دیوان کامل پروین اعتصامی در فرمت پی دی اف
دیوان کامل پروین اعتصامی
دیوان کامل پروین اعتصامی در فرمت پی دی اف
دیوان اشعار ایرج میرزا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
دیوان محاسبات کشور
دیوان محاسبات کشور در بزرگراه کردستان واقع گردیده.
دیوان محاسبات کشور مؤسسه ای دولتی است که در امور مالی و اداری مستقل می باشد و زیرنظر مجلس شورای اسلامی بعنوان بازوی نظارتی آن عمل می نماید. این دیوان به کلیه حسابهای وزارتخانه، مؤسسات، شرکتهای دولتی و سایر دستگاههائی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده میکنند به ترتیبی که قانون مقرر میدارد رسیدگی یا حسابرسی مینماید که هیچ هزینهای از اعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرف رسیده باشد. دیوان محاسبات حسابها و اسناد و مدارک مربوطه را برابر قانون جمعآوری و گزارش تفریغ بودجه هر سال را به انضمام نظارت خود به مجلس شورای اسلامی تسلیم مینماید. دیوان محاسبات در اصطلاح حقوقی چنین تعریف شده است : دیوان محاسبات دادگاهی است مالی که مأمور معاینه و تفکیک محاسبات اداره مالیه و تفریغ کلیه حسابداران خزانه بوده و نیز نظارت میکند که هزینههای معینه در بودجه از میزان معین شده تجاوز نکند و تغییر و تبدیل نیابد و هر وجهی در محل خود صرف شود و نیز مکلف است که در امر معاینه و تفکیک محاسبات ادارات دولتی و جمعآوری سند خرج محاسبات و صورت کلیه محاسبات مملکتی اقدام نماید. با توجه به صراحت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چگونگی ساختاری و مفهوم چنین تعریفی بطور صریح در اصول 54 و 55 قانون اساسی آمده است. دیوان محاسبات کشور علاوه بر ستاد مرکزی مستقر در پایتخت ، در کلیه مراکز استانها نیز به موجب قانون تشکیلات استانی دارد.
تاریخچه دیوان محاسبات کشور
بطور کلی میتوان تاریخ حساب را قبل از تاریخ خط و کتابت و از زمان انسانهای ابتدائی تلقی کرده و شمارش را اولین رابطه کمی و عملی انسانها دانست زیرا قدیمیترین مدارک مکتوب در جهان از صورتحساب و واژهنامهها تشکیل میگردد. و بالطبع نگاهداشتن حساب چیزها یکی از نیازهای انسان اجتماعی است حسابداری و حسابدهی از عصر سومری ها آغاز و در عصر رنسانس در اروپا حسابداری بعنوان دفترداری دوطرفه وجود پیدا کرده است و سپس دولتها بعنوان اهرم کنترل دخل و خرج از آن استفاده نموده اند. « سیستم ثبت و ضبط معقول » ناشی از مسئولیت حکمرانان دربرابر مردم و در میان سلسله مراتب خود جایگاهی ویژه پیدا کرده و در ایراننیز از دوره هخامنشیان نظام مالی وجود داشته است. بعد از اینکه ایرانیان بهدین اسلام مشرف شدند در اداره امور حسابرسی مشاغلی چون وزیر و والی،حاسب(به کلیه کارکنان امور مالیکه در محاسبات دخل و خرج مملکت فعالیت داشتهاند «حاسب» گفته میشده) ، قاسم، عامل زکات و امثالهم وجود داشته است. در دوره صفویه و قاجاریه امور مالی از اوضاع بهتری برخوردار شده بطوریکه امیرکبیر اولین وزارتخانه (مالیه) را تأسیس نمود و از سال 1225 هجری قمری یکی از رشتههای مدرسه دارالفنون به «حسابداری» اختصاص داده شده و به فارغالتحصیلان این رشته مدرک ارائه میشده است . بعد از تصویب متمم قانون اساسی در1286 هجری شمسی « محاسبات» و« تفریغحساب جاری» مطالبی است که زیر بنای حسابداری و حسابرسی را تعیین نمودند.
دیوان محاسبات کشور طبق اصول 101 تا 103 قانون اساسی و متمم آندر سالهای 1258 و 1286 هجری و شمسی موجودیت پیدا کرده و قانون آندر دوره دوم 23 صفر 1329 بتصویب رسیده است. ساختار دیوان محاسبات بنحوی بوده است که رئیس آن بطور فردی و اعضاء محکمه آن بطور جمعی ازطرف مجلس شورای ملی انتخاب میشدهاند. دیوان محاسبات در سال 1302منحل گردیده و در سال 1312 هجری شمسی مجددا تأسیس گردید که سه شعبه مستشاری داشته و رئیس شعبه اول ریاست دیوان محاسبات را نیز عهده دار بوده وهر شعبه تعداد کافی ممیز حساب داشته است.
