نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پایان نامه کارشناسی درباره بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد

اختصاصی از نیک فایل دانلود پایان نامه کارشناسی درباره بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه کارشناسی درباره بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد


دانلود پایان نامه کارشناسی درباره بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد

 

 

 

 

 

 

 

 

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

 

چکیده
در این تحقیق،به بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد پرداخته شد بدین ترتیب که میزان عزت نفس را با تست کوپراسمیت مورد سنجش قرار دادیم.

نمونه تحقیق 30 نفر زن متأهل و 30 نفر مجرد در نظر گرفته شد، پس از بدست آوردن نمرات خام، جدول توزیع فراوانی، شاخصهای گرایش مرکزی و پراکنش، نمودارهای چند ضلعی ترسیم شد و در نهایت از طریق آزمونt گروههای مستقل به بررسی تفاوت بین عزت نفس دو گروه پرداختیم .

از آنجائیکه t بدست آمده کوچکتر از t جدول بود به این نتیجه رسیدیم که تفاوتی بین عزت نفس زنان متأهل و مجرد وجود ندارد .

 مقدمه
در روان شناسی شخصیت و روان شناسی اجتماعی مباحث جنجال برانگیزی مطرح می شوند، این مباحث جذابیت خاصی را برای محققین ایجاد نموده و زمینه مساعدی را برای برپایی تحقیقات بنیادی و کار بردی فراهم ساخته اند. یکی از موضوعاتی که همواره به مانند پلی ارتباط بین روان شناسی شخصیت و روان شناسی اجتماعی را ایجاد می کند،مبحث خویشتن است . در مبحث خویشتن[1]، عزت نفس[2]، کنترل خویشتن[3] و… عنوان می گردد .

در حال حاضر، تحقیقات فراوانی در زمینه عزت نفس صورت می گیرد که عوامل شکل دهنده آن را معرفی خواهند کرد .(کریمی، یوسف،1364، ص 24 )

در زمینه عوامل مؤثر بر عزت نفس عنوان می گردد که عوامل گوناگونی در ارتباط با آن می باشند ،که این پژوهش هدف آن است از تفاوت های متعددی که بین مجردین و متأهلین وجود دارد عزت نفس مورد ارزیابی قرار می گیرد. به عبارت دیگر رابطه ازدواج و عزت نفس مورد بررسی قرار می گیرد .

 موضوع تحقیق:

بررسی میزان عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد.

 فایده، اهمیت، هدف تحقیق:

یکی از زیر بنایی ترین و مهمترین عوامل مؤثر در سلامتی روان ، عزت نفس می باشد. چنین به نظر می رسد که بحث پیرامون این موضوع ،یک ضرورت اساسی ، به منظور ارتقاء سطح بهداشت روانی در جامعه می باشد .

نیاز اصلی و اساسی ما در زندگی داشتن احساس خوب در مورد خودمان است ، ما نیاز داریم که خود را از نظر جسمی ، فکری و احساسی و عاطفی انسان خوب و با ارزش بدانیم. چنین احساسی ، نیاز قطعی و اساسی است که بدون دادن اعتبار و ارزش لازم به خودمان هرگز قادر نخواهیم بود تا از احساس آرامش و آسایش درون برخوردار شویم.( نینوایی ،1375،ص 14ـ13)

زنان در جامعه از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند . نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند . این قشر از حساسیت خاصی برخوردار است که اگر به نیاز آنها توجه کافی مبذول نشود، مسلماً خسارت های زیانباری چه از لحاظ اقتصادی ـ اجتماعی به جامعه وارد خواهد آمد .

پس با توجه به اهمیت موضوع عزت نفس و قشر وسیعی از زنان که در جامعه زندگی می کنند برآن شدیم تا به بررسی عزت نفس در بین زنان بپردازیم . از طرفی یکی دیگر از مسائلی که در زندگی زنان مورد توجه قرار گرفت مسأله ازدواج است تصمیم گرفته شد که به بررسی عزت نفس در بین زنان متأهل و مجرد پرداخته شود تا مشخص گردد آیا بین زنان متأهل و مجرد از لحاظ عزت نفس تفاوتی وجود دارد یا خیر؟ اگر تفاوتی مشاهده می شود در پی علل باشیم تا پس از شناخت عامل در پی رفع آن برآییم .

فایده دیگر این تحقیق این است که به بالا بردن شعور فرهنگی ایرانیان کمک کنیم تا به نقش اساسی زن در جامعه پی برده شود و به این ترتیب قسمتی از مشکلاتی که سبب آن زنان هستند در جامعه رفع شود .

 فرضیه های تحقیق :

در این تحقیق برای رهنمود بخشیدن به فرآیند پژوهش فرضیه های ذیل عنوان می گردند :

فرض صفر       

بین میزان عزت نفس و متغیر ازدواج در بین زنان ارتباط معنی داری وجود ندارد.

فرض خلاف             

بین میزان عزت نفس و متغیر ازدواج در بین زنان ارتباط معنی داری وجود دارد .

 تعریف عملیاتی :

1ـ عزت نفس طبق تعریف فرهنگنامه ای : ارجمندی خود ، گرامی داشتن خود ، عزیز دانستن خود ( عمید، 1363 ، ص 863 )

2ـ عزت نفس تصورات ، نگرشها ، ارزیابی هایی که شخص به طور مدام درباره خود انجام می دهد ( کوپر اسمیت ، 1967 )

الف) مفاهیم نظری تحقیق :

عزت نفس یا خود ارزیابی ، اثرات برجسته ای در جریان فکری ، تمایلات ، ارزشها و هدفهای شخص دارد و کلید فهم رفتار اوست . به منظور شناخت کیفیات روانی انسان و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان عزت نفس و معیارهای قضاوت وی درباره «خویشتن» آگاهی یافت . یکی از الگوهای ساختاری عزت نفس «مفهوم خود» است که به توضیح آن می پردازیم .

 مفهوم خود

انسان در فرایند جامعه پذیری می آموزد که « خود» را به عنوان موجودی مستقل و جدا از دیگران باز شناسد . خود دارای هویت مشخصی است که دیگران در برابر او واکنش نشان می دهند. نوزاد انسان در بدو تولد مفهومی از خود ندارد و آگاهی از هستی خویش را در فرایند اجتماعی شدن می یابد .

خود شامل تمام افکار، ادراکات و ارزشهایی است که من« آنچه هستم» و « آنچه می توانم انجام دهم» را شامل می شود. این خود ادراک شده به نوبه خود هم بر ادراک فرد از جهان و هم بر رفتار او تأثیر می گذارد .

سه جنبه که جیمز[1] برای خود قائل می شود عبارتست از :

الف ـ جنبه مادی (مثل آب و …)

ب ـ جنبه روانی( حالات هوشیاری، نگرشها و…)

ج ـ جنبه اجتماعی ( تشخیص و شناسایی دیگران از من)

 ابعاد عزت نفس

1ـ تنفر از خود

کسانی که برای خود عزت نفس اندک قائلند، به حقارت خود معتقدند و دوست داشتنی نیستند. آنها از خود انتظارات غیر منطقی دارند ، همیشه به شدت از خود انتقاد می کنند ، از موقعیتهای اجتماعی هراسناکند ، انتظار شکست می کشند و می خواهند همیشه در حاشیه باشند .

 2ـ شک و تردید درباره خود

افراد دارای عزت نفس متوسط از ویژگیهای چندی برخوردارند. آنها به خود شک می کنند ، خوشبین بوده و انتقاد کمتری را می پذیرند، مایلند خود را با دیگران تطبیق دهند ، آنها برای برطرف کردن تردید خود جویای شناخت و تأیید بیرونی هستند . مسأله اصلی این افراد عدم اطمینان است . آنها در واقع بازیگر نقشی هستند که دیگران را خوشحال می کند نه خود را .

 3ـ تأیید خود

کسانی که برای خود عزت نفس زیادی قایلند ، اساساً به خود اعتماد دارند . چنین حالتی آنها را علاقمند می سازد که با تمام وجود به استقبال مسایلی بروند و ابراز وجود کنند . این امر به آنها شجاعت می دهد تا در مقابل تهدیدها ایستادگی نمایند. چنین افرادی گوشه گیر نبوده ، انتقاد را می پذیرند، ناکامیها را تحمل می کنند . شکست آنها را از پا در نمی آورد و از نظر جسمی سالمند . با وجودی که از نقاط ضعف و قدرت خود آگاه هستند ، از خود انتقاد نکرده ایراد نمی گیرند .( ستوده ، 1376، ص 272،271)

البته نگرش دیگری نیز در مورد عزت نفس وجود دارد و آن اینست که افرادی وجود دارند که در مورد «خود» واقع نگر نیستند یعنی بیش از آنچه هستند نسبت بخودشان نگرش مثبت دارند و این عده کسانی هستند که دچار احساس بزرگ منشی دارند و بنظر افراد متکبر و از خود راضی می آیند .

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه کارشناسی درباره بررسی عزت نفس بین زنان متأهل و مجرد

دانلود مقاله عزت نفس

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله عزت نفس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده
با توجه به نتیجه بررسی های انجام شده خلاقیت و استعدادهای خلاقه نهفته در کودک و نوجوان قابل رشد وتوسعه است و این کیفیت مستلزم تلاش و کوشش همه جانبه در ابعاد گوناگون کودک و نوجوان به ویژه عزت نفس می باشد.
موضوع پژوهش حاضر بررسی رابطه خلاقیت و عزت نفس درنوجوانان دختر و پسر و تاثیر جنسیت بر متغیرهای عزت نفس و خلاقیت است که با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس صورت پذیرفته است از این رو تعداد 60 نفر از دانش آموزان دختر و پسر که در مقطع راهنمایی مدارس واقع در منطقه 11 آموزش و پرورش تحصیل می کردند انتخاب شدند و آزمونهای عزت نفس کوپراسمیت و خلاقیت عابدی بر روی آزمودنیها اجرا گردید. نتایج نشان می دهد.
که خلاقیت دربین دختر وپسر تفاوتی ندارد وهمچنین عزت نفس در دختر وپسر تفاوتی ندارد ورابطه مثبتی بین خلاقیت وعزت نفس وجود دارد.

 


مقدمه
بنا به اعتقاد بسیاری از متخصصان عزت نفس را می توان ازجمله علل مشکلات رفتاری شایع در میان کودکان و نوجوانان سراسر جهان دانست.
بهترین راه برای بیشتر کردن انگیزش افراد اینست که عزت نفس آنها را افزایش دهیم.معلمان، کارفرمایان و مربیان همواره می گویند که راه بهترین راه برای با انگیزش کردن دانش آموزان ، کارکنان و ورزشکاران بالا بردن عزت نفس آنهاست.
بالا بردن عزت نفس اقدام پسندیده ای است و احمقانه است اگر کسی با اینکار مخالفت کند . امّا مسئله تقویت کردن عزت نفس نوعی مداخله انگیزشی است که «تقریباً هیچ یافته ای وجود ندارد که نشان دهد عزت نفس اصلاً چیزی را به وجود می آورد بلکه عزت نفس توسط مجموعه ی موفقیتها و شکستها به وجود می آید...آنچه باید بهبود یابد عزت نفس نیست بلکه مهارتهای ما برای برخورد با دنیاست(سلیکمن ، نقل شده در آزار،1994).
در همین رابطه دو پژوهشگر نتیجه گرفتند که عزت نفس «عمدتاً حاصل موفقیتها و شکستهای مربوط به پیشرفت است که تأثیری مهمی بر پیشرفت بعدی ندارد ،(هلمک و ون آکن، 1995) .پس نکته مهم در این دو نقل قول جهت علیتی بین عزت نفس و پیشرفت /خلاقیت است.(ریو/سید محمدی،1382).
افزایش عزت نفس موجب افزایش پیشرفت نمی شود بلکه افزایش پیشرفت موجب می شود که عزت نفس بیشتر می شود و از آنجائیکه بسیاری از افراد خلاق به دلیل بی بهره بودن از اعتماد به نفس کافی قادر به ابراز تفکرات نو و ابداعات تازه خویش نیستند و برخی از با استعدادترین و سرآمدترین دانش آموزان خود را با دیدی کاملاً منفی ارزیابی کرده بودند و نمی توانند تخیلات خود را به زبان آورند؛ هدف ما در این پژوهش بررسی رابطه عزت نفس و خلاقیت در دانش آموزان دختر و پسر است و بررسی راهکارهایی است تا با افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان با هوش زمینه های خلاقیت رادر آنها به وجود آوریم.

 

بیان مساله :
محققین معتقدند همه انسانها در کودکی از استعداد خلاق برخوردارند ولیکن فقدان محیط مناسب وبی توجهی و عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن می گردد. برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق ضروری است زیرا جوامع در دوره انتقال و تغییر نیاز مبرمی به راههای خلاق برای مسائل حاد وآینده خود دارند( حسینی، 1376) . بررسی هدفهای آموزش و پرورش در سطح جهان و ایران نشانگر آنست که برای مقابله مناسب با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده نیاز به پرورش افرادی داریم که با اتکاء به نیروی اراده و تعقل خود منطقی و خلاق بیاندیشد( همان منبع).
با نگاهی به تاریخ گذشته در می یابیم که جهان ما به دست افراد معدودی که در تفکر خود جهشهای خلاقی داشته اند تغییرات بنیادی پیدا کرده است . کالیله، داروین و اینشتین در درک دنیایی که در آن زندگی می کنیم نقش بسیار ارزنده ای ایفا کرده اند اختراعات نیز نشانگر همین نکته اند. ماشین بخار، تلفن ، کامپیوتر و هزاران اختراع دیگر که وجود آنها برای ما عادی شده است بدست کسانی طراحی و ساخته شده اند که ما آنها را خلاق می نامیم. در عالم هنر نیز طی قرنها کتابها، شعرها، تابلوهای نقاشی ، مجسمه ها و ... که جهان ما را غنی کرده اند بوسیله افراد خلاق به وجود آمده اند (شکلتون و فلچر، ترجمه کریمی و جمهری،1371).
در گستره موضوع خلاقیت مسئله کشف وشناسایی افراد خلاق و عوامل موثر بر خلاقیت از ماهیت ویژه ای برخوردار است زیرا شناخت زود هنگام این افراد آموزش و پروش درست وبه موقع استعدادهای آنان می تواند بزرگترین قدم در راه پیشرفت کشور باشد تاکنون به منظور شناسایی افراد خلاق تلاش های بسیاری صورت گرفته است .رویکرد روانسنجی در ابتدا کوشش کرد با استفاده از شیوه های شبیه به شیوه های سنجش هوش به اندازه گیری خلاقیت می پردازد ولی آزمونهای هوش نتوانستند افراد توانا در تفکر واگرا یعنی افراد چیره دست در ارائه اندیشه های نو و ابتکاری را شناسایی کند. لذا مطالعات بعدی در دو جهت متفاوت پی ریزی شد گروهی از محققین به شناسایی عوامل موثر بر خلاقیت پرداختند و گروهی دیگر به تهیه آزمونهای خاصی برای سنجش خلاقیت. در این مطالعات فرض اساسی این بود که در خلاقیت توانایی ذهنی ویژه ای دخالت دارند بنابراین اکثر آزمونهای ساخته شده به سنجش توانائیهای می پرداختند که در تفکر خلاق اهمیت دارند . یافته های این محققین اولین قدم درجهت مطالعه تجربی خلاقیت بود .( افروز،1372).
از آنجائیکه بسیاری از افراد خلاق و مبتکر به دلیل بی بهره بودن از اعتماد به نفس کافی قادر به ابراز تفکرات نو و ابداعات تازه خویش نیستند و نمی توانند تخیلات خود را بر زبان آورن، برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و سلامت فکر و بهداشت روانی ارتباط مستقیمی با میزان عزت نفس و احساس خود ارزشمندی فرد دارد. امروزه دردرمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان مانند کم رویی و گوشه گیری ، ناسازگاری و پرخاشگری ، تنبلی و کندروی به عنوان اولین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس ،تقویت اعتقاد به نفس و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان می پردازد. برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر توانمندیهای بالقوه خود برخوردار شوند می بایست از نگرش مثبت نسبت به خود در محیط اطراف و انگیزه های قوی برای تلاش و کوشش بهره مند شوند بی شک نوجوانانی که دارای عزت نفس قابل توجهی هستند نسبت به همسالان خود در شرایط مشابه پیشرفت تحصیلی و کارایی بیشتری از خود نشان می دهند. همچنین از بارزترین ویژگیهای صاحبان «تفکر واگرا » و افراد خلاق «داشتن اعتماد به نفس» و «عزت نفس» بسیار بالاست لذا پرورش عزت نفس در کودکان و نوجوانان از مهمترین وظایف اولیاء و مربیان می باشد که در این ارتباط بیشترین نقش بر عهده الگوهای رفتاری است (افروز،1377).
تعادل در عزت نفس در صورتیکه سایر شرایط موجود باشد باعث می شود که فرد به فعل درآوردن استعدادهای بالقوه خود از آن جمله خلاقیت باشد. زماینکه درجه اعتماد و پذیرش خود در او کاهش یابد یاس و نومیدی ناشی از آن در جریان به فعالیت رسیدن قوای خلاقه اختلال و آشفتگی ایجاد می کند یکی از معضلات جامعه ما اینست که افراد خلاق و متبکر به دلیل بی بهره بودن از اعتماد به نفس کافی به ابراز تفکرات نو ابداعات تازه خویش اعتراض کنند در حالیکه افراد خلاق و نوآور در پی جلب توجه این و آن نیستند و اتفاقاً در بسیاری از مواقع در مورد استهزای عمل دیگران هم قرار می گیرند از میان مجموعه ویژگیهای افراد خلاق به دو صفت می توان برخورد کرد که تمام محققان و کارشناسان که سالها در این زمینه کار کرده اند به خصوص کیلفورد و دیگران بر آنها تأکید داشتند یکی برخورداری از قوه تخیل قوی در دوران کودکی و دیگری داشتن اعتماد به نفس قوی در نوجوانی و جوانی .سپس هرگاه بتوانیم این دوصفت را در کودکان و نوجوانان با هوش خود بپردازیم زمینه خلاقیت در آنان به وجود می آید (افروز،1371).
برخی از مطالعات نشان داده اند که چون عزت نفس بالا در برخی از ویژگیهای رفتاری و همچنین با رضامندی شخص و فعالیت کارآمد همراه است برای انسان مهم می باشد و چون که افراد با عزت نفس پائین اغلب در تعاملات اجتماعی خجالتی و نسبت به طردشدن آسیب پذیرند اکثر متخصصین بالینی عزت نفس مثبت را از اعمال اساسی در سازگاری اجتماعی – عاطفی فرد می دانند و معتقدند که احساس بی ارزشی عمیق ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است که در بین افراد انسان دیده می شود (شاملو،1369).
از آنجائیکه از بارزترین ویژگیهای صاحبان «تفکر واگرا» و « افراد خلاق » داشتن اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار بالاست و از آنجائیکه بسیاری از افراد خلاق و متکبر به دلیل بی بهره بودن از اعتماد به نفس کافی قادر به ابراز تفکرات نو و ابداعات تازه خویش نیستند در این پژوهش تلاش در جهت پاسخ به این سوال است که آیا بین عزت نفس و خلاقیت در میان دانش آموزان دخترو پسر تفاوت معناداری وجود دارد؟

