بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکانپیشگفتار:
تحقیق حاضر با عنوان "بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون) در الگوپذیری و رفتار کودکان " سعی دارد، تاثیرات مثبت وپیامدهای منفی وابستگی کودکان به تلویزیون را مورد بررسی قرار دهد. در راستای رسیدن به هدف مذکور ابتدا مبانی نظری تحقیق در مورد تاریخچه پیدایش رسانههای گروهی و به خصوص تلویزیون مطرح شده، سپس انواع کارکردهای تلویزیون، وظایف رسانه به عنوان یک وسیله ارتباطی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.در فصل دوم تحقیق مقدارزمانی که کودکان در شرایط مختلف سنی صرف تماشای تلویزیون میکنند،آغاز سن تماشای تلویزیون، دلایل تماشای تلویزیون توسط کودکان و انتظاراتی که کودکان و والدین آنها از تلویزیون دارند مورد بررسی قرار میگیرد. لازم به ذکر است آمار و ارقام مربوط به این فصل از تحقیق، در مورد جامعه آمریکا و بر اساس اطلاعات کتاب " تلویزیون در زندگی کودکان ما نوشته ویلبر شرام و دیگران، ترجمه محمود حقیقت کاشانی میباشد. امید است با عنایتی که مسئولین تعلیم وتربیت ایران اسلامی به الگو گیری کودکان این مرز و بوم از رسانههای گروهی و به ویژه رسانههای تصویری دارند، زمینه انجام این چنین پژوهشهای گسترده ای در سیستم آموزش و پرورش کشور مانیز فراهم گردد که این مهم حمایت همه جانبه مسئولین امر را میطلبد.
فصل سوم با عنوان جهان جدید تلویزون مسایلی از جمله سن شروع تماشای تلویزیون و شرایط زمانی و انواع موضوعاتی که مورد توجه کودکان با توجه به شرایط سنی و جنسی و همچنین تواناییهای ذهنی آنها است مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل چهارم مربوط به نحوه و میزان یادگیری کودکان از این رسانه و عوامل تاثیر گذار بر این مساله است.
در فصل پنجم تحقیق، تاثیرات روحی، روانی و جسمی تلویزیون بر کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و در نهایت در فصل ششم به رسانه جدید " اینترنت "و رابطه آن با مسئله یادگیری و الگو پذیری کودکان و انواع خطراتی که این رسانه برای کودکان دارد اشاره شده است.
مقدمه:
کودکان ما امروزه در خانه ای پا به دنیا میگذارند که تلویزیون در آن به طور میانگین هفت تا هشت ساعت در روز روشن است. حالا دیگر بیش از آنکه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنویم این تلویزیون است که داستانهای مربوط به انسانها، زندگی و ارزشهای آن را برای ما بیان میکند.
تلویزیون، امروزه به عنوان عمومی ترین و پرمخاطب ترین رسانه جمعی، سهم عمده ای در آموزش و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر فرهنگ و روح و روان جمعی دارد.
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامههای ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهای جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری مییابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامههای تلویزیونی برای کودکان و خانوادههای خود باشیم. این حق ماست و میبایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامههای تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامههای مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت میکنیم وقتی میخواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن میکنیم و یا آنان را به تماشای برناههایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت میکنیم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش میشود فقط خیره شویم و نگاه کنیم. بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی میتواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر میرسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم.
«تلویزیونی که میتواند دارای اثرات کاملاً مخرب باشد میتواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم و تربیت درآید تلویزیون میتواند چنین باشد ولی خیلی غیر محتمل است که چنین بشود.»
ساخت برنامههای با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش برنامههای بد بسازند زیاد هستند و این مسأله را حل میکند.
نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف میکنند سرزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگون شده را دریافت میدارند.
جان کندری میگوید: قرار نیست که تلویزیون از بین برود از سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند.»
در گذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده میشد اما اکنون باید دریابیم که کودکان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا میگیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه میکند و چه باید بکند؟
در کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان « چرا بچهها تلویزیون تماشا میکنند؟» آمده است که : انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون میپردازند ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون مینگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت کمتری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه میکنند». تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً کودکان از دو سالگی تماشای فیلمهای کارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون عادت میکنند. یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست میشوند.
به نظر میرسد ورود تلویزیون به عنوان معلم به اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یا دارای این چنین قدرتی است زیرا امروزه دانش آموزان در حالی قدم به مدرسه میگذارند که به شدت از تکنیک تلویزیون و اثرات روانی آن متأثر شده اند و در حالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی میشوند این درگیری قربانیان زیادی را میطلبد. کودکان و دانش آموزان که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولاً توانایی خواندن را ندارند نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را برروی چند جمله مکتوب متمرکز کنند دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم ویا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا حتی فراگیرند.»
کودکان بر خلاف بزرگسالان که با دیگر رسانهها ارتباط دارند بیشتر با تلویزیون در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران علت علاقه کودکان به تلویزیون این است که به آنان امکان میدهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی کودکانه خود رسوخ کنند و دنیا و مردم را بهتر بشناسند. وقتی کودکان ما به دنیا میآیند باید کار دشواری را انجام دهند و آن انطباق پذیری به شکل صحیح روشن میشود و برآنان است که کودکان را برای وظایف آینده آماده کنند اما وقتی دیگر کسی به کودکان کمک نمی کند که دنیا را بشناسد آنان دست به دامان تلویزیون میشوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اینکه دنیای وسیع اطراف را به کودک بیاموزند از دست داده اند و از سویی تلویزیونی برای کودکان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای افراد بالغ است. پس تلویزیون به کودک یک تصویر یا خیال دگرگونه ارائه میدهد زیرا در تلویزیون بیننده بیشتر از آنچه میبیند تأثیر میپذیرد و این نگرانی در مورد کودکان که بزرگ میشوند وجود دارد.
فصل اول
مبانی نظری تحقیق
تا زمانی که چارچوب نظری هر موضوع علمی مورد توجه و بررسی قرار نگیرد، فرایند پیشبرد تدریجی اهداف آن نیز دارای ابهام است. بدین منظور در این فصل مساله تحقیق و ضرورت و اهمیت آن و همچنین اهداف و روش تحقیق و روش گرداوری اطلاعات مطرح خواهد شد.
بیان مساله واهمیت موضوع تحقیق:
نتایج نظرسنجی درخصوص بررسی میزان استفاده کودکان و نوجوانان از رسانهها که به تازگی در مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران انجام شده است، نشان میدهد 9/99 درصد کودکان و نوجوانان به تلویزیون دسترسی دارند و این گروه در شبانه روز به طور متوسط 4 ساعت و 16 دقیقه تلویزیون تماشا میکنند.
کودکان و نوجوانان از بین شبکههای تلویزیونی، بیشتر برنامههای شبکه پنج (44 درصد) و سه سیما (42 درصد) را تماشا میکنند. همچنین 52 درصد از این گروه به رادیو دسترسی دارند که 32 درصد شنوندگان کودک و نوجوان به شبکه پیام گوش میدهند.
گفتنی است 33 درصد کودکان، به ماهواره دسترسی دارند و 82 درصد بینندگان این گروه برنامههای ماهواره ای، شبکههای فارسی زبان را تماشا میکنند. 81 درصد کودکان و نوجوانان به دستگاههای صوتی و تصویری مانند VHS،VCD، DVD، 57درصد به رایانه و 49 درصد به دستگاههایی مانند میکرو، پلی استیشن، سگا و... دسترسی دارند.
شایان ذکر است عمده ترین ژانر مورد علاقه کودکان و نوجوانان در فیلمهای ویدئویی مهیج و ترسناک (21 درصد) است.
نظرسنجی اخیر دربردارنده آماری نو و در عین حال نگران کننده است. به نظر میرسد با رشد چشمگیر ضریب نفوذ رسانهها در خانوارهای ایرانی، به شکل قابل توجهی شاهد تغییر الگوی تماشا و سلیقه مخاطبین کودک و نوجوان هستیم.
نگارنده نیک به یاد دارد که در سالهای نه چندان دور، پربیننده ترین برنامههای سیما در حوزه مخاطبان کودک و نوجوان، انیمیشنهای دوبعدی و دلنشین عمدتا ژاپنی بود و ساعات اوج شنیدن رادیو توسط همین گروه مخاطبین، هنگام پخش سلام کوچولو بود و شب بخیر کوچولو».اما نظرسنجی اخیر بیانگر این نکته است که پربیننده ترین شبکههایی رادیویی و تلویزیونی نزد کودکان، یعنی شبکههایی مثل شبکه سه سیما و رادیو پیام، اتفاقا شبکههایی هستند که نه گروه برنامه سازی خاص کودکان در آنها فعال است و نه هیچ برنامه ای برای این مخاطبان دارد.
نفوذ بلاشک ماهوارهها و انواع دستگاههای نمایش فیلم خانگی به همراه سیل انبوه فیلمهای رنگارنگ در دسترس این مخاطبان، اندک کورسوی چراغ برنامههای کودک و نوجوان رادیو و تلویزیون ملی را هم به قهقرا میبرد. www.kayhannews.ir
لذا انتشار نتایج این نظرسنجی، به عنوان سندی قابل تأمل درباره میزان و نحوه استفاده کودکان و نوجوانان از انواع رسانههای دیداری و شنیداری، میتواند محرک و انگیزه خوبی برای نظریه پردازان و تحلیل گران رسانه ای باشد تا با بررسی وضعیت کنونی و پس از آن ریشه یابی موضوع بحث، به طرح ساختارهای مدون و بدیع الگوسازی رسانه ای بپردازند. فراموش نکنیم نیمی از اقبال ابررسانهها از جهت تولید برنامههایی همسو و مطابق طبع مخاطبان خود است؛ اما کدام طبع؟! طبع و تمایلی که رسانه، طی فرآیند حساب شده سلیقه سازی، مخاطبان خود را به نحو شایسته و مطلوب سیاستهای خود، همسو کرده است. سلیقه ذاتی مخاطب او را پای این رسانهها نمی کشاند، بلکه سلیقه ای تماشای این برنامهها را در نهاد مخاطب طلب میکند، که از سوی سلیقه سازان رسانه اکتساب نموده است.
هم تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی، و هم پدران و مادران خوب میدانند که دسترسی کودک به تلویزیون دشوار نیست. نه در قفسه ای قفل شده نگهداری میشود و نه روشن کردن آن برای کودکان دشوار است. متاسفانه این واقعیت نشان از بی اعتنایی جامعه به کودک و شرایط جسمی و روحی او دارد.
در یک جمع بندی کلی میشود گفت که تلویزیون و رادیو، دیوارههای حائل میان جهان کودک و دنیای بزرگسالان را از میان برداشته است. و این، از سه راه مرتبط به هم صورت میگیرد، نخست آن که درک و فهم پیام آنها نیازی به راهنما ندارد، دوم این که نه عنصر تفکر و نه حالت جسمی خاصی را نظیر ساکت و مرتب نشستن در کلاس درس- طلب نمی کنند و بالاخره سوم آن که هیچ گونه درجه بندی و تقسیم بندی ویژه ای برای تماشاچیان خود در نظر ندارد.
در این بررسی، تلویزیون جایگاه ویژه تری دارد. در کنار و در ارتباط با دیگر رسانههای ارتباط جمعی الکترونیکی- که پیوندی با کتاب و ادبیات مکتوب ندارند- تلویزیون شرایطی را پدید آورده است که به دوران قبل از ظهور ماشین چاپ کاملا شبیه و یکسان میباشد. همه ما به لحاظ ساختار جسمی و بیولوژیک یکسان هستیم، قادریم تصاویر را دیده و با شنیدن عبارات و جملات مربوط به آن، با آن پیوند برقرار سازیم. اطلاعات و پیامهائی که تلویزیون ارسال میکند، برای همه یکسان است. رمزی و رازی و ماجرائی و پیامی نیست که در پرده اسرار بماند و یا فقط به سمع و نظر تماشاچی ویژه ای برسد. و ناگفته پیداست، اگر رمز و رازی از زندگی و جهان بزرگ ترها، برای کودکان و نوجوانان وجود نداشته باشد، مقوله ای به نام طفولیت یا کودکی دیگر موضوعیت نخواهد داشت.
اما چاره چیست؟! تلویزیون دارای تکنیکی است که ورود همه کس را به میدان خود ممکن ساخته است. هیچ تجربه قبلی و هیچ اندوخته علمی و تئوری و فنی و مالی و هیچ گونه قدرت و توان و دانش خاصی را طلب نمی کند. هم خردسال شش ساله و هم انسان شصت ساله، شرایط لازم را برای بهره بردن از هر آنچه عرضه میشود دارا میباشند. حتی زبان تلویزیون و نوع ارائه و بیان مطالب، محدودیتی ارائه نمی کند. در زبان گفتاری میتوانیم حروف یا کلماتی را طوری زمزمه کنیم که کودک حاضر در محفل توان فهم آن را نداشته باشد. و یا از عبارات و لغاتی استفاده کنیم که از حوزه تصور و درک خردسال به دور باشد. اما زبان تلویزیون و صحنههای آن واضح، گویا و از هرگونه پیچیدگی به دور است. هر آن چه که بر روی صفحه ظاهر میشود در معرض دید کودک قرار دارد و آن هم با وضوح کامل.
هیچ گونه محدودیتی و هیچ گونه انحصاری در دانستن و مطلع شدن، در تلویزیون وجود ندارد؛ و این مهم ترین تفاوت بارز میان کودک در سنین کودکی و جهان بزرگسالان، از میان برداشته شده است. نه تنها کودک در سنین کودکی یا بزرگسالی در جهان بزرگسالان، که اصولا هر گروه و دسته ای از اجتماع، به دلیل برخورداری از نوعی دانش انحصاری، از دیگران متمایز میباشند. اگر همه افراد میدانستند، آنچه را که یک وکیل دعاوی میداند، دیگر وکیل و وکالت معنی نداشت. اگر دانش آموز هر آنچه را که معلم او میداند، میدانست. دیگر تفاوتی میان معلم و شاگرد وجود نداشت؛ همچنین اگر دانش آموزان سال پنجم ابتدائی، هر آنچه را که دانش آموزان سال دوم یا سوم راهنمائی میدانند، بداند، دیگر چه ضرورتی برای درجه بندی کلاسهای درس وجود دارد.
با عنایت به این نکات و رجوعی دوباره به آماری که در ابتدای این مطلب ارائه شد، تفکیک گروههای سنی و دستههای مخاطبان برنامههای مختلف تلویزیونی، به نحوی که این تقسیم بندی از سوی گیرنده پیام هم قابل درک باشد، بیش از هر زمان دیگری ضروری مینماید. از سوی دیگر، اطلاع رسانی و آگاه سازی والدین از پیامدهای استفاده بدون نظارت کودکان و نوجوانان، به موازات طرحهای محدودکننده تماشاگران، به شکل قابل توجهی در خور توجه است. هر چند شاهد پذیرفته شدن این سیکل آزاردهنده در جامعه هستیم که استفاده کودکان و نوجوانان از تلویزیون تا تماشای آخرین برنامههای شامگاهی ادامه دارد و تا والدین خود را به سمت اتاقهای خود بدرقه نکنند و آنها را نخوابانند، خود به خواب نمی روند.
در اینجا باز لزوم هم اندیشی میان اساتید و نخبگان دانشگاه، سیاستگزاران رسانه و منتقدان حوزه کودک و رسانه به شدت احساس میشود.
اهداف تحقیق:
مجموعه اهداف هر تحقیق زمینه ساز ایجاد نحوه تفکر به آن موضوع است و مشخص شدن این اهداف به محقق در جهت تعیین مراحل و شیوه عمل کمک شایانی مینماید بر این اساس اهداف تحقیق حاضر به شرح زیر است:
1. بررسی نقش رسانههای گروهی بر رفتار فردی و اجتماعی کودکان
2. بررسی میزان تاثیر رسانهها بالاخص تلویزیون بر یادگیری کودکان
3. شناخت پیامدهای منفی تلویزیون در زندگی کودکان
4. ارائه راهکارهای مطلوب جهت کاهش اثرات وابستگی کودکان به تلویزیون
فرضیات تحقیق:
1. سن و جنس کودکان بر نحوه استفاده و تمایل کودکان به تماشای تلویزیون موثر است.
2. کودکان دارای توانایی ذهنی بالاتر، بیش از سایر کودکان به تماشای تلویزیون علاقهمندند.
3. کیفیت روابط عاطفی و خانوادگی کودکان بر میزان استفاده آنها از تلویزیون موثر است.
روش تحقیق:
در این تحقیق از روش اسنادی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است.
فصل دوم
رسانه چیست و چه تواناییهایی دارد؟
ارتباط جمعی- تاریخچه رسانههای جمعی
ارتباط میان افراد که سبب انتقال مفاهیم، افکار و اطلاعات از فردی به فرد دیگرمیشود، شرط اصلی پیدایی و ادامه زندگی جمعی است؛ زیرا زندگی جمعی انسانها بدون وجود ارزشها، هنجارها، اهداف و حتی تعارضاتی که از طریق ارتباط به وجود میآید، معنا و مفهومی ندارد. بعلاوه پیدایی و پابرجایی ارزشهای گروهی (اجتماعی)، هنجارها،محتوای فرهنگی و همچنین روندهای یادگیری اجتماعی و در عین حال تضادهای اجتماعی،فقط از طریق ارتباط به وجود میآید. افراد باید برای زندگی جمعی از اهداف، مقاصد، آگاهیهاو همچنین از تفکرو برداشت دیگران مطلع گردند تا به ارائه واکنشی در برابر آنان قادر گردند.
با وجود آنکه کلام متداول ترین راه برقراری ارتباط میان افراد، به اشکال مختلف انجام میگیرد. باید در نظر داشت که ارتباط غیر کلامی نیز سهم عمدهای در برقراری ارتباط میان افراد دارند. ساخت جوامع امروزی، نوع جدیدی از ارتباط را مطرح ساخته است که در دورانهای قبل، هرگز امکان پذیر نبود. امروزه، فرد نه فقط قادر به برقراری ارتباط در گروههای کوچک است، بلکه در ارتباط جمعی با دیگر همنوعان خود نیز قرار دارد.
در یک دوران طولانی، شکل حاکم ارتباط میان انسانها، ارتباط کلامی بود! فرهنگ، دانش و تمام دستآوردها و تجربیات اجتماعی و تاریخی جامعه، از طریق کلام و گفتار، قابل انتقال بود. هر چند که با پیدایی خط و کتابت، بسیاری از وقایع مهم جامعه و به صورت مکتوب تا امروز هم باقی مانده است، اما اکثرنسخهها در معرض نابودی و فساد قرار داشت و در عین حال، برای عموم قابل دسترس نبود. با رواج صنعت چاپ، امکان پیدایی نسخههای یکسان و مشابه که اشتباهات نسخه برداری در آنها دیده نمیشد، به وجود آمد. اما باز هم برای مدتی طولانی، امکان استفاده از کتاب و همچنین امکان برقراری ارتباط از طریق نوشته و چاپ و فقط در اختیار نخبگان و یا افراد باسواد یک جامعه باقی ماند که در کل، درصد ناچیزی از افراد جامعه را تشکیل میدادند. بعلاوه، هنوز این نوع ارتباط به افراد محدود بود و جمع و توده را در بر نمیگرفت.
از اوایل قرن نوزدهم و همزمان با اوج مرحله صنعتی شدن جوامع غربی،نوع جدیدی از ارتباط به وجود آمد که با تمام اشکال برقراری ارتباط در دورانهای گذشته متفاوت بود. از این نوع ارتباط به عنوان ارتباط جمعی نام میبرند. در اثرپیدایی شرایط سرمایهداری، ضرورت چاپ روزنامههایی که به دست توده» برید، پیش آمد. زیرا تنها در شرایط سرمایه داری پیشرفته که امکان تولید انبوه»به وجود میآید، ضرورت برقراری ارتباط جمعی با«توده نیز مطرح میشود. گذشته از رابطهای که میان تولید و مصرف کالا وجود دارد، تنها شرایط پیشرفته صنعتی- سرمایهداری، مفروضات لازم برای ایجاد رسانههای جمعی را به دنبال میآورد. به دنبال گسترش مطبوعات، انسان با گسترش رادیو در اوایل قرن بیستم و تلویزیون پس از نیمه اول قرن روبه رو شد. فرانتس دروگه در کتاب خود به نام معرفت بدون آگاهی به خوبی رابطه میان جامعه سرمایه داری و رسانهها را مشخص میکند. تنها در مرحلهای از رشد جامعه که امکانات تکنولوژیک پیشرفته به وجود آمده و جامعه از لحاظ مالی نیز آن چنان پیشرفت کرده که امکان سرمایهگذاریهای بزرگ برای واحدهای رسانههای جمعی به وجود آمده است، همچنین در اثر ظهور متخصص در هر زمینه و با تقسیم کار شدید میان آنها و شرایط اقتصادی سیستم سرمایهداری، امکان پیدایی رسانههای جمعی به وجود میآید. اما در عین حال، باید به شرایط اجتماعی سیاسی خاصی که در جوامع سرمایهداری حاکم است نیز توجه کرد. در این جوامع، افکار عمومی مورد توجه قرار میگیرد و دموکراسی و حاکمیت مشروع (از نوع وبری) مطرح میشود. اما گذشته از آن، امکان داشتن اوقات فراغت، یعنی اوقاتی که افراد هیچ نوع فعالیتی که مستلزم گرفتن دستمزد باشد، انجام نمیدهند و خود در مورد چگونگی گذران آن تصمیم میگیرند، در ارتباط نزدیک با رسانههای جمعی قرار دارد.
رسانههای جمعی خصلتی دو گانه دارند: از یک طرف خود محصول سازمان تولید پیشرفته سرمایهداری هستند و به صورت یک کالا به بازار ارائه میشوند و از طرف دیگ، به عنوان یک کالا، خود قادر به ارائه (یا فروش) افکار، ارزشها، هنجارها، نگرشها، و تمایلات هستند. باید متذکر شد که بخش عمدهای از سرمایه و تکنولوژی در جهت تولید وسایل ارتباط جمعی به عنوان کالا به کار گرفته میشود. ببه عنوان مثال، در تولید روزنامه، صنایع متعددی از چوب، کاغذ تا ماشینهای پیشرفته چاپ دخالت دارند و این امر،در مورد رادیو و تلویزیون و سایر رسانهها صدق میکند.
نوع جدید ارتباط در میان افراد جامعه از هر نظر با ارتباط فردی متفاوت است. این نوع ارتباط، خاص جامعه صنعتی- سرمایهداری است و فقط در رابطه با شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این نوع جوامع به وجود آمده است. این ارتباط در جوامعی که در آن نوآوریهای فنی، شهرنشینی، تفکیکهای فرهنگی، اجتماعی، و... وجود دارد، برای رساندن اطلاعات به توده گسترده و ناهمگون ضروری است. زیرا افراد جامعه، بدون وجود رسانهها، قادر به جهتگیری در زندگی فردی و اجتماعی نخواهند بود.
رسانهها نه تنها اطلاعات مربوط به کشور و جهان را به اطلاع همگان میرسانند (این نوع اطلاعرسانی به دلیل درهم تنیده بودن وقایع جهانی بسیار ضروری است)، بلکه افراد جامعه نیز از نظر شغلی، خانوادگی و حتی فردی به رسانهها وابسته هستند. انبوه اطلاعات شغلی، تخصصی از طریق رسانهها در اختیار افراد ذینفع قرار میگیرد؛ پیشرفت شغلی بدون آگاهی از تغییرات سریعی که در رشتههای خاص صورت میگیرد، عملاً امکانپذیر نیست و حتی موسسات رسمی آموزشی مانند مدارس و دانشگاهها نیز قادر به ارائه کلیه تغییرات در زمینههای شغلی تخصصی نیستند. به این سبب، هر نوع پیشرفت شغلی به کسب اطلاعات از طریق رسانهها بستگی پیدا میکند. اما بستگی افراد جامعه به رسانهها، فقط به اخبار و اطلاعات علمی محدود نیست. بلکه آنان در زمینه زندگی خانوادگی و خصوصی خود نیز به رسانهها نیاز دارند. امروزه رسانهها اطلاعات مفید و علمی بسیاری در زمینه چگونگی تربیت کودکان، اصول خانهداری، آموزشهای عمومی زندگی و مانند آنها به افراد ارائه میدهند. گذشته از مسایل فوق، در جوامعی که دایماً در حال تغییر و تحول است، رسانهها افکار، عقاید و نگرشهای جدید را در میان افراد جامعه پخش میکنند و با تاکید بر برخی نگرشها جنبههای مثبت یا منفی آن را باز میسازند. به جرئت میتوان ادعا کرد که رسانههای یک کشور، سبب ایجاد آگاهی اجتماعی در افراد میگردند و بدون وجود رسانهها افراد آن جامعه برای کسب هر نوع اطلاعاتی به شخص خود و یا محدوده کوچک آشنایان خود وابسته میگردند و به ناچار، برای انجام دادن هر کاری، به داوری و نگرش خود مراجعه میکنند. ما در اثر وجود رسانهها و تبلیغ و تاکید بر اطلاعات، اخبار و رویدادهای اجتماعی و سیاسی، افراد جامعه از تازهترین پدیدهها آگاه میشوند و نگرشها و باورهای عمومی جامعه نیز در اثر وجود رسانهها تغییر مییابد؛ زیرا افراد دارای آگاهی اجتماعی میکردند و از وابستگی به خود رها میشوند و آگاهی جمعی نیز در آنان به وجود میآید در این شرایط، افراد دیگر تنها وابسته به خود باقی نمیمانند و از نگرش عمومی جامعه که از طریق رسانهها مطرح میشود، پیروی میکنند، مرتون و لازار سفلد در مقاله مشهور خود با نام «رسانههای جمعی، سلیقه مردم و کنش سازمان یافته اجتماعی» کارکرد تقویت هنجارهای اجتماعی از طریق رسانهها را به خوبی مطرح میکنند. رسانهها از طریق ارائه درست و یا نادرست مطالب، باعث جهتگیری افراد میگردد و به نوعی، قادرند یک طرز تفکر عمومی در جامعه ایجاد کنند. به دلیل ارائه پیام از طریق رسانهها افراد عقیده فردی خود را در مقابل عقیده اجتماعی (رسانهها) میبینند و در بسیاری موارد در جهت پیام رسانه تغییر عقیده میدهند. ارتباطات جمعی در شرایط اجتماعی اقتصادی خاص به وجود آمدهاند. در عین حال، چگونگی برقراری ارتباط جمعی یا برقراری ارتباط میان افراد کاملاً تفاوت دارد. در یک روند ارتباطی میان دو (یا چند نفر)، متوجه میشویم که گفتار یا کنش فرد اول باعث واکنش دیگری به صورت گفتار یا رفتار میگردد. باید توجه داشت که حتی نشان ندادن هر نوع واکنشی هم به عنوان نشانهای برای فرد اول است که بر فرد اول تاثیر میگذارد و زنجیرهای از ارتباط را میان آن دو به وجود میآورد. معمولاً ارتباط را به صورت روندی در نظر میگیرند که در آن، یک نفر (یا عده بیشتری) از طریق انتقال نشانههای (معمولاً کلامی) سعی دارد تغییرات رفتاری یا نگرشی در فرد ( و یا عده بیشتری از افراد) به وجود آورد. در این روند ارتباطی، هر دو نفر دخالت دارند و کنش و واکنش آنان به طور مستقیم بر یکدیگر اثر میگذارد.
این شکل رایج ارتباط میان افراد است. در یک روند ارتباطی، حتی اگر فرستنده در برابر واکنش گیرنده تغییری در گفتار خود به وجود نیاورد، دست کم واکنش گیرنده را درک میکند. در عین حال، ارتباط میان افراد معمولاً بدون واسطه، مستقیم و رویاروی است (هر چند در مواردی نه چندان نادر، از یک وسیله ارتباطی نیز برای برقراری ارتباط استفاده میکند) نوع ارتباط میان افراد هم میتواند خصوصی (میان دو یا چند نفر) و یا عمومی (به صورت سخنرانیها یا تجمعات بزرگتر) باشد.
اما همیشه برقراری ارتباط از طریق رسانههای جمعی، به صورت غیر مستقیم است؛ زیرا اصولاً بدون حاملان بسیار پیشرفته تکنولوژیک امکان برقراری ارتباط جمعی وجود نخواهد داشت. در عین حال، این نوع ارتباط همیشه عمومی است؛ بدنین معنا که همگان (توده) امکان استفاده از پیامرسانی را دارند. همچنین از خصوصیت دیگر ارتباط جمعی میتوان از سرعت انتقال پیام در زمانی کوتاه در مواردی حتی همزمان به تودهای وسیع نام برد. پیام ارائه شده به سرعت مورد مصرف قرار میگیرد. اما در یک روند ارتباط جمعی بازخورد به تعداد بسیار ناچیزی وجود دارد.
در ارتباط میان افراد متوجه شدیم که هر نوع واکنش، بر دیگری تاثیر میگذارد و افراد دخیل در یک زنجیره ارتباطی، با استفاده از بازخوردهایی که میان آنان به وجود میآید، به رفتار و گفتار خود جهت میدهند. اما در رابطه با رسانهها، امکان بازخورد ناچیزی وجود دارد و واکنش خوانندگان روزنامه، بر مقاله چاپ شده و منتشر شده تاثیری ندارد. همچنین واکنش بیننده و یا شنونده تلویزیون و رادیو نیز عملاً بر پخش فیلم و یا گزارش بدون تاثیر خواهد بود. هر چند که برخی معتقدند نظرخواهی از مردم، تلفن کردن و یا نوشتن نامه به رسانهها، خود نوعی بازخورد است، اما مهمترین عامل در بازخورد که همان مسئله همزمانی است، دیگر وجود ندارد و بازخورذ همیشه با تاخیر زمانی همراه خواهد بود. در عین حال، در این رابطه (چگونگی برقراری ارتباط جمعی) مسئله ساخت سازمانی رسانه نیز بسیار مهم است.
مسئله دیگری که در زمینه ارتباطات جمعی مطرح گشته و مورد بحث و تحقیقات زیاد قرار گرفته، مفهوم «توده، عامه و یا جمع است. در یک روند ارتباط جمعی عامه (گیرنده) برای ارتباط ناشناس است. و فرستنده پیام، گیرندگان پیام را نمیشناسد. برای زمانی طولانی در مجاورت خصلت ناشناس بودن گیرندگان پیام، خصلت منزوی بودن واتمی بودن نیز به توده نسبت داده میشد؛ اما امروزه دیگر در تحقیقات رسانههای جمعی بر«"توده تنها"»رایزمن تاکید نمیشود و دست کم هنوز افراد جامعه در چهار چوب گروههای اولیه و ثانویه در نظر گرفته میشوند. وجود این گروهها تاثیر مهمی در جذب و قبول پیامهای ارسالی دارد.
کارکرد رسانههای جمعی
پس از ورود مطبوعات به عنوان رسانه جمعی به زندگی افراد جامعه، در اثرپیشرفتهای فنی، ورود رسانههای جمعی دیگر نیزامکان پذیر گشت. تلویزیون که در برخی موارد از آن به عنوان پر قدرت ترین» رسانه نام برده میشود، بعد از جنگ جهانی دوم، در حدود سالهای 1946 وارد زندگی اجتماعی شد. استقبال از این رسانه، فوق العاده زیاد بود؛ به طوری که امروزه در کشورهای صنعتی و همچنین در میان قشرهای متوسط کشورهای غیر صنعتی، نه فقط اکثر خانودهها یک دستگاه تلویزیون دارند، بلکه در مواردی دستگاههای گیرنده دوم و سوم تلویزیونی نیز وارد خانه شده است تا هر یک از اعضای خانواده،بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران قادر به تماشای برنامه دلخواه خود باشند.
در دهههای اخیر، پدیدههای جدیدتر در زمینه ارتباطات جمعی امکان ایجاد تغییر عادات تماشای تلویزیون را به وجود آورده است. تعداد ایستگاههای پخش تلویزیونی،امکان انتخاب میان فرستندههای متعدد را به بینندگان میدهد و وجود ویدیو و امکان ضبط ویدیویی برنامههای تلویزیونی از وابستگی زمانی افراد به تلویزیون میکاهد و به آنان اجازه میدهد که در ساعت دلخواه و مناسب برنامه دلخواه خود را تماشا کنند. گسترش ماهوارهها نیز تغییرات عمدهای را به وجود خواهد آورد. اما این پدیدهها نو، هنوز تغییرات اساسی در عادات تماشای تلویزیون به وجود نیاورده است و احتمالاً در اثر گذشت زمان، تغییرات در این زمینه به صورت مشخص قابل مشاهده خواهد گشت.
در ابتدای رواج تلویزیون و استقبال شدید مردم از آن، در بسیاری از مباحث و گفتو گوها از آن به عنوان رقیب سرسخت سینما و حتی روزنامهها (مطبوعات) نام میبردند. در این رقابت، هر یک از رسانهها سعی کردند فعالیتهای خود را به وجود این رسانه باعث نابودی رسانههای دیگر نگشته است، بلکه در واقع باعث ایجاد تفکیکی میان کارکرد رسانهها شده است. به نوعی که در یک تقسیمبندی بسیار کلی، میتوان ادعا کرد که کارکرد تلویزیون بیشتر دارای جنبه سرگرمی و تفریحی و کارکرد روزنامهها بیشتر دارای جنبه خبری، تفسیری و انتقادی است. البته این تقسیمبندی بسیار گسترده است؛ زیرا امکان وجود ایستگاههای تلویزیونی با کارکرد خبری و همچنین وجود روزنامه با کارکرد و جنبه تفریحی و سرگرمی نیز هست.
در یک تقسیمبندی بسیار عمومی میتوان از سه کارکرد رسانهها، کارکرد اطلاعاتی، کارکرد آموزشی و کارکرد تفریحی نام برد. هر چند که در برخی تقسیمبندیها از کارکردهای فرهنگی و تفسیری نیز نام میبرند، حد و مرز ثابتی برای تعیین کارکرد رسانههای وجود ندارد. در عین حال، باید توجه کرد که حتی تقسیمبندی سه گانه تفریحی، آموزشی و اطلاعاتی نیز مغشوش است. زیرا یک پیام اطلاعاتی به خوبی میتواند جنبه آموزشی داشته باشد. همچنین یک پیام آموزشی میتواند دارای جنبههای تفریحی و سرگرمکننده باشد.
تعاریف دیگری نیز مانند تعریف لاسول وجود دارد که وظایف رسانهها را مشاهده و کنترل محیط (جمعآوری اطلاعات درباره وقایع مهم) فعالیتهای تحریری (انتخاب و تفسیر اطلاعات و اتفاقات) و انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی جامعه از نسلی به نسل دیگر را مطرح میکند. چارلز. ر. رایت از سرگرمی به عنوان کارکرد چهارم رسانهها نام میبرد.
با وجود آنکه مشخص کردن کارکردهای رسانهها باعث ایجاد پیچیدگی میشود، اما میتوان گفت که در تمام رسانهها یک وظیفه و کارکرد مشترک وجود دارد؛ کارکردی که تا حد زیادی قدرت رسانهها را نیز به وجود میآورد و آن، وظیفه یا کارکرد انتخابی (گزینشی) در میان تمام رسانههاست. حجم اخبار، اطلاعات و همچنین برنامههای تفریحی و سرگرمی که به یک رسانه میرسد، بسیار بالاست و امکانات رسانه برای پخش تمام این پیامها از دیدگاه فنی، محدود است. مسوولان هر رسانه باید با توجه به محدودیتهای فنی و سازمانی خود، از میان انبوه اخبار و اطلاعاتی که به دست آنان میرسد، تعدادی را انتخاب کنند. چگونگی و ترتیب ارائه این اخبار را مشخص سازند و باید تصمیم بگیرند که آیا با این خبر، فیلم (تلویزیون) و یا عکس (مطبوعات) نیز پخش یا چاپ شود. در مورد انتخاب برنامههای تفریحی آموزشی نیز همین مشکل وجود دارد. گذشته از محدودیتهای فنی، باید توجه داشت که هر رسانه دارای چهارچوبهای فکری و جهانبینی خاص خود است. به این سبب، انتخاب نه فقط در زمینه مشکلات فنی، بلکه در زمینه طرز تفکر رایج در آن رسانه نیز انجام میگیرد. در نتیجه با پدیده گزینش، انتخاب، سرند کردن اطلاعات و پیامها از هر نوع، روبهرو هستیم. مرتون و لازار سفلد بر پدیده انتخاب تاکید بسیار زیاد دارند، زیرا رسانهها از طریق انتخاب مطلب و پخش آن در جامعه، بر آن دسته از واقعیات اجتماعی که تا آن زمان به صورت منفرد و مجزا در جامعه وجود داشت و احتمالاً افراد جامعه هم از وجود آن آگاه بودند- اما اهمیت خاصی برای آن قایل نبودند- جنبه اجتماعی میبخشد. یعنی با انتخاب رسانه، یک پدیده که افرادی از جامعه از وجود آن آگاه بودند، به یک پدیده اجتماعی تبدیل میگردد و توجه تمام افراد را به خود جلب میکند و موضوع بحث و صحبت با جامعه و یا به عبارتی موضوع گفت و گوی افراد عادی میشود؛ زیرا همه به صورت گسترده و اجتماعی از وجود آن آگاه شدهاند و در مورد آن بحث میکنند. اهمیت این پدیده، بخصوص زمانی بیشتر میگردد که به مسئله اعتبار رسانه و انتقال آن به موضوع مورد پخش توجه داشته باشیم. رسانههای جمعی در جامعه، به خودی خود، یعنی بدون توجه به افرادی که در این سازمانها کار میکنند، دارای اعتبار اجتماعی هستند. بنابراین، اگر یک رسانه فرد یا موضوعی را در مباحث خود وارد کند (اشاره شد که این انتخاب در رابطه با چهارچوبهای خاص سازمانی بررسی میکند و این حالتی است که مرتون از آن با نام کارکرد اعطای اعتبار اجتماعی رسانه به پیام نام میبرد). در این حالت، به نظر افراد عادی جامعه چنین میرسد که موضوع، فرد و یا گروه انتخاب شده از طرف رسانه، یک پدیده معمولی و روزمره نیست، بلکه پدیدهای است که به اندازه کافی اهمیت داشته است تا از میان توده اطلاعات موجود انتخاب گردد. یعنی این پدیده از طرف رسانهها به دلیل اهمیت خود انتخاب شده و اکنون به عنوان یک پدیده قابل توجه از رسانه پخش میگردد. بنابراین حال که مهر تایید رسانه بر این پدیده خورده است. پدیدهای که هر کس آن را در زندگی روزمره خود مشاهده میکرد و به دلایل خاص فردی آن را مهم و یا بیاهمیت میشمرد. به یک پدیده اجتماعی تبدیل میگردد و رسانه با نوع خاصی از جهتگیریهای فکری آن را پخش میکند. بدین طریق رسانه با انتخاب موضوع آن را به موضوع مورد بحث تبدیل میکند و در عین حال، همزمان با مطرح کردن و در عین حال، همزمان با مطرح کردن موضوع به عنوان یک موضع اجتماعی، نگرش مثبت یا منفی خود را نیز نسبت به آن بیان میکند. اکنون دیگر افراد جامعه نمیتوانند بدون توجه از این پدیده بگذرند و حال که موضوع گفت و گو از طریق رسانه تعیین شده است، افراد جامعه نیز باید موضع و جهتگیری خود را نسبت به آن مشخص کنند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 184 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی نقش رسانههای جمعی(با تاکید بر تلویزیون)