رادیو اکتیو
1909:ویلهم اوستوالد از آلمان بخاطر تحقیقات درباره کاتالیسین(اثر مجاورتی جسمی در یک فعل و انفعال شیمی) و اصول اساسی حاکم بر تناسب شیمیایی و سرعت عکس العمل ها.
1910:اوتووالاش از آلمان بخاطر کمک وی به شیمی اورگانیک و صنعت شیمیایی در زمینه ترکیبات آلی سیکلیک.
1911: ماری کوری از فرانسه بخاطر کشف عناصرر رادیوم و پولونیوم و مجزا کردن رادیوم و مطالعه در ماهیت و ترکیبات این عنصر فوق العاده.
1912: 1- ویکور گرینارد از فرانسه بخاطر کشف وی در شیمی آلی و کشف معرفی که بنام معرف گرینارد معروف شده است. 2- پل ساباتیه از فرانسه بخاطر کشف متد مخصوصی برای هیدروژنه کردن ترکیبات اورگانیک.
1913- آلفرد ورنر از سوئیس بخاطر تحقیقات درباره ارتباط اتمها در موالکولها که تحقیقات سابق را در این رشته روشن نموده و زمینه های تازه ای برای تحقیقات در شیمی غیر اورگانیک (کانی) بوجود آمده است.
1914: برای سال بعد نگاهداشته شد.
1915: جایزه سال قبل نیز در این سال داده شد. سال 1914 تئودور ویلیام ریچارد از آلمان بخاطر تعیین وزن اتمی دقیق تعداد زیادی از عناصر شیمیایی. سال 1915 ریچارد مارتین ویلستاتر از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره رنگهای گیاهی بخصوص کلروفیل.
1916: برای سال بعد محفوظ گردید.
1917: جایزه سال قبل که توضیع نشده بود به صندوق مخصوص ریخته شد و جایزه این سال 1918 نیز برای سال بعد محفوظ گردید.
1918: جایزه سال قبل که توزیع نشده بود به صندوق مربوطه ریخته شد و جایزه سال 1918 نیز برای سال بعد محفوظ گردید.
1919: جایزه سال 1918 در این سال توزیع شد. سال 1918 برای فریتزهابر از آلمان بخاطر ترکیب آمونیاک از عناصر آن . جایزه سال 1919 برای سال بعد محفوظ گردید .
1920: جایزه سال قبل که توزیع نشده بود به صندوق مخصوص ریخته شد و جایزه این سال نیز برای سال بعد محفوظ گردید.
1921: جایزه 1920 نیز در این سال داده شد. سال 1920 والتر هرمان نرنیست از آلمان بخاطر مطالعاتش در رشته شیمی حرارتی (ترموشیمی)
1922: جایزۀ شیمی سال قبل میز همراه با جایزه این سال توزیع گردید. جایزه سال 1921 فردریک سودی از انگلیس بخاطر خدمتی که به معلومات ما درباره شیمی مواد رادیو اکتیو نموده و نیز برای تحقیاتی که درباره اصل و ماهیت ایزوتوپ ها نموده است. سال 1922 فرانسیس ویلیام آستون از انگلیس بخاطر کشف ازوتوپ ها در تعداد زیادی از عناصر غیر رادیو اکتیو.
1923: فریتس برگل از اتریش بخاطر متد اختراعی وی برای میکرو آنالیز مواد اورگانیک.
1924: برای سال بعد نگهداشته شد.
1925:جایزۀ سال قبل که توزیع نشده بود در این سال به صندوق مخصوص ریخته شد. جایزۀ سال 1925 برای سال بعد محفوظ گردید.
1926 : جایزه سال قبل در این سال توزیع شد. سال 1925 – ریچارد آدولف ریگموند از آلمان بخاطر تشریح ماهیت نامتجانس محلول های سریشمی، متدهای وی در شیمی کولوئید مدرن جزو اصول قرار گرفت. و جایزه 1926 – تئودور سودبرک از سوئد بخاطر تحقیقاتش درباره سیستم های پراکنده.
1927:جایزه شمی این سال برای سال بعد حفظ شد .
1928: جایزه سال 1927 نیز در این سال داده شد. 1927 هانریش اتوویلاند از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره اسیدهای صفرا و مواد مربوطه. 1928 – آدولف اتو راینهولد ویندوس از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره تشکیل استرول ها و روابط آنها با ویتامینها.
1929: 1- آروتور هاردن از انگلیس بخاطر تحقیق درباره تخمیر شکر و آنزیمهای تخمیری.2- هانس کارل آگوست سیمون فون اولر چیلپین از انگلیس.
1930 : هانس فیشر از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره هماتین کلروفیل و بخصوص برای ترکیب هماتین. 1- کارل بوش.2- فریدریخ برژیوس . از آلمان بخاطر کمکی به اختراع و توسعه متدهای فشار شدید در شیمی نموده اند.
1932: ایروینگ لانک موئیر از آمریکا بخاطر کشفیاتش درباره شیمی سطحی .
1933: جایزه این سال برای سال بعد نگداشته شد.
1934: دو سوم جایزه سال قبل که توزیع نشده بود به صندوق مخصوص جایزه شیمی و یک سوم دیگر آن به صندوق اصلی ریخته شد و جایزه این سال به هارولد کلیتون اوری داده شد. اوری از آمریکا بخاطر کشف هیدروژن سنگین.
1935: فردریک ژولیو و همسرش- ایرن ژولیو کوری- از فرانسه بخاطر ترکیب جدید رادیو اکتیو.
1936: پطرس ژوزفوس ویلهلموس دبیه از هلند بخاطر تحقیقاتش درباره لحظات دیپول و انکسار اشعه های مجهول و الکترون در گازها.
1937: والتر نورمن هاروت از انگلیس بخاطر تحقیقاتش درباره کاربو هیدرات ها و ویتامین ث. 2-پل کاره از سوئیس بخاطر تحقیقاتش دربارهکارتنوئیدها- فلاوین و ویتامینهای (آ) و (ب)
1938: برای سال بعد نگهداشته شد.
1939: جایزه سال 1938 که توزیع نشده بود در این سال توزیع شد سال 1938 – ریچارد کوهن از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره کاروتنوئیدها و ویتامینها.
مقامات نازی وی را مجبور کردند که جایزه را قبول نکند ولی بعد دیپلم و مدال آنرا گرفت.
1939: سال 1939 – جایزه به تساوی بین دو نفر تقسیم شد. 1- ادولف فردریش بوهان از آلمان بخاطر تحقیقاتش درباره هورمون های جنسی (وی نیز مانند کوهن ابتدا مجبور شد جایزه را نپذیرد). 2- لئوپولد روزبکا از سوئیس بخاطر تحقیقاتش درباره پولی متیلن و ترپنهای عالی.
1940 : یک سوم از مبلغ جایزه این سال به صندوق اصلی جوایز پنجگانه و دو سوم آن به صندوق مخصوص جایزه شیمی ریخته شد.