 

اهمیت پژوهش
یکی از ارزشمندترین راههای استفاده از خلاقیت بکار بردن آن برای بهبود روبط است. زیرا انسانها در سطوحی بیشمار و گوناگون در برابر پذیرش امواج طیف یکدیگر ، به ویژه نسبت به انگاره ها و قالبهای فکری که درباره یکدیگر در سر دارند حساس و پذیرا هستند. در واقع همین اندیشه ها و گرایشهای نهفته است که رفتار موفق یا ناموفق ما را می سازد.
در رابطه عزت نفس با خلاقیت نیز مانند هر چیز دیگر، دقیقاً همان چیزی را به دست می آوریم که به آن اعتقاد داریم و باور ماست ، مگر اینکه ازژرف ترین سطح وجودمان رابطه ای درست ودلخواه را بطلبیم.( گواین ،ترجمه خوشدل،1381).
مردمانی که با آنها در رابطه ایم همواره چون آینه بازتاب اعتقادات خود ما هستند و ما نیز چون آینه بازتاب باورهای آنها هستیم پس می توان روابط را از قدرتمندترین ابزار رشد و کمال خود دانست.
اگر صادقانه به روابط خود بنگریم می توانیم دریابیم که چگونه روابطی آفریده ایم .برای استفاده از رابطه ی عزت نفس با خلاقیت به منظور حفظ و بهبود سلامت و تناسب اندام و زیبایی جسمانی راههای بسیاری وجود دارد و تندرستی و جاذبه ما مانند هر چیز دیگر زاییده ی گرایشهای ذهنی ماست پس عوض کردن باروها و تغییر اعتقادات یا شیوه همنوایی که با خویشتن و جهان داریم می تواند اثرات جسمانی ژرف و شگرف پدید آورد(گواین، ترجمه خوشدل،1381).

 

هدف پژوهش
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عزت نفس و خلاقیت بین دانش آموزان دختر و پسر و تاثیر جنسیت بر متغیرهای عزت نفس و خلاقیت می باشد.

 

فرضیه پژوهش
1- بین خلاقیت و عزت نفس دانش آموزان دختر و پسر رابطه وجود دارد.
2- خلاقیت در دانش آموزان دختر و پسر متفاوت است.
3- عزت نفس در دانش آموزان دختر و پسر متفاوت است.

 

تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات
تعریف نظری خلاقیت: خلاقیت را می توان با اشاره به تعدادی توانایی ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شود توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها واگراست تفکر واگرا منجر به حل مساله می شود.گیلفورد (1962، 1959، 1950) خلاقیت را نوعی توانایی فکری دانسته و تفکر خلاق را منجر به خلاقیت می شود یکی از انواع واگرا می داند ولی معتقد است که در این نوع تفکر اطلاعات بصورتیکه ارتباطی با مطلب گذشته داشته باشند شناخته شد محصولی جدید ایجاد می کنند.
تعریف عملیاتی خلاقیت:نمره ای که فرد در آزمون خلاقیت عابدی کسب می کند.
تعریف نظری عزت نفس: تعریف نظری عزت نفس عبارتست از ارزیابی مدام شخصی نسبت به ارزشمندی خویشتن خود ، این صفت حالت عمومی دارد و محدود و زودگذر نیست.
تعریف عملیاتی عزت نفس: در این پژوهش منظور از عزت نفس نمره ایست که هر فرد از پرسشنامه کوپراسمیت می گیرد به عنوان عزت نفس کلی فرد محسوب شده و نمره ای بین 0 تا 50 را در برمی گیرد(شاملو،1369).


تعریف عزت نفس:
عزت نفس از جمله مفاهیمی است که در چند دده اخیر مورد توجه پژوهشگران روانشناسی و علوم تربیتی قرار گرفته است در تبیین اهمیت عزت نفس برخی صاحبنظران از آن به عنوان نکته ای کلیدی که می تواند جوانب مختلف زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد یاد می کنند.اهمیت این مطلب همواره از سوی افرادی که با کودکان کار می کنند تائید شده است ، به سختی می توان از نزدیک با کودکان در تماس بود و درعین حال به مهمترین احساسات آنها در مورد خودشان به عنوان یک فرد توجه نکرد(پوپ ،مک هیل، کریهد ترجمه تجلی،1374).
انسان هنگام تفکر در مورد احترام به خود کودکان براحتی سردرگم می شود. به دلیل اینکه دو واژه احترام به خود و خودپنداره اغلب به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند و زمان مورد استفاده در این زمینه را مبهم می سازد(همان منبع).
عزت نفس را باید از خود پنداره متمایز ساخت منظور از خودپنداره مجموعه صفات ،توانائیها، نگرشها و ارزشهایی است که فرد باور دارد او را توصیف می کند( برک ترجمه سیدمحمدی،1383).
به عبارت دیگر خودپنداره مجموعه ای از مفاهیمی است که فرد برای توصیف خویش از آن استفاده می کند. کودک می تواند خود را به عنوان بازیگرخوب بیسبال ،دوست جو، علاقمند به داستانهای علمی دانش آموزی متوسط در نظر بگیرد که این مورد از جمله اجزاء خودپنداره وی به شمار می رود( پوپ،مک هیل،کریهدترجمه تجلی: 1374).
در واقع عزت نفس جنبه ای از خودپنداره است که در اوایل کودکی نمایان می شود (برک/ سیدمحمدی،1383).و از احساسات کودک در مورد ابعاد وجودش ناشی می شود(پوپ ،مک هیل ،کریهدترجمه تجلی،1374).
عزت نفس نتیجه نهایی کارکرد سازکارانه و ثمربخش خود است عزت نفس درست مثل خوشحالی است به اینصورت که وقتی سعی می کنید خوشحال باشید افراطی عمل نمی کنید بلکه خوشحالی پیامد جانبی خشنودیها، پیروزیها وروابط مثبت زندگی است به همین نحو عزت نفس پیامد جانبی رسیدن به آرزوها و آمال شخصی و تبعیت ازهنجارهایی است که فرهنگ آنها را تعیین کرده است (ریو،ترجمه سید محمدی،1382 ).
تعریف ماسن و همکاران از عزت نفس (ترجمه یاسایی،1372) چنین است :
همچنانکه کودکان از خود درکی پیدا می کنند وهویت خود را در می یابند تدریجاً برای خصوصیات خود ارزش مثبت یا منفی قائل می شوند.مجموعه این ارزیابیهایی که کودک از خود می کنند عزت نفس او را تشکیل می دهد. بالبی ،1973، عزت نفس را قسمتی از شخصیت می داند و اهمیت کسب امنیت در دوران کودکی را نیز به عنوان اصلی کلی و پایه ای برای درونی کردن اعتماد به خود متذکر می شود(ترجمه بیابانگرد،1374).
براندن که از پیشکسوتان نظریه عزت نفس می باشد معتقد است که سلامت روان انسان منوط به عزت نفس اوست و بیماریهای روانی از کمبود حس احترام به خود ناشی می شود(ساپنیکتون ترجمه شاهی برواتی ،1379).
به اعتقاد براندن عزت نفس دارای دو جنبه وابسته به یکدیگر است یک حس سودمندی ویا اعتماد به نفس و دیگری حس ارزشمندی فرد و در مجموع حس عزت نفس و حس اعتماد به نفس است که دلالت بر لیاقت شخص برای زیستن دارد( میلانی فرد،1374).

