چکیده : در حالی که خانوارهای کشاورز تولید کنندگان اصلی غذا می باشند، پژوهش های مختلف نشان داده اند که بسیاری از آنان از امنیت غذایی کافی برخوردار نیستند. همین امر موجب گردیده که ناامنی غذایی به عنوان یکی از چالش های اساسی ساکنان مناطق روستایی و نهادهای دولتی قلمداد شود. هر چند هدف گذاری های توسعه کشور بر افزایش تولید متمرکز شده، اما مروری بر نظریه آمارتیا سن نشانگر آن است که ناامنی غذایی در اثر کمبود غذا ایجاد نشده و عمدتاً حاصل کارکرد فقر و شرایط اقتصادی می باشد. بنابراین هدف این مقاله استفاده از روش فراتحلیل برای آزمون نظریه آمارتیا سن در شرایط ایران و شناسایی سازه های تعیین کننده ناامنی غذایی در میان خانوارهای روستایی است. یافته ها نشان می دهند که کاهش تولید، تنها عامل تعیین کننده امنیت غذایی نبوده و ناامنی غذایی حاصل مجموعه ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی- سیاسی، علمی – تکنولوژیک، فیزیکی، زیستی و شیمیایی، و جمعیت شناختی است. بنحوی که سازه های اقتصادی، اجتماعی – سیاسی و علمی – تکنولوژیک، تبیین کننده ۵۳ درصد از عوامل تعیین کننده ناامنی غذایی در مناطق روستایی می باشند. بنابراین نهادهای ترویجی می بایست با افزایش سطح دانش و آگاهی، و بهبود سرمایه های انسانی و اجتماعی خانوارهای روستایی، دسترسی آنان به غذا را افزایش دهند. همچنین اجرای برنامه های حمایتی برای فقرای روستایی می تواند نقش موثری بر افزایش پایداری مالی و کاهش آسیب پذیری غذایی آنان داشته باشد.
واژه های کلیدی: ناامنی غذایی، نظریه آمارتیا سن، ترویج، فقر، خانوار روستایی
واکاوی ناامنی غذایی در جوامع روستایی ایران با بکار گیری نظریه آمارتیا سن: راهکارهایی برای ترویج