1941: به ترتیب سال قبل عمل شد.
1942: به ترتیب سال قبل عمل شد .
1943: برای سال بعد محفوظ گردید.
1944: جایزه سال 1943 که توزیع نگردیه بود در این سال توزیع گردید. سال 1943 – جورد وهوسی از مجارستان بخاطر تحقیقاتش درباره استفاده از ایزوتوپ ها برای مطالعه اعمال شیمیایی. سال 1944 برای سال بعد محفوظ گردید.
1945:جایزه سال قبل که توزیع نشده بود در این سال توزیع شد. یال 1944 – اوهامن از آلمان بخاطر کشف راه شکافتن هسته سنگین . 1945 –آرتوری ایلماریویرتانن از فنلاند بخاطر اختراعاتش در زمینه کشاورزی و شیمی تغذیه بخصوص برای متد حفظ علوفه.
1946: نیمی از آن به اولی و نیمه دو م مشترکاً بین دو نفر دیگر تقسیم شده . 1- جیمس بچلر از آمریکا. 2- جان هاوارد نورتروپ از آمریکا بخاطر کشف این موضوع که آنزیمها می توانند به صورت بلور درآیند.3- وندل مردیت ستانلی از آمریکا بخاطر تهیه آنزیمها و پروتئین های ویروس بصورت خالص.
1947:سر رابرت رابینسون از انگلیس بخاطر تحقیقاتش درباره آن دسته از محصولات گیاهی که اهمیت زیستی دارند و بخصوص درباره شبه قلیایی ها.
1948: آن ویلهلم کاربن تیسلیوس از سوئد بخاطر تحقیقاتش درباره الکترو فورسیس و تجزیه و تحلیل التصاق و انقباض بخصوص برای کشفیاتش دربارهماهیت مرکب سوم بر ورژتئین ها.
1949: ویلیام فرانسیس گیرک از آمریکا بخاطر خدماتش به زمینه ترمودینامیکهای شیمیایی بخصوص درباره عکس العمل مواد در سرمای بسیار شدید.
1950: اتوپل هرمان دیلز و کورت الدر از آلمان بخاطر کشف و توسعه دی ین.
1951: ادوین مانیسون ماگمیلیان و گل تئودور سیه آبورک بخاطر کشفیاتشان در زمینه شیمی عناصر ماوراء اورانیوم.
1952: آجرجان پورتورمارتین و ریچارد لورنس میلینگتون سینگ از انگلیس بخاطر اختراع دستگاه رنگی نویس بخشی (کروماتوگرافی).
1953: هرمان استودنؤر از آلمان بخاطر کشفیاتش در زمینه شیمی مولکولی.
1954: لاتیوس کارل پولینگ از آمریکا بخاطر تحقیقاتش درباره ماهیت پیوسشتگی شیمیایی و استفاده آن برای روشن نمودن ساختمان مواد مرکب.
1955: ونسنت دووینو از آمریکا بخاطر تحقیقاتش درباره سولفور که از لحاظ بیو شیمی اهمیت دارد و بخصوص برای اولین ترکیب یک هورمون پولی پپتید.
1956: سر سیریل ن.رمن هینشلود و نیکولای نیکولویویچ سمیونف از انگلیس و روس بخاطر تحقیقاتشان درباره مکانیزم راکسیون های شیمیایی.
1957:سر الکساندر تود از انگلیس بخاطر تحقیقاتش درباره نوکلئوتیدها و هم آنزیمهای نوکلئوتید.
1958: فردریک سانژر ار انگلیس بخاطر تحقیقاتش درباره ساختمان پروتئین ها بخصوص پروتئین انسولین.
1959: یاروسلاو هیرووسکی از چکسلواکی بخاطر مشف و توسعه متد پلاروگرافی (استعطاب نویسی) تجزیه.
1960- ویلارد فرانک لیبی از آمریکا بخاطر متد برای استفاده کربن (ذغال) 14 برای تعیین عمر و قدمت اشیاء در زیمنه های باستانشناسی – زمین شناسی – فیزیک و سایر رشته های علوم.
1961: پروفسور ملوین کالون از آمریکا بخاطر تحقیقاتش درباره جذب کربن دی اکسید در نباتات.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله برندگان نوبل شیمی

دانلود مقاله واقعه غدیر ، اوج بلاغت ولایت

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله واقعه غدیر ، اوج بلاغت ولایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

کتاب«الأمام على ّفى الکتاب والسنّة» مجموعه اى است مشتمل بر سیره و زندگانى على(ع)، از ولادت تا شهادت، بر اساس نصوص روایى و تاریخى فریقین. این مجموعه، مدخلهایى دارد که غالباً گزارشهایى تحلیلى از نصوص موجود در کتاب است.
آنچه در این مقاله آمده است، بخشى از مدخل تحلیلى فصل«امامت» کتاب است. از این رو متن روایتهاى مختلف نیامده و به گزارش محتوایى آنها بسنده شده است.
علوم حدیث
اسلام، خاتم ادیان، و رسول اللّه(ص) خاتم پیامبران و قرآن، فرجام بخش کتابهاى آسمانى است. بدین سان اسلام زمان شمول است و جهانشمول و پیامبر(ص) ابلاغ کننده دینى است که رنگ ابدیت دارد و زمان، طومار حیات او را درهم نمى پیچد. این از یکسو. از سوى دیگر ناموس خلقت چنین است که رسول اللّه(ص) چونان دیگر انسانها حیات ظاهرى محدودى دارد و بنا بر سخن صریح قرآن او نیز طعم مرگ را خواهد چشید،چنانچه دیگران: «انک میّت و انّهم میّتون» (زمر،30).
پیامبر(ص) رسالت ابلاغ آموزه هاى دین را بر عهده دارد، بدان گونه که رهبرى و زعامت جامعه را نیز. به دیگر سخن رسول اللّه(ص) مرجع فکرى مردم و نیز زعیم و پیشواى سیاسى آنهاست. بر این اساس، پرسش جدّى و مهمى ـ که هرگز نمى توان از کنار آن بسادگى گذشت و در درازناى تاریخ دل مشغولى مهم متفکّران اسلامى نیز بوده است ـ این است که این زعیم بزرگ الهى و مرجع باشکوه خدایى که آیینش را زمان شمول اعلام کرده است، براى آینده آیین و مکتبش چه کرده است؟ آیا آینده اى مشخص را رقم زده است و یا به هیچ روى براى آینده طرحى نیفکنده و کار را یکسره به مردم وانهاده است و یا …؟
عالمان، محدثان، متکلمان و متفکران اسلامى در این باره بسیار حکم زده اند و تئوریهاى گونه گونى پرداخته اند1، و بواقع کوشیده اند آنچه را در تاریخ اسلام واقع شده است به گونه اى، استوار بدارند و براى آن، مبنا و یا مبانى یى بسازند، امّا حقیقت چیست؟ در نگریستن دقیق به موضوع نشان خواهد داد که چگونگى موضع رسول اللّه(ص) از سه حال خارج نیست:
1ـ بر این باور باشیم که پیامبر(ص) یکسر مسئله را مسکوت گذاشته است بدون اینکه درباره آن با امت سخنى بگوید؛
2ـ آن را به امت وانهاده و بر تدبیر آنها اعتماد کرده و صحابه مأمور رقم زدن آینده شده اند؛
3ـ با نص صریح آینده را رقم زده است و کسى را که باید بار مسئولیت هدایت امت و اداره جامعه اسلامى پس از وى را به دوش بگیرد معرفى کرده است. اکنون به این فرضها بنگریم و چگونگى آنها را وارسى کنیم.

