نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

چگونه توانستم نظم و انضباط را در ساعت تدریس حرفه و فن سال سوم راهنمایی در کلاس برقرار کنم؟

اختصاصی از نیک فایل چگونه توانستم نظم و انضباط را در ساعت تدریس حرفه و فن سال سوم راهنمایی در کلاس برقرار کنم؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

چگونه توانستم نظم و انضباط را در ساعت تدریس حرفه و فن سال سوم راهنمایی در کلاس برقرار کنم؟


چگونه توانستم نظم و انضباط را در ساعت تدریس حرفه و فن سال سوم راهنمایی در کلاس برقرار کنم؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل:ورد قابل ویرایش

تعداد صفحه:44

قیمت: 2 هزار تومان

دانلود و خرید به صورت آنلاین

 

 

چکیده 1
مقدمه :توصیف وضعیت و تبیین مسئله 2
شواهد 1........... ..7
یافته های علمی........... ..8
مشاهده 11
پیشینه تحقیق 14
تجزیه و تحلیل داده ها 16
ارائه راه حل های پیشنهادی 35
فهرست منابع 41
چکیده
عده‌ای کنترل رفتار فراگیرندگان و تسلط بر عوامل رفتاری آنان را انضباط می نامند, برخی معتقدند؛ نظم و انظباط شامل هر نوع سازماندهی در محیط مدرسه و کلاس است، به نحوی که سبب افزایش یادگیری ‌شود.
پایبندی به ضابطه ها در یک گروه اجتماعی باعث تداوم آن می شود. انضباط، اخلاق کلاس درس است و بدون آن کلاس تبدیل به یک ازدحام یا غوغا می شود. (سی ام فلینگ، الیزابت پروس،1373 ، ص 80)
در سال تحصیلی اخیر شاهد مسأله ی بی انضباطی بچه ها و مشکلات مدرسه که باعث آزار برخی همکاران می شد، بودم.
تقریباً هفته ای سه بار و هر هفته یکی از همکاران می نالید در حالی که از شدت عصبانیت گر گرفته بود از کلاسش وارد دفتر می شد و معمولاً هم از دانش آموزان کلاس سوم می نالیدند و آن ها را دانش ‌آموزانی نفهم و بی انضباط می خوانند که به همه چیز توّجه دارند مگر درس و تکالیفشان و اینک آن ها هیچ احساس مسئولیتی در قبال وظایف تحصیلی و مدرسه خود ندارند و تنها برای گذراندن وقت به مدرسه می آیند و هیچ ارزشی برای زحمات معلم هایشان قائل نیستند.
خوشبختانه با راه کارهایی که در این پژوهش هم به آنها پرداخته شده ، توانستم تا حد زیادی این رفتارها را کنترل کنم و مانع تکرار مجدد آنها توسط دانش آموزان گردم.
کلید واژه : بی انضباطی – حرفه و فن – سوم راهنمایی

مقدمه
توصیف مسئله و وضیت موجود
اینجانب ……….. ، دبیر حرفه و فن ، در سال …… به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمدم . در حال حاضر با …..سال سابقه مشغول به کار در آموزش و پرورش و حرفه ی دبیری می باشم. سال های نخستین خدمتم را در روستاهای دور و نزدیک و همراه با دانش آموزانی گذراندم که اغلب دارای شخصیت های پر تحرک و در عین حال سر شار از فهم و نجابتی شایسته یک پسر ایرانی بودند شاید نحوه زندگی آن ها سبب شده بود بزرگتر از سن شان رفتار کنند. آن ها بچه هایی آرام و منضبط بودند و مشکلی برایم ایجاد نمی کردند فقط به فکر درسشان بودن چون در خانه هایشان وظایف زیادی را باید انجام می دادند. پس در منزل فرصت کمتر می داشتند و سعی می کردند از همه لحظات کلاس برای برطرف کردن مشکلات درسی شان استفاده کنند . امادر این چند سال اخیر که بیشتر ساعات کاری را در شهر مشغول خدمت شدم، شاهد مسأله ی بی انضباطی بچه ها و مشکلات مدرسه که باعث آزار برخی همکاران می شد، بودم. من در مدرسه راهنمایی سیدجمال الدین اسدآبادی شهر فاضل آباد شهرستان علی آبادکتول، مشغول به کار شده ام و نسبت به دیگر مدارس که درس داشته ام کلاس هایی پر جمعیت دارد..


دانلود با لینک مستقیم


چگونه توانستم نظم و انضباط را در ساعت تدریس حرفه و فن سال سوم راهنمایی در کلاس برقرار کنم؟

تحقیق در موردبرهان نظم

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در موردبرهان نظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:18

فهرست:

                                                 

نام: منصور

نام خانوادگی:محمودی

 

 

استاد مربوطه:آقای خدایی

 

 

موضوع تحقیق:اشکالات وارده بر برهان نظم

 

 

بررسی برهان نظم

خوب ایندفعه می خواهم یکی از عمومی ترین برهان ها را بررسی کنم ! برهانی به نام برهان نظم که به علت ساده بودنش در کنار برهان علیت از جمله برهان هایی است که معمولا باعث معتقد شدن افراد به خدا می شود ! این برهان از قدیم در کتابهای دینی دبستان و راهنمایی و دبیرستان و احتمالا دانشگاه وجود داشته و دارد و احتمالا خواهد داشت ( بستگی به اوضاع سیاسی زمان دارد ) خوب بریم سر تعریف برهان (اول از همه بگویم که این مطلب طولانی است ، لازم نیست که همه آن را یکجا مطالعه کنید ! وقت به اندازه کافی دارید ! در ضمن این مطلب هم با تغیراتی از سایت افشا برداشته شده است)

این برهان میگوید:

در جهان شکل های مختلفی از نظم وجود دارد، و می دانیم که نظم بدون ناظم ممکن نیست، و یک مجموعه ی منظم نمی تواند اتفاقی شکل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد.

و البته پس از مطرح شدن آن معمولا مطرح کننده ( دبیر دینی و قران) مواردی مثل ساعت و درخت و چشم و .. را مثال می زنند  (حالا دبیر یکی از دانش آموزان مذهبی کلاس را صدا می زند و از او می پرسد فلانی این ساعت منظم است یا نه ؟ جواب بله منظم است ! معلم :این ساعت کوچولو که منظم است آیا میتوانیم قبول کنیم که این نظم خود به خودی است و به وجود آورنده ای ندارد ؟ جواب : نه آقا ! نمیشه که بدون پدید آورنده باشد ، معلم : خوب آقای فلانی۲ ایا این جهان منظم است ؟ بله آقا منظم است !!!!! خوب حالا ما چه طوری میتونیم قبول بکنیم که این جهان با عظمتی بسار بسیار بیشتر از یک ساعت سازنده ای نداشته باشد ؟)

 

بررسی برهان :

همین اول ۲ تا ایراد از این برهان بگیرم که معمولا اگه مدرسه رفته باشیم با این نوع شیوه بیان آن آشنا هستیم ۱-این برهان شهودی است ۲- برهانی استقرایی است

برهان شهودی برهانی است که نیاز به شهادت (دیدن یا حس کردن) دارد، شما باید یک اصل را با شهادت قبول کنید، و آن اصل وجود نظم در دنیا است. برهان های شهودی یک درجه پائینتر از برهانهای منطقی (که نیاز به هیچگونه احساس و شهادتی ندارند) به شمار میروند.

استقرا در علم استفاده میشود اما استفاده از آن در فلسفه غلط و باطل است! استقرا یعنی بسط دادن یک مفهوم با نشان دادن وجود آن مفهوم در چند مثال، بعنوان مثال در علوم تجربی اگر کسی استدلال کند که، کلاغ تخم میگذارد، عقاب تخم میگذارد، پس پرندگان تخم میگذارند، میتوان برای چنین استدلالی اعتبار قائل شد اما اگر کسی استدلال کند، علی تهرانی است و پولدار است، رضا تهرانی است و پولدار است، پس هرکس تهرانی است پولدار است، این استدلال غلط خواهد بود! البته فرم منطقی این استدلال استقرائی نیست، اما معمولا خداپرستان غیر حرفه ای، این برهان را بصورت استقرائی بیان میکنند، یعنی مثلا چند چیز منظم نشان میدهند، بعد نتیجه میگیرند تمام دنیا که شامل تمام هستی است نیز منظم است، و این استدلال فاقد اعتبار است.

این برهان همچنین برهانی قیاسی است که در آن دو فرض وجود دارد.

  1. هرجموعه منظمی خالقی دارد.
  2. دنیا(هستی کائنات و ...) مجموعه منظمی است.

حکم برهان:. دنیا ناظمی دارد و آن ناظم خداست

الگوی این مقایسه و منطق را در اصطلاح منطقی Barbara میخوانند. این الگو از این قرار است:

همه الف ها ب هستند

ج یک الف است

پس ج یک ب است

تا اینجا را خوب بادقت یکبار دیگه بخوانید و بعد به بقیه مطالب توجه کنید

معمولا معتقدان به خدا میگویند کسانی که خدا را قبول ندارند اعتقاد دارند که همه چیز کشکی به وجود آمده است اینگونه استدلال کردن غلط است زیرا :اصولا انتخاب تنها میان خلقت یا تصادف نیست؛ اینگونه نیست که یک چیز یا خلق شده باشد یا تصادفی بوجود آمده باشد و تصادف اصولا در فیزیک غیر کوانتومی بی معنی است و بحث احتمال و تصادف مربوط به جبر و ریاضیات است نه فیزیک. مذهبیون مقدار قابل توجهی از انرژی خود را صرف این میکنند که به شما بگویند دنیا نمیتواند تصادفی بوجود آمده باشد و مثالهای مختلف برای شما میزنند در حالی که فرضشان غلط است و دنیا را نه تصادف به بار آورده است نه خالق. رد وجود خداوند و خالق به معنای تصادفی بوجود آمدن دنیا نیست

چرا این دنیا منظم است؟

شایسته است برای درک بهتر برهان نظم مثالی بیاوریم.  ویلیام پالی (1734-1805) در کتاب خود "یزدانشناسی طبیعی" مینویسد:

"فرض کنید پای من هنگام رد شدن از یک سنگلاخ به یک سنگ برخورد کند. من بعد از این تصادف با خود بگویم این سنگ از کجا آمده است؟ احتمالا پاسخ خواهم داد که این سنگ از ابتدا آنجا بوده و درک پوچی این پاسخ شاید زیاد آسان نباشد. اما فرض کنید من از میان یک سنگلاخ رد میشوم و یک ساعت روی زمین پیدا میکنم و به این فکر خواهم کرد که این ساعت از کجا آمده، آیا در آن هنگام نیز اگر من بگویم این ساعت از گذشته و از ابتدا در آنجا بوده، این پاسخ مسخره نخواهد بود؟"

وی از این گفته خود نتیجه میگیرد که بنابر این ساعت چون یک سیستم و مجموعه هدف مند است حتما توسط کسی خلق و تولید شده و کسی بوده که قسمت های مختلف ساعت را کنار هم چیده باشد بنابر این جهان هستی با تمام ویژگیهای پیچیده اش چگونه میتواند سازنده ای نداشته باشد و تصادفی پدید آمده باشد؟!

اگر خوب دقت کنیم وی سنگ را با ساعت مقایسه کرده است و ساعت را مجموعه ای منظم تر از سنگ یافته است، صرف نظر از اینکه این مقایسه کاملا غیر عقلانی است و سنگ اگر دقیق تر بررسی شود میتواند منظم تر و پیچیده تر از ساعت باشد و اصولا مقایسه نظم در دو پدیده با دو ماهیت مختلف چگونه ممکن است؟! دو چیز غیر همجنس را آیا میتوان از لحاظ نظم قیاس کرد؟ آیا میتوان گفت سیب میوه ای منظم تر از گلابی است؟! باید دید که آیا قیاس میان سنگ و ساعت را میتوان به کائنات و هستی نسبت داد؟ فرض کنید قبول کردیم ساعت پدیده ای منظم تر از سنگ است، در این مثال ما سنگ را با ساعت مقایسه کرده ایم و نتیجه (به اشتباه) گرفته ایم که ساعت منظم تر است، اما وقتی میگوییم طبیعت یا کائنات یا هستی مجموعه منظمی است، کائنات را با چه مقایسه کرده ایم که به این نتیجه رسیده باشیم که کائنات مجموعه منظمی است؟!

ما غیر از کائنات دیگر چه چیزی داریم که بخواهیم کائنات را با آن مقایسه کنیم و بگوییم کائنات منظم است!؟  منظم وقتی مطرح میشود که غیر منظمی وجود داشته باشد، کامل در غیاب ناقص بی معنی است! بنابر این برای اینکه بگوییم کائنات و هستی منظم است باید حتما آنرا با چیزی مقایسه کنیم و الا گفتن اینکه بگوییم کائنات منظم است مانند این است که بگوییم کائنات، کائنات است، یعنی در برهان نظم در واقع کائنات و هستی با خودش مقایسه میشود و این غیر منطقی است.

فلسفه دانان اسلامی همچون مطهری نظم را به چند دسته تقسیم میکنند که یکی از آنها نظم غایی است و میگوییند در برهان نظم ما به نظم غایی استناد میکنیم نه به هیچ نظم دیگری، نظم غایی یعنی اینکه یک مجموعه را منظم میدانیم به دلیل اینکه اگر به حالت دیگری بود آنگاه منظم نبود. نظم غایی یعنی اینکه اعضای یک مجموعه طوری دور هم قرار گیرند که به هدف مشخصی برسند و کائنات اینگونه است. مسیحیان در استدلال خود زیاد از این سفسطه ها میکنند، میگویند اگر قطر زمین نصف این میبود که الان است آنگاه شب و روز سریع تر به هم تبدیل میشدند و حیات روی زمین نمیتوانست وجود داشته باشد. اگر خورشید نصف مقداری که الان با زمین فاصله دارد با زمین فاصله میداشت آنگاه همه گیاهان و موجودات روی زمین نابود میشدند پس کائنات منظم است!! اما معلوم نیست چرا خداباوران به میلیاردها سیاره ای که فاصله آنها از خورشید به قدری نیست که گیاهان در آنها برویند اشاره ای نمیکنند، و همانطور که از نظم موجود بر روی زمین نتیجه میگیرند که نیاز به ناظمی دارند، از بینظمی روی آن سیارات و میلیهونها کهکشان و ستاره ای که هر ثانیه نابود میشوند نتیجه نمیکیرند که آن ستاره ها و سیاره ها و کهکشانها ناظمی ندارند!

اشکالی که این مقایسه دارد این است که در واقع این قیاس دارد بین یک واقعیت (کائنات به وضعیت فعلی) و یک تخیل (کائنات به وضعیتی که وجود ندارد) انجام میشود و نتیجه گرفته میشود که کائنات منظم است! مانند اینکه شما ساعت را با یک سیستم تخیلی فرضا به نام X مقایسه کنید و بگویید ساعت منظم است و X نامنظم!! قیاس باید بین دو چیز واقعی و موجود باشد (قیاس بین معیار و یک چیز انجام میشود نه بین یک چیز و یک تخیل) نه بین یک چیز واقعی و یک چیز که وجود ندارد! اما سوال اینجاست که اگر قیاس با چیز تخیلی اشکالی ندارد چرا مذهبیون قیاس را با مجموعه های نامنظم تر انجام میدهند؟ چرا این قیاس را با مجموعه های تخیلی منظم تر انجام نمیدهند و نتیجه نمیگیرند که کائنات غیر منظم است؟! یعنی مثلا چرا میگویند اگر غذا اشتباها بجای وارد شدن به معده به شش وارد شود انسان به سرعت میمیرد، ولی نمیگویند اگر خداوند دندانهای انسان را به گونه ا ی می آفرید که پوسیده نمیشدند، مثلا از جنس پلاتینی که در دندانپزشکی مورد استفاده قرار میگیرد، چه اشکالی پیش می آمد؟ چگونه است که از اولی نتیجه میگیرند خدا انسان را خلق کرده ولی از دومی و تمامی ایرادهایی که بدن انسان میتواند نداشته باشد، نتیجه نمیگیرند که خدا انسان را خلق نکرده؟ یا بعنوان مثال چه اشکالی پیش میامد اگر ویروس SARS در جهان تکامل نمیافت؟! اگر این استدلال را بکنید به شما خواهند گفت که حتما حکمتی در کار است و عقل ما نمیرسد خداوند SARS را برای چه خلق کرده است، انشاء الله علم پیشرفت میکند و میگوید که در خلقت SARS هم حکمتی بوده، عقل ما ناقص است!  و اینجاست که کم می آورند و زیر آب عقل و تعقل را میزنند. به این عقل گریزان باید گفت که چطور شما که به وجود نظم میتوانید شهادت دهید، نمیتوانید بر عدم وجود آن شهادت دهید؟ اگر ما نمیتوانیم بفهمیم بینظمی وجود دارد، قطعاً نباید بفهمیم که نظم وجود دارد، بنابر این بیهوده ادعای وجود نظم را نکنید. بنابر این شما هیچوقت نمیتوانید جهان را یک کل منظم فرض کنید مگر اینکه کل نامنظمی را معرفی کنید و آن کل نامنظم نمیتواند تخیلی باشد و باید وجود داشته باشد و این اصولا غیر ممکن است. و در واقع این دنیا هرچه که میبود به نظر ما منظم مینمود

از اینها گذشته اگر به قول مطهری و سایر متفکرین اسلامی، نظم غایی مورد نظر برهان نظم است، باید دید که انتخاب هدف برای مجموعه های مختلف از روی چه اصولی انتخاب میشود؟ چگونه میتواند شناخت که هدف فلان مجموعه چیست؟ اگر شما هدف ساعت را اندازه گیری زمان در نظر بگیرید آنگاه میتوانید مجموعه ساعت را در جهت رسیدن به آن هدف بررسی کنید، اما چرا نباید هدف ساعت را مثلا چرخ کردن گوشت در نظر گرفت؟! همچنین است هدف برای کائنات در نظر گرفتن! طبق کدام هدف کائنات مجموعه هدفمندی است که به سوی هدف خود سیر میکند؟! در مثالهایی مانند آنچه ذکر شد در مورد اطلاعاتی که در مورد کائنات وجود دارد از کجا معلوم است هدف کائنات حفظ و نگهداری زمین است که بعد در نظر بگیریم قطر زمین باید فلان قدر باشد؟! اگر هدف را نابودی زمین فرض کنیم اتفاقا این مجموعه بسیار نامنظم است!

مسئله دیگر این است که اگر با دید مذهبیون (دید توجیهی)  که دنیا را منظم میدانند به قضایا نگاه کنیم، آنگاه هیچ چیز نامنظمی در جهان وجود نخواهد داشت، اگر جهان به این دلیل منظم است که به سوی هدفی سیر میکند آنگاه کدام مجموعه را میتوان در نظر گرفت که بسوی هدفی سیر نمیکند؟! اگر شما یک مقدار آهن را در مجاورت آب و اکسیژن قرار دهید  مجموعه ای از آب و اکسیژن و آهن پدید بیاورید آیا میتوانید بگویید این مجموعه نامنظم است چون هدف ندارد؟ آیا نمیتوان اهداف متنوعی را برای هر چیز در نظر گرفت؟ آیا نمیتوان گفت که این مجموعه برای نیل به هدف زنگ زدن آفریده شده است و چون به سوی این هدف سیر میکند هدفمند و در نتیجه منظم است؟ طبق برهان نظم باید این مجموعه خالقی داشته باشد و دارد! اما حال فرض کنید مقداری آهن در جایی ریخته شده  و به دلیل بارش باران این آهن در مجاورت آب و اکسیژن قرار گرفته و شرایت اکسید شدن و زنگ زدن را پیدا میکند و شروع به زنگ زدن میکند، آیا نمیتوان همچنان این مجموعه را منظم و هدفمند نامید؟ پس باید نتیجه گرفت این مجموعه خالقی دارد(!) و این نتیجه گیری مضحک است. بنابر این طبق همین مثال میتوان دریافت که  اگر به مسائل با این دید نگاه کنیم هیچ  مجموعه  نامنظمی وجود ندارد و برای همه چیزهایی که نامنظم فرض شده اند مانند مثالی که در مورد سنگ زده شد میتوان اهدافی را در نظر گرفت. بنابر این چون برای هر مجموعه ای  میتوان اهدافی را در نظر گرفت، و این اهداف ویژگیهای ذاتی مجموعه ها نیستند، بلکه ما آنها را به مجموعه ها نسبت میدهیم، میتوان هر مجموعه ای را منظم و همچنین غیر منظم دانست.

