لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
واقعیت هایی در مورد آشویتس
آسویتس – بپرکانو- تبدیل به مرکز کشتار شده بود جایی که بیشترین تعداد یهودی های اروپا کشته شدند. بعد از یک کشتار آزمایشی به وسیله گاز در این مکان در سپتامبر 1941 ،850 نفر افراد بیمار و افرادی که به سوءتغذیه دچار بودند به قتل رسیدند. که پس از آن قتل دسته جمعی به یک امر روتین تبدیل شدو تا اواسط سال 1942 استفاده از گاز zyklon-B برای کشتار جمعی یهودیان در آشویتس آغاز شد. که در آنجا قتل عام بر اساس معیار صنعتی بیش از 3 میلیون کشته بر اثر گازگرفتگی ، بیماری ، تیر باران و سوختگی به جای گذاشت.
از هر 10 نفر 9 تای آنها یهودی بودند. علاوه بر آن کولی ها ، ابزار جنگی شوروی و انسانهایی با ملیت های مختلف در اتاق های گاز کشته شدند و از 14 می تا 8 جولای مقدار 437402 یهودی مجاری به وسیله 148 قطار به آشویتس فرستاده شدند که این شاید بزرگترین تبعید گروهی در طول هلوکاست باشد.
آشویتس بیرکانو بزرگترین کمپ متمرکز و مجهز به امکانات قتل عام در نزدیکی شهر آشویسیم که کلیسای لهستان قرار داشت که به دستورهای بریش هیلمر به دست آمده فرمانده گشتاپو در 27 آوریل 1960 بنا شده بود. برنامه های شخصی گوئیلز و هیلمر به دست آمده از بایگانی سری شوروی نشان می دهد که آدولف هیتلر شخصا دستور قتل عام یهودیان را طی یک جلسه با حضور دولت مردان مذهبی آلمان نازی در دیوان صادر کرده است. و گائیلز در نوشته های خود این امر را بیان می کند که با توجه به خواسته های یهودیان تصمیم به نابودی آنها گرفته شد.
بچه های هلو کاست
در آشویتس اغلب کودکان در بود ورود کشته می شدند. کودکان متولد شده در کمپها در دم کشته می شدند. در اواخر جنگ به منظور کاهش هزینه ها و ذخیره گاز با توجه به حساب حسابرسی ها تصمیم بر آن شد که بچه ها رازنده زنده مستقمیا وارد کوره یا چالهای آتش بیندازند.
لوسی آرلس برگر زندگی این کودکان را توصیف می کند:
بچه ها نیز مانند بزرگسالان بسیار لاغر بدون ماهیچه یا چربی و با پوست بسیار نازک و به طوری که استخوانهای آنها از زیر پوست پیدا بود همراه به زخم های عمیق گرسنگی و وارفتگی از دور در آنها نمایان بود. با فک های تو رفته و گونه هایی شبیه به سرطانی ها بدن تحلیل رفته آنها به دلیل گرسنگی بیش از حد پر از آب بود.
بچه ها به مانند کیسه های بی شکل دیگر توان حرکت کردن را نداشتند. بیماری هایی مانند اسهال هفته ها به طول می انجامید و تقریبا چیزی از بدن آنها باقی نمانده بود و . . .
و به اصطلاح دکترهای کمپ در خصوص دکتر به نام ژوزف منگل بچه های یهودی و کولی ها را به طرز وحشتناکی شکنجه می داد. بیماران در اتاق های فشار قرار می گرفتند و داروهایی بر روی آنها تست می شد و سرانجام یخ زده و می مردند. همچنین افراد در معرض بسیاری از دیگر شکنجه ها بودند.
به یاد دارم زمانی که یک مادر نمی خواست از دختر 13 ساله اش جدا شود و به صورت یک مأمور ss که می خواست بچه اش را از او جدا کند چنگ انداخت منگل اسلحه خود را بیرون آورد و هر دوی آنها را به قتل رساند. به عنوان تنبیه او همه افرادی را که از قبل برای کار انتخاب شده بودند به درون اتاقهای گاز فرستاد.
من مشاهده می کردم که همانطور که انگشت افسر نازی منگل روی ماشه تفنگ بود یواش یواش را می رفت با جدا کردن اعدامی ها و افراد دیگر اعدامی ها را به سمت چپ و دیگر افراد را به سمت راست فرستاد. چهارصد هزار نوزاد ، کودک، دختر جوان، مادر ، پدر ، پدربزرگ به تدریج به سمت چپ فرستاده می شدند. بعضی مواقع اشتیاق در چشمان منگل موج می زد و آن زمانی بود
تحقیق درباره واقع