نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

اختصاصی از نیک فایل دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

شعر فارسى، به عنوان یکى از برجسته‏ترین و گسترده‏ترین آثار فرهنگِ بشرى، همواره موردِ ستایش آشنایانِ این وادى بوده است. این شعر، همان‏گونه که در حوزه مفاهیم و معانى ویژگیهایى دارد که آن را از شعر دیگر ملل امتیاز مى‏بخشد، در قلمرو ساخت و صورت هم از بعضى خصایص برخوردار است که در ادبیّات جهان، یا بى‏همانند است یا مواردِ مشابه بسیار کم دارد. مثلاً ردیف ـ با وُسعتى که در شعر فارسى دارد و با نقشِ خلاّقى که در تاریخِ شعرِ فارسى داشته است ـ در ادبیّات جهانى بى‏سابقه است. بعضى دیگر از خصایص شعر فارسى نیز مشابه اگر داشته باشد، بسیار اندک است.

درین یادداشت به یکى دیگر از ویژگیهاى شعر فارسى مى‏پردازیم و آن مسأله «تخلّص» است که به این وسعت و شمول، که در شعرِ فارسى دیده مى‏شود، در شعرِ هیچ ملّتِ دیگرى ظاهراً دیده نشده است و اگر هم مصادیقى بتوان یافت در شعرِ زبانهائى است که تحتِ تأثیر شعرِ فارسى و آیینهاى آن قرار داشته‏اند و در حقیقت از درونِ این فرهنگ و این ادبیّات نشأت یافته‏اند مانندِ شعرِ ترکى و ازبکى و ترکمنى و اردو پشتو و دیگرِ شعرهاى آسیائى و همسایه. درین یادداشت، غرضِ ما، بحث درباره زمینه‏هاى روانشناسىِ تخلّص‏هاى شعر فارسى است اما مقدمةً یادآورى بعضى نکات عام را درین باره بى‏سود نمى‏دانیم، زیرا تاکنون گویا کسى به بحث درین باره نپرداخته است.

با ظهورِ نیمایوشیج و بالیدنِ شعرِ جدید پارسى، شاعرانِ "نوپیشه" modern از بسیارى رسوم و آدابِ سنّتىِ شعر فارسى روى‏گردان شدند و یکى ازین سُنَّت‏ها همین مسأله تخلّص بود. در ذهنتان مجسم کنید اگر قرار بود براى اینهمه "شاعر"ى که این روزها در مطبوعات "شعر" چاپ مى‏کنند، تخلّصِ غیر مکرّر، انتخاب شود، بر سرِ تخلّصهایى از نوعِ "کفگیر" و "خربزه" هم دعوا راه مى‏افتاد تا چه رسد به تخلّصهاى شاعرانه و خوشاهنگى از نوعِ "امید" و "بهار" که البتّه همه مکرّرند. ازین بابت هم باید سپاسگزارِ نیمایوشیج بود که شاعران را از قید تخلّص، مثل بسیارى قیدهاى دیگر، گیرم این نامها، نامهایى دراز و طولانى و غیرشاعرانه باشد مثل مهدى اخوان ثالث یا محمدرضا شفیعى کدکنى یا پرویز ناتل خانلرى.

امّا گرفتارىِ تخلّص اگر براى شاعران نوپیشه حل شده است براى تذکره‏نویسان و مورخانِ ادبیات ما هنوز حل نگردیده است، به همین دلیل شما باز هم مهدى اخوان ثالث را باید در امید خراسانى بجویید و از گرفتاریهاى این مورّخان و تذکره‏نویسان یکى هم این غالباً حاضر نیستند که در برابرِ نام اصلى این‏گونه افراد، اقلاً ارجاعى بدهند به آن تخلّص شعرى که "امیدِ خراسانى" است تا خواننده اگر جویاى احوال و آثار اخوان ثالث است در امید خراسانى آن را بیابد. از کجا معلوم که همه خوانندگان از تخلّص شاعران، بویژه نوپردازان، اطلاع دارند و بر فرضِ اطلاع، در همه احوال نسبت به آن استشعار دارند. من خودم غالباً ازین نکته غافلم که روزگارى در جوانى با چنان تخلّصى (سرشک) چند تا غزل چاپ کرده‏ام. بگذریم غرض، بحث ازین گونه مسائل نبود.

