دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
یکى از مهمترین بحثهاى روان شناسى، روان شناسى شخصیت است، و بررسى رشد و سلامتى انسان نیز بدون پژوهشى اساسى درباره شخصیت بىنتیجه خواهد بود.
شخصیت چیست؟ هنوز روان شناسان نتوانستهاند به تعریفى که همه بر آن هم داستان باشند دست یابند، اما مىتوان گفت:
شخصیت، هدف نهایى تمام بررسىهاى روان شناختى است، پس در روان شناسى یافتهاى نیست که در شناساندن شخصیت سهمىبر عهده نداشته باشد.
در روان شناسى جدید، شخصیت، نه فصل جداگانهاى از (فصول) روان شناسى در الگوى سنتى است که در کنار آنها قرار بگیرد و نه جمع ساده یافتههاى فصول و مباحث، یا تألیف و ترکیب ساده آنها بر حسب ذوق و سلیقه شخصى.
(کلّ یعمل على شاکلته) (اسراء/ 84)
هر کس بر اساس آنچه در ساختار روانى بدنى او شکل گرفته عمل مىکند.
هر کس بر اساسى حرکت و عمل مىکند که شخصیت او را شکل داده است. طبیعى است که انسان هشیار بىتردیدى، در مىیابد باید دنبال این اشاره را بگیرد و در این باره به طور جدى پژوهش کند. چه عواملى شخصیت او را شکل مىدهد؟ چه عواملى سبب شکل گرفتن شخصیت سالم و چه عواملى سبب شکلگیرى شخصیت ناسالم در انسان مىشود؟ شخصیت بهنجار چگونه شخصیتى است؟ شخصیت نابهنجار چگونه است؟ و آیا قرآن براى این پرسشها پاسخ دارد یا پاسخ آن را به عهده خرد و یا فطرت انسان نهاده است؟
شاید لازم به یادآورى نباشد که روش قرآن محدود کردن خویش در بحث موضوعى و حرفهاى یکبار مصرف نیست، گاه از یک آیه کوتاه مىتوان در دانشهاى گوناگون و براى پرسشهاى مختلف پاسخ گرفت، بنابراین نباید انتظار داشت قرآن به روش روان شناسان و بویژه روان شناسان شخصیت، مطالب را به صورت پرسش و پاسخ و فصل بندىهاى اندازه گیرى شده دسته بندى کند و سپس نتیجه بگیرد، اما در حوزه دانشهایى که جزء رسالت قرآن است حرفهاى اساسى، زیر بنایى، جهت بخش و آموزنده را مىتوان در جاى جاى قرآن جست و از مجموع آنها پاسخ پرسشهاى خود را به دست آورد.
درباره شخصیت نیز همین گونه است. اولین سرنخى که قرآن مىدهد این است: رفتار اشخاص، رنگ و بوى شخصیت آنها را دارد.
انسان خردمند، پرسشهاى دیگر را باید خود مطرح کند و براى پاسخ آنها نظر قرآن را جستوجو کند.
شخصیت چیست؟
براى این که کمىبه درک نظر قرآن نزدیک شویم یکى دو نظر را درباره شخصیت بیان مىکنیم. مفهوم شخصیت و کیفیت شکلگیرى آن در مکتبهاى گوناگون (مانند روان کاوى فروید، بیهاوریسم و روان شناسان متأخرتر و انسان گرا) یکسان نیست، به همین دلیل تعریفهاى شخصیت بسیار فراواناند. (آلپورت) 1949 دراین باره به گردآورى و یاد کرد پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است، با این حال این تفاوتها مربوط به اصل موضوع شخصیت نیست، بلکه متوجه مفهومىاست که از آن ساختهاند؛ و در نتیجه منعکس کننده ناهمگرایىهاى دیدگاههاى نظرى مؤلفان است.
الف: یکى از تعریفهاى بسیار ساده، تعریف مایلى است:(شخصیت یک کلیت روان شناختى است که انسان خاصى را مشخص مىسازد.
و اضافه مىکند:
روان شناسى در بحث شخصیت همواره تفاوتهاى فردى را در مد نظر دارد، و هدف آن تعریف هر چه صحیحتر این تفاوتها و تعیین آنهاست.
او درباره عناصر تشکیل دهنده شخصیت نیز بر این باور است:
وقتى مفهوم شخصیت به معناى وسیع مورد نظر باشد، طبعاً مفاهیم خوى، مزاج و استعداد را که مبین سه جنبه خاص هستند در بر مىگیرد.
ب: تعریف دیگر، تعریف اریک فروم است: (شخصیت، مجموع کیفیتهاى موروثى واکتسابى است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد مىکند.
او در توضیح تعریف فوق مىگوید:
فرق بین کیفیتهاى موروثى و اکتسابى معادل فرق بین مزاج، استعدادها و کلیه کیفیتهاى ذاتى از یک سو و منش (character) از سوى دیگر است.
سپس براى رفع ابهام در بیان تفاوت (مزاج) و (منش) سخن بسیار مفصلى دارد که خلاصه آن چنین است:
مزاج، به (چگونگى واکنش) دلالت دارد و ذاتى و تغییرناپذیر است، اما منش، نتیجه تجربیات شخصى، به خصوص تجربیات سالهاى اولیه زندگى بوده و تا حدى با درون گرایى و تجربیات نوین تغییرپذیر است. مثلاً اگر کسى (آتشى مزاج) است، کیفیت واکنش او تند و قوى است، ولى این که نسبت به چه چیز واکنش مزبور تند و قوى است مربوط به منش است. اگر بهره ور، دادگر و با محبت است، در عشق، در عصبانى شدن به علت بىعدالتى و متأثر شدن از یک فکر نو واکنشى تند و قوى نشان خواهد داد. و اگر داراى منش ویرانگر و سادیستیک است در ویرانگرى و خشونت، تند و قوى مىشود.
فروم بر این نکته تکیه دارد که فقط رفتار منش را مىتوان جزء اخلاق دانست و آنچه مربوط به مزاج است جنبه اخلاقى ندارد.
ج: تعریف گوردون ویلارد آلپورت: آلپورت یکى از اولین نظریه پردازان شخصیت است که عینک فرویدیسم را از چشم بر مىدارد و دیدگاه ساده انگارانه رفتارگرایى را کنار مىگذارد.
بر خلاف اریک فروم، که سالهاى اولیه زندگى و دوره کودکى را بسیار مهم تلقى مىکند، آلپورت با دوره بلوغ به عنوان دوره اى به نسبت مستقل برخورد مىکند و بیشترین نقش را هم در تشکیل شخصیت به مقاصد و نیتهاى شخص مىدهد.
روان شناسى تفهمى(Psychologi Verstehnde) آلمان در این عقیده پافشارى مىکرد که فلسفه خاصى که هر فرد درباره زندگى دارد و صفت عمده شخصیت او را تشکیل مىدهد، یعنى همان نظام ارزشهاى فردى.
همین نکته را پروفسور پل ویس به گونهاى دیگر بیان کرده:
ما اشخاصى را مىشناسیم، زیرا به آیندهاى که آنها در جستوجوى آن هستند واقفیم.
حتى روان شناسى صنعتى (industrial Psychologiy) دریافته است که مقاصدر دوررس، موجب یادگیرى سودمندى و سرشارى تولید مىشود و رضایت کارگر را از کار خویش فراهم مىکند.
او با تأکید به عنصر فوق مىگوید: جامعترین واحدهاى ترکیبى در شخصیت، همان مقاصد و نیتهاى فرد هستند که جهت آنها به آینده است. این صفات براى هر انسانى منحصر به فرد هستند و همیشه آمادهاند تا
شامل 43 صفحه فایل word قابل ویرایش