فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:47
چکیده:
تعریف اخلاق
اخلاق در لغت بمعنی خویها و خصلتها و سرشت ها می باشدکه جمع خلق است و در اصطلاح ، فنی است که بحث از ملکات انسان می کند که متعلق به قوای نباتی و حیوانی و انسانی انسان می باشد و هم چنین کار این فن تمیز دادن فضائل آن ملکات از رزائلش
می باشد تا انسان بواسطه آراستن خود به فضائل و خالی کردن خود از رزائل کمال وجودی یابد .
اخلاق :
« بِمَعنی نَفْس الاَفعالِ الَّتی تَسْتَحِقُ المَدْحِ اَوِ لذَّمَّ »
اخلاق به افعالی گفته می شود که سزاوار ستایش یا نکوهش باشند .
معمولاً در مورد اخلاق گفته می شود که ( عبارت است از علم زیستن یا علم چگونه زیستن ) ولی آنچه مربوط به اخلاق است تنها این نیست که ( چگونه باید زیست ) بلکه این است که ( برای اینکه با ارزش و مقدس و متعالی زیست کرده باشیم چگونه باید زیست ) . البته ناگفته ماند که یک چیز را در تمام این تعریفات باید بعنوان اصل موضوع اتخاذ کرد و آن آزادی و مختار بودن است ، یعنی اخلاق رسیدن به کمال انسانی از راه انجام دادن کارهای نیک و از بین بردن کارهای زشت است .
اختیاراً باید گفت : چیزی که کار را اخلاقی یا غیر اخلاقی می کند اراده و اختیار است و لذا موجوداتی که از راه اراده و اختیار بی بهره اند خارج از این بحث اند و برای همین هیچ گاه نمی گویند : فلان حیوان کار خلاف اخلاق مرتکب شد و یا فلان حیوان کار اخلاقی انجام داد .
موضوع علم اخلاق
موضوع علم اخلاق همانطوری که از تعریفش پیداست شکوفا نمودن خصائص نیک انسان و از بین بردن خصائص پست انسانی است ، بنابراین موضوع علم اخلاق انسان را از حیث رفتار و کردار و گفتار می باشد .
هدف و غایت علم اخلاق
هدف علم اخلاق را از موضوعش می توان یافت ، بدینگونه که وقتی موضوعش شکوفا نمودن خصائص خوب انسانی و مضمحل نمودن صفات رذبله او باشد نتیجه این کار بوجود آوردن یک مدینه فاضله بوسیله انسانهای خود ساخته خواهد بود ، زیرا تمام زشتی ها از ناحیه بودن صفات حیوانی و نبودن صفات انسانی بوجود می آیند و وقتی موضوع علم اخلاق ( که نابود کردن صفات رذیله و شکوفا کردن صفات حسنه باشد ) محقق شود ، دیگر جائی برای زشتی ها که شامل افراد بسیاری مانند دزدی ، تجاوز ، خیانت ، دروغ و غیبت و رشوه و غیره باشد ، نخواهد ماند ، در نتیجه انسان از حیوانیت محض بیرون آمده و به سوی الهی شدن پیش خواهد رفت و در نتیجه الهی خواهد شد، پس غایت اخلاق ، الهی شدن انسان است و به همین معنی اشاره دارد . روایتی که
می فرماید :
« تَخلَقوا بالاخلاقِ الله » « خودتان را به خویهای الهی رئوف آراسته کنید »
بنابراین انسان در زندگی باید سعیش بر این باشد که خود را به صفات خدائی متصف کند، همانطوریکه خداوند سبحان رئوف است ، او هم رئوف است ، همانطوری که خداوند سبحان رحیم است ، او هم رحیم باشد ، همانطوریکه خداوند سبحان جبار است او هم به موقعش جبار باشد که :
« محمد رسول الله وَ الَذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ علیَ الْکفارِ اُمحاؤُ بَیْنَهُمْ »
یعنی : « محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند و پیرو او هستند سخت گیران بر دشمن اند و مهربان بر خودشان » .
برداشت نادرست از علم اخلاق
از این جا نیز می توان به نادرستی یک تصور شایع در مورد علم اخلاقی پی برد . بدین منظور که عده ای علم اخلاق را نه به سان علمی که قابل تعلیم و تعلم است ، بلکه به صورت مشتی مواعظ و نصایحی می شناسند که تنها از راه ایجاد ( حال) می توان آنها را در متعلم تثبیت کرد . چنین برداشت نادرستی در میان کسانی شیوع دارد که به ماهیت این علم و نقش حیاتی ان از لحاظ ایجاد بینش صحیح اخلاقی و تعلیم راه و رسم خودسازی جاهل اند .
توضیح اینکه هر گونه تحول اخلاقی در انسان مسبوق به علم و آگاهی است . اگر چه علم وآگاهی به تنهایی و به خودی خود منتهی با سازندگی اخلاقی نمی شود ؛ اما برای هر نوع تعلیم و تربیت اصولی در زمینه اخلاقی یک عضو لازم و ضروری است ، زیرا در مراحل گوناگون تربیت ، نکات حساس و ظرائف فراوانی پیش می آید که تا شخص از بینش صحیح و معلومات کافی در آن زمینه برخورداز نباشد ، و به تعبیر دیگر ، حریم حق وباطل را در تمامی این زمینه ها به خوبی نشناسد ، قادر به تربیت صحیح خویشن نمی شود . بنابراین هدف علم اخلاق ایجاد احساس های روحی مطبوع ولی زود گذر در متعلمین نیست و نه اکتفا کردن به آن شرط عقل است .
این قبیل احساسها به همان اندازه که سهل الوصولند ، سهل الانهدام نیز هستند و هرگز
نمی توان بنیان تربیت اخلاقی را بر این گونه حالات و احساسها که در زمان تعلیم پیش
می آیند ، استوار کرد .
سازندگی روحی و معنوی انسان قبل از همه محتاج پیدایش بصیرت و معرفت است . تحول و انقلاب درونی که متکی بر علم و معرفت نباشد ، پشتوانه قابل اعتمادی ندارد .
پیامبر اکرم (ص) خطاب به ابن مسعود فرمود :
« ای ابن مسعود ! هرگاه به کاری دست می بری ، با علم و عقل دست ببر . » و باز آن حضرت فرمودند : « آنکه بدون علم به عمل برخیزد پیش از انکه اصلاح کند ، سبب تباهی می شود . »
و از سخنان امام علی (ص ) است که می فرمایند :
« لا یُری الْجاهِلُ اِلا مُفرِطاً اَوْ مُفْرطاً »
«جاهل را نبینی جز اینکه یا افراط می کند یا تفریط »
حضرت علی (ع) خطاب به کمیل می فرمایند :
« یا کُمَیل : مامِن حَرِکةَ الا و اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعْرِفَةٍ »
ای کمیل ! هیچ حرکتی نیست جز اینکه تو در آن نیازمند معرفتی هستی :
حال باید پرسید چنان معرفتی را چگونه باید تحصیل کرد ؟ آیا جز این نیست که ایجاد آن محتاج تعلیم و تعلم جدی و اصولی از سوی مربیان شایسته است ؟
غالباً کسانی که حوصله چنان تعلیم و تربیت جدی و پرزحمت را ندارند ، آن را امری غیر ضروری معرفی کرده و به همان حالات زودگذر روحی بسنده می کنند و یا با عنوان کردن مطالبی از این قبیل که ( اخلاق رفتنی است نه گفتنی ) ، ( اخلاق تنها جنبه عملی دارد ) و امثال آن ، از زیر بار تعلیم و تعلم اصولی و آموزش تا مرحله حصول بصیرت و معرفت شانه خالی می کنند . و این خطای بزرگی است که تاوان آن شکست در خودسازی و تربیت نفس است .
کسانی که عملاً در وادی تربیت خود و دیگران قدم نهاده و با حساسیت فوق العاده ای تربیت اخلاقی آشنا هستند ، نیک می دانند که مشکلات و موانع موجود بر سر این راه هدف نه چنان است که بتوان به اتکاء مشتی حالات زودگذر به سلامت از این موانع گذشت و به نتیجه مطلوب دست یافت .
امام جعفر صادق (ع) در اهمیت تحصیل علم و اگاهی بعنوان پشتوانه ضروری برای عمل و نکوهش عملی که همراه با علم و بصیرت نباشد ، می فرمایند :
« العاملُ علی غیْرِ بَصیرَةٍ ، کالسائرِ علی غیرِ الطّریقِ لا یَزیدهُ سُرعَةُ السّیدِ اِلّا بُعْداً »
« کسی که بدون بصیرت و بینش عمل کند ، هم چون کسی است که در طریق و مسیر پیش نمی رود ، از این رو هر چه بر تندی و حرکت خود بیفزاید ، از قصد دورتر
می شود».
امام علی (ع) نیز بی نتیجه بودن مساعی کسانی را که عمل انها از روی بصیرت و بینش نیست ، چنین بیان می فرمایند :
« الْمُعْبدُ بِغیرِ علمٍ کحمارِ الطاحُوتةَ یَدُوُر و لا یَبْرَحُ مِن مکانِهِ »
« عبادتگر بی علم ، هم چون خر اسیاب است که همواره در یک جا می چرخد و گاهی پیش نمی رود .»
از این رو تغییرات تند و تکان دهنده می توان به اهمیتی که اسلام به علم و معرفت و ضرورت تعلیم و تربیت نمی شناسند ، دریافت . .
ضرورت ارزشهای اخلاقی
پس از آگاهی به تعریف و ارزش اخلاقی و شناخت نقش و موضوع علم اخلاق و هدف ازآن ، حال باید ارزشهای اخلاقی را بشناسیم ، زیرا که اخلاق فردی یا اجتماعی ، بدون ارزشها واقعیت پیدا نمی کند . باید یدانیم که ارزشهای اخلاقی کدامند ؟ راه بدست آوردن آنها چیست ؟ و ضد ارزش و موانع پیدایش اخلاق اسلامی انسان کدامند ؟ و چگونه باید آنها را از سر راه تکاملی خود برداریم ؟ زیرا دلهای ما مانند یک زمین کشاورزی است که برای بدست آوردن محصول سالم و فراوان باید دو کار اساسی و سرنوشت ساز توجه نماییم .
اول : شناخت بذرهای سالم و مفید و کاشتن دانه ها در زمین و فراهم نودن مسائل رشد و تکامل آن مانند ، آبیاری ، کود پاشی .
دوم : پاکسازی زمن کشاورزی کاشته شده از علفهای هرز و خارهای مزاحم مانند : سم پاشی و کندن و دور ریختن گیاهان هرزه تا هر روز دانه های کاشته شده ، رشد و نمو کنند و علفها و خارهای مزاحم و هرزه نتواند جلوی رشد و تکامل محصولات مورد لزوم را بگیرند .
ارزشها و ضد ارزشها
تواضع و فروتنی
تواضع و فروتنی یکی از ارزشهای اخلاقی پسندیده ای است که می شود با آن بر همه دلها، حتی دلهای دشمنان خود راه یافت و شیطان و شیطنتهای ویرانگر را از جامعه دور ساخت . و آنها را که با ما قهر کردند می توان با تواضع و فروتنی به دوستی و مهربانی وادار کرد و گل بوته های رضایت و لبخند را بر همه دلها کاشت که امام علی (ع)
می فرمایند :
« وَ بالتَّواضُعِ تُتِمُّ النِّعمَةُ »
« با فروتنی و تواضع و خوشروئی و نرمی ، نعمتها کامل می شود .»
امانت داری
یکی از ارزشهای اخلاقی ، امانت داری است که با آن می توانیم بزرگترین خدمت شایسته را به دوستان خود روا داریم . امانت داری گاهی نسبت به اموال دیگران مطرح است و زمانی در رابطه با مسائل اخلاقی است ، یعنی اگر رازی را برای ما فاش کرده اند و یا به اسرار دیگران آگاهی پیدا نمودیم باید راز داری و صبر و پایداری ، امانت دار امینی باشیم وآبروی دوستان خود را حفظ نمائیم .
مقاله ارزشهای اخلاقی