نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره آشنایی با آلفرد آدلر

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درباره آشنایی با آلفرد آدلر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره آشنایی با آلفرد آدلر


تحقیق درباره آشنایی با آلفرد آدلر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

 

مقالة:

آشنایی با آلفرد آدلر

فهرست:

آلفرد آدلر

زندگی نامة آدلر

عقدة حقارت از دیدگاه آدلر

. آلفرد آدلر (1937ـ1870) از روانشناسان بنام اتریشی بود آدلر معمولاً به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می‌شود، زیرا در 1911 از فروید جدا شد. او نظریه‌ای را تدوین کرد که «علایق اجتماعی» در آن نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهار نفری تشکیل داد که به نام او نامیده می‌شود.

زندگی آدلر

آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین، اتریش، زندگی می‌کردند به دنیا آمد. کودکی او با بیماری، حسادت برادر بزرگ‌تر و طرد شدن از سوی مادرش مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می‌کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد و شاید مانند یونگ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کرد که در تجارب دوره کودکی‌اش انعکاسی نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می‌کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگ‌تر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده‌اش سراغ نداشت.

آدلر در ابتدا دانش‌آموز ضعیفی بود، به اندازه‌ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین‌ترین سطح کلاس بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب‌ماندگی‌ها و حقارت‌هایش غلبه کند و بدین‌ترتیب برای نظریه آینده‌اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه‌ای شد. توصیف احساس‌های حقارت، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.

آدلر در چهار سالگی، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات‌الریه‌ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود. درجه دکتری پزشکی خود را در ۱۸۹۵ از دانشگاه وین دریافت کرد. پس از گرفتن تخصص چشم‌پزشکی و سپس اشتغال در پزشکی عمومی، به روانپزشکی روی آورد. در ۱۹۰۲ شرکت در نشست‌های بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد. گرچه از نزدیک با فروید کار می‌کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند. یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله‌اش را سر می‌برد.

آدلر در چند سال بعد نظریه‌ای درباره شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تأکید فروید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره آشنایی با آلفرد آدلر

مقاله آشنایی با آلفرد آدلر

اختصاصی از نیک فایل مقاله آشنایی با آلفرد آدلر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله آشنایی با آلفرد آدلر


مقاله آشنایی با آلفرد آدلر

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 7

آلفرد آدلر (1937ـ1870) از روانشناسان بنام اتریشی بود آدلر معمولاً به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می‌شود، زیرا در 1911 از فروید جدا شد. او نظریه‌ای را تدوین کرد که «علایق اجتماعی» در آن نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهار نفری تشکیل داد که به نام او نامیده می‌شود.

زندگی آدلر

آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین، اتریش، زندگی می‌کردند به دنیا آمد. کودکی او با بیماری، حسادت برادر بزرگ‌تر و طرد شدن از سوی مادرش مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می‌کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد و شاید مانند یونگ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کرد که در تجارب دوره کودکی‌اش انعکاسی نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می‌کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگ‌تر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده‌اش سراغ نداشت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله آشنایی با آلفرد آدلر

دانلود پایان نامه آماده درباره روان شناسی فردی آلفرد آدلر با فرمت word-ورد 16 صفحه

اختصاصی از نیک فایل دانلود پایان نامه آماده درباره روان شناسی فردی آلفرد آدلر با فرمت word-ورد 16 صفحه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه آماده درباره روان شناسی فردی آلفرد آدلر با فرمت word-ورد 16 صفحه


دانلود پایان نامه آماده درباره روان شناسی فردی آلفرد آدلر با فرمت word-ورد 16 صفحه

1- شرح حال آلفرد آلرد:

آلفرد آدلر در 7 فوریه 1870 در ردلفهایم حومه ی شهر وین در یک خانواده ی متوسط به دنیا آمد (شفیع آبادی و ناصری، 1387) . پدرش تاجر غلات و مادرش خانه دار بود وی دومین پسر و سومین فرزند از شش فرزند خانواده خود بود (چهار پسر و دو دختر) و این موضوع در زندگی او و بیان نظریه ها بیش (ترتیب تولد) تاثیر زیادی داشت (شیلینگ، 1984 با ترجمه ی آرین، 1382). در جامعه آن ها یهودیان کمی زندگی می کردند، به همین جهت او هرگز یک هویت قوی یهودی پیدا نکرد. اگرچه در کودکی به پرستشگاه یهودیان می رفت اما در سن 34 سالگی خود را یک مسیحی می دانست (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378؛ ارگلر 1963 به نقل از کریمی 1379). دوران کودکی آدلر از مرگ و بدبختی و حسادت نسبت به برادر بزرگتر و طرد شدن از سوی مادر مشخص می شد. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می کرد و این موضوع روی خود انگاره اش تاثیر می گذاشت. او دچار نرمی استخوان و کمبود ویتامین D بود که این مشکل او را ازدیدن و بازی کردن با بچه های دیگر باز می داشت زیرا توان راه رفتن نداشت. او به دلیل دچار شدن به اسپاسم حنجره مشکل تنفسی نیزداشت و هنگام گریه احساس خفگی می کرد. آدلر در 5 سالگی ذات الریه گرفت و تا حد مرگ پیش رفت، وی هم چنین در 3 سالگی شاهد مرگ برادرش ردلف در تختخواب کناری اش بود. این دو قضیه تاثیر زیادی روی او داشت و وقتی در 5 سالگی در طی جریان همان بیکاری از دکترش شینه که به پدرش می گفت پسرتان از دست رفته است تصمیم گرفت خودش پزشک شود (فیروز بخت، 1381 به نقل از شارن؛ شولتز ترجمه ی کریمی و همکاران ، 1378؛ فیست 2002 ترجمه ی سید محمدی، 1386).

