نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

به عقیده دانشمندان، آفرینش از مجردات آغاز گشته و در پى آن مادیات، عناصر و اجرام فضایى و زمینى آفریده شدند.
گروه بزرگى از دانشمندان، آغاز آفرینش مادیات را با تئورى «انفجار بزرگ و انبساط جهان‏» توجیه مى‏کنند، مطابق این نظریه همه‏ى ماده و انرژیى که در حال حاضر در جهان وجود دارد زمانى در گوى کوچک، بى‏نهایت‏سوزان و بى‏اندازه چگالى متمرکز بوده است.
آن‏گاه ده میلیارد سال پیش یا بیشتر این گوى منفجر شد و طوفانهایى از گاز عمدتا متشکل از پروتون‏ها، نوترونها، الکترونها ومقدارى ذره‏«آلفا»را که در اقیانوس وسیعى از اشعه غوطه‏ور بودند به فضا فرستاد.
با گذشت زمان در این گاز متلاطم تجمع ماده صورت پذیرفت و هر تجمعى در حالى که همراه با جهان انبساط یابنده حرکت مى‏کرد بر اثر میدان گرانشى خود منقبض مى‏شد. این تجمع‏هاى گازى(که سحابى نامیده مى‏شوند) چون به حبابهاى جسیمى تقسیم شدند که پیش ستاره‏ها (توده‏هایى از گاز که با گذشت زمان بایستى به ستاره تبدیل مى‏شدند) بودند، کهکشانها را به وجود آوردند.
بسیارى از این پیش ستارگان، در حالى که تحت تاثیر نیروهاى گرانشى و گریز از مرکز خود کوچک و پهن مى‏شدند، ناپایدار شده ، موجب گردیدند که توده‏هاى کوچکترى از گاز از آن جدا شوند و پیش سیاره‏ها را تشکیل دهند،وپیش سیاره‏ها نیز به نوبه‏ى خود پیش قمرها را به وجود آورند.
سرانجام پیش ستاره‏ها، ستاره شدند، پیش سیاره‏ها و پیش قمرها نیز پس از آن که سرد، متراکم و منقبض شدند به صورت سیارات و اقمار درآمدند.
گذار از مرحله‏ى پیش ستاره‏اى به ستاره در مورد خورشید پنج میلیارد سال پیش صورت گرفت، سیارات و اقمار منظومه‏ى شمسى نیز اندک زمانى بعد تشکیل شدند.
در این نظریه، جهان انبساط مى‏یابد، این مفهوم حکایت از آن دارد که کهکشانها نه تنها از کهکشان ما دور مى‏شوند، بلکه هر کهکشانى از هر کهکشان دیگر دور مى‏شود، این افزایش فاصله معلول این است که کل‏جهان در حال انبساط است، و فاصله‏ى بین هر دو کهکشان به آهنگ ثابتى افزایش مى‏یابد.
دو بعد جهان در حال انبساط را مى‏توان به بادکنکى تشبیه کرد که لکه‏هایى (کهکشانها) بر سطح آن گذاشته شده است، چون در بادکنک بدمیم فاصله بین هر دو نقطه به نسبت فاصله‏ى بین آنها افزایش پیدا مى‏کند(به شکل زیر توجه فرمایید.)
نظریه‏ى جهان نوسان کننده
مطابق این نظریه، انبساطى که با انفجار بزرگ آغاز شد بر اثر نیروى گرانشى، سرانجام متوقف خواهد گشت، آن‏گاه انقباض آغاز مى‏گردد و مجددا همه‏ى ماده جهان را به آتشگوى اولیه باز خواهد گرداند، سپس انفجار بزرگ دوم روى خواهد داد و روند تکامل بار دیگر آغاز خواهد شد.
تئورى جهان یکنواخت
در سال 1951م بوندى، گولد و هویل یک جهان شناخت کاملا تازه‏اى پیشنهاد کردند که بنابرآن، جهان نه آغاز دارد نه پایان، و زمان و فضا تغییر نمى‏پذیرند و همیشه به همان صورتى بوده و خواهد بود که اکنون به چشم ناظر مى‏آید.
این تئورى، فرضیه مسلم خاصى را ایجاب مى‏کند که متضمن پیدایش پیوسته‏ى ماده در فضا به میزانى است که درست کاهش چگالى متوسطى را در فضا جبران مى‏کند، که سبب فرسایش و پسروى کهکشانها پدید مى‏آید. فرض بر این است که ماده‏ى نوپدید، به صورت کهکشانها متراکم مى‏شود، وبا دور شدن کهکشان‏ها از هم و پیر شدن آنها کهکشان‏هاى جدید در فضاهاى تهى تکوین مى‏یابند، و نمایش بدون آغاز و پایان جهان ادامه مى‏یابد.
بر این اساس، گازها، غبارها و انرژى‏هایى که ستارگان در پیرى از خود دفع مى‏کنند مواد خامى است که ستارگان جدید از آن به وجود مى‏آیند، از این رو جمعیت کهکشانى همه‏ى فضا مخلوطى از کهکشان‏ها را نشان مى‏دهد که جوانترین آنها که هنوز یک میلیارد سال ندارند تا پیرترین آنها که پنج، ده و بیست میلیارد سال وحتى بیشتر عمر کرده تشکیل شده است.
چند سؤال
اشکال‏هایى که تئورى انفجار بزرگ و انبساط جهان رابه چالش مى‏گیرند عبارتند از:
الف) در تئورى انفجار بزرگ عمر جهان بین ده تا بیست میلیارد سال تخمین زده شده است، در حالى که ما اختر نماهایى را با بیش از این فاصله، باتلسکوپهاى این زمان مشاهده مى‏کنیم، و هیچ کس نه ادعا کرده و نه خواهد کرد که دورترین اخترنماهاى دیده شده آخرین کهکشانهاى فضا به شمار مى‏روند، زیرا مى‏دانیم سرعت نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر است.
پس چنانچه ما دو اختر نما(کوآزار) را در دو طرف خودمان به زاویه 180 باتلسکوپهاى قوى این عصر با فاصله 20 میلیارد سال نورى بنگریم و مرکز انفجار بزرگ را در کهکشان خودمان فرض کنیم خواهیم دانست که سرعت اجرام اخترنماها هر قدر زیاد هم باشند به پایه‏ى سرعت نور نخواهند رسید، بنابراین باید خیلى بیش از ده یا بیست میلیارد سال طول بکشد تا یک کوآزار به محلى که ما اکنون نور آن را مشاهده مى‏کنیم رسیده باشد. و این یک اشکال بزرگ است.
ب) ماهیت انبساط چیست؟
ج) مرکز آن کجاست؟
د) عامل اصلى انبساط کدام است؟
اینها پرسشهایى هستند که به هنگام بحث درباره‏ى انبساط جهان مطرح مى‏شوند و هنوز هم پاسخ قطعى نیافته‏اند. هنوز معلوم نیست که آیا انبساط، داراى مرکز مشخصى هست‏یا نه، اگر مرکزى هم وجود داشته باشد، شاید قادر به یافتن آن نباشیم، براى مثال اگر در رویه‏ى یک بادکنک دهها نقطه را علامت گذارى و بعد در آن بدمیم به موازات بزرگ شدن حجم، نقاط نیز از همدیگر دور مى‏شوند، در حالى که هیچ یک از آنها را نمى‏توان به عنوان مرکز انتخاب کرد.
به این ترتیب دانشمندان نه تنها در مورد وجود مرکزى به عنوان مرکز انفجار بزرگ براى جهان فعلى مطمئن نیستند، بلکه به وجود آن در حالت‏هاى پیشین نیز اطمینان ندارند.
در مورد عامل و علت اصلى انبساط نیز فعلا جواب قطعى داده نشده است، شاید هرگز به این نکته پى نبریم که در لحاظ شروع انبساط چه حوادثى پیش آمده است، زیرا ممکن است همه‏ى سر نخها به واسطه‏ى شدت حادثه از بین رفته باشند.
چگونگى حالات قبل از انبساط نیز احتمالا جزء اسرار غیر قابل کشف قرار مى‏گیرد.
از طرف دیگر طبق نظریه «جهان چرخه‏اى‏» جهان بین چگالى زیاد و چگالى کم نوسان مى‏کند و انبساط و انقباض به تناوب تکرار مى‏شوند.

 

