بررسی انسجام واژگانی در شاهنامه فردوسی
189 صفحه
مقدمه
زبان ابزار بیان مفاهیم و ارتباط میان انسانهاست. نخستین و اساسی ترین نقش زبان نیز همین می باشد زیرا بشر ناگزیر است که در ارتباط با دیگران در اجتماع تجربه اش را منتقل کند و تجربه دیگران را دریابد. بنابراین در مطالعه و توصیف آن باید صور و اشکال زبانی مرتبط با این نقش زبان را مورد بررسی قرار داد. شاخه ای در زبان شناسی با عنوان سخن کاوی در این رابطه و جهت بررسی کاربرد زبان بوجود آمده است.
تحلیل کلام به بررسی روابط برون جمله ای و ارتباط بین زبان و بافت هایی که در آن بکار برده می شود می پردازد. متن صورت مذاکرات کلام است و متن یک واحد منسجمی را تشکیل می دهد.آنچه که متن را از غیر متن متمایز می سازد متنیت[1] است و یکی از عوامل بوجود آورنده متنیت، انسجام است. انسجام زمانی در متن حاصل می شود که تفسیر عنصری در متن به تفسیر عنصری دیگر وابسته باشد. هلیدی و حسن (1976) ابزارهای انسجام در متن را در زبان انگلیسی به سه دسته اصلی تقسیم کرده اند که عبارتند از :
- 1. دستوری: عوامل دستوری که دارای سه زیرمجموعه ارجاع، جانشینی و حذف می باشد.
- 2. واژگانی: عوامل واژگانی که در برگیرنده تکرار و با هم آیی است.
- 3 . پیوندی: عوامل پیوندی که شامل عناصر اضافی، سببی، تقابلی و زمانی است.
آنچه در این پژوهش انجام شد بررسی زبان شاهنامه از دیدگاه انسجام واژگانی می باشد و تلاش بر آن بود تا طبق نظریه هلیدی و حسن، انسجام واژگانی در این اثر ماندگار قرن چهارم هجری بررسی شود.
[1] texture
بررسی انسجام واژگانی در شاهنامه فردوسی