به عنوان یک کودک بیمار در طول 2 سال اول زندگی ناز پرورده ی مادرش بود و تنها با ورود برادر بعدی بود که از این موقعیت کنار رفت و مورد توجه پدر قرار گرفت به دلیل همین رابطه ی خوب با پدرش عقده ی ادیپ فروید را رد کرد. آدلر به بزرگترش حسادت می ورزید و به شدت با او رقابت داشت و در برابر او و سایر کودکان همسایه که سالمتر و فعال تر بودند احساس حقارت می کرد (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378).

برای غلبه بر این احساس و جبران کمبودهای جسمی خود، آدلر جوان، فوق العاده سخت کار می کرد و علی رغم جثه ی کوچک، دست و پا چلفتی بودن وجذاب نبودنش به خود فشار می آورد تا در بازی ها شرکت کند. به تدریج وی در این مبارزه پیروز شد و توانست به نوعی احساس پذیرش و عزت نفس دست یابد. در نتیجه‌ی همین امر او عشق و علاقه ی زیادی به مصاحبت افراد دیگر پیدا کرد، ویژگی که تا پایان عمر خود آن را حفظ کرد (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران، 1378).

او در دوران دبستان یک دانش آموز معمولی بود. وی در درس ریاضی بسیار ضعیف بود تا جایی که معلم او به پدرش توصیه کرد که وی را نزد یک کفاش به شاگردی بگذارد. اما بر خلاف این صحبت پدرش به تشویق او پرداخت و آدلر با پشتکار و کوشش فوق‌العاده توانست ضعف خود را جبران کند و به مقام شاگرد اولی کلاس برسد (کوری، 1991، ترجمه کریمی 1379؛ فیست 2002، ترجمه ی سید محمدی 1386؛ شارف ترجمه ی فیروز بخت، 1381).

آدلر پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1888 وارد دانشکده ی پزشکی وین شد و در سال 1895 در چشم پزشکی به درجه ی تخصص نائل آمده او در دانشگاه یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روان شناسی و روان درمانی تعقیب کرد و با یک گروه از دانشجویان مارکسیست آشنا شده و به آنها ملحق شد و در میان آنها با دختر جوان روسی ثروتمندی برخورد کرد و در نهایت در سال1987 با او ازدواج نمود. بعداز مدتی به پزشکی عمومی تغییر شغل داد و مطلب خویش را دایر کرد (شارف، ترجمه ی فیروز بخت، 1381؛ شیلینگ 1984، ترجمه آرین 1382). از آنجا که مطب او نزدیک یک پارک تفریحی – ورزشی بود، بیشتر بیمارانش را بازیگران، هنرمندان و بند بازان تشکیل می دادند. آدلر از برخورد با همین افراد دریافت که بسیاری از آنها قدرت و توانایی خود را به عنوان واکنشی در برابر ضعف ها یا حوادث دوران کودکی خود به دست آورده اند (شیلینگ ، 1984، ترجمه ی آرین 1382). در همین دوران بود که آدلر با نوشتن کتابی درباره ی خیاط ها نشانه هایی از جهت گیری اجتماعی اش را نشان داده است و از این لحاظ می توان او را مبدع طب صنعتی دانست (شفیع آبادی و ناصری، 1387).

ریسا آپستین همسر آدلر فمینیست بوده و خیلی بیشتر ازشوهرش به انجام کارهای سیاسی مبادرت می کرده در سال های بعد در حالی که آدلر در نیویورک زندگی می کرد، او در وین ماند و به تبلیغ دیدگاه های مارکسیستی پرداخت که با دیدگاه آدلر در مورد آزادی و مسئولیت کاملا مغایر بود. آنها چهار فرزند داشتند: الکساندرا و کورت که روان پزشک شدند، والنتین که به عنوان زندانی سیاسی در 1942 در شوروی مرد و کونلیا که هنر پیشه‌ی مشهوری شد. آدلر به موسیقی و هنر و ادبیات علاقه ی زیادی داشت و در آثارش اغلب مثال هایی را از قصه‌ی پریان، انحبل، شکسپیر و گوته اقتباس کرده است (فیست 2002، ترجمه ی سید محمدی، 1386).