در دیوان محاسبات یک نفر مدعی العموم (دادستان) و به تعداد کافی وکیلعمومی تعیین شده بوده است. در این زمان دیوان محاسبات وابسته به وزارت دارائی بوده است . وزیر مالیه 27 نفر را از میان مستخدمین رسمی دولت به مجلس شورای ملی پیشنهاد مینمود و مجلس نیز از بین آنان18 نفر را انتخاب میکرد وزیر مالیه (9) نفر آنها را به ریاست و عضویت شعب سهگانه مستشاری منصوب نموده و 9 نفر دیگر عضو قائم مقام بوده که در صورت فوتو استعفا یکی از رؤسا یا اعضاء شعب و یا اگر وزیرمالیه تغییر یکی از آنها را لازم می دانست به جانشینی منصوب میشدهاند. انتخاب اعضاء دیوان از طرف مجلس هر سه سال یکبار تجدید میشد و اعضاءسابق را میتوانستند مجددا انتخاب کنند .دادستان دیوان از طرف وزیر مالیه و بموجب فرمان شاه تعیین میشد و ممیزین و اعضاء دفتری دیوان را وزیر مالیه در حدود مقررات استخدامی انتخاب میکرد. از سال 1313 تا1352 یعنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 71
نگرشی موضوعی در تصاویر شعری دیوان فرخی سیستانی
مقدمه فصل
پیش از این ، در بحث از توصیفات ، به سه نوع توصیف کلّی در دیوان فرخی سیستانی ، یعنی توصیف طبیعت و عناصر جهان ، توصیف های عاطفی و توصیف های ستایشی ، اشاره کردیم. این توصیفات سه گانه که تقریباً همه ی تصاویر به کار رفته در دیوان فرخی سیستانی را شامل میشوند ، از جنبه های گوناگون با هم تمایز دارند وما در اینجا ، به اختصار ، به آنها اشاره میکنیم.
اوّلین مسأله ای که در این باره مطرح است ، بررسی میزان ابتکاری بودن یا کلیشه ای بودنِ تصاویر به کار رفته در این نوع توصیفات سه گانه است . در توصیفات فرخی از مظاهر طبیعت و عناصر جهان، غالب تصاویر ، از نوآوری و ابداع برخوردارند و کمتر ، تصویری را می یابیم که بر گرفته از تصاویرِ شعری شاعران گذشته ویا معاصر او باشد . اما در توصیفات عاطفی که غالب تصاویر ، برمحورِ توصیفِ معشوق و جمال او دور می زند ؛ جنبه ابتکاری و ابداعی تصاویر ،تا حدودی رنگ می بازد ؛ به این معنی که ، همگام با تصاویر ابتکاری شاعر ، تصاویر به کار رفته در شعر شاعران ادوار پیشین یا معاصر او ، دوشادوشِ هم ، به کار گرفته می شوند والبته نا گفته نماند که این مقدار استفاده از تصاویر شعری گذشتگان ، امری اجتناب نا پذیر وبلکه ضروری است ؛ چنانکه در شعر تمام شاعران بزرگ ادوار بعد نیز ، این نوع تأثیرپذیری ها از تصاویر شعری پیشینیان خود ، وجود دارد و این مسأله نه تنها موجب پایین آمدنِ ارزشِ هنری توصیفات عاطفی فرخی نشده ، بلکه برغنای این تصاویر نیز افزوده است؛زیرا فرخی ، این تصاویر کلیشه ای و موروث را به گونه ای در شعرش به کار برده که اغلبِ اوقات ، از تصاویر به کار رفته در شعر شاعران آفریننده آن تصاویر نیز ، زیبا تر و بدیع تر جلوه گری کرده است . حال با توجه به این مسأله ، می توان ارزش تصاویر ابتکاری او را در توصیفات عاطفی اش - که البته کم هم نیستند واز ارزش بیشتری برخوردارند – حدس زد . اما در توصیفات ستایشی فرخی ، در قیاس با توصیفات عاطفی او ، باز هم از تصاویر ابتکاری او کاسته شده و بر تصاویر کلیشه ای او افزوده شده است والبته این مسأله ، به ندرت تصاویری را که فرخی به وسیله ی عنصر اغراق و مبالغه خلق کرده شامل میشود.