بعنوان مثال مجموعه خودکار را درنظر بگیرید. هدف از قرار گرفتن اجزای مختلف خودکار برای سازنده خودکار "کسب در آمد" است، و اگر سازنده خودکار را به این هدف برساند، آن خودکار مجموعه منظی برای سازنده به شمار میرود. هدف خودکار برای کسی که از آن برای نوشتن استفاده میکند، نوشتن است و اگر خودکار بنویسد برای وی منظم است و اگر جوهرش تمام شده باشد منظم نیست، و برای کسی که خودکار را میخواهد با هدف رفع گرسنگی و سیر شدن استفاده کند و بخورد، خودکار یک مجموعه غیر منظم است. همانگونه که در مثال مشخص است افراد مختلف اهداف مختلف را برای یک مجموعه در نظر میگیرند و گاهی آن مجموعه با توجه به هدف آنها منظم  و نامنظم است، حال آیا میتوان گفت چون برای کسی که میخواهد خودکار را بخورد، خودکار نامنظم است، پس خودکار خالقی ندارد!؟

مسئله دیگر این است که اگر انسان موجود پیچیده ایست (که هست) چون انسان میبیند، حرف میزند، میشنود و این کارها نتیجه فعالیت قسمت های بسیار پیچیده و مختلف بدن انسان است و این مجموعه منظم سازنده ای دارد. حال آنکس که این مجموعه بسیار منظم را ساخته خود باید ساختار منظم تری از این مجموعه داشته باشد! خداوندی که خود خالق چنین مجموعه منظمی است و خود کمال همه زیبایی ها خطاب شده است طبق منطق خداپرستان چگونه میتواند خالقی نداشته باشد؟ احتمالا خواهند گفت خدا ماده نیست که بخواهد مجموعه فرض شود، ولی آیا مجموعه ها فقط مادی هستند؟ آیا فکر و ایده سازنده و خالق ندارند؟! چرا دارند! اما خداوند تنها استثنای برهان توخالی و ضعیف ای است که خداپرستان می آورند و این مستثنی بودن هرگز پایه و اساسی ندارد و تنها فرار کردن از اشکال ایندسته برهان ها است، اگر خدا میتواند منظمی بدون سازنده باشد، دنیا نیز میتواند. خداوند نه زاده شده و نه میزاید و خلق نیز نشده است چون خودش گفته لم یلد و لم یولد

آیا هر دو خالق ماهیت برابری دارند؟

در برهان نظم بعد از اینکه منظم بودن دنیا را اثبات (!) میکنند  مجموعه های منظم زمینی را با کائنات به عنوان یک مجموعه منظم قیاس میکنند و نتیجه میگیرند مجموعه منظم کائنات نیز همچون سایر مجموعه های زمینی یک خالق دارد؛ وقتی دو چیز باهم مقایسه میشوند باید دید ماهیت این دو چیز چقدر باهم شباهت دارد. هرچه شباهت این دو چیز بیشتر باشد قیاس محکم تر است و هرچه شباهتها کمتر باشد قیاس اشتباه تر و سوفسطایی تر است! باید دید خلقتی که این برهان از آن یاد میکند با خلقتی که ادعا میشود خداوند انجام داده ماهیت مشابهی دارند یا نه؟ حال به مقایسه بین این دو خلقت میپردازیم.

