در حال حاضر در کشورهای توسعه یافته، شکوفایی و پرورش خلاقیت از عالی ترین و مهمترین اهداف سیستم آموزشی به شمار می رود. در این کشورها اهمیت پرورش خلاقیت به حدی است که در همه مقاطع مختلف تحصیلی از دوره پیش از دبستان تا سطح دانشگاه ، واحدها و مواد درسی ویژه ای به این موضوع اختصاص داده شده است. این برنامه ریزی و سرمایه گذاری به دلیل نقش اساسی خلاقیت در توسعه، پیشرفت و غلبه بر تغییر و تحولات اجتناب ناپذیر زندگی می باشد.علی رغم اهمیت حیاتی این موضوع، به دلایل مختلف تاکنون کمتر به پژوهش و مطالعه بنیادی و برنامه ریزی برای پرورش خلاقیت در کشور ما پرداخته شده است و این در حالی است که به شدت به نسلی خلاق و نوآور نیازمند بوده و هستیم(سلیمانی،1381).
به دنبال رخ دادن تغییرات وسیع در جهان امروز و شدت یافتن رقابت ها، توجه بسیاری به طراحی استراتژی مناسب برای سازمان ها و اجرای سریع و مؤثر آن شده است. از مهمترین عوامل موفقیت یا شکست در این حرکت، می توان به فرهنگ کارآفرینانه سازمانی اشاره کرد. گاهی اعمال یک استراتژی تغییر به دلیل مخالفت فرهنگ سازمان, که مجموعه اعتقادات و باورهای سازمان است، به تاخیر افتاده یا رد می شود و به دنبال آن سازمان رو به سقوط و از هم گسیختگی می گذارد. تاریخ رهبری سازمان ها نشان می دهد که تأکید بر روشهای ثابت و عدم پذیرش تغییر در سازمان به هیچ وجه با پیشرفت و حتی موجودیت سازمان همخوانی ندارد. با توجه به اهمیت فرهنگ کارآفرینانه سازمانی و ارتباطی که خلاقیت کارکنان سازمان ها با فرهنگ کارآفرینانه سازمانی دارد، بجاست که شناخت کامل و دقیقی از فرهنگ کارآفرینانه سازمانی داشته باشیم و ویژگیهای آن و فنون و تدابیر تغییر و تقویت آن را فرا گیریم تا بهتر بتوانیم در مواقع نیاز به تغییر در سازمان یا تغییر در فرهنگ کارآفرینانه سازمانی، اعمال مدیریت صحیح نماییم (مشبکی،1380).
1-2 بیان مسئله
سالها از شیوع تب کارآفرینی در کشور می گذرد اما متأسفانه هنوز پژواک طنین آن از عرصه های سخنوری، ژورنالیسم و سیاست به حوزه های علم، برنامه ریزی و عمل نرسیده است. هنوز پس از گذشت سالها واژه کارآفرینی مفهوم واقعی خود را به اذهان متبادر نمی کند و هنوز دولتمردان و مسئولین مملکتی در سخنرانی ها و مقالات خود از این واژه به عنوان راه حلی برای رفع معضل بیکاری استفاده می کنند (آقایی، 1387). به همین دلیل، خلاقیت در مدیریت سازمانها، دارای اهمیت خاصی است. تا زمانی که مدیران، ضرورت خلاقیت و نوآوری را حس نکرده و به آن اعتقاد نداشته باشند . این امر در سازمان محقق نخواهد شد و حتی ممکن است سازمان، افراد خلاق خود را از دست دهد (سعید کیا،1386). کارآفرینی درون سازمانی ، فرایندی است که در آن محصولات یا فرایندهای نوآوری شده از طریق القاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه برخودار می باشد(آقایی، 1378). این فرایند نیازمند یک عمل کارآفرینانه و یک عامل کارآفرینانه است. عمل کارآفرینانه به مفهوم سازی و پیاده سازی یک ایده، فرایند، محصول، خدمت یا یک کسب و کار جدید دلالت دارد. عامل کارآفرینانه، فرد یا گروهی است که مسؤولیت شکوفا سازی و به بار نشستن عمل کارآفرینانه را بر عهده می گیرد.فرایند کارآفرینی دارای اجزای نگرشی و رفتاری است. از نظر نگرشی، فرایند کارآفرینانه به تمایل یک فرد یا سازمان برای بهره گیری و استفاده از فرصتهای جدید و ایجاد تغییر خلاقانه اشاره دارد (میلروفریسن،1982).از نظر رفتاری، فرایند کارآفرینی شامل مجموعه ای از اقدامات است که برای شناسایی و ارزیابی یک فرصت، تعریف یک مفهوم تجاری و کاری، شناسایی منابع مورد نیاز بدست آوردن ضروری و پیاده سازی و بهره برداری از کسب و کار ضروری می باشد (استیونسون،1985).فعالیتهایی که بطور سریع از حمایت قانونی و منبع سازمانی در جهت تلاش های نوآورانه برای ارائه محصول جدید، رشد، بهبود محصول و فرایند های جدید تولید، برخوردار می گردند. به طور کلی می توان گفت کارآفرینی سازمانی به انجام فعالیت های کارآفرینانه در یک یا چند سازمان اشاره دارد. خلاقیت به عنوان جوهره کارآفرینی و عامل کلید موفقیت و بلکه بقای سازمان ها می باشد(آقایی، 1382). راجرز معتقد است که انگیزه اصلی خلاقیت، گرایش انسان در به فعالیت درآوردن خویشتن به سوی گسترش رشد، پختگی، گرایش به آشکارسازی و به کار انداختن همه قابلیت های خویشتن است(مسدد، 1369). بنابراین خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست. با نوآوری ، این اندیشه های نو به محصول تبدیل می شود، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست می آید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه شده که باعث تغییر و دگرگونی در محصول جدید می شود(رابینز، 1991). با نگاهی به روند رشد و توسعه جهانی در می یابیم که با افزایش فناوری های پیشرفته، نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود (بلچ و استمپ، 2003). کارآفرین می تواند مهمترین تأثیری را بر توسعه اقتصادی داشته باشد، به همین دلیل در تبیین نظریه توسعه اقتصادی نقش اصلی را به کارآفرین نسبت می داد. از دیگر تأثیرات کارآفرینی می تواند به موارد زیر اشاره نمود: بهبود کیفیت زندگی، توزیع متناسب درآمد و به دنبال آن آسودگی خاطر، بهره برداری از منابع و فعال شدن آنها برای بهره وری عظیم ملی، همچنین کارآفرینی موجب سود اجتماعی از طریق دولت می شود(شاه حسینی ، 1386).
مسلماً کارآفرینی سازمانی دارای فرایندی است که با شناخت فرصت آغاز شده و با بهره برداری به پایان می رسد، کارآفرین با طی هر مرحله به مراحل بالاتر دست پیدا می کند (شاه حسینی ، 1386).اما در انجام کارآفرینی در سازمانها و شرکتها موانعی وجود دارد که بسیاری از آنها ناخواسته می باشند که بازخوردی از بکارگیری مدیریت سنتی می باشد در برخی مواقع این موانع آنقدر مخرب است که کارآفرینان ترجیح می دهند از این کار اجتناب کنند. برخی از ابعاد موانع کارآفرینی از دیدگاه فرای شامل 1- ماهیت سازمان های بزرگ 3- فقدان استعداد کارآفرینانه 4- شیوه های نادرست پاداش (احمد پورداریانی ،1380). با این وجود بسیاری ازسازمانها و شرکتها به ضرورت خلاقیت و کارآفرینی پی برده اند. نقش و جایگاه خلاقیت به حدی است که در مغرب زمین گفته می شود ، "یا مرگ یا خلاقیت " ( آقایی ، 1382).
ارتباط بین فرهنگ کارآفرینانه سازمانی و خلاقیت و نوآوری از دیدگاه کارشناسان ادارات ورزش و جوانان استان کرمانشاه-- دو فصل اول - 67 ص