دومین نکته ای که می توان در این توصیفات سه گانه ، مورد بررسی و توجه قرار داد ، بحث درباره زیبایی تصاویر به کار رفته در آنها است . در مورد زیبایی توصیفاتی که فرخی از مظاهر عالم طبیعت ارائه می دهد ، جای هیچ شک و شبهه ای نیست و البته جنبه ی ابتکاری این تصاویر ، نیز تأثیر به سزایی ، در زیبا جلوه نمودن آنها داشته است . در توصیفاتِ عاطفی فرخی ، این نوع زیبایی در هر دو نوع از تصاویر او ، چه تصاویرکلیشه ای برگرفته از شعرِ شاعرانِ ادوار گذشته و چه تصاویر ابداعی اش ، کاملاً چشمگیر و آشکار است و یکی از عوامل تفوّقِ شعر فرخی بر بسیاری از اشعار شاعران معاصر او و از جمله منوچهری ، استفاده از توصیفاتِ غنایی و تصاویر زیبای به کار رفته در آن است . در زمینه توصیفات ستایشی ، وضع کاملاً متفاوت است و غالب تصاویری که فرخی در توصیفاتِ ستایشی خود و به ویژه در توصیفِ ممدوح – که از بالاترین بسامد در توصیفات ستایشی او برخوردار است – به کار گرفته ، از نظر زیبایی و دلپسندی ، چندان درخور ذکر نیستند و بیش از آنکه زیبا باشند ، ملال آور و خسته کننده و بی روح به نظر می رسند .
سومین نکته ، بحث و بررسی درباره ی عناصر اصلی خیال انگیز در هر یک از توصیفاتِ سه گانه است . پیش از این ، درباره ی عناصر اصلی خیال انگیز در شعر فرخی یعنی تشبیه ، تشخیص، اغراق و استعاره ی مصزحه ، به اجمال بحث شد و گفتیم که این چهار عنصرِخیال انگیز، کمابیش ، نقشِ آفرینشِ اغلب تصاویر شعری فرخی را بر عهده دارند . حال اگر بخواهیم در هر یک از توصیفات سه گانه ، اهمّ این عناصر خیال آفرین را بررسی کنیم ، به تفاوت هایی دست مییابیم. در توصیفات فرخی از طبیعت ، بالاترین بسامدِ عناصرِ تصویر ساز را به ترتیب سه عنصرِ تشبیه ، تشخیص و استعاره ی مصزحه ، به خود اختصاص داده اند . در توصیفات عاطفی فرخی ، غالباً تشبیهات ، استعارات مصزحه و صفاتِ خیال انگیز – که در فصل بعد به توضیح آن خواهیم پرداخت – فعال هستند . اما در توصیفات ستایشی ، با اینکه عناصری چون تشبیه ، استعاره مصزحه ، استعاره بالکنایه و تشخیص و برخی صفات خیال انگیز ، به صورتی کم رنگ تر ، نمود یافته اند ؛ اما آنچه جلب نظر می کند ، استفاده فراوان از عنصر اغراق و مبالغه است ؛ به طوری که کمتر بیتی از توصیفات ستایشی فرخی را ، از این عنصر شعری خالی می یابیم و البته این مسأله سبب شده ، عناصر خیال انگیز دیگر ، کمتر ، مجالی برای حضور داشته باشند .
چهارمین نکته ای که در هنگام بحث و بررسی این توصیفاتِ کلی ، حایز اهمیت است ، میزان استفاده از تصاویر ، در هر یک از توصیفاتِ سه گانه ی مذکور است . در توصیفات فرخی از مظاهر طبیعت ، بسامد تصاویر در قیاس با توصیفات دیگر ، در بالاترین حدّ خود قرار گرفته و این به گونه ای است که کمتر ، بیتی را از عناصر خیال انگیزی چون تشبیه ، تشخیص ، استعاره ی مصرّحه و ... خالی می یابیم . در زمینه میزان استفاده از تصاویر ، در توصیفات عاطفی ، همه جا به یک اندازه نیست . در توصیفاتِ عاطفی غنایی و به ویژه در وصفِ معشوق ، میزان استفاده از تصاویر، چشمگیر و قابل ملاحظه است و کمتر بیتی از ابیاتِ آن را ، از عناصر تشبیه ، استعاره ی مصرّحه و صفاتِ تصویر آفرین و ... خالی می بینیم . حال اگر از
فرمت :WORD تعداد صفحه :195
فهرست
عنوان صفحه
چکیده
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
- اوضاع اجتماعی
- اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
منابع و ماخذ
ملخص الرساله
پیشگفتار
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،"شیخ ناصیف یازجی" را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال 1800م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او "شیخ ابراهیم یازجی" است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب "مجمع البحرین " شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
در پایان از تمامی اساتید ارجمندم به خصوص استاد محترم جناب آقای دکتر جعفری و استاد گرامی جناب آقای دکتر شایگان مهر نهایت تشکر را دارم ، ونیز بسی لازم است از سر کار خانم وحدانی استاد محترم دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد واحد مشهد که مرا از راهنمایی بی شائبه شان بهره مند نمودند تقدیر و تشکر نمایم .
در ضمن از کتابداران محترم آستان قدس رضوی و کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و از تمام دوستان عزیزم که مرا در این مهم یاری رساندند از جمله خانم حاتمی کمال تشکر را دارم و از خداوند برای تمام این بزرگواران توفیق روز افزون خواستارم .
ملیحه قوچانی
بهمن 85
اوضاع سیاسی و جغرافیایی کشورهای عربی ولبنان
در سالهای بین 1800 تا اوایل قرن بیستم جهان عرب شاهد تحولات بسیار بزرگی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی و .... بود.
این سال ها شاهد حضور دولت های غربی در کشورهای اسلامی و دخالت مستقیم آنها در تمام امور این سرزمین ها بود.
دولت هایی چون فرانسه و انگلیس، رقیبانی سختکوش بودند که در جهت و راستای منافع استعماری شان به اشغال و چپاول سرزمین های عربی می پرداختند. هرچند حضور آنها در این کشورها چندان به طول نینجامید ولی آثار این حضور تا مدت ها -وحتی به جرأت می توان گفت تاکنون- در بیشتر زمینه های سیاسی، اجتماعی، ادبی، دینی و فرهنگی باقی ماند.
از آن سو، دولت عثمانی به ضعف گراییده بود و همین عامل وجود کشورهای بیگانه را در جهان اسلام پررنگ تر می کرد تا بدانجا که از خلافت عثمانی جز نمادی تهی چیزی باقی نمانده بود.
در مصر به فاصله چند سال از خروج فرانسویان از خاک آنجا، محمدعلی پاشا در سال 1805 م بر تخت پادشاهی نشست([1] ). او در ابتدای حکومتش، تمام هم و غمش را صرف کشورگشایی نمود و موفق شد کشورهایی چون سودان، شام و برخی دیگر از سرزمین های عربی را تصرف نماید هرچند بعدها به دلایلی مختلف سربازان مصری مجبور شدند خاک سوریه را ترک گویند اما حکومت «محمدعلی » و جانشینش « اسماعیل پاشا، » دوران شکوفایی سرزمین مصر از جهات مختلف محسوب می شود.
سوریه در آن روزگار از نظر سیاسی، بحران های زیادی به خود دید. در ابتدای قرن نوزدهم طعمه حاکمان مستبدی چون «جزار» و« عبدالله پاشا » یا دیگر فرمانروایان لبنانی و غیره بود و پس از آنکه به مدت نه سال تحت تصرف مصر بود دوباره به حاکمیت دولت عثمانی درآمد و آشفتگی ها و نابسامانی ها، دیگر بار ادامه پیدا کرد. همین اوضاع آشفته سبب شد تا بسیاری از ادیبان سوری ترک دیار کنند و به لبنان یا مصر یا حتی اروپا مهاجرت نمایند.
اما در لبنان، عصر « امیر بشیر شهابی » (1789-1840) عصر شکوفایی بود(1) . او دربار خود را مرکز تجمع نویسندگان و شاعرانی چون « نقولا ترک » ،« پطرس کرامه » و« ناصیف یازجی» کرد.
پس از دوران شهابیها اوضاع لبنان آشفته شد تا به حوادث سال 1860 و بالاخره به استقلال لبنان و حکومت فرمانداران انجامید و آن آغاز شکوفایی نهضت مدارس و معارف بود اگر چه در این دوره آزادی روزنامه ها محدود گردیده بود.
برخی لبنانی ها نیز به خاطر اوضاع آشفته کشورشان به ناچار به مصر -که از همه نظر بسیار اوضاع مناسبی داشت- و آمریکا مهاجرت کردند اما در همان کشورها هم در نهضت ادبی جهان عرب تأثیر بسزایی گذاشتند که در اینجا مجال بیان آن نیست.
سایر کشورهای عربی هم آماج جنگ های پی در پی میان بیگانگان و مسلمانان بود. اما می توان گفت مصر و سرزمین شام اوضاعی بسیار بهتر از آنها داشتند و از همین دو سرزمین بود که نهضت ادبی شکل گرفت و تا سایر کشورها پیش رفت.
اوضاع اجتماعی و فرهنگی:
همان گونه که می دانید اوضاع سیاسی هر کشوری تا حد زیادی بر اوضاع اجتماعی، فرهنگی، ادبی و .... تأثیرگذار است. به طور طبیعی اوضاع اجتماعی جهان عرب نیز از اوضاع و احوال سیاسی آن متأثر شد.
مردم کشورهایی چون سوریه، لبنان، عراق و.... به خاطر آشفتگی اوضاع و ظلم حاکمان عثمانی و دست نشانده های آنها در فقر زندگی می کردند. در کنار آن جهل و ظلمت نیز همه جا را فرا گرفته بود.
یک فیلسوف فرانسوی که در اواخر قرن هجدهم از کشورهایی چون ترکیه، مصر و سوریه دیدن کرده بود می گوید: «جهل و فقدان علم یک پدیده عمومی در این کشورهاست که همه طبقات جامعه را دربرگرفته است و در تمامی زمینه های ادبی، علمی و هنرها جلوه گر می شود حتی در صنایع دستی که ساده ترین امور است .....» .[2]
اما با آمدن فرانسویان به خاک مصر، اوضاع دگرگون شد. هرچند حضور آنها در مصر بیش از سه سال نینجامید ولی آنها با خود گروهی دانشمند و صنعتگر آوردند که به تأسیس مراکز علمی پرداختند. آنها در قاهره مدارسی برای فرزندان فرانسویان ساختند. همچنین دو روزنامه فرانسوی به راه انداختند. همینطور اولین چاپخانه عربی را در این کشور با خود به ارمغان آوردند. آنها صحنه تئاتر و مجامع علمی نیز به پا کردند.[3]
زمانی که محمدعلی به حکومت مصر نائل آمد تلاش زیادی در جهت ارتقاء مصر از لحاظ سیاسی، فرهنگی، علمی، ادبی، نظامی و .... نمود. او برای یادگیری علوم غربی، هیئت هایی از مصر به اروپا می فرستاد. از فرانسویان و برخی ترکان بهره می جست . در زمان او مدارس و چاپخانه و روزنامه های زیادی تأسیس شد.
این وضعیت در زمان جانشین های محمدعلی بخصوص اسماعیل پاشا ادامه داشت به گونه ای که در زمان این پادشاه مصر آن قدر پیشرفت کرد که آن را قطعه ای از اروپا به شمار می آوردند.
اما در سوریه در نیمه های اول قرن نوزدهم نهضت ادبی – اجتماعی کم کم شکل گرفت. از جمله عوامل آن:
آری در این دوره ما شاهد مدارس، چاپخانه، روزنامه و مجله ها، مجامع علمی و ادبی، کتابخانه ها، سالن های تئاتر زیادی در سرزمین های اسلامی هستیم که در شکل گیری نهضت فرهنگی- اجتماعی تأثیر بسزایی داشتند.
خلاصه آنکه این عصر اختلاف فاحشی از دیگر دوره ها دارد. مهم ترین این اختلاف، تأثیرپذیری کشورهای اسلامی از تمدن اروپا بود. جهان عرب از زمان ظهور اسلام تا بدین دوره در چهارچوب تمدن اسلامی واقع بود. اما در این دوره متأثر از تمدنی شد که از نظر شکل و روش ها با تمدن اسلامی تفاوت داشت.
جرجی زیدان در این خصوص می گوید: «در دوره عباسی که مسلمانان به ترجمه علوم سایر ملل به زبان عربی پرداختند آنها ابتدا آن را هضم می کردند و بعد به صبغه عربی - اسلامی در می آوردند. اما در این دوره جریان تمدن گرایی غرب آن قدر بر مسلمانان غلبه کرد که چاره ای جز همگامی با آن را نداشتند. هر چند در ابتدا با آن احساس بیگانگی می کردند و از آن دوری می جستند...1».
بنابراین در این زمان مسلمانان عرب ناخواسته در چنگ تمدن غرب قرار گرفتند و با وجود مقاومت ابتدایی سرانجام به آن تن دادندو حتی از آن استقبال کردند البته وجود هیئت های مذهبی اروپایی- امریکایی در کشورهای اسلامی و رواج مدارس آنها در این امر بسیار تأثیر گذاشت. چرا که آنها در این مدارس، دانش آموزانی تربیت می کردند که به شیوه تمدن غرب بار می آمدند. زبان آنها در این مدارس زبان انگلیسی یا فرانسویی بود و یا کتاب هایی که تدریس می شد به این زبان ها نوشته شده بود و به ناچار این دانش آموزان به خواندن این کتاب ها که گاه سیاست های مذهبی در ورای آنها نهفته بود روی می آوردند.
این چنین نسلی تربیت شد که در برابر تمام خواسته های غرب، سر تعظیم فرود آورد. خواسته هایی که گاه تماماً با موازین اسلامی در تضاد قرار داشت.
اوضاع ادبی
همان گونه که قبلاً ذکر شد اوضاع سیاسی کمابیش بر ادبیات یک ملت تأثیرگذار است. به عنوان نمونه در عصر مغولی و عثمانی ادبیات دچار ضعف و سستی آشکاری شد. حتی می توان گفت این ضعف و سستی در شعر آشکارتر از نثر بود. زیرا اساس شعر زیبایی هنری است که متأسفانه در این دوره ها از آن تهی شده بود و یک مشت بازی های لفظی جای آن را پر کرده بود.
در دوره بعد که جهان عرب با معارف و اندیشه های غربی آشنا شد کوشید تا شعر را به سطحی که در خور آن است ارتقاء دهد.
مورخان ادبی این دوره را دوره نهضت نامیده اند چرا که ادبیات عربی با گرایش ها و مکاتب ادبیات غرب برخوردی نزدیک پیدا کرد.
هر چند در ابتدای این دوره نشانه های ضعف و سستی در شعر و نثر دیده می شود و ادیبان هنوز پایبند موازین شعری قدیم و اوزان و بحرهای معروف آن بودند اما کم کم نشانه های تجدید در آثارشان نمایان شد.
مورخان ادبیات عرب مراحل تکامل و ارتقای شعر این دوره را به دو مرحله تقسیم کرده اند1:
* مرحله سنت گرایی (مرحله رستاخیز و بیداری): در این مرحله، شعر به سوی افکار و موضوعات و تخیلات و اسالیب قدیم شعر عربی حرکت می کند.
این مرحله به دو بخش تقسیم می شود: یکی سنت گرایی آمیخته با انحطاط و دیگر نوآوری.
- سنت گرایی آمیخته به انحطاط: این گروه از شاعران، اشعارشان پر از الفاظ عامیانه و رکاکت در تعبیر بود. اینان اغلب شاعران حکام و امرا بودند که به مناسبت های مختلف برایشان شعر می سرودند از جمله این شاعران « نقولاترک» ، « پطرس کرامه» ، « شیخ حسن عطار» و « امین جندی بودند» .
- مرحله بازگشت به سبک عباسی: چون اوضاع و احوال اجتماعی و عمرانی در نیمه قرن نوزدهم رو به ارتقا نهاد و وسایل آموزش و تحقیق افزون گردید و ادبا قواعد و مسائل زبان عربی را نیک آموختند به راز سیر قهقرایی خود آگاه شدند و مواضع ضعف را شناختند. از سوی دیگر دیوان شاعران پیشین منتشر شد و شاعران تازه کار بر شعر نوابغ گذشته، مخصوصاً شاعران دوره عباسی آگاهی یافتند، عزم خود را برای تقلید از آن و بریدن از شعر زمان یا قریب به زمان جزم کردند و در پی دقت در تعبیر و متانت لغوی و غزارت در معانی و صفای روح شعری و استواری قالب برآمدند، هرچند از پاره ای از بازمانده های عصر انحطاط چون تخمیس و تشطیر[5] و ماده تاریخ سازی و بازی های بدیعی و نحوی نتوانستند کاملاً رهایی یابند.
پرداختن این شاعران به تقلید از قدما، شخصیت و ابتکار را در شعرشان نقصان داد.
بنابراین شعر این گروه، از زندگی و اجتماعشان فاصله داشت و در آن از نیازها و مسائل و مشکلات مردم جز اندک نشانی نبود و بر نهضت واقعی که نتیجه آن شعر انسانی باشد دلالت نمی کرد.
از شاعرانی که چنین نقشی داشتند می توان از« شیخ ناصیف یازجی » ، « شیخ یوسف سیر » ، « محمود سامی بارودی » نام برد.
* مرحله نوآوری (یا نهضت واقعی): در این مرحله اهل ادب به واقع دریافتند که ادبیات باید آینه زمان خود باشد و رنگ محیطش را به خود گیرد.
در این مرحله سه مکتب پدیدار شد : مکتب مخضرمین، مکتب افراط کاران و مکتب اهل ابداع
- مکتب مخضرمین: مکتب کسانی که به نوآوری گرایش داشتند اما می خواستند کارشان بر بنیان و اساس ادبیات قدیم استوار باشد. آنها معتقد بودند که باید از اغراض و اسالیب غربی استفاده کرد اما آن را به شیوه عربی فصیح و زبان متین ادا نمود که هم رنگ عربیت داشته باشد و هم با محیط و زمان هماهنگ باشد.
از نمایندگان این مکتب می توان « عبدالله بستانی» ، « احمد شوقی» و« حافظ ابراهیم » را نام برد. از اقدامات تازه ای که در این مرحله شد پیدایش نمایشنامه های منظوم بود. از جمله نمایشنامه های « احمد شوقی» .
- مکتب تندروان: در کنار مکتب مخضرمین و بعد از آن مخصوصاً بعد از جنگ جهانی اول مکتب دیگری به وجود آمد که برخورد و ارتباطش با غرب یا با آمریکایی ها شدید بود و نفوذ اجانب بر آنها نیرومند و فرهنگ غیرعربی شان از فرهنگ عربی شان قوی تر.
این گروه از شاعران و نویسندگان، فکر، احساس و خیال خود را از شاعران و نویسندگان غرب به عاریت می گرفتند و از عجایب آنکه آنقدر که روی در ادبیات غربی داشتند با ادبیات عربی الفتی نداشتند. آنها شیوه های غربی را برای به تصویر کشیدن حیات شخصی و اجتماعی خویش مناسب تر می دیدند. به سبب حوادثی که ناشی از جنگ جهانی اول بود و درد و رنجی که بر ملل عرب وارد می شد این مکتب کم کم رنگ رمانتیک به خود گرفت و به نوع خاصی از رمانتیسم فرانسوی به تقلید پرداخت.
برخی آن چنان در این راه افراط کردند که به نظر می آمد اشعارشان ترجمه قطعاتی از اشعار فرنگی است آنهم ترجمه ای ناموفق.
اصحاب این مکتب دوری گزیدن از اسالیب قدیم عربی را تبلیغ می کردند و مردم را به زندگی غربی آنچنان که هست و ادبیات غربی دعوت می نمودند. اینان به دنبال آن بودند که شورشی همه جانبه بر هر چه رنگ ادبیات قدیم دارد به راه اندازند و بسیاری از رسوم و عادات شرقی را به نابودی کشانند. ادبیات آنها از محیط و احساس ملتشان به دور بود و شیوه آنها در تعبیر از فکر و احساس، برای مردم نامأنوس.
از نمایندگان بارز این مکتب « جبران خلیل جبران » است.
وطن این ادبیات به وضع عجیبی در لبنان و خارج از آن در غرب، آنجا که مهاجران عرب ساکن شده بودند قرار داشت.
امتیاز این ادبیات درخشندگی اسلوب، موسیقی لفظی، امتداد خیال و کوشش برای پدید آوردن شعر آزاد بود.
گرایش به رمانتیک پس از چندی از بین رفت و گرایش سمبولیسم به وجود آمد. طرفداران این گرایش، شعر را وسیله ای برای اداء و تعبیر از زندگی جدید به کار گرفتند و به رموز و تعبیرات مبهم پناه بردند. از الفاظ خوش آهنگ استفاده نمودند و در استفاده از واژه های آسان آن قدر اسراف کردند که در اشتباهات لغوی زیادی گرفتار آمدند و شعر را تا سرحد گفتار عوام فرو کشیدند.
از جمله شاعران این گرایش «بشر فارس» است.
بعدها مکاتب و گرایش هایی چون رئالیسم و سورئالسیم* به وجود آمد1.
البته نکته ای که در اینجا ذکرش حائز اهمیت است اینکه شاعر عربی معاصر بر خلاف شاعران اروپایی، خود را ملزم و متعهد به مکتب و گرایش ادبی خاصی نمی داند و حتی در یک قصیده ممکن است از شیوه های مختلفی پیروی کند و مجموعه ای از تأثرات، تأثیر میراث ادبی و اساطیر و مکاتب غربی را با هم نشان
دهد1.
- مکتب اهل ابداع:
شاعران این مکتب سعی داشتند شعر را به راه صحیح خود سوق دهند و آن را از قید فساد غزل و تملق و چاپلوسی مدح و تقلید عمیق از قدما و خروج از حدود متانت ووقار برهانند.
اینان به جنبه های اجتماعی شعر همت گماشتند و از ناحیه انسانیت به ادبیات نگریستند. از راهیان این ادبیات می توان به « الیاس ابوشبکه» ، « قوزی معلوف » و « احمدزکی ابوشادی » اشاره کرد.
اینان شعر را به جانب انسان در تمام مظاهر وجودش سوق دادند و برای عنصر اندیشه در شعرشان جایگاه وسیعی قائل شدند.
از لحاظ قالب شعری، برخی از شعرا همان اوزان معمول و متداول را رعایت می کردند. برخی مخصوصاً متجددین از موشحات اندلس تقلید می کردند و قصایدی می سرودند که دارای قطعه هایی با قافیه های جداگانه بود. بعضی نیز شعر ازاد یا شعر منثور می سرودند که اینان نوآوران افراطی بودند.
در طول دوران نهضت ادبی هم ما شاهد نزاع های شدید میان طرفداران شعر قدیم و طرفداران شعر و سبک جدید هستیم. نزاعی که پایان مشخصی نداشت و شعرسرایی به سبک قدیم و جدید دوش به دوش هم تا به امروز به حیات خود ادامه دادند.
*****
از نظر موضوعات شعری اگر به موضوعات و فنون شعری عصر نهضت نظر افکنیم می توانیم بگوییم که شعر در آغاز این دوره به همان حال و وضعی که در اعصار کهن داشت، از مدح و رثاء و امثال آن باقی بود. اما بعدها اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه سبب شد شعر سیاسی پدید آید. شعری که بیانگر شوق و علاقه مردم مشرق زمین به استقلال و آزادی از هرگونه ستم و استعمار بود و نیز شعر اجتماعی که آلام و بیماری های اجتماع را بیان می کرد و به موضوعات مختلفی چون آزادی زنان، پرورش کودکان، توجه به مظلومان و .... می پرداخت.
و نیز اشعار تمثیلی و قصصی که دارای گرایش های اجتماعی و فلسفی بود. گاه شعر متعرض برخی از موضوعات تازه و اختراعات جدید چون قطار و هواپیما و برق و .... می گردید .
***
آری شعر معاصر ویژگی های عصری خاص خود را پیدا کرد. شعر معاصر صاحب تجربه زیبایی شناسی شد1. فلسفه زیباشناسی که به کلی با فلسفه زیبایی شناسی قدیم متفاوت است زیرا این ویژگی در شعر معاصر از اعماق طبیعت اثر هنری- و نه بر اساس اصول خارجی تحمیل شده- برمی خیزد و اجزای زیبایی خود را در شکل و محتوا، خود می سازد و در این امر از ذوق و حساسیت معاصر متأثر است.
شاعر با واقعیت های زمانش در ارتباطی عمیق است، نه آنکه از فاصله به آنها بنگرد و توصیفشان کند، بلکه با آنها زندگی می کند و کنه زندگی را در آنها می جوید.
در شعر شاعر معاصر نه تنها فرهنگ یک ملت باید متبلور شود بلکه فرهنگ انسانی باید در آن تبلور یابد و با همه زمینه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تمدن نوین در ارتباط باشد.
شعر معاصر تنها به آگاهی ها و ادراکات شخصی اکتفا نمی کند بلکه تجسم بخش آگاهی های جمعی است و بر مبنای ارزش های اجتماعی معاصر قرار دارد.
« بدرشاکرسیاب » می نویسد: «من ایمان دارم که هنرمند، دینی بر عهده دارد که باید آن را به اجتماع درمانده ای که در آن زندگی می کند ادا نماید. ولی نمی پسندم که هنرمند و بخصوص شاعر را بنده این عقیده قرار دهم. اگر شاعر در تعبیر از همه جوانب زندگی صادق باشد لزوماً از دردها و آرزوهای جامعه اش نیز سخن خواهد گفت بی آنکه کسی او را به این امر سوق دهد و در همان حال نیز از دردها و احساسات خاص خودش که در ژرفای خود با احساسات غالب افراد جامعه اش یکسان است، سخن می گوید»[6]..
آری شاعر عصر نهضت شاعری آزاد است که فکر و تخیلات شاعرانه اش به هر سو پر می کشد و از هر مجالی داد سخن برمی آورد.
« نازک ملائکه » در این خصوص معتقد است: «کسی حق ندارد برای شاعر مسیر شاعری او را تعیین نماید چرا که زندگی غنی و هستی وسیع وشاعر در گزینش موضوعاتش آزاد است ... »[7].
بنابراین شعر در عصر نهضت تابع ضوابط و قوانین نیست. شعر دیگر چون گذشته هدف قرار نمی گیرد بلکه وسیله ای می شود در جهت بیان کردن و ابراز نمودن احساسات و افکار و آرزوهای شاعر.
دیگر برای شاعر به کار بردن الفاظ فخیم و پرطنین در اولویت قرار نمی گیرد بلکه این مضمون و محتوا و معناست که در شعر بیشتر مطرح است.
درخصوص نثر نیز اگر بخواهیم آثار منثور این دوره را با دوره های دیگر مقایسه کنیم در این دوره اسلوب نثر به کلی دچارتحول و دگرگونی شد بخصوص از جهت فکری، عاطفی و هنری.
1- جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، دارالفکر، چاپ اول 1996 م، ج 4، صص 12-11.
1- حنا الفاخوری، تاریخ الأدب العربی، چاپ دوم، 1380 هـ.ش، انتشارات توس، تهران، ص 902.
[2] - جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج چهارم، ص 5.
[3] - تاریخ آداب اللغه العربیه و ر.ک حنا الفاخوری، تاریخ الأدب العربی، صص 895-896
[4] - جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج چهارم، ص 12.
1- حنا الفاخوری، تاریخ الأدب العربی، صص 924-928.
[5] - تخمیس آن است که شاعر به بیتش، سه مصرع دیگر بیافزاید به طوری که از نظر معنا با هم ارتباط دارند و تشطیر آن است که مصرع اول و مصرع دوم هر کدام از دو قسمت تشکیل شده باشد و دو قسمت مصرع اول با هم همقافیه باشند و در قافیه مصرع دوم مخالف هم باشند و دو قسمت مصرع دوم با هم همقافیه باشند. (اباذر اباچی، علوم البلاغه، ص 30)
* - رئالیسم مکتبی است که بیشترین تعهد را نسبت به انسان در واقعیت تاریخی قابل لمس آن داراست زیرا مستقیماً به مردم و مسائل و سرنوشت آنها ارتباط می یابد و سورئاالیسم مکتبی است که صراحت واقعیت را کنار می گذارد تا غیر آن را بجوید. (صلاح فضل، منهج الواقعیه فی الابداع الادبی) ص 201.
1- نجمه رجائی، آشنایی با نقد ادبی معاصر عربی، چاپ اول، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1378 هـ.ش، صص 226-220.
1- نجمه رجائی، آشنایی با نقد ادبی معاصر عربی ، ص 221.
[6] - بدر شاکر سیاب، دیوان اساطیر، دارالعوده، بیروت 1971 م، ص 8.
[7] - نازک الملائکه، قضایا الشعر المعاصر، منشورات دارالآداب، بیروت 1962، ص 269.