افسردگی در زنان با 16 صفحه مفید - در قالب وورد
افسردگی، دامنة وسیعی از حالتهای عاطفی و ذهنی، از غمگینی و ضعف عزت نفس گرفته تا ناتوانی احساسی و رفتار خودکشی گرایانه، را در بر می گیرد و ممکن است در واکنش نسبت به بعضی وقایع بیرونی، مانند مرگ یک عزیز یا بدون هیچ علت ظاهری، ااتفاق بیفتد. حالت اول، افسردگی واکنشی و حالت دوم افسردگی بالینی نامیده می شود.روان پزشکان، افسردگیها را عمدتاً بر اساس شدت و ماهیت علایم آنها به انواع مختلف طبقه بندی می کنند. افسرده خویی( که بیشتر روان رنجوری افسرده ساز نامیده می شود) و افسردگی عمده، دو نوع افسردگی بسیار شایع در میان زنان هستند. افسرده خویی معمولاً در کودکی یا نوجوانی آغاز می شود و علایم مشخصة آن غمگینی، نگرش منفی و ضعف عزت نفس است. افسردگی عمده نیز شامل علایمی مشابه افسرده خویی اما در سطحی بسیار شدید و گاه غیرقابل تحمل است. این نوع افسردگی معمولاً در اواخر دهة بیست زندگی آغاز می شود، اما در هر زمان دیگری نیز احتمال بروز دارد. اختلال شیدایی- افسردگی نیز(که در ادامة این بخش راجع به آن توضیح خواهد شد.) یک اختلال روانی نسبتاً شایع است که ویژگی ممیزة آن وجود دوره های شیدایی و افسردگی است.
از نظر زیستی تصور می شود که افسردگی، به سبب ناکافی بودن مقادیر انتقال دهنده های عصبی در مغز، به وجود می آید. این اختلال ممکن است حاصل بیماریهای جسمی متعدد، به اضافة واکنشهایی در برابر داروهای معین، شامل سد کننده های بتا، داروهای رژیم غذایی، آرام بخشها، قرصهای ضد بارداری و الکل باشد. بعضی مردم به طور ذاتی نسبت به افسردگی آسیب پذیر هستند، در مورد کسانی که والدین یا هم شیرانشان پیشینة افسردگی دارند، احتمال ظهور افسردگی بیشتر است. عوامل دیگری نیز وجود دارند که احتمال بروز افسردگی را بیشتر می کنند و به سادگی تبیین فیزیولوژیک ندارند، مانند سابقة بهره کشی جنسی یا جسمی، اختلاف زناشویی، داشتن فرزند زیر پنج سال در خانه و نیز زندگی توأم با فقر یا زندگی شهری. شاید آخرین تبیین در مورد افسردگی یک شخص معین مجموعه ای از عوامل مرتبط به هم- اجتماعی، فرهنگی و زیستی- باشد. عضویت در گروههای دارای برچسب( مثل گروه اقلیت یا لزبینها) نیز می تواند احتمال ابتلا به افسردگی در زنان را افزایش دهد.
نشانه های بیماری
هر کسی ممکن است گاهی،به علت از دست دادن شغل، مرگ یکی از عزیزان،شکست در یک معامله یا عشق و امثال آن، غمگین شود یا گرفته به نظر برسد. اما، افسردگی بالینی زمانی روی می دهد که غمگینی بیش از حد انتظار ادامه پیدا کند یا به قدری شدید باشد که مانع عملکرد عادی فرد شود. افراد افسرده احساس بی حسی پایدار، ناامیدی، درماندگی، بی ارزشی و گناه می کنند. آنها عموماً تعلق خاطر خود را نسبت به زندگی، شغل و دیگر فعالیتهایی که قبلاً برایشان لذتبخش بود، از جمله فعالیتهای جنسی، از دست می دهند.برای آنها زندگی به قدری خسته کننده و بی معنی می شود که خودکشی که خودکشی تنها راه حل به نظر می رسد و گاهی حتی مبادرت به خودکشی می کنند. بعضی دیگر، خصوصاً بزرگسان، الکل یا سوء مصرف از مواد را آخرین راه حل می یابند که خود به افسردگی بیشتر منجر می شود.
بسیاری از کسانی که به افسردگی مبتلا هستند، در تفکر، تمرکز، یادآوری، پاسخوگیی و تصمیم گیری دچار مشکل می شوند و بعضی از آنها توهم، هذیان، اضطراب و اختلاهای روان- تنی تجربه می کنند.
همچنین آنها علایم جمسی، مانند تغییر در اشتها، لاغری یا چاقی، سرگیجه، سردرد، گریة غیرقابل توجیه یا حالتهای مختلف چهرة غمگین، پرخوابی یا کم خوابی، صبح زود بیدار شدن از خواب و خستگی نشان می دهند. افسردگی غالباً با خصومت همراه است. این خصومت می تواند مستقیماً به سرچشمة رابطة مسأله دار(مثالاً همسر بیمار) یا به سوی دیگران ( مثلاً فرزندان) باشد...
افسردگی در زنان