نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نقش روحانیت در جامعه امروز

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله نقش روحانیت در جامعه امروز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

نقش روحانیت در جامعه امروز
موضوع عرایض من نقش روحانیت در جامعه امروز ما است و روی سخن، نه فقط روحانیانی که اینجا تشریف دارند و عده‌شان هم بحمداللّه زیاد است، بلکه با همه برادران و خواهرانی است که در این مراسم پرشکوه نمازجمعه، به نیایش خداوند حاضر شده‌اند. مسئله مسئله صنفی نیست، مسئله، مسئله بنیادى، در رابطه با جامعه اسلامی ماست. در رابطه با نظام اسلامی ماست. در رابطه با جمهوری اسلامی ماست. در عین آنکه درباره نقش یک گروه و صنف است، درباره کل جامعه هم هست. برای این‌که نقش روحانیت را در امروز و فردای جامعه بهتر بشناسیم، ناچار هستیم نقش همین روحانیت را در این دو سال اخیر قبل از پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار بدهیم. برادران روحانی روحانیت یک سلسله نقش‌های دیرینه داشت از سال‌ها و ده‌ها سال و قرن‌ها پیش. این نقش‌ها را یکی یکی برمی‌شماریم. روحانیت، نقش بیان اسلام اصیل را برای جامعه برعهده داشت. اگر مردم می‌خواستند بفهمند دین‌شان، اسلام‌شان، قرآن‌شان، کتاب‌شان، سنت‌شان، عقاید اسلامی و احکام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته است، به روحانی مراجعه می‌کردند. روحانیان کم حرکت‌تر، آنهایی بودند که در ایفای این وظیفه می‌نشستند، تا مردم به آنها مراجعه کنند. روحانیان پر حرکت‌تر و مسئولیت شناس‌تر، آنهایی بودند که نزد مردم می‌رفتند تا رسالت خداوند را تبلیغ کنند. ولی به هر حال وظیفه بیان اسلام، در درجه اول برعهده روحانیت بود. وظیفه تحقیق درباره اسلام، اسلام‌شناس، مجتهد، صاحب‌نظر، مرجع، کسانی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسایل اسلامی داشته باشند، اینها در درجه اول باید از حوزه‌های علوم اسلامی و از حوزه‌های روحانیت بیرون بیایند. آن‌جا باید نشو و نما کنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختنی که در آن مدرک نبود و مدرک بود. آن‌چه نبود، مدرک کتبی کاغذی بود و آن‌چه بود، مدرک عینی اجتماعی بود. چهره‌های محقق مجتهد بحد بلوغ رسیده، در این نظام بی‌تکلف به مرور زمان، بوسیله شاگردان برجسته یا هم‌طرازان با انصافشان معرفی می‌شدند. هم شناخته می‌شدند، هم شناسانده می‌شدند و در این شناختنی و شناساندن کندی بود، سرعت لازم نبود، اما اطمینان فراوان وجود داشت. چهره‌ای که در یک حوزه علمیه بزرگ شکوفا می‌شد، گل می‌کرد، شناخته می‌شد، تقریباً عموم مردم می‌توانستند به صلاحیت علمی و حتی به صلاحیت فضیلتی و معنوی و تقوائیش، اعتماد و اطمینان پیدا کنند. بنابراین وظیفه تحقیق درباره اسلام، بر عهده روحانیت بود و روحانیت این وظیفه را خود، عهده‌دار شده بود. سوم: وظیفه تهذیب اخلاق. روحانیت نقش عمده خود را در این می‌دید که باید با سخنش، با بیانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدایتش، با تذکرش، مردم را به اخلاق پاک دعوت کند. اخلاق جامعه را مهذب کند، جامعه را از آلودگی‌ها دور کند و به کمالات اخلاقی بیاراید. این نقش سوم نقش بسیار مهم روحانیت بود. در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آیة‌اللّه‌العظمی بروجردی این استاد بزرگواری که به خصوص در شناساندن روش تحقیقی فقه، حق بزرگی بر همه ما دارد، برای ایجاد حرکتی سازنده‌تر درحوزه، دوستان‌مان، مدرسین گردهم‌آیی‌ها بحث‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی داشتند. برنامه‌هایی به ثمر رسیده بود وبرای شروعش با چهره‌هایی که در معرض مرجعیت بودند و یک مرجع بودند، تبادل نظر داشتیم. از جمله شبی همراه با برادران عزیز و مجاهد، آیة‌اللّه مشکینی و آیة‌اللّه ربانی شیرازى، خدمت حضرت آیة‌اللّه‌العظمی آقای گلپایگانی بودیم. بحث بود درباره این‌که: چه باید کرد که مسئله تربیت اخلاق و تهذیب اخلاق در حوزه علمیه قم، نقش بالاتر و سازنده‌تری بخود بگیرد؟ بحث بود، صحبت بود. یاد می‌کردیم از درس سازنده اخلاق مرجع عالی‌قدر، امام خمینی قدس‌سره در قم. و تأثیری که درس ایشان در آن سال‌ها در ساختن و تربیت کردن فضلایی که به آن درس حاضر می‌شدند، داشت و تأسف از این‌که سال‌هاست این درس تعطیل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درس‌های دیگری را داشتند. به این مناسبت من پرسیدم که در آن موقع که شما طلبه‌ای جوان بودید، در این حوزه قم سازندگی اخلاق در حوزه قم بر عهده چه کسی بود؟ چه کسی درس اخلاق داشت؟ ایشان پاسخی دادند که به یاد من همچنان مانده و می‌ماند. گفتند در آن موقع ما درسی به نام درس اخلاق نداشتیم، اما الگوهایی به عنوان الگوهای عملی اخلاق داشتیم و در میان این الگوها از چند نفر به عنوان الگوی برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آیةاللّه و استاد و عالم ربانی فقیه مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی قدس‌سره. گفتند: رفتار این عالم جلیل در محیط جامعه، در شهر و در حوزه برای همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود. از هر سخنش، از هر قدمی و از هر برخوردی و از هر رفتاری ما چیزها می‌آموختیم. داستان‌ها نقل کردند که از آن می‌گذرم. این را بدین مناسبت نقل کردم که توجه به تهذیب اخلاق چه برای خود طلاب و روحانیون و چه نقشی که این‌ها باید در جامعه از این نظر داشته باشند. چهارم: نقش روحانیت در خدمت به مردم و گره گشایی از مردم، مردم ببینند که روحانی مرد دنیا و آخرت، هر دو است. برای این‌که اسلام دین دنیا و آخرت، هر دواست. در اسلام دنیا و آخرت جدا نیست و آخرت هم از دنیا جدا نیست. این‌جا دار عمل است و آنجا دار جزا. اینجا جای ساختنی است و آنجا جای بهره و رشدن. و ساختنی که اینجا داریم فقط نماز و عبادت نیست که البته نماز و عبادت، ستون دین است ولی فقط آن نیست، خدمت به خلق هم هست. روحانیون هر قدر در مناطقشان به مردم بیشتر خدمت کنند، خدمت روحانیت‌شان را، بهتر انجام داده‌اند، خوب یادم می‌آید عده‌ای از طلاب پر تلاش عزیز ما به روستاها می‌رفتند. و همان کاری را می‌کردند که امروز جهاد سازندگی می‌کند. پیشگام و پیشتاز جهاد سازندگى، طلاب متعهد و متحرک و با ایمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزه‌ها بودند. مسئله، مسئله افتخارکردن نیست. در جامعه کسی قصد تقسیم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به یاد آوردن و بیاد آمدن است. روحانیون در نقش خدمت به مردم، بهتر می‌توانند پیام اسلام را تبلیغ کنند. حمام می‌ساختند، راه می‌ساختند، به بینوایان کمک می‌کردند، درمانگاه می‌ساختند، غسال‌خانه می‌ساختند، مدرسه می‌ساختند، حتی در آن اواخر شاید درحدود هفت‌، هشت‌، ده سال قبل رفته بودند سراغ این‌که با خودیاری مردم‌، برق و روشنایی برای مردم درست کنند و امثال اینها. یک خدمت دیگر روحانیت که در این خدمت بسیار هم حساس عمل می‌کند و باید هم حساس عمل بکند، روشنگری برای مردم بود، در جهت شناساندن انحرافات فکری که به نام اسلام تحویل مردم داده می‌شود. روحانىون در بیدار کردن مردم نسبت به افکار انحرافى، نقش بسیارمؤثری داشته‌اند. برای این‌که می‌دانستند که؛ اذا ظهرت البدء فلیظهر عالم علمه، وقتی نوآوریهای انحرافی و التقاطی را می‌دیدند، در گوشه و کنار جامعه، با آنها به مبارزه بر می‌خواستند، مردم را روشن می‌کردند، به مردم می‌گفتند که آنچه مایه نجات است‌، اسلام اصیل است نه اسلام آمیخته به غیر اسلام. یک روشی هم روحانیون ساخته شده و تربیت شده در این‌باره داشتند که من، این را اینجا می‌گویم و آن روش این بود: روحانیون زبده در برخورد با کسانی که دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، می‌کوشیدند اینها را در درجه اول جذب کنند، بعضی‌ها بودند خیلی خوش سلیقه نبودند، از همان اول دعوا می‌کردند. بنابراین بیشتر دفع می‌کردند و سخن ما همواره با این دوستان این بود، که برای یک عالم دینى، برای یک مسلمان متعهد به خصوص یک عالم و روحانی قدم اول، جاذبه است. تلاش در راه جذب کردن، از راه روشن کردن با سخن و با اندیشه روشنگر و از راه ایجاد جاذبه اخلاقی و عملی است تا دافعه. بنابراین اگر همه شما روحانیون عزیز، امروز هم این قانون و این اصل رامی پسندید، این فرمول را می‌پذیرید بکوشیم همه با هم روحانیتی باشیم در درجه اول پرجاذبه، ولی جاذبه بدون دافعه به درد نمی‌خورد. هر انسان مکتبى، خود بخود دافعه هم دارد. آنهایی که می خواهندسراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اینها از آن صلح کلی‌هایی هستند که خود دچار نوعی التقاط و انحراف‌اند، صوفی مابانه هستند. اهل حقی که حقش مشخص نیست، همه چیز برایش حق است. اصلا باطلی برایش وجود ندارد. نه، این‌طور هم نمی‌شود. اسلام خود یک مکتبی است که جاذبه دارد و دافعه دارد. تبشیر دارد و تنذیر دارد انذار و تبشیر هر دو در اسلام هست. این هم نقش پنجم. نقش ششم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتی که اصل رژیم، رژیم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود با کل رژیم یا با نوچه‌ها و ایادی رژیم در مناطق خودش‌، روحانیت می‌جنگید و مبارزه می‌کرد. حالا هم که اصل نظام‌، نظام اسلامی است اما هنوز ایادیش، ابزارش‌، کارکنانش‌، همه متناسب با نظام اسلامی نیستند، روحانیت هر جا ظلم و ستمی از این بازمانده‌های طاغوت‌، در اداره‌ها و مؤسسات و در جامعه ببیند هم‌چنان با او می‌جنگد و می‌رزمد و روحانیت در ایفای این نقش‌ها مدت‌ها از زبان و بیان استفاده می‌کرد. حق هم داشت‌، برای این‌که فرهنگ جامعه ما بیشتر فرهنگ گوش بود تا فرهنگ خواندن‌، فرهنگ شنیدن بود تا فرهنگ خواندن. مردمی که بتوانند بخوانند، عده‌شان زیاد نبود. از وقتی که در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت یک فرهنگ دلنشین، جوان‌ساز، عمیق و شخصیت‌ساز در آمد، روحانیت متوجه شد که باید اهل قلم نیز باشد. نهضت قلم و نوشتن‌، درست در زمانی که ما اینجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس می‌خواندیم، آغاز شد و رو به اوج رفت. فضلای حوزه دیدند باید توانایی نوشتن داشته باشند، بنویسند آن هم با عبارات و الفاظی که متناسب با زمان باشد و درس خوانده‌ها از خواندن نوشته‌هایشان استقبال کنند. قلم، بیان، تحقیق، تجزیه و تحلیل پیرامون مسایل اسلامی و مسایل اجتماعى، نوشته‌ها وسخنرانی‌های تحقیقی و تحلیلی و نوشته‌ها و سخنرانی‌هایی که آهنگ موعظه یا خطابه‌های مؤثر داشت .روحانی از این راه‌هایی که عرض کردم توی متن جامعه جا داشت روحانى و روحانیت از هر قشر دیگر پایگاه مردمیش اصیل‌تر و مؤثرتر بود. چون روحانی با مردم زندگی می‌کرد. خدا مرحوم آقای حاج شیخ ابراهیم نجف‌آبادی را رحمت کند، ایشان از فضلای برخاسته از قم بود. عالمی ارزنده و خدوم و مردمی که این مدرسه علمیه فعلی نجف‌آباد را ایشان ساخته و برای این‌که با هزینه کمتر اقتصادی ساخته بشود سنگ‌ها و آجرها را می‌آمدند دم خیابان می‌ریختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ایشان با مردم اینها را پای کار می‌آوردند. از ویژگی‌های ایشان‌، مردمی بودنش بود. چه جور مردمى؟ دوستان نجف‌آباد برای من نقل می‌کردند که حاج شیخ ابراهیم همیشه برای خدمت به مردم آماده است گاهی می‌شود زن و شوهری توی خانه نصف شب، دعوایشان می‌شد، همه آنها که در خونه بودند حریف نمی‌شدند که دعوا را بخوابانند. بالاخره یک نفر دو بعد از نیمه شب می‌آمد درب منزل حاج شیخ را می‌زند: آهای حاج شیخ؟ حاج شیخ خوابند. بیدار شود. بیدار می‌شود می‌آیم. خانه کربلایی على، دعوا هست بین زن وشوهر. بریم اینها را با هم آشتی بدهیم. ایشان نمی‌گفت صبح. می‌گفت: برویم. لباسش را می‌پوشید، می‌آمد وارد خانه می‌شد، با رویی گشاده و خندان می‌گفت: جایی را درست کنید ببینیم فعلا. می‌نشست پای سماور، یک چای خودش می‌خورد، یک چای به آنها می‌داد، زن و شوهر را با هم آشتی می‌داد، قال را می‌خواباند، پا می‌شد می‌رفت خانه. اگر روحانی در متن جامعه زندگی می‌کند و با وجدان جامعه رابطه برقرار می‌کند برای این است که به راستی با مردم زیست می‌کند. در یک گفتگویی که به همین مناسب دو سه روز قبل با امام داشتیم‌، ایشان با همان دقت نظر، روی این نکته تکیه داشتند. مسئله این بود، مشکلی بود درباره روحانیت، مطرح شد. یک راه حلی مطرح شد. فرمودند نه، این راه حل خوبی نیست. این، روحانی را از مردم جدا می‌کند. روحانى، باید با مردم زندگی کند. کمال روحانى این است. بعد فرمودند: آن وقت‌ها که ما طلبه بودیم و به تعبیر خودشان، اراک بودیم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراکی که روحانى متعین و متحول و کیا بیادار بودند، خوب اینها در شهر اراک سیادت و آقائی داشتند.مرحوم آیة‌اللّه‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدس‌سره بنیانگذار این حوزه، ایشان هم به دعوت اینها از عراق آمده بودند به اراک که آنجا، جلسات درسی داشته باشند. امام می‌فرمود: ریاست و نوکر و خدم و حشم، مال آن آقایان بود ولی مردم، با آنها نبودند؛ مردم با حاج شیخ بودند، که عبایش را زیر بغلش می‌گذاشت می‌آمد توی بازار. با مردم زیست کردن، این شأن روحانى است و روحانیت باید به این عامل، بیش از هر عامل دیگر توجه کند. برای این‌که اگر می‌خواهد: روشنگر اسلام باشد و بیانگر اسلام باشد، برای مردم، باید در دل مردم جای داشته باشد. اگر می‌خواهد آنها را موعظه کند، باید در قلب مردم جای داشته باشد و در متن مردم. اگر می‌خواهد آنها را ارشاد کند، اگر می‌خواهد آن‌ها را از نظر اخلاقى اصلاح کند و تهذیب کند این باید در متن مردم باشد. اینها امتیاز نقش روحانى بوده است در گذشته. تا سال 1341 نقش روحانیت در همین‌هایی که عرض کردم خلاصه می‌شد. به اضافه تحصیل و تدریس در حوزه‌ها، سال 1341 یک روحانى برجسته آمد، نقطه عطفی در نقش روحانیت بوجود آورد. تا آن موقع روحانىون به دو بخش تقسیم می‌شدند، یک عده روحانىونی که در سیاست هم وارد بودند و یک عده روحانىونی که از سیاست پرهیز می‌کردند. روحانىون سیاسى‌، آدم‌هایی بودند خیلی محدود و معدود، اکثریت قاطع روحانیت آنهایی بودند که از سیاست کناره‌گیری داشتند کسی هم از این بالاتر. نشانه تقوای بیشتر و عدالت کامل‌تر و صرف‌نظر کردن بیشتر از دنیا، برای یک روحانى این بود که، کاری به کار سیاست نداشته باشد. بودند چهره‌های برجسته محبوب در عالم روحانیت که‌، چهره‌های سیاسی هم بودند، اما ورود به سیاست همان و تنزل درجه روحانیت همان. سال 1341 یک روحانى جامع الشرائط که در مکارم و ارزشهای والای او، جای سخن نبود، فقاهتش، علمش‌، عدالتش‌، اخلاقش، مهذب بودنش، مدرس عالی‌مقام بودنش، همه جا زبانزد بود و در حوزه، این آمد این تابو، این خاطره و یاد بود نامطلوب دوره اعتزال روحانیت از نقش خلاق سیاست را از بین برد. آمد و گفت: روحانى باید بیان اسلام بکند، تبلیغ اسلام بکند، به مردم خدمت بکند، در متن جامعه بماند، موعظه بکند، با انحرافات مبارزه بکند ولی مطلب به اینجا تمام نمی‌شود، روحانى باید پیشتاز و پیشگام در مبارزات سیاسى گسترده نیرومند همراه با زد و خورد و کشته شدن و کشتن باشد، تا یک ، روحانى تمام عیار باشد. علی وار، حسین گونه، پیامبروار. مگر نه روحانى میگوید من جانشین پیامبرم؟ مگر نه این‌که می‌گوید من نایب امام زمان عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف هستم؟ پس چگونه می‌تواند خود را از مسئولیت‌های سنگین سیاسی و مبارزاتی برکنار بداند؟ روحانى باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. آن شخصیت والایی که توانست این نقطه عطف تاریخی را برای تکامل نقش روحانیت در جامعه ایفا کند، امام بود. چه شد که در سال‌هاى، 1356 و 57 روحانیت نقشش در جامعه اوج گرفت؟ جایش در جامعه بسی بازتر شد؟ چه شد؟ آن هم نه به صورت یک گروه معدود، عده زیادی از روحانىون از مسجد به راهپیمایی‌ها آمدند. مسجدها جای تدارکات مبارزه‌ها شد، پلاکاردها را همان جا می‌نوشتند، مردم را همان‌جا جمع می‌کردند، شعارها را همان جا یاد می‌دادند، ترجیح بندهای راهپیمایی‌ها کجا تنظیم می‌شد؟ در همان مساجد. مسجد پایگاه اصیل خودش را باز یافت و تکمیل کرد. تا وقتی که در مبارزه پیروز شد. اکنون سؤال این است که روحانیت امروز باید چه نقشی داشته باشد؟ آنچه به عنوان پاسخ می‌توانم خدمتتان عرض کنم این‌که اولا: روحانى باید همه آن نقش‌های گذشته را حفظ کند. حوزه‌ها باید محل درس خواندن و درس گفتن و تحقیق کردن باشد. بیان و قلم روحانیت باید هم‌چنان نافذ باشد و روز بروز نافذتر. طلاب جوان عزیز برای یاد گرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذتر و نوشتن رساتر و بلیغ‌تر باید وقت صرف کنید می‌دانید بیان بلیغ و نوشته بلیغ کدامست؟ فقط الفاظ نیست. بلاغت به الفاظ ارتباطی ندارد. فصاحت بیشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به این است که، شما باید دائماً در فرهنگ معنوی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی روز، حضور داشته باشید. باید بدانید امروز جوان‌ها چه کتاب‌هایی را می‌خوانند، چه سئوالاتی برایشان مطرح است، توده مردم چه سؤالاتی برایشان مطرح است. حتی این کافی نیست. روحانى اگر می‌خواهد در نقش امامت و پیشوایی نقش ایفا کند باید دو روز و سه روز و ده روز و یک ماه و یک سال هم از جامعه‌اش جلوتر باشد. باید دور هم بنشینید بحث کنید، که مسئله‌ای که فردا برای مردم ما مطرح می‌شود کدامست، ما امروز جواب او را آماده کنیم. مسئله دینى، اعتقادى، عملى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، تربیتى، اقتصادی و هرگونه مسئله دیگر. روحانیت عزیز تو هم‌چنان عزیزی. نگران نباش. می‌کوشند تا تو را از آن مقام رفیعی که با تواضع و فروتنی و خدمت و ایمان و عمل صالح بدست آورده‌ای فرو آورندت‌، ولی بدان، اگر در راه خدا باشی و با خدا باشی و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بمانی خدا این منزلت را برای تو تضمین کرده است تو هم‌چنان الگوی ایمان و عمل صالح بمان، تو هم‌چنان نمونه تواضع و فروتنی و خدمت به مردم بمان، تو هم‌چنان دارای سرمایه شناخت عالی و مؤثر از اسلام بمان و بشو، تو هم‌چنان رابطه مردمیت را با متن مردم نگهداری کن و تقویت کن، تو هم‌چنان با نسل جوان حتی جوان اغفال شده‌اش هم‌چون یک برادر یا پدر مهربان روشن‌گر برخورد بکن مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست. بنابراین توصیه می‌کنیم حوزه علمیه قم در ایفای این نقش عظیم هم‌چنان پایمردی کند. به همین جهت با همه گرفتاری‌های گوناگونی که دارم دوستان تأکید کرده‌اند که کلاسی برای حدود ششصد نفر از طلاب تشکیل داده‌اند که اینها معارف‌شان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست یک بحث با اینها بپذیری و پذیرفتم و انشاءاللّه دو هفته یک بار با آنها دیدار خواهم داشت. باور کنید در این ایام، مکرر غبطه می‌خورم هم خودم‌، هم دوستان هم فکر و همکار و همرزم‌، که فرصت ما، برای ایفای این نقش در حد مطلوب نیست و این به خاطر اهمیتی است که‌، برای این نقش قائل هستم. خوب، از نظر مشاغلی که امروز در جامعه هست روحانیت چه کار بکند؟ این سئوال مهم مطرح است. من این مشاغل را یکی یکی اینجا مطرح می‌کنیم. اما همگامی و همکاری با مجاهدان جهادسازندگی که شما خودتان پیشگام آن بوده‌اید: چرا در گروه‌های جهاد روحانى نیست؟ با هر گروه جهاد باید یک طلبه روحانى هم برود. یک شرط هم دارد و آن این است که: طلبه‌ای که آنجا می‌رود بداند که می‌رود هم در آنجا تبلیغ اسلام کند و هم بیل به دست بگیرد، طلابی که نمی‌توانند بیل و کلنگ به دست بگیرند توصیه می‌کنم در گروه‌های جهاد شرکت نکنند. در سپاه پاسداران؛ این پاسدارها این قدر دلشان می‌خواهد یک کسی از شما طلاب عزیز، طلاب ساخته شده بروید در داخل آنها، با آنها زندگی کنید. البته می‌دانید جالب ترش چه هست؟ جالبرتش این است که در آن ساعاتی که در پادگان تشریف می‌برید، همان لباس سپاهی را هم به تن کنید. شما حتماً در آن نوشته ولایت فقیه امام، این را خوانده‌اید که امام انتقاد می‌فرماید اگر اشتباه نکنم در آن نوشته است از کسانی که لباس جندی را برای روحانى یک لباس خلاف روحانیت و خلاق مروت می‌شمردند. خوانده‌اید این را در نوشته‌های امام؟ دوستان؛ من اعلام خطر حتی می‌کنم، می‌گویم که سپاه پاسداران اگر بخواهد گسترش پیدا کند و نقش انقلابیش را در پاسداری از نظام اسلامی شما هم‌چنان با اوج ایفا بکند، بدون حضور جمعی فعال و با ایمان و مبارز و سلاح آشنا از طلاب و جوانان غیر طلبه از دانشگاه، جوانان خود ساخته دانشگاهی میسر نیست. این‌ها نیاز دارند. بروید به آنجا. خوب می‌پرسید که یعنی در اینجا درس و کار و همه را رها کنیم و بریم؟ نه جانم، هیچ نیازی نیست چه عیب دارد که طلاب آماده دوره‌های دو ماهه در سپاه بگذارند؟ دوماه آنجا و ده ماه اینجا. آیا عیبی دارد؟ جائی آسیب می‌بیند؟ نمایندگی مجلس و نمایندگی در شوراهای استان و شهرستان و شهر و روستا؛ بسیار خوب است، در هر یک از این شوراها یک روحانى واجدالشرائط شرکت کند، ولی به یک شرط. به شرط این‌که آنجا که می‌رود از نظر مطالعات سیاسى و اجتماعى و محکی خودش را مجهز کند. با فقه و اصول و حدیث و تفسیر و فلسفه و کلام تنها، توی این شوراها نمی‌توان منشاء اثر خوب بود. آن وقت به عنوان یک فردی که در آنجا فقط نظارت شرعی می‌کند در می‌آید. این درست نیست. اگر یک روحانى عضو شورای اسلامی است همین‌طور باید مطالعه کند. در قضا، قاضی شدن. آن‌هم در مراحل مختلفش؛ شأن روحانىون است که در قضا شرکت کنند. البته به یک شرط به شرط این‌که با مسایل قضا و با خصلت‌های قضا و با مصائب و مصیبت‌های قضا آشنا شوند. قضا کار دشواریست. مجلس قاضی مجلس است که: الا یجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی اگر آگاهی و خود سازی وصی نبی نباشد، شقاوت به دنبالش می‌آید. دوستان اهل علم که برای دادگاه‌ها و دادستانی انقلاب به اطراف می‌روند باید بدانند قبول این مسئولیت یعنی قبول یک بار سنگینی و بزرگ. در فرهنگ و آموزش و پرورش و دانشگاه و تدریس و مدارس؛ البته، جای شماست خودتان را برای تدریس ممتاز مؤثر در یکی از شاخه‌های مورد نیاز در مدارس و دانشگاه‌ها آماده کنید و به آنجا بیایید انقلاب فرهنگی که وظیفه امروز ماست و انقلاب اقتصادی که هنوز موفق نشده‌ایم و آن‌هم وظیفه امسال ماست‌، امسال فقط سال امنیت نیست. سال امنیت، سال انقلاب فرهنگی و سال انقلاب اقتصادی در جهت تقسیم عادلانه امکانات رفاهی موجود در کشور و تولید داخلی بر همه 36 میلیون جمعیت ایران است و در همه این مراحل شما روحانىون عزیز می‌توانید، نقش مؤثری داشته باشید. خدای متعال به همه ما، به شما روحانىنی عزیز، به شما مردم عزیز مسلمان که پیوندتان را با روحانیت متعهد و با ایمان و مسئول و مبارز ارج بنهید توفیق دهد که راه انقلاب اسلامیمان راکه حالا حالاها شهادت و خون و مقاومت و ایثار می‌طلبد تا پیروزی نهایی انشاءاللّه ادامه دهیم آمین.

 


نقش روحانیت درگسترش فرهنگ دینی بعدازانقلاب اسلامی
این نوشتار سعی برآن دارد که به اقدامات فرهنگی قشر روحانیت پس از انقلاب اسلامی در کشور بپردازد و در این راستا به شش مورد در عرصه فرهنگی کشور به طور تفصیلی و هشت مورد دیگر به طور مختصر اشاره شده است. البته گرایش مقاله بیشتر به سمت طرح مسائلی است که غالباً تئوری و فرهنگ آن از ناحیه این قشر آگاه و اندیشمند (حوزه و روحانیت) به جامعه القا شده و در راستای عملی ساختن و اجرایی نمودن آن نیز اقدامات وسیعی انجام گرفته است.
اگرچه ممکن است این اقدامات به نتایج درخور انتظاری دست نیافته، و یا با دسیسه های دشمنان به گرایش های مخالفی کشیده شده باشد.
هدف این نوشتار بیان و یادآوری همان خدمات شایسته و بی هیاهوی فرهنگی روحانیت است که غالباً با پوشش ها و نقدها وسانسورهای افراد مختلف از داخل و خارج به فراموشی سپرده شده است. چنانکه، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در سال های نخست انقلاب همواره نسبت به آن ابرازنگرانی کرده و در سخنرانی مورخ 17/2/63 فرمودند:«نقش روحانیون در این انقلاب نقش غیرقابل انکاری است هیچ کس هم تاکنون این نقش را انکار نکرده است. البته برای انکار کردن دیر نشده است! دستهای تحریف در جابه جای تاریخ ما از اول تا حال دخالت و اعمال نظر و اعمال نفوذ کرده اند. و این قضیه هم هیچ بعید نیست که روزی یک عده آدم هایی پیدا بشوند، بنویسند و بگویند که جامعه علمی اسلامی و روحانیت اسلام در این انقلاب نقش و تأثیری نداشته اند.»(1) روحانیت، عنصر اصلی مولد فرهنگ در کشور ما بوده است. ارزش ها و هنجارها، عمدتاً ازطریق روحانیت به جامعه تزریق گردیده و جزو فرهنگ عامه مردم درآمده و گفتار و کردار این قشر معتمد دینی، همواره در طول تاریخ، حجت شرعی و مقبول افراد جامعه بوده است.
این ارتباط وثیق بین مردم و روحانیت، ایجاب می کند که به نگاهی متأملانه به نقش حوزه در القای فرهنگ عامه، بیندازیم و فلسفه این امر را نیز می توانیم در سخن مولا علی(ع) جویا شویم، که فرمودند: (اللهم انه لا بد لک من حجج فی ارضک، حجه بعد حجه علی خلقک، یهدونهم الی دینک و یعلمونهم علمک کی لایتفرق اتباع اولیائک)(2)
«خدایا ضرورت است که در زمین تو حجت هایی باشد که یکی پس از دیگری بر خلقت فرود آیند، تا آنها را به دینت هدایت سازند و علم ترا به آنها فرا دهند تا بدین طریق موالیان تو را از تفرقه و پراکندگی نجات دهند.»
همه می دانیم که حجت های واقعی خدا بر روی زمین، انبیاء عظام و ائمه اطهارند(ع) که نور علم و معرفت الهی مزین هستند و به معنای حقیقی، منصوب پروردگارند ولیکن در زمان غیبت علما؛ وارثان زمین و حجت های حق از ناحیه امامان معصوم و حجت غایب خویشند که آن حضرت خود فرموده اند:
«و اما الحوادث الواقعه فارعجوا الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم»(3)
«در امور مستحدثه طبق حدیث، به علما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها.» در عصر پرالتهاب کنونی، مخصوصاً در دو دهه اخیر انقلاب، همه شاهد این نقش بسیار مؤثر علما و روحانیت؛ مخصوصاً در راستای احیای فرهنگ غنی اسلام و نیز حفظ باورها و معتقدات دینی مردم و بالاخره انتقال علم و تئوری های پنهان دین، از لابلای کتاب ها و یا نقل از رجال و علما و اعصار گذشته و همچنین شاهد گسترش و شکوفایی آن در سطح جامعه ای دینی هستیم که بی تردید بر جریده تاریخ رقم خواهد خورد و در دیدگان منصف بشر در زمان های بعدی نیز، به قضاوت خواهد نشست.
اکنون هیچ تحلیلگر منصفی وجود ندارد که جایگاه تاریخی و تعیین کننده روحانیت را در راستای احیای فرهنگ و تبیین هویت فرهنگی ملت مسلمان، موردتأکید قرار ندهد. این فهم، خود تکیه بر تحولات شگرف فرهنگی دارد که در باور و آرمان این ملت به وقوع پیوسته است؛ چنان که بعد از پیروزی انقلاب، روحانیت معظم، در ابعاد مختلف فرهنگی- که متعاقباً بیان خواهد شد- باتوجه به عرصه برتر و وسیعتری که ازطریق شبکه های گسترده و اختیارات فراگیر دولتی پس از انقلاب به دست آمده، خدمات شایانی نموده است.
اما آن چیزی که انگیزه ما را به نوشتن این مقاله برانگیخته است؛ بی انصافیها و یا بی توجه بودن اغلب اصحاب قلم، در بازگویی این نوع خدمات می باشد، که بیم آن می رود؛ آیندگان به کلی، این نقش سزاوار روحانیت را در عرصه فرهنگی کشور از یاد ببرند و یا آن را متحول سازند. رهبر معظم انقلاب سال ها قبل در این باره ابراز نگرانی کرده اند و حتی تأکید فرموده اند که: «این تأثیرات روحانیت در انقلاب است که تأثیرات شگرف و عجیب و عمیقی است و درباره آن باید به صورت تحلیلی، کتاب نوشت. متأسفانه نه حالا چنین کتابی نوشتیم و نه دیگری؛ جوانان روحانی باید به فکر باشند... نگاه نکنید که ما امروز در محیط و منطقه و شهر و روستای شما، به نام شما شعار می دهند؛ در تاریخ باید معلوم باشد که نسبت روحانیت با این انقلاب چیست؟(4)
1- رهبری دینی
حوزه در تاریخ کشورمان، همواره به عنوان متولی اصلی هدایت دینی در جامعه به حساب می آید و به عبارت دیگر؛ مرجع رسمی تبیین ارزش ها و تثبیت باورهای دینی و استنباط و افتای احکام عملی روحانیت بوده و خواهد بود؛ چنانکه در پرتو پرسش های بسیط اعتقادی و نیز گفت و شنودهای مذهبی میان ادیان، همواره دیدگان جامعه به حوزه و روحانیت معطوف گردیده و بدین گونه؛ ولایت حوزه در قلمرو دین، مقبول همگان واقع شده است. اکنون نیز پس از قرن ها طلوع خورشید اسلام، روحانیت در پرتو همان محوریت دینی خویش توانست، انبوه مردم دین خواه را به دنبال خود گسیل دارد و بالاخره؛ هدایت و اجرای یک انقلاب مبتنی بر دین را برعهده بگیرد.
شهید مطهری (ره)، پیرامون ضرورت و عینیت رهبری روحانیت در نظام دینی کشور فرموده است:«هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است در این جهت جای سخن نیست یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است، به وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود؟ و باید رهبری شود؟ و نهضتی را عهده دار شوند؟ بدیهی است افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری شوند، که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی، آشنایی کامل داشته باشند و از این رو تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.» (5)
روحانیت متعهد شیعه به جهت همان بعد محوریت دینی و مردمی بودن خود در جامعه، توانست بیش از سایر اقشار در دل ها رسوخ کند و هدایت درونی افراد را برعهده گیرد و در نتیجه؛ سیل خروشان انقلابی مردم را برانگیزد و یک حرکت دینی عظیم را به رهبری داهیانه عالمی روحانی برپا نماید.
براین اساس، هرگز نباید نقش حرکت گسترده نهاد روحانیت را در راستای انقلاب ؛ که بی تردید دستاوردهای بزرگ فرهنگی بیش از سایر زمان ها با خود به همراه داشته است، از یاد برد و یا در طول زمان و در پرتو امواج مخالف، چنین نقشی را به فراموشی سپرد.
شهید مطهری (ره) همچنین با هشدار نسبت به این مطلب تاکید می کند
«کسانی که آرزوی اعتلای آئین مبین اسلام را درسر دارند و درباره علل ترقی و انحطاط مسلمین در گذشته دور و نزدیک می اندیشند، نمی توانند درباره دستگاه رهبری آن، یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلای آن را درسر نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانی های آن رنج نبرند؛ زیرا قدر مسلم این است که هرگونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد، یا باید مستقیماً به وسیله این سازمان که سمت رسمی رهبری دینی مسلمین را دارد، صورت بگیرد و یا لااقل، این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد. اگر بفرض، حرکتی اصلاحی و دینی از ناحیه فرد یا افرادی آغاز گردد و سازمان روحانیت آمادگی و هماهنگی نداشته باشد، گمان نمی رود موفقیت زیادی نصیب گردد.» (6)
2- مرزبانی از فرهنگ مستقل دینی و گسترش آن
روحانیت شیعه در طول تاریخ، همواره به حراست از منابع و متون دینی پرداخته است؛ چنانچه از همان ابتدا مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی در برابر متکلمین معتزله و زیدیه، به دفاع از معانی اندیشه های شیعی می پرداختند و تا به امروز ارزش های دینی را پاس داشته و فرهنگ غنی شیعه را برای همه نسل ها به ارمغان آوردند. این خدمات و جانفشانی ها در پرتو انقلاب اسلامی به باروری لازم رسید. در این زمان که فرهنگ فاسد غرب از قله کشورهای ابر قدرت بر جهان اسلام؛ چون سیلی مخرب گسیل یافت، روحانیت مقتدر در جایگاه دفاعی خود قرار گرفت و به عنوان نظریه پرداز حکومت دینی، به مقابله فرهنگی و مرزبانی از فرهنگ مستقل دینی پرداخت و به عنوان یک متکلم دینی، سعی کرد به دفاع از ارزش های دینی و نیز گسترش آن در مقابل اندیشه های نفوذی غرب بپردازد.
حوزه و روحانیت توانستند بذر ایمان را در دل ها بکارند و باور دینی را در جان ها، بپرورانند ورایت دین را در این مرز و بوم برافرازند. این تلاش غالبا در شرایط سخت و به دور از رفاه و آسایش رقم خورد. امام راحل (ره) در این باره فرمودند:
«این حوزه علمیه است که اسلام را تا حالا زنده نگه داشته است. اگر روحانیون نبودند، از اسلام خبری نبود آنکه اسلام را زنده نگه داشته است، در مواقع سیاه، در این زمان های سیاه، همین روحانیون بودند، پشتیبانی کنید از اینها»(7)
روحانیت انقلابی نیز در جایگاه متولیان اصلی فرهنگی دینی، همواره در گفتار و نوشتار خود به تعمیق و گسترش مبانی دینی و فرهنگ غنی اسلام در سطح جامعه پرداخته اند. در این راستا، اگر چه نقص ها و کاستی هایی هم داشتند؛ اما گام های بلندی نیز برداشتند.
مردم مومن و معتقد ما که در جامعه ای دین طلب و دیندار رشد کرده اند و همواره تفسیر و بیان دینی خویش را از سخنان و آثار قلمی روحانیت فراگرفته اند و بر پایه گفتار آنها باورها و رفتارهای خود را- حتی در محیط های خفقان دهه های قبل از انقلاب- وفق داده اند؛ پس از انقلاب، به این نتیجه و بلوغ فکری رسیده اند که حقیقتاً روحانیان در سنگرهای مرزبانی از فرهنگ مستقل دینی و حتی شیوع و گسترش آن، تلاش های فراوانی کرده و توانائی های بسیاری از خود بروز داده اند.
اکنون نیز در مقابل مسائل متحدثه و مباحث و مجادلات نظری و نظریه ها و قرائت های مختلف از دین، و انگاره هایی چون: اصلاحات غربی، ناسیونالیسم افراطی، سکولاریسم و فمنیسم و ... که زنگ خطری در دل سرزمین اسلام است، همین روحانیت مقتدر است که با جدیت و اقتدار علمی خود، ایستادگی نموده و با همه کاستی ها و نارسائی ها و ناهماهنگی های اقشار و مراکز مختلف دیگر، به مبارزه علمی با آنها برخاسته است.
شهید مطهری با عنایت به این ضعف ها و تاکید بر اصلاح آن در درون روحانیت و نهادهای بیرون از آن، اعلام می دارد:«اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ؛ یک نسل هم که بگذرد، اسلام به کلی مسخ می شود. زیرا حامل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت، باز هم همین گروه روحانیان متعهد هستند، به این دلیل الزامی است روحانیت اصلاح گردد.» (8)
3- مبارزه با خرافات، تحریف و انحراف در متن دین و جامعه دینی
یکی از وظایف روحانیت آگاه در طول تاریخ مبارزه با خرافات و کج اندیشی های حاصله در دین و بالاخره انحرافات در موضوع عاشورا بود که شهید مطهری از آنها، به عنوان یک دغدغه فکری در کتاب های خود، مخصوصا سه جلد «حماسه حسینی» سخن به میان آورده است، بدین جهت که این وظیفه و نقش روحانیت منحصر به زمان پس از انقلاب نیست، از این مبحث فاصله می گیریم و به موضوع انحراف زدایی و نقش روحانیت در این راستا، در بعد از انقلاب اسلامی می پردازیم.
همه می دانیم که روحانیت آگاه، همواره درصدد آن بوده است که دین و ایمان مبتنی بر احساسات و عواطف مردم را - که حقیقتاً تا دهه های قبل از انقلاب در معرض خطر تحریف و تغییر بود - به ایمان عمیق و کامل دینی مبدل سازد؛ چنانکه براثر وسوسه ها و دسیسه های دشمنان دین - که همواره از جوشش دینی مردم و روح متعالی آنها در بیم و خوف به سر می بردند - چیزی نمانده بود که فرهنگ دینداری آنها، به برخی اعمال و عبادات متحجرانه و حب و بغض مفرط و انزوا و عزلت سطحی نگری تبدیل گردد، و آنها را به یک سری اعمال عبادی و فردی محض مشغول سازند وروحانیت مقتدر و آگاه را از محوریت و استقلال دینی و بالاخره مردم، جدا سازند. البته در این راستا، موفقیتهای بسیاری نیز کسب نمودند؛ تا جایی که روحانیت را در جامعه منزوی ساخته و به تخریب وجهه دینی آنها پرداختند و نقش آنها را در جامعه، صرف تعلیم دهنده غسل و وضو و ذکر مصیبت معرفی نمودند.
آنها عزاداریهای مردم را صرف یک مراسم خشک و خالی محدود ساختند و درصدد آن بودند که رفته رفته بین مردم و علمای دین فاصله ایجاد کنند. روحانیت متعهد، به میدان آمد، همه عزم و اراده اش را به کار بست تا اولا، تحریفات و خرافات وارده بر دین و بالاخره انحرافات دینی را در سطح جامعه از میان بردارد و ثانیا، با نزدیک شدن و نفوذ در دل مردم، به اصلاح و رشد دینی آنها بپردازد. و برای این منظور، از هیچ اقدام فرهنگی مانند احیای مساجد و برپایی نماز جمعه ها و وعظ و خطابه در میان مردم و نیز تألیف و انتشار کتاب و بالاخره ایجاد و گسترش نهادهای فرهنگی و اجتماعی، دریغ نورزید.
شهید مطهری با عنایت به این توفیق خاص روحانیت و مسئولیت های آنها در قبال این فهم تأکید فرمودند: «سر دیگر اینکه روحانیت توانسته است انقلابها را رهبری کند، استقلال است. البته آنها باید در کنار دولت بایستند و آن را ارشاد کنند. آنها باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند و روحانیت باید در حفظ مساجد کوشا باشند امامت جماعت باید محفوظ بماند. روضه ها و ذکر مصیبتها باید محفوظ بمانند. اما لازم است اصلاح شوند و تحریفات و جعلها و دروغها، از آنها حذف و پیراسته گردد.» 9
بنابر این روحانیت، از ابتدا در بستر دین، با معضلات فراوان فرهنگی، مانند خرافات، تحریفات و انحرافات مواجه بوده و در راستای اصلاح آن زحمات بسیاری را متحمل شده است همچنین، در این زمینه ها، به نتایج محسوس و ملموسی دست یافته است و واقعا بی انصافی است که در این زمان؛ در حالی که هنوز روحانیت آگاه و متعهد در سنگرهای مختلف فرهنگی به تلاش و فعالیت مشغول است؛ عده ای از اصحاب قلم و نواندیشان متاثر منفک نشده از اصالت دینی و فرهنگی خود آن را به باد انکار بگیرند و درصدد محو و نابودی آن برآیند. ولی مردم آگاه و روشن بین ما که دوران مختلفی را پشت سر روحانیت سپری کردند، می دانند که تنها، قشر روحانیت بزرگوار بود که توانست به اعمال و مقدسات خشک و بی روح ما معنا ببخشد و ما را از شناخت سطحی و اجمالی دین، به معرفت حقیقی آن رهنمون سازد و عزاداریهای ما را که عبارت بود از شمع و دخیل بستن، و گل و قمه بر سرزدن، به روح و فلسفه عاشورا و اهداف و آثار آن واقف نماید، با گفتاری از امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری، این مطلب مهم را که یک مثنوی سخن می طلبد به پایان می رسانیم.
«تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پـایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش کرده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. 10
مقام معظم رهبری نیز در این باره فرمودند: «روحانیان و علمای دین در طول قرنهای متمادی، تحریف را از ساحت احکام الهی دور کردند و شعله ایمان را در دل مردم برافروختند و آنان را با قرآن کریم و تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت آشنا ساختند.(11)
4-مقابله با تهاجم فرهنگی
همانطور که در بین مطالب قبل اشاره شد، دشمنان قسم خورده دین از خارج و تابعین آنها در داخل این بار از طریق گسترش شبکه های فساد در کشور و نیز انتشار مجلات و شب نامه ها وپخش برنامه های ماهواره ای و اینترنتی و بالاخره گسترش آلات و ادوات ابتذال در میان جوانان به قصد تهی کردن درون آنها از دین بوده اند. و هدف دشمن از این تهاجم فرهنگی، به پوچی کشاندن وانزوای جوانان و جدایی آنها از دین و رهبران دینی است، تا در نهایت به فساد و ابتذال جامعه بیانجامد. دشمن در این راستا از هیچ خیانتی به نسل جوان انقلابی و تکیه به تاریخ درخشان این مرز و بوم و مفاخر و میراث دینی ما دریغ نمی کند. چنانکه رهبر معظم انقلاب سالها قبل، در این باره، زنگ خطر را به گوش همگان نواخت و بارها تأکید فرمود:
«امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام است که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد و این تهاجم، وسیعتر از انقلاب علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق العاده ای است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی علیه اسلام وارد کاروزار شده است. (12)
در این عرصه، همه افراد به نوعی موظف به مقابله فرهنگی با دشمن هستند و هرکس در هر موقعیتی که در جامعه به سر می برد، باید با این پدیده شوم فرهنگی و فساد خانمانسوز غربی مبارزه کند و هیچ قشر و گروهی، نباید بی توجه و آرام از کنار این مسئله بگذرد و تمام بار آن را بدوش افراد و گروههای خاصی در جامعه بنهد. و جای بسی تأسف است که بیشتر افراد و گروههای جامعه هر کدام به نوعی از کنار این مسئله بی توجه و خونسرد عبور می کنند و دیوار آن را بر سر مسئولین و یا قشر روحانیت مظلوم خراب می نمایند؛ غافل از این که این قشر هوشمند و آگاه هم در این باره به فعالیت و تدبیر و تلاش مشغولند و هم، خدمات شایانی در زمینه فرهنگ دینی انجام داده اند. - و درجامعه بروز نسبتا خوبی هم داشته است - که اگر خدمات بی شائبه این قشر مردم فرهنگی در جامعه نبود هر آینه دامنه فساد با این همهمه گسترده اش همه جا را فرا می گرفت. اگر چه، این قشر در این راستا از ضعف و کاستی و غفلتهایی نیز برخوردار بوده است، اما نسبت به اقشار دیگر، بیشترین نقش مقابله فرهنگی را در راستای مبارزه با فرهنگ منحط غربی ایفاء نموده است؛ در این مورد می توان به گسترش و فراگیری برنامه های تبلیغ دین از طریق رسانه های جمعی، چاپ و انتشار کتب و مجلات اعتقادی و نفوذ در دل مؤسسات فرهنگی و علمی کشور؛ مانند آموزش عالی، آموزش و پرورش، صدا و سیما، کانونهای فرهنگی و تأسیس تقویت بنیادهای فرهنگی نظیر، سازمان حج، سازمان تبلیغات، بنیاد شهید و ... بالاخره نهادینه ساختن و گسترش فرهنگ مساجد و نماز جمعه ها در سراسر کشور را اشاره نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله43    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش روحانیت در جامعه امروز
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد