نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله بررسی و آشنایی با ماهیت پول و نحوه پیدایش آن

اختصاصی از نیک فایل مقاله بررسی و آشنایی با ماهیت پول و نحوه پیدایش آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله بررسی و آشنایی با ماهیت پول و نحوه پیدایش آن


مقاله بررسی و آشنایی با ماهیت پول و نحوه پیدایش آن

فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 12 صفحه

 

 

 

 

مقدمه :

در بازاری امروزی مبادله کالا با کالا موجود نیست. در این بازار پول حاکم است، کالاها به جای این که با یکدیگر مبادله شوند خرید و فروش می شوند. هر کسی کالایش را می فروشد و با پولی که در دست دارد کالای مورد نیازش را می خرد. سوالی که پیش می اید این است که چه رابطه ای میان مبادله کالا با کالا، با بازاری که در آن پول حاکم است وجود دارد. پول چیست؟ از کجا آمده، عوامل دوگانه کالا و تضاد درونی آن درشرایط وجود پول چگونه بروز می کند؟

پاسخ این پرسش ها قبل از مارکس به طور دقیقی بررسی نشده بود. اقتصاد دانان بوروژائی نمی توانستند ماهیت و نقش پول را به طور روشنی توضیح دهند و با برخورد سطحی احکام نادرستی برای توضیح واقعیت وجود پول اختراع می کردند. عده ای معتقد بودند که پول تنها یک قرارداد است که میان خریداران و فروشندگان بسته شده، عده ای می گفتند پول را دولتها ابداع کرده اند و عده ای دیگر پول را نیز کالائی نظیر کالاهای دیگر می دانستند و تفاوتی میان پول و سایر کالاها قائل نبودند.

کشف ماهیت پول، چگونگی پیدایش آن و نقشی که در تولید کالائی مبتنی بر مالکیت خصوصی ایفا میکند،مدیون مارکس است. مارکس برخلاف اقتصاددانان بورژوائی در پی حدس و توجیه نبود. او در این زمینه جریان تاریخی روند تکاملی را که به پیدایش پول منجر شده است دنبال می کند. نتیجه ای که بدست می آورد علمی، قاطع و راهگشاست. نتیجه بررسی علمی مارکس این است که پول یک باره پدید نیامده و به اصطلاح ابداع و اختراع این و یا آن شخص و این یا آن دولت نیست. پول بر اثر تکامل مبادله و تولید کالائی پدید آمده و حاصل نیازمندی آن است. در طول قرنها و قرنها که مبادله کالا جریان داشته، ارزش کالا اشکال گوناگونی به خود گرفته تا این که شکل پولی ارزش پدید آمده است. اشکال اساسی که ارزش کالا در روند تکامل مبادله بخود گرفته را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:

ادامه...


دانلود با لینک مستقیم


مقاله بررسی و آشنایی با ماهیت پول و نحوه پیدایش آن

دانلود مقاله پیدایش و ماهیت پول

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله پیدایش و ماهیت پول دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

اقتصاد دانان بوروژائی نمی توانستند ماهیت و نقش پول را به طور روشنی توضیح دهند و با برخورد سطحی احکام نادرستی برای توضیح واقعیت وجود پول اختراع می کردند. عده ای معتقد بودند که پول تنها یک قرارداد است که میان خریداران و فروشندگان بسته شده، عده ای می گفتند پول را دولتها ابداع کرده اند و عده ای دیگر پول را نیز کالائی نظیر کالاهای دیگر می دانستند و تفاوتی میان پول و سایر کالاها قائل نبودند
در بازار امروزی مبادله کالا با کالا موجود نیست. در این بازار پول حاکم است، کالاها به جای این که با یکدیگر مبادله شوند خرید و فروش می شوند. هر کسی کالایش را می فروشد و با پولی که در دست دارد کالای مورد نیازش را می خرد. سوالی که پیش می آید این است که چه رابطه ای میان مبادله کالا با کالا، با بازاری که در آن پول حاکم است وجود دارد. پول چیست؟ از کجا آمده، عوامل دوگانه کالا و تضاد درونی آن درشرایط وجود پول چگونه بروز می کند؟
پاسخ این پرسش ها قبل از مارکس به طور دقیقی بررسی نشده بود. اقتصاد دانان بوروژائی نمی توانستند ماهیت و نقش پول را به طور روشنی توضیح دهند و با برخورد سطحی احکام نادرستی برای توضیح واقعیت وجود پول اختراع می کردند. عده ای معتقد بودند که پول تنها یک قرارداد است که میان خریداران و فروشندگان بسته شده، عده ای می گفتند پول را دولتها ابداع کرده اند و عده ای دیگر پول را نیز کالائی نظیر کالاهای دیگر می دانستند و تفاوتی میان پول و سایر کالاها قائل نبودند. کشف ماهیت پول، چگونگی پیدایش آن و نقشی که در تولید کالائی مبتنی بر مالکیت خصوصی ایفا میکند، مدیون مارکس است. مارکس برخلاف اقتصاددانان بورژوائی در پی حدس و توجیه نبود. او در این زمینه جریان تاریخی روند تکاملی را که به پیدایش پول منجر شده است دنبال می کند. نتیجه ای که بدست می آورد علمی، قاطع و راهگشاست. نتیجه بررسی علمی مارکس این است که پول یک باره پدید نیامده و به اصطلاح ابداع و اختراع این و یا آن شخص و این یا آن دولت نیست. پول بر اثر تکامل مبادله و تولید کالائی پدید آمده و اصل نیازمندی آن است. در طول قرنها و قرنها که مبادله کالا جریان داشته، ارزش کالا اشکال گوناگونی به خود گرفته تا این که شکل پولی ارزش پدید آمده است. اشکال اساسی که ارزش کالا در روند تکامل مبادله بخود گرفته را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:

 


۱) شکل ساده و یا تصادفی ارزش:
مبادله در آغاز جنبه تصادفی داشت. در این نوع مبادله های تصادفی و تک به تک که منظم و تکرار شونده نبودند ممکن نبود که نسبت جا افتاده ای پدید آید. چه بسا در یک مبادله مثلا سی من گندم با یک گوسفند مبادله میشد و در مبادله تصادفی دیگر بیست من گندم با یک گوسفند.
این حالت ساده و تصادفی شاید در نظر اول چیزی بیان نکند. اما با کمی دقت می توان در همین معامله دوگانگی کار موجود در کالا را دید و احساس کرد که در همین حالت تصادفی و ساده نیز ارزش مصرف کالا از ارزش آن جدا می شود و دو طرف مبادله به دو کالائی که در دست دارند به دو نظر متفاوت می نگرند. برای صاحب گندم، مقدار گندمی که برای مبادله عرضه کرده دیگر ارزش مصرف نیست. او با این گندم دیگر به چشم یک ماده غذائی نمی نگرند. در نظر او این گندم وسیله ای است که توسط آن می توان گوسفندی بدست آورد و او می داند که این وسیله بر اثر کار و زحمت او ساخته شده و از آسمان نیفتاده است. اما برای این صاحب گندم، گوسفندی که در دست طرف مقابل است ارزش مصرف است. او با این گوسفند درست به چشم گوسفند نگاه می کند. مقدار شیر و پشم و گوشت آن را تخمین می زند. به این ترتیب ارزش مصرف گوسفند برای صاحب گندم همچون آئینه ایست که در آن نتیجه و یا ارزش زحمتی را که برای تولید گندم کشیده است می بیند. برای دارنده گوسفند مسئله برعکس است. او به ارزش مصرف گوسفندی که برای مبادله عرضه کرده نیازی ندارد. و لذا برای او گوسفند ارزش مصرف نیست، بلکه حاصل زحمت است وسیله ای است برای دریافت گندمی که به ارزش مصرف آن نیاز دارد او در آئینه ارزش مصرف گندمی که تحویل می گیرد، ارزش کار و زحمت خود را می بیند.
۲) شکل تام و یا گسترش یافته ارزش:
بر اثر تکامل مبادله حالت ساده و تصادفی از میان می رود. تولیدکنندگان رفته رفته محصول بیشتر و منظم تری بدست می آورند و بطور منظم تری وارد مبادله می شوند و هر تولیدکننده ای نه تصادفا و نه فقط با یک تولید کننده، بلکه بشکل منظم و یا بسیاری از تولیدکنندگان روبرو می شود. تولید کننده گندم اینک تنها با صاحب گوسفند روبرو نیست. او با تعداد زیادی تولید کننده روبرو است و می تواند گندم خود را نه تنها با گوسفند، بلکه با پارچه، لباس، کفش و انواع دیگر اشیاء مبادله کند. به عبارت دیگر در برابر او فقط یک آئینه گذاشته نشده، بلکه او ارزش زحمت خود را در انواع آینه ها می بیند. در این حالت گسترده مبادله، جدائی ارزش مصرف از ارزش، یعنی جدا شدن خصلت مشخص کار از خصلت مجرد آن آشکارتر است. کالائی در برابر انواع کالاهای دیگر، با ارزش های مصرف کاملا"متفاوت قرار گرفته ومبادله می شود –یعنی آنچه که به وجود آورنده امکان مبادله است ارزش مصرف نیست. وجود جوهر واحدی در تمام این اشیاء است. درحالت گسترده، تولید کننده گندم دربرابر گندم خویش نه یک معادل، بلکه انواع معادل ها می بیند. در برابر بیست من گندم او یک گوسفند، یا چهارجفت کفش و یا بیست متر پارچه و غیره می دهند و همه این ها معادل گندم او هستند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیدایش و ماهیت پول