اغلب کسانى که با شعرِ فارسى سر و کار داشته‏اند و در زبانهاى دیگر خواسته‏اند چیزى در بابِ شعرِ فارسى بنویسند به مسأله تخلّص به عنوان یکى از ویژگیهاى شعرِ فارسى اشارت کرده‏اند، مثلاً محمد خلیل مُرادى مؤلف سِلک الدُرَر (1173 ـ 1206) در شرح حالِ بسیارى از شعراى عربى‏زبان یا ترک‏زبان ـ که در قرون یازدهم و دوازدهم تحتِ تأثیر شعراى فارسى‏زبان تخلّص براى خود اختیار کرده‏اند ـ مى‏گوید: «الملقّب بـ [ ] على طریقة شعراء الفُرس والروم» و منظورش این است که این شاعر، "لقبِ شعرى" یا تخلّصى دارد به فلان نام و این گونه اختیارِ لقبِ شعرى و تخلّص از ویژگیهاى شعراى ایرانى و رومى (منظور عثمانى) است. مثلاً در شرحِ حالِ "وِفقى" مى‏گوید: «احمد بن رمضان الملقّب بـ"وِفْقی" على طریقة شُعراء الفُرس والروم» یا در شرح حال بیرم حلبى متخلّص به "عیدى" مى‏گوید: «بیرم الحَلَبى المعروف بـ "عیدی" و شعره بالترکی و "مخلصه" عیدی على طریقة شُعراء الفُرس والروم» و این نشان مى‏دهد که در عربى حتى در قرن دوازدهم نیز شعراى عرب از مفهوم تخلُّص، اطلاع نداشته‏اند که مُرادى پیوسته این نکته را یادآورى مى‏کند که این گونه "مخلص" یا لقبِ شعرى، سنتى است در میان شعراىِ ایرانى و رومى (ترک عثمانى) این توضیح را او، پیوسته، تکرار مى‏کند و یک جا هم در بابِ "الفِ" آخرِ بعضى ازین تخلّصها از قبیل "صائبا" و "نظیما" نکته‏اى مى‏آورد که نقلِ آن بى‏فایده‏اى نیست. در شرحِ حالِ رحمت‏اللّه نقشبندى ملقب به "نظیما" مى‏گوید: انتخابِ این لقب به عادت شاعرانِ ایرانى و رومى است و بعد مى‏گوید: "و نظیما" اصله "نظیم" فأُدْخِلَ عَلَیهِ "حرف النداء" بالفارسیّة و هو "الالِف" فصارَ "نظیما" اى: یا نظیم! والاصل فیه ذکره ضمن ابیات لعلّةٍ اَوجَبَت حرفَ‏النداء. ولکثرة استعمالِ ذالک صارَ عَلَماً و یقع کثیراً فى القابِ الرومییّن و سیجى‏ءُ فى محلّه و مَرّ فى‏البعض. فیقولون فى نسیب و کلیم نسیبا و کلیما و یغلب حرف النداء و یشتهر لقب‏الشاعر مع حرفِ النداء ولایحذفه الاّالمعارف الخبیر. فافهم" یعنى: "ونظیما، در اصل، نظیم بوده است و حرفِ نداى فارسى که عبارت است از الف، بر آخرِ آن افزوده شده است و نظیما شده است، یعنى این نظیم! و اصلِ این کار، یادْ کردِ این نام است، در ضمن ابیاتى، به دلایلى خاص، که در آنجا حرفِ ندا لازم بوده است و به دلیل کثرتِ استعمال، تبدیل به "عَلَم" (= اسم خاص) گردیده و این کار [آوردنِ لقب با الفِ ندا] در لقبهاى رومیان فراوان دیده مى‏شود و در جاى خود

[درین کتاب‏] پس ازین خواهد آمد و مواردى هم پیش ازین گذشت. و بدین گونه "نسیب" و "کلیم" را "نسیبا" و "کلیما" مى‏گویند و حرفِ ندا در آخرِ آنها به صورتِ غالب تکرار مى‏شود و لقبِ شاعر، با حرفِ ندا، اشتهار مى‏یابد و عامه مردم آن را حذف نمى‏کنند، تنها آگاهان و خُبرگان ممکن است آن را حذف کنند، پس آگاه باش."

در باب این الفِ آخر لقبهاى شعر فارسى عصرِ صفوى، در کنار نظر مؤلف سلک الدُرر، آراء دیگرى هم هست که مثلاً بعضى این الف آخر کلیما و نسیبا و صائبا را الفِ تکریم و تعظیم و احترام خوانده‏اند امّا سخنِ صاحب سلک الدُرر که خود معاصرِ وقوع این شکلِ کاربُرد است، معقول‏تر مى‏نماید. هنوز هم بسیارى از نامهاى خانوادگى در ایران، بویژه در حوالىِ اصفهان که از مراکز رواجِ سبک هندى بوده است، به صورتهاى "عظیما" و "رفیعا" و "وحید" از بقایاى همین رسم و آیین است.