 

فرآیند شکل گیری و تحول عزت نفس:
آدلر ،آلپورت هورنای ،سولیوان ، راجرز ،مازلو از اندیشمندانی هستند که این نظر را که انسان دارای نیاز به عزت نفس است پدیرفته اند. بکر 1963 معتقد است که نیاز به عزت نفس فقط از آن انسان است و وجود آن بدان دلیل است که انسان دارای استعداد تفکر و نمادسازی است (بیابانگرد،1373).
سطح عزت نفس شما تحت تاثیر این عوامل قرار دارد: معیارهایی که به هنگام ارزیابی خودتان بکار می برید ،توانائیها و موفقیتهای واقعی ، نظام خود پاداش دهنده ،توجه انتخابی به اطلاع که درباره شماست و پیچیدگی نظریه خویشتن. هنگامیکه به ارزشیابی خودپندارتان می پردازید برای تصمیم گیری راجع به ارزشمندی یا بی ارزش بودن خویش از ملاک های معینی استفاده می کنید این معیارها یا ملاک ها از شخصی به شخص دیگر فرق می کند ممکن است شخصی احساس کند کسب یک درجه دانشگاهی موفقیت بزرگی به شمار می رود. دیگری ممکن است آنرا به عنوان امری عادی و بی اهمیت تلقی کرده و نادیده بگیرد.چنین معیارهایی نه تنها بر عزت نفس ما تاثیر می گذارند بلکه همچون اهدافی هستند که ما را به فعالیت وا می دارند در اینجا معمای غامض و پیچیده ای دارد. معیارهای پائین باعث کسب سطوح بالای عزت نفس می شوند امّا این امکان نیز وجود دارد که ما را از شناسای تمامی استعدادهایمان باز دارد پس ممکن است به یکی از کاربردهای یک نظریه خوب خویشتن – افزایش عزت نفس- دست یابیم امّا به بهای از دست دادن یک کارکرد دیگر یعنی به حداکثر رساندن توازن لذت باشد (ساپنیگتون،ترجمه شاهی برواتی،1379).
بنابراین جهت تبیین نیاز به عزت نفس باید خاطر نشان کردکه :
تصویر ذهنی تعیین کننده هدف فعالیت ماست تصویر ذهنی ما محدوده رسیدن به هریک از وبه عبارتی حیطه امکان را مشخص می کند(ماسن وهمکاران ،ترجمه پاسایی،1370) .
همراه با رشد و در جریان فرآیند رشد ،کودک به تدریج نسبت به هویت خود آگاه می شود و درباره ویژگیهاو استعدادهای مختلف خود به قضاوت می پردازد .مجموعه این قضاوتها، ارزیابیها که کودک از خود به عمل می آورد و در تعامل با اطرافیانش تثبیت می گردد ، در نهایت منجر به پیدایش عزت نفس در او می گردد( بیابانگرد،1373).
کولی (1992) و مید (1994) معتقدند که نظر ما درباره خودمان انعکاسی آیئنه دار از عقاید دیگران در مورد ما می باشد به همین ترتیب کودکان نیز می توانند خود را با هوش ویا کودن ،مونث و مذکر،بیمار یا سالم ببیند.همین که کودکان بتوانند در مورد ویژگیهای خود نظری پیدا کنند اغلب به گونه ای رفتار می کنند که با خودپنداره آنان سازگار باشد. عقاید کودکان در مورد بسیاری از ویژگیهای شخصی خود ودیگران به طرق تقریباً نظام داری به موازات رشد آنها تغییر می کند(پوپ،مک هیل، کریهد،ترجمه تجلی،1374).
به نظر آلپورت یکی از مراحل پرورش خویشتن پدیدار شدن عزت نفس است.
این مرحله با احساس غرور کودک و آموختن انجام کارهایی بطور انفرادی و مستقل همراه است آلپورت این مرحله از پرورش را بسیار حساس و تعیین کننده می داند.(بیانانگرد،1373).
بر طبق نظریه راجرز احساس عزت نفس در اثر نیاز به توجه مثبت در کودک بوجود می آید به تدریج که آگاهی از خود ظاهر می شود در کودک نیازی شکل می گیرد که نیاز به توجه مثبت و احترام نامیده می شود این نیاز در کودک و بطور کلی در انسان یک نیاز عمومی و بسیار جدی است این مهم یعنی نیاز فرد به احترام ،همدردی، گرمی ازجانب دیگران و نیاز به نظر مثبت دیگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبت آمیز صمیمیت و پذیرش و مهربانی از طرف محیط وبه ویژه اولیای کودک می شود(میلانی فرد،1374).
به نظر راجرز اصل و ریشه خودپنداری و عدم ثبات و هماهنگی در آن به کوشش طفل برای کسب و حفظ محبت وابسته است بطور کلی نیاز به توجه مثبت ،نیازی آموختنی است وبا قسمت اعظمی از تجارب کودک همراه است . از طریق نگرشهای مثبت و احترام آمیزی که توسط دیگران نسبت به کودکان بروز داده می شود، احترام و توجه مثبت نسبت به خود به وجود می آید .پس از تشکیل نگرش مثبت به خود در فرد به جای آنکه او توجه مثبت و احترام را از دیگران بگیرد ازخودش میگیرد(ساپنیکتون ،ترجمه شاهی برواتی،1379).
یک راه حل آنست که اهداف و آرمانها را از معیارها جدا کنیم .ما می توانیم آرمانهای بالایی برای خود وضع کنیم و در عین حال از خودمان توقع داشته باشیم که عملکرد یا موفقیت خود را بالاتر از سطوح قبلی ببریم.به نظر بندورا(1986) اگر به ایجاد خرده اهداف اختصاصی و قابل حصول بپردازیم در اینصورت امیال و آرزوهای بالا به جای ناامیدسازی خویشتن می توانند برانگیزاننده و مشوق خویشتن باشند مثلاً اگر می خواهید میلیونر شوید
می توانید صرفاً از خود انتظار داشته باشید که ماهانه درصد معینی از درآمد خود را کنار بگذارید(بیابانگرد، 1373).
برخی آدمیان هر زمان که برطبق معیارهایشان عمل می کنند با تحسین و تمجید به خودشان پاداش می دهند دیگران هرگاه در رسیدن به معیارهایشان شکست بخورند با انتقاد از خود به تنبیه خویش می پردازند ، با احتمال بیشتری به عزت نفس بالا دست می یابند. کسانیکه افسرده اند بیشتر احتمال دارد که بخاطر عملکرد ضعیف به تنبیه خود بپردازند و کمتر پیش می آید که بخاطر عملکرد خوب از خودشان تمجید و تحسین به عمل آورند(بیابانگرد،1373).

 

کودکان ونوجوانان زمانی از عزت نفس زیاد بهره مند میشوند که بتوانند در 4 شرط متمایز احساس مثبتی را تجربه کنند این 4 شرط عبارتند از همبستگی،
بی همتایی،قدرت والگوها.
برای اینکه عزت نفس حفظ شود باید تمام این شرط پیوسته موجود باشند هیچیک بر دیگری برتری ندارند، اگر هر کدامشان به حد کافی فراهم نشوند موجب کاهش یا تغییر شکل عزت نفس می شوند( بیابانگرد، 1373).
در راهنمای تشخیصی و آماری بیماری روانی (DSMIV) که ملاک های آن در اغلب تشخیص های روانپزشکی بکار می رود احترام به خود ضعیف به عنوان ویژگی بسیاری از بیماریهای دوران کودکی در نظر گرفته می شود. دو نمونه مختلف از این بیماریها عبارتند از : اختلال کمبود توجه و بیماریهای اجتنابی .
عزت نفس از چنان اهمیتی برخوردار است که از طرف اهداف رواندرمانی در دیدگاه راجرز می توان کاهش شدت و درجه تمایل روان نشرندی ، کاهش اضطراب ،افزایش میزان پذیرش خود عواطف شخصی (عزت نفس) را نام برد. هدف از فرآیند درمان در دیدگاه گلاسر نیزاینست که پس از ارضای دو نیاز اساسی یعنی نیاز به عشق و نیاز به احساس ارزشمندی فرد بتواند در سطح وسیعتری و در چارچوب واقعیات رفتار مسئولانه ای در پیش گیرد و هویت موفقی (احساس ارزشمندی) بدست آورد و این خود نشانه سلامت روانی است ( ساپنیکتون ،ترجمه شاهی برواتی،1379).
در یک نظریه عزت نفس بالا از دست نمی رود و در همان حال شیوه خودنگری واقع بینانه ای پیش روی شما قرار دارد این نظریه شما را قادر می سازد محدودیتهای خود را در موقعیتهای اختصاصی ملاحظه کنید و در عین حال به خودتان به عنوان فردی اساساً با ارزش بنگرید برای آنکه بتوانید چنین کاری بکنید لازم است محدودیتهای خودتان را در قالب عبارات بسیاری اختصاصی رفتاری ( مثلاً : من به تمرین بیشتری نیاز دارم) توصیف کنید نه آنکه به بیانات کلی راجع به خودتان بپردازید ( من ورزشکار بدی هستم) شما می توانید همین اصل را در مورد دیگری هم که عملکرد ضعیفی دارند بکار ببرید برای این مقصود بدون آنکه به عزت نفس آنها خدشه ای وارد کنید یا آنکه به آنها برچسب زده باشید با انتقاد از رفتارهای اختصاصی یا ارائه پیشنهادات خاص به آنها پسخوراند بدهید( ساپنیکتون ، ترجمه شاهی برواتی،1379).

 

منظور از عزت نفس ضعیف یا قوی چیست؟
عزت نفس قوی به عنوان دیدی «سالم» در مورد خود در نظر گرفته می شود یعنی فرد واقع بینانه کمبودهای خود را در نظر می گیرد و در عین حال دید انتقادی شدیدی نسبت به آنها ندارد . فرد دارای احترام به خود مثبت ، خود را به شیوه ای مثبت ارزیابی می کند و در مورد نقاط قوت خود احساس خوبی دارد. احساس رضایت از بیشتر جنبه های خود بدین معنی نیست که فرد هیچ تمایلی به تغییر آنها ندارد بلکه برعکس فرد دارای اعتماد به نفس اغلب در جهت بهبود نقاظ ضعف خویش تلاش می کند امّا در صورت نرسیدن به هدف هم خود را می بخشد(پوپ، مک هیل ، کریهد، ترجمه تجلی ،1374).
گرایش اساسی به داشتن احساس خوب نسبت به خود و دنیای اطراف چیزست که همه ما با آن به دنیا می آیئم . با این حال، با گذشت زمان این تمایل طبیعی به طرق مختلف مورد تهدید قرار می گیرد( شیهان / کنجی، 1383).
فرد دارای عزت نفس ضعیف غالباً نگرش به خود مثبت کاذبی را نسبت به جهان نشان می دهد و بصورتی نومیدانه تلاش می کند تا به دیگران وبه خود بقبولاند که فردی با کفایت است یا اینکه ممکن است چنین فردی از ترس اینکه مبادا دیگران سرانجام او را طرد کند از برخورد با آنها ترس داشته باشد و گوشه گیری کنند. فرد دارای عزت نفس ضعیف اساساً فردی است که دلایل اندکی برای به خود بالیدن پیدا می کند( پوپ ، مک هیل، کریهد،ترجمه تجلی،1374).
یکی از خصوصیات اشخاصی که عزت نفس سالم و درست دارند اینست که آنها مایلند توانایی و فضائلشان را به گونه ای حقیقی ، بدون انکار و یا اغراق آنها بسنجند( کروملی وبرو دزسینکی،1989). عزت نفس به انتخاب ارادی مان مربوط می شود و نمی تواند منبعث از کارایی خانواده ای که در آن زاده شدیم، نژاد، رنگ پوست یا توفیق اجدادمان باشد. این ارزشهایی است که گاه مردم به آن متمسک می شوند تا از مسئولیت نایل آمدن به عزت نفسی درست سرباز زنند آنها منشا چیزهایی هستند که آنها را عزت نفس کاذب می نامند.(میلانی فرد،1374).
در خصوص اینکه چه چیزی باعث عزت نفس می شود پژوهشگران متغیرهای زیادی را بررسی کرده اند از جمله شیوه پرورش ، بدرفتاری جسمانی یا جنسی ، آسیب ،ظاهر جسمانی، جنس و رویدادهای جاری زندگی(شیهان،1964 ترجمه گنجی،1383).

 

شیوه پرورش
به نظر می رسد که کیفیت روابط در کودکی اهمیت اساسی داشته باشد زیرا در این زمان است که بذرهای عزت نفس کاشته می شود(همان منبع) .
کودکی که احساس می کند عضو با ارزشی از خانواده خود است وظیفه خود را به نحو احسن انجام می دهد و به لحاظ محبت و احترامی که از والدین، خواهران وبرادرانش دریافت می کند، احساس افت کرده و عزت نفس مثبتی در این زمینه پیدا می کند (پوپ، مک هیل،کریهد،ترجمه تجلی،1374).
تصور می شود که مادر (یا جانشین مادر ) از این لحاظ نقش محوری ایفا کند. اگر رابطه مادر – فرزند سالم باشد (یعنی کودک احساس کند مادرش قادر است به احساسات و نیازهای او به سرعت و بطور موثر واکنش نشان دهد و آنها را درک کند) ، کدک خواهد توانست در مورد خود و توانایی برقراری روابط شخصی صمیمی در بزرگسالی احساس مثبت داشته باشد . عقیده بر اینست که عکس این موضوع نیز در صورت ضعیف بودن رابطه مادر – فرزند می تواند صادق باشد . شکست در ایجاد دلبستگی عاطفی به مادر می تواند به اضطراب دایمی ناشی از بی توجهی یا طرد منجر شود.(شیهان،ترجمه گنجی،1383)
پیام هایی که کودکان به مرور وبا گذشت زمان از افراد مهم پیرامون خود در مورد خودشان دریافت می کنند برای عزت نفس آنها بسیار مهم است. کودکان معمولاً همه چیز را بدون چون و چرا به عنوان حقیقت قبول می کند.(همان منبع)
از طرف دیگر کودکان هر چیز را بطور تحت القطی یا عینی درک می کنند سرانجام تصور می شود که عملکرد و ساختار خانواده نیز برعزت نفس مهم است مطالعات نشان می دهد که فرزندان والدین طلاق گرفته وبی خانمانها می توانند براثر این وضعیت از عزت نفس ضعیفی برخوردار باشند.(همان منبع).
بدرفتاری جسمانی یا جنسی:
آثار بدرفتاری جنسی در دوران کودکی نیز خود را در سراسر زندگی قربانی نشان می دهد باورهای منفی درباره خود که از بدرفتاری جنسی دوران کودکی ناشی می شود عزت نفس را پائین می آورد. قربانیان اینگونه بدرفتاری جنسی اغلب باور دارند که بی ارزش یا بد هستند و نسبت به دیگران احساس حقارت می کنند.
گایل لیندنفیلد در کتاب خود زیر عنوان «عزت نفس» می گوید:حتی ایجاد اشاره یا کنایه های جنسی نامناسب ،بی دلیل و غیر مستقیم به کودک نیز می تواند رشد یک خودانگار مثبت را تهدید کند(شیهان ،ترجمه گنجی،1383).
از این گذشته پیام های تحقیرآمیز والدین که طی آن کودکان مسخره، تحقیر،طرد یا وحشت زده می شوند به عزت نفس کم ،اضطراب زیاد، سرزنش کردن خود، و تلاش برای گریختن از عذاب روانی شدید منجر می شود که کاهش به قدری شدید است که در نوجوانی به خودکشی می انجامد(استرن برک و همکاران،1993) (برک ،ترجمه سید محمدی،1383).

 

 

 

ظاهر جسمانی
نگاه سریع به صفحه های هریک از مجله های مد نشان دهنده اهمیتی است که جامعه به «خوش ظاهربودن» در هر سن می دهد ( شیهان، ترجمه کنجی،1383).
به نظر می رسد از خردسالی و اوایل کودکی تا نوجوانی هم عقاید کودکان در مورد خود جسمانیشان و هم رابطه بین مفهوم بدن و احترام به خود از لحاظ تحولی تغییرات چشمگیری پیدا می کند (پوپ، مک هیل،کریهد،ترجمه تجلی،1374).
باور بر اینست که خود انکاره جسمانی یکی از اولین سنگ بناهای عزت نفس در کودکان است و کسانیکه جذاب به حساب می آیند بیشتر از آنهایی که ظاهر خوشایندی ندارند مورد توجه قرار می گیرند. در زمینه جذابیت جسمانی معیارهای اجتماعی در مورد زیبایی که در تبلیغات تلویزیون و مجلات نشان داده می شوند اساس ظواهر ایده آل فرد را تشکیل می دهند در عین حال دستیابی به اینگونه معیارها می تواند مشکل باشد بنابراین راهبرد دیگری برای افزایش احترام به خود مثبت تغییرمعیارهای فرد در مورد چگونگی ظاهر اوست(شیهان ، ترجمه گنجی،1383).
برخی شواهد پژوهشی و حکایات بالینی نشان می دهند که بعضی کودکان اظهارات تحریف شده ای در مورد خودشان می سازند وبا دیدی منفی تر از سایرین به خود می نگرند این امر می تواند در نتیجه در نظر گرفتن مجموعه ای از معیارهای خیلی بالا برای خود پیش آید (پوپ ، مک هیل،کریهد، ترجمه تجلی،1374).

 

جنس:
در گذشته به رغم نبود شواهد قاطع بسیاری از نویسندگان تمایل داشتند از نگرشهای سنتی راجع به جنس پیروی کنند وبطور کلی اعتقاد داشتند که زنان در مقایسه با مردان عزت نفس ضعیف تری دارند پژوهشهای جدیدتر نشان می دهد که پسرها و دخترها در خصوص ارزش قایل شدن برای خود خیلی بهم شبیه هستند( شیهان، ترجمه کنجی،1383).

 

رویدادهای جاری زندگی:
عزت نفس یک فرد هر چقدر هم محکم و قوی باشد زندگی همواره موقعیتهایی پیش می آورد که ارزش گذاری مثبت فرد برای خودش را به خطر می اندازد. تحقیر شدن یا مورد توهین قرار گرفتن از طرف دیگران ، رد شدن درخواست کار یا پذیرفته شدن در دانشگاه ،بیماری یا اخراج شدن از کار ( به علت انکه کارفرما می خواهد هزینه شرکت را پائین بیاورد یا علتهای دیگر) همه
می توانند، برنگرش مثبتی که فرد از خود دارد آثار مخربی برجای بگذارند(شیهان، ترجمه کنجی،1383).

 

ملاک های ایجاد عزت نفس در نوجوانان:
عزت نفس هنگامی بوجود می آید که نیازهای ابتدایی انسان به نحو مناسبی ارضا شده باشد . نوجوانان در صورتیکه در 4 شرط متمایز احساسات معینی را تجربه کند از عزت نفس زیادی بهره مند هستند.
1- همبستگی: این احساس زمانی ایجاد می شود که نوجوان پیوندهایی که برایش مهم هستند و مورد تائید دیگران هستند را دارا باشند.
2- بی همتایی: این احساس زمانی ایجاد می شود که نوجوان بتواند از ویژگیهای که موجب تفاوت و تمایز او از دیگران می شود بشناسد، به آنها احترام بگذارد و به دلیل دارا بودن آن صفات مورد تائید واقع شود.
3- احساس قدرت: این احساس زمانی ایجاد می شود که نوجوان بداند که منابع ،فرصتها و قابلیتهایی دارد که به طرق عمده بر شرایط زندگی خود اثر بگذارد.
4- الگوها: نکات راهنمایی هستند که نوجوان به مدد آنها الگوهای انسانی ، فلسفی و عملیاتی برای خود فراهم می کند تا او را در استمرار ارزشهای معنادار، هدفها و آرمانها کمک کند.والدین می توانند با سازمان دهی تجارب جدید برای نوجوان و برقراری ارتباط با آنها در ایجاد عزت نفس موثر باشند( کلمزوبین،ترجمه علیپور ،1383).
اساسی ترین شرط ایجاد حرمت نفس داشتن اراده برای فهم و درک آن و تمایل به کسب آن می باشد و روشی که فرد برای مقابله با مسائل زندگی بکار می گیرد انعکاس فوق العاده ای بر عزت نفس او دارد. حرمت نفس متضمن خود بیانگری در شناخت است که به وسیله تفکر، قضاوت و تنظیم رفتار براساس آن تجلی می کند اگر انسان به نحوسالمی رشد کند یک سلسله ارزشهای یکپارچه و کمال یافته کسب می کند و تفکر و احساسات وی باهم همنوایی و هماهنگی دارند امّا اگر مرجعیت ،استدلال و منطق انسان انکار شود و انسان بطور انفعالی خود را تسلیم احساساتی که مورد قضاوت و تائید او قرار نگرفته اند نماید حس حاکمیت بر هستی که لازم حرمت نفس است از دست می دهد ( براندن، ترجمه هاشمی،1376).

 

دیدگاههای نظری درباره عزت نفس:
دیدگاه گلاسر: گلاسر عزت نفس را به عنوان یک نیاز اساسی تلقی نموده است وی برای انسان دو نیاز اساسی قائل است نیاز به مبادله و محبت و نیاز به احساس ارزش که این دو نیاز در تشکیل هویت نقش عمده ای دارند و از نظر کلاسر عزت نفس اولاً وابسته به امنیت که فرد واقعاً در انجام امور توفیق حاصل نماید ثانیاً مستلزم امنیت که این توفیقات خود را به نحو صحیح و مقتضی درک نماید(ساپنیکتون / شاهی برواتی،1379).
دیدگاه کتل: میل به داشتن ، شغل ،بازی ، ورزش و مذهب، کارهای مکانیکی ، علاقه به والدین ، همسر، معشوق و خویشتن از جمله علائق و انگیزه های اکتسابی است که کتل در پژوهش های خود به وسیله روش تحلیل عوامل در جوامع غربی بدست آورده است علاقه به خویشتن یکی از ثابت ترین صفاتی است که در تحقیقات مختلف گزارش شده است و نقش مهمی در تئوری کتل بر عهده دارد. تمام بازخوردها، انگیزه خویشتن را به درجات مختلفی منعکس می نمایند بنابراین خویشتن یکی از مهمترین انگیزهای اکتسابی است .خویشتن به سهم خود وظیفه بروز انگیزه های ذاتی و اکتسابی را ایفا می کند در مجموع از دیدگاه کتل ، سیستم علایق و انگیزه هایی که اطراف خویشتن را احاطه نموده است در شکل گیری شخصیت سالم در نتیجه مهم برعهده دارد:
1- احساس خشنودی از تمام انگیزه های ذاتی و اکتسابی
2- تبدیل شخص به موجودی اجتماعی و اخلاقی یعنی آنچه که مورد احترام جامعه است .
در برخورد کتل با مسئله خویشتن می توانیم تاثیر مفاهیم روانکاوی وبه خصوص مفهوم «خود و فراخود» همچنین مفهوم «الگو» از دیدگاه آلپورت به علاوه برداشت مک دوکال در روابطه با عزت نفس را مشاهده می نماییم( میلانی فرد،1374).

 

از دیدگاه راجرز:
زماینکه خود نمایان می شود کودکان نیاز به آنچه را که راجرز توجه مثبت نامید پرورش می دهند .توجه مثبت همگانی و مداوم است و شامل پذیرش، محبت و تائید شدن از جانب دیگران مخصوصاً از جانب مادر در مدت کودکی است.بخاطر اهمیت ارضای نیاز به توجه مثبت مخصوصاً در کودکی فرد به نگرشها و رفتارهای افرا دیگر حساس می شود با تعبیر پسخوراند یا واکنشی که از دیگران دریافت می دارد ( چه تائید ، چه عدم تائید) ممکن است خودپنداره خود را تعییر داده یا اصلاح کند.
بطور کلی در این دیدگاه عزت نفس سالم زمانی ایجاد می شود که مادر بدون توجه به چگونگی رفتارکودک به او عشق و محبت نشان دهد و کودک هم این عشق و محبت را با گرایش وشیوه ای خاص به یک رشته هنجارها و معیارهای درونی شده تبدیل می کند. در چنین شرایطی راجرز عزت نفس را یکی از خصایص اصلی وعنصر مهم شخصیت هر انسانی می داند( شاملو،1369).

 

نظریهای مربوط به عزت نفس:
نظریه کوپراسمیت در سال 1967 یافته های خود را به این ترتیب خلاصه می کند که منشا عزت نفس را می توان با سه شرایط ارائه داد:
1- پذیرش کامل یا تقریباً کامل کودکان از طرف والدین.
2- مشخص کردن دقیق محدوده اعمال آنها.
3- احترام و آزادی در اعمال خود که در این محدوده مشخص وجود دارد.
کوپراسمیت نتیجه گیری می کند ادراکی که کودک از والدین بدست می آورد مهم است نه اعمال خاصی که آنها انجام می دهند و دیگر اینکه فضای کل خانواده است که بر ادراک کودک از والدین و انگیزه های آنها تاثیر می گذارد(کوپراسمیت ، 1967، ترجمه شاملو،1376).
کوپراسمیت 4 عامل در تحول عزت نفس کودک مهم می داند:
الف) ارزشی که کودک از سوی دیگران از طریق ابراز محبت ، تحسین و توجه دریافت می کند.
ب) تجربه همراه با موفقیت کودک ، مقام یا موقعیتی که فرد خودش را در ارتباط با محیط می بیند.
ججج) تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست.
د) شیوه کودک در ارتباط با بازخورد منفی یا انتقاد.

 

نظریه آبراهام مازلو:
مازلو روانشناس انسان گرای آمریکایی معتقد است که انسان دارای سلسله مراتبی از نیازهاست که بر طبق این نظریه این نیازها به ترتیب میزان اهمیت عبارتند از :
1-نیازهای فیزیولوژیک 2- نیاز به ایمنی
3- نیازهای تعلق و عشق 4- نیاز به احترام و عزت نفس
5- نیاز به دانستن و فهمیدن 6- نیاز به زیبایی شناختی
7- نیاز به خودشکوفایی
همانطور که مشاهده می شود نیاز به عزت نفس و خودشکوفایی در بالای این سلسله مراتب نیازها قرار گرفته است بالطبع برای انسان از ارزش و اهمیت بالاتری برخوردار است. ارضای نیازهای سطوح بالاتر موجب سلامت بیشتر، عمر طولانی تر و بطور کلی افزایش کارایی زیستی شده و از نظر سلامت جسمانی اهمیت زیادی دارند برخلاف نیازهای پایین ،ارضای نیازهای بالاتر محتاج شرایط محیطی بهتر از نظر سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی است برای مثال خودشکوفایی و یا عزت نفس مستلزم آزادی بیان و فرصت های بیشتری است تا احساس ایمنی ( شولتز، 1990، نه نقل از قهرمانلو، 1383).

 

نظریه ویلیام جیمز:
ویلیام جیمز در کتاب اصول روانشناسی (1890) از عزت نفس چنین می گوید:
آرزوها و ارزشهای انسان نقش اساسی را در توجه به خویشتن بازی می کند، یعنی شخص پیشرفتهایی را که در رسیدن به این آرزوها دارد مورد ارزیابی قرار می دهد .نرسیدن به این آرزوها باعث کاهش عزت نفس می گردد جیمز فرمول زیر را ارائه می دهد.

=

 


ویلیام جیمز می گوید: احساس ارزش در فرد براساس نسبت کمالات به فضایل واقعی وی به نیروهای بالقوه اش تعیین می شود او تعریف عزت نفس را با فرمول بالا نشان می دهد طبق این فرمول حاصل موفقیت ها به انتظارات ،میزان عزت نفس را تعیین می کند. وی به عواملی نظیر دوستان ،اجتماعی و به خصوص خانواده در تشکیل و تحول عزت نفس اهمیت فراوانی قائل است.

 

نظریه پردازان صفات:
به نظر آلپورت عزت نفس زمانی ایجاد می شود که کودکان پی می برند آنها می تواند خودشان کارهایی را انجام دهند. آنها برای ساختن ، کاوش کردن،دستکاری کردن اشیاء موجود در محیط خود برانگیخته می شوند. رفتارهایی که گاهی اوقات می توانند ویرانگر باشند و این مرحله بسیار مهم است . اگر والدین نیاز به کاوش کردن راناکام کنند مانع از شکل گیری عزت نفس می شوند و از اینرو احساس تحقیر و خشم جای آنرا می گیرند. پس زمانیکه عزت نفس پرورش می یابد تعامل اجتماعی کودکان با والدین بسیار مهم جلوه می کند و با اهمیت ترین آنها رابطه کودک با مادر به عنوان منبع اصلی محبت و امنیت است . اگر مادر یا مراقب اصلی محبت و ایمنی را تامین کند نفس به تدریج طی هفت مرحله پرورش می یابد و کودک به رشد روانی مثبت دست می یابد. انگیزه های کودکی آزاد می شود تا به تلاشهای شخصی خود مختار تغییر شکل یابد خود متمایز می شود ورشد می کند و الگوی گرایشهای شخصی شکل می گیرد .نتیجه اجتناب ناپذیر، بزرگسالی بالیده و از نظر هیجانی سالم خواهد بود . با این حال اگر نیازهای کودکی شخص ناکام شوند نفس بصورت مناسب بالیده نخواهد شد کودک ناامن ،پرخاشگر، پرتوقع، حسود وخود محور می شود. رشد روانی متوقف می شود و حاصل آن بزرگسالی رنجور و روانی می گردد و نفس صفات یا گرایشهای شخصی پرورش نمی یابد و شخصیت همانند دوران طفولیت نامتمایز می ماند (شولتر،1990، ترجمه کریمی ،1381).

 

نظریه پردازان یادگیری اجتماعی:
زمانیکه کودکان می کوشند بر محیط فیزیکی و اجتماعی خود اعمال نفوذ کنند پرورش کارایی شخصی را آغاز می نمایند و بصورت ایده آل والدین به فعالیتها و تلاشهای کودکان خود برای برقرار کردن رابطه پاسخ می دهند و محیط تحریک کننده ای را فراهم می آورند و اجازه آزادی، رشد و کاوش را به کودکان می دهند. این تجربیات اولیه کارساز به والدین متمرکز است ولی زمانیکه دنیای کودکان تاثیرات همشیرها ، همسالان وبزرگسالان دیگر را می پذیرد تاثیرات والدین که در سالهای اوان کودکی بسیار مهم بودند کاهش می یابد( بندورا،1992). معلمان از طریق تاثیرشان بر رشد تواناییهای شناختی و مهارتهای مسئله گشایی که برای عملکرد کار آمد بزرگسالان حیاتی هستند بر قضاوتهای کارآیی شخص اثر می گذارند( همان منبع).
در پژوهش های اوتینگن دیده می شود وقتی کودکان کارایی شخصی خود را در مدرسه ارزیابی می کنند ارزیابی آنها عمدتاً حاصل ارزشیابی ها و اعمال معلمان آنهاست و کودکان متناسب با آن به قضاوت کردن درباره تواناییهایشان برحسب ارزشیابی های معلمان گرایش دارند( شولتز، 1990، ترجمه کریمی ،1381).
پس چون عزت نفس مفهومی است که یک احساس کلی از ارزش خودمان را توصیف می کند آن ممکن است از مهارتهای اجتماعی و همچنین میل به ارتباط با دیگران و رفاقت و دوستی تاثیر می پذیرد (ماسن و همکاران ، ترجمه یاسایی،1376).
نظریه پردازان روان پویشی:
از نظریه پردازان نو روان تحلیلی نظر آدلر درباره حفظ نگرشها چنین است:
سبک زندگی چنان بطور جدی در سن 4 تا 5 سالگی متبلور می شود که از آن پس به سختی تغییر می کند. سبک زندگی چارچوبی برای هدایت و راهنمایی کل رفتار بعدی می شود و ماهیت آن به تعاملهای اجتماعی مخصوصاً تربیت تولد شخص در داخل خانواده و چگونگی رابطه والد – کودک بستگی دارد. پس کودکانی که توسط والدینشان مورد بی توجهی قرار گرفته یا طرد شده اند احساس بی ارزش بودن را پرورش می دهند ( شولتر، 1990 ترجمه کریمی ، 1381).
به نظر بالبی نوزادان دارای یک سیستم انگیزشی برنامه ریزی شده جهت برقراری دلبستگی های پایدار با تعدادی افراد معدود هستند و این پیوندهای عاطفی خود ایمنی و رشد سالم را پرورش و بهبود می بخشد و قطع این پیوندها به خاطر مرگ و ترس و یا جدایی موقت باعث ایجاد الگوهای هیجانی شده و درگیر در اضطراب، خشم ،یأس، الگوهای رفتاری چسبندگی و گوشه گیری می گردد و برپایه اینهاست که عزت نفس شکل می گیرد( دادستان ،1376).
ولی اریکسون در مورد ساخته شدن عزت نفس کودک چنین نظر می دهد:
مطابق با مرحله دهانی فروید در طول اولین سال زندگی کودک برای زنده ماندن ، امنیت و محبت بطور کامل به مادر یا مراقب اصلی خود وابسته است. کودک با اینکه از طریق دهان زنده است و به آن عشق می ورزد با این حال رابطه بین کودک و دنیای اطرافش منحصراً زیستی نیست بلکه به مقدار زیاد رابطه اجتماعی نیز هست. تعامل بین کودک و مادر تعیین می کند که آیا کودک دنیا را با نگرش اعتماد خواهد دید یا بی اعتمادی؟ اگر مادر به نیازهای جسمانی کودک پاسخ دهد و محبت ،عشق و امنیت کافی برای او تأمین کند از آن پس کودک شروع به پرورش دادن حس اعتماد خواهد کرد نگرشی که نظر کودک را دباره خودش و دیگران مشخص خواهد نمود(شولتز، 1990 ترجمه کریمی،1381).
در طی دومین و سومین سال زندگی مطابق با مرحله مقعدی فروید برای اولین بار کودکان می توانند از تعداد حق انتخاب بهره مند شوند تا نیروی اراده خود انگیخته شان را تجربه کنند هنگامیکه والدین مانع از تلاش کودک برای بهره مند شدن از اراده خود انگیخته می شوند و آنرا ناکام می کنند کودک احساس تردید نسبت به خود و احساس شرم در برخورد با دیگران را پرورش می دهد.
در سومین مرحله رشد روانی – اجتماعی مطابق با مرحله آلتی فروید، 3 تا 5 سالگی کودکان میل نیرومندی به ابتکار عمل در بسیاری از فعالیتها دارند و اگر والدین با تنبیه جلوی رفتارهای کودک را بگیرند آنها احساس گناه مزمنی را پرورش خواهند داد که تمام فعالیتهای خودانگیخته شان را در سراسر زندگی تحت تاثیر قرار می دهند ( دادستان ، 1376).
مرحله چهارم رشد روانی اجتماعی کودکان که حدود 6 تا 11 سالگی اتفاق می افتد مشابه مرحله کمون در نظریه فروید است که کودک در این مرحله برای اولین بار مهارتها و فعالیتهای اولیه فرهنگی را می آموزد با مهارتهای اجتماعی و وسایل و ابزارهای تکنولوژیک زمان خود آشنا شد همچنین به کار و کوشش ،پیشرفت ،یادگیری مهارتها و احساس لیاقت، کفایت اجتماعی اهمیت زیادی می دهد و اگر کودک در مقایسه با همسالان خویش به لیاقت، مهارت و کفایت خود شک کند. ممکن است از ادامه زندگی سرباز زند این احساس حقارت و شک و تردید ممکن است از نوع ارزش گذاریهای دیگران نیز ناشی شود یعنی چگونگی نگرشها و رفتارهای والدین و معلمانشان هم در مورد مهارتهای کودکان بی تاثیر نیست و اگر در این مورد آنها سرزنش ،مسخره یا طرد شوند احتمالاً احساس حقارت و بی کفایتی را پرورش خواهند داد. از طرف دیگر تحسین و تقویت ،احساس شایستگی آنها را پروش می دهد و آنها را به تلاش و رشد ترغیب می کند(شاملو،1377).

 


بخش دوم : خلاقیت
سیر تحول مطالعه خلاقیت:
تا قبل از سالهای دهه پنجاه تعداد کمی از دانشمند

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عزت نفس

پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم

اختصاصی از نیک فایل پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم


پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم

دانلود پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم و مقایسه میزان افسردگی و سطح عزت نفس گروهی از دانشجویان شاغل و غیر شاغل

این فایل در قالب Word قابل ویرایش، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی می باشد
 
قالب: Word
 
تعداد صفحات: 38

توضیحات:

انسان همواره نیازهایی دارد که سبب اصلی حرکت، تلاش در رفتارهای وی است. اگر نیازهای فرد به خوبی شناخته شود و شرایطی جهت رفع نیازها در حد تعادل فراهم شود، از سویی موجب پیشگیری از مشکلات، اختلالات ونابسامانیهای جسمی وروانی می شود و از سوی دیگر سبب رشد وشکوفائی استعدادهای درونی می شود.

در یک دید اجمالی نیازها به دو دسته تقسیم می شوند:

الف) نیازهای فیزیولوژیک ب) نیازهای روانی (میرزا بیگی،1373).

بشر گذشته از نیازهای فیزیولوژیک نظیر آب، غذا، هوا و غیره به نیازهای عالی تر و بالاتری نیاز دارد، بنا به تعریف نیاز یک حالت کمبود یا نقصان در موجود زنده است و انسان وقتی احساس نیاز می کند، یک حالت و احساس ناخوشایندی در او به وجود می آید و وقتی نیاز برطرف شد این حالت برای او یک حالت خوشایند است (سیف 1368).

یکی از نیازهای روانی انسان نیاز به احساس خود ارزشمندی یا عزت نفس است. تحقیقات نشان می دهد، نوجوانی که از عزت نفس زیاد برخوردار است خیلی موثرتر می آموزد، روابط سود بخش تری برقرار می کند، بهتر می تواند از فرصت ها استفاده کند و خودکفا باشد، دیدگاه روشنتری نسبت به مسیر زندگی خود داشته باشد (علیپور 1373).


دانلود با لینک مستقیم


پژوهش بررسی میزان عزت نفس کارکنان مجرد و متاهل بیمارستان حکیم

پایان نامه هویت و عزت نفس در جوانان

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه هویت و عزت نفس در جوانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فصل اول :  کلیات

1-1- مقدمه

1-2-موضوع تحقیق

1-3-اهداف تحقیق

1-4-اهمیت موضوع

1-5-دلایل انتخاب موضوع

1-6-سوالات تحقیق

1-7-تعاریف عملیاتی واژه ها

فصل دوم : موضع گیری های نظری ویافته های پژوهشی درخصوص موضوع

 

2-1-موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس

2-1-1-تعریف هویت وعزت نفس

2-1-2-شکل گیری هویت

2-1-3-نظریه های هویت

2-1-4-نظریه های عزت نفس

2-2-یافته های پژوهشی درخصوص موضوع

-نتیجه گیری

فصل سوم :  روش پژوهش

3-1- روش تحقیق

3-2- جامعه و نمونه آماری

3-3- روش جمع آوری اطلاعات

3-4- ابزار اندازه گیری هویت

3-4- ابزاراندازه گیری عزت نفس

3-5- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

 

فصل چهارم :  تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش

 

1-4- بررسی جمعیت شناختی

2-4-  بررسی توصیفی و استنباطی فرضیه ها

 

فصل پنجم :  بحث و نتیجه گیری

5-1- بحث و نتیجه گیری

5-2- نتیجه گیری نهایی

  • محدودیتها
  • پیشنهادات
  • منابع
  • ضمائم

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه هویت و عزت نفس در جوانان

رابطه بین خوشنودی شغلی و عزت نفس

اختصاصی از نیک فایل رابطه بین خوشنودی شغلی و عزت نفس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رابطه بین خوشنودی شغلی و عزت نفس


رابطه بین خوشنودی شغلی و عزت نفس

فرمت ورد . تعداد صفحات10

چکیده :

موضوع مورد مطالعه ما بررسی رابطه بین خشنودی شغلی ، عزت نفس و جایگاه مهار بین140 نفر از معاونان و مدیران مدارس شوش که شامل 70 کارمند زن و 70 کارمند مرد بود. با فرض اینکه بین خشنودی شغلی زنان و مردان تفاوت معنی دار وجود ندارد و همچنین بین خشنودی شغلی و جایگاه مهار درونی رابطه معنی دار وجود دارد.

روش تحقیق تصادفی ساده و طرح تحقیق همبستگی بوده که پس از اجرای تحقیق تمامی فرضیه های ما مورد تایید قرار گرفت

چکیده :

مقدمه :

تدوین سؤال:

اهداف تحقیق:

اهمیت موضوع :

فرضهای تحقیق:

تعاریف اصطلاحات و واژه ها

تعریف نظری اصطلاح منبع کنترل:

تعریف نظری اصطلاح عزت نفس

تعریف عملیاتی عزت نفس

فصل 2

پیشینه ی تحقیق :

فصل 3

جامعه آماری

نمونه آماری

طرح تحقیق

روش تحقیق

منابع :


دانلود با لینک مستقیم


رابطه بین خوشنودی شغلی و عزت نفس