آدلر به بیماری های صعب العلاج علاقه داشت اما از درماندگی خود در جلوگیری از مرگ بیماران به خصوص بیماران جوان آن چنان ناراحت شد که به زودی پزشکی عمومی را کنار گذاشت و به عصب شناسی و روان پزشکی پرداخت (شولتز، ترجمه ی کریمی و همکاران 1378).

آدلر و فروید در سال 1899 با یکدیگر آشنا شدند و این زمانی بود که آدلر از فروید خواست در مورد یک بیمار زن با او مشورت کند بعدا در پاییز 1902 فروید از آدلر و سه پزشک وینی دیگر دعوت کرد تا در جلسه ای در خانه ی او شرکت کنند و درباره ی روان شناسی و آسیب شناسی عصبی بحث کنند. این گروه تا سال 1908 به انجمن روان شناسی چهارشنبه معروف بود که بعدا به انجمن روان کاوی وین تبدیل شد. گرچه فروید این گروه های بحث را رهبری می کرد اما آدلر هرگز فروید را استاد خود نمی دانست و از روی سادگی می گفت او و دیگران می توانند به روان کاوی خدمت کنند. با این که آدلر یکی از اعضای اصلی محفل فروید بود. این دو هیچگاه رابطه ی شخصی صمیمانه با هم نداشتند. حتی بعد از اینکه آدلر کتاب بررسی حقارت اندامی و جبران بدنی را در سال 1907 منتشر کرد در این کتاب فرض کرده بود، نقایص جسمانی نه میل جسمی شالوده ی انگیزش انسان را تشکیل می دهند. هیچکس به تفاوت های نظری بین این دو مرد پی نبرد. آدلر برخلاف ریاست انجمن روان کاوان وین یکی از منتقدان عینی و پرو پا قرص نظریه ی فروید بود تا جایی که فروید زمانی نوشت: «واقعا دارد برای آدلر بد می شود» (مک گرایر 1974، به نقل از کریمی و همکاران، 1378).

به زودی آدلر به تدوین عقاید جدیدی پرداخت که با عقاید فروید و دیگر روان کاوان جامعه وین مغایرت داشت. اعضای این جامعه از او خواستند تا نظراتش را به صورت سخنرانی و نوشته به جامعه ارائه دهد. در سال 1911 آدلر این درخواست را عملی کرد. او نظرخود را در مورد گروه مطرح کرد و مخالفت خود را با گرایش های جنسی نیرومند روان کاوی ابراز داشت و تاکید نمود که سائق برتری، از میل جنسی انگیزه ی اساسی تری است. اما بر اثر خرده گیری و حملات شدید که از طرف اعضای جامعه به عقایدش وارد شد از ریاست جامعه استعفا داد و به ادامه ی همکاری با جامعه روان کاوان فرویدی خاتمه بخشید. او همراه با نه عضو سابق محفل فروید، «انجمن بررسی آزاد روان کاوی» را تشکیل داد و طولی نکشید که نام سازمان خود را به انجمن روان شناسی فرد نگر تغییر داد. فروید به خاطر این کار تا پایان عمر نسبت به آدلر خشمگین و متخاصم بود. او آدلر را گوتوله می خواند و می گفت: «من یک کوتوله را گنده کردم» (ویتنز 1924، به نقل از کریمی 1378). دوران پس از ترک محفل فروید برای آدلر بسیار ثمربخش بود او در کنار ریاست سازمانش به ایراد سخنرانی ودرمان بیماران می پرداخت هم چنین مهم ترین اثر خود با عنوان سرشت روان رنجور را منتشر کرد، این کتاب تردیدی باقی نگذاشت که نوع روان شناسی او با روان شناسی فروید تفاوت دارد (شولتز، ترجمه سید محمدی). آدلر در جریان جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش اتریش خدمت کرد و بعد از جنگ به دلیل علاقه به راهنمایی کودک به تأسیس کلینیک های راهنمایی در نظام مدارس وین اقدام کرد (شفیع آبادی و ناصری، 1387). آدلر و فروید هر دو تحت تاثیر جنگ قرار داشتند، در حالی که فروید بعد از مشاهده فجایع جنگ پرخاشگری رابه سطح میل جنسی ارتقا داد. آدلر اعلام داشت که علاقه ی اجتماعی و ترحم می تواند شالوده ی انگیزش انسان باشد (شولتز، ترجمه ی سید محمدی، 1384).

آدلر نویسنده ای پر کار و سخنرانی خستگی ناپذیر بود و در تمام عمرش حدود صد کتاب و مقاله بر چاپ رسانید. آدلر پس از عمری پربار و آثار بسیار سرانجام در 28 می 1937 در ابردین  اسکاتلند در حالی که برای سخنرانی به آنجا مسافرت کرده بود بر اثر حمله ی قلبی در گذشت (شفیع آبادی و ناصری، 1387).

فروید بعد از اینکه از فوت او با خبر شد، گفت: «برای یک پسر یهودی خارج از حومه ی وین مرگ در ابردین به خودی خود زندگی عجیب و غریب و دلیلی است بر این که تا کجا پیش رفته است، دنیا به خاطر مخالفت او با روانکاوی واقعا پاداش خوبی به او داد (شولتز، ترجمه ی سید محمدی، 1384)

2- تاریخچه ی تحول فکر آدلر:

آدلر ابتدا عضو جامعه روان کاوان وین بود تا اندازه ای از افکار فروید تاثیر پذیرفته بود. هر چند در برخی منابع گفته شده که آدلر شاگرد فروید بوده است ولی قراینی در دست است که نمی توان او راواقعا شاگرد فروید دانست. می توان ادعا کرد که از آدلر با سمت یک متخصص هم پایه ی فروید برای شرکت و بحث در مجمع روان کاوان وین دعوت می شده است. آدلر هم به دلیل اختلاف عقیدتی خود با این گروه همیشه درباره ی شرکت خود در مجمع مردد بود و سرانجام پس از یک دوره ی دو ساله شک و تردیدتصمیم خود را گرفت و از جامعه روان کاوان وین جدا شد، و با گردآوری طرفدارانی به بیان نظرات خودش با نام روان شناسی فردی پرداخت. آدلر معتقد بود انسان را نمی توان مجزا ازدیگران مورد مطالعه قرارداد، بلکه مطالعه ی انسان فقط باید در زمینه ی اجتماعی او انجام پذیرد. اکثر روان شناسان اعتراف کرده اند که آدلر اولین روان کاوی بوده است که بر ماهیت اجتماعی انسان تاکید ورزیده است (شفیع آبادی و ناصری، 1387).

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه آماده درباره روان شناسی فردی آلفرد آدلر با فرمت word-ورد 16 صفحه

دانلود مقاله آلفرد آدلر ( 1937 ـ 1870)

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله آلفرد آدلر ( 1937 ـ 1870) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

آدلر معمولا به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می شود، زیرا در 1911 از فروید جدا شد. او نظریه ای را تدوین کرد که " علایق اجتماعی " در آن نقش عمده ای را ایفا می کنند ، و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهارنفری تشکیل داد که به نام او نامیده می شود.
زندگی آدلر
آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین ، اتریش ، زندگی می کردند به دنیا آمد. کودکی او با بیماری ، حسادت برادر بزرگتر ، و طرد شدن از سوی مادر مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می کرد، و شاید مانند یونگ ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کردکه در تجارب دوره کودکی اش انعکاس نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به د ست آورد، و به تدریج که بزرگتر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده اش سراغ نداشت.
آدلر در ابتدا دانش آموز ضعیفی بود، به اندازه ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین ترین سطح کلاس بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب ماندگیها و حقارتهایش غلبه کند، و بدین ترتیب برای نظریه آینده اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه ای شد.
توصیف احساسهای حقارت ، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.
آدلر در چهار سالگی ، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات الریه ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود. درجه دکتری پزشکی خود را در 1895 از دانشگاه وین دریافت کرد.
پس از گرفتن تخصص چشم پزشکی و سپس اشتغال در طب عمومی ، به روانپزشکی روی آورد. در 1902 شرکت در جلسات بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد. گرچه از نزدیک با فروید کار می کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند.
یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله اش را سر می برد.
آدلر در چند سال بعد نظریه ای درباره شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تاکید فروید بر عوامل جنسی را آشکارا مورد انتقاد قرار داد. در 1910 فروید ریاست انجمن روانکاوی وین را به نام او کرده بود تا اختلافات فزاینده بین آندو از میان برداشته شود، اما در 1911 ، انشعاب اجتناب ناپذیر کامل شد. این انشعاب تلخ بود. بعدها آدلر فروید را کلاهبردار توصیف کرد و روانکاوی او را " کثیف " خواند (روزن ، 1975 ، ص ، 210) فروید از آدلر به عنوان " نابهنجار" و " دیوانه شهرت " یاد می کرد ( گی ، 1988 ، ص . 223).
آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش اتریش خدمت کرد و پس از آن کلینیکهای راهنمایی کودکان را در مدارس وین سازماندهی کرد. در سالهای دهه 1920 نظام روانشناسی اجتماعی وی که خود آن را روانشناسی فردی می نامید پیروان زیادی پیدا کرد.
در 1926 آدلر نخستین بازدید از چندین بازدید خود از آمریکا را انجام داد و هشت سال بعد به استادی روانشناسی بالینی در دانشکده پزشکی لانگ آیلند ( نیویورک ) منصوب شد. وی در حالی که برای
ایراد سخنرانی پرحرارت در سفر بود، در آبردین ، اسکاتلند در گذشت.
فروید در پاسخ به نامه دوستی که مرگ آدلر به شدت متاثرش کرده بود نوشت ، " من معنای دلسوزی شما برای آدلر را نمی فهمم. برای یک پسر یهودی که از حومه وین خارج می شود مرگ در آبردین به خود ی خود یک موقعیت بی سابقه و دلیلی است بر اینکه تا چه اندازه پیش رفته است . دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد " (اسکارف ، 1971 ، ص. 47).

 

روانشناسی فردی
آدلر عقیده داشت که رفتار آدمی نه به وسیله نیروهای زیست شناختی بلکه به وسیله نیروهای اجتماعی تعیین می شود . به نظر وی علاقه اجتماعی ، که می توان آن را به عنوان استعداد ذاتی برای همکاری با دیگران جهت رسیدن به هدفهای شخصی و اجتماعی تعریف کرد، از طریق تجارب یادگیری در دوره کودکی رشد می کند.
آدلر بر خلاف فروید، نقش امیال جنسی را در شکل گیری شخصیت به حداقل کاهش داد و در این مورد، به جای ناهشیاری ، نقش هشیاری را به عنوان تعیین کننده رفتار مورد تاکید قرار داد. در حالی که فروید بر این امر تاکید می کرد که رفتار انسان به وسیله تجارب گذشته شکل می گیرد، آدلر معتقد بود که اندیشیدن درباره آینده تاثیر قوی تری بر ما دارد.
تلاش برای هدفهای آینده یا پیش بینی رویدادهای آینده می تواند رفتار زمان حال ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال ، کسی که با ترس از نفرین جاودانه پس از مرگ زندگی می کند، رفتارش با کسی که چنین انتظاری ندارد متفاوت خواهد بود.
فروید شخصیت را به سه بخش جداگانه ( نهاد ، من ، و من برتر) تقسیم کرد، اما آدلر اثبات و یگانگی شخصیت را مورد تاکید قرار می داد. او به یک نیروی پویای کشاننده معتقد بود که منابع مختلف شخصیت را در جهت یک هدف مهم هدایت می کند.
این هدف نهایی که همه ما برای رسیدن به آن تلاش می کنیم ، برتری یا کمال است که شامل رشد کاملتر پیشرفت ، به واقعیت رسانیدن و تحقق خود است. آدلر عقیده داشت که این تلاش برای برتری ، برای پیشرفت خود ، مادرزادی است و در همه جنبه های شخصیت آشکارا به چشم می خورد .
روانشناسی فردی و شیوه های آزمون
آدلر نسبت به آزمون های متداول در روانشناسی که تشخیص درباره شخصیت هسته اصلی آن ها را می سازد، مردد بود و غالبا اخطار می داد.
او به شاگردانش توصیه می کرد که از این روش کوتاه و مختصر " احتراز کنند و در عوض به تقویت و توسعه قدرت درک مستقیم خویش بکوشند. و بهترین راه برای ممارست در این توانایی همانا گفتگوی رواند زمانی است که بدون هیچ شرط و قیدی انجام می پذیرد : وضعیت های ساختگی که در یک آزمون برپاست فقط منتج به نتائجی می شود که می توانند تعبیرات بسیار داشته باشند. علاوه بر آن ارزشیابی این آزمون ها بدون کمک دقیق محاسبات ریاضی انجام پذیر نیست و این همان موردی است که متخصصان فن به آن مباهات می ورزند: نتایجی که از این طریق سنجش روانی حاصل می شود. فقط دارای ارزش بسیار کمی از لحاظ روانشناسی عمقی است.
آزمون یعنی به امتحان در آوردن یک گروه گواه . این آزمون قبلا در گروه گواه کوچکی صورت می پذیرفت ، برای آنکه آمادگی های خاص و مهارت های شخصی را اندازه گیری کند. مراکز و تاسیسات اقتصادی و صنعتی از ده ها سال پیش ، از اینگونه روش های آزمون استفاده می نمودند تا اینکه حتی کار به آنجا کشید که آنها با تایلور آمریکائی در ایجاد هم آهنگی نسبی برای حرفه های مختلف و رشته های تخصصی برنامه ریز نموده و به وسیله آزمون به انتخاب افرادی پرداختند که از لحاظ فعالیتهای فنی مستعد تر بوده و باصطلاح " بهترین فرد باشند برای بکار گماردن در بهترین محل کار." از آنجا که در اقتصاد آن زمان انسان به عنوان یک کلیت تنها ، کمتر مورد نظر قرار می گرفت ـ و امروز هم متاسفانه وضع بهمان منوال است ـ فرد کارگر بیشتر به عنوان ابزار کار دیده می شد و گناهی به نظر نمی آمد که روی این ابزار کار روش های آزمون به آزمایش در آید.
بکار پرندگان روش های به اصطلاح روان فنی در صدد بر آمدند که از امکان هر موقعیتی برای توسعه کار خود استفاده نمایند و روش های آزمون را به کار گیرند: چنین گمان میرفت که این گونه ارزشیابی های آمار و شکل پردازی های روش آزمون ، ضمانتی بر یک داوری " عینی" درباره ارزش و توانائی انسانها باشد.
روان پزشکی نیز مانند روانشناسی اقتصادی بسیار زود دست به کار توسعه روش های آزمون زد با این هدف که بتواند نیروهای روانی و معنوی انسانهای بهنجار و نابهنجار را از یکدیگر تمیز بخشد.
روان پزشکی تا حدی همان نظریه اتمیسم را که زندگی اقتصادی در جهت منافع خود اختیار کرده بود، مد نظر داشت . روان پزشکان نیز با آزمون های خود همان زیر بنای فکری را داشتند که در آن انسان به صورت محموله ای متشکل از کنش های متعدد مثل هوش ، حافظه ، احساس ، عاطفه و مانند اینها نگریسته شده که باید به وسیله یک روش مطمئن و قابل اندازه گیری ، شمارش و توزین شود.
این امر تنها محدود به فعالیت روانشناسی فردی نیست که شیوه های آزمون روان پزشکی را بطور جامع رد کند . باید در نظر داشت که بعضی از شیوه های آزمون که حافظه و هوش را مورد آزمایش قرار می دهد، البته بدون ثمر نیست : استفاده از آزمون های معتبر و با قاعده به راحتی راه را در جهت یک مقایسه علمی می گشاید تا بتوان موضوع را با دقت هرچه بیشتر تفسیر کرده و از شخص مورد آزمایش ـ تخمیناً ـ گمانی به دست آورد.
اشکالی که در این نوع موارد برای آزمون گرا ـ مخصوصا آنها که تجربه کمتر دارندـ حین آزمون پیش می آید ، آنست که آنها مجبورند یک کنش را از مجموع کنش های روانی بیرون بکشند : در صورتیکه قدرت هوش از نظر زندگی روانی موردی نیست که بتواند براحتی و ظرافت از دیگر فعالیتهای ذهنی جدا شود.
حتی یکفرد بی تجربه در این امور هم مطلع است که هوش ، همراه با احساس و نیروی عاطفه وابسته به تاثیر متقابل در یکدیگر می باشند. انتقادی که روانشناسی فردی تقربیا از تمام آزمون می کند ، بر اساس این حقیقت قرار دارد که آزمون ها ـ تقریبا همگی ـ قادر به ارائه یافته های پویا نیستند : آنها بهیچوجه نمی توانند توضیح بدهند که در نتیجه کدام یک از تلاش های درونی یا مهارها ، ماهیت بعضی از واکنش ها به صورتی است که می بینیم و طور دیگری نیست .
آیا تغییر پذیر یا تغییر ناپذیری مسئله اصلی است ؟ و در عین حال چه اقدامی می شود برای توسعه یا بهبود آن نمود. اما نکته اینجاست که در عمل غالبا وضع بدین نتیجه می رسد که نتایج بدست آمده در آزمون همچون " برچسبی " به موضوع زده می شود مثال کودکانی که در مدرسه فاقد پیشرفت در امور درسی هستند و به احتمال قوی علت اصلی آن کاستی در امر تربیت یا وضع خانوادگی است از این نوع است.
حال با انجام چند آزمون روی این کودک ، آنها را به عنوان " بی هوش " یا " بی استعداد " معرفی می کنند که طبعا در سرگذشت بعدی آنان نیز متضمن عواقب بد خواهد گشت .
از سوئی دیگر ، مورد آزمون قراردادن یکی از فعالیتهای روانی جدا از دیگر فعالیتها خود مسئولیتهای خطیر در بر دارد. مسئله این مسئولیت هنوز وقتی سنگین تر می شود اگر بخواهند به کمک روش های آزمون کل یک شخصیت ـ سالم یا بیمار ، نوع ناهنجارها و میزان و غیره ـ آن را بسنجش در آورند.
در رابطه با این مسئله نیز " آزمون هائی " در سالهای اخیر متداول شده که روانشناسی فردی نسبت به آنها تردید از خود نشان می دهد.
در روش آزمون " رور شاخ " که در تجربه زیاد مورد استفاده قرار می گیرد ، یک سلسله لکه های رنگی که بر حسب تصادف به شکلی در آمده اند ، و تفسیر آنها به وسیله شخص مورد آزمون موضوع اصلی است . بدین ترتیب که گفته های در مانجو درباره شکل لکه و آنچه از آن به نظرش می رسد دقیقا یادداشت شده و بعد جزء جزء آن به تفصیل مورد ارزشیابی قرار می گیرد .
توضیح درباره نظر این آزمون بدین شرح است که پیدائی علائم بیماری همچنین خصوصیات معین شخصیت موضوع در یافته های کاملا خاص این آزمون ، آشکار می گردد و معمولا آزمون رور شاخ را برای سنجش هوش ، ساختمان عاطفی ،محفوظات درون و ترکیبات شخصیت به کار می برند.
فرض بر اینست که سلامت و بیماری انسان بر حالات رفتارش موثر واقع شده و خصوصیت نوع او می تواند خود را در هر عملی که از موضوع سر میزند، آشکار سازد ـ چرا که در یک یافته آزمون این حالت اتفاق نیفتد ؟
اما در اینمورد نیز اعمال دقت فراوان لازم است . روش فنی آزمون و نیز ارزشیابی و نتیجه آن که اساسی اسطوره وار دارد.غالبا بر خصوصیت یکباره و غیر قابل تکرار شخصیت موضوع ، دقت لازم مبذول نمی دارد.
طبیعی است که این نوع روش های آزمون بدین خاطر مورد قبول واقع شده و طرفدار زیاد دارد که آدم خوش خیالی که نامش " متخصص فن " است ، دل به این خوش دارد که همیشه نوار اندازه گیری خود را همراه داشته و می تواند همه انسان ها را " دقیقا" بسنجد . اما شیوه های آزمون همواره این خطر را با خود می آورند که از یک رویاروئی انسان میان آزمونگر و مورد آزمون جلوگیری شود : مورد آزمون در آن اصلا نیازی به رویاروئی با انسان ندارد. چون او مورد اندازه گیری و شمارش قرار گرفته و قواعد آزمون به راحتی جریان پذیرفته است و وسیله یا عامل گرایشهایی در سنجش که نامش " درک " و " احساس " است به زوال کشیده شده جای خود را به دستگاه داده است.
روانشناسی فردی نسبت بتمام شیوه های آزمون با نظر انتقاد آمیز می نگرد. مطابق توصیه و شیوه آدلر در تشخیص مسائل روانشناسی ، روانشناسی فردی از حرکات ظاهر بیمار یا درمانجو ـ مثل حالات چهره، رفتار ، صحبت ، نحوه راه رفتن ، صدا ، نگاه ـ استفاده می جوید، ولی هیچگاه یک وضعیت آزمایشی تصنع آمیز به وجود نمی آورد که مجبور به نتیجه گیری ساختگی از آن بشود.
تشخیص نهائی این نوع آزمون ، بطور قطع همیشه از داستان زندگی موضوع بیرون کشیده می شود که این قصه برای یک محقق اهل فن ، آشکار کننده شیوه زندگی و نوع اقدام ( قدم برداشتن ) فرد است :
در ادامه این مطلب باید گفته شود که خود رفتار بیمار در امر رواندرمانی وسیله کمکی بسیار با ارزش برای تشخیص است که به یک مشاهده کننده خوب و ارزشیاب نکات با ارزشی از زندگی و افکار بیمار گزارش می دهد.
در عصری که شیوه های آزمون تقریبا در همه جا متداول است ، روانشناسی فردی همه دقت خود را بر یادگیری ساده ترین وسیله برای شناخت روان آدمی متمرکز می کند و توصیه می نماید که روش های مصنوعی باید به نفع ایجاد یک رابطه مستقیم و گفتگوی دو نفره ( مصاحبه ) انسانی توام با درک و احساس کمک ، کنار گذاشته شود.
احساسهای کهتری ( حقارت )
آدلر در این مورد که تمایلات جنسی پایه اصلی انگیزش است ، با فروید موافق نبود. او در مقابل عقیده داشت که یک احساس کلی حقارت نیروی تعیین کننده رفتار است ، چنانکه در زندگی خودش صادق بود.
آدلر در ابتدا این احساس حقارت را به قسمتهای معیوب بدن ربط می داد. کودکی که دارای یک نقص عضوی ارثی است ، با تاکید بیش از اندازه بر کارکرد ناقص آن ، سعی می کند نقص را جبران نماید. کودکی که دچار لکنت زبان است ، ممکن است از طریق گفتار درمانی سخنور بزرگی شود، همچنین کودکی که بدن ضعیف دارد ممکن است با تمرین زیاد به صورت ورزشکار یا رقصنده ای در آید.
آدلر بعدها این مفهوم را گسترش داد و آن را به هر نوع نقص بدنی ، ذهنی ، یا اجتماعی حقیقی یا خیالی تعمیم داد. او همچنین عقیده داشت درماندگی و کوچکی اندام و وابستگی کودک به محیط یک احساس کلی حقارت را در او به وجود می آورد که همه افراد آن را تجربه می کنند.
کودکی که هشیارانه از این حقارت آگاه است و نیاز دارد بر آن غلبه کند، بر اثر تلاش برای برتری که ارثی است به حرکت در می آید. آدلر معتقد بود که این فرآیند تلاش و کوشش در سرتاسر زندگی استمرار می یابد و شخص را به سوی پیشرفت سوق می دهد.
احساسهای حقارت هم به سود فرد و هم به سود جامعه عمل می کنند، زیرا به پیشرفت و ترقی مداوم منتهی می شوند. اما اگر در کودکی احساسهای حقارت با نازپروردگی بیش از اندازه یا طرد شدگی از سوی والدین برخورد کنند ممکن است به بروز رفتارهای جبرانی نابهنجار بیانجامند.
شکست در جبران احساسهای حقارت به رشد عقده حقارت منجر می شود، که در نتیجه شخص را در برخورد با مسایل زندگی ناتوان می سازد .
انفعالات انفصالی
الف . خشم
خشم انفعالی است که مظهر و تجلی جاودانی قدرت طلبی و برتری جویی به شمار می آید. این احساس بروشنی نشان می دهد که هدفش از بین بردن سریع و با قدرت موانعی است که بر سر راه فرد عصبانی قرار دارد. در تحقیقات پیشین آموختیم که یک فرد خشمگین کسی است که با جدیت نیرو و توان خود را به کار می گیرد تا بر دیگران برتری پیدا کند.
تلاش فرد برای بازشناسایی ، گاه به شکل قدرت طلبی جاودانی در می آید. وقتی این اتفاق می افتد ، با افرادی روبه رو می شویم که به کمترین محرکها ـ که حس قدرتمندی آنها را تحریک می کند ـ با خشم زیاد پاسخ می دهند.
آنها معتقدند شاید در نتیجه تجربیات قبلی که خیلی راحت می توانند ، به میل و دلخواه خود عمل کنند و به واسطه این روش بر مخالفان خود غالب شوند . این روش پایه و اساس عقلی صحیحی ندارد، با وجود این در بیشتر موارد به آن متوسل می شوند. بیشتر افراد براحتی به خاطر می آورند که چگونه با خشم خودشان موقعیتشان را حفظ کنند.
ب. افسردگی
وقتی فردی نتواند برای شکست یا محرومیتی که متحمل شده است خود را دلداری بدهد، انفعال افسردگی اتفاق می افتد . افسردگی همراه با دیگر انفعالات ، احساس نارضایتی یا ضعف را جبران می کند و هدف آن دستیابی به موقعیت بهتر است. در این خصوص ، ارزش آن همانند غلیان خشم است. تفاوت اینجاست که افسردگی در نتیجه یک محرک دیگر رخ می دهد، به وسیله یک نگرش متفاوت به وجود می آید و از روش متفاوتی بهره می گیرد.

 


ج . سوء استفاده از احساس
در گذشته هیچ کس ارزش و معنای واقعی انفعالات و احساسات را نمی دانست تا اینکه محققان پی بردند که انفعالات و احساسات ، ابزاری گرانمایه برای غلبه بر احساس حقارت و بالا بردن شخصیت و شناسایی خویشتن هستند.
استعداد بروز احساس ، کاربرد وسیعی در زندگی روانی دارد . وقتی کودک بیاموزد که با خشم ، افسردگی ، گریستن و احساس اینکه به او کم توجهی شده است ، می تواند بر محیط اطرافش حاکم شود ، بارها از این روش برای برتری یافتن ، استفاده خواهد کرد. در این روش به آسانی الگوی رفتاری پیدا می کند که به او اجازه می دهد تا با پاسخهای احساسی ابتدایی نسبت به کوچکترین و کم اهمیت ترین محرکها ، عکس العمل نشان دهد. هرکجا که نیاز باشد ، احساساتش را بروز دهد.
د. بیزاری
احساس بیزاری ، نوعی از احساسات انفصالی است ، گرچه این احساس بخوبی سایر انفعالات شناخته شده نیست. از لحاظ فیزیکی ، زمانی بیزاری اتفاق می افتد که دیواره معده با روش خاصی تحریک می شود. به هر حال ، گرایشها و تلاشهایی وجود دارند که فرد با آن می خواهد موضوع را از حیطه زندگی روانی خود " بیرون بریزد " . اینجاست که جنبه انفصالی یک انفعال آشکار می شود.
حوادث آتی عقیده ما را تایید و بر آن تاکید می کند. بیزاری حالتی از تنفر است. اداهایی که فرد همراه با این حالت از خود نشان می دهد، دلالت بر خوار شمردن محیط و حل یک مشکل و تلاش برای دوری جستن از آن دارد.
خیلی راحت می توان از این انفعال سوء استفاده کرد و به کمک آن برای دور کردن خودمان از یک موقعیت ناخوشایند بهانه بیاوریم .
هـ ترس و اضطراب
اضطراب یکی از بارزترین پدیده های زندگی بشر می باشد. این انفعال بسیار پیچیده است؛ چرا که نه تنها یک احساس انفصالی نیست ، بلکه مانند افسردگی ، می تواندبه طور یکجانبه بر همنوعان انسان تاثیر بگذارد . یک کودک به واسطه ترسی که دارد ، از موقعیت پیش آمده می گریزد و برای محافظت خود به سوی شخص دیگری می شتابد.
مکانیسم ترس، برتری را به طور مستقیم نشان نمی دهد ـ در حقیقت به نظر می رسد که نوعی شکست را نشان می دهد. شخص مضطرب سعی می کند تا آنجا که می تواند خود را کوچک کند، اما همینجاست که جنبه عاطفی این انفعال ـ که در عین حال قدرت طلبی را با خود به همراه دارد ـ آشکار می شود.
افراد مضطرب برای محافظت از خود به موقعیت دیگری گریز می زنند و سعی می کنند با این روش خود را تقویت کنند تا اینکه بتوانند با خطراتی که سر راهشان قرار می گیرد، روبه رو شوند و به پیروزی نایل آیند.

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   26 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آلفرد آدلر ( 1937 ـ 1870)