  • همه مجموعه های منظمی که بر روی زمین ایجاد شده اند (بعنوان مثال ساعت) از مواد و اجزای دیگری ساخته شده اند (چرخ دنده، فنر و...). و اصولا از لحاظ علمی میزان انرژی و ماده در تمام کائنات همواره میزانی برابر است و ماده و انرژی هیچ کدام بوجود نمی آیند و هیچ کدام نیز از بین نمیروند بنابر این هیچ چیزی در این دنیا از عدم و نیستی پدید نمی آید. همه چیز از چیزهای دیگر پدید آمده است. ساعت ساز ساعت را از نیستی خلق نکرده است او تنها مواد را به شکلی با هم ترکیب کرده است و کنار هم چیده است و به قولی هیچ شیء ای از لا شیء  پدیدار نمیشود. هستی از هستی می آید نه از نیستی.  حال آیا خداوند نیز اشیاء را به هم تبدیل کرده است و سر هم کرده است و نتیجه اش کائنات شده است؟ خیر خداوند بطریقه ای کاملا غیر علمی و غیر فیزیکی و غیر فلسفی ناگهان همه  چیز را از نیستی هست میکند! که در ادامه به این مورد نیز اشاره خواهم کرد. بنابر این اگر "خلقت" به معنی "ترکیب" است میتوان آنرا منطقی و فیزیکی دانست اما اگر "خلقت" ساخته شدن و پدید آمدن از هیچی است (به معنی مذهبی آن) ، نمیتوان آنرا علمی دانست! در دنیا خالق به معنی مذهبی اش وجود ندارد و ساعت خالق ندارد (کسی ساعت را از نیستی پدید نیاورده است) بلکه تنها ترکیب کننده و مکتشف وجود دارد.
  • همه مجموعه های منظمی که روی زمین ساخته میشوند (مانند ساعت) توسط یک موجود فیزیکی ساخته شده اند. آیا این مجموعه به اصطلاح منظم (کائنات) را نیز یک موجود فیزیکی ساخته است؟ آیا خداوند یک موجود مادی است یا یک موجود مجرد؟ اگر قیاس ما صحیح باشد باید به این نتیجه برسیم که کائنات که یک مجموعه منظم هست نیز توسط یک موجود فیزیکی و مادی (دارای جرم و اشغال کننده فضا) پدید آمده است، آیا خداوند چنین موجودی است؟ موجود مفعولی از وجود است و خداوند موجود نیست (امام صادق میگوید اگر بگوییم خداوند موجود است کفر گفته ایم زیرا موجود خود مخلوق خداوند است) بنابر این گویا خداوند تنها استثنا در میان خلق کننده ها است و ماهیت فیزیکی و وجودی ندارد، لذا این دو خالق (خالق زمینی و خدا) از این جهت نیز به هیچ عنوان یک شکل نیستند.
  • تجربه ما در مورد مجموعه های زمینی نشان میدهد که آنها توسط کارگران و متفکرین مختلف ساخته شده اند. یک ساعت محصول تحقیقات و دانش و افعال ده ها و شاید صد ها شخص است. آیا کائنات را هم چندین خداوند ساخته اند؟ شاید دلیل وجود چند خدایی در برخی ادیان همین باشد.
  • همه مجموعه های زمینی با کار و زحمت در طی دوران مشخصی تولید شده اند، آیا کائنات نیز خود به این صورت تولید شده؟ یا اینکه خداوند با خواندن ورد ها و کلمات جادوئی (کن فیکن) کائنات را خلق کرده؟
  • اگر یک مجموعه زمینی اشکالی داشته باشد. مثلا یک ساعت درست کار نکند میتوان نتیجه گرفت که خالق و سازنده آن یا نادان بوده یا شلخته بوده یا اهمیتی در مورد اشکال مورد نظر قایل نشده. کائنات ستاره هایی دارند که منفجر میشوند و کاملا نابود میشوند، زمین لرزه، سیل، فعالیت مخرب آتشفشان ها، گردبادها، تندباد ها و سایر بلایای طبیعی (تا حدودی که معلول افعال انسانی نیستند) که باعث از دست رفتن جان انسانها و جانوران مختلف میشوند، بلایای مربوط به ژنتیک مانند spina bifida (دسته ای از بیماریهای نارسایی مغزی مربوط به عدم تکامل ستون فقرات یا عدم وجود مغز که معمولا از هر هزار نوزاد یک نوزاد به آن دچار میشود و بعد ساعات کوتاهی بعد از تولد از دنیا میروند، لابد از نظر مسلمانان قسمتشان این است.)، و سایر بیماری های غیر ارثی و ویروسی که در طول تاریخ گاهی حتی باعث کشته شدن 90% تمام گونه های زنده موجود بر روی زمین شده اند و غیره همه و همه اشکالاتی هستند که مجموعه هستی و خلقت آنرا دارند و بشر به سوی مبارزه با این اشکالات برخاسته است (منظور بشر خردگرا است که راضی به رضای خدا نیست و برای حل مشکلات خود تلاش میکند نه آنکه دست گدایی به سوی آسمان بلند کند یا به قبور مردگان پناه ببرد)، آیا با وجود این اشکالات مذهبیون قبول میکنند که این خداوند در خلقت خود نادان بوده و یا شلخته بوده و یا دنیا در خلقت خود اشکال داشته است؟ احتمالا خواهند گفت اینها به نظر ما اشکال هستند و همین ها در واقع رحمت خداوند هستند، اینجاست که میتوان به ماهیت توجیهی و افیونی و غیر عقلایی این افراد پی برد. اگر اینها رحمت خداوند هستند پس خداپرستان نباید وقتی بیمار میشوند پیش دکتر بروند (برخی از مسیحیان این کار را انجام میدهند) و به سفره ابوالفضل و زیارت حرم امام رضا بسنده کنند. اگر زمین لرزه رحمت الهی است پس نباید به فکر ساختن خانه های مقاوم در مقابل آن بکوشند (که نمیکوشند، ولی نه به این دلیل)، اما ما میبینیم که خوشبختانه اینقدر هم مذهبیون کم دقت نیستند، اما همچنان توجیه میکنند و خود را گول میزنند.
  • همانطور که اشاره شد در استدلال قیاسی هرچه دو چیز که با هم مقایسه میشوند شباهت های بیشتری داشته باشند آن مقایسه قوی تر خواهد بود و هرچه تشابهات کمتر باشند قیاس ضعیف تر خواهد بود. طبق مواردی که در بالا ذکر شد خلقتی که مذهبیون آنرا به خداوند نسبت میدهند با خلقتی که روی زمین میشناسیم تفاوت های بسیار بیشتری تا تشابهات دارند، بنابر این، این قیاس اصولا بسیار ضعیف و از پایه غلط است و نمیتوان خلقت روی زمین را به خلقت کلی و وجود خداوند بسط داد.

از این دسته اشکالات منطقی و دقیقی که میتوان بر برهان نظم وارد کرد که بگذریم، مسئله ای که جلب توجه میکند، قضیه علت فاعلی و خداوند حفره ها است.

فرض کنید فضانوردی بر روی کره مریخ میرود و یک آدم فضایی میبیند. فضانورد بعنون هدیه یک مجسمه یخی به آدم فضایی میدهد، آدم فضایی مجسمه را میگیرد و به خانه میرود، اما فردای آنروز، انسان مریخی نزد انسان زمینی می آید و میگوید، "مجسمه را یک نفر از من دزدید!" مرد زمینی میگوید، "چه کسی مجسمه را دزدید؟"، آدم فضایی میگوید "نمیدانم، آنرا روی شومینه خانه ام گذاشته بودم، در خانه هم قفل بود، اما یک نفر آمد و آنرا دزدید"، انسان زمینی لبخندی میزند و به انسان مریخی میگوید، کسی مجسمه را ندزدیده است، یخ اگر در مقابل گرما قرار گیرد ذوب میشود و به آب تبدیل میشود، مجسمه شما آب شده است و بعد هم احتمالا بخار شده است.

در این داستان چون آدم فضایی به ویژگیهای طبیعی یخ آگاهی نداشت، گم شدن این مجسمه یخی را به یک علت فاعلی، یعنی به یک موجود زنده هوشمند صاحب اختیار و صاحب شعور، نسبت داده است. به عبارت دیگر در چون در دانش آدم فضایی حفره ای وجود دارد، وی یک موجود فاعلی را میخواست در آنجا بچپاند. خداباوران نیز همینگونه اند، یعنی چون علت و علتهای پدیده های پیچیده را نمیدانند، یک شخص و یک علت فاعلی ناپیدا را پشت آن میبینند. در حالی که اگر در مورد هر مسئله به دنبال علتهای واقعی و حقیقی آن باشند، خواهند دید که علت هیچ چیزی خدا نیست. مثلا برخی از خداباوران میگویند آخر چطور ممکن است سیاره های منظومه شمسی آنقدر منظم و دقیق در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند و در مدار خود حرکت کنند؟ بالاخره یک کسی باید این نظم را بوجود آورده باشد!. این افراد همانند همان آدم فضایی فکر میکنند، یعنی چون از روابط فیزیکی و نیروهایی که اجرام آسمانی به دلیل حجمی که دارند به یکدیگر وارد میکنند ناآگاه هستند، در نتیجه فکر میکنند یک علت فاعلی، یک شخص و یک کس پشت سر این قضیه است.

یا مثلا چون از قوانین و توضیحات بیولوژیکی که برای توضیح پدید آمدن حیات و موجودات و تبدیل مولکولها به سلولها آشنا نیستند، گمان میکنند یک کسی باید اینکار را کرده باشد، در حالی که در هیچ کتاب بیولوژی ای، هرگز به این اشاره نخواهد شد که اولین سلول را خدا آفرید! یا اینکه انسان را خداوند خلق کرد! اصولا از نام خدا در هیچ علمی خبری نیست، در هیچ فرمول فیزیکی از انشا الله و ماشا الله استفاده نمیشود، هیچ کتاب فیزیکی نمیگوید بیگ بنگ را خدا پدید آورده است (دلیل بیگ بنگ چه بوده است؟ اولین موجود رو کی آفرید؟ چرا یک چیز نمیتواند از ناچیز بوجود بیاید؟ اینها را بعدا کاملا توضیح می دهم )، زیرا خدا یک موجود تخیلی است و قرنها است از علم رانده شده است، بنابر این علت اینکه خداباوران از دیدن پیچیدگیهای جهان طبیعت به وجود خدا پی میبرند، نادانی آنها نسبت به قوانین طبیعت است، یا ناآگاهی و ترس آنها از گفتن اینکه دلیل فلان چیز را نمیدانم؛ که همواره این ترس باعث پدید آمدن موجودات متافیزیکی شده است.

مسئله دوم که بررسی آن بایستنی است، این قضیه است که خداباوران معمولا مطرح میکنند، اگر شما نقاشی ای را ببینید، پی به وجود یک نقاش میبرید، شما وقتی یک کامپیوتر میبینید، هرگز نخواهید گفت که این کامپیوتر خود به خود بوجود آمده است، بلکه به این فکر خواهید کرد که یک کسی این کامپیوتر را بوجود آورده است، پس وقتی به جهان نگاه میکنیم نیز باید به این فکر کنیم که یک کسی این جهان با این همه نظم و پیچیدگی را بوجود آورده است.

بگذارید این مسئله را نیز با داستان بسیار کوتاهی توضیح دهیم، فرض کنید فضاپیمایی به روی کره مریخ فرستاده میشود، و با موفقیت روی سطح آن فرود می آید و شروع به حرکت و ارسال تصاویر از سطح مریخ به زمین میکند، فضا پیما به زمین گزارش میدهد که یک سنگ در مقابل آن قرار دارد. دانشمندانی که روی زمین هستند متعجب نمیشوند، و به فضاپیما فرمان میدهند که به حرکت خود ادامه دهد، فضاپیما بازهم به مانعی برخورد میکند و  اینبار به زمین مخابره میکند که در مقابل یک ماشین تراشکاری قرار گرفته است، دانشمندان بر روی زمین بسیار تعجب میکنند و میگویند پس حتما روی مریخ تراشکاری وجود دارد!

براستی چرا ما وقتی با یک کامپیوتر یا نقاشی روبرو میشویم پی به این میبریم که یک نقاش باید این نقاشی را کشیده باشد یا این کامپیوتر را انسانهایی باید ساخته باشند، اما وقتی به یک درخت در وسط جنگل روبرو میشویم به این فکر نمیکنیم که این درخت را باید کسی ساخته باشد و برگها و شاخه هایش را به هم چسبانده باشد، یا وقتی به یک رودخانه برخورد میکنیم به این پی نمیبریم که این رودخانه را باید یک عده رودخانه ساز درست کرده باشند، یعنی کانالی کنده باشند و برفها را آب کنند و آب داخل آن کانال بریزند تا رودخانه پدید بیاید؟ مگر درخت و رودخانه از پیچیدگیهای کمتری نسبت به کامپیوتر و نقاشی برخوردار هستند؟ پاسخ بسیار ساده است، چون دانش و تجربه قبلی ما، مارا به آن وا میدارد که بدانیم نقاشی را نقاشی نقش میدهد، و کامپیوتر را نیز تکنسین هایی بوجود می آورند، اما ما نه دیده ایم و نه شنیده ایم که درخت را یک شخصی بوجود بیاورد، و شاخه هایش را به هم بچسباند، و میوه به آن بیاویزد، لذا دلیل اینکه ما از دیدن نقاشی پی به وجود نقاش میبریم، این است که قبلا نقاشی را دیده ایم که نقاشی میکشد و یا شنیده ایم. بنابر این مقایسه بین این دو و این نتیجه را گرفتن که جهان نیز چون همچون کامپیوتر پیچیده است، پس حتماً خدایی آنرا بوجود آورده است، غلط است.

نتیجه از کل این نوشتار اینکه نظم یک قانون عقلی و برهان نظم یک قانون قابل قبول از لحاظ فلسفی و عقلایی نیستند. نظم در واقع یک قرار داد است و ماهیت ریاضی یا علمی و فلسفی ندارد ندارد، در نتیجه برهان نظم یک برهان غلط است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردبرهان نظم

تحقیق در مورد اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه


تحقیق در مورد اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:49

فهرست:

سطوح اضطراب

اهداف یاددهی غلبه بر اضطراب عبارتند



مقدمه
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش
هدف کلی
اهداف جزئی
بررسی پیشینة پژوهش
یافته های پژوهش
نتیجه گیری
ضمائم ، منابع و مأخذ
منابع و مآخذ

 

اضطراب چیست ؟ سطو ح آن کدامست ؟ چه نشانه و انواعی دارد ؟ چگونه رفتارها را تحت تاثیر خود قرار میدهد و چگونه میتوان آن را ارزیابی کرد ؟

سوالهای فوق از محورهایی است که درمانگر باید اطلاعاتی را درباره آنها به مراجع انتقال دهد تا مراجع و درمانگر قبل از شروع شیوه های مداخله در آنها با یکدیگر همسو شوند و مفاهیم آنها یکسان گردد این یکسانی و تفاهم میتواند زمینه تاثیر روشها را گسترش داده دقت کاربرد آنها را کاملا ً تحت تاثیر قرار دهد و انتظارات همسانی در طرفین شکل گیرد

اضطراب مفهومی است چند بعدی و دارای سطوح مختلف که به عنوان پدیده ای بدنی ، شناختی ، عاطفی وبین فردی جلوه گر میشود اضطراب یک علامت هشدار دهنده است و باید خاطر نشان ساخت که اندکی اضطراب برای ادامه بقا و حفظ فرد از خطرات تهدید کننده و حراست از خود لازم است اما با وجود اینکه نوعی عامل انگیزشی محسوب میشود وقتی از حد میگذرد عامل اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارها میگردد بنابراین اضطراب ممکن است ما را از مسیر زندگی خارج کند به نحوی که مهار زندگی را از دست بدهیم براساس یافته های جدید میتوان چنین نتیجه گرفت که تمامی هیجانهای منفی از جمله اضطراب سطوح مختلف و چرخه ای را طی میکنند که میتواند معیوب و آسیب زا باشد

روان درمانگری تعاملی انسان بین درمانگر و مراجع یا مراجعین است هدف این تعامل کمک به مراجعی است که مشکل دارد اختلال رفتاری ، اختلال هاطفی اختلال تفکر و غیره یا مجموعه ای ازآنها حوزه هایی هستند که ممکن است مشکل افراد در آنهاباشد درمانگر بر اساس شناخت خود از شخصیت آدمی حوزه های تخصصی و فرایند روان درمانگری به فرد کمک میکند تا کنش وری خود را بهبود بخشد در هر حال روی آورد درمانگر برای کمک به مراجعین باید از نظر علمی ، اخلاقی و منطقی متناسب باشد .

شیوه های درمانگری اضطراب نیز بسیار متنوعند روی آوردهای روانشناختی مانند آموزش تنش زدایی و شناخت درمانگری به صورت فرایندهای همراه با درمانگریهای پزشکی سنتی در قلمرو اختلالهای جسمانی به کار بسته میشود در حد خطوط کلی میتوان روشهای درمانگری را به رغم تفاوتهای بنیادی آنها به دو گروه عمده تقسیم کرد روشهای درمانگری کلی و درمانگریهای متمرکز بر یک مشکل واختلال . روی آوردهای کلی یعنی دیدگاههایی که یک روش مشخص را در درمان همه اختلالها به کار می بندند ( مانند روی آوردهای روان تحلیل گری ) وروی آوردهایی که مشکل اصلی و ضوابط نشانه شناختی هر اختلال را در نظر میگرند و در مورد هر یک از اختلالها به گونه ای متفاوت عمل میکنند نتایج تحقیقات ، بخصوص در دو دهه اخیر نشان داده اند که درمانگری رفتاری ، شناختی و زیستی یعنی شیوه هایی که در چارچوب روی آوردهای دوم قرار میگیرند در درمان اختلالهای اضطرابی موثرتربوده اند روشهای روان پویشی و درمانگریهای انسانی نگر ـ هستی نگر ) در قلمرو روشهایی قرار میگرند که میتوان آنها را « روشهای درمانگری کلی » نامید .

اضطرای ، تنیدگی ، و سطوح آن

رابطه اضطراب و تنیدگی

تنیدگی و اضطراب مفاهیمی جدا از هم نیستند طیف تنیدگی از حیطه زیست شناختی تا حیطه روانی ـ اجتماعی گسترده است به تنیدگی به عنوان یک وضع بیرونی که خواسته های غیر معمول یا فوق العاده را بر شخص تحمیل میکند توجه کرده است سیل ، توفان ، ناتوانی در یک امتحان مهم ، جدایی از همسر و یا مبارزه از نمونه های بارز تنیدگی اند . همچنین تنیدگی میتواند به عنوان پاسخهای شخص به یک رویداد تنیدگی از اطلاق میشود که موارد زیر را در بر میگیرد

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اضطراب انواه درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه

پایان نامه بررسی در خصوص مفهوم نظم عمومی در حقوق بین الملل خصوصی

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه بررسی در خصوص مفهوم نظم عمومی در حقوق بین الملل خصوصی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی در خصوص مفهوم نظم عمومی در حقوق بین الملل خصوصی


پایان نامه بررسی در خصوص مفهوم نظم عمومی در حقوق بین الملل خصوصی

 

 

 

 

 

 

 

 

دانلود متن کامل این پایان نامه با فرمت ورد word

 

دیباچه

مفهوم نظم عمومی یکی از مفاهیم مهمی است که در حقوق و قوانین اغلب کشورهای اروپائی و غیراروپائی پیش‌بینی شده و وجود دارد.

دراروپا نسبت بدان چه از طرف حقوقدانان و چه از طرف دادگاهها توجه فوق‌العاده‌ای مبذول گردیده دانشمندان کشورهای مختلف به خصوص فرانسویان که خود مبتکر اصطلاح مذکور بوده‌اند در این زمینه بحث مفصل به عمل آورده‌اند و محاکم فرانسه ضمن آراء عدیده از آن استعانت جسته‌اند. این مفهوم همراه با افکار حقوقی فرانسه در قوانین مدنی کشورهای دیگر اروپائی و غیر اروپائی وارد شد وخواه‌ناخواه دامنه مباحثه و گفتگو به میان حقوقدانان غیر فرانسوی نیز کشیده شده ولی بر اثر اختلاف عقاید آراء علما و رویه قضائی ممالک مختلف راجع به این موضوع از یکدیگر فاصله آشکاری گرفته‌اند.

مثلاً دیوان کشور بلژیک با دیوان کشور فرانسه و مقنن آلمانی با مقنن فرانسوی دراین‌باره اختلاف نظرهای بارزی به هم رسانده‌اند با عده‌ای علیرغم دسته دیگر، مفهوم نظم عمومی را جزء یک زائده حقوقی و موجب گمراهی چیز دیگری ندانسته‌اند. نه تنها اصطلاح نظم عمومی در فرانسه و کشورهای مشابه دچار این سرنوشت شده بلکه معادل آن در حقوق انگلیس و آمریکا که به سیاست عمومی معروف شده نیز به همین سرنوشت دچار گردیده است دانشمندان و قضات انگلیس و آمریکایی مانند فرانسویان درباره نظم عمومی اتفاق نظر ندارند و نوعاً آن را تعریف نشدنی می‌دانند.[1]

نقادیها و گفتگوهای موافق از قلمروحقوق داخلی کشورها گذشته و در محافل بین‌المللی مباحث عمد‌ه‌ای را بوجود آورده است. از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد مساله نظم عمومی مرتباً در کمیته‌ها و مجامع و کنفرانسهای حقوق بین‌الملل خصوصی دقیقاً مورد مطالعه و بحث و انتقاد واقع گردیده و طرحهای مهمی از طرف علمای بزرگ حقوق بین‌الملل تهیه و به معرض شور گذارده شده و گاهی طرحهای مذکور به تصویب مجامع صلاحیتدار نیز رسیده است و دولتهای مختلف در معاهدات و قراردادهای بین‌المللی همیشه به مفهوم نظم عمومی اشاره نموده‌اند. توجه عمیق دانشمندان و مراجع بین‌الملل به جایی رسیده که دیوان دائمی داوری لاهه چند بار به استناد نظم عمومی آرائی صادر نموده و مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1945 آزادی و اعمال افراد را به نظم عمومی محدود ساخته است.[2]

پس با عنایت به همه این مراتب تردید نمی‌توان داشت که مفهوم نظم عمومی در حقوق معاصر جنبه جهانی داشته و از واقعیات مسلم حقوقی به شمار می‌آید. هر قدر در اروپا و امریکا به این مفهوم دقیق‌تر شده‌اند در ایران توجهی بدان نکرده‌اند و به حکایت مجموعه‌های رویه قضائی هنوز دادگاهای ایران و حتی دیوان کشور در هیچ قضییه‌ای به نظم عمومی استناد ننموده است. نه فقط در محاکم بلکه در تألیفات حقوقدانان هم کمتر بدان عنایت گردیده و در مواقع ضروری را اشاره ساده‌ای اکتفا شده است. عدم التفات دانشمندان حقوق و قضات کشورما به مفهوم نظم عمومی در قبال علاقه فوق‌العاده حقوقدانان و محاکم خارجی جالب توجه است. هر چند می‌توان گفت که این عدم توجه تا حد زیادی معلول تازگی مفهوم مزبور در حقوق ایران است. اما به نظر می‌رسد این بی‌اعتنائی علت اصطلاح‌شناسی دارد. اصطلاحات حقوقی هر ملتی میراث مدنیت و مولود حیات اجتماعی آن ملت است و اصطلاحات تقلیدی که از خارج مانند کالاهای تجارتی وارد حقوق کشوری می‌شود خود به خود جالب توجه و منشاء آثاری نخواهند بود. بلکه باید قبلاً وسیله اهل اصطلاح و نویسندگان حقوقی مورد بحث و انتقاد‌ کافی قرار گرفته و به افکار عمومی عرضه شوند. تا آنکه تدریجاً‌در اذهان جایگیر شده و شکل پذیرند. اصطلاح نظم عمومی شاید به همین سبب تاکنون نتوانسته است چنانچه باید و شاید افکار حقوقدانان ایرانی را به خود معطوف سازد.

راجع به تعریف نظم عمومی و وظیفه‌ای که در حقوق برای آن وجود دارد اختلاف نظرهائی میان دانشمندان به وجود آمده. آنهائی که با آزادی فردی بیشتر علاقه‌مندند در تهدید قلمرو و نفوذ آن کوشاترند بعکس کسانی که به سوسیالیسم متمایل‌ترند برای توسعه حدود آن تعصب بیشتری به خرج داده‌اند.[3]

حقوقدانان داخلی و بین‌المللی بر سر این مطلب در منازعه‌اند که مفهوم نظم عمومی به کدام رشته از حقوق داخلی و بین‌الملل خصوصی ارتباط دارد و از مفاهیم اختصاصی کدام یک محسوب می‌گردد. [4]

برخی از متخصصین حقوق بین‌الملل آن را متعلق به حقوق بین‌الملل خصوصی دانسته‌اند و حال آنکه دیگران اکثراً از آن حقوق داخلی محسوبش داشته‌اند.

اختلاف منابع و ساختمان حقوق کشورهای مختلف اروپائی نیز به نوبه خود در طرز تفکر متفکرین آن ممالک موثر واقع شده و باعث بروز اختلافاتی بین‌ حقوقدانان و محاکم کشورهای مذکور در زمینه مصادیق نظم عمومی گردیده است ممکن است امری در حقوق فرانسه مصداق نظم عمومی به حساب رود ولی در انگلستان یا آلمان یا سوئیس چنان نباشد این قبیل تمایزات و تفاوتها در مقام مقایسه حقوقق ایران و اروپا محسوس‌تر به نظر می‌رسد. مثلاً تعدد زوجات در ایران جایز ولی در اروپا ممنوع است. اختیار طلاق در ایران با شوهر است ولی در اروپا محتاج به رسیدگی قضائی و صدور حکم از دادگاه صلاحیتدار است. اختلافات مذکور نه فقط در حقوق داخلی بلکه در حقوق بین‌الملل خصوصی هر یک از آن کشورها هم جالب توجه است. تاثیر بعضی از قوانین داخلی در خارج از مرزهای قلمرو خویش و اصطکاک میان قوانین کشورهای مختلف از نظر نظم عمومی یک رشته افکار و قواعدی سوای آنچه در داخل کشورها مطرح است به وجود آورده است. مکتب ساوینی و طرفداران او اصل اشتراک حقوقی و مکتب منچینی و طرفداران او اصل شخصی بودن قوانین و مکتب پیله و طرفداران او اصل سرزمینی بودن قوانین و مکتب انگلیسی و آمریکائی اصل نزاکت را مبنای حل تعارض قوانین قرار داده‌اند [5]. با توجه به وجود چنین پیش فرضهائی در شناخت این مفهومم به تعاریفی که از نظم عمومی در فرهنگهای حقوقی و دانشنامه‌های حقوقی و کتب مختلف توسط دانشمندان حقوق ابراز گردیده باید رجوع کرد.

 بخش اول: نظم عمومی در حقوق

مقدمه

در این بخش آنچه مورد توجه است مطالعه نظم عمومی در کلیت علم حقوق است. برای شناخت مفهوم نظم عمومی در حقوق بین‌الملل خصوص که یک مساله خاص نسبت به عنوان عام نظم عمومی در حقوق است. بلا‌شک باید ابتدائاً به مفهوم کلی‌ وعام که این مفهوم خاص از آن نشأت گرفته است مراجعه کنیم.

این بخش در هفت فصل ارائه گردیده است. ابتدائاً تاریخچه‌ای از مفهوم مورد نظر ارائه می‌گردد. آنگاه مبانی نظم عمومی و تعریف نظم عمومی در علم حقوق و نظراتی که پیرامون آن وجود دارد مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل چهارم به خصوصیت نظم عمومی که همانا نسبیت آن در زمان و مکان است می‌پردازیم و آنگاه منابع نظم عمومی که بحث جالب و مهمی است مورد توجه قرار گرفته است و قطعاً اهمیت منابع در شناخت قواعد حقوقی غیر قابل انکار است. اقسام نظم عمومی و تقسیم‌بندی از مفهوم مذکور از جنبه‌های مختلف و سرانجام رابطه میان اخلاق حسنه و نظم عمومی دو اصطلاح که در علم حقوق در اکثر موارد هم عرض و مترادف محسوب می‌گردد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی در خصوص مفهوم نظم عمومی در حقوق بین الملل خصوصی