بعضى از خاورشناسان، این ویژگىِ شعر فارسى یعنى مسأله تخلّص را با سُنَّتِ شعر ایرانى ماقبل اسلام مرتبط دانسته‏اند و با اینکه درین باره دلیلى اقامه


دانلود با لینک مستقیم


دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

آموزش سه تار جلد اول (استاد محمد جلال ذوالفنون) به همراه فایل صوتی کتاب

اختصاصی از نیک فایل آموزش سه تار جلد اول (استاد محمد جلال ذوالفنون) به همراه فایل صوتی کتاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آموزش سه تار جلد اول (استاد محمد جلال ذوالفنون) به همراه فایل صوتی کتاب


آموزش سه تار جلد اول (استاد محمد جلال ذوالفنون) به همراه فایل صوتی کتاب

کتاب بسیار جامع آموزش سه تار نوشته استاد محمد جلال ذوالفنون به همراه فایل های صوتی مربوط به قطعات موجود در کتاب با قیمتی بسیار ارزان در اختیار شما قرار میگیرد. 


دانلود با لینک مستقیم


آموزش سه تار جلد اول (استاد محمد جلال ذوالفنون) به همراه فایل صوتی کتاب

وصیت نامه پاسدار شهید آقا محمد زرین

اختصاصی از نیک فایل وصیت نامه پاسدار شهید آقا محمد زرین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 1

 

وصیت نامه پاسدار شهید آقا محمد زرین

انا لله و انا الیه راجعون

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموا تابل احیاء عند ربهم یرزقون

گمان نکنید آنهائی که در راه خدا جان می دهند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدای خود روزی دارند. مومن باید مثل کوه استوار و مقاوم باشد و با بادهای شدید و سخت نلرزد. با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی "امام خمینی" این پیر پر سوز جماران حسین زمان، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، و با درود بردان پاک شهدای خونین انقلاب کبیر اسلامی، از انقلاب حضرت نوح (ع) تا انقلاب خمینی با درود فراوان بروان پاک شهدای انقلاب اسلامی ایران از شهدای کربلای حسین تا شهدای کربلای ایران. من در جهه پا گذاشتم تا به یاری حسین زمان "خمینی بت شکن" بشتابم و خون پاکم را فدای او کنم. آری شهادت چه زیبائی دارد زیائی که حسین (ع) با 72 تن داشت. آری برادران من سواد کافی ندارم که برایتان خوب بنویسم. برادران ما رفتیم و حالا شما ماندید راه ما را ادامه بدهید نگذارید این انقلاب که دستاورد خون صدها شهید و مجروح و معلول است از بین برود سنگرها را حفظ کنید مسجد ها هم سنگر هستند و همین نمازهای جماعت در مسجد ها بود که انقلاب را به پیروزی رسانید. باری به کمک بیچارگان بشتابید با مردم رفتار خوب داشته باشید. ما رفتیم نگوئید مرده ایم که مرده نیستیم. ما در کربلا با حسینیان هستیم. برادران جنگ ترسی ندارد، وحشتی ندارد،این جنگ برای شما یک نعمت بزرگ خدا دادی است به جبهه ها بروید. آری جبهه مدرسه است و مدیر آن امام خمینی است. هرگز از شهادت نهراسید. بلکه تمام پیامبران و ائمه اطهار ما به درجه ی شهادت رسیدند. آری اگر نهج البلاغه امام علی (ع) را خوانده باشید میگوئید خدایا مرا هرگز در رختخواب گرم نمیران بلکه مرا در جهاد با کفر یا در محراب عبادت شهید کن. و از برادران می خواهم که انتقام خونم را از امپریالیسم جهانی بگیرند و راه مرا ادامه بدهند. خانواده عزیزم برای من گریه نکنید و صبر داشته باشید و به جای گریه حسین حسین بگوئید، و هر موقع به یاد من افتادید گوئید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار وصیت دارم از برادران روحانی که به روستای بن شوای بروند و مردمی را آگاه کنند. اما پدر و مادر عزیزم این خقیر "بسیج الهی" که برای اسلام گام برداشتم و برای میهن اسلامی و حفاظت از این اسلام و نگهداری از قرآن خداوند پا در جبهه ی جنگ گذاشتم تا اینکه توانسته باشم قدمی و شاید سعادتی نصیبم گردد و با نثار خون خود انقلاب و اسلام عزیزم و مکتب و قرآن و میهن اسلامی را یاری بنمایم. همانطوریکه حسین و یارانش و دیگر مسلمانان خون خود را نثار کردند تا اسلام پایدار بماند. ما هم باید همان راه را انتخاب کنیم تا اینکه دیگران بتوانند این اسلام عزیز را به نسل آینده تحویل بدهند. من بای هوی و هوس قیام نکردم بلکه برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم تا شاید بتوانم از جبهه ی اسلام با کافران بعثی به نبرد برخیزم و جان خود را نثار اسلام کنم. و تو ای مادر مهربان و پدر عزیزم من امانتی بوده ام پیش شما که تحویل جامعه اسلامی داده اید و در ضمن تو برای من گریه و زاری مکن چون راه من راه آگاهانه ای است که انتخاب کرده ام و لباس سیاه به تن نکنید و تنها روزهای جمعه روی مزار من بیایید و برای من فاتحه بخوانید و انا لله و انا علیه راجعون بگوئد برادران عزیزم من برای میهن الهی و قرآن قیام کرده ام و شماها باید راه حسین (ع) را انتخاب کنید.


دانلود با لینک مستقیم


وصیت نامه پاسدار شهید آقا محمد زرین

زندگانی حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت

اختصاصی از نیک فایل زندگانی حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

نگاهی به زندگانی مراجع تقلید شیعی

حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت

ولادت و تحصیلات

حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی از علما و مدرسین برجسته حوزه علمیه قم ، در اواخر سال 1334 هجری قمری در شهر فومن در خانواده ای متدین و متقی چشم به جهان گشودند . ایشان تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب های شهرستان فومن گذراندند و همیشه از شاردان ممتاز بودند سپس به تحصیل علوم دینی پرداختند.

در سال 1348 هجری قمری به کشور عراق عزیمت نموده و در شهر مقدس کربلا رحل اقامت گزیدند . در شهر کربلا از محضر اساتید ادبیات ، فقه و اصول بهره مند گردیدند و تا سطوح عالی پیش رفتند

حضرت آیت الله العظمی بهجت در سال 1364 هجری قمری به ایران مراجعت نمودند و پس ازمدتی اقامت در شهر فومن به شهر مقدس قم عزیمت نموده و در این شهر ساکن گردیدند و محضر اساتید بزرگی چون آیت الله حجت را درک نمودند . حدود یک سال از اقامت معظم له در شهر مقدس قم نگذشته بود که آیت الله بروجردی وارد شهر قم شدند ، و ایشان همچون حضرات آیات امام خمینی و گلپایگانی از محضر آن مرجع عالیقدر بهره بردند و ضمن شرکت در درس به کار تدریس و تألیف نیز اشتغال داشتند و بسیار مورد احترام استاد بودند .

تألیفات

حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت تءلیفات زیادی در فقه و اصول دارند که در زیر به تعدادی از آنا اشاره می شود :

1- یک دوره اصول

2- یک دوره صلاة

3- حاشیه بر مکاسب

4- یک دوره فقه فارسی

5- یک دوره طهارت

حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى

حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى در سال 1305 هجرى شمسی  در شهر شیراز در میان یک خانواده مذهبى که به فضائل نفسانى و مکارم اخلاقی معروفند دیده به جهان گشود.

درجه اجتهاد

چنین نبوغ و استعداد فوق العاده بود که به ضمیمه خصوصیّات دیگرى که ذکرش خواهد آمد، سبب شد استاد در سن بیست و چهارسالگى موفّق به اخذ اجازه اجتهاد گردد:

از زبان خود استاد بشنوید:

»پس از ورود به نجف اشرف به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ، شناخته شدم و همه جا مورد عنایت و محبّت قرار مى گرفتم و سرانجام در سن بیست و چهارسالگى به وسیله دو نفر از مراجع بزرگ آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة اللّه العظمى اصطهباناتى بود که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء محسوب مى شد، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند و دیگر آیة اللّه العظمى حاج شیخ محمّدحسین کاشف الغطاء بود، ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند فرمودند از شما امتحان مى کنم! گفتم آماده ام، از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که «آیا تیمّم، مبیح است یا رافع حدث؟» بنویسم، من هم رساله اى مشروح در این زمینه تهیّه کردم، خدمت ایشان دادم، ایشان علاوه بر آن، یک امتحان شفاهى نیز از من به عمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده علم اجمالى را سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان اجازه را مرقوم داشته و محبّت فرمودند«.

از نکته هایى که دلیل این نبوغ و استعداد موهبتى است (در عین حال بر حافظه قوىّ استاد نیز گواهى مى دهد) این است که استاد گاهى درسهایى را که دو هفته قبل در نجف اشرف از مرحوم آیة اللّه العظمى خوئى شنیده بودند بعد از گذشتن این مدّت طولانى به طور کامل یادداشت مى کردند، این در حالى است که امروز، غالب طلاّب، مطالب استاد را سر درس مى نویسند، مبادا چیزى از خاطر آنها محو شود!

مسلم ملکوتی

مسلم ملکوتی در هفتم شهریور سال ۱۳۰۲ هجری شمسی مطابق با ۱۷ محرم ۱۳۴۲هجری قمری در خانواده‌ای مذهبی بدنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف، کشاورزی متدین بود و باعلمای منطقه ارتباط مستمر داشت. وی که به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقه مند بود به مکتب خانه می‌رفت و فرزندش مسلم را نیز با خود به آن‌جا می‌برد.

ملکوتی در پی درخواست محمد فاضل لنکرانی و علی مشکینی از علی خامنه‌ای پس از کسب نظر موافق وی در خرداد ماه سال۱۳۷۴ به شهر قم برگشت. متن نامه آیت‌الله خامنه‌ای به وی چنین است:[۱]

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب مستطاب آیت‌الله حاج شیخ مسلم ملکوتی دامت ایام افاداته

بعدالسلام و التحیه، امید است وجود شریف حضرتعالی مشمول الطاف و تفضلات الهی بوده و از توفیقات عالیه برخوردار بوده باشید. اخیراً بعضی از اعاظم اعلام قم که از دوستان جنابعالی و مرجع حوائج دینی و فقهی خاص و عام می‌باشند، طی مرقومه‌های جداگانه از اینجانب درخواست کرده‌اند که انتقال جنابعالی را به حوزهٔ علمیهٔ قم صانهاالله عن المکار والفتن و اشتغال علمی در آن مرکز بزرگ تعلیم فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و حدیث و کلام خواستار گردم. اینجانب ضمن تقدیر از خدمات با ارزش جنابعالی در شهر تبریز عزیز و خطه عظیم الشان آذربایجان و با دعا برای مردم غیور و انقلابی و سرشار از شور و شعور ایمانی آن سامان، مرقومهٔ شریف حضرات آقایان بزرگوار را برای جنابعالی می‌فرستم و از خداوند متعال مسئلت می‌کنم که در مقام تدریس و تعلیم در حوزهٔ مبارکهٔ قم، مشمول اعانت و توفیق الهی بوده باشید. سلام اینجانب را به آقایان علما و مردم تبریز ابلاغ فرمایید.

والسلام علیکم و رحمة الله

۱۵ ذیحجة الحرام ۱۴۱۵ ق.

۲۵/۲/۱۳۷۴ ش.

سید علی خامنه ای

تالیفات:

- المحاکمات این کتاب نقد و بررسی آرا و نظرات میرزای نایینی، آقاضیاء عراقی و کمپانی در اصول و مقایسه آنها با یکدیگر که در سال ۱۳۷۱ ق. در نجف به چاپ رسیده‌است.

۲- الربافی التشریع الاسلامی این کتاب، ۳ جلد است که جلد اوّل، شامل سیر تاریخی ربا، نظرات ادیان و مکتب‌های اقتصادی درباره ربا و طرح و ردّ اشکالات وارده بر حرمت رباست که در سال ۱۳۹۲ ق. به چاپ رسیده‌است. جلد دوم و سوم آن درباره ربای قرضی و ربای معامله‌ای است که هنوز چاپ نشده‌است.

۳- ماالفرق بین الدّین و العلم و الفلسفه این کتاب، دارای بحث‌های علمی ـ تحقیقی در ردّ مکتب مارکسیسم و فلسفه کمونیستی است که در روزهای گسترش آن در عراق، آیت‌الله ملکوتی ان را به نگارش درآورده و برای آگاهی طلاّب و دانشجویان عراقی در نجف، آن را تدریس کرده‌است این کتاب نیز هنوز چاپ نشده‌است.

۴- الامن العام فی الاسلام آیت‌الله ملکوتی در این کتاب به بحث مبسوط و مفصلی درباره ضرورت امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن از دیدگاه قرآن، سنت و عقل پرداخته است. این اثر در سال ۱۴۰۳ ق. در تبریر به چاپ رسیده‌است.۵- المنافقون فی القرآن والسنة والتاریخ(خطی)

حسین نوری همدانی

حسین نوری همدانی (زادهٔ ۱۳۰۴ خورشیدی) فعال سیاسی پیش از انقلاب اسلامی و از مراجع تقلید شیعه است.


دانلود با لینک مستقیم


زندگانی حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت

ابو نصر محمد بن طرخان

اختصاصی از نیک فایل ابو نصر محمد بن طرخان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

ابو نصر محمد بن طرخان‌ بن اوزلغ‌ فارابی، در وسیج نزدیک فاراب در ماوراء‌النهر، به سال 259ق/872م ، بنابراین، حدود یک سال پیش از مرگ کندی در بغداد، به دنیا آمد. فارابی، از خانواده‌ای سرشناس بود و پدر او، دربار سامانیان، از فرماندهان لشکر بوده است، اما همچون سلف خود، کندی ـ که فارابی را از سرمشق او تبعیت کرده بود ـ شرح حال او چندان معلوم نیست. فارابی، در جوانی به بغداد رفت و نخستین معلم او، در این شهر، یوحنابن حیلان بود. آنگاه، او منطق، نحو، فلسفه، موسیقی، ریاضیات و علوم را فرا گرفت. از آثار او چنان بر می‌آید که زبانهای ترکی و فارسی را می‌فهمیده است( برابر افسانه‌ها، او، افزون بر عربی، با هفتاد زبان دیگر نیز آشنا بوده است). با گذشت زمان، فارابی، چنان استادی به دست آورد که (پس از ارسطو، معلم اول) معلم ثانی خوانده شد و نخستین فیلسوف بزرگ مسلمانان به شمار آمد. از شواهد چنان بر می‌آید که برابر نظریه رایج در ایران، این فیلسوف بزرگ شیعه بوده است. در واقع فارابی، در سال330ق/941م، بغداد را بسوی حلب ترک گفته و در کنف حمایت سلسله شیعی حمدانیان قرار گرفت و سیف الدوله حمدانی به او ارج بسیار نهاد. این حمایت شیعی ویژه را نباید تصادفی دانست. این حمایت، زمانی معنا پیدا می‌کند که در حکمت نبوی مبتنی بر تعلیمات امامان شیعی مشترک است. او پس از اقامت در حلب، مسافرت‌هایی کرد و تا قاهره رفت و آنگاه، در دمشق، به سال 339ق/ 950م در هشتاد سالگی روی در نقاب خاک کشید.

این فیلسوف بزرگ، اندیشمندی عمیقا دینی و اهل عرفان بود، او، در نهایت سادگی زندگی می‌کرد و لباس صوفیان بر تن داشت. فارابی که طبیعتی اساسا متامل داشت، از امور دنیوی اعراض می‌کرد، اما در عوض، سماع موسیقی را بسیار دوست می‌داشت و خود، نوازنده‌ای چیره دست بود. از او، کتاب الموسیقی الکبیر باقی مانده که شاهدی بر تضلع وی در ریاضیات است و نیز، بدون تردید، مهمترین شرح نظریه موسیقی، در سده‌های میانه به شمار می‌رود. این فیلسوفان موسیقیدان، به سبب خوش‌بینی سطحی، به جمع میان افلاطون و ارسطو (ی اثولوجیا) نمی‌پرداخت، همچنانکه او، به جمع میان فلسفه و دیانت نبوی نیز اعتقاد داشت. به نظر می‌رسد که احساس ژرف معلم ثانی از این اندیشه ناشی بود که حکمت نزد کلدانیان در بین‌النهرین ظاهر شد و از آنجا به مصر و آنگاه به یونان انتقال یافت و در یونان مکتوب شد و وظیفه او این است که این حکمت را به کانون اصلی خود بازگرداند.

آثار پر شمار او که شرحهایی بر اثر ارسطو ـ مانند منطبق، طبیعیات، آثار العلویة، مابعد الطبیعه و اخلاق نیکو ما‌خسی ـ را شامل می‌شده، اینک از میان رفته است. اینجا، می‌توان به ذکر برخی از آثار عمده او بسنده کرد (ر.ک. کتابشناسی): رساله الجمع بین رأیی‌ الحکیمین، کتاب فی اغراض ارسطو طالیس‌، تلحیض برخی محاورات افلاطون، رساله فیما‌ ینبغی‌ ان یقدم‌ قبل تعلم الفلسفة‌، مقدمه‌ای بر فلسفه‌ ارسطو، احصاء العلوم که تاثیری ژرف بر نظریه طبقه‌بندی علوم در فلسفه مدرسی در مغرب زمین داشته است. رساله فی‌العقل و المعقول که ذکر آن خواهد آمد و فصوص الحکم که در مشرق زمین، به تفصیل، مورد مطالعه قرار گرفته است. بالاخره، مجموعه رساله‌هایی که به رساله‌های مربوط به «فلسفه سیاسی» فارابی مشهور‌ند مانند آراء اهل المدنیة‌ الفاضلة‌، السیاسة‌ المدنیة‌، تحصیل السعادة و تلخیص نوامیس افلاطون.

هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای تردید در صحت انتساب رساله فصوص الحکم وجود ندارد. اشتباه مجموعه‌ای که سابق براین در قاهره چاپ شد و بخشی از این رساله را به عنوانی دیگر به نام ابن سینا منتشر کرد، مبتنی بر چاپی انتقادی نیست. پل کراوس، براین بود که فارابی،در واقع، موضعی ضد عرفانی داشت، سبک و مضمون فصوص با دیگر آثار هماهنگ نبود و نظریه نبوت او صرفا «سیاسی» بود. باری، می‌توان ملاحظه کرد که مجموعه‌ اصطلاحات تصوف، به تقریب، در همه‌جای آثار فارابی پراکنده است، که در نوشته‌ای غیر از فصوص، فقره‌ای وجود دارد که پژواکی از گزارش معروف خلسه افلوطین در کتاب اثلوجیا (اغلب به خود می‌آیم ....) در آن دیده می‌شود، که نظریه اشراقی فارابی، عنصر عرفانی مسلمی را شامل می‌شود، البته به شرطی که بپذیریم که عرفان، به ضرورت، مستلزم اتحاد عقل انسانی با عقل فعال نیست، زیرا اتصال نیز تجربه‌ای عرفانی است. ابن‌سینا و سهروردی، با فارابی، در رد اتحاد توافق دارند، زیرا اتحاد، نتایجی پر تضاد به دنبال دارد. همین طور، می‌توان ملاحظه کرد که درک پیوند میان «عرفان» فارابی و مجموعه نظریات وی مشکل نیست: میان آن دو، نه ناهمخوانی وجود دارد و نه فاصله. اگر در فصوص اصطلاحاتی نشات گرفته از مکتب اسماعیلی به چشم می‌خورد (اصطلاحاتی که مشترک میان همه عرفان‌هاست)، این مطلب، بی‌آنکه تردیدی در صحت انتساب آن ایجاد کند، مبین یکی سرچشمه‌های الهام اوست، سرچشمه‌ای که میان حکمت او، درباره نبوت و پیامبر‌شناسی شیعی هماهنگی ایجاد می‌کند. بالاخره، اغراق آمیز خواهد بود که نظریه مدینه فاضله او را به معنای جدید کلمه، «سیاسی» بدانیم. این نظریه، با آنچه ما «برنامه سیاسی» می‌نامیم نسبتی ندارد. در این باره، با مجموعه شرح حالی که آقای ابراهیم مد‌کور، سابقا از نظریه فلسفی فارابی به دست داده است، موافقت داریم.

اینجا، تنها می‌توان سه نکته از این نظریه فلسفی را برجسته کرد. نخست اینکه نظریه، تمایز منطقی و فلسفی میان ماهیت و وجود را در موجودات مخلوق به او مدیون هستیم. وجود، قوام دهنده ماهیت نیست. بلکه محمول و عارض بر آن است. گفته‌اند این نظر در تاریخ فلسفه، آغاز دوره جدیدی بوده است. ابن‌سینا، سهروردی و فیلسوفان دیگری، قائل به اصالت ماهیت بوده‌اند. با ملاصدرا شیرازی، در سده یازدهم ق/هفدهم م وضعیت به طور کلی دگرگون شد. ملاصدرا به اصالت وجود قائل شد و از حکمت اشراق، روایتی اصالت وجودی عرضه کرد. این موضع گیری، درباره وجود، از تمایز میان وجود واجب و وجود ممکن ناشی می‌شود که قائم به ذات نیست، زیرا وجود و عدم آن، مساوی نیست، بلکه به این دلیل، وجود آن، وجوب پیدا می‌کند که به توسط غیر، یعنی وجود واجب وضع شده است. این نظریه که نزد ابن‌سینا اهمیتی ویژه پیدا خواهد کرد، ابتدا، به صورتی مجمل توسط فارابی بیان شد.

4. اهمیت ملاحظه را درباره نظریه ویژه دیگری که نظریه عقل و صدور عقل است، می‌توان تکرار کرد، نظریه‌ای که نزد فارابی، قاعده الواحد لا یصدر عنه الا الواحد بر آن ناظر است ( خواجه نصیر الدین طوسی، درباره این قاعده، با الهام از فیضان انوار سهروردی، بی‌آنکه اشاره‌ای به آن کرده باشد، تردید خواهد کرد). صدور عقل اول، از سبب اول و تامل سه گانه آن عقل که در هر یک از مراتب عقول تکرار می‌شود، هر بار، عقل، نفس و فلک جدیدی را تا عقل دهم را ایجاد می‌کند. این تطور کیهانی را بعد‌ها ابن‌سینا، توضیح و بسط خواهد داد. نخستین ماهیات الهی یا افلاک الهی نزد ارسطو، در اندیشه فارابی به «عقول مفارق» تبدیل می‌شوند. آیا ابن‌سینا بود که نخستین بار، آنها را «فرشته» نام‌گذاری کرد و بدگمانی غزالی را بر انگیخت، زیرا تصور قرآنی فرشته را در آن نمی‌دید؟ آیا این صور ملکی خلاق، با توحید تعارض دارند. تردیدی نیست که اینجا، منظور، ظاهر توحید است که بر احکام شرعی مبتنی است. برعکس، اندیشمندان باطنی و عرفانی، به طور خستگی ناپذیری، نشان داده‌اند که توحید در صورت ظاهری آن، در بت پرستی فلسفی سقوط می‌کند که ادعای فرار از آن را دارد. فارابی، معاصر نخستین اندیشمندان اسماعیلی بود. نظریه عقول دهگانه او، اگر با نظریه باطنی اسماعیلی مقایسه شود، وجهی نو در آن مشاهده خواهد شد. با تحلیل اجمالی مراتب عالم [عقول] دهگانه، در سنت اسماعیلیان فاطمی، گفتیم که آن، از طرح فیلسوفان قائل به صدور از این حیث که مبدع را همچون فوق وجود، ورای وجود و لاوجود، وضع می‌کند و صدور با عقل اول آغاز می‌شود، تفاوت دارد. افزون بر این، تکوین عالم، در اندیشه اسماعیلی، دارای عنصری دراماتیکی است که در طرح فارابی و ابن سینا وجود ندارد.

با این همه، صورت دهمین فرشته (آدم سماوی) در اندیشه اسماعیلی، به طور کامل، با عقل دهم که اینجا، نزد فیلسوفان ما، عقل فعال نامیده می‌شود، مطابقت دارد. این مطابقت، سر انجام، نقش عقل و فعال را در پیامبری‌شناسی فارابی، به ما بهتر می‌فهماند، زیرا فارابی، در نظریه عقل و حکیم ـ پیامبر خود، از حد «فیلسوفان یونانی مآب» فراتر می‌رود. مقایسه‌ای را که در فارابی طرح کرده بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت و همگان آن را بازگو کردند: «نسبت عقل فعال به عقل بالقوه، مانند نسبت خورشید به چشم است که در آن بینایی تا زمانی که در ظلمت قرار دارد، بالقوه وجود دارد، اما آنگاه که نور به چشم برسد، بینایی بالفعل می‌گردد». این عقل که در سلسله مراتب وجودات، نزدیکترین وجود معنوی ورای انسان و عالم انسانی است، همیشه، بالفعل است. این عقل، واهب الصور نامیده شده است، زیرا صور، مواد را به آنها و معرفت این صور را به عقل انسانی بالقوه اضافه می‌کند.

این عقل انسانی، به عقل علمی و نظری تقسیم می‌شود. عقل نظری، دارای سه مرتبه است: عقل بالقوه، عقل بالفعل و عقل مستفاد. اینجا نیز امری نو، در معرفت شناسی فارابی ظاهر می‌شود. عقل مستفاد را به رغم عنوان آن را نمی‌توان با Nous epiktetos اسکندر افرو‌دیسی خلط کرد، زیرا نزد اسکندر افرودیسی، حالتی میان عقل بالقوه و بالفعل است. در نظر فارابی، عقل مستفاد، عالیترین حالت عقل انسانی است، حالتی که در آن، عقل انسانی می‌تواند بدون وساطت حواس، صوری را که عقل فعال به آن اضافه می‌کند، به شهود و اشراق دریابد. باری، مفهوم عقل فعال و عقل مستفاد، نزد فارابی، مبین نظری متفاوت با نظر ارسطویی صرف است، یعنی تأثیر کتاب اثولوجیا که از طریق آن عناصر نوافلاطونی رسوخ کرد.

در مورد نکته سومی نیز این فیلسوف یونانی مآب، از مکتب ارسطویی صرف متفاوت به نظر می‌رسد: نظریه نبوت او که عالیترین بحث آثار اوست. نظریه مدینه فاضله فارابی، نظر به منشا افلاطونی آن، تاثیری یونانی در خود دارد، اما پاسخگوی الهامات فلسفی و عرفانی یک فیلسوف اسلامی است. از این نظریه، اغلب، به عنوان «سیاست» فارابی سخن گفته می‌شود. در واقع، فارابی به هیچ وجه فردی نبود که امروز ما «اهل عمل» می‌نامیم. او هرگز با مسائل سیاسی از نزدیک آشنایی نداشت. «سیاست» او، بر مجموعه روان شناسی و جهان‌شناسی او مبتنی است و از آن، قابل تفکیک نیست. به همین دلیل، مفهوم «مدینه فاضله» او، همه ارض مسکون را شامل می‌شود. مدینه فاضله، برنامه سیاسی «امروزی» نیست. فلسفه سیاسی او را نمی‌توان به عبارتی بهتر، فلسفه نبوت نامید.

اگر شخصیت اساسی فلسفه نبوت، یعنی رئیس مدینه فاضله، پیامبر یا امام و نیز سرانجام نظریه در عالم دیگر، مبین الهام عرفانی فارابی است، می‌توان گامی فراتر گذاشت. نظریه نبوت فارابی، مبین برخی رگه‌های اساسی مشترک با فلسفه نبوت بدر تشیع است متاسفانه، نمی‌توان این بحث و نتایج آن را اینجا بسط داد. دلایلی که او، در اثبات ضرورت وجود پیامبران می‌آورد، خطوطی که با آن وجود درونی پیامبر، [یعنی] امام را تعریف می‌کند، با دلایل و خطوطی مطابقت دارد که چنانچه دیدیم، پیامبر‌شناسی شیعی بر مبنای تعلیمات امامان معصوم بنا کرده است. پیامبر واضع شریعت، در زمان حیات خود، امام نیز هست. پس از پیامبر، دایره امامت (یا دایره ولایت، یعنی، در


دانلود با لینک مستقیم


ابو نصر محمد بن طرخان