نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پیامبر

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر


تحقیق در مورد پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:30

فهرست مطالب ندارد 

 

مقدمه

رسول الله (ص) به روایت اهل سنت در روز دوازده ربیع الاول و به روایت اهل تشییع هفده
 ربیع الاول و به روایتی که شاید صحیح تر باشد، دوم ربیع الاول در آغوش علی (ع) رحلت کرد. ولی بر خلاف سفارشات بسیار آن حضرت مبنی بر حفظ اتخاذ و وحدت و پرهیز از اختلاف
 ودو دستگی و رقابت بر سر دنیا، جامعه اسلامی به دو گروه هواداران خلفا و دوستداران علی(ع)
 و اهل بیت تقسیم شدند. ریشه این اختلاف به واقعه ای به نام سقیفه باز می گردد. با رحلت رسول الله (ص) انصار برای اینکه از خلافت باز نمانند وترس و نگرانی که از مهاجران قریش داشتند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و خلافت خود را مطرح کردند[1]. در این هنگام سه تن
 از مهاجران قریش به نام های ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح که نگران حکومت دنیاوی رسول الله (ص) بودند، خود را به سقیفه رساندند. در این میان ابوبکر خویشاوندی با رسول الله (ص) و امامت و رهبری قریش و پست وزارت را برای انصار مطرح کرد2. بدین سبب گروهی از انصار با دشمنی قبیله ای که در میان اوس و خزرج وجود داشت از خواسته قبلی خود واپس نشستند و با ابوبکر بیعت کردند. فردای آن روز، صبح سه شنبه، با حضور مهاجران و سران قریش در مسجدالنبی با ابوبکر بیعت شد. با بازگشت ابوسفیان از محل ماموریت خود با امتیازاتی که دست آورد، به این گروه پیوست. بدین سان گروه حامیان خلفا شکل گرفت. اینان در جنگ جمل در برابر علی (ع) خود را شیعه عثمان نامیدند و بعدها عنوان « اهل السنه و الجماعه » و یا « اهل العدل والسنه » را برای خود برگزیدند. سرانجام مناقشات میان اصحا حدیث یعنی مالکی ها ، حنبلی ها و شافعی ها
 با اصحاب رای یعنی حنفی ها سبب شد تا در زمان القادر بالله این چهار مذهب به رسمیت شناخته شود.

گروه دوم هواداران اهل بیت و شیعیان علی (ع) بودند. اینان با استناد به حدیث ثقلین و سفینه ی نوح ، خاندان رسول الله  (ص) را تنها شایسته ی خلافت می دانستند. آنان معتقد بودند در قران هرگاه مسئله جانشینی پیامبران مطرح شده، خداوند در یکی از فرزندان و خویشاوندان ذکور که آلوده به گناه نشده باشند، قرار داده است. به همین سبب علی (ع) به نص جلی از سوی رسول الله (ص) در غدیر خم که فرمود: « من کنت مولاه و علی مولاه » و در جریان میهمانی خویشان و اقوام، علی (ع) را جانشین و خلیفه خود قرار داد. دیگر نص خفی شامل مقدم داشتن علی (ع) بر ابوبکر در ابلاغ سوره برائت و حدیث منزلت و ثقلین و سفینه نوح بود که اهل بیت و علی (ع) را شایسته مقام امامت و خلافت می دانستند. رهبران این گروه: عمار، مقداد ، ابوبکر و سلمان بودند که ارکان تشیع را تشکیل می دهند این چهار نفر علی (ع) را پیشوا و راهنمای خود ساختند و در تشیع اسلام پیشگام بودند. ابوبکر در آغاز خلافت خود دشواری سهمگینی پیدا کرد و آن ظهور پیامبر نمایان
 و برگشتگان از دین بودند که مورخان تحت عنوان جنگ های (رده) از آن یاد کرده اند. با بررسی دقیق روایات پیرامون جنگ های رده بر ما روشن می گردد، بازگشتگان از دین شامل گروه های زیر بودند:

الف: پیامبران دروغین :  در واپسین روزهای حیات رسول الله (ص)، « اسود عنسی » در یمن
 و « مسیلمه بن حبیب » در میان بنی حنیفه ادعای پیامبری پرداختند. در روزگار ابوبکر پیامبر نمایان دیگری همچون « سجاح » و « طلیحه بن خویلد اسدی » ظهور کردند.

ب: مخالفان پرداخت زکات:  گروهی از قبایل عرب با حفظ ایمان و اسلام خویش و انجام
 دیگر واجبات دینی از پرداخت زکات به خلیفه اول خودداری می کردند.  

ج: مخالفان رهبری ابوبکر:  گروهی از قبایل عرب برخی از مردم کنده و بنی تمیم ، خلافت ابوبکر را به رسمیت نمی شناختند و خواهان تفویض قدرت سیاسی به اهل بیت رسول الله (ص) بودند. گروهی نیز همچون مردمی از طی و بنی اسد و بنی فزاره، ابوبکر را برای اداره ی خلافت ضعیف می دانستند و می گفتند:  ما هرگز با «ابوفصیل» بیعت نخواهیم کرد. بدین سان بر ما روشن
 می گردد:

1-  همه قبایل عرب از دین برگشته نبودند. زیرا مردم مکه و مدینه منوره و میان این دو شهر
 و بسیاری از قبایل نجد، تهامه و یمن همچنان مومن و وفادار به اسلام باقی مانده بودند.

2-  همه سرداران خلیفه اول با برگشتگان از دین نمی جنگیدند بلکه با مانعان زکات و مخالفان خلافت ابوبکر نیز می جنگیدند تا آنان را تسلیم خلافت کنند. آنگونه که سه تن از سرداران خلیفه حضر موت با برخی از شاخه های قبیله کند جنگیدند و آنان را ناگزیر به تسلیم کردند.