توضیح اشکال اول
اگر انفجار بزرگ و انبساط جهان امکان پذیر باشد مى‏توان با در دست داشتن میزان انبساط به زمانى در تاریخ جهان بازگشت که همه کهکشانها در نقطه‏اى متمرکز بوده‏اند، و آغاز جهان آفرینش را از آنجا به حساب آورد، بنابراین، زمان بین آغاز تا حال عبارت است از سن و عمر جهان، ولى براى حل کامل مساله خست‏باید از هندسه‏ى جهان آگاه شد و بعد معادله‏هاى لازم را در روابط بین کیهانشناسى و و یژگیهاى جهان به کار برد.
از آنجا که هر مدل کیهانشناختى جواب مخصوص خود را دارد، دست‏یازى به نقطه آغازین از این طریق عملى نیست; زیرا نخست‏باید صحت‏یکى از نظریات (هندسه اقلیدسى و نا اقلیدسى) اثبات شود.
مدل اقلیدسى که فضاى جهان را مسطح به حساب مى‏آورد و ساده‏ترین مدلها است، محاسبه سن جهان بر این مدل به عددى حدود یازده (11) میلیارد سال مى‏رسد، با توجه به این که سن‏زمین حدود 4 تا 5 میلیارد سال و سن منظومه‏ى شمسى که از اندازه‏گیرى سن شهابسنگها عملى شده است‏حدود 6/4 میلیارد سال مى‏باشد، بنابراین مى‏توان باور داشت که سن کل جهان نیز نمى‏تواند بیشتر از 11 میلیارد سال باشد.
لیکن اشکال اینجا است که در محاسبه سن پیرترین ستارگان کهکشان راه شیرى به مقادیر بین 12 تا 15 میلیارد سال مى‏رسیم، این در حالى است که محاسبه جهان دور دست هنوز از محدوده تلسکوپهاى ما خارج است، زیرا هر سال که مى‏گذرد تلسکوپها و دیگر ابزارهاى نجومى پیشرفته‏تر مى‏شوند وگستره مشاهدات انسان بسط مى‏یابد، مثلا تلسکوپ 200 اینچى «مونت پالومار» از ابزارهایى است که براى کاوش حوزه‏هاى بسیار دور جهان طراحى شده وحدود 20 میلیارد سال نورى را مى‏نمایاند، بنابراین بین 11 میلیارد سن‏کل جهان و بین 15 میلیارد و بیشتر (سن‏پیرترین ستارگان دیده شده) یک تفاوت و تناقض چشمگیر وجود دارد.
براى رفع این تناقض چند احتمال داده‏اند:
الف) فرض کنیم محاسبه سن ستارگان پیر کهکشان خودمان (راه شیرى) همراه با اشتباه بوده و سن واقعى آنها کمتر از مقادیر به دست آمده است.
ب) منشا جهان از یک نقطه نیست وشکل عمومى آن از یک نوسان پیروى مى‏کند، یعنى جهان متناوبا در حال انبساط و انقباض است و زندگى امروزى ما در مرحله‏ى انبساط آن قرار گرفته است.
ج) فرض شود جهان ، تاریخ نامحدودى دارد و به موازات دور شدن کهکشانها از هم ، کهکشانهاى دیگرى براى پر کردن فضاى خالى آنها پدید مى‏آیند، این فرضیه چنان که اشاره شد به جهان پایدار مشهور است.
د) هندسه جهان را نا اقلیدسى بدانیم، محاسبه جهان بر مبناى هندسه‏هاى غیر اقلیدسى رسیدن به مقادیر بیشتر از 15 میلیارد سال را ممکن مى‏سازد.
هندسه‏ى جهان
بر اساس هندسه اقلیدس که آن را هندسه مسطحه ودو بعدى مى‏خوانند جهان، نامحدود و بى‏مرز است، این دیدگاه از اصل پنجم برخاسته است که بر اساس آن: دو خط موازى ومستقیم اگر تا بى‏نهایت هم امتداد یابند هیچ‏گاه همدیگر را قطع نمى‏کنند و فاصله‏شان همواره ثابت است.
اصل پنجم اقلیدس این است: «اگر خطى بر دو خط راست فرو افتد با آنها دو زاویه بسازد، چنان که مجموعشان از دو قائمه کمتر باشد، وقتى که آن دو خط به طور نامتناهى امتداد داده شوند، در طرفى که زاویه‏هاى کوچکتر از دو قائمه قرار دارند به یکدیگر مى‏رسند. »
لیکن چنان که گویند: خود اقلیدس از این اصل و دست آوردهاى آن ناخشنود بود وچشم به پیدایش هندسه نا اقلیدسى دوخت.
بسیارى از دانشمندان کوشیدند اصل پنجم اقلیدس را چون چهار اصل دیگر اثبات کنند و موفق نشدند، از جمله مردانى که در اثبات این اصل تلاش کردند:
ابوالحسن ثابت‏بن قره حرانى (221 تا 288ه.ق) پزشک، ریاضى‏دان، اختر شناس و مترجم نامدار بود، وى با روشى که پس از او ابوعلى حسن، مکنى به ابن هیثم،معروف به بصرى (354تا 420ه.ق) پزشک، فیزیکدان، ریاضى‏دان و بزرگترین محقق در شاخه‏ى نورشناسى فیزیک به کار گرفت و همچنین:حکیم ابوالفتح عمر خیام نیشابورى (439 تا 526ه.ق) حکیم، فیلسوف، شاعر، اخترشناس و ریاضى‏دان(همه در اصل پنجم اقلیدس تردید داشتند)، هر کدام خواستند به نحوى آن را اثبات کنند ولى توفیق به دست نیاوردند.
خواجه نصیرالدین حکیم والا مقام خطه‏ى طوس(597 تا 672ه.ق) منجم، ریاضى‏دان، سیاستمدار و نویسنده زبردست نیز در اثبات اصل پنجم به نتیجه‏اى نرسید، وى شرحى به عربى بر اقلیدس و رساله‏اى درباره‏ى اصل‏هاى اقلیدسى نوشت و در بررسى اصل پنجم و براى اثبات آن به اهمیت قضیه‏ى «مجموع زاویه‏هاى مثلث‏برابر دو قائمه است‏» توجه کرده و خواست از این روى کرد نتیجه بگیرد.
جان والیس(1616 تا 1703م) به کار خواجه نصیرالدین و شیوه‏ى استدلال او دلبستگى پیدا کرده و در سال 1651م استدلال او را در کلاس درس دانشگاه اکسفورد به کار برد.

 


هندسه هذلولوى نا اقلیدسى
بولیایى (1775تا 1856م) و لباچفسکى(1793 تا 1856م) در اوایل سده نوزدهم هندسه‏ى نااقلیدسى را کشف کردند، اما کشف آن به وسیله‏ى یک کشیش ««زوئیت‏» ایتالیایى تقریبا صد سال پیشتر صورت پذیرفته بود، همچنین اندکى بعد در آلمان:یوهان هاینریخ لامبرت(1718 تا 1777م) نیز به کشف هندسه‏ى نا اقلیدسى بسیار نزدیک شد، به دیگر سخن هندسه نا اقلیدسى را نه یک تن بلکه تنى چند در نقاط مختلف جهان بى‏ارتباط به یکدیگر کشف کردند، مثلا گاوس(1777تا 1855م) در آلمان، بولیایى در مجارستان(هنگرى) لباچفسکى در روسیه به این کشف دست‏یازیدند، گاوس همان راه ساکرى و لامبرت که با آثارشان آشنایى داشت را مى‏پیمود، و لباچفسکى نبوغ گاوس را صحه گذاشت و گفت: هیچ برهان قطعى درباره‏ى اصل پنجم وجود ندارد. وى در نظریه‏ى جدید خاطرنشان ساخت که از هر نقطه بیش از یک خطا به موازات خط مفروضى مى‏توان رسم کرد، و مجموع زاویه‏هاى مثلث کمتر از دو قائمه است. کاربرد این هندسه در سطوح منحنى چون سطح یک زین اسب است، و مى‏توان در آن عده‏ى فراوانى خطوط ژئودزى( خطوط مستقیم در سطح مستوى هندسه اقلیدسى) رسم کرد که هیچ یک از آنها هر چه به هر سو هم کشیده شوند یک خط ژئودزى معین را قطع نمى‏کنند.
بر این اساس، در سطح یک زین مجموع سه زاویه مثلثى که تشکیل مى‏شود همواره کوچکتر از دو زاویه قائمه است، و اختلاف بستگى به اندازه مثلث دارد. سطوحى که داراى خواص یک سطح زینى (هندسه هذلولوى) هستند انحناء و سطوح منفى نام دارند.

 

هندسه نا اقلیدسى بیضوى
برنهاردیمان (1826 تا 1866م) شاگرد گاوس در یک سخنرانى گفت: فضا لازم نیست نامتناهى باشد هر چند بى مرز تصور شود، یعنى مى‏توان گفت: دو خط با هم موازى نیستند و مجموع زاویه‏هاى یک مثلث‏بزرگتر از دو قائمه است و فضا از سه جهت (طول، عرض، ژرفا) بسط یافته است، و این حالت مخالف با سطح زین را با هندسه بر سطح یک کره نشان مى‏دهند، در این حالت کروى خطوط ژئودزى همان قوسهاى دایره عظیمه هستند و هر دو دایره عظیمه غیر مشخص همواره یکدیگر را در دو نقطه قطع مى‏کنند و خطوط موازى به هیچ وجه وجود ندارند.
در این هندسه مجموعه‏ى سه زاویه‏ى مثلث همواره بزرگتر از دو قائمه است .سطوح این هندسه با انحناى مثبت‏شناخته شده‏اند.
روش و طرز کار ریاضى براى توصیف فضاهاى سه بعدى منحنى و نیز فضاهاى منحنى با ابعاد بیشتر توسط ریمان تکمیل شد و براى استفاده اینشتاین وقتى که فکر ملا اتصالى ( زمان و بعد چهارم) را تصور کرد آماده بود.
کیهان شناسى اینشتاین
آلبرات اینشتاین (1879تا 1955م) کیهان شناسى خود را بر پایه هندسه غیر اقلیدسى بنا نهاد که در آن حجم جهان، محدود تلقى مى‏شود، در هندسه او (بیضوى) سه زاویه ثلث‏بیش از 180 درجه است، و چنان چه خط مستقیمى تا بى‏نهایت ادامه یابد نهایتا به نقطه آغاز برمى‏گردد، یعنى خط مستقیم با انحناء مشخص انحناء مى‏یابد، و این شعاع نشانگر اندازه‏ى جهان است، این نوع جهان فاقد کرانه و فضاى خالى خواهد بود، و کهکشانها و ستارگان با توزیع همگن، کل آن را خواهند پوشاند و تعداد محدودى ستاره و کهکشان در حجم محدود آن وجود خواهند داشت.
طرفداران این نظریه معتقدند با این روش (هندسه بیضوى) امکان دارد به تبیین جهان پرداخت، در این مدل، جهان ایستا و بدون انبساط است، اینشتاین به این نکته پى برد که جهان نه همانند مدل «نیوتون‏» نامحدود است و نه مى‏توان محدود و احاطه شده به یک جهان تهى باشد، بلکه فضا با انحناى مثبت‏بیانگر محدودیت جهان است.
در معادلات اینشتاین شعاع جهان حدود 20 میلیارد ( 1010×2) پارسک (1) به دست مى‏آید، یعنى تقریبا برابر 20/65 میلیارد سال نورى.
لیکن این نظریه با کشف نسبیت ، با اشکال‏هاى پیچیده و بغرنجى از جانب خود اینشتاین روبه رو گشت .
نظریه نسبیت‏خاص
اینشتاین با یافتن راهى جدید و بهتر براى ادراک کار جهان فیزیکى، تصور انسان را از چگونگى کار جهان به طور اساسى دگرگون ساخت.
فیزیکدانها مدتها بود بر این باور بودند که «نور» توسط شى‏ء دیگر باید در فضا انتقال یابد آن سان که «آب‏» موجهاى روى دریا را منتقل مى‏کند، و «هوا» موجهاى صدا را از یک سو به سوى دیگر مى‏رساند، بنابراین باید در فضا ماده‏اى فراگیر وجود داشته باشد تا محیطى براى انتشار امواج نور تدارک ببیند، آنان این ماده را «اتر»نامیدند.
اما ماهیت اتر، مرموز و تا حدى نامتقاعد کننده باقى ماند، آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را مى‏شکافد؟، آیا نور خورشید نیز در سیر خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر مى‏گشاید؟، آرى به حسب ظاهر باید این گونه باشد.
لیکن دو فیزیکدان آمریکایى به نامهاى «مایکلسون‏» و «مورلى‏» ابزارهاى نورى پیچیده‏اى را به کار بردند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه‏گیرى کنند، ولى با شگفتى دریافتند که نه تنها اثرى ناشى از وجود اتر نیست، بلکه هیچ‏گونه اثرى هم که منتج از حرکت زمین در میان اتر باشد وجود ندارد، همچنین آزمایش‏هاى دیگر در رابطه با یکسان بودن نور چراغ اتومبیل در سرعت‏هاى کم و زیاد و...
اینشتاین از این آزمایش‏ها دریافت که نور بدون نیاز به اتر و محیط، در فضاى تهى سیر مى‏کند.
افزون بر این نور، ویژگیهاى بنیادى معین و غیر عادیى دارد که با ماهیت اساسى ماده، فضا و زمان گره خورده است، وى در این راستا به نتایج‏شکوهمند زیر ست‏یافت:
1. اگر جسمى سرعت‏بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود، زمان اندازه‏گیرى
شده توسط ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است .
براى مثال: اگر اتومبیلى بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند، ناظر ساکن در کنار جاده احساس مى‏کند که ساعت نصب شده بر اتومبیل درست کار نمى‏کند، چرا که به نظر او این ساعت عقب مى‏ماند، البته این ساعت نیست که کند کار مى‏کند بلکه خود زمان کند مى‏شود، و اگر راننده‏ى اتومبیل زمان را اندازه‏گیرى کند چیزى عجیب وغیر عادى در ساعت‏خود نمى‏بیند، با وجود این هنگامى که اتومبیل به نقطه‏ى آغاز حرکت‏باز مى‏گردد و متوقف مى‏شود راننده‏ى آن (بسته به این که چه مدتى در این سفر بوده) از ناظرى که ساکن بوده است چند دقیقه جوانتر خواهد بود(زمان در اثر کند شدن بر او کمتر گذشته است). میزان کند شدن درست‏به همان مقدارى است که اینشتین در سال 1905م پیش بینى کرده بود.
2. در همین مثال پیش، که اتومبیل با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت مى‏کرد،ناظر ساکن با تعجب مى‏بیند که طول اتومبیل کوتاهتر مى‏شود و به نصف طول معمولى آن مى‏رسد، گرچه اتومبیل نیز پهن‏تر دیده مى‏شود، لیکن طول آن در راستاى حرکت‏به طور قابل ملاحظه‏اى منقبض گشته و کاهش مى‏یابد(انقباض نسبیتى).
3. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ساکن، به سرعت آن جسم وابسته است.
براى مثال: اگر وزن اتومبیل فوق، مثلا 500 کیلوگرم باشد هنگامى که سرعت آن به 90 درصد سرعت نور مى‏رسد وزن آن نیز دو برابر مى‏شود و به 1000 کیلوگرم افزایش مى‏یابد.
این اثرات (سه‏گانه یاد شده) در حوالى سرعت نور به شدت افزایش مى‏یابد، به طورى که براى جسمى که تقریبا با سرعت نور حرکت مى‏کند زمان «تقریبا» متوقف مى‏شود، جسم به صورت صفحه‏اى پهن مى‏نماید وجرم «تقریبا» بى‏نهایت مى‏گردد.
اینشتین پس از تکمیل نظریه نسبیت‏خاص، به اصلاح نظریه نیوتون درباره گرانش پرداخت تا آن را با اصول نسبیت تطبیق دهد.
نیوتون فرض کرد که نیروى گرانش Mr\m2 G مساوى F ، به طور لحظه‏اى عمل مى‏کند، نظر او این بود که عمل جاذبه خورشید بر زمین محتاج زمان نیست، و بر هم کنشهاى گرانشى حتى در فواصل نامحدود ستارگان در یک آن روى مى‏دهند.
اینشتین به نادرست‏بودن این نظر پى برد، چرا که هیچ بر هم کنشى (و همچنین هیچ جسمى) نمى‏تواند سریعتر از سرعت نور انتشار یابد، از این رو تکمیل نظریه جدیدى را درباره‏ى گرانش آغاز کرد که در آن هم سرعت انتشار گرانش همان سرعت نور (کیلومتر در ثانیه 000، 300 C )باشد و هم بتواند حرکت‏هاى سیارات را به خوبى نظریه نیوتون توضیح دهد.
وى در این راستا لازم دید فضاى سه بعدى را کنار بگذارد و چنین مطرح کند که میدان گرانشى در فضا، مثلا میدان ناشى از وجود خورشید، به اعوجاجى در فضا مى‏انجامد که شدت آن به میزان جرم جسم بستگى دارد.
افزون بر این، اینشتین دریافت که در معادلات خود،زمان را به عنوان بعد چهارم به کار گیرد از این رو گفت: زمان مى‏تواند به انحناى فضا خمیده باشد،زیرا میدان گرانشى خورشید در فضا فرو رفتگى ایجاد مى‏کند که خورشید در ته آن فرو رفتگى قرار دارد، یعنى هرچه جرم جسم بیشتر باشد به فرو رفتگى بزرگترى در فضا مى‏انجامد، و هر جسمى که به قدر کافى به این فرو رفتگى نزدیک شود مجبور است مسیر خود را تغییر دهد،اگر حرکت جسم بسیار آرام و کاملا به طرف مرکز فرو رفتگى باشد به درون حفره فرورفتگى مى‏افتد و در ته آن ساکن مى‏شود، مثلا اگر متحرکى به سوى خورشید حرکت کند با نزدیکتر شدن به خورشید شتاب مى‏گیرد و به درون آن سقوط مى‏کند.
اما اگر جسم به هنگام حرکت‏به سوى خورشید سرعت کافى داشته باشد، خورشید را پشت‏سر مى‏گذارد، اما مسیر آن خط راست نخواهد بود، جسم موقعى که از فرو رفتگى عبور مى‏کند مستقیم‏ترین مسیر ممکن را که خط ژئودزیک نامیده مى‏شود طى مى‏کند، اما آشکار است که این خط نمى‏تواند خط مستقیم باشد، زیرا صفحه‏اى که جسم در آن حرکت مى‏کند خمیده است.
بر این اساس، نور،به هنگام حرکت از مجاورت یک جسم پر جرم(چون خورشید) منحرف مى‏شود و ناگزیر به فرو رفتگى فضا (زمان) که ناشى از جرم خورشید است مى‏افتد، موقعى که نور از طرف دیگر بیرون مى‏آید و به سوى زمین رهسپار مى‏شود راستاى آن تغییر مى‏یابد.
لیکن(گرچه نظریه نسبیت عام انیشتین هنوز بهترین و مقبولترین نظریه در مورد فضا،زمان وگرانش است)، در این هندسه رسیدن نورهایى که از میلیاردها سال نورى خبر مى‏دهند معلوم نیست چند میلیارد سال آن را باید در فرو رفتگى‏ها و چاله‏ها، راه خود را منحرف کنند ومسیر منحنى و ژئودزیک را به پیمایند تا وارد کهکشان ما گردند و از آنجا به زمین ما برسند تا ما بر اساس آن سن و تاریخ جهان را ارزیابى کرده و به نقطه آغازین آن برسیم.
نتیجه سخن
1- نظریه انفجار بزرگ با اشکالات متعدد به ویژه با نامعلومى سن جهان روبه رو است .
2- انبساط جهان از حیث ماهیت انبساط، مرکز، و عامل آن هنوز در حال تئورى است، و هیچ دلیل قانع کننده‏اى بر آن به دست نیامده است.
3- مدل هندسه اقلیدسى از سوى اصل پنجم، دو بعدى بودن و... مخدوش شمرده شده وکوشش‏هاى دانشمندان از خود اقلیدس گرفته تا سایران در استدلالى کردن آن به نتیجه‏اى نرسیده است.
4- انحناى منفى یا هندسه هذلولوى مانند حالت‏یک سطح زین به یک انبساط بى‏پایان منجر مى‏شود، در این فضاى سه بعدى، با در نظر داشتن رابطه‏ى اقلیدسى (نسبت و رابطه بین کره و شعاع آن) با افزایش یافتن عده کهکشانى‏ها بر حسب افزایش مساحت، افزایشى سریعتر از «مکعب مسافت‏» دلیل بر وجود یک فضاى بى‏پایان با انحناى منفى است.
5- حالت مخالف آن، یعنى هندسه بیضوى مى‏رساند که جهان ما به طور مثبت انحناء یافته و پایان دارد، مسافت کهکشانهاى دور با شعاع کوچکى تنها چند میلیارد سال نور است. مع ذلک این نتیجه دور از قطعى بودن است، زیرا نور یک مجموعه کهکشانى که مثلا 2 میلیارد سال پیش انتشار یافته ممکن است‏بستگى به سنشان داشته باشد و تک تک آنها تحولى محدود و ویژه خود را پشت‏سر گذاشته باشند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 34  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تئوری هاى آغاز آفرینش

تحقیق در مورد تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون


تحقیق در مورد تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:15

 

 

 

 

 

 

حجاب خوب کدام است  و حجاب بد کدام؟

 

تاریخچه حجاب :

 

حجاب :

 

مقدمه :

 

 

آنچه مسلّم است و از کتاب های موجود پیداست حجاب در قبل از اسلام در بین ملّت های یهود ، ایران باستان و هند وجود داشته است.

و این قانون حجاب از قانون حجاب اسلامی بسی سخت تر بوده است.  

ویل دورانت می گوید : 1 ( اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت مثلا بدون آنکه چیزی بر سر داشته باشد به میان مردم می رفت و یا در خانه آنقدر بلند صحبت می کرد که همسایگانش صدایش را می شنیدند شوهر حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.)

و همچنین در جای دیگر می گوید : 2 (در زمان زرتشت زنان با منزلتی عالی به میان مردم می رفتند.)

و بعد از آن می گوید : (مقام زن در زمان داریوش تنزّل پیدا کرد و در زمان وی زنان پادشاهان حق نداشتند از حرمسرا ها خارج شوند و در مواقعی زنان از محارم خویش نیز محروم بوده اند. و زنان حائض در اتاق هایی محبوس می شده اند و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود.)

آیا این جمله ویل دورانت که می گوید : ( و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود ) درست است ؟

طبیعتا خیر. زیرا در اسلام زنان حائض از برخی عبادات مانند: نماز و روزه معاف می باشند ولی آنها می توانند در هر موقعی با دیگران معاشرت کنند و در  رابطه با اینکه به عقیده ویل دورانت حجاب از ایرانیان قبل از اسلام به مسلمانان بعد از اسلام سرایت کرده صحیح   نمی باشد ، چون قرآن   قبل از  اسلام آوردن ایرانیان ،  آیات حجاب را تبیین کرده بود . 

ویل دورانت در قسمت دیگری   می گوید :   3 ( بعد از هجرت ، پیامبرزنان را از پوشیدن جامه گشاد نهی می کرد امّا بعضی از عرب ها با وضع بسیار زیبا و دلربایی از خانه هایشان خارج می شده اند.)

این سخن ویل دورانت غلط است زیرا عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:

( مرحبا بر زنان انصار که بعد از نزول آیات سوره ی نور4 دیگر دیده نشد که مانند سابق بیرون بیایند و سر خود را با روسری های سیاه پوشاندند.)

تاریخچه حجاب :

حجاب یا پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادت‌بخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو   قرن نخست هجری به گونه‌ای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد   پذیرش واقع شده و بدان عمل می‌شده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان  ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان و رعایت سالم حقوق و  حدود در روابط   میان مردان و زنان بوده است.

  امواج مهاجم استعمار بورژوایی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غرب‌زدگی شبه   مدرن دلایل متعددی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانم‌ها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هویت‌بخش و عزت‌آفرین بود و موجب می‌شد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدل‌های رفتاری بیگانه، گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بی‌هویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو از عوامل  حفظ  استقلال  هویتی مردم ما بود  و شبه‌مدرنیست‌ها که سودای وابستگی ایران را در سر داشتند، دل‌خوشی از آن نداشته و ندارند. ثانیاً حجاب زن ایرانی به عنوان لباس عفت و پاکدامنی  و ساده‌زیستی او موجب مصونیت   زنان  و حتی مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرف‌زدگی و فرهنگ کالای می‌گردید. ازاین رو خود به خود راه را بر سیطره‌ی  نظام   سرمایه‌سالاری و تبعات آن می‌بست .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون

مقاله آغاز هنر

اختصاصی از نیک فایل مقاله آغاز هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله آغاز هنر


مقاله آغاز هنر
دانلود مقاله آغاز هنر
این فایل در قالب Word قابل ویرایش، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی می باشد
 
قالب: Word
 
تعداد صفحات: 7

توضیحات:

در دوره پارینه سنگی مهم‌ترین وظیفه گروه‌های انسانی (شکارگر) شناخت خصوصیات حیوانات و چگونگی شکار آن‌ها بود و بهترین راه بیان نیازها و انتقال فکر، تصویر بود.
بر سطح دیوار غارها و پناهگاه‌های ناحیه آلپ در اروپا با رنگیزه های معدنی مانند گِل اُخرا و خاک سرخ یا سیاه (دوده زغال یا سوخته استخوان مخلوط با پیه جانوران) نقاشی یا کنده کاری شده‌اند. مشهورترین این تصاویر بر دیوارهای داخلی و سقف غارهای آلتامیرا 1 و لاسکو 2 در فاصله 15000 تا 10000 سال پیش از میلاد کنده، نقاشی و یا تراشیده شده‌اند. بعضی از آن‌ها مثل تصویر گاو وحشی زخم خورده، بسیار زنده و واقع نما است.
خطوط کناره نما و سایه‌اندازی ظریف و ماهرانه و استفاده از برجستگی‌های سنگ‌ها سبب نمایش حجم و برجستگی‌های اندام جانور شده و با وجود اینکه تصویر اسب و گاو نیم رُخ هستند، برای بُعد نمایی، دو گوش اسب و دو شاخ گاو نشان داده شده است. این تصاویر جنبه تزیینی نداشته و هدف از ایجاد آن‌ها، بخشی از آیین جادو و باروری بوده، آن‌ها بر این تصور بودند که با ترسیم شکل جانور روح آن را به تصاحب در می‌آورند.
نقاشی‌هایی که در نقاط پنهان و دور از دسترس درون غارها انجام شده، از دقت زیادی برخوردارند. 

دانلود با لینک مستقیم


مقاله آغاز هنر

دانلود مقاله اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم هجریچکیده

سرزمین کهنسال ایران از دیرباز مهد پرورش دانشمندان و ادیبان بسیاری در زمینه های مختلف بوده است که آثار باز مانده از آنها جایگاه خاصی برای این کشور در میان سایر ملل جهان به وجود آورده است. در بین شهرهای هنر پرور این سرزمین نیز برخی از آنها، مقامی بس رفیع به خود اختصاص داده اند که شهر اصفهان از آن جمله می باشد.
اصفهان نامی آشنا در تاریخ و فرهنگ و ادبیات عربی است زیرا بزرگان و نام آوران بسیاری که از آنان، کتابها و آثار پر بها و ارزشمند باقی مانده منسوب به این شهر می باشند.
زبان و ادبیات عربی در این خطه از قرن چهارم هجری شکل می گیرد و در سده های پنجم و ششم به اوج خود می رسد به طوری که در سده چهارم هجری، اصفهان، بغداد ثانی لقب یافت.
در بررسی ادبیات منظوم عربی در اصفهان از سده ی چهارم تا ششم هجری به مضامین مدیحه سرایی و اشعار حکمی و وصف که بیش از سایر موارد در میان سروده های شاعران عربی سرای اصفهانی به چشم می خورد و نقطه مشترک میان اکثر آنهاست پرداخته شده است.

مقدمه:
شکر و سپاس بی قیاس خداوند عزوجل را سزاست که یگانه بی همتا و آفریننده باغ رنگارنگ این جهان زیباست، او که در ایجاد این کائنات عظیم و این ستارگان درخشان و کهکشانهای وسیع بی سقف و بی ستون و این آسمان بلند نیلگون به نصیر ووزیر محتاج نگشت و در خلقت موجودات مشاورت نفرمود، بخشنده بی منت، آفریدگار پر رحمت، ارحم الراحمین.
افضل صلوات و اکمل تحیات برسید مرسلین و خاتم نبیین، مفخر موجودات، سرور کائنات، شفیع موید رسول مسدد ابوالقاسم محمد (ص).
از دورترین ادوار تاریخ تاکنون همواره طبع لطیف و اندیشه ظریف و قدرت خلاق قوم ایرانی همراه با خلق و خوی نرم و روحیه ی حساس، این ملت را از دیگر اقوام متمایز ساخته است. آنها همواره نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه ی علم و ادب از زمانهای قدیم تا کنون ایفا نموده اند. چنین نقشی در توسعه زبان و ادبیات عربی نیز چشمگیر بوده است.
بر کسی پوشیده نیست که علوم زبانی از جمله صرف و نحو و بلاغت، به دست ایرانیان فرهیخته پرورش یافت و به حد کمال رسید. نام بزرگانی چون سیبویه و ابو علی فارسی و نیز سکاکی و خطیب قزوینی و امام فخر رازی همواره بر تارک این علوم می درخشند. کتابت عربی نیز از آغاز حیات فنی خود، پرورش یافته ی ذوق ایرانیست تا آنجا که گفته شده است «بدئت اللکتابه بعبد الحمید و ختمت بابن العمید» هر دو شخصیت مذکور که آغاز و سرانجام کتابت به آنها نسبت داده شده است از نژاد ایرانی اند و سبک نگارش ابن عمید از سده ی چهارم هجری تا سالیان آغازین نهضت ادبی معاصر عربی به عنوان سبک غالب درنزد عموم نویسندگان عربی به شمار می آمد.
در میان شهرهای این سرزمین یگانه، اصفهان بزرگ به شهادت آثار شگرف باستانی و کتب ارزشمند علمی و ادبی که زینت بخش موزه ها و کتابخانه های معروف دنیاست با ارائه و عرضه نوابغ علمی و شعرای برجسته، جایگاه ویژه و ممتازی را به خود اختصاص داده است.
با توجه به اینکه سده ی چهارم تا ششم هجری زمان شکوفایی ادب عربی در اصفهان می باشد لذا در پایان نامه مذکور برآنیم که با معرفی شاعران عربی سرای اصفهان و بررسی سروده های ایشان، سیر تغییر و تحول ادبیات منظوم عربی را در این خطه، مورد تحقیق و ارزیابی قرار دهیم.

یا اصفهان
یا اصفــهان ترنمی انغــــامی و تجملی بجمالک الــــــــمترامی
و تبختری بحضاره شـــیدتها وقد اعتلت بسموک المتســــــامی
و تسنمی ظهر الجـــبال الشمـ ـم حیث تشامخت بشموخک القوام
و تزینی بحدائق الزهـــــرالتی قد زینت «زاینده رود» الــــــنامی
سحرالربیع اتی لینزل فــی ربو عک فا قبلیه بــــقدک الـــــهندام
والصیف فی سیما سمائک یحتمی بحمیم حـــــب فـی سناک الحامی
هذا خریفک جنه فرشــــت باو راق تــــجنن قـــــلبی المــــهتام
اما الشتاء فانت فیه عروســـــه هیـــــــا ارقصی فـــی نشوه وهیام
عجبا لریشه راسم رسم الجــما ل ویاله مـــــــن خــــــالق رسام
رسم الجمال بنهرک الساری الذی یجری کـــــــجیش باســـل مقدام
بلجین ماء یرتدی ثوب الـعروس ویلتوی فـــــــی مجمــــع الاجام
بزئیر ریج قد تزمجرفی هــــضا بک مثــــــل صوت الهیثم الضرغام
مالی اراک طـــروبه مــــشتاقه و هل شمـــمت شذا الهوی بکلامی؟
ام اطربتک ریاح شـــوق زودتک تالقاً فـــــــی وجهـــــــک البسام
اوقد اتـــــاک مســــافر او زائر قد حل فیــــــــک فقمت للا عظام
یاضیف هذی جـنه الفردوس فاد خل فی ثــــــــراها آمــــنا بسلام
فنزلت اهلا نــا عـــمین بقولهم لکنهـــــــم فــی الفعل کالصمصام
و وطئت سهلا یرتوی بجداول الـ انهــــــــار تجــــری اسفل الاقدام
هذی صفاهان الـتی ربت لـــکم من راغــــــب لا بــی نعیم السامی
اسمع غانی الاصفهانی و انس مـا تشـــــــــکومن الاوجاع و الا سقام
هذی مـــــدینه نخـــبه شعریه ضاهـــــــت جریرا بـــــل ابا تمام
والبــــحتری و ابافراس و ان هم کـــــــانوا فوارس حــــلبه الاقلام
ذاک الصحابی الجلیل «الفارسی» «سلمان» مــــــــنا اهل بیت کرام
العرب یعتبروننا کــــاعــــاجم بتـــــل نحن اعرب من اهالی الشام
فی الحق نحن نمـیل للاعراب لـ ـکنا عن الــــبطلان فـــی الاعجام
ما ظنکم بی اعجمیا یـنشد الاشـ ـعار تـــــــــروی غــــــله الهوام
ابیات حب بات یــــرویها الـوری فتــــــــداولت کــــــتداول الایام
لــــسنا أقل عــــروبه من أردن و مــــــــن الکویت فهـم بنوأعمام
قد نسبق البحرین فی الا بحارفی بحـــــــرین: علـــــم نا فع و غرام
فی أرضنا برزت صروح شامخت بعلو هامتهــــــا ذری الاهرام
بل نحن اعرق من عراق الرافدیـ ـن فکم لنا من عالم عـــــلام
کم قد صرفنا العمر فی نحو العرو به و البلاغه طیله الاعــــــوام
نحن الفوارس فی العروبه غیر ان لافضل بالاحســـــاب والاقوام
فالفضل بالآباء والاجـــــــداد لا یجدی اذاحلت دجــی الاظلام
یا ایها الخلان بورک جــــمعکم فی مجمع هبوا لشرب مـــدام
من کاس حب نابض بـقلوب من شربوا رحیق الحق فی الاسـلام
فتد فقط بغزیر علمکمو لـــــنا کتدفق الاشعار بالالـــــــهـام
وسلام خاقانی الیــــکم فانعموا بنعیم رب العز و الاکــــــــرام
یا اصفهان تـــــــرنمی اغنامی و تجملی بجـمالک الـــمترامی
اصبحت عــــاصمه الثقافه للذیـ ـن قدارتوا من منهل الاســـلام
د. محـــــــمد خــــاقانــی

 

 


فصل اول
کلیات

1-1-بیان مسئله
از هنگامیکه تازیان با به دست گرفتن لوای اسلام از جزیره العرب بیرون تاختند و کشورهای هم جوار را گشودند زبان عربی همراه با گسترش اسلام در سرزمینهای حوزه تمدنهای اسلامی رواج یافت، پس ایرانیان نیز در این میدان بعد از پذیرش آیین اسلام در زمینه های علمی مختلف برای کمک به رشد نهال نو پای اسلام کمر همت بستند و از زبان عربی به عنوان وسیله ای مناسب برای انتشار یافته های علمی و ادبی در سراسر تمدن اسلامی بهره بردند و در تقویت و تحکیم بنای رفیع زبان و ادب عربی بیش از تازیان تلاش نمودند.
بتدریج ایران کانون علوم و ادب عربی گردید و در نتیجه علاوه بر دانشمندانی که به بررسی جنبه های مختلف علوم و معارف روی آوردند اهل ذوق و قریحه ادبی نیز سرودن اشعار عربی را آغاز کردند و آثار گرانبهایی را در این خصوص آفریدند.
در این میان، شاهد ظهور مراکز علمی وادبی بزرگی همچون اصفهان می باشیم که گاه حتی نام بغداد را نیز تحت الشعاع خود قرار می دادند. تبلور ذوق بی بدیل، هنر اصیل، خلاقیت شورانگیز، صفای دل انگیز، هوای روح بخش و چشم اندازهای زیبای اصفهان، این شهر را به منطقه ای رویایی و مقصد شیفتگان علم و ادب مبدل ساخت، البته خاستگاه این همه ذوق و هنر شکوهمند را باید درتراوش افکار و رفتار هزاران شاعر و ادیب و دانشمند گرانقدر اصفهانی جستجو نمود که در تلاطم امواج زمان، از این خطه ی دیبا، گوهری تابناک پرداختند و مکتب اصفهان را در شعر و ادب، حکمت و هنر آفریدند.
خطه اصفهان، این کانون رشد و بالندگی فرهنگ و هنر اسلامی – ایرانی، نه تنها مکتب زاینده ی ادب فارسی، بلکه سر چشمه جوشان ادب عربی نیز بوده است. بنا بر شواهد مکتوب تاریخی، ادبیات عربی از سده ی چهارم هجری در این منطقه شکل می گیرد و در سده های پنجم و ششم به اوج خود می رسد.
کتابهای تراجم و آثار تاریخی که، به جمع آوری آثار ایرانیان عربی سرای پرداخته اند و براساس مناطق جغرافیایی باب بندی و تفصیل شده اند بی استثنا بخشی را به شاعران اصفهان اختصاص داده اند. بررسی این کتابها و تامل در آنها از اهیمت و نقش شاعران اصفهانی در ادب عربی حکایت دارد به عنوان نمونه، ثعالبی در یتیمه الدهر در فصلی با عنوان «فی محاسن اهل العصر من اصفهان» در کنار وصف اهمیت این شهر، به معرفی شش تن از بزرگان شعر و ادب عربی اصفهان در عصر خویش پرداخته است.
مفضل ما فروخی اصفهانی در اثر جاودانه ی خویش «محاسن اصفهان» سروده های بسیاری را از شاعران اصفهانی و دیگران در وصف اصفهان و زیباییهای آن بیان نموده است.
با خرزی نیز در کتاب دمیه القصر، در فصل جداگانه ای بیش از ده تن از شاعران اصفهانی را بر شمرده و در مقدمه کتاب از سفر به شهرهای مختلف و از جمله اصفهان یاد کرده است.
عماد الدین اصفهانی که خود از ادیبان برجسته اصفهان است بخش دوم کتاب خریده القصر و جریده العصر را به فضلای عجم و فرس اختصاص داده و این بخش را با یاد فضلای اصفهان آغاز کرده و اصفهان را سزاوار این تقدیم دانسته است. وی حدود هفتاد نفر از بزرگان علمای اصفهان را معرفی نموده است.
نکته ی قابل توجهی که در سروده های اصفهانیان در این دوره ی زمانی، قابل ذکر می باشد کثرت مدیحه سرایی در میان آنهاست که این مساله با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر، امری عجیب به نظر نمی آید پس از آن به ترتیب اشعار حکمی و وصف، مضامینی هستند که بیش از سایر اغراض در بین منظومه های عربی سرایان اصفهانی دیده می شود، لذا در صدد برآمدیم که سه مضمون شعری فوق را با عنایت به حجم انبوه آن در میان سروده ها، مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم.
1-2- اهداف تحقیق
1. بیان اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم هجری.
2. بررسی چگونگی گسترش زبان و ادبیات عربی در اصفهان
3. بررسی مضامین شعری مدح، حکمت و وصف در این خطه در زمان مشخص شده و بیان موارد تقلید و نوآوری در آنها.
4. معرفی آثار و احوال شاعران عربی سرای اصفهان و بیان زندگی علمی و ادبی مشهورترین ایشان.
1-3- پیشینه تحقیق
از زمان تاسیس رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاههای ایران، مقاله ها و پایان نامه های بسیاری در مورد تاریخ و ادبیات عربی در کشورهای مختلف نوشته شده و مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است، اما بندرت در خصوص تاریخ و ادبیات عربی در ایران، و ادبای ایرانی عربی سرای، کار تحقیقی صورت پذیرفته است البته این امر، طبیعی به نظر می رسد زیرا کتاب، که مهمترین ابزار تحقیق پژوهشگر در این رشته می باشد در موضوع مذکور، بسیار کمیاب و اندک است و به جز مطالبی پراکنده در برخی کتابهای موجود، چیز دیگری در دسترس محقق وجود ندارد.
در خصوص موضوع پایان نامه مذکور نیز باید به صراحت بیان کنم که تاکنون هیچ کار تحقیقی در این مورد انجام نشده و مطلبی در این موضوع مشاهده نگردیده است.
1-4- روش کار
مطالب و مندرجات کلی این پژوهش، پس از بیان کلیات در فصل اول آن، در چهار فصل اصلی گنجانده شده است که در این قسمت به طور گذرا به این سر فصلها اشاره می کنم:
در فصل دوم، تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم هجری مورد بررسی قرار گرفته است. در این قسمت به چگونگی گسترش زبان و ادبیات عربی در اصفهان ومعرفی منابع اصلی در راستای موضوع پایان نامه پرداخته شده است.
در فصل سوم، ادبیات منظوم عربی در اصفهان مورد بررسی و تحقیق واقع شده است. در فصل مذکور، سه مضمون شعری مدح، حکمت و وصف که اکثریت قریب به اتفاق مضامین سروده های ادبای عربی سرای اصفهانی را تشکیل می دادند مطرح گردیده و در هر قسمت با بیان ویژگیهای این اغراض در دوره های پیشین و سپس عصر عباسی، به ذکر اشعار ادبای اصفهانی سده ی چهارم تا ششم هجری پرداخته و شرح حال کوتاهی از زندگی شاعران و آثار برجسته علمی و ادبی آنها ارائه شده است.
در قسمت اشعار حکمی نیز با تقسیم بندی موضوعی، سروده های حکمی شاعران اصفهانی در این دوره ی زمانی مشخص به صورت کامل جمع آوری شده و یک فرهنگ کامل از این مضمون شعری، تدوین شده است.
در فصل چهارم این پایان نامه ، آثار و احوال شاعران مشهور اصفهان مورد بررسی قرار گرفته است.
و در فصل آخر نیز به نتیجه گیری از بحث اکتفا شده است.

 

فصل دوم
نگاهی به تاریخ شهر اصفهان


2-1- وجه تسمیه ی اصفهان
اصفهان از جمله شهرهایی است که شاید تاریخ و سابقه ی آن به سابقه و قدمت کشور ایران برسد و در عموم دوره های تاریخی از شهرهای بزرگ و معروف ایران به شمار می رفته است.
نویسندگان قدیم، بنای اصفهان را به تهمورث دیوبند سومین پادشاه از سلسله ی پیشدادیان نسبت داده اند. اصفهان در دوره ی هخامنشیان به نام (گابا) و یا (گی) شناخته شده است که محل تقاطع راه های عمده و اقامتگاه سلطنتی شهر یاران هخامنشی بوده است کلمه ی (گابا) یا (گابن) ابتدا در ضمن جنگهای اسکندر و بعد در وقایع جنگهای جانشینان او در زبان یونانی ها راه یافت. (کتابی، 1375 هـ ، 1/ مقدمه)
نویسنده ی معجم البلدان در این خصوص، چنین می گوید: «برخی از اصحاب تاریخ و سیر، نام این شهر را به نام اصبهان بن فلوج لفطی بن یونان بن یافث می خوانند و ابن الکلبی، آن را به نام اصبهان بن فلوج بن سام بن نوح (ع) می داند.» (یاقوت الحموی، بی تا، 1/168)
او در ادامه از گفتار دیگر علماء چنین نقل می کند: «ابن درید معتقد است که اصفهان مرکب از (اصب) به معنی شهر در زبان فارسی و (هان) به معنی سوار می باشد پس اصفهان به معنی شهر سواران است. حمزه بن حسن نیز در تاریخ اصفهان خود، کلمه اصبهان را مشتق از لشکر می داند و هنگامیکه این لفظ را به فارسی برگردانند اسپاهان می گردد که جمع اسپاه است و اسپاه نام لشکر و سگ است و تناسب معنی این دو لفظ از یک نظر است که وظیفه هر دو پاسبانی می باشد پس اصبهان را به همین سبب که محل لشکر بوده اسپاهان خوانده و گاه به سگستان نیز تعبیر نموده اند» (همان)
اکثر پژوهشگران و نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان مرکز گردآمدن سپاه بوده و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند: کرمان، فارس، خوزستان، سیستان، ... در این ناحیه گرد می آمدند و به سوی محل نبرد رهسپار می شدند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربی شده و به گونه ی «اصفهان» درآمده است. (افشار سیستانی، 1378 هـ، ص 78)
مفضل بن سعد بن حسین ما فروخی اصفهانی نویسنده ی کتاب «محاسن اصفهان» درباره ی این نام چنین می نویسد: گفته شده که در اصل، کلمه ی اصفهان اسفاهان بوده و در زمان حکومت ایرانیان گودرز بن گشواد برآن مستولی و مالک بود. او هر گاه قصد مبارزه و نبرد با دیگر سرزمینها را داشت هشتاد پسر صلبی وی که همگی از جمله ی سوارکاران جنگی و دلاوران صحنه ی نبرد و فرزانگان بودند به همراه فرزندان ونوادگانشان و سایر خدمتکاران با تجهیزات کامل جنگی جهت نبرد آماده می شدند و مردم به این لشکر مهیا برای مبارزه، اسفاهان می گفتند که بتدریج به همین نام شهره گشت (المافروخی الاصفهانی، بی تا، ص 6)
ما فروخی بار دیگر سخن از سپاه و سپاهی گری به میان آورده و چنین می نگارد: در روایت آمده است که اردشیر بابکان گفت هرگز بر هیچ حکومتی پیروز نشدیم و بر سرزمینی تسلط نیافتیم مگر آنکه اصفهانی ها به ما یاری رساندند.همچنین خسرو پرویز گفت که در حکومت و فرماندهی خویش، تنها با همکاری و کمک رسانی اهل اصفهان موفق شدیم. انوشیروان نیز در این مورد، لشکر و سپاه اصفهان را بر تمام لشکرهای جهان ترجیح داده و از میان آنها، فریدون و اطرافیانش را انتخاب می نماید (همان، ص 41-42)
گفتار بالا می رساند که این نام با سپاه و سپاهی گری ارتباط داشته است. واژه ی سپاه در پارسی باستان به معنی اسب نیز آمده است زیرا اسب جزء کار سپاه بوده است. اسب در نزد آریایی ها از جایگاه با ارزشی برخوردار بوده و بسیاری از بزرگان و یا نام آوران ایرانی به نام اسب، نام گذاری می شده اند، مانند: گشتاسب، لهراسب، جاماسب، .... که همه ی این نام ها، واژه ی اسب دارند. (افشار سیستانی، 1378 هـ ، ص 81)
2-2-1- پیش از اسلام
منطقه ی مهم و استراتژیک اصفهان، در روزگار باستان از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و در مسیر مهاجران فلات ایران به سرزمین ایلام بوده است. در نیمه ی دوم هزاره ی چهارم پیش از میلاد مسیح، گروهی از ساکنان فلات مرکزی ایران از منطقه ی اصفهان کنونی راه دره ی کاروان را پیش گرفته و به دشت حاصلخیز ایلام گام نهادند.
شهر اصفهان، مرکز این منطقه ی مهم، روزگاری پایتخت ایران به شمار می رفته و در دوران ایلامی ها، استان کنونی اصفهان یکی از ایالت های کشور انزان یا انشان بوده است.
منطقه ی اصفهان در زمان هخامنشیان بسیار آباد بود و یکی از ایالتهای آن خاندان به شمار می رفته و ایالت انزان و مرکز آن به نام گابیان محل حکمرانی پادشاهان هخامنشی بوده است. (هنرفر، 1344 هـ، ص 1-3)
در دوران اشکانیان این منطقه یکی از ایالتهای پهناوری بوده که در حکمرانی پادشاه اشکانی قرار داشت و شهر اصفهان پایتخت آن بود و حاکم آن، عنوان شاه داشته است.
در زمان ساسانیان نیز استان اصفهان محل حکمرانی و سکونت اسپوهران یا اعضای هفت خانواده ی بزرگ ایرانی بوده است، این استان در دوران ساسانی اهمیت بسیاری داشت و مرکز سپاه بودن آن، نه تنها بر جنبه ی دفاعی و نظامی بودن منطقه مذکور بلکه بر ارزش جغرافیای آن نیز افزود. (افشار سیستانی، 1378 هـ ، ص 82)
2-2-2- در دوره های اسلامی
پس از انقراض دولت ساسانیان، اصفهان نیز مانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران در زمان عمر، دومین خلفیه ی مسلمین به دست عربها افتاد. جریان واقعه به صورت خلاصه از قرار زیر است:
پس از فتح نهاوند، عمر به عبدالها بن عبد اله بن عتبان که از جمله ی انصار بود فرمان داد تا با سپاهی برای فتح اصفهان حرکت کند و ابتدای سپاه او به فرماندهی عبد الهه بن ورقاء ریاحی حرکت کرد و فرماندهی سمت راست و چپ لشکر نیز به دستور عمر، به دو سردار یکی عبدالهن بن ورقاء اسدی و دیگر عصمت بن عبداله بن عبیده بن سیف سپرده شد، در این موقع اصفهان دارای نیروی توانمندی بود که فرماندهی آن با فاذوسفان بود. صف مقدم لشکر او تحت فرماندهی پیرمردی سالخورده به نام شهر براز جادویه قرار داشت آنها برای مقابله ی با اعراب از اصفهان بیرون آمدند و در دهکده ای از توابع اصفهان، دو لشکر با یکدیگر برخورد کردند و جنگ شروع شد. در این نبرد شهر براز جادویه - فرمانده ی قوای اصفهان – به دست عبدالهد بن ورقاء کشته شد و لشکریان فرار کردند و از آنجا که فرمانده اصفهانیان پیرمرد بود اعراب،محل جنگ را «رستاق الشیخ» نامیدند که تا چند قرن این اسم باقی ماند و این منطقه اولین جایی بود که از اصفهان فتح گردید. آنگاه عبد الهب از رستاق الشیخ به سوی جی حرکت کرد و آن را در محاصره گرفت فاذوسفان که عنوان شاهی اصفهان را داشت با لشکر خود از شهر خارج گردید و چون به عبدالها فرمانده کل قوای عرب رسید به او پیشنهاد کرد که، لشکریان من و تو دست از جنگ بردارند و فقط من و تو با هم جنگ تن به تن می کنیم، اگر مرا کشتی که سپاه اصفهان تسلیم تو خواهد بود و اگر من تو را کشتم لشکر عرب برای من خواهد بود، عبدالهگ بن عتبان این پیشنهاد را قبول نمود و با هم به مبارزه پرداختند چون روبروی یکدیگر قرار گرفتند عبدالهم از فاذوسفان پرسید، جنگ را من آغاز کنم یا تو؟ فاذوسفان گفت: من آغاز می کنم. بنابراین عبدالهه برای مبارزه ایستاد و فاذوسفان نیزه ی خود را به زین اسب او فرو برد و زین و بند را از پشت اسب، به یک جا برکند و لیکن عبدالهن ماهرانه بر اسب ایستاد و به چابکی بر پشت اسب بی زین، قرار گرفت و خواست که با فادوسفان نبرد نماید؛ فاذوسفان به او گفت: من دلیری و مردانگی تو را آزمودم و دوست ندارم با تو جنگ کنم پس به نزد لشکریانت برگرد تا با تو صلح کنیم و اصفهان را به تو بسپریم. (یاقوت الحموی، بی تا، ص 169-170)
به این ترتیب شهر با عظمت اصفهان به تصرف عربها درآمد و بنا شد هر که از مردم اصفهان بخواهد در اصفهان بماند و اموال خود را مالک باشد جزیه دهد و هر کسی به دادن جزیه حاضر نشد سرزمین خود را ترک نماید. به جز سی نفر از اهالی اصفهان که راهی کرمان شدند، بقیه ی مردم به پرداخت جزیه تن در دادند و در اصفهان ماندند و شرایط مصالحه و تسلیم اصفهان بین طرفین مقرر گردید. اصفهان در سال 19 و یا 21 هجری به دست عربها فتح گردید، البته برخی از مورخان آورده اند که پس از عقد قرارداد صلح، دیری نگذشت که مردم اصفهان سر به شورش برداشتند و فرمانده عرب را به قتل رسانیدند و چون این خبر به عمر رسید خلیفه، ابوموسی اشعری را به قصد تسخیر مجدد اصفهان مامور نمود. ابوموسی اشعری در راس لشکری مجدداً اصفهان را فتح نمود و این فتح را به سال 23 هجری نگاشته اند که از آن زمان به بعد اصفهان برای مدت سه قرن تحت سلطه و نفوذ خلفای اسلامی واقع شد و جزئی از امپراطوری اسلام گردید.(طبری، 1357، هـ، 3/ 223-224)
در دوره ی خلفای راشدین و بنی امیه اصفهان از لحاظ اداره ی امور زیر نظر حاکمان عراق بود و آنها معمولاً حاکم اصفهان را تعیین می کردند. بعد از زوال دولت امویان در سال 132 هجری و به هنگام خلافت ابوجعفر منصور (م 158 هـ) اصفهان از نو رو به آبادانی نسبی نهاد و به دنبال آن بسیاری از توانگران عرب به این شهر روی آوردند و در آنجا ساکن شدند. منصور در سال 152 هجری قصر و مسجد جامعی در آنجا بنا نهاد و نیز بارویی به دور آن کشید و شهر گسترش یافت که در عراق و خراسان آن روزگار، بزرگ تر از آن وجود نداشت. (سعیدی، 1379 هـ، 9/170)
پس بطور کلی سقوط ایران و از آن جمله اصفهان و تصرف آن توسط اعراب را می توان در نتیجه ی علل زیر برشمرد:
1- جنگهای پی در پی میان ایران و امپراطوری روم که باعث ضعف هر دو کشور و تحلیل قوای آنها شد، و هر دو دولت بزرگ دنیای آن روز را خسته و فرسوده کرد، قتل عام ها و چپاولهای سرزمینهای دو کشور، هر دو طرف را به نهایت خستگی افکند.
2- انحطاط دینی و اخلاقی روحانیون زردتشت که اکثر آنها از تعالیم حقیقی زردتشت بی خبر ولی پیوسته از حمایت پادشاهان ساسانی برخوردار و بر همه چیز مردم مسلط بودند و با تعصب بیش از حد خویش مردم را تحت فشار گذاشته و کار مذهب را منحصر به اجرای تشریفات و آداب خسته کننده نموده بودند به حدی که بسیاری از مردم ایران از مذهب زردتشت گریزان شده و مشتاقانه در جستجوی دین حقیقی بودند.
3- بی کفایتی چند تن از آخرین پادشاهان سلسله ی ساسانی و تباهی و فساد دربار و عیاشی آنها مانند خسرو پرویز که تجملات درباری او از حد گذشت چنانکه جلال و شکوه بارگاه او نه سابقه ای داشت و نه بعدها نظیری در ایران پیدا کرد.
برخی از مورخان عده ی زنان حرمسرای او را مجموعاً دوازده هزار تن نگاشته اند. وجود چنین حرمسرای بزرگ و مخارج هنگفت دربار و هزینه ی لشگر کشی های متمادی، از ظلم و ستم بی نهایت او بر مردم ایران حکایت می کند.
4- رواج حیله و نیرنگ و برادر کشی، و در نتیجه ناپایداری و آشفتگی بسیار در دربارهای حکومتی ایران؛ به صورتی که در ظرف پنج سال یعنی از 628 تا 632 میلادی و از زمان پادشاهی شیرویه تا بر تخت نشستن یزدگرد سوم، دوازده نفر یکی پس از دیگری تخت سلطنت را اشغال کردند.
5- وجود اختلاف شدید طبقاتی میان مردم ایران در قبل ازا سلام، به گونه ای که تمام مزایا در اختیار طبقات ممتاز جامعه قرار داشت وکار و فعالیت، سهم طبقه ی کارگر و کشاورز بود.
6- عامل دیگری که این فتح و غلبه را برای تازیان آسان نمود سادگی مذهب اسلام و سهولت عمل کردن به دستورات آن و استوار بودن پایه های این دین بر آزادی و عدم تبعیض و سعادت فرد واجتماع بود.
ذکر این نکته نیز لازم است که در مناطق تحت تصرف تازیان، مردم ایران یک مرتبه به اسلام نگرویدند زیرا قبول اسلام امری اجباری نبود و مردم مختار بودند که بر مذهب خود باقی بمانند و جزیه دهند و یا اینکه اسلام را اختیار نمایند. پس بتدریج مردم، مسلمان شدند بطوری که تا قرن چهارم هجری می بینیم در بعضی از شهرهای ایران، آتشکده ها کماکان بر پا بود و پیروان مزد یسنا مطابق آیین خویش رفتار می کردند. (صفا ، 1376 هـ ، ص 52-56)
2-2-3- در دوره زیاریان
اصفهان تا ابتدای قرن چهارم هجری تحت تصرف و تسلط خلفای اسلامی باقی ماند و به سال 319 هجری توسط مرداویج (م 323 هـ) فتح گردید و مرداویج یا مردآویز فرزند زیار که نسبش به قباد ساسانی می رسید در ابتدا از اتباع اسفاربن شیرویه (م 316 هـ) بود ولی بعداً از او روبرگرداند و در طالقان به سال 316 هجری، او را به قتل رسانید و در ری مستقر شد و ماکان بن کاکی (م 329 هـ) از خراسان به خدمت او آمد و به حکومت گیلان و طبرستان مامور گردید. پس از مدتی رابطه ی میان آن دو به هم خورد ومرداویج به قصد دفع ماکان به طبرستان تاخت و ماکان را مغلوب نمود و طبرستان و گرگان و دامغان و قسمتی از عراق را به تصرف درآورد و متصرفاتش از یک طرف با ممالک سامانی و از طرف دیگر با نقاطی که تحت اداره ی خلفیه عباسی بغداد بود مجاور گردید در سال 319 هجری، مرداویج از ری به همدان حرکت کرد و بر آنجا مستولی شد. آنگاه عازم فتح اصفهان شد و آنجا را نیز تسخیر نمود و پس از فتح اصفهان و اهواز، از این مسیر نیز با عراق همسایه شد لیکن به جای تجاوز به سرزمینهای حکومتی، نماینده ای پیش مقتدر خلیفه روانه کرد و تعهد نمود که سالی دویست هزار دینار از مالیات همدان و دینور را به او واگذارد. (ابن مسکویه، 1332 هـ، 5/162)
حدود سال 317 هجری، سه پسر بویه ماهیگیر به نام های علی (م 338 هـ) و حسن (م 366 هـ) و احمد (م 356 هـ) که در لشکر ماکان خدمت می کردند به خدمت مرداویج درآمدند و اعتبار و شوکت او، روز به روز افزایش یافت به حدی که می توان گفت شکوه و هیبت او را در دوره های اسلامی هیچ یک از کشور گشایان نداشته اند، تختی از زرناب جواهر نشان ساخته بود و بر آن می نشست و دستور داد تاجی مانند تاج انوشیروان برای او ساختند. (همان، 5/277)
مرداویج حکومت کرج را به علی پسر بویه که بعدها عمادالدوله لقب یافت سپرد او پس از تسخیر همدان، چند تن از سران سپاه خود را با تعدادی از لشکریان، به اصفهان فرستاد تا آنجا را برای ورود او آماده نمایند. آنها نیز کاخ هایی را که ابودلف و احمد پسرش در اصفهان ساخته بودند، و زیباترین ساختمانهای اصفهان بود برای پذیرایی مرداویج، تعمیر و آماده نمودند آنگاه مرداویج با حدود پنجاه هزار از لشکریان خود از همدان به سوی اصفهان حرکت کرد. (ابن خلدون، 1366 هـ، 3/613)
مرداویج به احیای آداب و سنن ملی ایران سخت علاقمند بود ودر آداب و رسوم ساسانی اهتمامی بسزا داشت چنانکه جشن مهرگان و جشن سده را با شکوه هر چه تمام تر زنده کرد و در زمستان سال 323 هجری که آخرین سال حیات وی بود جشن سده را در کنار زاینده رود و در دو طرف آن برگزار نمود. در آن شب، مرداویج دستور داد دو هزار مرغ بریان، دویست گاو و سه هزار گوسفند برای جشن آماده کنند و انواع شیرینی و خوراکیهای دلپذیر دیگر را نیز تهیه نمودند. چراغانی و آتش افروزی بی نظیر در شهر و اطراف آن، چشم بینندگان را خیره می ساخت و جلال و شکوه پادشاهان ساسانی را بیاد می آورد. مرداویج به بازرسی مقدمات این کار مشغول شد و چون آن را حقیر و مختصر یافت درصدد مجازات متصدیان کار برآمد. آنها نیز که از جان خود ترسیده بودند وی را به قتل رساندند.
پس از قتل مرداویج سپاهیان گیل و دیلم از اصفهان به ری آمده و با قابوس بن و شمگیر ملقب به شمس المعالی – برادر وی – بیعت کردند. (همان، 3/619؛ ابن مسکویه، 1332 هـ، 5/312 و 316)
2-2-4- در دوره دیلمیان
پس از قتل مرداویج، علی پسر بویه ملقب به عماد الدوله برادر خود حسن معروف به رکن الدوله را به تسخیر اصفهان فرستاد و حسن پس از فتح اصفهان عازم تسخیر همدان و ری و قزوین و قم و کاشان شد. اما در سال 327 هجری و شمگیر زیاری اصفهان را از دست حسن بن بویه گرفت و حسن به اصطخر گریخت. امیر زیاری سپس قلعه الموت را فتح کرد و به این ترتیب قدرت و شوکتش گسترش یافت و چون ماکان سردار معروف دیلمی که در حیات مرداویج به دربار امیر نصر سامان پناه برده بود در سال 328 هجری امیر نصر را ترک کرده و تحت فرمان وشمگیر درآمده و مامور گرگان شده بود و امیر نصر سردار معروف خود ابو علی چغانی را به تسخیر گرگان فرستاده بود و شمگیر مجبور شده بود قسمت بسیاری از سپاهیان خود را برای جنگ با ابو علی به کمک ماکان بفرستد پس حسن پسر بویه و برادرش علی از فرصت استفاده کرده و دوباره اصفهان را در اختیار خود درآوردند و جمعی از سران سپاهی و شمگیر را دستگیر نمودند. (مجمل التواریخ و القصص، 1318 هـ، ص 391؛ هنر فر، 1344 هـ، ص 34)
اصفهان از این زمان به بعد قلمرو آل بویه گردید و امیران این دودمان بیش از یک صد سال بر سرزمینهای گسترده ای در عراق و ایران که اصفهان از مراکز اصلی آن بود حاکم گشتند و با تصرف بغداد که تحت فرمان ترکان بود بر مرکز نابسامان خلافت عباسی پایان دادند. غلبه ی معزالدوله دیلمی در سال 334 هجری بر بغداد و فروکشیدن مستکفی خلیفه عباسی (333-334 هـ) از مسند خلافت، در واقع پایانی بود بر حاکمیت و قدرت اهل سنت و آغازی بر اقتدار و حکومت عناصر شیعی بر بخشهای گسترده ای از قلمرو شرقی اسلام. (ابن اثیر، 1965 م، 8/451)
پس از مرگ رکن الدوله (366 هـ) ابو منصور پسر سوم او همچنان بر حکومت اصفهان باقی ماند و با مرگ او در سال 373 هجری، وزیر دانشمندش صاحب بن عباد به اطاعت فخرالدوله گردن نهاد و او که بر مناطق جبال و ری و گرگان و طبرستان حکم می راند صاحب را که سالها در اصفهان کرسی صدرات داشت به وزارت برگزید. اصفهان تا زمان مرگ فخر الدوله (387 هـ) همچنان جزو قلمرو حکمرانی او بود. (مجمل التواریخ و القصص، 1318هـ، ص 393-394)
پس از فخر الدوله، پس هشت ساله اش ابو طالب رستم ملقب به مجدالدوله به پایمردی امیران دیلمی بر تخت نشست و مادرش سیده خاتون که سر رشته ی امور حکومت را در دست داشت حکمرانی اصفهان را به پسر دایی خود ابوجعفر محمد بن دشمنز یار ملقب به علاء الدوله کاکویه واگذار کرد. (ابن اثیر، 1965م، 9/207)
بعد از مرگ سیده خاتون (416 هـ) سلطان محمود غزنوی در سال 421 هجری با لشکر کشی به ری و اسارت و قتل مجدالدوله به حکومت این سلسله در آن دیار پایان داد سپس علاءالدوله – حاکم اصفهان – به اطاعت سلطان محمود درآمد و به نام او خطبه خواند تا اینکه در سال 421 هجری مسعود غزنوی به اصفهان حمله برد واین شهر را از دست علاء الدوله بازگرفت و حاکمی از جانب خویش برآنجا گماشت، اما چیزی نگذشت که اصفهانیان با شنیدن خبر مرگ محمود (421 هـ) و بازگشت مسعود به خراسان، بر گماشته ی او شوریدند و او را کشتند. سلطان مسعود بار دیگر بر اصفهان یورش برد و نزدیک به پنج هزار تن از اهالی آنجا را کشت وشهر را تحت فرمان خود درآورد. (همان، 9/398-399)
از این تاریخ به بعد علاء الدوله با جنگ یا صلح با عاملان مسعود بر اصفهان حکومت کرد پس با شکست مسعود از ترکان سلجوقی در دندانقان خراسان در سال 429 هجری و غلبه ی سلجوقیان بر خراسان تا زمان آمدن سپاه طغرل به مناطق مرکزی ایران، علاء الدوله و پسرش ظهیر الدوله مدتی بر اصفهان حکمرانی کردند. (همان، 9/495)
2-2-4-1- خدمات دیلمیان در اصفهان
1. پایتخت بودن اصفهان که سبب گسترش آبادانی آن شد.
2. وزارت چند دانشمند معروف در این شهر که علاوه بر گسترش علم و ادب و تربیت دانشوران، وضع سیاسی اصفهان را نیز متحول نمودند که از جمله ی آنها می توان به اسماعیل صاحب بن عباد، ابو علی سینا و ابو علی احمد بن مسکویه (م 421 هـ) و ابوالفضل بن عمید اشاره کرد.
3. اهتمام به مذهب تشیع و اعتلاء این مذهب و اکرام شیعیان.
4. جدا کردن وضع سیاسی به صورت کلی از دستگاه خلافت.
5. ترتیب دادن زیج شاهی که از ذخایر اصفهان بود. (کتابی، 1375 هـ ، 1/ مقدمه)

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 271   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اصفهان از آغاز تا سده ی ششم

تحقیق در مورد تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت


تحقیق در مورد تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

فهرست مطالب 
پیشگفتار
1 O جغرافیاى ایران
منابع آبى ایران
منابع زیرزمینى ایران
شرایط جغرافیایى ایران
2 O مهاجرت اقوام آریایى
لولوییان
گوتیان (قوطیان )
تیپورى ها
کاسیان
مانناها
کادوسیان و گیل ها
ماردها یا آمارت ها
3 O عصر اوستایى
زندگانى زرتشت
زرتشت و گات ها
خانواده و حکومت در اوستا
طبقات
4 O حکومت هاى ناحیه اى قبل از هخامنشیان
عیلام و ماد
دولت عیلام
حدود جغرافیایى
حکومت عیلام
زندگى اقتصادى و اجتماعى عیلام
دین عیلام
دولت مادها
حدود جغرافیایى
سازمان اجتماعى ماد
سازمان حکومت در ماد
دین ماد
زبان مادها
انقراض ماد و تاسیس امپراتوران هخامنشیان
5 O امپراتورى هخامنشیان
حدود جغرافیایى
قوانین
دین
مالیات
نظام پولى
خانواده و تعلیم و تربیت
طبقات اجتماعى
پیشه وران و سازمان هاى صنعتى
6 O سلوکیان
تشکیلات ادارى سلوکیان
شهرسازى و بازرگانى
7 O پارتیان (اشکانیان )
سازمان حکومت
بردگى در عهد اشکانى
دین اشکانیان
موقعیت اجتماعى زن در دوران پارتیان
8 O ساسانیان
تشکیلات دولت ساسانى
حیات اقتصادى و اجتماعى در دوران ساسانیان
ماهیت اجتماعى رستاخیز مانى
ماهیت رستاخیز مزدک و مزدکیان
نتایج جنبش مزدک
اساس تمثیلى مزدک از جهان
خانواده در دوره ساسانیان
دین در دوران ساسانیان
عوامل سقوط ساسانیان
9 O ورود اسلام به ایران و اثرات آن
علل نفوذ اسلام در ایران
خلفاى راشدین
10 O دولت اموى
وضع ادارى دوره بنى امیه
موالى و بنى امیه
نهضت شعوبیه
انواع مالکیت زمین در دوره امویان
نظام مالیات هاى ارضى در زمان دولت اموى
عوامل انحطاط و سقوط دولت اموى
11 O قیام ابومسلم و انتقال قدرت به عباسیان
12 O ایران در زمان حکومت عباسیان (132 - 656 ه .ق .)
ساخت اجتماعى طبقات در دوره عباسیان
نظام دیوانى در زمان عباسیان
توسعه مالکیت زراعى در زمان خلافت عباسى
مالیات در زمان عباسیان
موجبات ثروت عباسیان
موجبات کمى هزینه ها
موجبات فزونى هزینه ها
علل سقوط عباسیان
13 O حکومت طاهریان
14 O صفاریان
15 O حکومت سامانیان
علل رشد دیوان سالارى
دستگاه ادارى و دربار سامانیان
مالیات در دوره سامانیان
عوامل سقوط سامانیان
16 O دولت غزنویان
موقعیت طبقات در دوره غزنویان
قرمطیان
سرکوبى و کشتار قرمطیان رى
نظام مالى غزنویان
منابع پنج گانه ى درآمد غزنویان
دیوان ها در زمان غزنویان
ارتش در زمان محمود غزنوى
علل انقراض غزنویان
17 O آل بویه
18 O حکومت سلجوقیان
تقسیم بندى دوران حکومت سلجوقیان
دوره ى اول
دوره ى دوم
تشکیلات کشورى :دیوان مرکزى و مامورین آن
نقش علما و قضات و چگونگى تاسیس نظامیه ها
اسماعیلیان و سلجوقیان
انگیزه هاى اجتماعى نهضت اسماعیلیان نزارى
پایگاه اجتماعى اسماعیلیان نزارى
روش هاى مبارزاتى اسماعیلیان نزارى
علل انقراض دولت سلجوقیان
دولت هاى کوچک سلجوقیان (اتابکان )
19 O حکومت خوارزمشاهیان
خوارزمشاهیان و موقعیت ممالک اسلامى
علل زوال امپراتورى خوارزمشاهى
علل پیشرفت چنگیز و مغولان
20 O حکومت مغول در ایران
دیوان در زمان ایلخانان مغول
مناصب شرعى
مالیات و خراج در زمان مغول
اصلاحات غازان خان
انواع مالکیت هاى زمین در زمان مغول
طبقات در عهد مغول
ارباب جزاف - تجار - دلالان - روحانیون - زمینداران بزرگ - عوام
سیرى پیرامون نهضت تصوف در ایران
نهضت سربداران خراسان
علل فروپاشى و زوال سربداران خراسان
قیام مرعشیان
قیام محمد تارابى
21 O دولت تیموریان
جانشینان تیمور
تقسیم بندى و نظام اجتماعى دوره ى تیمورى
اوضاع تشکیلات ادارى و کشورى و لشکرى و مالیات در زمان تیموریان
قضاوت در دوره تیمورى
هنر در دوره تیمورى
22 O حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو
نظام حکومتى ، سازمان ارتش و تشکیلات ادارى
23 O زمینه ظهور سلسله صفوى
نفوذ معنوى خاندان صفوى
تشکیل دولت صفویه
ساختار اجتماعى دولت صفوى
انواع مالکیت ارضى در دوره صفوى
<a href="file:///D:/Users/aaa/Desktop/%D8%A7%D9%BE%D9%84%D9%88%D8%AF%20%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84/7/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE%20%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%D9%8A%20%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2%20%D8%AA%D8%A7%20%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%8A%D8%AA/HTML/do

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت