نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله روز 17 ربیع روز تولد نور

اختصاصی از نیک فایل دانلودمقاله روز 17 ربیع روز تولد نور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بنام خدا
امروز انسانی متولد می شود که تاریخ تمدن اسلامی بر محور شخصیت او می باشد و تا قرن ها انسانها ، اندیشمندان و فرهیختگان در پیرامون اندیشه ها و کتابی که آورده فکر می کنند . او در جنبه جسمانی همانند همه انسانهای دیگر است و هیچ تفاوت با دیگر انسانها ندارد ، وی قبل از رسالت ، چوپانی است به مانند همه چوپانان عالم ، اما روح او به پهناوری و سادگی بیابان های جزیرة العرب و رفتار او به زلالی آب زمزم است . شخصیت او آنچنان مورد توجه انسانها است که تمامی عناصر فرهنگ بر گرفته از دینی است که او از آسمان آورده است ، معماری ، هنر ، فلسفه، ادبیات ، انسان شناسی ، و همه دیگر امور کوششی است تا پیام جاودانه و آسمانی أی که توسط او در دامن انسان های راه گم کرده ریخته شده است ، تفسیر کند . در طول تاریخ تمدن افراد زیادی در شکوفا شدن تاریخ بشریت سهم داشته اند و باید تاریخ را پدیده أی دانست جمعی و همگانی که همه فرزانگان در تحقق آن سهیم بوده اند از فیزیک دانها ،‌ریاضی دانان، ادباء ، فیلسوفان،‌هنرمندان، عارفان، تا انبیاء . اما با یک مقایسه میان این نخبگان تاریخ به صراحت می توان ادعا نمود که هیچ یک از این بزرگان فرهنگ به اندازه پیامبران درساخت این تاریخ تمدن و فرهنگ سهم نداشته اند . بی تردید تاریخ فرهنگ غرب مبتنی بر شخصیت عیسی علیه السلام است ، همانطور که تاریخ فرهنگ شرق بر محور شخصیت حضرت محمد صلى الله علیه و اله است . به طوری که حتی در هنر غرب به این جهت ، مجسمه سازی و تندیس سازی رشد می کند چون هنرمند مسیحی می خواسته تا عیسی علیه السلام را که به صلیب کشیده شده به تصویر بکشد و عیسی علیه السلام درنظر او کلمة الله است اما در هنر اسلامی ، خطاطی ، تذهیب ، منبت کاری رشد می کند ، چون در تفکر هنرمند مسلمان قرآن کلمة الله است و او می خواهد آن پیام آسمانی را که حضرت محمد صلى الله علیه و اله آورده ، به تصویر بکشد و زینت بخشد . بنا براین در طول تاریخ هیچ فردی همانند انبیاء درتحولات بشری سهم نداشته و اگر ادیان نمی آمدند ، سیر حرکت تاریخ ناقص می بود و به معنای دیگر اگر انبیاء که سردمدار این حرکت بودند و سنگینی رسالت به دوش آنان بود، نمی آمدند ، هیچگاه هدایت انسانی ، تبیین نمی گشت. از اینرو می بینیم که قسم قرآن چقدر زیبا است که بر روز ولادت پاره أی از انسانهای بزرگ یعنی انبیاء ، سلام و درود می فرستد « سلام بر روزی که متولد شده است، سلام بر روزی که می میرد ، و سلام بر روزی که از خاک بر انگیخته می شود » ( مریم،آیه 15) . بنابراین باید بر روز ولادت بزرگترین انسان تاریخ بشریت حضرت محمد صلى الله علیه و اله سلام فرستاد ، زیرا او آخرین پیام و سخن خداوند را برای بشر آورده است و تاریخ ادیان با آموزه های وحیانی او پایان می پذیرد. همچنین باید بر روز ولادت آن انسانی ، درود فرستاد که بهترین تفسیر و بیان را از حقایق نبوی بیان فرمود ، آنکه هم در جنبه جسمانی فرزند پیامبر صلى الله علیه و اله است و هم در جنبه معنوی و دینی به اقرار رهبران همه فرقه های اهل سنت عالم ترین فرد به تعالیم نبوی است به طوری که ابو حنیفه رهبر فقه حنفی در وصف این انسان بزرگ یعنی امام صادق علیه السلام می فرماید: « لولا السنتان لهلک النعمان» ( یعنی اگر آن دو سال شاگردی در نزد امام صادق علیه السلام نبود ، من ـ ابو حنیفه ـ هلاک می شدم ). امام صادق علیه السلام کسی است که دین نبوی را از تفسیرهای نادرست بنی امیه و بنی عباس ، حفظ نمود و تمام عمر خویش را برای محافظت از دین رسول خدا ، به تدریس تعالیم نبوی و تشکیل کلاس های درس پرداخت و به اقرار تاریخ ، اگر کوشش های او و پدرش نبود ، شاید بزرگترین انحراف فکری از اندیشه های پیامبر صلى الله علیه و اله حاصل می شد و چه هم زمانی زیبایی ، که روز ولادت آن بزرگوار ، با روز ولادت جد بزرگوارشان نبی اکرم صلى الله علیه و اله ، مصادف می شود زیرا همانطور که پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله آخرین ره توشه هدایت را برای بشر آورد تا به جهانیان بگوید که آخرین بخش نامه الهی همین قرآن است ، همچنین امام صادق علیه السلام بهترین تفسیر را ازدین رسول خدا صلى الله علیه و اله ارائه داد و مذهب شیعه ، اندیشه هاو دیانت خویش را وامدار زحمت های این امام بزرگ است . بنا براین در باره آخرین پیام آور آسمانی یعنی رسول اکرم صلى الله علیه و اله و در باره آخرین مفسر رسمی تفکر ایشان امام صادق علیه السلام همانند قرآن می گوییم : « سلام علیه یوم ولد، و یوم یموت و یوم یبعث حیا » ( مریم، 15) یعنی سلام و درود بر روزی که متولد شدند ، و روزی که می میرند و روزی که از خاک بر انگیخته می شوند
جهانی‌سازی مهدوی و مخالفانش
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء، از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت(ع) رسیده و تقریباًَ جزو اجتماعی‌ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته‌اند که کار نیمه‌تمام و ناتمام انبیاء(ع) و ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد.
گفته‌اند که بزرگ‌ترین تکلیف تاریخ، کار بزرگ‌ترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیت‌‌زدایی و الهیت‌زدایی شده‌اند باز به نوعی و به نحوی به این مسأله اندیشیده‌اند، و گرچه نام ایشان را نبرده‌اند، اما همه بشارت ایشان را داده‌اند و حتی مکاتب الحادی چون مارکسیسم نتوانسته‌اند به مسأله آخر‌الزمان، بی‌تفاوت بمانند. بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفته‌اند، در این خصوص، اعلام‌ نظر کرده‌اند. یهود، هنوز منتظر مسیح(ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح(ع) است. همه انبیاء، همه مذاهب و ادیان و فرق، منتظر گشایشی بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و حتی امروز مکتبی که چند دهه برای نفی پایان تاریخ و نفی «غایت» از تاریخ، دست و پا زد و مدعی شد که اصلاحیات و تاریخ بشر، مبدأ و منتهای روشن ندارد و جهت اصولی خاصی بر آن حاکم نیست و پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد، آخرین نظریه‌پردازانشان چون فوکویاما از «پایان تاریخ» سخن می‌گویند، منتها «پایان تاریخ» با روایت خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایه‌داری است.
در روایات از حضرت مهدی (عج) تعبیر به بهار روزگاران شده است و جزء سلام‌هایی که به محضر حضرت می‌شود آورده‌اند: «السلام علی ربیع‌الانام و نضره الایام» درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانی که ایشان را دیده‌اند، توصیفاتی از شمایل ظاهری او کرده‌اند و توصیفاتی را نیز پیامبر اکرم (ص) یا ائمه دیگر از این بزرگوار کرده‌اند.
دو نقطه‌نظر به تاریخ انسان و دو تفسیر درباره فلسفه حیات و مدنیت را به مقایسه می‌گذارم تا ببینم کدام با «مهدویت» سازگار است و کدام نیست و چرا؟
«انتظار» را گفته‌اند که سنتز تضاد بین «واقعیت» و «حقیقت» است. «واقعیت» یعنی آنچه هست و «حقیقت» یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفته‌اند که انتظار، تحولی ناشی از تضاد بین واقعیت و حقیقت است. دو زاویه دید برای تفسیر تاریخ بشر امروز وجود دارد: نخست، آنچه از آن،‌ تعبیر به اصل «مسیانیزم» یعنی مسیحی‌گرایی و موعودگرایی کرده‌اند و در اینجا، «مسیح» به معنی موعود است و مسیانیزم، دعوت به انتظار است. انتظار برای ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح بشری که توأم است با وعده پیروزی قاطع حق و عدل در پایان تاریخ؛ ایدئولوژی‌ای معطوف به فردا که می‌گوید همه خبرها در آینده است،‌ جهان هنوز تمام نشده، محرومان مأیوس نباشند، مبارزان و مجاهدان راه آزادی و عدالت و آگاهی، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که دوباره، چهاربار، در نهضت جهانی «اجرای عدالت» شکست خورده‌اند، نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه کنید، سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید، صدمات خوردید، ضایعاتی دادید، در بعضی از جبهه‌ها عقب نشستید، اما سرتان را بالا بگیرید. «فتونیزم» یعنی چشم‌هایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز، طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج بشوید. این ایده‌ای برای اغوای افکار عمومی نیست.
همچنین برخلاف آنچه بعضی‌ گروه‌های پراگماتیست گفته‌اند که امام زمان (عج) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او مفید است، باید گفت: نه، امام زمان (عج)، هم حقیقت است و هم اعتقاد به او مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده.
آنها که می‌توانند حقیقت مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیزم تجربه‌گرایی و جزمیات عالم حس هستند و حاضر نشدند از پنجره‌ای که به دست انیباء(ع) به فراسوی عالم ماده و ماورای طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام زمان‌(عج) را فاقد حقیقت و حداکثر، مفید فایده بدانند. در حالیکه واقعیت امر، این است که قصه امام زمان (عج)، اسطوره‌ نیست و نباید متهم به نگاه اساطیری مذهبی شود. قصه امام زمان (عج)، «حقیقت» و «فایده» هر دو توأم با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن تعبیر به «مسیانیزم و فتوریزم» کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ، زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذی‌شعور، هدایت می‌شود و عاقبت بشر به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوش‌‌بین و معتقد است که از پس همه ستم‌ها و بی‌عدالتی‌ها و دروغ‌هایی که به بشرگفته‌اند و می‌گویند، خورشید «حقیقت و عدالت»،‌ طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را با ستمگران تاریخ، وا نخواهد گذارد؛ اما متقابلاً خط دومی وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و سرمایه‌داری و هژمونی غرب، امروز در دنیا به آکادمی‌ها و دانشگاه‌ها پمپاژ می‌شود و در سطح افکار عمومی دنیا، به زور تبلیغات، القا می‌شود و نفی ایده «غایت تاریخ» است.
وقتی می‌گوییم «غرب»، مردم مغرب‌زمین، مراد نیستند. مردم مغرب‌زمین، آنها که مذهبی و مسیحی‌اند به «موعود»، معتقدند و علی‌رغم همه بمباران‌هایی که علیه فطرت آنان اعمال شده‌ - ولو یک قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند – ولی هنوز لطافت باطنی خود را حفظ کرده‌اند. من به یادم می‌آورم که با بعضی دوستان در واشنگتن برای دیدار از کلیسایی که بسیار معظم و قدیمی بود و تقریباً حالت موزه داشت و شامل هفت کلیسای تودرتو بود، رفتیم در سالن کلیسا یک دختر دانشجوی آمریکایی را دیدم ایستاده، نی می‌زند و اشک می‌‌ریزد، ما رفتیم و شاید ساعتی بعد که برگشتیم این دختر را دیدم که همچنان ایستاده و نی‌ می‌نوازد. صبح یکشنبه بود. جلو رفتم و از او پرسیدم که تو را چه می‌شود؟ گفت: نذر کرده که در انتظار موعود و به عشق او هر صبح یکشنبه، تا زنده است، بر در کلیسا، نی‌ بزند. این جامعه‌ای است که معنویت،‌ انسانیت و عدالت را در آن، شبانه‌روز بمباران می‌کنند با این وجود، از پس فطرت آن دختر جوان مذهبی دانشجو، در قلب واشنگتن برنمی‌آیند. پس وقتی از غرب، سخن می‌گویم، منظور من، مردم عادی، ناآگاه و ساده مغرب‌زمین، به خصوص محرومین که حتی فاسدانشان نیز به نحوی مظلوم و قربانی هستند، نیست. مراد «هژمونی سرمایه‌داری لیبرال» و حاکمیت هسته‌های سرمایه‌داری یهود است که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت می‌کنند و محافظه‌کارترین هسته قدرت در طول تاریخ بشر، همین هسته تفکر لیبرال است که آمریکا و غرب را رهبری می‌کند. حال چرا محافظه‌کار هستند؟ زیرا وضع موجود در دنیا باید به نفع آنان حفظ بشود. این وضع چگونه حفظ شود؟ ابتدا باید بباورانند که وضع موجود در جهان و اتفاقی که در دهه‌های اخیر در دنیا افتاده و ایدئولوژی لیبرالیزم در ذیل منافع سرمایه‌داری جهانی و صهیونیزم، معادله «قدرت و ثروت» را تعریف می‌کند، عین عقلانیت است و همه هم باید باور کنند و به ما بباورانند که اتفاقی که اسم آن را مدرنیته می‌گذارند، آخر خط تاریخ است.
می‌خواهند بگویند که هیچ مدینه فاضله‌ای برتر و پیشروتر از وضع کنونی در جامعه جهانی که ما آن را رهبری می‌کنیم، نه فقط وجود خارجی ندارد، بلکه حتی وجود ذهنی هم نمی‌تواند داشته باشد. پوپر در مصاحبه‌اش با اشپیگل، چند سال پیش از مرگش گفت امروز مدینه فاضله در کل تاریخ بشر، جامعه ایالات متحده است. مصاحبه‌گر از او پرسید در جامعه‌ای که هر 8 ثانیه، یک قتل و هر 9 ثانیه، یک تجاوز جنسی صورت می‌گیرد و جامعه‌ای که بزرگترین منبع درآمدش مواد مخدر و سلاح‌های کشتار جمعی هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی است چگونه مدینه فاضله و پایان تاریخ است؟ او پاسخ می‌دهد که اصل ضرورت فکر کردن به «مدینه فاضله» دروغ بزرگی بوده که به ما گفته‌اند. هیچ مدینه فاضله‌ای در انتهای تاریخ وجود ندارد و نباید به آن فکر کرد و این فکری انحرافی در ذهن بشر و باوری اساطیری است، یا فوکویاما، نظریه‌پرداز سرمایه‌داری آمریکا، گفت: اگر تاریخ پایانی هم دارد پایان آن، همین جامعه فعلی ایالات متحده آمریکاست. این تفکر محافظه‌کاری است.