خلیفه اول پس از سرکوبی بازگشتگان از دین و مخالفان خود با خشونت هر چه تمام تر و ایجاد آرامش نسبی در جزیره العرب به دعوت مثنی بن حارثه شیبانی ، یکی از شیوخ قبایل همجوار حیره و ایران، برای کاهش  تنش ها و مخالفت های سیاسی داخلی و برای جلوگیری از درگیری های داخلی عرب و استفاده از نیروی جنگی بالقوه این قبایل در راه جهاد و گسترش اسلام، سرداران نظامی خود را به دو سوی شمال و شرق جزیره العرب گسیل داشت.

خلیفه پیر پس از آسودگی از جنگ های رده، خالد بن ولید مخزومی، فرمانده نظامی ارشد خود را مامور حمله به مرزهای ایران کرد و مثنی بن حارثه را دستور داد به خالد بپیوندد. خالد ابتدا
«ابله » و « خریبه » را به جنگ و « درتی » و « هرمزجرد» را به صلح فتح کرد و با اهالی
 « الیس» به شرط راهنمایی و کمک به مسلمانان صلح نمود. شایان توجه است ظاهرا روایت طبری که از سیف بن عمر تمیمی سازنده روایت، اشخاص و مکان های دروغین اخباری درباره مثنی، ولجه و الیس و کشته های بسیار در این پیکارها آمده ، درست باشد زیرا در شهرهای مرزی و پادگان های آن نمی توانسته چنین نیروی عظیمی باشد که تنها در الیس هفتاد هزار نفر کشته شده باشند. وی فرمانده پادگان های دولت ساسانی در مرزهای اعراب را در محل تلاقی دجله و فرات شکست داد و به سوی حیره حرکت کرد. حیره در این حال وابستگی چندانی به دربار تیسفون نداشت زیرا پس از کشته شدن نعمان بن منذر عامل خسرو پرویز بر حیره و شکست قوای ساسانی در پیکار زوقار، موقعیت ساسانیان در حیره متزلزل بود، به همین سبب حاکم حیره به نزد خالد رفت و با وی  قرار سالی یکصد هزار درهم و راهنمایی مسلمانان و موصون ماندن معابد و قصور شهر صلح نمود.[2] خالد پس از حیره انبار را به صلح فتح کرد و با اهالی عین التمر بجنگید و آن را فتح نمود. از جمله اسرای عین التمر سیرین و یسار جد محمد بن اسحاق مورخ می باشند. ابوبکر پس از ارسال سپاه به شام چون از کفایت سرداران خود اطمینان نداشت دستور داد تا خالد بن ولید از جبهه های عراق به سوی شام برود. خالد نیز از راه صحرا خود را به شام رسانید و در نبرد «اجنادین» شرکت کرد و بر اثر فرماندهی وی ، سپاه اسلام بر رومیان پیروز شد. کار فتوحات با مرگ خلیفه اول پایان نیافت و خلیفه دوم ( عمربن خطاب )، ابو عبیده ثقفی را به فرماندهی سپاه اسلام در عراق انتخاب کرد. وی در رمضان سال سیزده هجری در محل « قس الناطف» در برابر فرمانده ایرانی  « ذوالحاجب مردانشاه ( بهمن جادویه ) »  زیر پای پیل کشته شد. و چهار هزار نفر از مسلمانان کشته شدند و برخی نیز به مدینه فرار کردند. شکست پل، گستردگی نیروهای عملیاتی در شام و عراق و کمبود نیروی جنگ جو خلیفه را واداشت تا از نیروهای گسترده قبایل یمنی و کسانی  که سابقا از دین برگشته بودند برای شرکت در جبهه های شام و عراق دعوت به عمل آورد، بدین سان نیرویی گسترده از قبایل عرب که تربیت دینی صحیحی نداشتند در فتوحات شرکت کردند. عمر گروهی از نیروهای قبایل جنوبی از « بجیله» و «ازد» و دسته هایی از « بنی کنانه، بنی تمیم و عبدالقیس» را به عراق نزد مثنی فرستاد. وی با نیروهای تازه نفس در ساحل غربی فرات در محلی به نام « بویب»( نخیله )  با « مهران» فرمانده ایرانی روبه رو شد و شکست سختی به سپاه ساسانی وارد کرد. در این حال اوضاع سیاسی تیسفون به هم ریخته بود و هر از گاهی شاهزاده ای از میان فرزندان ذکور یا دختران ساسانیان با کمک سرداران بر تخت می نشست و اکنون نوبت به یزد گرد سوم رسیده بود. به همین سبب قدرت سیاسی و نظامی ساسانیان به سستی گرایید و کارشناسان به ناتوانی کشید و شوکت ایشان از هم پاشیده شد و سپاهیان جرات خود را از دست دادند. «رستهم » که در این زمان نایب السلطنه حقیقی پادشاه ساسانی محسوب می گشت، وی مردی با تدبیر و سرداری دلیر بود. رستهم از خطر عظیم حمله عرب که کشور را تهدید می کرد آگاهی داشت ، خود فرماندهی کل سپاه ساسانی را بر عهده گرفت و به دفع دشمن همت گماشت و سپاهی بزرگ فراهم کرد و در « قادسیه» نزدیک حیره با « سعد بن ابی وقاص» فرمانده سپاه مسلمانان رو به رو شد. رستهم، چهار ماه از جنگ خودداری کرد و در این میان رفت و آمد سفرا سودی نبخشید و رستهم به « مغیره بن شعبه» سفیر سعد گفت : « سوگند به خورشید و ماه که آفتاب فردا به چاشتگاه نخواهد رسید مگر آنکه همه شما را به قتل خواهم رساند.» مغیره  نیز گفت: « لا حول ولا قوه الا بالله » و بازگشت. جنگ سه روز طول کشید و رستهم شخصا جنگ را اداره میکرد، در حالی که در زیر خیمه نشسته و درفش کاویانی را که نمودار شوکت و قدرت ایران بود، در رابر خود نصب کرده بود. رستم با زخم های شمشیر و نیزه فراوان کشته شد و درفش کاویانی به دست اعراب افتاد و شکست به سپاه ساسانی راه یافت و بسیاری از سپاهیان رستم به مداین گریختند یا کشته شدند و یا به اسارت در آمدند. ‌

با فرار بقایای سپاه رستم به مداین، مسلمانان پیشروی کردند و در ساحل دجله اردو زدند و در آنجا ماندند تا دوبار خرمای تازه خوردند. عموم دهقانان سواد میان دجله و فرات چون قدرت نظامی مسلمانان را دیدند به نزد سعد آمدند و با وی صلح کردند. در این مدت سعد موفق شد « ساباط‌ » را به پیمان صلح و نواحی غربی مداین را فتح کند. سقوط مناطق غربی پایتخت موجب فرار یزدگرد شد. وی با گنجینه و جواهرات گرانبها و زنان و کودکان و حرم خود به « حلوان » گریخت و  «خرزاد» برادر رستم را به جانشینی خود در مداین گماشت. هنگامی که این خبر به سعد رسید دستور داد سپاهیان عرب از یک نقطه ی کم عمق دجله عبور کردند و خود را به «اسپانبر»  رساندند. خرزاد از دروازه شرقی مداین همراه لشکریان خود به جلولا عقب نشینی کرد و مسلمانان وارد مداین شدند و غنایم بسیار به دست آوردند. سعد وارد ایوان مداین شد و پس از سه روز در کاخ سفید سکونت گزید و دستور داد اموال و گنجینه ها را از کاخ ها جمع آوری و شماره نمایند. سعد ایوان مداین را به مسجد قرار داد و نخستین نماز جمعه را در ماه شعبان در آن بخواند. در این میان گروهی از مرزبانان در یکی از قلعه ها متحصن شدند و تسلیم نشدند سعد به سلمان فارسی دستور داد نزد آنان رود و با آنان مذاکره کند. سلمان به نزد آنان رفت و به زبان فارسی از آنان درخواست کرد تا خود را تسلیم کنند. سلمان به آنان امان داد و گفت: « نام من روزبه است و هنگامی که نزد پیامر این امت رفتم مرا چنان گرامی داشت که یکی از خاندان خود قرار داد.» در این حال مرزبانان از قلعه خارج شدند و نزد سلمان و سعد، اسلام آوردند. در این حال هزاران نفر از مردم مداین از آنان پیروی کردندو به دین اسلام درآمدند.

نبرد جلولا

هنگامی که سعد باخبر شد گروهی از سپاهیان ساسانی دستور یزدگرد در جلولا گرد آمده اند، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص را با دوازده هزار نفربه جنگ آنان فرستاد. هاشم پس از پیکاری سهمگین در اواخر سال شانزده هجری موفق به فتح جلولا شد. «جریر بن عبدالله بجلی » نیز خانقین را به جنگ گشودپس از آن هاشم بن عتبه با دهقانان مهروذوبند نجیم صلح کرد.

بنای بصره و کوفه

با فتح مداین و شکست کامل نیروهای ساسانی در عراق مسلمانان برای هدایت فتوحات نیاز به پادگتن هایی داشتند. بدین سان در جنوب عراق در سال چهارده به فرمان خلیفه دوم، « عتبه بن غزوان » شهر بصره را طرح ریزی کرد. از این پس شهر بصره هدایت فتوحات را در مرکز و جنوب ایران و خراسان را بر عهده داشت. حاکم این شهر پس از عتبه بن غزوان، « مغیره بن شعبه ثقفی» بود تا اینکه از او خلافی سر زد و خلیفه به جای وی ابوموسی اشعری را گماشت. ابوموسی به فرمان خلیفه دوم از ابله به خوزستان ایران لشکر کشید و بر اهواز و روستاهای آن دست یافت و شوش را به صلح فتح کرد. سپس ابوموسی با هرمزان خوزستان در شوش بجنگید و آن شهر را با کمک سپاهیان کوفه و راهنمایی برخی از ایرانیان فتح کرد. همچنین ابوموسی شهرهای رامهرمز و جندی شاپور را نیز به صلح بگشود.

کوفه

سعد بن ابی وقاص پس از آنکه از سوی خلیفه دوم ماموریت یافت هجرتگاهی برای مسلمانان بسازد، «حذیفه بن یمان » و « سلمان » را بفرستاد تا محل مناسبی را انتخاب کنند. آن دو نیز ریگ زار کوفه را انتخاب کردند.  سعد نیز در محرم سال هفدهم از مداین به کوفه آمد و آن شهر را طراحی کرد. وی مسجد و دارالاماره را در جایی بلند قرار داد و در چهار جهت اصلی معابر بزرگ را تعیین کرد و محله ها را میان معبرها قرار داد. سعد با قرعه کشی بخش غربی را برای نزاری ها و بخش شرقیرا برای اهل یمن قرار داد. جمعیت شهر کوفه شامل دوازده هزار نفر یمنی و هشت هزار نفر نزاری و چهار هزار سرباز دیلمی که پس از پیکار قادسیه اسلام آوردند و سعد بن ابی وقاص آنان را در کوفه سکونت داد.