 

1) سکوت در قبال آینده
چرا پیامبر(ص) باید طرحى براى آینده نیفکنده باشد؟
این بى اعتنایى و سکوت را مى شود بر دو پیش فرض بنا نهاد. اکنون بنگریم آیا چنین پیش فرضهایى معقول است:
1ـ احساس امنیت و نفى هرگونه خطر
بدین معنا که پیامبر مى دانسته است که هیچ گونه خطرى امت را تهدید نمى کند و آینده مردم را هیچ جریان شکننده اى متزلزل نخواهد ساخت و امتى که بزودى «رسالت اسلامى» را به ارث خواهد برد براى پى ریزى طرحى در اداره جامعه موفق خواهد بود. آیا این تصوّر درست است؟!
واقع صادق جامعه آنروز مى تواند بخوبى روشنگر آن باشد که چنین تصوّرى نااستوار است و خطرهاى جدّى و بنیاد براندازى جامعه آن روز اسلامى را تهدید مى کرده است.
الف ـ خلأ رهبرى
پیامبر(ص) جامعه اى بنیاد نهاده بود که از شکل گیرى ابعاد فرهنگى، اجتماعى و سیاسى آن زمانى طولانى نمى گذشت و زمام امور، ثقافت، سیاست و قضاوت را یکسر به عهده داشت؛ این از یکسو. از سوى دیگر، درگیرى هاى بسیار و نبردهاى پى در پى، امکان تعمیق اندیشه و گسترش معیار گرایى و تعمیم ثقافت و فرهنگ را از رسول اللّه(ص) گرفته بود و براستى بسیارى از کسانى که عنوان صحابه را داشتند نه تصوّر درست و عمیقى از دین داشتند و نه از پیامبر و نه از ابعاد رسالت. این گونه کسان با فقدان رهبرى دچاربحران مى شدند، و در بحرانِ دلهره آفرین، توان تصمیم را از دست مى دادند و یکسر در کمند سیاست بازان و سیاست زدگان قرار مى گرفتند.
آیا با توجه به این واقع صادق ـ که نمونه هاى عینى تاریخى آن بسیار است ـ مى شود تصوّر کرد، پیامبر(ص) چنین جامعه اى را رها کرده و سرنوشت آینده شان را بدانها سپرده و خود را از آینده فارغ داشته است؟!
ب ـ رشد نایافتگى جامعه
بر بخش پایانى سخن پیشین تأکید کنیم که وارثان انقلاب از آنچنان جایگاه فکرى و سیاسى والایى برخوردار نبودند که بتوانند با آرامش و آینده نگرى، آینده را رقم بزنند، رسوبات جاهلى، و تعصبات قبیلگى در میان آنان هنوز نفوذى جدّى داشت، باز هم تأکید کنیم که آنان از جایگاه والاى نبوت و رسول اللّه(ص) درک استوارى نداشتند و از این روى، گاه او را فردى تلقى مى کردند که «از سر غضب و خشنودى» سخن مى گوید، و دیگرى گاه او را به عدالت توصیه مى کرد. و گاه تصمیم گیریهاى وى چنان بدانها گران مى آمد که در اصل رسالت شک مى کردند.2
با این همه آیا معقول است که زمام امور را در چنین جامعه اى بدانها مى سپرد و با اطمینان خاطر به سوى حق مى شتافت؟
ج ـ منافقان، جریانى شکننده از درون
کسان بسیارى در هنگامه حاکمیت و رسالت رسول اللّه(ص) با تمام توان و قدرتى که آن بزرگوار یافته بود، با وى رویاروى مى شدند، آنان گو اینکه پوششى از ایمان بر خود نهاده بودند امّا در بنیاد یکسر با گسترش آیین حق در تضاد بودند. این مواجهه را با توجه به واقع تاریخ مى توان بس گسترده تر از گستره عملکرد منافقان دانست ـ که بدان اشاره
خواهیم کرد ـ و نمى توان رسول اللّه(ص) را از این همه بى خبر انگاشت.3 و چنین پنداشت که آن بزرگوار بدون توجه به اینها و جز اینها امت را رها کرده و رفته است.
د ـ یهود و قدرتهاى دیگر، خطرى دلهره آفرین از برون
اسلام، انقلابى بود ویرانگر و بنیادنگر. حرکتى بود که بسى نقشه هاى شیطانى را در هم ریخت و بر ویرانه هاى آن بنیادى نو بنا نهاد. رسول اللّه(ص) آیینى را عرضه کرده بود که داعیه رهبرى جهان را داشت، دشمن، این همه را دریافت و با تمام توش و توان در برابر آن ایستاد و تا آخرین رمق جنگید و چون نبرد رویاروى را بى ثمر دید،به توطئه هاى گوناگون دست یازید. این همه براى کسانى که اندک آگاهیهایى از تاریخ اسلام داشته باشند، روشن است. اکنون با آن رویاروییها و درگیریها با یهود و قبایل مشرک و…، آیا مى توان تصوّر کرد که آنان آرام گرفته بودند و دیگر کارى با اسلام نداشتند، و براى سیاستمدارى هوشمند و آگاه معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون هیچ طرح و برنامه براى حرکت نوپایش بگذارد و برود؟4 آیا مى شود رسول اللّه(ص) را پیشوایى تصوّر کرد که پس از آن همه درگیرى اکنون بر این باور است که امتش آنچنان صلابت یافته اند که دیگر از آنها هراسى نیست و یا چنان سر براه شده اند که دیگر خطرى ندارند؟و دشمن چنان تسلیم و یا مقهور و یا باورمند به این حرکت شده است که دیگر توطئه اى نمى کند و ضربه نمى زند و…
2ـ بى تفاوتى نسبت به آینده
بر این باور باشیم که رسول اللّه(ص) خطر را احساس مى کرد و موقعیت آینده را بخوبى در مى یافت، امّا مسئولیت و رسالتش را با فرجام زندگى اش خاتمه یافته تلقى مى کرد، و چون خود در میان مردم نبود و خطرى شخص او را تهدید نمى کرد، و آنچه احتمالاً به وقوع مى پیوست با منافع شخص وى ـ العیاذ بالله ـ در تضاد نبود و… مردم را به خود وانهاد و هیچ گونه طرحى براى آینده نیفکند و… آیا چنین تصوّرى را مى شود براى سیاستمدارى واقع نگر، انسانى هوشمند و تلاشگر در ذهن پروراند؟ آیا بر رسول الله(ص) آن پیام آور سختکوش آرام ناپذیرى که خدایش به آرامش دعوت مى کند که:
ما انزلنا علیک القرآن لتشقى(طه،2).