دانلود مقاله ماهیت مرگ

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله ماهیت مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

قرآن کریم تعبیرخاصی دربارۀماهبت مرگ دارد .قرآن در این موردکلمۀ((تَوَفَی))رابه کار برده و مرگ را ترفی خوانده است .
توفی و استیفا هر دو از یک ما ده اند (وفاء) هر گا ه کسی چیزی را به کمال وتما م وبدون کم و کسر دریافت کند وبه اصطلاح آنرا استیقا نماید درزبان عربی کلمۀ توفی رابه کار می برند ،مثل ((تَوَفــّیتُ الما لِ)) یعنی تما م مال رابدون کم و کسر دریافت کردم در24 آیه از آیات قرآن کریم این تعبیردرمورد مرگ آمده است.از همۀ آنهاچنین استنباط می شود که مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است. یعنی انسان در حین مرگ به تمام شخصیت و واقعیتش درتحویل ما موران الهی قرار می گیرد و آنا ن انسان رادریافت می کننداز این تعبیر قرآن مطا لب زیر استنبا ط میشود.
الف-مرگ نیستی و نابودی و فنا نیست انتقال از عالمی به عالم دیگر واز نشئه ای به نشئه ای دیگر است به گونه ای دیگر ادامه می یابد .
ب-آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل میدهد و ((من)) واقعی او محسوب میشود ،بدن و جهازات بدنی و هر چه از توابع بدن به شمار می زود نیست ،زیرا بدن و جهازات بدنی و توابع آنها به جائی تحویل نمی شود و در همین جهان تدریجاًمنهدم می گردند .آن چیزی که شخصیت واقعی مارا تشکیل میدهد و((من)) واقعی ما محسوب می شود همان است که در قرآن از آن به ((نفس))و احیاناً به روح تعبیر شده است .
ج-روح یا نفس انسان که ملاک شخصیت واقعی انسان است و جاودانگی انسان به واسطۀ جاودانگی او است از نظر مقام ومرتبه وجودی در افقی مافوق افق ماده ومادیات قرار گرفته است .
مسلۀ روح و نفس و بقا ء روح پس از مرگ از امهامات معارف اسلمی است و چناکه قبلاً بیان شد نیمی از معرف اصیل غیر قابل انکار اسلامی بر اصالت روح ،و استقلال آن از بدن و بقاء بعد الموت آن استوار است . همچنان که انسانیت و ارزشهای واقعی انسانی بر این حقیقت استوار است و بدن آن موهوم محض است .
تمام آیاتی که صریحاً زندگی بلا فاصله پس از مرگ را بیان می کنند که نمونه هائی از آنها دراینجا می آوریم دلیل است که قرآن روح را واقعیتی مستقل از بدن و باقی بعد از فنای بدن می داند . برخی می پندارند که از نظر قرآن روح و نفسی در کار نیست انسان با مردن پایان می پذیرد ،یعنی پس از مرگ شعور و ادراگ و سرور و رنجی در کار نیست تا آنگاه که قیامت کبرا به پا شود و انسان حیات مجدد بیابد تنها آنوقت است که انسان بار دیگر خود را و جهان را می یابد
ولی آیاتی که صریحاً حیات بلا فاصله پس از مرگ را بیان می کند دلیل قاطعی است بر رد این نظریه ، البته تنها قرآن نیست که اصلاحات رو حی را در آیات متعدد خود تأکید کرده است بلکه در حد تواتر در کتب حدیث و دعا ونهج البلا غه از جانب رسول اکرم (ص) م ائمه اطهار (ع) این مطلب تأ یید شده است .حقیقت این است که انکار روح یک اندیشه پوچ و پسیدۀ غربی است که از حسی گرائی غربی سرچشمه می گیرد و متأ سفانه دامنگیر برخی پیروانباحسن نیت قرآن هم شده است .
اکنون برای نمونه از آیاتی که در آن از مرگ به ((توفی)) تعبیر شده است و در بعضی از آنها یک سلسه اعمال حیاتی به انسانها بلاقاصله پس از مرگ نسبت داده شده از قبیل مکالمه ،آرزو و تقاضا ،میآوریم :

 


((و َقا لُوا ضَلَلنا فِی الاَرضِ اَ ئِنّا لَفی خَلقٍ جَدیدٍ ؟ بَل هُم بَلقاءِ رَبِّهِم کافِرُونَ.قُل یَتَو فّاکِم مَلَکُ المَوتِ الَّذی و کلَ بِکُم ثُمَّ اِلی رَبّکُم تُرجَعُون))
((و گفتند : آیا آنگاه که ما گم شدیم در زمین آیا ما در آفرینشی جدید قرار خاهیم گرفت ((این سخنان بهانه است) حقیقت این است که اینها (از روی عناد ) ملاقات پروردگار خویش را منکرند .بکو همانا فرشتۀ مرگ که موکول بر شماست شما را در حین مرگ به تمام و کمال دریافت می کند ؛ سپس به سوی خدا باز گردانده می شوید)).
در این آیه قرآن کریم یکی از اشکالات و شهبات منکران را در مورد معاد و حیات اخروی ذکر می کند وپاسخ می گوید :شبه و اشکال اینجاست که پس از مرگ هر ذره ما نابود می شود ،به جائی میرود و اثری از ما نیست چگونه ممکن است مورد آفرینش تازهای قرار گیریم.
پاسخ قرآن ضمن اشاره به اینکه این شبهات بهانه جو ئی هائی است که در اثر حالت عناد و انکار ابراز میدارند این است که بر خلاف ادعای شما (من واقعی و شخصیت واقعی شما)آن چیزی نیست که شما فکر می کنید گم می شود . شما به تمام شخصیت و کلّ واقعیت در اختیار فرشتۀ خدا قرار می گیرید .
مقصود شبهه کنندگان از گم شدن این است که هر ذره ای از بدن ما به جایی می افتد و اثری از آنان باقی نمی ماند پس بدن ما را بار دیگر زنده می کنند. عین این شبهه که مربوط است به متفرق شدن و گم شدن اجزاء بدن ، در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و جواب دیگری به آن داده شده است وآن این که همۀ این ((گم شدنها )) از نظر شما گم شدن است ،برای بشر دشوار و بلکه نا ممکن است که این ذرات را جمع آوری کند اما برای خدا که علم و قدرتش نامتناهی است هیچ اشکالی نیست .
درآیات مذکور سخن منکران مستقیماً دربارۀ اجزا ء بدن است که چگونه و ازکجا جمع آوری می شود. ولی در اینجا به گونۀ دیگر جواب داده است زیرا در اینجا سخن صرفاً در این نیست که اجزاء بدن هر کام به جائی می افتد و اثری از آنها نییست ،بلکه در این است که با قم شدن اجزاء بدن، ((ما )) گم می شویم و دیگر
((ما)) و ((من)) در کار نیست . به عبارت دیگر سخن شبه کنندگان این است که بامتفرق شدن اجزاء بدن شخصیت واقعی ما نیست و نابود می شود . قرآن دراینجا اینگونه پاسخ می گوید که بر خلاف گمان شما شخصیت واقعی شما هیچ وقت گم نمی شود تا نیازی به پیدا کردن باشد . از اول در اختیار فرشتگان ما قرار می گیرد . این آیه نیز درکمال صراحت بقاء شخصیت واقعی انسان را (بقاء روح )پس از مرگ علی رغم فانی شدن اعضاء بدن ذکر میکنند.
((اللۀُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ جینَ مَوتِها وَالَّتی لَم تَمُت فی مَنا مِها فَیُمسِکُ الَّتی قَضی عَلَیهَاالمَوتُ وَیُرسِلُ الاُخری اِلیاَجَلٍ مُسَمّی اِنَّ فی ذلِکَ لاَیاتٍ لَقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ))
((خداوند نفوس را درحین موت و آن که نمرده است در حین خواب ،به تمام و کمال در یافت می کند ، پس آنکس را که مقرر شده است بمیرد نگه میدارد ، و دیگری را تا مدت معینی باز می فرستد))
این آیه شباهت و سنخیت خواب و مرگ (و ضمناً شباهت و سنخیت بیداری و بعث اخروی )را بیان می کند ،خواب مرگ ضعیف و کوچک است و مرگ خواب شدید و بزرگ ،و در هر دو مرحله روح و نفس انسان از نشئه ای به نشئۀ دیگر انقال می یابد با این تفاوت که در حین خواب انسان غالباً توجه دارد و هنگامی که بیدار می شود نمی داند که در حقیقت از سفری بازگشته است .برخلاف حالت مرگ که همه چیز بر او روشن است. از مجموع آیات کاملاً می توان فهمید که ماهیت مرک از نظر قرآن نیستی و نابودی و تمام شدن نیست . بلکه انقال از نشئه ای به نشئۀ دیگر است .
ضمناً ماهیت خواب از نظر قرآن نیز روشن شدمعلوم شد که خواب هر چند از نظر جسمی و ظاهری تعطیل قوای طبیعت است ،ولی از نظر روحی و نفسی نوعی گریز و رجوع به باطن و ملکوت است . مسألۀ خواب نیز مانند مسألۀ مرگ از نضر علم از مجهولات است . آن چه علم در این زمینه می شناسد قسمتی از جریانات جسمانی است که در قلمرو بدن صورت می گیرد .

 


دنیا مدرسۀ انسان .
دنیا برای یشر نسبت به آخرت مرحله تهیوء و تکمیل و آمادگی است دنیا نسبت به آخرت نظیر دورۀ مدرسه و دانشگاه است برای یک جوان ،دنیا حقیقتاً مدرسه و دارلتربیه است . در نهج البلا غه بخش کلمات قصار آمده است که شخصی آمد خدمت امیرالمو منین علی(ع) و زبان به ذم دنیا گشود که دنیا چنین و چنان است ،دنیا انسان را فریب میدهد ،دنیا انسان را فاسد می کند ، دنیا دغل باز و خیانتکار است واز این قبیل سخنان. این مرد شنیده بود که بزرگان دنیا را مذمت می کنند ،خیال کرده بود مقصود از مذمت دنبا مذمت واقعیت این جهان است ، که جهان فی حد ذاته بد است ،نمی دانست که آنچه بد است دنیا پرستی و دید کوتاه و خواست محدود است که با انسان و سعادت انسان ناسازگار است . علی (ع) به او فرمود : تو فریب دنیا میخوری ،دنیا تو را فریب نمی دهد ،تو بر دنیا جنایت وارد آورده ای ،دنیا بر تو جنا یت نکرده است ...تا آنجا که فرمود:دنیا با کسی که با صداقت رفتار کند صدیق است و برای کسی که آن را درک کند مایۀ عافیت است ،دنیا معبد دوستان خدا ، مصلای فرشتگان خدا ،فرودگاه وحی خدا ،تجارت خانۀ اولیاء خدا است ...
شیخ فرید الدین عطار این داستان را به نظم آورده می گوید :
آن یکی در پیش شیرداد گر ذم دنیا کرد بسیاری مگر
حیدرش گفتا که دنیا نیست بد بد توئی،زیرا که دوری از خرد
هست دنیا بر مثال کشترار هم شب و هم روز باید کشت و کار
زانکه عز و دولت دین سر بسر جمله از دنیا توان برد ای پسر
تخم امروز ینه فردا بردهد ور نکاری ((ای دریغا))بردهد
کر ز دنیا بذ نخواهی برد تو زندگی نادیده خواهی مرد تو
دائماًدر غصه خواهی ماند باز کار،سخت ومرد سست ره دراز

 

قرآن کریم می فرماید:((:الَّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوة لِیَبلُوَکُم اَیُّکُماَحسَنُ عَمَلاً ))
((خدا مرگ و زندگی را آفریده تا بیازماید که کدامیک ازشما درست کارترید .))
یعنی دنیا که تلفیق و ترکیبی از موت وحیات است آ زمایشگاه نیکوکاری بشر است باید توجه داشت که ((آزمایش )) خدا برای نمایان ساختن استعدادهاو قابلیتها است ،نمایان ساختن یک استعدادهمان رشد دادن و تکامل دادن آن است . این آزمایش برای پرده برداشتن از رازهای موجود نیست بلکه برای فعلیت دادن به استعدادهای نهفته چون راز است . در اینجا پرده برداشتن ،به ایجاد کردن است .آزمایش الهی ،صفات انسانی را از نهانگاه قوه و استعداد به صفحۀ فعلیت وکمال بیرون می آورد . آزمایش خدا تعیین وزن نیست افزایش دادن وزن است.
با این توضیح روشن می گردد که آیۀ یاد شده مبین همین حقیقت است که دنیا ،پرورشگاه استعدادها و دارالتربیۀ انسانها است.

 

 

 


اهمیت یاد اموات
گرچه قبر حقیقی انسان ، عالم برزخ او است که در آنجا متنعم و یا معذب است اما اخبار زیادی که از پیشوایان اسلام رسیده دلالت بر این دارد که علقه مادی ارواح بطور کامل و قطع نمی کردد و آنان از دیدار بازماندگان و زندگان بر سر قبرهایشان بی خبر نیستند و دعا و یل نفرین و لعنت زندگان (در صورت استحقاق ) بدانان می رسد و از اثرات آن ارواح در رفاه و یا سختی و ناگواری بیشتری قرار می گیرند .در قرآن موضوع نماز بر میت و دعا بر سر قبر آنان صاحتاً بیان شده است ، چنانکه خداوند در مورد اهل کفر و
نفاق به حضرت رسول اکرم (ص) چنین خطاب می فرماید.
((وَلاتُصَّلِّ علی اَحَدٍمِنهُم ماتَ و لا اَبَداً وَلاتَقُم علی قَبرِه اِنَهُم کَفَروابِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَ ماتُوا وَهُم فاسِقُونَ ))
((ای پیامبر دیگر هرگز بر احدی از آنان نماز مگزار و بر سر قیرشان ماَیست ، که آنها به خدا و رسولش کافر شدندو در حال فسق و بد کاری مردند.))
بنابراین توقف و ایستادن بر سر قبر مردگان و دعا کردن در حق آنها قطعاًاثرات مثبت و خیری برای آنان داردو ایۀ فوق نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) بر جنا زه ها ی مو منین نماز می خوانده اند و بر کنار قبرشان ایستاده و برای آنها دعامی کرده اند. در نعالیم پیشوایان اسلام نیز توصیه های زیادی به دعای خیر در حق اموات شده است ،چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) فرمو ده اند:
((لا تَذ کُرُوا اَمواتِکُم اِلاّبِخَیرٍفَاِنَّهُم اِن یَکُو نُوا مِن اَهلِِ الجَنَّةِ تَأثِمُواوَ اِن یَکُونُوا مِن اَهلِ النّارِ فَحَسبُهُم ما هُم فیهِ))
((مردگان خود راجز به نیکی یاد مکنید زیرا اگر از اهل بهشت باشند ،شما مرتکب کناه شده اید و اگر از اهل آتش باشند پس آنان را در آنچه هستند بس است ))
از سوی دیگر مردگان نیز به بازکمانگان خودو زندگان علاقه و توجه دارند . چنان که در مباجث قبلی ملاحظه شد که ارواح مومنین در برزخ از بازماندگان خود و احوال افراد جویا می شوند .همچنین مطابق آیتی که گذشت شهدای راه حق در انضار دریافت بشارت الحاق شهدا ء و مومنین به جرگۀ خود هستند
همچنین در آیات بسیاری از پیشوایان اسلام موضوع دیدار مردگان از خانواده هایشان وارد شده است . امام صادق (ع ) فرموده اند ((بنا به منزلتی که موء ون درنزد خدا دارد ،هر هفته ، هر ماه و یا هر سال یکبار از خانوادۀخود دیدار می کند ...و هر گاه آنان را در خیر و خوبی ببیند ،در شادی و سرور می شود و هر گاه آنان را در سختی و حاجتی بیند، غمگین و انوهناک گردد.))
تردیدی نیست که شادی و سرورارواح و یا بر عکس غم و اندوه آنان درآگاهی از وضع با زماندگان خو د، ناشی از ادراک وااقعیت امور و معرفت سرشار آنان در آن جهان ،نسبت به مو هبت ها و فرصتها ی بی نظیر زندگی دنیوی است که زمینه مناسبی برای برگرفتن ره تو شۀ آینده میباشد ،لذا وقتی که باز ماندگان را در غفلت از این حقیقت و سستی در انجام اعمال صالح و پسندیده می یابند ،به شدت اند وهناک می گردند .در روایات دیگری آمده که ارواح کافران نیز از بازماندگان خود دیدار می گنند و اگر آنان را در حال انجام اعمال صالح ببینندبر آنان غبطه می خورند
برای توجه به این حقایق است که یاد مرگ و دیدار اهل قبور را پیشوایان معصوم دین ،یکی از عوامل مهم تنبه و پاره کردن پرده های غفلت بر شمرده و آنرا جزو وسایل تربیت انسان قرار داده اند ،چه ،انسان اگر عاقبت امور را در نظر گیرد و توجهی به مسئولیتهای خود درپیشگاه خداوند نماید ،دست از هوا وهوس وآمال و آرزوها ی محقر و ناپایدار دنیوی کشیده و یکسره توجه خود را معطوف به رشدو پرورش استعدادهای عالیۀ خود از طریق انجام وظایف و تکالیف الهی می نماید و ذره ای غفلت را از دست دادن فرصتها و عمر گرانمایۀ خود روا نمی دارد .چنان که وقتی از حضرت رسول اکرم (ص)سئوال می کنند که زیرکترین و هوشیارترین اهل ایمان چه کسانی هستند ؟ می فرمایند :
((اَکثَرُ هُم ذِکراًلِلمَوتِ وَاَشَدَّ هُم اِستِعداداً لَهُ))
((آنان که بیش از همه بیاد مرگ هستند و بیشترین آمادگی را برای آن دارا می باشند))
بدین علت توصیه های فراوانی برای دیدار اموات و زیارت اهل قبور شده تا یاد مرگ و زندگی جاوید در لابلای اشتغالات زندگی این جهانی ،فراموش نشود .
حضرت رسول اکرم (ص) در این مورد فرموده اند:(زُورُوا مَو تاکُم فَسَلِمُوا عَلَیهِم فَاِنَّ لَکُم فیهِ عِبرَةٌ)) ((به دیدار و زیارت مردگان خود بروید و برآنها درود فرستید که همانا در این دیدار برای شما پند و عبرتی است .))
حضرت علی (ع) در یکی از خطبه های خود در نهج البلاغه این پند و عبرت از دیدار مردگان را چنین توصیف می فرمایند: ((آنان زودتر به سرنوشتی که برای همه یکسان معین شده است رسیدند ،و پیشتر به آبشخوری که هر کس خواه نا خواه باید به آنجا فروذد آید ،فرود آمدند ،آری ،روزگاری آنها پایگاه های بلند و سواران گرانمایه و ارجمند و رعیت های علاقمند داشتند ،ولی سرانجام راه برزخ را پیش گرفتند و ناگزیر در آن گام گذاشتند ))
زمین بر آنها چیره گشت و خاک گوششتشان راخورد و خونشان راآشامید و در شکافها ی گورها به صورت جماد درآمدند و هیچکس بر حالشان نه گریست و نه نالید. دیگر چیزی آنها را به بیم و هراس نمی اندازد،و پیشامدهای ناگوار اندوهگین شان نمی سازد به زلزله اهمیت نمیدهند و به غرش آسمان وقعی نمی نهند غایبند ولی کسی چشم برهشان نیست،و حاضرند اما انجمن ها از وجودشان خالی است. گرد هم بودند و پراکنده گشتند ، با خویشان و نزدیکان الفت داشتند و ناگهان آنها را گذاشتند و درگذشتند. علت اینکه دیگر خبری از ایشان نمیرسد و دیارشان را خاموشی جانکاهی فرا گرفته است، درازی مدت و دوری جایشان نیست، بلکه جامی به آنها داده شده که با نوشیدن آن یکباره زبانشان لال و گوششان کر و همۀ حرکاتشان به سکون مبدل گشت.
پس در وصف حالشان باید گفت : به خاک افتادگانی هستند خفته ، و همسایگانی با هم انس نگرفته ، و دوستانی بدیدن یکدیگر نرفته ؛ که رشتۀ آشنائی انها پوسیده ، و پیوند برادری میانشان بریده است. با اینکه همه گرد هم آمده اند، اما تنها هستند، و با وجود دوستی و نزدیکی اکنون از یکدیگر دورند، نه شب وعده دیدار صبح و نه روز قرار بازدید شب را می گذارند . راه آخرت –چه در روز آنرا پیموده باشند چه در شب –برایشان بی پایان شد. خطر های سرای آنجا را بیمناکتر از آنچه می پنداشتند یافتند ، و پاداش یا کیفرشان را بیش از اندازه ای که گمان میکردند، دیدند. هر یک از دو مقصد – یعنی بهشت و دوزخ – آنها را روی چگونگی پندار و گفتار و کردار شان در دنیا بسوی خود کشیدند و آنها هم خواه ناخواه به آنچه در انتظا رشان بود شتافته مزۀ امید و یا ترس را چشیدند. و چنانچه هم می توانستند سخن بگویند هر آینه از توصیف چیز هائی که دیده و یا دریافته بودند، برنمی آمدند. اگر چه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان دیگر نمی رسد ولی دیده های عبرت پذیر صاحبدلان آنان را می بینند، و گوشهای مردم روشن ضمیر زبان حال آنها را می شنوند ، که می گویند: ((دیگر آن چهره های زیبا و خندان زشت گشت و پلاسید، و اندامهای نرم و فریبا از هم گسست و پوسید. جامه های کهنه و پاره پوشیدیم و از فشار گور به تنگ آمدیم . ترس و هراس از هر سو به ما دست داد. و سقف و دیوارهای ظلمتکده بر سر و رویمان فرو افتاد . شادابی از پیکرمان رخت بربست، و گفتار مرگ گوشت تنمان را به دندان خست، و اقامتمان در خانه های وحشت بدرازا کشید، و دیدگانمان برای رهائی از این گرفتگی و تنگنای راهی ندید.....))
با توجه باثرات مثبت و سازندۀ حضور بر سر قبور مؤ منین هم نسبت به خود شخص و هم نسبت به اموات است که فرموده اند به قبرستان بروید زیرا ((قبرستان معلم است، از اموات عبرت بگیرید، بدانید که روزی هم شما در قبر خواهید بود ، دنیای فانی را محکم نگیرید ، دنیای فانی مزرعۀ آخرت است ، سعی کنید طوری زراعت کنید که ثمر نیکو بدهد، به دنیای باقی بیندیشید که آنجا مهم است.))

 

 

 

معاد روحانی و جسمانی
از آنجا که معاد ، عود بازگشت اشیا بانمام وجودشان به چیزی است که از آن وجود یافته اند ، واین بازگشت – همانطور که در فصل دوم گذشت – امری لازم و حتمی است ،بنابراین ضروری است که بازگشت اشیا با تمام وجودشان صورت گیرد .حال وجودی که دارای مراتب و جهات مختلفی از آنها باهم متحدند ، میبایست با تمام وجودش به مرجع اولیه خود ،باز گردد.بدین علت انسان که با تمام موجودیت و مراتب هستی خود به علم کثرت نزول پیدا کرده است .باید با همۀ مراتب وجودی خود دوباره راه صعود و تکامل را طی کرده و به آستان قدس الهی رجوع نماید وگرنه معاد او به تمام معنی تحقق نپذیرفته است .از این رو ملحق شدن
((بدن ))به ((نفس)) در معاد امری حتمی و تردید ناپذیر است . البته در قیامت نشئۀ دنیوی به نشئۀ دیگری که آخرین مرحلۀ کمال و حیات در آن است تبدیل شده و بدن انسان همچون نفسی زنده ، زنده و نورانی می کردد.
از سوی دیگر تردیدی نیست که ادراک کندۀ حقیقی لذات و آلام روح انسانی است .ولی مادام که روح انسانی همراه با پیکر ظاهری و محسوس است ،علاوه بر درک لذات و آلام روحی و معنوی، از قرینۀ مادی و محسوس آنها کمتاثر است . یعنی پیکر ظاهری یا بعد جسمانی انسان نیز وسیله ای برای انتقال لذت و الم از هر دو مجرا و بعد جسمانی و روحی به انسان روی آورند ،قطعاً شدت مراتب تاثیر پذیری روح انسان بیشتر از حالتی است که از طریق روحی متأ ثر شود . حال با توجه به اینکه در قیامت و آخرت لذت و الم و سعادت و شقاوت به حد کمال ونهایت خود می رسند ، طبعاً ضروری است که وسایل انتقل و مجاری تأثر پذیری آنها نیز کامل باشد . بنابراین الحاق نفس و روح به بدن برای درک کامل و همه جانبۀ لذت و سور و یا عذا ب و الم لازم و ضروری است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    18صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ماهیت مرگ

دانلود مقاله پروژه بررسی ماهیت حقوقی وصیت نامه

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله پروژه بررسی ماهیت حقوقی وصیت نامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.

 

سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت ـ وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مـؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.
در قانون مدنی نیز اثبات وصیت تابع قواعد عمومی است و حکم خاص ندارد به همین جهت نیز قواعد مربوطه به احکام ثبت اسناد و املاک ( مواد 22 و 46تا 48) شامل آن می شود و انتقال املاک را به موجب وصیت مربوطه به تنظیم سند رسمی می کند .
برای جلوگیری از همین نتیجه نا صواب ، و همچنین جلوگیری از اشکال های مربوط به تعارض قوانین ، قانون 23 بهمن ماه 1317 قواعد ویژه ای برای اثبات وصیت و لزوم تنظیم وصیتنامه وضع کرد که چندی بعد (1318) به قانون امور جسمی منتقل شد.

 


قانون امور حسبی (303):
در قانون امور جسمی دو نوع وصیتنامه پیش بینی شده است:1 ـوصیت در موارد عادی 2ـ وصیت در موارد فوق العاده .
وصیت در موارد عادی تابع قواعد عمومی مربوط به تنظیم وصیتنامه است ولی احکام وصیتنامه فوق العاده قواعد استثنایی و ساده تری است که هنگام جنگ و مسافرت در دریا و بروز سیل و زلزله و مانند اینها مورد استفاده قرار می گیرد. ما نیز این دو گروه از وصیتنامه ها را در دو مبحث جداگانه مطا لعه می کنیم.
1ـ محقق، شرایع ، احکام وصیت؛ نافع ،ص 167ـ شهید ثانی ، ج1 ص 404 و 405 ـشیخ محمد حسن نجفی ـ
ج 28 ص 347 علامه حلی ، تحریر ،ص 304
گفتار نخست ـ وصیتنامه خود نوشت:
تعریف و فواید(305)
در اصطلاح قانون امور حسبی ، وصیتنامه خود نوشت وصیتی است که «تمام آن را به خط موصی نوشته شده و دارای تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی بوده و به امضاء او رسیده است.»(ماده 278)
وصیتنامه خود نوشت ساده ترین شکل وصیتنامه ها است و به موصی امکان می دهد که خود به طور پنهانی وصیتنامه اش را بنویسد و هیچ هزینه ای هم نپردازد .
تنها خطر این است که وصیتنامه از بین برود یا در معرض تحریف قرار گیرد، خطری که جبران آثار آن نا ممکن یا به غایت دشوار است. پس، باید آن را در محل محفوظ نگاه داشت یا به امینی سپرد که از دستبرد مصون بماند .
شرایط تنظیم وصیتنامه )306):
از مفاد ماده 278ق .ا. ح. بر میآید که وصیتنامه خود نوشت باید سه شرط را دارا باشد:
1ـنوشته شدن به خط موصی : تمام وصیتنامه را باید موصی به خط خود بنویسد و حتی به نظر می رسد که ورقه ماشین شده به دست او نیز کفایت (1)
نمی کند . بنابر این ، شخص که سواد خواندن و نوشتن ندارد ، یا به دلیل نا بینایی و ناتوانی قادر به نوشتن نیست ، وصیتنامه خود نوشت نمی تواند تنظیم کند.

 

با وجود این ، چون نوع خط و زبانی که به کار می رود در اعتبار وصیتنامه اثر ندارد، نا بینایان نیز می توانند با خط مخصوص وصیتنامه خود نوشت تنظیم کنند. همچنین با به کار بردن علائم تند نویسی نیز امکان تنظیم (2)
وصیتنامه وجود دارد، و به کار بردن کلمه «وصیت» در آن ضروری نیست هدایت دست موصی نا توان و نا بینا به وسیله دیگران اگر تنها کمک مادی باشد و بتوان گفت موصی خود وصیتنامه را انشاء میکند از اعتبار آن نمی کاهد .ولی ، هر گاه موصی نتواند معنای عباراتی را که به کار می رود بفهمد با بیسوادی از روی نوشته های دیگران نقاشی کند ، وصیتنامه اعتبار ندارد .
العمل بجمیعها، و هو ضعیف (محقق مختصر نافع، 163) ـ فخر المحققین ایضاح ، ج 2، ص 472ـ و برای احتمال
مخالف جواهر ج28، س249.
1 ـ کولن و کاپیتان ،ج3،شمارهد 1779ـ رأی مورخ 18 مه 1936 ،دالوز هفتگی 1936،345.
2ـدیوان کشور ،شعبه 1، حکم شماره 1292ـ13/4/19(رویه فضیلی متین، ص 334
3ـ شیخ محمد حسن نجفی ، جواهر کلام ،جابر متأ جر (چاپ سنگی )، وکالت ، ص606، ـ دکتر سید حسن امامی ج2،ص 219 وج3، ص77ـ ناصر کاتوزیان، وصیت شماره 128.
تغییر عبارت وصیتنامه به وسیله دیگران موجب بطلان آن می شود ، و آنچه اعتبار دارد نوشته خود موصی است که باید مفاد آن احراز گردد.
با اینکه وصیت از اموری نیست که مباشرت شخص موصی در ایقاع آن (3)
شرط باشد. از ماده 278ق.1.ح. بر می آید که در تنظیم وصیتامه خود نوشت توکیل به غیر امکان ندارد : یعنی ،وصیتنامه تنظیم شده به وسیله وکیل را نباید «خود نوشت» نامید.
2ـداشتن تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی :تاریخ وصیتنامه از دو جهت اهمیت فراوان دارد :نخست اینکه نشان می دهد که آیا موصی هنگام بیان آخرین اراده خود اهمیت داشته است یا نه؟
دیگر اینکه در صورت تعدد وصایا آخرین آنها کدام است ؟
نقص مربوط به نداشتن تاریخ را به دلایل خارجی نمی توان جبران کرد، ولی تاریخ پاکت محتوی و صیتنامه را ممکن است مورد استفاده قرار داد.
مشروط به اینکه پاکت در دید عرف و با توجه به شکل به کار بردن آن جزء وصیتنامه به شمار می آید .
همچنین ،اشاره های موجود در متن وصیتنامه احتمال دارد روز و ماه و سال تنظیم آن را معین کند و دادرسی را بی نیاز از تحقیق سازد .
1ـ کلتوزیان، همان کتاب
2ـ همان کتاب ،شماره 131و132
در صورتی که تاریخ وصیتنامه غلط یا مبهم باشد ،با استفاده از مفاد (2) وصیتنامه می توان نقص یاد شده را جبران کرد.
3ـامضای وصیتنامه: هرشکل و علامت و نوشته ای که موصی به طور معمول برای امضای خود به کار می برد . برای اعتبار بخشیدن به وصیتنامه خود نشت نیز کافی است ، هر چند که نا خوانا یا بی معنی باشد. مهر و اثر

 

انگشت موصی جانشین امضاء او نمی شود و وصیتنامه خود نوشت را کامل

 

نمی کند .

 

امضاء وصیتنامه به طور معمول در پایان آ واقع است . ولی مانعی ندارد که

 

امضاء در آغاز یا در لفاف وصیتنامه شود ، مشروط به اینکه احراز شود

 

که پاکت یا لفاف جزء وصیتنامه است . زمان امضاء به طور متعارف

 


مقارن با تاریخ انشای آن است ، با وجود این ، اگر چندی بعد وصیت امضاء

 

شود اعتبار آن از بین نمی رود، جز اینکه تاریخ وصیتنامه تاریخ امضاء یا

 

تکمیل آخرین جزء سند است.

 

تغییرهایی که بعد از امضاء وصیتنامه در آن داده می شود در واقع وصیتنامه

 

جدیدی است که باید امضاء شود و دارای تاریخ باشد ، وگرنه از اعتبار
(1)
وصیتنامه خود نوشت بی بهره است.

 

1ـ همان کتاب شماره 136.

 

تنظیم وصیتنامه (314):

 

ضرورتی ندارد که وصیتنامه سری به خط موصی باشد و کافی است که به

 

امضای او برسد(ماده 279 ق .ا. ح.) .نویسنده وصیتنامه ممکن است موصی

 

یا یکی از وارث یا بیگانه ای باشد که مورد اعتماد موصی قرار گرفته و به

 

یاری او آمده است.

 

هیچ مانعی ندارد که این شخص محجور باشد و نباید کار او را با وکالت

 

اشتباه کرد.

 

با وجود این ، هرگاه شخصی که توانایی سخن گفتن ندارد بخواهد وصیتنامه

 

سری تنظیم کند ، باید آن را به خط خود بنویسد و امضاء کند و در حضور

 

مسئول دفتر رسمی رو نوشته خود بنویسد که «این برگ وصیتنامه اوست».

 

در این صورت ، مسئول دفتر نیز باید روی پاکت یا لفافی که وصیتنامه در

 

آن است بنویسد که عبارت مزبور را موصی در حضور او نوشته است (ماده
803 .ا.ح.) .
بی سودان نیز از تنظیم وصیتنامه سری ممنوعند و کافی نیست که نوشته

 

دیگران را امضاء کنند. امضای موصی مهمترین رکن وصیتنامه است .مهر

 

و اثر انگشت نمی تواند جانشین این رکن شود و کسانی که توانایی امضاء

 

کردن ندارند باید از تنظیم این وصیتنامه چشم بپوشند.

 

بر عکس ، وصیتنامه سری نیازی به تاریخ ندارد و تاریخ وصیتنامه

 

از سند ثبت آن در دفتر امانت معلوم می شود .

 

پس می توان گفت : وصیتی که امضاء شده است پیش از ثبت در دفتر

 

وصیتنامه سری تلقی نمی شود ، بلکه سند ناقصی است که با ثبت در دفتر

 

امانات اعتبار وصیتنامه سی را پیدا می کند.

 

بر مبنای ماده 75 قانون ثبت، وصیتنامه سری باید لاک و مهر در لفافی پیچد

 

شود تا قابلیت امانت گذاردن را بیابد.

 

ضمانت اجرای تشریفات(316)

 

عدم رعایت تشریفات و تنظیم و امانت گذاردن وصیتنامه باعث بی اعتباری

 

آن می شود . چنین سندی در مراجع رسمی پذیرفته نیست ، مگر اینکه

 

اشخاص در تر که به صحت وصیت اقرار کنند . (ماده 313 ق. ا. ح.) با

 

وجود این ، هرگاه سندی که شرایط وصیتنامه سری را دارا نیست ، به دست

 

موصی نوشته و امضاء شده باشد و تاریخ روز و ماه و سال آن معلوم شود ،
(1)
می توان آن را به عنوان خود نوشت پذیرفت.

 

1ـ دیوان کشور فرانسه ، ژوئن 1815 دالوز ، رویه قضایی عمومی ، بخش مبدا ، شماره 3339ـ بو دری

 

کاملنتموری و کولن ج2، 2160ـ پلینول ور پیر ، ج 5، شماره 581.

 


حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت )307):

 

وصیتنامه خود نوشت سند عادی است . ورثه موصی و سایر کسانی که در

 

مقابل آن قرار می گیرند میتوانند در اصالت سند تردید کنند .در این صورت ،

 

بر عهده موصی است که انتصاب را به شخص موصی اثبات کند و در این

 

راه تابع قواعد عمومی است.

 

در موردی که اصالت وصیتنامه محرز است و به درستی تاریخ آن اعتراض

 


می شود .مدعی کسی است که تاریخ را بر خلاف ظاهر نادرست می داند

 

وباید آن را در دادگاه ثابت کند. در این دعوی شهادت به تنهایی نمی تواند

 

کافی باشد . (ماده 1309 ق.م.) و مدعی باید به استناد قرار موصی یا اسناد

 

دیگر ، غلط بودن تاریخ را اثبات نماید.

 

تشریفات مربوط به ارائه وصیتنامه :(308 )

 

به موجب ماده 292 ق .ا.ح.: «هر دادگاه ـ اداره ـ بنگاه یا شخصی که

 

وصیتنامه به او سپرده شده و نیز دادگاهی که در موارد فوق العاده وصیت

 

در آنجا اظهار گردیده ،مکلف است بعد از اطلاع به فوت موصی ، وصیتنامه

 

یا صورت مجلس راجع به وصیت را به دادگاه بخشی که برای رسیدگی به

 

امور راجع به تر که متوفی صالح است بفرستد .اعلم از اینکه وصیتنامه

 

نامبرده به حسب قانون قابل ترتیب اثر باشد یا نباشد ، و هرگاه وصیتنامه

 

متعدد باشد ،باید تمام آنها فرستاده شود .»

 

مقصود از دادگاه صالح برای رسیدگی به امور راجع به تر که ، دادگاه

 

صلحی است که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران در حوزه آن دادگاه بوده ، و

 

اگر متوفی در ایران اقامتگاه نداشته ،دادگاهی است که آخرین محل سکنای

 

متوفی در حوزه آن دادگاه بوده (ماده 163ق.ا.ح.) . ولی ، اگر متوفی در

 

ایران اقامتگاه یا محل سکنا نداشته باشد ، دادگاه محل وقوع تر که صالح

 

برای رسیدگی است ، و در صورت پراکنده بودن تر که، دادگاه محل اموال
غیر منقول یا دادگاهی که قبلا شروع به رسیدگی کرده مقدم خواهد بود (ماده 164)

 

در آگهی که دادگاه برای اداره یا تصفیه تر که یا تصدیق حصر وراثت میدهد

 

موظف است قید کند که«هر کس وصیتنامه ای از متوفی نزد او است در

 

مدت سه ماه به دادگاه بفرستد .»

 

پس از گذاشتن این مدت ، دادرس وقتی را برای باز کردن وصیتنامه تعیین

 

می کند و با حضور ورثه متوفی و نماینده دادستان یا مدیر دفتر وصیتنامه را

 

افتتاح می کند و صورت مجلس مشتمل بر وصیت و اینکه وصیتنامه در

 

حضور او باز شده و خصوصیات وصیتنامه از قبیل مهر و موم و غیره ،

 

تنظیم می نماید و به امضای حاضران می رساند .بعد از باز شدن وصیتنامه

 

دادگاه باید موصی لهم یا کسانی را که وصی تعیین شده اند از وجود وصیت

 

آگاه سازد0 هر چند که پاره ای از محاکم رو نوشت وصیتنامه را نیز می

 

پذیرند، ولی به نظر می رسد مقصود فرستادن و باز کردن اصل وصیتنامه
است تا از دستبرد و اتلاف مصون ماند.

 

بیشتر این قواعد ضمانت اجرای مؤثر ی ندارد. فقط از ماده 294 ق.ا .ح .

 

بر می آید. که اگر در آگهی حصر ,وراثت که بر مبنای آن می شود ، ظرف

 

سه ماه از تاریخ نشر آگهی ، وصیتنامه خود نوشت به دادگاه فرستاده نشود ،
(1)
از اعتبار ساقط است.

 

گفتار دوم ـ وصیتنامه رسمی

 

فواید و معایب (309):

 

وصیتنامه رسمی از بسیاری جهات بر وصیتنامه خودت نوشت رجحان دارد:

 

نخست اینکه بیسوادان و کسانی هم که توانایی نوشتن ندارند می توانند از آن

 

استفاده کنند . دیگر اینکه ، با ثبت وصیتنامه در دفتر اسناد رسمی ، نگرانی

 

ناشی از فقدان وصیت از بین می رود و اراده موصی از گزند حوادث

 

مصون می ماند .

 

در مقام اجرای وصیت نیز موصی نیازی به اثبات اصالت آن ندارد و در

 

بسیاری موارد رجوع به دادگاه هم ضرورت پیدا نمی کند، و کوتاهی در

 

ارسال وصیتنامه به دادگاه از اعتبار آن نمی کاهد.

 

با وجود همه این مزایا ، تمایل موصی بر پنهان نگاه داشتن وصیت و پرهیز

 

از تقار های خانوادگی و همچنین صرفه جویی در وقت و هزینه ثبت سند ،

 

باعث می شود که رغبت عمومی بر وصیتنامه خود نوشت بیشتر باشد و جز

 

بعضی از اغنیا ء یا خبرگان حقوقی بدان عنایت نورزند.
ـناصر کاتوزیان، وصیت، شماره 141

 

تشریفات تنظیم( 301)

 

بر طبق ماده 277 ق .ا. ح.:«ترتیب تنظیم وصیتنامه رسمی و اعتبار آن به

 

طور ی که برای اسناد تنظیم شده در دفاتر اسناد رسمی مقرر است ».

 

بدین ترتیب ، در حقوق ما وصیتنامه رسمی تشریفات خاص ندارد و همچون

 

سایر اسناد رسمی تنظیم می شود .

 

ماده 22آئین نامه قانون ثبت مقرر داشته است که مفاد وصیت در سند مالکیت

 

قید و خلاصه آن به دفتر املاک فرستاده می شود . ولی ، این خلاصه در

 

دفتر املاک ثبت نمی شود ، مگر بعد از فوت موصی و احراز اینکه اختلافی

 

در بین نیست .(مواد 5و6 آئین نامه ماده 299ق.ا.ح.).

 

 

 

اعتبار وصیتنامه (311)

 

چنانکه گفته شد ، اعتبار وصیتنامه رسمی مانند سایر اسنادی است که در دفاتر

 

اسناد رسمی ثبت میشود (ماده 277ق0ا0ح0) بنابراین ، وصیتنامه رسمی ، خواه

 

موضوع آن مال منقول باشد یا غیر منقول، بدون اینکه نیاز به حکمی از دادگاه

 

باشد ، قابل اجرا است (مواد 92و93 ق0ث0) همچنین تمام محتویات و امضا

 

های مندرج در آن رسمی و معتبر است و تنها می توان در برابر آنها ادعای جعل

 

کرد(ماده 1292 ق0م0 و ماده 70 اصلاحی ق0ث)

 


با وجود این باید دانست که اعتبار همه مندرجات وصیتنامه یکسان نیست

 

نسبت به اموری که احراز آن به وسیله سر دفتر امکان دارد و او وقوع آن ها را

 

گواهی کرده است ،مانند تصدیق امضاء موصی و حضور شهود و اقرار او ، تنها

 

می توان ادعای جعل کرد 0زیرا مفاد ادعا نسبت دادن دروغ و تزویر به مأمور

 

رسمی است 0ولی ، درباره اموری که سر دفتر به ثبت اعلام دیگران می پردازد

 

و توانایی احراز آن را ندارد ، مانند اعلام اقامتگاه یا کری و گنگی موصی ، بدون

 

ادعای جعل نیز خلاف آن را می توان اثبات کرد، مگر اینکه ادعا با تصدیق

 

صاحب دفتر معارضه پیدا کند 0برای مثال اگر در وصیتنامه تصریح شود که

 

موصی به پرسش های سر دفتر پاسخ داده است ، لال بودن او را جز به وسیله
(1)
ادعای جعل نمی توان اثبات کرد0

 


فواید و معایب:(313)

 

وصیتنامه سری بیشتر فواید وصیتنامه خود نوشت و رسمی را با هم دارد: چنانکه

 

موصی می خواهد پنهان می ماند و همه اشخاص ،حق کسانی که توانایی نوشتن

 

ندارند ،قادر به تنظیم آن هستند بر خلاف وصیتنامه خود نوشت ،جزو کاغذ های

 

خصوصی موصی باقی نمی ماند و به اداره رسمی سپرده می شود و از حوادث و

 

تزویر ها مصون می ماند

 

با وجود این در عمل کمتر از این نوع وصیتنامه استفاده می شود ، زیرا دارای

 

تشریفات پیچیده ای است که از حوصله مردم عادی بیرون است0

 

به همین جهت ،آنان که مایلند وصیتشان پنهان بماند ،وصیتنامه خود نوشت را

 

1ـ پانیول وریپر ،ج 5،شماره 574 ناصر کاتوزیان، وصیت شماره 146
ترجیح می دهند و آن را نزد دوستی مورد اعتماد به امانت می سپارند، کسانی هم

 

که میخواهند سند رسمی مصون از دسترسی داشته باشد ،وصیتنامه رسمی را

 

انتخاب می کند0

 

مبحث اول : قواعد عمومی تنظیم وصیت0

 

شکل های سه گانه :(304)

 

در قانون امور حسبی برا ی وصیتنامه قابل پذیرش در دادگاه سه شکل پیش بینی

 

شده است : 1ـ خود نوشت 2ـرسمی3ـ سری(ماده 276) و هر سند که خارج از این

 

سه شکل باشد 0 به عنوان وصیتنامه، پذیرفته نمیشود ، هر چند که اصالت آن

 

مورد تردید و انکار قرار نگیرد 0 با وجود این ، هرگاه اشخاص ذینفع(ورثه) به

 

وجود وصیتنامه اعتراف کنند ، دادگاه آن را رد نمی کند

 

تمیز این سه شکل بر مبنای تشریفات تنظیم و اعتبار و قدرت اثباتی آنها است0

 

برای مثال ،وصیتنامه خود نوشت سندی است عادی که باید ظرف مدت معین

 

به دادگاه ارائه شود وگرنه از اعتبار می افتد 0ولی ، وصیتنامه رسمی مانند

 

سایر اسناد رسمی قدرت اثباتی و اجرایی دارد و هیچگاه نیز اعتبار آن از بین نمی رود0

 

از مجموع این مقررات چنین بر می آید که وصیت باید کتبی باشد تا بتوان در

 

دادگاه به آن اسناد کرد و وصیت شفاهی پذیرفته نمی شود : یعنی، با شهادت نمی

 

توان وصیت را اثبات کرد و این درست مخالف قاعده ای است که در فقه اسلام
(1)
شهرت دارد0
ـ و لا یجب العل بما یوجد بخطا میت و قبل ان عمل الورثه ببعضها و جاز الا یصاء الی زید فان مات فال عمرو والی ولده ان بلغ شیئا0

 

 

 

وصیت:

 

قبلی به او می رسد زیرا در این لحظه است که او بدین سمت منصوب پس ، تو

 

هم ضرورت وجود شرایط در زمان وصیت یا فوت را باید زدود، در این فرض

 

وصایت برای هر کدام معلق به فوت یا انعزال پیش آن است ، از حیث مبنا ،

 

تفاوتی بین تعلیق وصایت به فوت موسی تعلیق وجود ندارد0

 

وانگهی = ماده 75 ق0 م0 در مورد متولیان به ترتیب ، که شباهت با اوصیا دارد

 

اختیار کامل به واقف داده است و بسیاری از فقهای بر صحت وصایت بر نسل
(1)
های پیاپی تصریح کرده اند0

 

کما لیله فی الدروس و کذا فی القواعد ــــ یصح غیر ذلک ــــ کالترتیب فی الوصیه اوصیت الی زید فان

 

مات فالی عمرو و نحو ذلک ،و عن فاطمه (ع) انها فی وقفها الی امیرالمؤمنین (ع) فان حدث به حدث فالی و

 

لدیها وقد تقدم الوصایه قرینه من التأمیر.......»(جواهر الکلام، جلد متأجر ، چاپ سنی، ).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

فصل سوم:

 

بانک اطلاعات مقالات حقوقی:

 

عنوان : وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی

 

محمد رضا وکیلیان ـ رئیس مجتمع قضایی امام خمینی (ره)

 

بسم الله الرحمن الرحیم : «کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا

 

الوصیه بالوالدن و الاقربن بالمعروف حقا علی المتقین»

 

دستور داده شده که چون مرگ بر یکی از شما فرا رسد اگر دارای مال و

 

متاعی است وصیت کند برای پدر و مادر و یا خویشانش به نحو عادلانه ،

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   38 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پروژه بررسی ماهیت حقوقی وصیت نامه

دانلود نمونه آماده پایان نامه/مقاله درباره بررسی ماهیت سهم و نحوة انتقال در شرکت‏های تعاونی با فرمت word-ورد 130 صفحه

اختصاصی از نیک فایل دانلود نمونه آماده پایان نامه/مقاله درباره بررسی ماهیت سهم و نحوة انتقال در شرکت‏های تعاونی با فرمت word-ورد 130 صفحه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود نمونه آماده پایان نامه/مقاله درباره بررسی ماهیت سهم و نحوة انتقال در شرکت‏های تعاونی با فرمت word-ورد 130 صفحه


دانلود نمونه آماده پایان نامه/مقاله درباره بررسی ماهیت سهم و نحوة انتقال در شرکت‏های تعاونی با فرمت word-ورد 130 صفحه

چکیده:

شناخت ماهیت حقوقی سهم و تبیین آن در بحث انتقال سهام قابل توجه می باشد، در یک تقسیم بندی کلی در حقوق مدنی، حقوق اشخاص بر اموال خویش به حق عینی و دینی تقسیم می گردد. حق عینی حقی است که شخص به طور مستقیم و بی واسطه نسبت به چیزی پیدا می کند و در مقابل، حق دینی یا حق شخصی حقی است که شخص ثالث نسبت به دیگری پیدا می کند.

حال این سوال مطرح است که آیا باید سهام را جزء اموال و حقوق عینی دانست یا دینی؟

باید گفت حقی که شریکان در شرکت های تجاری دارند طبیعت خاصی دارد و باساختمان هیچ یک از این دو حقوق (حق عینی و دینی) یکسان نیست. بدون تردید، سهامدار حقی بر اموال شرکت ندارد، زیرا این اموال متعلق به شخصیت حقوقی است و بنابراین فرض، شخصیت حقوقی وجود ممتاز و مستقل دارد. ولی طلبکار شرکت نیز به حساب نمی آیند، چون سهم معینی از سود را می برند و هنگام انحلال شرکت نیز این اموال بین آنها تقسیم می شود.

از مقایسه انتقال سهام با عقود و قراردادهای مشابه این نتیجه به دست می آید که انتقال سهام را نمی توان بیع یا نوعی تبدیل تعهد و یا انتقال دین و طلب دانست. ماهیت پیچیده انتقال سهام، سبب می گردد که قالب های حقوقی مذکور، برای توصیف انتقال کارایی مناسبی نداشته باشد به نحوی که تنها بعضی آثار انتقال سهام را می توان در قالب های مزبور قرار داد.

در شرکت های تعاونی، انتقال سهام به اعضاء و غیر اعضاء واجد شرایط، مجاز است، لکن این عمل حقوقی موکول به موافقت هیأت مدیره شرکت تعاونی می باشد. گرچه موافقت هیأت مدیره تاثیری در نفوذ عقد یا قرارداد انتقال سهام ندارد و صرفاً از موارد محدودیت کننده است.

موضوع انتقال در قرارداد واگذاری سهام، عبارت است از جنبه های مادی و غیر مادی سهم که شامل حقوق و تعهدات صاحب سهم می گردد.

انتقال سهام که عمدتاً بوسیله قانون و اساسنامه شرکت تعیین می شود، دارای آثار حقوقی متعددی است، اهم این آثار در روابط انتقال دهنده، منتقل الیه و شرکت ظاهر می شود؛

تکالیف انتقال دهنده به تسلیم اوراق سهام و اسناد انتقال و اجرای حقوق و تعهدات ناشی از سهم و متقابلاً پرداخت قیمت سهام و اقساط پرداخت نشده ناشی از خرید سهم توسط منتقل الیه و ثبت انتقال در دفاتر شرکت تعاونی و الحاق منتقل الیه به شرکت از جمله این آثار می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود نمونه آماده پایان نامه/مقاله درباره بررسی ماهیت سهم و نحوة انتقال در شرکت‏های تعاونی با فرمت word-ورد 130 صفحه