«کنسرواتیزم» دفاع از وضع موجود جهانی و دفاع از هرم قدرتی است که هم‌اکنون بر دنیا حکومت می‌کند و در رأس آن سرمایه‌دارها هستند و همه ملل دیگر، ملت‌های شرق، جنوب و همه، قاعده این هرم و بردگانی هستند که رأس هرم قدرت را بر دوش خود باید بکشند. امروزه ثروت در دنیا چگونه تقسیم شده است؟ چند درصد بشریت، چند درصد ثروت و زمین را در دست دارند و معنی این آمار مبین چیست؟ و اگر کسی بگوید این وضع، باز ادامه پیدا کند، به چه معنی است؟
در روایت آمده است که امام زمان (عج) فاصله‌های طبقاتی را در سطح جوامع بشری بر هم خواهند زد. در روایت داریم که در زمان مهدی ما، هیچ انسان گرسنه‌ای در سراسر زمین پیدا نخواهد شد. این آن مهدویتی است که ما به آن معتقدیم و همه ادیان به آن معتقدند، ولی هیچ کس به اندازه شیعه، راجع به آن جامعه آخرالزمان و انقلاب بزرگ، شفاف سخن نگفته‌ است. و شاید دیگران، آگاهی شفاهی از وضعیت نداشته‌اند. شیعه حتی نام مقدس آن رهبر انقلاب جهانی را نیز می‌داند، روش حکومت او را توصیف کرده است و شاید در هیچ مکتب دیگری چنین نباشد. شما در اُپانیشادها، در وداها، در انجیل، در تورات و در همه منابع شرق و غرب، بشارت آخرالزمان را می‌بینید، ولی هیچ جا به اندازه منابع شیعه، شفاف و دقیق راجع به ایشان، حتی قیافه، حرف‌ها، شعارها و نحوه انقلاب و حاکمیتش بحث نشده است. هدف عمده نظام لیبرال سرمایه‌داری که می‌گوید ما با «مدینه فاضله»سازی و با هر نوع اصول‌گرایی،‌ حتی غیردینی آن مبارزه می‌کند، این است که در افکار عمومی بشر، به خصوص در دانشگاه‌های شرقی و اسلامی،‌ در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم، حالت تردید در وضع موجود و حالت متوقع و منتظره، پیش نباید که عجب!! پس مدرنیته سرمایه‌داری، آخر خط نیست؟ و باید منتظر بود؟ این پرسش نباید در افکار عمومی و خصوصی بشریت، جوانه بزند!! آنها می‌خواهند بگویند که هیچ چیزی دیگر فراتر از این وضع موجود جهان نیست و آنچه هست، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است. می‌گویند این جا ایستگاه آخر است و بشریت باید از قطار پائین بیایند. توجه داشته باشید نمی‌گویند که همه بشریت در سطح ما زندگی کنند و امکانات مردم آمریکا را در اختیار داشته باشند. که اگر بگویند، باید دست از ستم جهانی و نابرابری‌ها بردارند. چون اگر معنی «جهانی شدن» این باشد که توزیع ثروت، قدرت، آگاهی و حرمت و احترام در تمام جهان، یکسان باشد، مورد قبول است، اما جهانی شدن که آنان می‌طلبند به معنی «آمریکایی شدن» است؛ جهانی شدن از نوعی که در رأسش، سرمایه‌داران حاکم بر آمریکا باشند و بقیه بشریت، قاعده آن هرم باشند.
گلوبالیزیشن غربی، توجیه ستم غربی بر جهان است. اینان با «گلوبالیزیشن مهدوی» مخالف‌اند و به گلوبالیزیشن سرمایه‌داری آمریکا فراخوان می‌کنند. اگر گلوبالیزیشن، عبارت باشد از جهانی کردن آمریت آمریکا و منافع سرمایه‌داری حاکم بر آمریکا، صهیونیزم و انگلیس، این گلوبالیزیشن فقط به نفع آنهاست و همان را ترویج می‌کنند، این «جهانی شدن» همه فرهنگ‌ها و ایدئولوژی‌های مقاومت را می‌بلعد و هضم می‌کند، اما اگر بگوییم که ما گلوبالیزیشن را قبول داریم، اما نه با معیارهای سرمایه‌داری یهود، بلکه با معیارهای امام مهدی (عج) که می‌گوید در تمام دنیا هیچ انسان گرسنه‌ای نباید باشد و نباید در گوشه افریقا بچه‌های یازده ساله وزنشان به اندازه بچه‌های شش ماهه واشنگتن و نیویورک باشد و نباید استخوان دنده‌ها و پهلوهایشان پوست آنها را بشکافد و از زیر پوستشان بیرون بزند، آنها این گلوبالیزیشن مهدوی یعنی عدالت جهانی را پس می‌زنند و آنگاه توهم و اوتوپیا می‌دانند، چون امام مهدی (عج) امنیت را برای همه، نه فقط برای سرمایه‌دارهای غرب، می‌خواهد. روایت داریم که در زمان حکومت جهانی امام مهدی (عج) امنیت بدان حد بر جهان، حاکم می‌شود که یک دختر نوجوان بدون کمترین توهین و تهدیدی به تنهایی از این سوی عالم به آن سوی خواهد رفت. این در روایات ماست. گلوبالیزیشن مهدوی یعنی امنیت برای همه، امنیت برای دخترهای آفریقا، مکزیک، غنا و افغانستان، نه فقط برای دختران سرمایه‌داران نیویورک. اما تفکر جهانی شدن از آن نوع که لیبرال‌سرمایه‌داری می‌گوید و می‌خواهد، در واقع عین «محافظه‌کاری» است، لذا این در مقیاس جهانی، با اصول‌گرایی، با مدینه فاضله‌سازی، با ایدئولوژی و حاکمیت ارزش‌ها مخالف‌اند و می‌گویند که ارزش‌ها اصولاً مفاهیم غیرعلمی و مقولات غیرعقلانی‌اند و لذا مسائلی شخصی بلکه جزء وسایل شخصی!! است و ارزش‌ها،‌ شخصی و نسبی است پس ربطی به حکومت و امر عمومی (پابلیک) ندارد و سکولاریزم همین است.
خط تبلیغاتی آنان، این است که سخن گفتن از مهدویت و گلوبالیزیشن و وعده عدالت جهانی،‌ خیال‌بافی است و ممکن نیست. در بحث‌های دانشگا‌هی‌شان همین را بلغور می‌کنند تا تز کنسرواتیستی را جهانی کنند و نیز می‌گویند این ایده، اساساً ایدئولوژیک، توتالیتر و تمامیت‌طلب است و یعنی چه که یک نفر به نام مهدی (عج) می‌خواهد بر کل دنیا حکومت واحد برقرار کند؟!
چون در روایت داریم مهدی (عج) با برهان و شمشیر، از راه انقلاب جهانی به حاکمیت و عدالت جهانی دست خواهد یافت ایشان با مسیحیان به وسیله انجیل حقیقی و با یهودیان به تورات حقیقی احتجاج و استدلال می‌کند و برای هیچ کس، عذر و بهانه‌ای نمی‌گذارد و اغلب مردم با منطق و برهان و موعظه و رحمت، متقاعد می‌شوند و آنها که لجاجت می‌کنند با شمشیر، اصلاح خواهند شد و بشریت دیگر جز مسلمان نخواهند بود.

بررسى دلایل منکرین ارتباط (ملاقات) با امام مهدى‏علیه السلام‏ در عصر غیبت کبرى
با توجه به سلسله مباحثى که پیرامون ارتباط با امام مهدى‏علیه السلام بدان پرداختیم، در این مبحث به دو دیدگاه دیگرى که در این زمینه مطرح است اشاره کرده و به بررسى قول منکرین ارتباط با امام مهدى‏علیه السلام در عصر غیبت کبرى خواهیم پرداخت.
قبل از آغاز بحث، لازم است این مطلب مورد توجه قرار گیرد که منظور از ارتباط در نزد منکرین که آن را در عصر غیبت منتفى مى‏دانند، چیست؟
منظور از ارتباط در نزد منکرین
تقسیم انواع ارتباط
همان‏طور که در مباحث گذشته به آن اشاره شد، ارتباط را به دو صورت کلى مى‏توان تقسیم نمود ؛ نخست ارتباط روحى و معنوى که شامل: ارتباط عادى روح از قبیل توسلات و توجهات، عالم رؤیا و دو عالم مکاشفه و مشاهده ؛ و دوم ارتباط جسمانى و ظاهرى که شامل: ارتباط به مانند نایبان چهارگانه؛ یعنى به صورت مستمر، دایم و ارادى ، ارتباط توسط نامه و عریضه‏نویسى، ارتباط به وسیله‏ى نایب و سفیر و ارتباط به صورت مشاهده‏ى جسمانى یا ملاقات حضورى.
آنچه که در این مقام مطرح است، بحث پیرامون دو مقوله است: الف) آیا ارتباط در عصر غیبت کبرى به مانند نایبان خاص امام زمان‏علیه السلام که در عصر غیبت صغرى، با اراده خویش و بدون واسطه خدمت حضرت مشرف شده و سؤالات شیعیان را به محضر ایشان عرضه داشته و جواب دریافت مى‏داشتند، امکان‏پذیر است یا خیر؟ به‏طورى که هر زمان بتوان خدمت آن حضرت مشرف شد و از ایشان استفاده کرد؛ و ب) آیا ملاقات و مشاهده آن جناب، به‏طورى که با اذن خداى تعالى و امام عصرارواحناه‏فداه(نه با اراده ملاقات کننده) بوده و برخى بتوانند خدمت آن جناب مشرف شده و بهره‏مند گردند، ممکن است یا خیر؟

اجماع علماء بر عدم امکان ارتباط بمانند نائبان خاص
آنچه که یقینى است و اجماع علما(چه منکرین و چه مثبتین) بر آن استوار است، این است که ارتباط با امام عصرارواحناه‏فداه در عصر غیبت کبرى، به مانند نایبان چهارگانه که واسطه بین امام و مردم بودند، غیر ممکن است و مدعیان چنین ارتباطى را به راست و چه به دروغ - دروغگو و افترازننده معرفى کرده‏اند؛ همان‏طور که روایات بسیارى از جمله توقیع معروف سَمُرى، بر تکذیب این چنین مدعیانى تأکید و تصریح دارد.

ارتباط مورد بحث در مقاله
اما آنچه در آن اختلاف شده است، امکان و یا عدم امکان ملاقات جسمانى با امام مهدى‏علیه السلام در عصر غیبت کبرى است.
برخى ملاقات با امام مهدى‏علیه السلام را در عصر غیبت کبرى ممکن دانسته و دلایلى را نیز براى آن ارایه کرده‏اند(1)؛ و برخى دیگر نیز ملاقات با امام مهدى‏علیه السلام را در عصر غیبت کبرى غیرممکن دانسته و قایلند که امکان چنین ارتباطى براى شیعیان وجود نداشته و برابر دستور آن حضرت، مدعى دیدار را باید تکذیب نمود. آنها براى عدم امکان ملاقات، شواهد و دلایلى به قرار زیر آورده‏اند که به تمام آنها در این مقاله اشاره کرده و به نقد و بررسى آن مى‏پردازیم.
شواهد و دلایل منکرین
بیان برخى علماء
الف) استناد به نظر برخى از علماى بزرگ ؛ مانند «1- محمدبن ابراهیم، معروف به نعمانى، از علماى قرن چهارم و نویسنده کتاب الغیبة، 2- فیض کاشانى در کتاب وافى، 3- کاشف الغطاء در رساله‏ى حق المبین و 4- شیخ مفید که ایشان، امکان دیدار با حضرت را در غیبت کبرى، برابر روایات، مخصوص خادمان حضرت مى‏داند»(2).

روایات
ب) روایاتى مانند: 1- توقیع آن حضرت به على‏بن‏محمد سَمُرى، 2- روایاتى که بر ناشناخته بودن حضرت در میان مردم دلالت مى‏کنند، 3- روایاتى که دلالت مى‏کنند امام‏علیه السلام در مراسم حج دیده نمى‏شود و 4- روایاتى که بر امتحان شیعه در دوران غیبت دلالت دارند»(3)؛ حال در اینجا به بررسى و تبیین هر یک از دلایل مذکور مى‏پردازیم.