و در سختکوشى و تلاش بى امانش براى هدایت مردمان مى فرماید:
عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم(توبه، 128).
آیا بر آن بزرگوارى که آینده امت را در آخرین لحظه هاى زندگى نیز فراموش نمى کرد و با تنى تب آلود به «تجهیز سپاه اسامه» فرمان مى داد، و … مى شود چنین گمانى برد؟! آیا قصّه آکنده از غصّه خواستن «دوات و قلم» در آخرین لحظات زندگى براى رقم زدن چیزى که امت را هماره از گمراهى نجات دهد، بسنده نیست،تا این پندار را یکسر تباه بدانیم و مسکوت نهادن آینده امت را جسارتى بر رسول الله(ص) بدانیم و ساحت پاک آن بزرگوار را پیراسته از این همه… .
2) آینده امت به تدبیر آنها وانهاده شده بود
بر این باور باشیم که پیامبر(ص) به طور صریح،پیشواى آینده امت را تعیین نکرده است، چون این امر به عهده امت نهاده شده بود، تا آگاهان از مهاجر و انصار براساس شورا و رایزنى آینده امت را رقم بزنند. آیا مى شود چنین باورى را پذیرفت و آن را با حقیقت منطبق دانست؟ نکاتى را که درباره این فرض، تأمل برانگیز است مى توان بدین سان برشمرد:
الف: اگر چنین مى بود باید رسول الله(ص) امت را با نظام شورایى و چندى و چونى آن آشنا مى ساخت و حدود، وظایف و قوانین شورا را مشخص مى کرد. چون تا بدان روز نه جامعه چنان شیوه اى را در ساختار حکومت تجربه کرده بود و نه از چگونگى آن آگاهى داشت. آیا معقول است که بگوییم پیامبر(ص) مردمان را در رهبرى آینده امت به شیوه نامعلوم حوالت داده است؟!
آنچه این پندار را یکسره تباه مى سازد این است که سیاست بازان هرگز بر چنین پیش بینى از سوى رسول الله(ص) استناد نکردند، و مسندنشینان خلافت نیز چنین نکردند؛ چون ابوبکر یکسر به «نصب» روى آورد و عمر تصریح کرد که چون کسى را نمى یابد به شورا تن مى دهد؛ او به هنگام مرگ گفت:
لو ادرکنى احد رجلین لجعلت هذا الأمر الیه ولو ثقت به سالم مولى أبى حذیفه و أبى عبیدة الجرّاح و لو کان سالم حیّاً ما جعلتها شورى.5
بدین سان روشن است که این تئورى هیچگونه پیوندى با پیامبر(ص) ندارد، و ساخته اى است در گذرگاه زمان براى توجیه واقعیت6 واقع شده در تاریخ اسلام.
ب: نکته مهم دیگر این است که اگر رسول الله(ص) چنین آهنگى را داشته است، و در اندیشه آن بوده است که سیاسى را به صحابه وانهد، باید در جهت آماده سازى آنها بسى مى کوشید. پیامبرى که از درهم شکسته شدن نظامهاى قیصرى و کسرایى سخن مى گوید، و آیینش را زمان شمول وجهانشمول اعلام مى کند، آیا اصحابش از چنان جایگاهى در دانش و ثقافت برخوردار بوده اند که این بار سنگین را به دوش گیرند؟ واقعیت چیست؟ چنین چیزى را درباره صحابیان مى توان باور داشت؟ این سئوال بسى جدّى است و براى بسیارى مطرح، و از کنار آن بسادگى گذشتن ظاهراً نوعى خامى و سهل انگارى در مبانى عقیدتى است. آقاى «مروان خلیفات» از جمله کسانى است که این سئوال به طور جدّى بر او مطرح شده است و او را به تأمل واداشته است.7 او براى پاسخ، به متون حدیثى و تاریخى بازگشته، و سیر وسلوک او در منابع نتیجه اى داده است که بسیار خواندنى است. وى با استفاده از این مطالعه، فصل سوّم از باب دوّم کتابش را رقم زده است که گزیده آن چنین است:
صحابه بسیار اندک سئوال مى کردند و آنچه را مى شنیدند کم روایت مى کردند، سرّ دیگر آنکه به منع تدوین و نشر حدیث همت گماشتند، افزون بر این آنان حقایق بسیار اندکى از رسول الله(ص) دریافتند، آنان تصریح کرده اند که دلمشغولیهاى بسیار و گشت و گذارهاى فراوان در بازار، آنان را از فراگیرى سنت و حقایق باز مى داشته است8. دیگر آنکه آنان در نقلها بسیار اشتباه مى کردند، گاه فقط بخشى از حدیث را نقل مى کردند و دیگر گاه سخن دیگران را به رسول الله(ص) نسبت مى دادند. کسانى مرعوب نقلهاى کتابهاى پیشین بودند و آنها را در بیان آثار اسلامى مى پراکندند، وگاهى آنچه را فراگرفته بودند فراموش مى کردند، که بدین نکته تصریح کرده اند. گاه به خطا پاسخ مى گفتند و با تنبّه دیگران حق را باز مى یافتند. کسانى از صحابه بر اساس آیاتى از قرآن به نفاق گرویده اند و یا سر از ارتداد درآورده اند و براساس نصوص صریح منقول در صحیحین رسول اللّه(ص) برخى را هیمه آتش دانسته است و… آیا با این همه مى شود پنداشت که رسول اللّه(ص) مرجعیت فکرى و زعامت سیاسى و تفسیر آیین و کتاب را بدانها وانهاده است؟9
بدین سان نباید تردید کرد که وانهادن امور امت به آنها و یا به نخبگانِ! آنها و مرجعیت دادن به صحابه چیزى است که در گذرگاه تاریخ براى توجیه واقعیتهاى تلخ رقم خورده پس از رسول الله(ص) ساخته شده و ریشه در هیچ نصّى شرعى ندارد.
3) تعیین آینده و نصّ بر خلافت و ولایت
بدین سان بر این باور هستیم که رسول الله(ص) با حساسیت تمام، آینده امت را رقم زده است و پیشواى پس از خود را تعیین کرده است، و ماجراى غدیر و نصوص مربوط به آن خطبه عظیم، تصریح و تأکیدى است بر آنچه رسول الله(ص) بارهاى بار آن را اعلام کرده بوده است: ولایت على(ع) و امامت پیراسته جانى نستوه که پیامبر از آغازین روزهاى زندگى اش او را همبر خود داشته است و هرگز شرک، جان پاکش را نیالوده است، کلام مولى(ع) در این باره بسى شنیدنى است:
وقد علمتم موضعى من رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة. وضعنى فى حجره وأنا ولد یضُمُّنى إلى صدره و یکنُفُنى فى فراشه و یُمِسُّنى جسده و یُشِمُّنى عرفه. و کان یمضع الشئ ثمّ یلقمُنیه. و ماوجد لى کذبةً فى قول ولاخطلةً فى فعل. ولقد قرن اللّه به ـ صلى اللّه علیه و آله ـ من لدن ان کان فطیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره.
ولقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر أمّه، یرفعه لى فى کلّ یوم من اخلاقه علماً و یأمرنى بالاقتداء به. ولقد کان یجاور فى کلّ سنة بحِراء فأراه ولایراه غیرى. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ و خدیجة وانا ثالثهما.
أرى نور الوحى و الرسالة و أشُمُّ ریح النبوّة ولقد سمعت رَنَّة الشیطان حین نزل الوحى علیه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فقلت: یا رسول اللّه، ماهذه الرنّة؟ فقال: هذا الشیطان قد أَیس من عبادته. انّک تسمع ما اسمع و ترى ما أرى، الاّ انّک لست بنبىّ ولکنّک وزیر و انّک لعلى خیر؛10
شما مى دانید مرا نزدِ رسول خدا چه رتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و برسینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود مى خوابانید چنانکه تنم را به تن خویس مى سود و بوى خوشِ خود را به من مى بویانید. وگاه بود که چیزى را مى جَوید، سپس آن را به من مى خورانید. از من دروغى در گفتار ندید، و خطایى در کردار نشنید. هنگامى که از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههاى بزرگوارى را پیمود، و خویهاى نیکوى جهان را فراهم نمود.
و من در پى او بودم ـ در سفر و حضر ـ چنانکه شتربچّه در پى مادر. هر روز براى من از اخلاقِ خود نشانه اى برپا مى داشت و مرا به پیروى آن مى گماشت. هرسال در حراء خلوت مى گزید، من او را مى دیدیم و جز من کسى وى را نمى دید. آن هنگام جز خانه اى که رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه اى مسلمانى راه نیافته بود، من سوّمین آنان بودم. روشنایى وحى و پیامبرى را مى دیدم و بوى نبّوت را مى شنودم.
من هنگامى که وحى بر او(ص) فرود آمد، آواى شیطان را شنیدم. گفتم: اى فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت:این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم، و مى بینى آنچه را من مى بینم، جز اینکه تو پیامبر نیستى و وزیرى و بر راه خیر مى روى ـ و مؤمنان را امیرى.
تصریح و نص رسول الله(ص) بر امامت و ولایت على(ع) بدانسان گسترده و روشن است که هیچ تردیدى را برنمى تابد، آن بزرگوار، نه یک بار و دوبار بلکه دهها مورد با اشاره و تصریح حقِ خلافت و خلافت حق را فریاد کرده است، و طرحى روشن و مشخّص براى آینده امت درانداخته و این همه را در میان مردم فراز آورده است.
این حقنمایى و حق گسترى تمامت حیات رسالت آن بزرگوار را فراگرفته است و در حادثه «غدیر» به اوج خود رسیده و حق بر «ستیغ» قرار گرفته است. در نگریستن به همه موارد ـ که در این فصل به تفصیل گزارش خواهد شد ـ تردیدى باقى نمى گذارد که بزرگترین دل مشغولى رسول الله(ص) مسئله امامت و رهبرى آینده بوده است. از این روى هیچ مناسبت و موقعیت شایسته اى را براى روشن کردن این حقیقت و ابلاغ این مأموریت الهى از دست نهشته است.
رسول خدا(ص) از آغازین روزهاى رسالت بر این امر توجه مى دادند که اوج آن حادثه غدیر است. در اینجا نخست گزارش از آن تلاشها ارائه مى دهیم و سپس با بسطى بیشتر به واقعه غدیر مى نگریم.
1ـ حدیث یوم الأنذار
رسول الله(ص) براساس آیه:« وانذر عشیرتک الاقربین»(شعراء، 214) مأمور مى شود خویشان خود را به اسلام دعوت کند11 و چون آنان با دعوت پیامبر(ص) گرد مى آیند رسول الله(ص) پس از مقدماتى که در آن مى کوشد زمینه بیان و تفهیم پیام اصلى را فراهم آورده مى فرماید: «فایّکم یوازرنى على هذا الأمر على أن یکون أخى ووصیى وخلیفتى فیکم؟»ودر نقلهایى آمده است: «… خلیفتى من بعدى».12
در آن جمع تنها کسى که، پاسخ مثبت به این فراخوان را فراز مى آورد، على(ع) است. رسول الله(ص) پس از آن پاسخ مثبت مى فرمایند:
ان هذا أخى و وصیّى وخلیفتى فیکم فاسمعوا له وأطیعوا.13
بدین سان پیامبر(ص) در آغازین روز دعوت علنى رسالت، ولایت، امامت و پیشوایى على(ع) را رقم مى زند و چنین است که مى گوییم ولایت علوى در ابلاغ و عرضه، همزاد با رسالت نبوى است. آن روز آنان که در آن مجلس گرد آمده بودند این پیام را بروشنى دریافتند و از کلام رسول الله(ص) پیشوایى على(ع) و لزوم اطاعت از وى را فهمیدند، از این روى برخى به ابوطالب گفتند: «قَدْ أمرک أن تسمع لأبنک وتطیع». امّا در مقابل این پیام صریح، گرانجانى کردند و حق را برنتابیدند و با استکبار از پذیرش حقّ شانه خالى کردند.
این مطلب به طرق گونه گون و با نقلهاى مختلف گزارش شده است به گونه اى که هیچ تردیدى را بر نمى تابد. افزون بر این بیاوریم که ابوجعفر اسکافى معتزلى حدیث را «صحیح» مى دانسته و نیز عالمانى دیگر از جمله: شهاب الدین حفاجى در شرح «الشفاء بتعریف حقوق المصطفى»، قاضى عیاض، و متقى هندى14 که تصحیح ابن جریر طبرى را گزارش کرده است.15 کسان دیگرى نیز بر صحت آن تأکید کرده اند.16
2ـ احادیث وصایت
وصیت براى تداوم راه و حراست از مکتب، سیره هماره رسولان الهى بوده است، رسول الله(ص) با تصریح به این حقیقت، در موارد متعدّد و مناسبتهاى مختلف، وصایت را براى مولى(ع) رقم زده است. رسول الله(ص) فرمود:
ان لکلّ نبىّ وصیّاً ووارثاً وانّ علیّاً وصیى ووارثى.17
این گونه گفته ها از رسول الله(ص) درباره على(ع) بدانسان زیاد بوده است که واژه «وصیّ» را براى على(ع) چونان وصفى شناخته شده و بدون ابهام قرار داده،و چون واژه «وصیّ» در گفتارها و سروده ها بکار مى رفت مسلمانان صدر اسلام بى هیچ تردید از آن على(ع) را مى فهمیدند18 و مثلاً جانشینى، خلافت و امامت را؛ گو اینکه بنى امیه بسى کوشیدند تا مگر این عنوان ارجمند را از مولى بزدایند و سخنهاى بسیار برساختند که این تعبیر برساخته است،19 امّا مگر «حق» با ستیزِ حق ستیزان ستردنى است؟
3ـ احادیث منزلت
از جمله شکوهمندترین عناوینى که با آن رسول الله(ص) از مولى(ع) یاد کرده اند، «همسانى» و «همبرى» مولا(ع) با رسول الله(ص) است. این گونه احادیث در بیان و بنان عالمان و محدثان به پیروى از صریح کلام پیامبر(ص) بر «احادیث منزلت» شهره است. این جایگاه بلند براى مولا را، رسول الله(ص) از جمله با عبارتى چون «انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لانبى بعدى» رقم زده است. این حقیقت را پیامبر(ص) بارهاى بار و در میان مردم فراز آورده و بدین گونه «همسانى خود با على» را در پیش دیدها نهاده و به تاریخ سپرده است. از جمله مواردى که این کلام معجز شیم درباره مولا(ع) فراز آمد در نبرد تبوک بوده است.
پیامبر(ص) در شرایطى بس سخت و شکننده سپاهى گران را سامان داد و به آهنگ نبرد با رومیان از مدینه بیرون آمد.تبوک دورترین نقطه اى بود که رسول الله(ص) در طى نبردها بدانجا مسافرت مى کرد. جریان نفاق در آن روزگار در مدینة الرسول شکل گرفته بود و با نهایت کینه توزى و مخفى کارى در اندیشه ضربه زدن بر پیکر جامعه نو پاى اسلامى بود، پیامبر نگران از سفر طولانى و فتنه انگیزى هاى منافقان و کینه توزان، على(ع) را براى حراست از مدینه و به عنوان «سرپرست اهل بیت و گروه مهاجر و …» در مدینه گذاشت. فتنه انگیزان که با وجود على(ع) تمام نقشه هاى خود را نقش بر آب مى دیدند، شایعه اى ساختند و پراکندند، که على(ع) از شدّت گرما و دشوارى راه از همراهى با پیامبر تن زده است. اکنون شیرِ بیشه نبرد و قهرمان بى بدیل صحنه هاى رزم بود که آماج اتهام بود، مولا(ع) به محضر رسول الله(ص) شتافت و پرده از توطئه برداشت و رسول الله(ص) در نهایت صمیمیت و با بیانى نشانگر عظمتِ مولا(ع) در چشم رسول الله(ص) گفت:
ارجع یا أخى الى مکانک، فأن المدینة لا تصلح الاّ بى أو بک، فانت خلیفتى فى اهلى و دار هجرتى وقومى، أما ترضى أن تکون منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ أنّه لا نبىّ بعدى …
رسول اللّه(ص) با صراحت تمام جز منصب نبوت، تمام مناصب خود را براى مولا رقم مى زند و على(ع) را عملاً ادامه دهنده راه و تداوم بخش مسئولیت والاى خودش در زعامت امت و مرجعیت فکرى مردم مى داند. در برخى از نقلها رسول اللّه(ص) پیش از این جمله صریحاً فرموده:
انه لابدّ من امام وأمیر، فأنا الأمام وانت الأمیر …20
4ـ احادیث امارت
قرآن با صراحت تمام مؤمنان را به اطاعت از «اولوالأمر» فراخوانده است،21 و پیروى از آنان را همسنگ با اطاعت خداوند و رسول الله(ص) دانسته است، مصداق «اولوالأمر» چه کسانى هستند؟ آیا سزامند است که جباران ستم پیشه را که بر اریکه قدرت تکیه مى زنند و براى رسیدن به حاکمیت از کشته ها پشته مى سازند، مصداق اولوالأمر بدانیم؟ هرگز! بى گمان اولى الأمر کسانى خواهند بود که پیامبر گونه، خداجوى، حق پرست و عدالت گستر باشند و على(ع) بر اساس نصوص بسیار، نصوص شگفت انگیز، شکوهمند و ارجمند در قلّه این عنوان است. از این فراتر باید بگوییم که رسول اللّه(ص) عنوان «امیرالمؤمنین» را فقط براى على(ع) رقم زد و از نامگذارى هر کسى جز آن بزرگوار با این عنوان نهى کرد.22 این نصوص بسى فراوان است بدانسان که سید جلیل قدوه سالکان و اسوه عابدان، رضى الدین على بن طاووس حلّى در این باب کتابى پرداخت با عنوان «الیقین بأختصاص على(ع) بأمره المؤمنین»؛در این احادیث گاه از آن بزرگوار به «امیرالمؤمنین» و دیگرگاه به «أمیر البررة» و گاه با عنوان «امیر کلّ مؤمن بعد وفاتى» یاد شده است. 23 و این است که امام حسن(ع) در متن عهدنامه شرط مى کند که معاویه نباید با عنوان «امیرالمؤمنین» یاد شود.
5ـ احادیث امامت
«امام» که به لحاظ واژه شناسى، پیشرو، پیشتاز و سرپرست و پیشواى قبیله اى است،24 بى گمان در فرهنگ قرآنى و دینى، پیشوایى است که در ابعاد گونه گون زعامت امت در اداره امور جامعه را برعهده دارد. این حقیقت را از جمله مى توان از دو نامه اى که میان مولا على(ع) و معاویه مبادله شده است دریافت. على(ع) در ضمن نامه اى دراز دامن از جایگاه خود و اهل بیت(ع) سخن مى گوید و وصایت و جانشینى اش از رسول اللّه(ص) را یادآورى مى کند. معاویه در جواب به صراحت مى گوید: الا وانما کان محمد رسول اللّه من الرسل الى الناس کافة فبلّغ رسالات ربّه لایملک شیئاً غیره … که یعنى او مبلغى بود با رسالت رساندن کلامى و سخنى و بس نه پیشوا بود و نه زعیم و نه زمامدار سیاسى و نه … و على(ع) در جواب به صراحت مى نویسند: والذى انکرت من امامة محمد ـ صلى الله علیه وآله ـ زعمت أنّه کان رسولاً و لَمْ یکن اماماً فانّ انکارک ذلک على جمیع النبییّن الأئمة، ولکنّا نشهد أنّه کان رسولاً نبیّاً اماماً….25
این گفتگو بروشنى نشانگر جایگاه امامت در اندیشه اسلامى است و نیز بیانگر چرایى ستیز بنى امیه با این عنوان، اکنون این توضیح مى تواند عمق اخبار و احادیث بسیارى را نشان دهد که رسول اللّه(ص) در آنها بر امامت على(ع) تأکید کرده است؛ از جمله: یاعلى أنت وصیّى و خلیفتى و امام أمّتى بعدى26 و یا أنت امام کل مؤمن و مؤمنة، وولىّ کل مؤمن ومؤمنة بعدى و… .
و این تأکید و تنبیهى است بر تداوم پیشوایى در وجود على(ع).
6ـ احادیث خلافت
«خلافت» نیز تعبیرى قرآنى و اصطلاحى دینى است که بروشنى جانشینى در ابعاد مختلف را نشان مى دهد، مگر اینکه بُعْدى از ابعاد استثنا مى شده است. از این روى سیاست بازان پس از رسول اللّه(ص) نیز تلاش بسیار کردند تا این عنوان را به گونه اى بر خود استوار دارند، رسول اللّه(ص) از همان آغازین روزهاى فراز آوردن دعوت و گستراندن پیام خود، بر «خلافت» على(ع) تصریح و تأکید کرد. این تصریح و تأکید را در روایات بسیارى که نشانگر آن در مواقع و مواضع متعدّد است توان دید، که نشانى است از اهتمام رسول اللّه(ص) براى رقم زدن سرنوشت آینده امت.27
7ـ احادیث ولایت
از جمله عناوین شکوهمندى که در روایات و نیز احادیث تفسیرى درباره على(ع) آمده است، عنوان «ولى» است. مى دانیم که استعمال ماده «وـ ل ـ ى» به معناى سرپرست، زعیم و پیشوا در ادب عربى بسى شایع بوده است و به این نکته در تحلیل حدیث غدیر اشاره خواهیم کرد. عنوان «ولى» و «ولایت» براى مولا(ع) نیز در بیان و آموزه هاى رسول اللّه(ص) بسیار است، و این سخنان شکوهمند و تنبه آفرین در موارد و مواضع بسیار عرضه شده است. آغازین آنها در همان مجمع کوچک ولى سرنوشت ساز خویشان رسول اللّه(ص) بوده است که از آن یاد کردیم (=حدیث الأنذار)، پس از آن نیز پیامبر(ص) بارهاى بار این عبارت را در باره على(ع) به کار برده است:
یا علىّ، أنت ولىّ الناس بعدى، فمن أطاعک فقد أطاعنى و من عصاک فقد عصانى.28
این گونه تعابیر بسیار است و منابع حدیثى اهل سنت آکنده است از این نقلها که بخش قابل توجهى از آنها را در ذیل عنوان «احادیث الولایه» آورده ایم29. این تعبیرات بویژه با قید «من بعدى» هیچ تردیدى را باقى نمى گذارد که رسول اللّه(ص) با این همه، جریان سیاسى پس از خود را رقم زده است و زعامت سیاسى پس از خود را نشان داده است.
8ـ حدیث ثقلین
از جمله چاره اندیشیهاى رسول اللّه(ص) براى آینده امت و جلوگیرى از گسترش ضلالت و جهالت و حیرت در میان امت، تلاش براى تعیین مرجعیت فکرى و نشان دادن جهت گیرى استوار حرکت فکرى و تبیین چگونگى تفسیر مکتب و قرآن و سرچشمه آن است. این حقیقت شاید روشنترین گونه خود را در «حدیث ثقلین» نشان داده است.
حدیث ثقلین با محتوایى واحد و گونه هاى بیانى بسیار و مکرّر در مکرّر فراز آمده است. در عرفه، مسجد خیف، غدیرخم، آخرین سخنرانى رسول اللّه(ص) به هنگام بیمارى در بستر و در حجره شریف و… افزون بر اهل بیت(ع) بسیارى از صحابیان آن را گزارش کرده اند و کسانى بسیار از تابعیان و عالمان بر استوارى آن تأکید ورزیده اند30 یکى از گونه هاى مختلف نقل آن چنین است:
انى تارک فیکم ما إنْ تمسّکتم بِهِ لَنْ تضلّوا بعدى، أحدهما أعظم من الآخر، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء
لى الأرض، وعترتى أهل بیتى و لَنْ یفترقا حتى یردا على الحوض فانظرو کیف تخلفونى فیهما.31
کلامى است عظیم ومنقبتى بزرگ و فضیلتى است عدیم النظیر، و هدایتى است سعادت آفرین، و رهنمودى است ضلالت زدا. مهمترین نکته اى که این کلام عظیم رسول اللّه(ص) آن را مى نمایاند و هیچ تردیدى را برنمى تابد، مرجعیت بخشیدن به اهل بیت(ع) و وجوب پیروى از آنان در اقوال، افعال و… است.
بر این حقیقت والا بسیارى از عالمان تصریح کرده اند، از جمله متکلم بزرگ اهل سنت سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانى:
خداوند در هدایت آفرینى و رهایى بخشى از ضلالت، عترت را همبر قرآن ساخت.
تمسّک به قرآن جز فراگیرى هدایت و دانش از قرآن نیست و چنین است تمسّک به عترت.32
دو دیگر آنکه بزرگترین رسالت و مسئولیت رسول اللّه(ص) هدایتگرى و تلاش درجهت ضلات زدایى است؛ این از یکسو. از سوى دیگر روشنترین و بدیهى ترین واجب براى مسلمانان تمسّک به هر آن چیزى است که هدایت مى آفریند و ضلالت مى زداید. بدین سان رسول اللّه(ص) با جمله ما ان تمسکتم بهما لَنْ تضلّوا این واجب مؤمنان را در پیش دید آنها نهاده است. آیا کسى مى تواند در این وجوب پیروى از «عترت» ـ که هدایت آفرین است و گمراهى زدا ـ تردید کند؟
سه دیگر آنکه تمسّک به این دو «گرانبها» در رسیدن به مقصد والا و مقصود اعلى و دستیابى به هدایت بسنده است، و وراى آن جز ضلالت نخواهد بود «وماذا بعد الحق الاّ الضلال». دیگر آنکه حدیث ثقلین بدون هیچ تردیدى «عصمت» عترت را رقم زده است؛ یکى بدان جهت که رسول اللّه(ص) بدون هیچ قید و شرطى تمسّک بدانها را لازم شمرده است، آیا مى توان تصوّر کرد که پیامبر(ص) امت را به کسانى ارجاع داده و بدون قید و شرط چنگ انداختن به آموزه هاى کسانى را لازم شمرده است که خود در لغزشند؟ دو دیگر آنکه اهل بیت(ع) همبر قرآنى هستند که هرگز باطل در آن راه ندارد. نیز تمسّک به آنها سدّى است در برابر گمراهى؛ اگر گمراهى بر کسانى روا باشد، آیا گمراهى زدا توانند بود؟
و بالاخره حدیث ثقلین، جداناپذیرى عترت با قرآن را رقم زده است، و روشن است که یعنى هرگز با آموزه ها و احکام آن مخالفت نخواهند کرد و بدین سان از آن «ثقل» جدا نخواهند شد. نیز چنین است تعبیرهایى بلندى چون على مع القرآن و القرآن مع على و على مع الحق والحق مع على درباره مولا(ع).
بدین سان رسول اللّه(ص) با حدیث ثقلین، مشعلى سپیدى آفرین در معبر زمان نهاده است تا امت مسلمان هرگز به تاریکزار گمراهى دچار نشوند و با تمسّک به آنها در گذرگاه زمان از امواج فتنه ها برهند و به ساحل هدایت درآیند، بر آنان که این حق را دریافته اند و این نعمت را شناخته اند و پاس داشته اند، ارزانى باد.33
9ـ حدیث سفینه
پیامبر(ص) در میان امت سر رشته امور را به دست دارد. دامنه جامعه اسلامى هنوز چندان گسترده نیست، با این همه آن جامعه نوپاى کوچک با مسائل بسیارى از درون و بیرون مواجه است؛ مسائلى انحراف آفرین و دگرگون کننده. جریان نفاق در درون همان جامعه شکل گرفته است و ارتداد برخى در همان جامعه صورت گرفته است و… رسول اللّه(ص) روزگارى مى اندیشد که این مشعل فروزان خاموش مى شود امّا امت باید راه را ادامه دهد. آنچه را آوردیم چاره اندیشى است براى فردا در هنگامه شعله ور گشتن آتش فتنه و به خروش آمدن امواج گمراهیها.و در همین سمت و سوى است کلام بلند و والا و روشنگر دیگر رسول اللّه(ص) که به «حدیث سفینه» شهره است، و یکى از نقلهاى آن چنین است:
ألا إن مثل أهل بیتى فیکم مثل سفینة نوحه، من رکبها نجا ومن تخلّف عنها هلک
چه تشبیه بیدارگر، هول انگیز و تنبه آفرینى!
رسول اللّه(ص) در آینه زمان، فتنه گریها، آتش افروزیها و جریان سازیها را مى نگرد. و این همه امواج خروشان و غول پیکر دریا مانندى را مى سازد؛ امواجى که هر آن کس که در کامش قرار گیرد، غرق شود و هر آن که در معرض او باشد تباه گردد. چه بسا کسانى به پندار رهایى، از این امواج بلنداهایى خیالى بجویند و بدانجاها درآیند، امّا امواج فراز آید و آنها را در کام خود فرو برد. پس امت باید بیدار باشد که تنها راه نجات در آمدن به «سفینه» است، یعنى پیروى از اهل بیت(ع) و چنگ انداختن به آموزه هاى آنها. و شگفتا از آن امواج و به وجود آوردن پناهگاههاى پندارى براى مردمان؛ یعنى ساختن عالِمها، و یا بهتر بگوییم عالم نماها، فرقه ها، جریانها، تا مگر مردمان بدانسوى ها روانه شوند و از درآمدن به کشتى نجات حقیقى باز مانند.
در دلالت این حدیث بر وجوب اطاعت از اهل بیت(ع) تردید نیست؛ مگر مى شود خردمندى امواج خروشانى را که در کام آن قرار گرفتن، همان غرق شدن و تباه گشتن است را بنگرد و در رهایى از آن تردید کند؟ دیگر آنکه پى آمد قطعى این روى آوردن، رهایى از امواج و هدایت است. دیگر آنکه این سفینه نجات بخش است، پس این عزیزان معصومند وبدور از خطا. 34
10ـ احادیث دوازده جانشین
از جمله احادیث مهم و شایان تدبّر و توجه در چاره اندیشى درباره آینده امت، احادیثى است که تعداد جانشینان رسول اللّه(ص) را رقم مى زند. این احادیث که فراوان نقل شده و با طرق مختلف و در نقلهاى گونه گون و صحیح آمده است،35 نشان مى دهد که خلفاى رسول اللّه(ص) دوازده نفرند. یکى از نقلها چنین است:
لایزال الدین قائماً حتى تقوم الساعه أو یکون علیک أثنا عشر خلیفه کلهم من قریش.36
و نقل دیگرى از آن بدین گونه است:
عن جابر بن سمرة قال: کنت مع أبى عند النبى(ص) فسمعتهُ یقول: بعدى إثنا عشر خلیفه، ثم أخفى صوته. فقلت لأبى: ما الذى اخفى صوته؟
قال، قال: کلّهم من بنى هاشم.37
و در نقلى دیگر:
یکون من بعدى اثناعشر أمیراً.38
با این گفته ها، رسول اللّه(ص) چه چیزى را نشان داده اند؛ از واقعیتى که رخ خواهد داد سخن گفته اند و یا از حقیقتى که باید باشد؟ و یا در واقعِ تاریخ و در آینه زمان، خلفاى خود را نشان داده است ـ یعنى هر آن که بر این مسند تکیه زند ـ یا آنکه رسول اللّه(ص) بر این حقیقت تنبّه داده و کرده است که پیشوایان پس از من دوازده نفر باید باشند و نه جز آنها و تا فرجام روزگار همین است و بس.
گویا تردید نباشد که رسول اللّه(ص) جانشین معرفى مى کند، یعنى کسانى را که پا جاى پاى او مى نهند و چون او بر مردمان حکم مى رانند، یا اگر بر مسند خلافت تکیه زنند، مانند او خلافت را پیش خواهند برد. گو اینکه کسانى کوشیده اند براى این کلام الهى رسول اللّه(ص) مصداقهایى بتراشند39، و ابو جعفر بن محمد بن سلامه ازدى طحاوى بر این باور رفته است که مراد، خلفاى اربعه، معاویه، فرزندش یزید و… هستند.40
شگفتا بر دین رسول اللّه(ص) چه مى بندند؟! براساس این تفسیر، پیامبر(ص) اینان را چونان خلفاى خود معرفى مى کنند، که مردم سخن آنان را بشنوند و از آنان اطاعت کنند؟ از یزید؟ از عبدالملک بن مروان و …؟ کبرت کلمه تخرج من أفواههم إن یقولون الاّ کذبا… .
چگونه توان تصوّر کرد پیامبر(ص) که پیام آور کرامت، شرف، آزادى، صداقت و قداست است، جانشینانى ستم پیشه، فسادگر، تیره جان و جنایت پیشه معرفى کند؟41
بدون هیچ تردیدى اگر کسى اصل روایت را بپذیرد ـ که چاره اى جز آن نیست ـ باید به تفسیر شیعه خستو شود که اینان على(ع) و فرزندان او هستند، که در برخى روایات دیگر از رسول اللّه(ص) با اسم و بصراحت یاد شده اند که:
1) دوازده نفرند شناخته شده و روشن و منطبق با حدیث؛
2) همه از قریش هستند؛
3) دیدیم که ذیل برخى از روایات «کلهم من بنى هاشم» داشت، و چنین است که همه از بنى هاشم هستند، و مؤید این حقیقت کلام بلند علوى است که:
ان الأئمه من قریش فى هذا البطن من بنى هاشم لاتصلح على سواهم ولایصلح الولاة من غیرهم.42
4ـ از اهل بیت رسول اللّه(ص) هستند،و در انطباق روشن با آنچه در صفحات پیش آوردیم و نصوص بسیار آن گزار ش خواهد شد؛

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  56  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله واقعه غدیر ، اوج بلاغت ولایت