پس از تاسیس شهرهای بصره و کوفه، فتح بقیه شهرهای ایران و اداره ی آنها بر عهده این دو شهر بود ولی برخی از شهرهای فارس را عثمان بن ابی العاص والی بحرین از راه دریا بگشود. وی در سال نوزده، شهر «توج» را فتح کرد. و در آن مسجد جامعی بساخت و آن شهر را پایگاه و محل هجرت مسلمانان قرار داد. وی ارجان، مجاور توج، را به جنگ گشود و کازرون و بوبندجان را از کوره شاپور فتح کرد. شیراز و دارابجرد و فسا با پیمان صلح به وسیله عثمان فتح شد و جهرم به جنگ گشوده شد و اصطخر با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن عامر فتح شد.[3]

فتح مناطق غربی و مرکزی ایران

یزدگرد در سال نوزده، از حلوان به اصفهان گریخت. به همین سبب جریربن عبدالله بجلی، حلوان و قره میسن را به صلح فتح کرد. یزدگرد از اصفهان مردان شاه ذوالحاجب را با شصت هزار نفر با درفش کاویانی برای جلوگیری از تهاجم اعراب به نهاوند فرستاد. عمار بن یاسر والی کوفه خلیفه را باخبر ساخت. عمر نیز نعمان بن مقرن را به نهاوند فرستاد. در گرماگرم پیکار نعمان کشته شد و نایب وی « حذیفه بن یمان » نبرد را ادامه داد تا مسلمانان پیروز شدند. حذیفه با مردی به نام دینار بر سر اموال و منازل مردم نهاوند به شرط پرداخت جزیه و خراج صلح کرد. این پیروزی بزرگ را مسلمانان « فتح الفتوح » نامیدند.

پیکار نهاوند زمینه سقوط کامل دولت ساسانی شد زیرا یزدگرد از اصفهان به اصطخر و کرمان و سجستان و خراسان متواری شد. از آن پس لشکریان پراکنده مرزبان و سرداران ساسانی و ویسپوهران نیز نتوانستند چندان مقاومتی از خود نشان دهند و راه فتح شهرهای مرکزی و شرقی ایران به روی مسلمانان گشوده شد. جریر بن عبدالله بجلی در سال 23 هجری همدان را به صلح فتح کرد و ری و دشتبی به وسیله «عرو بن زید طایی» به جنگ فتح شد ولی پس از مدتی نقض کردند و دوباره با پیمان صلح تسلیم شدند. برا بن عازب، با مردم ابهر و قزوین صلح کرد ولی اهالی قزوین از پرداخت جزیه اکراه داشتند و اسلام آوردند. حذیفه بن یمان به سوی اردبیل لشکر کشید و با مرزبان آن پیمان صلح بست. اصفهان نیز در سال 23 هجری با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن بدیل خزاعی فتح شد.

یزدگرد سوم پس از پس از فرار به سوی کرمان و سجستان چون مورد بی مهری مرزبان آن قرار گرفت به خراسان گریخت و ماهویه مرزبان مرو اورا پذیرا شد وای هنگامی که بدرفتاری یزدگرد را بدید نیزک طرخان را علیه یزدگرد یشورانید. نیزک نیز با سپاهی از ترکان به جنگ یزدگرد آمد.

سپاهیان یزدگرد شکست خوردند و آخرین شاه ساسانی بگریخت. و بنابر روایات به دست آسیابانی کشته شد. با مرگ وی فرجام ساسانیان با طوفان حادثات و هم بر دست سپاهیان اسلام به پایان آمد.

 

 

فتح خراسان

با فتح ری و اصفهان راه مشرق ایران بر روی اعراب باز شد. قومن و دامغان با صلح به دست آنان افتاد. عبدالله بن بدیل خزاعی فاتح اصفهان طبسین را به صلح بگشود. قهستان، رستاق زام از توابع نیشابور، بیهق، زاوه، خواف. اسفراین به جنگ گشوده شد. شهرهای نیشابور، نسا، ابیورد، سرخس، هرت، بادغیس، پوشنگ با پیمان صلح فتح شد. کنارنگ، طوس و ماهویه مرزبان مرو با عبدالله ابن عامر پیمان صلح بستند. اهالی مرو نیز قرار گذاشتند مسکن در اختیار اعراب بگذارند. در این هنگام اهالی طخارستان و جوزجان و طالقان و فاریاب علیه مسلمانان متحد شدند ولی احنف بن قیس تمیمی کشتاری سخت از آنان کرد. جوزجان به جنگ گشوده شد و اهالی طالقان و بلخ نیز با پیمان صلح تسلیم گردیدند. سجستان و مدینه آن زرنج با پیمان صلح تسلیم شدند. انحطاط دولت ساسانی پیش از حملات اعراب مسلمان آغاز شده ود و عوامل گوناگون داخلی و خارجی زمینه های آن را فراهم کرده بود. سرزمسن ایران از سال 12 تا 31 هجری به جز شمال ایران و ماوراالنهر به دست اعراب فتح شد. شهرهای ایران یکی پس از دیگری به جنگ و بیشتر با پیمان صلح به دست مسلمانان افتاد و ایران جزو سرزمین های خلافت اسلامی درآمد و شهرهای ایران به وسیله دو فرمانداری کوفه و بصره اداره می شد، ولی جریان اسلامی شدن و پذیرفتن اسلام از سوی ایرانیان و گسترش فرهنگ اسلامی با این سرعت ممکن نشد زیرا برخی از شهرها همچون ری، اصطخر، سغد، بخارا و سمرقند، نقض عهد می کردند و اسلام دین ایمان وعقیده بود. جریان اسلامیت ایران از هنگام فتوحات تا سده چهاردهم هجری ادامه داشت و مردم ایران به صورت تدریجی و با رضا و رغبت اسلام آوردند. اشکال پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را می توان به قرار ذیل دسته بندی کرد:

1- در ایام پیشروی اعراب طبقات گوناگونی از ایرانیان در شهرها و روستاها اسلام می آوردند. از آن جمله:

الف: چهار هزار سرباز دیلمی که سپاه شاهنشاه نامیده می شدند پس از جنگ قادسیه اسلام آوردند و سعد بن ابی وقاص به هر کدام هزار درهم عطا کرد. همین امر موجب تشویق آنان شد تا در فتح مداین و جلولامسلمانان را یاری رسانندو هم ییمان قبیله بنی تمیم شدند و در کوفه، شهر تازه تاسیس اعراب، ساکن شدند.

ب: گروهی از اسواران به فرماندهی سپاه اسواری فرمانده طلایه سپاه یزدگرد و شیرویه اسواری، چون پیروزی اسلام و عزت مسلمانان را بدیدند، نزد ابوموسی آمدند و اسلام آوردند و مسلمانان را در شوشتر یاری رساندند. هنگامی که آنان هیچ گونه گزند و آسیبی دیده نشد. ابوموسی به شگفت آمد، سبب را از سیاه  سوال کرد. وی پاسخ داد:« ما با توکل و امید به خیر فراوان از سوی خداوند به این دین گرویدیم» به همبن جهت ابوموسی بر عطای آنان افزود و آنان را در بصره سکونت داد و آنان با قیله بنی تمیم هم پیمان شدند.

ج: برخی از سپاهیان و طبقات گوناگون مردم شهرها به راهنمایی دعوتگرانی همچون سلمان و فرماندهانی همچون حذیفه بن یمان و برا بن عازب که دارای تربیت و آداب صحیح اسلامی بودند، مسلمان می شدند، آنگونه که گروهی از مرزبانان و مهتران ایرانی به راهنمایی سلمان مسلمان شدند و یا مردم شهر قزوین پس از پیمان صلح با برا بن عازب به راهنمایی وی یکسره اسلام آوردند. در این رابطه نقش سلمان در گسترش اسلام در ایران از اهمیت خاصی رخوردار است زیرا وی با تحقیق در ادیان زرتشتی و یهودی و اسلام با معرفت و بصیرت عمیق و با اختیار کامل اسلام را پذیرفته بود. آگاهی ژرف و ایمان استوار وی به اسلام چنان بود که از سوی رسول الله (ص) به افتخار« سلمان از خاندان نبوت است» ، نایل شد. به همبن سبب هنگامی که مردم مداین بزرگواری های سلمان را مشاهده کردندو از جایگاه و منزلت وی نزد رسول الله (ص)  آگاهی یافتند، گروهی از مرزبانان به هزاران نفر از ساکنان مداین مسلمان شدند. بدین سان سلمان نقش کلیدی در گسترش اسلام در ایران داشت.  

د: بسیاری از دهقانان و طبقات زمین دار عراق همچون بسطام بن نرسی دهقان بابل ، اسلام آوردند و عمربن خطاب متعرض آنان نشد و اراضی آنان از دستشان خارج نگردید. دهقانان یا
 « دیهگانان» نمایندگان حکومت مرگزی بودند و کار عمدشان گردآوری خراج بود و لی آنان حافظ سنن و فرهنگ ایرانی نیز بودند. انگونه که فردوسی نیز می نویسد:

         « ز گفتار دهقان چنین داستان                           تو برخوان و برگوی از باستان»

اهمیت نقش فرهنگی و اداری و اقتصادی آنان در سرزمین آبا و اجدادی شان سبب شد هنگامی که آنان اسلام آوردند بسیاری از روستاییان به پیروی از اینان اسلام بیاورند و در تبدلات فرهنگی و گسترش فرهنگ اسلامی موثر اشند.

2- پس از فتوحات اسلامی به تدریج و به آرامی بر اثر مساعی و کوشش های دعوتگران مسلمان، مبارزان علوی، حکام شهرهای اسلامی و حکومت های ایرانی، توده های بسیاری از ساکنان ایران تا قرن چهارم، آن چنان به آغوش اسلام آمدند که آحاد مردم حتی آسواران و کدخدایان و ویسپوهران  اسلام را پذیرفتند. شاهد بر این سیر آرام و تدریجی وجود آتشگاهها در سرزمین فارس، خاستگاه ساسانیان، تا قرن چهارم می باشد. آن گونه که اصطخری جغرافیا نویس اهل فارسی
 می نویسد :«هیچ شهر و ناحیت بی آتشگاه نیست و آنرا حرمت دارند.» آتشکده های بزرگ پارس در روزگار وی که نام برده است عبارتند از: کاریان در جور، شیر خشین در شاپور، چفته و کلارن در کازرون و مسوبان در شیراز بودند.

بدین سان فارس که نیمی از شهرهای آن با مسلمانان پیمان صلح بسته بودند، در دوران اسلامی کتاب ها و آتشکده ها و آداب زرتشتی را حفظ  کردند. نا سرانجام « اندک اندک شبکه آتشگاهها با کم شدن زرتشتیان رو به کاستی نهاد » تا در سال 334 هجری هنگامی که فرمانروایان دیلمی بر بغداد دست یافتندآیین زرتشت رو به زوال نهاد و دیگر آل بویه اسلام و زبان عربی را برگزیدند زیرا که این هر دو جنیه بین المللی گرفته بود و حال آنکه زرتشتیان به محلات مخصوص زرتشتی نشین رانده شده بودند، با این حال عامل کازرون در روزگار آل بویه که بر سراسر فارس فرمان می راند یک نفر زرتشتی به نام « خورشید » بود که در دیده ی فرمانروایی بویهی شیراز از چنان جایگاه بلندی برخوردار بود، اما بر خلاف حضور قدرتمدانه زرتشتیان « ابو اسحاق ابراهیم بن شهریار بن زادان فرخ » کازرونی پیشوای سلسله کازرونیه که نزد امرای آل بویه دوستدارانی داشت در تبلیغ و ترویج اسلام چنان کوشش کرد که بیست و چهار هزار نفر از مردم کازرون به دست او مسلمان شدند و همین موجب بیم و هراس بزرگان زرتشتی شده بود. در اصفهان نیز تا قرن چهارم هجری زرتشتیان بسیاری زندگی می کردند و در این شهر و توابع آن آتشگاه هایی همچون «ماربین» که هنوز آثار آن باقی مانده است و آتشگاهی وسط شهر اردستان وجود داشت.

وضعیت زبان مردم در فارس سه گونه بود: پارسی که با یکدیگر سخن می گفتند، زبان پهلوی که به روزگار پارسیان مکاتبات به آن زبان بود و زبان تازی که در دیوان ها، مکاتبات و معاملات با آن می باشد. ولی در نواحی ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان، قذف، ماسبذان و قزوین، مردم به پهلوی سخن می گفتند.

گزارش اوضاع پارس، اصفهان و ... نمونه هایی از اوضاع و احوال سرتاسر ایران است و بر ما روشن می گردد ایرانیان به تدریج و با میل و رضا و رغبت و طیب خاطر اسلام را پذیرفتند. مسائل زیر شواهدی بر این مدعا می باشد:

  • اعراب در جریان فتح ایران ساکنین شهرها را در پذیرفتن اسلام یا باقی بودن بر دین خود به شرط پرداخت جزیه و همکاری آزاد می گذاشتند. جزیه: مالیات سرانه ای بود که به دستور قرآن از اهل کتاب گرفته می شد و آنان در پناه دولت اسلامی به صورت اهل ذمه در می آمدند و تنها از کسانی که توانایی جنگیدن داشتند به جنس یا نقد و یا اقساط اخذ می شد. مقدار جزیه بسیار منصفانه بود زیرا از شرکت در جنگ و پرداخت مالیات های گوناگون دوره ساسانی و خمس و زکات معاف می شدند. قرار دادهای صلح سرداران اسلامی با بزرگان ایرانی همچون صلح خالد با اهل حیره و صلح عبدالله بن عامر با اهالی هراه و پوشنگ و بادغیس دارای تعهدات طرفینی بود. مسلمانان موظف به حمایت از اهل ذمه و رعایت عدالت بین آنها بودند. و همین مساله ار نظر اقتصادی به سود اهل کتاب بود. تعهد مسلمانان نسبت به سرنوشت اهل ذمه سبب تشویق اهل ذمه گرویدن به اسلام و کمک های شایان توجه آنان به مسلمانان می شد. آنگونه که یک هزار نفر از اهالی مرو احنف بن قیس را در جنگ علیه اهالی طخارستان یاری رساندند. به نظر می زسد این بر خلاف نظر برخی از محققان باشد که می نویسد: « خراسان هسته مرکزی و تاریخی ایرانشهر به مراتب کمتر پشتیبان مسلمانان بودند. در ابتدا فتوحات در آن نواحی خونبار و مستلزم صرف وقت یشتر بود و کمتر جایی بود که بدون جنگ تسلیم شود.» شواهد بالا روشن می سازد در پذیرش اسلام از سوی ایرانیان هیچ گونه زور و اجباری در کار نبوده است و « تقریبا به تمامه بدون زور و فشار، در مدت قرون اندکی، به اسلام گرویدند.» اگر چه در روزگار آل امیه ظلم زیادی بر ایرانیان رفت و مردم برخی شهرها همچون بخارا و سعد علیه تبعیضات و ستمگری عمال و مأموران مالی ر‍‍‍‍ژیم اموی شورش کردند ولی « اعراب دین و زبانشان را بر مردم ایران تحمیل نکردند.» و« مسلم است قسمت اعظم کسانی که تغییر مذهب دادند به طیب خاطر و به اختیار و اراده خودشان بود.» بدین سان ایران سر تا سر اسلامی شد ولی زبان و فرهنگ خود را از دست نداد. قوم ایرانی با پذیرش اسلام و همگرایی با آن ثابت کرد اسلام یک دین جهانی است و از دایره تنگ تعصبات عربی خارج است.
  • « هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شد، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. » ایرانیان در هنگام اقتدار خود همچون در قیام مختار، قیام ابو مسلم خراسانی، قیام حسن بن سهل، علیه امین در بغداد و در حکومت های طاهریان، صفاریان، سامانیان و آل بویه هیچ گاه از اسلام روی بر نتافتند. و بر تلاش و کوشش خود در حمایت از اسلام افزودند. آنگونه که در قیام مردم خراسان علیه امویان، خراسانیان از داعیان عباسیان حمایت کردند و خلافت عباسی را بنیاد گذاشتند و تشکیلات و نهادهای دیوانی برای آن به وجو آوردند و پایتخت آنان بغداد را همتنند تیسفون بنیاد گذاشتند.
  • از مقایسه آثار رودکی، کسایی مروزی، فردوسی با اشعار سنایی، مولوی، سعدی و حافظ بر ما روشن می گردد، هرچه اقتدار ایرانیان فزون می گردید و بیشتر به اسلام می گرویدند، تاثیر قران و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر می شد. « ایرانیان در بین المللی ساختن زبان عربی و نیز زنده ساختن زبان فارسی هر دو کوشیدند.» ادبیات پیش گویانه و مبتنی بر مکاشفه آخرالزمانی در خصوص استیلای مسلمانان و انحطاط زرتشتیان به آنان کمک کرد فرمانروایی و فرهنگ اسلام را بپذیرند. آنگونه که شاه سیستان ایران بن رستم بن آزاد خو به موبد موبدان گفت: « این کاری نیست به روزی و سالی و به هزار و به کشتن و به حرب این کار راست نیامد و کسی قضای آسمانی نشاید گردانید، تدبیر آن است که صلح کنیم» ، همه گفتند: « صواب آید»
  • ایرانی ها با پذیرش اسلام نیاز عمیق معنوی خود را در آن پیدا کردند و با اسلام زمینه شکوفایی استعداد خود را فراهم کردند. حصارهای طبقاتی مبتنی بر خون و نژاد را بر چیدند و عدالت و مساوات اسلامی را موجب زدودن تبعیض ها و مظالم پادشاهان ساسانی و تعطیلی مالیات های سنگین و کمر شکن و جرایم سخت موبدان گردید. توانایی های ایرانی در زمینه های گوناگون به منصه ی ظهور رسید و آنان با فرهنگها و تمدن های دیگر آشناتر شدند و شایستگی های خویش را نمایان ساختند و شعار طرد نژاد گرایی در اسلام و اعلامیه حقوق بشر اسلام را در آیه ی : « ان اکرمکم عندالله اتقیکم » را گرفتند و در توسعه حیرت انگیز فرهنگ و تمدن اسلامی جایگاهی رفیع بدست آوردند. در نهضت ترجمه علوم به عربی بسیاری از مترجمان همچون خاندان شاکر منجم خوارزمی و خاندان نوبخت اهوازی، ایرانی شرکت داشتند. در حدیث شیعه سه محدث بزرگ ایرانی چهار کتاب مرجع شیعه و در حدیث سنی شش عالم بزرگ ایرانی صحاح ششگانه را نگاشتند. در علم قرائت قرآن از هفت نفر قاری درجه ی اول چهارنفرشان ایرانی بودند . در تفسیر قرآن بزرگترین تفاسیر همچون مجمع البیان ابوعلی طبرسی و تفسیر کبیر امام فخر رازی را ایرانیان نوشتند. در ادبیات عربی بزرگترین دانشمندان صرف و نحو و لغت ایرانیانی همچون سیبویه فارسی و خلیل بن احمد فراهیدی بودند.در علم کلام هشام بن سالم جوزجانی، فضل بن شاذان نیشابوری، واصل بن عطا، محمد بن سیرین و حسن بصری پیشوایان کلام شیعه و سنی گردیدند. در فلسفه اسلامی به جز یعقوب بن اسحاق کندی و
    ابن رشد اندلسی پیشوایان این علم همه ایرانی بودند. حکمایی چون فارابی، موسس فلسفه اسلامی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین توسی، شیخ شهاب الدین سهرودی و صدرالدین شیرازی مشهور به ملاصدارا، بنیان گذاران مکاتب فلسفه اسلامی بودند.

بدین سان عظمت باستانی فرهنگ ایرانی با اسلام و قرآن و حدیث نبوی مطابقت یافت. آداب و رسوم ایرانی که مخالف اسلام نبود، پذیرفته شد. تشکیلات دیوان سالاری، هنر ایرانی،
 جشن های ایرانی و علوم ایرانی به تمدن و فرهنگ اسلامی راه یافت. نام های ایرانی و اسلامی با هم ممزوج شدند. ایرانی با هوش و لیاقتی که داشت و بیش از این در دایره ی تنگ حصارهای طبقاتی روزگار ساسانی محبوس شده بود، شکوفان شد و هویت خود را بازیافت و روشنفکری اسلامی بهترین تجلی خود را در ایران پیدا کرد. این تمدن و فرهنگ ایرانی بود که خلافت عباسی را به عصر طلایی آن رهنمون شد. و ایرانی با همت و فداکاری و جانفشانی در راه گسترش اسلام در نواحی گوناگون کوشش کرد. بزرگترین دانشمندان اسلامی از ایران برخاستند و فرهنگ با عظمت و بلند مرتبه ای برای اسلام و سرزمین خود ایجاد کردند. این فرهیختگان ایرانی در یک مسابقه فرهنگی، علمی و دینی از ملل دیگر گوی سبقت را ربودند و آثار جاویدانی گذاشتند و نام خویش و این آب و خاک را قرین عزت و سربلندی ساختند. گویا فرهیختگان ایرانی در صدد اثبات این پیشگویی رسول الله (ص) بودند که فرمود: «لو کان الدین بالثریا لتناوله رجال من ابنا فارس.»1[4] «اگر دین در ستاره ثریا باشد، مردانی از فارس آن را بدست خواهند آورد.» بدین سان اسلام امکان داد که ایران دوباره تجدید حیات کندو فضای وسیع تری ایجاد کرد تا در آن ایرانی ها توانستند در جامعه بین المللی علمی عرض وجود کنند، یعنی برای اول بار در تاریخ، دانشمندان ایرانی کتاب نوشتند.

5- ایرانیان هنگامی که با معجزه قرآن کتاب هدایت و فرقان که جهت و برهان و بیان واضح است، آشنا شدند، از آن توحید محض، تسلیم در برابر خدای یگانه، معنویت؛ بصیرت و معرفت، تعقل و تفکر، عدالت و قسط را آموختند. ایرانی شان نزول برخی آیات را در خود پیدا کرد، به همین سبب هنگامی که از توجه قرآن به اشتیاق عمیق و معنویت راستین ایرانیان مسلمان به اسلام آگاه شد، بیش از پیش شیفته ی اسلام و ارزش های متوالی آن شد و با رضایت و
علاقه مندی تمام اسلام را پذیرفت و در راه آن فداکاری و جانفشانی کرد. از جمله ی این آیات است :«و ان تتلو یستبدل قوما غیر کم ثم لا یکونوا امثالکم.» ( ای مسلمانان اگر از اسلام روی گردان شوید، خداوند قومی غیر از شما پدید آوردکه همانند شما نیستند.» از رسول الله (ص) سوال کردندمراد ازآن قوم کیستند؟ آن حضرت دست بر شانه سلمان زدند و فرمود :« قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر ایمان به ستاره ثریا آویخته باشد مردمی از اهل فارس آن را به دست خواهند آورد. »

آیه دیگر:« و آخرین منهم لما یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم.» و گروهی دیگر را که هنوز به ایشان نپیوسته اند هدایت فرمایید که او خدای مقتدر و حکیم است. از رسول الله (ص) پرسیدند: اینان چه کسانی هستند که بعد از ما ایمان می آورند. رسول الله (ص) دست بر سر سلمان گذاشتند و فرمودند:«اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از نژاد این مرد آن را به دست می آوردند.» بدین سان اسلام نیاز معنوی ایرانی را برآورده کرد و ایرانیان مقام و منزلت خود را در قرآن پیدا کردندو بیپ از پیش شیفته این کتاب آسمانی گردیدندو در راه گسترش معارف، آن خدمات شایان توجهی کردند و « اگر اسلام نمی توانست نیاز عمیق معنوی ایرانیان را برآورده کند، ایرانیان مسلمان نمی شدند. شرکت عمیق و اساسی ایرانیان در راه اعتلای تمدن اسلامی نشان می دهد که آنها به این کار علاقه مند بوده اند. شما شاید به زور کسی را مجبور کنید که در جا بزند ولی نمی توانید مجبورش کنید که فیلسوف بزرگی شود. آمدن اسلام به ایران همچون بارانی بود که روی زمین مستعدی ببارد و خیلی از استعدادهای موجود ولی هنوز نشکفته را شکوفان کرد.»

  • حضور حیرت انگیز ایرانیان در مسابقه علمی تالیف و نگارش کتب و شرکت ایرانیان در ساخت تمدن اسلامی حکایت از عشق و شورآنان به اسلام دارد زیرا اسلام با خود ارزش های نوین توحیدی تمایلات بت شکنی و شرک زدایی آورد که با اندیشه و تفکر ایرانی همساز بود. این مفاهیم توحیدی حتی در هنر ایرانی تاثیر گذارد. هنر ایرانی در خدمت خداوند و مساجد اسلامی قرار گرفت. طاق عرق چینی و چهاردرگاه و گنبد خانه ی آتشگاه، به مناره، ایوان، گنبد و محراب تبدیل شد. این عناصر مساجد اسلامی همه سر به سوی آسمان دارد و با شکل مخروطی خود توجه انسان را از زمین به سوی یک کانون که احد واحد است جلب می کند.

7- پذیرش اسلام حماسه آزادی توده های ایرانی از زیر یوغ غبارهای تاریکی آور آموزه های خرافی موبدان متعصب و سختگیر و قدرت طلب شریک در مظالم پادشاهان ساسانی بود. رهایی از عقایدی همچون مصاف نه هزار ساله ی اهورامزدا با اهریمن، ثنویت در خلقت موجودات و پرستش عناصر زمینی و اجرام سماوی همچون خورشید دارنده جلال و شکوه، ماه و آب و آتش بود. اعتقاد چند خدایی به اهورامزدا، میترا و آناهیتا، آنگونه که بر سکه ها و نقوش دوره اردشیر و هرمزد ضرب شده بود، منسوخ شد. پرستش نماد جسمانی و زمینی اهورامزدا با لباس و موی مجعد و فر شاهی که در سکه ها و نقوش ساسانی در تنگه چوگان آمده است، از رونق افتاد.  در مقابل اسلام اصل توحید کامل را به پیروانش آموخت که او هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مراجع:

  1. تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، المجلد الثانی، ص272، 244.
  3. رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377ش، ص162.
  4. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش، ص35.
  5. هادی عالم زاده، مقاله ابوبکر، دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد پنجم، ص221، 233.
  6. تاریخ طبری، الجزء الثانی، ص 385-383، 563، 567، 642، 645، الجزء الرابع، ص519.
  7. بلاذری، فتوح البلدان، ص252، 254، 243،257،265،264،364، 371، 275،276، 379، 380، 302، 306، 313، 317، 321، 311، 394، 279، 366، 317، 265، 396، 397،
  8. ابو حنیفه دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی، تهران، نشر نی، 1364ش، ص142،156،160،168،170.
  9. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسینی، تهران، امیرکبیر، 1367ش، ص525.
  10. شاهنامه فردوسی.
  11. اصطخری، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران، علمی و فرهنگی، ص97، 106، 121،
  12. یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، بی تا، الجزء الاول، ص146، ذیل اردستان.
  13. اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373ش، جلد اول، ص239.
  14. سوره حجرات، آیه 13.
  15. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، جلد دوم، ص663، 469.
  16. سید حسین نصر، ویژگی های فرهنگ اسلامی، ماهنامه رودکی، سال دوم، شماره 19، ص5، تهران، 1352.
  17. سوره محمد، آیه 38.
  18. سوره جمعه، آیه 3.
  19. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، تهران، انتشارات محمدی، 1360ش، جلد 38، ص186.
  20. سوره حدید، آیه 3.

[1] ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، مصر، مطبعه البابی الحلبی و اولاده، 1388ه الجزء الاول، ص6

2 تاریخ طبری، الجزءالثانی، ص457

 

[2] خلیفه بن خیاط العصفری، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ه، ص78.

[3] ابن اعثم، الفتوح، المجلد الاول، ص337.

[4] امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، تصحیح السید هاشم الرسولی، بیروت، 1379ه، الجزء التاسع، ص284.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد