سر آغاز:
اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار مىداند و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مىبیند و هر دو را در یک ردیف قرار داده و با خطاب یا ایّها النّاس و یا ایّها الّذین آمنوا مخاطب ساخته است.
قرآن با این خطابش زن را که در قعر ذلّت و پستى بود و از هرگونه حقوق فردى و اجتماعى خویش محروم بود، و به عنوان یک موجود ناقص که فاقد روح و اراده و اختیار باشد معرّفى شد بود، به اوج عزّت و سرافرازى صعود داد و تاج افتخار کرّمنا بنى آدم را بر فرق او نهاد و او را همردیف با مرد انسان و خلیفة اللّه فى الارض نامید.
قرآن با این بیان بر تمام عقائد و باورهاى جاهلى و ادیان تحریف شده که زن را موجود وابسته و غیر مستقل و در مرتبه پایینتر از مرد و طفیلى آن مىدانستند بىاعتبار نموده و بر همه آنها خط بطلان کشید.
تساوى ارزش زن و مرد در خطابات قرآنى:
در قرآن کریم، بر خلاف سایر ادیان و عقاید و باورهاى حاکم بر جامعه آن روز، زن در بسیار از مسایل و کارها مساوى و همطراز با مرد ذکر شده است؛ گرچه در بعض چیزها بین این دو به حسب ظاهر تفاوت احساس مىشود، مانند سهم ارث و یا واگذارى مسئولیت خانواده به عهده مرد و امثال اینها، ولى اینگونه تفاوتها ارتباط با موقعیت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد و هیچ گونه فرقى از نظر جنبههاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامههاى اسلام وجود ندارد و هر دو مساوى و برابر هستند، و این تساوى حداقل در سه زمینه مختلف قابل بحث و بررسى است.
تساوی از نظر خلقت:
اگر بخواهیم نظر قرآن و خطابات قانونى او را درباره خلقت زن بدانیم لازم است ابتدا به سرشت زن و مرد که در سایر کتابهاى مذهبى مطرح شده توجّه کنیم، و نیز با عقاید و باورهاى مردم آن زمان لااقل با عقیده مردم شبه جزیره عربستان که قرآن در آنجا نازل گردیده نسبت به این موضوع آشنایى پیدا کنیم تا به خوبى و روشنى بیان قرآن در این باره معلوم بشود.
از کتابهاى مذهبى که امروز در دسترس مىباشد و پیروان قابل توجّه هم در دنیا دارد تورات و انجیل است. زن در این دو کتاب از نظر خلقت و آفرینش مانند جهات دیگر، در مرحله پایینتر و جنس پستتر از مرد معرّفى شده تبعى و طفیلى آن ذکر گردیده است.
در تورات در سفر پیدایش باب دوم آیه 76 آمده است:
خداوند، آدم را از خاک سرشت و در بینى وى روحى حیات دمید و آدم نفس زنده شد.
در آیات 21 تا 24 همین باب درباره خلقت حوّا آمده است:
پس از آنکه خداوند خواب را بر آدم مستولى کرد یکى از دندههایش را گرفت زنى بنا کرد و نزد آدم آورد، و آدم گفت این است استخوانى از استخوانهایم و گوشتى از گوشتم، از اینرو، نساء نامیده شد؛ زیرا از انسان گرفته شده است.(1)
در اناجل هم قصّه آدم و حوّا آمده است. در انجیل برنا، در فصل 39، آیات 30 ـ 32، مثل همین داستان که در تورات آمده ذکر شده است:
پس چون خدا انسان را تنها دید فرمود خوش نیست اینکه تنها باشد پس از اینرو او را به خواب کرد و گرفت دنده را از سوى دل و آنجا را از گوشت پر کرد و از آن دنده حوا را آفرید و زن براى آدم گردانید.(2)
قرآن کریم عارى از داستانهایى است که در تورات و انجیل براى تحقیر زنان جعل گردیدهاند، و در آن کوچکترین اشاره نشده که ارزش اوّلین زنى که خداوند خلق فرمود کمتر از اوّلین مرد بوده یا اینکه زن از یکى دندههاى مرد به وجود آمده یا زن در خلفت تبعى و طفیلى مرد است. برعکس، قرآن در محیطى که براى زن هیچگونه استقلال در زندگى قائل نبود، و هیچگونه حق و حقوقى براى او مىدید، حرمت و شرافتى براى او جُز حرمت و شرافت خانواده نمىشناخت و دختران را زنده به گور مىکردند و در چنین محیط با بیان رسا و منطق محکم اعلام مىدارد زن از نظر خلقت مانند مرد فرد از افراد انسان است که در ماده و عنصر پیدایشش دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشته و هیچیک از این دو بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و در نتیجه، تمام افراد بشر چه زن باشد یا مرد امثال یکدیگرند و اگر ترجیح و برترى هم باشد در اصل خلقت آنها نیست بلکه به واسطه کسب فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى است که آنها بدست آورده است چون
الف) زن و مرد از یک پدر و مادر بوجود آمده است.
یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلنا شعوباً و قبائلاً لتعاوفوا انّ اکرمکُم عند اللّه اتقاکم. (3)
ب) زن و مرد از نفس واحده خلق شده است.
یا ایّها النّاس اتّقوا ربّکُم الّذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها(4)هو الّذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها... (5)
ج) زن آدم از جنس آدم آفریده شده است.
چنان که در ذیل دو آیه مبارکه آمده «و خلق منها زوجها» «و جعل منها زوجها»
د) زن و مرد مکمّل یکدیگرند.
«هُنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ.»(6)
خروج آدم از بهشت دلیل بر پستى زن نمىشود.
در داستان آدم در تورات و انجیل آمده که حوّا در باغ عدن موجب فریب و گمراهى آدم شد و آدم از فرمان خداوند سرپیچى نماید و از آن درخت ممنوعه بخورد، در تورات در سفر پیدایش باب 3 آیه 6 پس از آنکه شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت بخورد آمده
...چون زن دید آن درخت براى خوراک نیکو... پس از میوهاش گرفت و بخورد و به شوهر خود نیز داد.
در آیه 12 همان باب پس از آنکه خداوند به آدم فرمود من ترا از خوردن آن درخت نهى کردم چرا از آن خوردى؟، دارد
آدم گفت: این زن که قرین من ساختى از میوه آن درخت به من داد و من خوردم(7).
در انجیل برنابا فصل 40 آیات 26 و 27 دارد پس از آنکه شیطان حوّا را فریب داد که از آن درخت ممنوعه بخورد.حوّا گرفت از آن ثمرهها خورد وقتى همسرش آدم بدار شُد از آن به او هم داد و آن هم بخورد.(8)
شارحان کتابهاى مقدّس و ارباب کلیسا از این آیات اینطور استفاده مىکنند که زن موجب بدبختى نوع بشر گردید و گرنه آدمیان همیشه در بهشت مىبودند و از اینرو با نظر نفرت به او نگاه مىکنند.(9)
کشیش توتولیان این احساس عمومى را در کتابش نشان داد و زنان را به عنوان دروازه شیطان، شکننده مهر شجره ممنوعه، ترک کننده شریعت الهى و نابود کننده تصویر خدا یعنى انسان توصیف کرد.(10)
قرآن کریم، آدم و حوّا را به یک چشم نگاه مىکند و از هر دوى آنها به یک لحن سخن مىگوید و هر دو را به طور یکسان در سرپیچى از حکم خداوند مقصّر بداند، نه اینکه تمام گناه را بگردن حوّا بیندازد، کاسه و کوزهها را سر او بشکند، و لذا هر دو از نزدیک شدن به درخت ممنوعه نهى شدند.
و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین. (11)
و هر دو را شیطان وسوسه نمود: «فوسوس لهما الشیطان (12)
هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفت: «و ناداهما ربّهما الم أنهکما عن تلکما الشجرة».
هر دو را شیطان گمراه کرد: «فَاَزَلَّهما الشیطان».(13)
«و اقل لکما انّ الشیطان عدو مبین».(14)
مجازات هر دوى آنها یعنى بیرون رانده شدن از بهشت مساوى بود: «فَاَخْرَجَهُما ممّا کانا فیه».(15)
هر دو توبه کردند: «قالا ربّنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین».(16)
توبه هر دو پذیرفته شد: «فتاب علیه انّه هو التّواب الّرحیم».(17)
پس نتیجه این مىشود که زن و مرد از نظر خلقت و آفرینش مساوى هم است و هیچیک بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و اگر برترى باشد به واسطه علم و کمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است که خارج از سرشت و خلقت آنها مىباشد.
تساوی در کسب کمالات و فضایل:
یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و ادیان تحریف شده این بود که زن از جهت توانایىهاى معنوى و روحانى، ضعیف است و نمىتواند به مراتب عالى معنوى راه یابد و به مقام قرب الهى آنطور که مردان مىرسد برسد، قرآن کریم در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. به تعبیر شهید مطهرى، اسلام در سیر من الخلق الى الحق و حرکت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست و تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الحق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمّل مسئولیت پیغامبرى است که مرد را بر این کار مناسب دانسته است.(18)
قرآن همان اوصاف دهگانه که براى مرد ذکر مىکند، براى زن هم ذکر مىکند و هیچ فرق بین آنها نمىگذارد:
«انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصّدقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین اللّه کثیراً و الذّاکرات اعد اللّه لهم مغفرة و اجراً عظیماً»(19)
وعده برخوردار شدن از حیات طیّبه به هر دو جنس داده است.
«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیواةٍ طیّبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون».(20)
وعده دخول در بهشت به هر دو صنف داده است:
«و من عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة»(21)
وعده برخوردارى از نعم الهى در بهشت به هر دو طائفه داده است.
«وعد اللّه المؤمنین و المؤمنات جنّاتٍ تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها».(22)
وعده رزق به حساب به هر دو طائفه داده است:
«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة و یرزقون بغیر حساب».(23)
انجام عمل صالح را براى هر دو جنس ممکن مىداند.
«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى».
حضرت مریم اصوه فضیلت:
قرآن، در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسى، از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد مىکند، در کنار حضرت آدم و ابراهیم از همسران آنها و در کنار حضرت موسى و عیسى از مادران آنها، در نهایت تجلیل و عظمت یاد مىکند. اگر همسران نوح و لوط به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذکر مىکند و از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلید بوده، غفلت نکرده، به فرموده شهید مطهرّى، گویى قرآن خواسته است در داستانها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.(24)
قرآن درباره حضرت مریم مادر عیسى مىگوید: کار او از لحاظ مقامات معنوى و فضایل نفسانى به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مىگفتند: «فنادته الملائکة و هو قائمٌ یصلّى فى المحراب».(25)
با او گفت شنود مىکردند: «اذ قالة الملائکة یا مریم انّ اللّه یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم...»(26)
به او بشارت مىداد: «یا مریم انّ اللّه اصطفیک و طهّرکِ و اصطفیک على نساء العالمین».(27)
او را به عبادت خدا مىخواند: «یا مریمُ اقْنُتى لِرَبّک و اسجُدى وَ ارْکَعِى مَعَ الرّاکعین».(28)
از غیب براى او روزى مىرسد: «کلّما دَخَلَ علیها زکریّا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم اَنّى لَکِ هآذا قالت هو مِنْ عند اللّه».(29)
پس نتیجه این مىشود زن در تحصیل کمالات معنوى و فضائل اخلاقى و پیمودن پلّههاى معرفت و رسیدن به قرب الهى هیچ فرق با مرد ندارد.
تساوی در کیفر و پاداش:
قرآن کریم همانگونه که زنان را مانند مردان انسان و موجود برتر عالم خلقت و داراى اراده و اختیار مىداند و برایش شخصیت حقوقى قائل است، همانطور هم آنان را به طور یکسان مسئول اعمال و کردار خودش مىداند، و اگر کار خوب و نیکوى انجام داد برایش ثواب و پاداش برابر با ثواب و پاداش مردان، و اگر گناهى مرتکب شد مجازاتى برابر با مجازات مردان در انتظارشان خواهد بود، نه کمتر و نه بیشتر، و لذا قرآن مىفرماید کسى عمل صالح انجام بدهد «مرد باشد یا زن» آن مؤمن است.
الف) دخول در بهشت را پاداش مىدهد.
«و مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة».(30)
ب) رزق به حساب را پاداش مىدهد.
«و مَنْ عمل صالحاً مِنْ ذکرٍ و انثى و هو مؤمِنُ فاُولئِک یدخلون الجنّة و یرزقون بغیر حساب».(31)
ج) حیواة طیّبه را پاداش مىدهد.
«مَنْ عمل صالحاً من ذکرٍ و انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیواةً طیّبة و لنجزینّهم اجرهم باَحْسَنِ ما کانو یعملون».(32)
در نقطه مقابل، اگر کسى عمل سیّئه انجام بدهد و گناهى را مرتکب بشود کیفر و عقاب مىشود؛ مرد باشد یا زن:
«و السّارق و السّارقة فاقطعوا ایدیهما جزاءً بما کسبا نکالاً من اللّه و اللّه عزیز حکیم.(33)الزّانیة و الزّانى فاجلد و اکّل واحدٍ فهما مأة جلدة...»(34)
نتیجه این مىشود زن در تحصیل اعمال حسنه مستحق ثواب و در ارتکاب اعمال سیّئه مستحق عقاب مىشود و در این جهت هم فرق با مرد ندارد.
. کتاب مقدّس چاپ لندن
2. انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلیخان قزلباش، معروف به سردار کابلى، مطبعه سعادت کرمانشاه.
3. حجرات آیه 13.
4. نسآء آیه 1
5. اعراف آیه 189.
6. بقره آیه 187.
7. تورات، چاپ لندن.
8. انجیل برنابا، ترجمه سردار کابلى.
9. حقوق زن در ادوار و ادیان، حسام نقیبائى، چاپ اختر شمال، ص 32.
10. روح اسلام، امیرعلى، ترجمه ایرج رزّاقى و محمد مهدى حیدر پور، انتشارات آستان قدس رضوى.
11. سوره بقره، آیه 35.
12. سوره اعراف، آیه 20.
13. سوره بقره، آیه 36.
14. سوره اعراف، آیه 22.
15. سوره بقره، آیه 36.
16. سوره اعراف، آیه 23.
17. سوره بقره.
18. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضىمطهرى، انتشارات صدرا، ص 116.
19. سوره احزاب، آیه 35.
20. سوره نمل، آیه 97.
21. سوره غافر، آیه 40.
22. سوره توبه، آیه 72.
23. سوره مؤمن، آیه 40.
24. نظام حقوق زن در اسلام، ص 117.
25. سوره آل عمران، آیه 39.
26. همان، آیه 45.
27. همان، آیه 42.
28. همان، آیه 43.
29. همان، آیه 37.
30. سوره غافر، آیه 40.
31. سوره مؤمن، آیه 40.
32. سوره نمل، آیه 97.
33. سوره مائده، آیه 38.
34. سوره نور، آیه 2.
زن و مسایل حقوقی در خطابات قرآنی:
یکى از مسائل مهم و داغى که در چند دهه اخیر در محافل حقوقى و اجتماعى و سیاسى دنیا مطرح بوده و امروز هم در گوشه و کنار این عالم بازار گرم و پررونق دارد مسئله حقوقى زن یا دفاع از حقوق زن است، و قبل از آنکه بیان قرآن و خطابات قانونى او را در این باره بدانیم لازم است نگاه گذرا و اجمالى به وضعیت زنان و چگونگى حقوق آنها در جوامع گذشته و امروز جهان داشته باشیم.
در یک تقسیمبندى مىتوان اقوام و ملل گذشته را بدو قسم متمدّن و غیر متمدّن تقسیم کرد، در میان قبایل وحشى و غیر متمدّن زن هیچ گونه حقّى حتّى حق حیات هم نداشت. مرد مىتوانست زنش را به هر کس بخواهد بفروشد و یا ببخشد و یا او را براى همخوابى و فرزند آوردن و خدمت کردن کرایه و قرض بدهد، و مىتوانست به هر نحو که بخواهد زنش را مجازات کند و حتّى او را بکشد و گوشتش را بخورد.(1)
امّا در میان ملل متمدّن که داراى برنامه و قانون بودن مانند چین و هند و روم شرقى نسبت به ملل غیر متمدّن زن وضع بهترى داشت، کشته نمىشد و گوشتش خورده نمىشد، ولى هیچ گونه استقلال و آزادى در اراده و اعمال نداشت و تحت قیمومیت مرد مىزیست و از جانب خود نمىتوانست کارى را انجام دهد، و حق هیچگونه مداخله در امور اجتماعى از قبیل حکومت و قضاوت و غیره را نداشت، و در این مقدار همه آن ملل مشترک بودند و هر یک از اینها به حسب اقتضاء اوضاع و مناطق زندگى اختصاصاتى نیز داشتند، در چین ازدواج با زن یک نوع خریدارى و مالک شدن محسوب مىشد و زن به طور کلّى از ارث محروم بود و حقّ همغذا شدن با مرد حتّى پسران خودش را نداشت، و در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او دیگر حقّ ازدواج نداشت یا با جسد شوهرش سوزانده شود و یا اینکه با خار و زبون زندگى کند.(2)
و در حجاز از ظهور اسلام با زن همان معامله انسان وابسته و غیرمستقل انجام مىشد و از هرگونه حق و حقوقى محروم بود، رفتار آنها شباهت زیادى به بشرهاى نیمهوحشى داشت. زیرا با وضع رسوا و ننگینى از زن بهرهبردارى مىکردند و در محیط آنها زن آنچنان بىاراده و اختیار بود که گاهى جهت ارتزاق صاحب خود کرایه قرار مىگرفت.(3)
امّا حقوق در اروپا: در اروپا و به طور کلّى در غرب زن هیچ وقت شخصیت حقیقىاش را آنطور که فطرت ذاتى و طبیعت خدادادى او اقتضاء دارد پیدا نکرد، و به قول متفکّر مصرى سیّد قطب در طول تاریخ ممتد اروپا هرگز اتّفاق نیفتاده که زن را جزیى از نفس انسانیت و سازنده جنس بشر و پاسدار محیطى که آدمى دوران کودکى را در آن مىگذراند بشناسد(4)، از این سو است که از حقوق واقعى خویش نیز برخوردار نشد و همیشه فرد غیر مستقل و وابسته به مرد و در اختیار مرد بود و از سادهترین و پیش پا افتادهترین حقوق خود محروم بود، این وضع تا همین دو قرن اخیر ادامه داشت.
در قرنهاى 17 و 18 میلادى متفکّران اروپایى مانند ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو تلاش کردند نظریاتشان را درباره حقوق طبیعى و فطرى مسلّم انسان گسترش دهد نتیجه آن تلاشها کنگره است که در سال 1776 در فلاردلفیا برگزار شد، و در آن کنگره بر حقوق تمام ملّتها در زمینه استقلال و تعیین سرنوشت تأکید شده است.(5)
امّا حقوق زن در برابر حقوق مرد اوّلین بار در قرن بیستم اعلام شد، انگلستان اوّلین کشور داراى دموکراسى و نخستین کشور بود که این مطلب را اعلام کرد، ایالات متحده آمریکا گر چه همزمان با استقلال خود در قرن هجده حقوق بشر را برسمیت شناخت امّا در سال 1920 بود که به تساوى حقوق سیاسى زن و مرد گردن نهاد.(6)
این تساوى حقوق مرد و زن در غرب چنان مهم جلوه کرد که ویل دورانت فیلسوف و نویسنده تاریخ تمدّن در تفسیر این حرکت مىگوید:
اگر فرض کنیم ما اکنون در سال 2000 میلادى هستیم و مىخواهیم بدانیم مهمترین حادثه اتّفاق افتاده در ربع قرن اوّل بیستم چیست، خواهیم دید که این حادثه نه انقلاب روسیه، بلکه دگرگونى در وضع زن است... (7)
امّا قرآن کریم قبل از 1400 سال یعنى آن زمان که ظلم و بىعدالتى نسبت به زن به همه جا سایه افکنده بود، زن به عنوان یک کالا بیش ارزش نداشت و از هیچگونه حق و حقوقى برخوردار نبود، با صراحت و قاطعیت اعلام مىدارد: «ولهنّ مثل علیهنّ با المعروف»(8) یعنى زن همان مقدار که در اجتماع و خانواده وظایف سنگینى دارد و حقوق قابل توجّه نیز دارد. تا از تساوى این حقوق با آن وظایف اجراى عدالت در حق آنان عملى گردد.(9)
امّا کیفیت و چگونگى این حقوق، این احتیاج به بحث و بررسى دارد، براى توضیح و روشن شدن مطلب لازم است در این باره در سه جهت عمده و اساسى بحث بکنیم.
الف) زن و حقوق مدنى
ب) زن و حقوق اقتصادى
ج) زن و حقوق اجتماعى و سیاسى
زن و حقوق مدنی یا خانواده:
خانواده یک واحد اجتماعى است که هدف از آن تأمین سلامت روحى و روانى افراد آن است، قرآن کریم براى تام افراد خانواده یک حقوقى قائل است، و این حقوق در قبال وظایفى است که نسبت به همدیگر دارد، ممکن نیست کسى را پیدا بکنیم که حقّى در موردى داشته باشد و بدون اینکه وظیفهاى بر دوش او قرار گیرد، پس بنابر این همانطور که مرد در برابر وظایفى که نسبت به همسر و فرزندان خود دارد و این موجب شده که حقوقى نیز به عهده آنها داشته باشد، و زن نیز در قبال وظایف که در زندگى بعهده او نهاده شده است از حقوقى برخوردار است، و این حقوق زن در خانواده متفاوت است بعهده شوهر بعنوان همسر یک حقوقى دارد و بعهده فرزندان بعنوان مادر حقوقى دیگر، پس لازم است ما در اینجا در دو بخش یا در دو قسمت بحث بکنیم.
1ـ حقوق زن بر عهده شوهر:
از آنجا که دین اسلام دین عدالت است حقوق هیچ دسته و طایفهاى در آن ضایع نمىشود و براى هر کسى حقوقى متناسب با وضعیت طبیعى او به نحو احسن در نظر گرفته شده است، و این در مورد زن و شوهر نیز سارى و جارى است، به خلاف ادّعاهاى دشمنان اسلام و یاوهگویان روشنفکرنما که همه چیز را از عینک بدبینى غرب و دشمنان اسلام مىبیند اعتراض سرمىدهد که خانواده اسلامى خانواده مردسالارى است. زنان در آن مظلوم و از حقوق طبیعى خود برخوردار نیست، و براى رفع مظلومیت و رسیدن زنان به حقوق حقّه خویش لازم است کشورهاى اسلامى تمام بندهاى مواد کنوانسیون زنان سازمان ملل متّحد را بپذیرند و آن را در مورد زنان جامعه خویش پیاده کند.
اسلام همانطور که در سایر جهات از خود برنامه و قانونى دارد در مورد زن و مسایل خانوادگى نیز از خود برنامه و قانونى دارد و احتیاج به برنامههاى وارداتى ضد دینى و ارزشى بیگانه نیست، در جامعه قرآنى همانطور که شوهران بر عهده زنان حقوقى دراند و بر زنان لازم است آن را انجام بدهند، متقابلاً زنان نیز بر عهده شوهران حقوقى دارند که بر مردان لازم است آن را اتیان بکنند، و قرآن کریم در این مورد مىفرماید: «وَ لَهُنّ مثل الّذى علیهنّ با المعروف».(10) یعنى همان حقوقى که مردان بر گردن زنان دارند و زنان نیز به گردن شوهران دارند.
ما اینجا اصول و کلّیات آن سر حقوقى را که زن در خانواده بر عهده شوهر دارد و در خطابات قرآنى به آن اشاره شده است ذکر مىکنم و ببینم چه حقوقى بالاتر و بهتر و مناسبتر با وضع جسمى و روحى زن در دنیا از این حقوق است.
الف) حق رفتار شایسته. قرآن کریم برخلاف ملل گذشته و اعراب جاهلیت، که با زنان رفتار بد و برخورد ناشایسته داشتند، خطاب مىکند با زنان رفتار خوش نمایید؛ اگرچه آنها را نمىپسندید: «یا ایّها الّذین آمنوا... و عاشروهنّ باالمعروف فَاِنْ کرهتموهنّ.(11)
ب) حق مسکن. قرآن کریم دستور مىدهد به هر جا که خودتان سُکنى مىگزینید به زنان همانجا سکنى بدهید: «اسکنوهنّ من حیث سکنتم من وَجدکم.(12)
ج) حق نفقه. قرآن کریم برخلاف اعراب جاهلیت به زنانش نفقه نمىدادند، مىگوید به زنانتان نفقه بدهید: «الرّجال قوّامون على النّسآء بما فضّل اللّه بعضهم على بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم.(13)
د) حق مهر. قرآن کریم برخلاف عادات جاهلیت که به زنانش مهر نمىدادند دستور مىدهد به زنانتان مهرش را به عنوان هدیه تقدیم نمایید: «و آتُوالنّسآء صدقاتهنّ نحلة.(14)
اشکال:
اسلام طبق آیه «الرّجال قوّامون على النّسآء»(15)«وللرّجال علیهنّ درجة»(16)، ریاست و مسئولیت خانه و خانواده را به مرد واگذار نموده است و این موجب مىشود زن با مرد در حقوق مساوى و برابر نباشد.
جواب:
مسئولیت کلّى هر نهاد یا سازمانى باید نهایتاً به دست یک فرد یا گروه سپرده شود، و در نهاد خانواده نیز لازم است یک نفر بار مسؤلیت کلّى را بر عهده گیرد، امّا اینکه چرا قرآن کریم مسئولیت و سرپرستى خانه و خانواده را به مرد سپرده است، پاسخ روشن دارد.
بین زن و مرد، به ویژه از نظر بیولوژیکى و توان جسمى، تفاوتهایى وجود دارد که هریک را مستعد پذیرش وظایف خاص مىنماید. قانونِ آفرینش، وظیفه حسّاس مادرى و پرورش نسلهاى نیرومند را بر عهده زن گزارده است. به همین دلیل، سهم بیشتر از عواطف و احساسات به او داده شده است؛ در حالىکه طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین اجتماعى بر عهده جنس مرد واگذار شده است، و سهم بیشتر از تفکّر به او اختصاص یافته است. بر این اساس، معلمولاً مسئولیت تأمین نیازهاى مالى و اقتصادى خانواده، بر دوش مردها قرار دارد، و این واقعیت تفویض و سرپرستى خانواده به مرد را به خوبى توجه مىکند.
قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد: «الرّجال قوّامون على النّسآء بما فضّل اللّه بعضهم على بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم»(17)
2- حقوق زن بر عهده فرزندان
همانطور که قبلاً بیان شد، از آنجا که پدر و مادر نسبت به فرزندان وظایف دارد و متقابلاً بر عهده آنان حقوق نیز دارد، و این حقوق در دنیاى غرب به کلّى فراموش شده است.
این، ناشى از آن وضعیتى است که در آنجا حاکم است که فرزندان پس از بلوغ قانونى، محیط خانواده را ترک گفته، به فکر زندگى جدا از پدر و مادر هستند. چنین برنامهاى آن چنان محیط خانواده را سرد و منجمد کرده است که چه بسا سالى مىگذرد پدران و مادران روى فرزندان خود را نمىبینند. هر چه از دوران جدایى آنان بگذرد بر بىعلاقگى آنان نسبت به والدین افزوده مىشود. بالاخره موقعى که پدر و مادر پا به پیرى و فرتوتى بگذارند چنان بیچاره مىشوند که دولت مجبور مىشود که این گروه را در نقطه یا نقاطى به نام خانه سالمندان جاى دهد.(18)
متأسفانه به اثر تهاجم فرهنگى و تقلید از فرهنگهاى منحط بیگانه این وضعیت در جوامع اسلامى نیز کم و بیش راه یافتند، پدران و مادران پیرى که یکروز چشم و چراغ خانوادهها بود و احترامش به همه لازم بود کمکم از کانون گرم خانوادهها رانده و در خانه سالمندان جاى مىگیرند.
قرآن کریم بر همه این ایدهها و باورها و فرهنگهاى غلط، مُهر بطلان مىزند و حقوق بس بزرگ براى مادران در کنار حقوق پدران بیان مىکند، که به طور اجمال، به مهمترین آنها اشاره مىشود.
الف) حق احسان. قرآن کریم در آیات متعدّد در کنار دعوت به یکتاپرستى و نهى از پرستش غیر نیکى به پدر و مادر را پیش مىکشد و به آن فرمان مىدهد، گویى نیکى به این رو در دومین مرحله از اهمیت قرار دارد:
و اعبد و اللّه و لاتشرکوا به شیئاً و باالوالدین احساناً».(19 )
قل لو تعالَو اَتلُ ما حرّم ربّکم علیکم الاّ تشرکوا به شیئاً و باالوالدین احساناً».(20)
و اذ اخذنا مثاق بنى اسرائیل لاتعبدون الّا اللّه و باالوالدین احساناً.(21)
احسان، یک مفهوم وسیع و دامنهدار است که محدود و منحصر به یک یا چند چیزى نمىشود و هر کار نیک و شایسته انسان براى کسى انجام دهد که منفعت مادى و یا معنوى براى او در بر داشته باشد احسان براى او شمرده مىشود، پس انفاق و رسیدگى به امور مادى و معیشتى پدر و مادر احسان به آنها است، قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد: «یسئلونک ماذا یُنفقوا قُل ما انفقتم من خیرٍ فللو الدین و الاقربین (22)
ب) حق احترام. قرآن کریم احترام پدر و مادر را خصوصاً در دوران پیرى و شکستگى آنان واجب و لازم مىداند، از کلام درشت و برخورد ناشایسته با آنان نهى نموده «و قضى ربّک اَلاّ تعبدوا اِالاّ ایّاهُ و باالوالدین احساناً اِمّا یَبْلُغَنّ عند الکِبَر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اُفٍّ و لاتنهرهما».(23)
نیز به برخورد شایسته و گفتار کریمانه با آنان، امر مىنماید: «و قل لهما قولاً کریما»(24) این حق احترام به درجهاى است که قرآن دستور مىدهد در مقابل آنان متواضع باشید و به آنان لطف و محبّت نمایید: «و اخفض لهما جناح الذُّلِّ من الرّحمة».(25)
ج) حق دعا و طلب آمرزش. قرآن کریم ما را فرمان مىدهد براى پدر و مادرتان دعا بکنید و از خداوند براى آنها طلب آمرزش نمایید: «قُل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیرا»(26) دعا در حق پدر و مادر اختصاص به زمان حیات آنها ندارد و پس از درگذشت آنها نیز در یاد آنها بود و برایشان طلب مغفرت و آمرزش کرد، قرآن کریم مىفرماید: «ربّ اغفرلى و لوالدىّ».(27)«ربّنا اغفرلى و لوالدىّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب».(28)
زن و حقوق اقتصادی
یکى از مسائل مهم و مورد توجّه در این مقام همین مسئله است که آیا زن در امور مالى و اقتصادى از دیدگاه خطابات قرآنى از چه حق و حقوق برخوردار است؟ این مطلب از آنجا داراى اهمیت مىباشد که زن در طول تاریخ از این حق یا به کلّى محروم بوده و یا از حق مناسب و شایسته خودش بطور کامل برخوردار نبوده است.
قبل از ظهور اسلام و در دوران جاهلیت به همان دلیل که براى زن کمترین جایگاه انسانى و ارزش قایل نبودند حق مالکیت هم نداشته و مالک هیچ چیز به حساب نمىآمد، حتّى در مواردى چون ارث نه تنها زن مالک سهم خود نمىشد بلکه خودش جزء مایملک متوفّى به حساب مىآمد و بسان اشیاء به سایر ورثه انتقال پیدا مىکرد.(31) امّا در جوامع بشرى دو قرن اخیر که مردم متمدّن شدن دارایى قانون کشورى و بین المللى بودن، گرچه وضعیت زن نسبت به دوران جاهلیت یک درجه بهتر شده بود و مالک مالى بحساب مىآمد، ولى بحقوق کامل خود از این جهت نرسیدن، به عنوان شخصیت غیر مستقل شناخته مىشد، مانند صغیر و مجنون محجور، و از تصرّف در اموال خود ممنوع بوده است.
این طرز تفکّر حتّى در قانون مدنى به اصطلاح مترقّى فرانسه هم دیده مىشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادى که درباره روابط مالى زوجین سخن مىگوید اشاره مىشود. از ماده 215 و 217 استفاده مىگردد که زن شوهردار نمىتواند بدون اجازه و امضاء شوهر خود هیچ عمل حقوقى را انجام بدهد، و هرگونه معامله براى او محتاج به اذن شوهر است «البته در صورتى که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علّت موجّه از اجازه دادن امتناع ورزد.»
طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایى در دارایى مشترک بین زن و مرد هرگونه تصرّف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست «البته با این قید که هر معاملهاى که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن لازم است.»
و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلّیه اموال اختصاصى زن را هم به مرد محوّل کرده است «البته با این قید که در هرگونه معاملهاى که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن نیز لازم است»(32)
این وضعیت تا قبل از صد سال تقریباً در تمام کشورهاى اروپایى حاکم بود، در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملاً در شخصیت شوهر محو بوده دو قانون، یکى در سال 1870، دیگرى در سال 1900 میلادى به اسم قانون مالکیت زن شوهردار از زن رفع حجر نموده، در قانون ایتالیا سال 1919 میلادى زن را از شمار محجورین خارج کرد و در قانون مدنى آلمان سال 1900 میلادى و در قانون مدنى سوئیس سال 1907 میلادى آمده زن مثل شوهر خود اهلیت دارد، در قانون فرانسه در سال 1938 در حدود حجر زن شوهردار را تعدیل کرده است.(33)
امّا اسلام قبل از 1400 سال یعنى هزار سیصد سال قبل از اروپا این قانون را گذراند. انواع و اقسام ارتباطات مالى و اقتصادى را براى زن بلامانع دانسته و براى او استقلال و آزادى کامل داده تا بتواند در اموال شخصى خود هرگونه دخل و تصرّف نماید و بدون اینکه کسب و موافقت شوهر لازم باشد، اعم از اینکه آن اموال قبل از ازدواج بدست آمده باشد و یا بعد از آن، از راه کسب و کار بدست آمده باشد و یا از راه ارث و امثال آن بدست آمده باشد.
براى هرچه بیشتر روشن شدن ریزهکاریهاى مطلب مىتوان منابع دارایى زن را در امور زیر خلاصه کرد که قرآن کریم نسبت به همه آنها براى زن استقلال و مالکیت تام داده است.
1- کار و دستمزد: قرآن کریم به خلاف دوران جاهلیت که براى زن هیچ گونه حق کار و دستمزد قائل نبودند تمام دسترنج او را پدر یا شوهرش تصاحب مىکرد. اعلان مىدارد زنان مانند مردان مالک بهره کار و زحمتشان مىباشد، «للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنّسآء نصیبٌ ممّا اکتسبن».(34)
2- مهر: در جاهلیت مهر نیز به زنان تعلُّق نمىگرفت، و اگر در بعض قبایل چیزى شبیه مهر مرسوم بود در واقع قیمت زن بود که اولیآء زن آن را تصاحب مىکردند، امّا قرآن با صراحت و قاطعیت دستور مىدهد که به زنانتان مهرش را بدهید «و آتوالنّسآء صدقاتهنّ نحلة».(35)
3- ارث: در عصر جاهلیت زن هیچگونه سهم از ارث نداشت. اعراب زنان و دختران را لایق ارثبرى نمىدانستند و مىگفتند: لایرثنا الّا من یحمل السّیف و یحمى البیضة، یعنى آن کسى که نمىتواند شمشیر کشد و از قبیله دفاع کند نباید ارث برد، تنها پسران و در نبود آنها برادران و یا مردان فامیل وارث متوفّى بود.(36) این منحصر به اعراب نبوده در قوانین قدیم هندى و ژاپنى و رومى و یونانى و ایرانى بیعیضهایى ناروا در مسأله ارث زیاد وجود داشته است.(37)
امّا قرآن کریم بر همه این باورها و اعتقادات و قوانین ظالمانه خط بطلان کشیده و اعلان مىدارد مردان سهمى از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان بجاى مىگذارند دارند، و زنان هم سهمى، خواه کم باشد یا زیاد، بنابراین هیچیک حق ندارند سهم دیگرى را غصب بکند. «للرّجال نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون و للنّسآء نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون ممّا قل منه او اکثر نصیباً مفروضاً».(38)
اشکال:
ممکن است بعض اینطور اشکال بکند که نموده است اگر اسلام توجّه خاص به حقوق مالى زن نموده و زن را از این جهت مانند مرد مىشمارد چرا در باب ارث سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است. قرآن کریم مىفرماید: و لذّکر مثل حظّ الانثیین.
جواب:
با اینکه ظاهراً ارث مرد دو برابر ارث زن است، امّا با دقّت بیشتر روشن مىشود که از یک نظر ارث زنان دو برابر ارث مردان مىباشد، و این به خاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است.
چون وظایفى که بر عهده مردان گذارده که با توجّه به آن نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مىشود در حالیکه بر عهده زنان چیزى گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد، هزینه فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست در حالىکه زنان از هرگونه پرداخت هزینهاى حتّى براى خودشان معاف هستند، بنابراین یک زن مىتواند تمام سهم ارث خود را پسانداز بکند در حالیکه مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خود خرج کند.(39)
این اشکال تقسیم ارث اختصاص به زمان ما ندارد. در صدر اسلام و در زمان ائمه علیهمالسلام هم مطرح بوده است، ابن ابى العوجا مردى است دهرى بخدا و مذهب اعتقاد نداشته و به قانون اسلام اعتراض مىکرد و از جمله اعتراضات او همین مسئله تقسیم ارث بود که مىگفت: ما بالُ الحرأة المسکینة الضعیفة تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین.
یعنى چرا زن بیچاره که از مرد ناتوانتر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: این براى این است که اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است، و در بعضى جنایات اشتباهى که خویشاوندان جانى باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است، از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.(40)
در نتیجه اسلام توجّه خاص بحقوق مالى و اقتصادى زن نموده است، با مقایسه اجمالى بین قانون اسلام و قوانین به اصطلاح دنیاى متمدّن غرب مىتوان گفت برخلاف تصوّر عدّهاى حدود و اختیارات زن، آزادى و استقلال او در انجام امور مالى و روابط حقوقى و اقتصادى در شریعت و نظام اسلام و قانون قرآن به مراتب وسیعتر و بیشتر از آن مرزهایى است که در نظامهاى حقوقى کشورهایى مدّعى تمدّن براى زن شناخته شده است.
زن و حقوق اجتماعی و سیاسی
اسلام همانطور که در سایر امور براى زن شخصیت حقوقى قائل است و در مسائل اجتماعى و سیاسى نیز براى زن شخصیت حقوقى قائل است، دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیتهاى اجتماعى و شئون سیاسى جایز مىداند و هیچ فرق بین آن دو از این جهت نمىگذارد، و اهم مسائل سیاسى و اجتماعى مسئله انتخابات و حق رأى و تعیین سرنوشت است که قرآن کریم این را به عنوان نمونه و سنبل از فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى براى زن ذکر نموده است، آیه 12 از سوره ممتحنه حاکى از این است که زنان مؤمن بعد از فتح مکّه با پیغمبر اکرم بیعت کردند و ایشان به فرمان خداوند رعایت شروط را مبناى این بیعت قرار داده است.
«یا ایّها النّبى اذا اجاءک المؤمنات یبایعنک على اَنْ لایشرکْنَ با اللّه شیئاً و لایَسرقْنَ و لایزنین و لایقْتُلن اولادهنّ و لایأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ و لایعصینک فى معروف فبایعهنّ و استغفر لهنّ اللّهَ انّ اللّه غفورٌ رحیم».(41)
اى پیامبر: هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خداوند قرار ندهند، دزدى نکنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نکشند و تهمت و افترایى پیش خود نیاورند، و در هیچ کار شایستهاى مخالف فرمان تو را نکنند، و با آنها بیعت کن و براى آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
امّا کشورهایى که امروز داد از حقوق زن مىزند و شعار دخالت زنان در مسائل اجتماعى و سیاسى را سرمىدهند قرنها بعد از اسلام حق رأى براى زنان را در انتخابات پارلمانى آنهم بعد از سالها مبارزه و تلاش توسط جنبش زنان و آزادىخواهان تصویب کردند.
بالاخره براى اوّلین بار حق رأى براى زنان و نمایندگى آنان در مجلس در دو کشور نیوزیلند در سال 1893 و استرالیا در سال 1902 برسمیت شناخته شد، و آنجا هم این حقوق براى گروه خاص از زنان تعلّق گرفت که زنان اروپایى تبار باشد، در سوى دیگر جهان در سوئد این جنبش در سال 1862 شروع و در سال 1918 به ثمر رسید و زنان توانستند در رأىگیرى در سطح محلّى و ملّى شرکت کنند، و بالاخره در سال 1920 این موارد در قانون ملحوظ شد، در ایالات متحده آمریکا در 26 آگوست سال 1920 بود این حق رأى در قانون اساسى منظور شد، در فنلاند در 20 جولاى 1906 زنان از حق رأى برخوردار شدند، بین سالهاى 1907 و 1915 زنان نروژ، دانمارک و ایسلند نیز راه آنان را دنبال کردند.(42)
شرایط حق رأى:
در این آیه شریفه نکته بسیار مهم اخلاقى تحت عنوان شرایط بیعت ذکر شده است که قابل توجّه است، معمولاً کشورهاى دنیا براى رأى دادن و یا کسب رأى نمودن یک سرى شرایط را از قبیل تابعیت، ملّیّت، نژاد، مدرک و امثال آن تعیین مىکنند، امّا قرآن کریم براى بیعت زنان یک سرى شرایط را ذکر مىکند که براى صلاح جامعه و فرد و موجب رستگارى آنها در دنیا و آخرت مىباشد، که آن شرایط عبارتند از:
1- چیزى را شریک خداوند قرار ندهند. 2- دزدى نکنند. 3- آلوده زنا نشوند. 4- فرزندان خود را نکشند. 5- تهمت و افتراء پیش خود نیاورند. 6- و در هیچ کار شایسته مخالفت پیامبر را نکنند.
پس در اسلام به تعبیر حضرت امام«قد» (امور سیاسى مخصوص یک طبقه نیست همانطور که علم مخصوص یک طبقه نیست، همانطور که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند، زنها هم باید در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى همدوش مرد باشند، البته با حفظ آن چیزى که اسلام فرموده است.)(43)
اشکال:
جاى اینکار نیست که اسلام دخالت زنان را در تمام امور اجتماعى و سیاسى جایز مىداند. امّا چرا در امور قضا و صدور حکم استثناء نموده و جایز نمىداند؟
جواب:
اسلام براى هرکدام از زن و مرد شغل مناسب با طبیعت و توان آنها در نظر گرفته است از آنجاییکه طبیعت مرد جدّى و خشن است، براى قضاوت که احتیاج به علم و حکمت بیشترى مىباشد از وجود مرد استفاده مىشود، چون ممکن است رأفت و رحمت زن مانع از اجراى حکم و مجازات مجرم بشود، در حالى که بر اساس آیه شریفه «و لاتأخذکم بهما رأفةٌ فى دین اللّه»(44)خداوند جامعه اسلامى و حاکم آن را از رأفت و رحمت ورزیدن به مجرمین منع مىکند، و این یک نوع دقّت و محکمکارى در اجراى عدالت است، امّا در وظایفى که نیاز به رأفت و حکمت است اختصاص به مرد ندارد، از وجود هر دو استفاده مىشود.
نتیجه: به خلاف ادّعاى دشمنان، اسلام در مسائل اجتماعى و سیاسى مانند مسائل دیگر توجّه خاص به حقوق زن نموده است، و دخالت زنان را در تمام فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى جایز مىداند، مگر در موارد نادر مانند قضاوت و مرجعیت که با طبع لطیف و احساسات ظریف او تناسب ندارد فقط منع شده است.
پاورقی ها:
1. المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج 2، ص 262.
2. همان، ص 263.
3. تفسیر نمونه، انتشارات دار الکتاب، ج 2، ص 161.
4. ادّعا نامهاى علیه تمدّن غرب و دورنمایى از رسالت اسلام، سیّد قطب، ترجمه سیّد على و سید هادى خامنهاى، مشهد، چاپ رضوى.
5. فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، شماره 29 و 30، ص 334.
6. همان.
7. همان، ص 335.
8. سوره بقره، آیه 228.
9. تفسیر نمونه، ج 2، ص 110.
10. سوره بقره، آیه 228.
11. سوره نسآء، آیه 19.
12. سوره طلاق، آیه 6.
13. سوره نسآء، آیه 34.
14. همان، آیه 4.
15. همان، آیه 34.
16. سوره بقره، آیه 228.
17. سوره نسآء، آیه 34.
18. منشور جاوید، جعفر سبحانى، ج 1، ص 70.
19. سوره نسآء، آیه 36.
20. سوره انعام، آیه 151.
21. سوره بقره، آیه 83.
22. همان، آیه 215.
23. سوره اسراء، آیه 23.
24. سوره اسراء ، آیه 24.
25. سوره اسراء، آیه 25.
26. سوره اسراء، آیه 24.
27. سوره نوح، آیه 28.
28. سوره ابراهیم، آیه 41.
29. سوره نسآء، آیه 135.
30. سوره لقمان، آیه 15.
31. فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، شماره 28 ـ 27، ص 198.
32. تفسیر نمونه، ج 2، ص 112.
33. نظام حقوق زن در اسلام شهید مطهرى، ص 200.
34. سوره نسآء، آیه 32.
35. همان، آیه 4.
36. حقوق زن در اسلام و جهان، غلام یحیى نورى، چاپ چهارم، ص 199 ـ 198.
37. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، ص 222.
38. سوره نساء، آیه 7.
39. تفسیر نمونه، ج 3، ص 290.
40. نظام حقوق زن در اسلام، ص 225.
41. سوره ممتحنه، آیه 12.
42. مجلّه زن روز، شماره 27، ص 30.
43. صحیفه نور، ج 18، ص 264.
44. سوره نور، آیه 2.
زن از یونان باستان تا اسلام:
مقدمه:
مذهب اسلام بود که زن را از پستترین وضع، به بلندترین مقامات رساند.
خداوند اراده کرد که جانشینى براى خویشتن بر روى زمین برگزیند. از اینرو، به فرشتهاى فرمود مقدارى خاک از زمین برگیرد و بیاورد. او نیز چنین کرد و خداوند هستى، خاک را گرفت و از آن گِل ساخت؛ از گِل خشک، پیکرى بىجان آفرید؛ در آن، روح دمید؛ او را آدم نامید و سپس از براى وى، مونس و همدمى بیافرید و او را حوّا نام نهاد. اینچنین بود که انسان پیدایش یافت و اوّلین مرد تاریخ در "آدم" و نخستین زن در "حوّا" عینیت یافت. پس از آن ،از نسل آنان زنان و مردانى دیگر و از نسل آنان، زنان و مردان دیگرى تولّد یافتند و تاریخ همچنان ادامه یافت تا به عصر ما رسید و ما امروز، شاهد میلیاردها زن و مردى هستیم که از نسل آن دو تنِ نخستیناند؛ زنان و مردانى که سازندگان تاریخاند.
تاریخ بشر گزارشِ بودنها و چگونه بودنهاى آنهاست و همواره حوادث گوناگون و فراز و نشیبهاى متعدّدى را شاهد و مظلومیّتهاى بسیارى را خصوصا از زن، نظارهگر بوده است؛ زنى که رنج کشیده و دردمند تاریخ است.
در روزگاران پیش از این، زن را در نظام مرد سالارى و استبدادى، در مظلومیّت و محرومیّت مىنهادند و امروز به بهانه آزادى و تساوى، عفّت و پاکدامنى او را مىگیرند؛ ارزش و کرامتش را مىستانند؛ عزّتش را سلب مىکنند؛ این سان بر او ظلم مىنمایند و از وظایف طبیعىاش، محروم مىکنند و باز، چنان مىنمایانند که مصلحت خواه زنِ و جامعه زنانند، در حالى که حقّ مطلب چیز دیگرى است و هدف آنان، خلاف آن چیزى است که ادّعا مىکنند.
در چنین بحبوحهاى، برخویش لازم دانستیم که به پژوهش و کندوکاو در تاریخ بپردازیم و گوشههایى از هزاران حقایق تلخ امّا واقعى تاریخ زن را بیابیم و باز گو کنیم تا بدانید که زن در طىّ تاریخ گذشته، چه رنجها و مصیبتهایى کشیده است و اسلام چگ
دانلود مقاله شخصیت و حقوق زن در اسلام