بیان برخى علماء پیرامون عدم امکان ملاقات
الف - بیان برخى علماى بزرگ پیرامون عدم امکان ملاقات و رؤیت امام مهدى‏علیه السلام‏
نخستین مطلبى که پیرامون عدم امکان ارتباط ارایه داده‏اند، نظر برخى علماى بزرگ مبنى بر عدم ملاقات با امام مهدى‏علیه السلام است
شیخ نعمانى در کتاب خویش مى‏نویسد:
محظورٌ علیهم الفحص و الکشف عن صاحب الغیبة و المطالبة باسمه او موضعه او غیابه او الاشادةُ بذکره فضلاً عن المطالبة بمعاینته(4)؛
براى شیعیان جست‏وجو از امام و کشف صاحب غیبت و به دنبال نام، محل سکونت و محل غیبت او بودن و یا اشاره به ذکر او کردن ممنوع است، تا چه رسد بر آن که بخواهند آشکارا او را ببیند؛(5)
و یا فیض کاشانى در کتاب خویش مى‏نویسد:
لانَّ سائر الشیعه لیس لهم فیها الیه سبیلٌ ؛(6)
(به جز موالیان آن حضرت) سایر شیعیان، راهى براى رسیدن به محضر امام زمانشان ندارند؛
و در جایى دیگر مى‏گوید:
فانَّ فى الطویلة لیس لشیعته الیه سبیلٌ ؛(7)
در غیبت طولانى (کبرى)، براى شیعیان راهى براى شرفیابى ارادى به خدمت آن حضرت وجود ندارد؛
شیخ مفید نیز در این باره مى‏فرماید:
فأنَّه لابُدَّ للقائم المنتظر من غیبتین احدهما اطول من الاخرى و یعرف خبره الخاص فى‏القصرى و لایعرف العامّ له مستقراً فى الطولى، الاّ من تولّى خدمته من ثقاة اولیائه ؛
ناچاراً براى قائم منتظرعلیه السلام دو غیبت است که یکى از دیگرى طولانى‏تر مى‏باشد؛ در غیبت کوتاه مدت (صغرى)، عده کمى از خواص، از محل استقرار آن حضرت باخبرند و در غیبت کبرى، هیچ کس از مکان آن جناب آگاه نیست، مگر اولیایى که منسب خدمتگذارى آن جناب را دارند.

جواب به استشهاد فوق
موارد مذکور، پاره‏اى از فرمایشات علمایى بود که مخالفان مى‏خواهند با استناد به سخن آنان، ملاقات با امام عصرعلیه السلام را غیرممکن نشان دهند؛ ولى با بررسى و دقت نظر در نظرات این بزرگان، خواهیم دید که استفاده مخالفان از سخن این علما نادرست مى‏باشد؛ زیرا منظور آنها از عدم امکان ارتباط، ارتباطى همچون ارتباط نایبان چهارگانه در عصر غیبت صغرى است؛ یعنى کسى نمى‏تواند از مکان اقامت و سکونت آن حضرت اطلاع داشته باشد و با اراده خود به محضر ایشان مشرف شده و ایشان را مشاهده و ملاقات نماید؛ و این مطلب دقیقاً در سخنان آنان مشاهده مى‏شود ؛ به عنوان مثال شیخ نعمانى مى‏گوید:
براى شیعیان جست‏وجو از امام و کشف صاحب غیبت و به دنبال نام، محل سکونت و محل غیبت او بودن و یا اشاره به ذکر او کردن ممنوع است، تا چه رسد بر آن که بخواهند آشکارا او را ببینند؛
یا فیض کاشانى مى‏گوید:
سایر شیعیان راهى براى رسیدن به محضر امام زمانشان ندارند؛
و در ادامه مى‏گوید:
در عصر غیبت طولانى (کبرى)، براى شیعیان راهى که براى شرفیابى ارادى خدمت آن حضرت وجود ندارد؛
همچنین شیخ مفید مى‏فرماید:
در غیبت کبرى، هیچ کس از مکان آن جناب آگاه نیست؛
آنچه که از سخنان مذکور فهمیده مى‏شود، این است که در عصر غیبت طولانى(کبرى)، راهى که بتوان با اراده خود خدمت آن جناب مشرف شد و ایشان را ملاقات کرده و بهره برد، وجود ندارد؛ با دقت در این سخنان فهمیده مى‏شود که در عدم امکان این نوع ارتباط و ملاقات (یعنى ارتباط دایمى) کسى تردید ندارد و همه موافقند ؛ اما نباید سخنان مذکور را در باره ملاقات غیر اختیارى که براى مؤمنان اتفاق مى‏افتد و گاهى توفیق شرفیابى خدمت امام عصرعلیه السلام را مى‏یابند، بکار برد؛ لذا این استناد آنها به کلام برخى علما از بحث امکان ملاقات با آن حضرت که به صورت غیر ارادى و غیر اختیارى باشد، خارج است.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  54  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله روز 17 ربیع روز تولد نور
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد