لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
احکم فقهی)/ دکتر محسن اسماعیلی
احکام و تکالیف اسلامی
اشاره:مقاله، پس از تعریف «امنیت»، به امنیت روانی و ضرورت احساس اجتماعی آن و رابطهاش با حقوق مدنی و حاکمیت، به اهمیت انواع امنیت در منابع اسلامی پرداخته و امنیت اجتماعی - سیاسی را بدون تأمین امنیت فرهنگی، مخدوش خوانده است و در همین رابطه به بحث تبلیغات ضداسلامی، نشر کتب ضلال و برخی مشاغل ظاهراً فرهنگی و نیز به حکم ارتداد، نظر کرده و در عین حال، مجازاتهای فردی و غیررسمی در زمان حکومت اسلامی از ناحیه شهروندان و علیه مجرمان فرهنگی و اجتماعی را ممنوع و موجب هرج و مرج، دانسته است.
مفهوم امنیت و ابعاد آن«امنیت، اساسیترین نیاز بشر است و تأمین آن نخستین وظیفه حکومتهاست.» تصدیق این گزاره، نیازی به تأمل و مجادله ندارد و در ادبیات سیاسی و جامعهشناختی معاصر، از بدیهیترین اصول شناخته میشود. البته بدیهی بودن یک مفهوم، ملازمهای با اتفاق نظر در همه جوانب مربوط به آن ندارد و اهمیت این مفهوم با تعریف مورد اجماع از آن پیوند نخورده است»،1 حتی به تعبیر «باری بوزان»2 باید آن را یک «مفهوم توسعه نیافته» نامید که «با تعریف ساده در ضدیت است».3در پیچیدگی و ابهام مفهوم «امنیت» البته یک دلیل خارجی نیز دخالت دارد و آن تمایل صاحبان قدرت به مبهم و قابل تفسیر ماندن این مقوله است تا بتواند جهت توجیه اعمال خلاف قاعده، مورد استفاده قرار گیرد. از این روست که سیاستگذاران از آنکه این مفهوم را مبهم و نامشخص نگه دارند، خوشحال هستند، چرا که در حمایت از اهداف متنوع، بهتر میتوان بدان تمسک جست.اینک ما تعریف متداول در فرهنگ سیاسی کنونی را قابل قبول، تلقی میکنیم که «فقدان تهدید»، عنصر اساسی آن است و چون آرزویی دست نایافتنی است، «به حداقل رساندنِ» تهدیدهای اجتماعی را مفهوم اصلی «امنیت» دانستهاند که به نسبی بودن مقوله امنیت و از سوی دیگر چند وجهی بودن آن اشاره دارد. همچنین از آنجا که گاه ثبات سیاسی اجتماعی و گاه آرامش فکری روانی مورد مخاطره قرار میگیرد، امنیت فرهنگی نیز به موازات امنیت اجتماعی و بلکه بیش از آن باید در نظر گرفته شود.«فقدان یا کاهش تهدید» یعنی عامل عینی نیز آنگاه موثر است که وجود آن «احساس» شود چرا که تصور ناامنی، خود ناامنترین شرایط را در پی داشته و بدین ترتیب حتی در صورت فقدان تهدید هم امنیت محقق نخواهد شد و لذا تعریف امنیت، آمیزهای از وضعیت فیزیکی و حالت فکری است. برای نمونه، طبق نظر ولفرز4، «امنیت در معنای عینی، «فقدان تهدیدِ» ارزشهای کسب شده را مشخص کرده و در معنای ذهنی، فقدان ترس و وحشت از حمله علیه ارزشها را معین میکند.»5
نسبت «حقوق» با «امنیت و نظم عمومی»حکومتها برای حفظ نظم عمومی و آرامش اجتماعی ناچار به وضع قواعدی هستند تا روابط شهروندان بهگونهای تنظیم شود که هر کس، بدون ایجاد تهدید برای امتیازهای دیگران، از امتیازهای خویش بهره گیرد. به همین جهت است که «راسکوپاوند»6 پایهگذار جامعهشناسی حقوقی آمریکا، حقوق را «مهندسی اجتماع»7 مینامد.با این توضیح که هدف اصلی حقوق، حفظ امنیت است (در حقوق ملی، امنیت داخلی و در حقوق بینالملل، امنیت جهانی) معلوم میشود که چرا هیچ قاعدهای از حقوق نباید «بدون ضمانت اجرا»8 باشد و کیفر، باید پیامد حتمی نقض آن باشد. این نکته چنان توسعه یافته که مقولهای به عنوان «حقوق جزای بینالملل» مطرح شده است. لذا نظام عمومی یا امنیت (در تمام ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، و...)، مرز قطعی هر قاعده و قانون محسوب میشود؛ حتی اگر ناگفته مانده باشد. دامنه تمام آزادیها و اختیارات در سطح ملی و بینالمللی تنها تا آنجاست که امنیت عمومی آسیب نبیند و لذا در روابط بین کشورها هر دولت تا حدی اجرای قوانین جهانی را در کشور خود قبول میکند که با اساس تشکیلات و یا امنیت داخلی و احساسات شهروندانش منافات نداشته باشد. ماده 975 قانون مدنی ایران نمونه بارز این قاعده است که در هر کشور دیگری نیز وجود دارد:«محکمه نمیتواند قوانین خارجی و یا قراردادهای خصوصی را که برخلاف اخلاق حسنه بوده و یا بواسطه جریحهدار کردن احساسات جامعه یا به علت دیگر مخالف با نظم عمومی محسوب میشود به موقع اجرا گذارد؛ اگر چه اجرای قوانین مزبور اصولاً مجاز باشد.»هیچ مکتب و نظام حقوقی نمیتواند فارغ از مسئله امنیت و فاقد سیاستهای انتظامی باشد؛ وگرنه نسبت به علت و فلسفه وجودی خود بیاعتناست و نمیتواند پایدار بماند. اسلام به عنوان یک نظام حقوقی جامع که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی بشر در همه زمانها و مکانها است، از این قاعده مستثنی نیست.
امنیت و نظم عمومی از نگاه درون دینینگاهی کوتاه به منابع حقوق اسلامی نشان میدهد که از منظر درون دینی هم «امنیت»، نخستین شرط یک اجتماع سالم است. برای ایجاد امنیت بود که ذوالقرنین پر زحمتترین کارها را بر عهده گرفت و سدی زد که در تاریخ، ضربالمثل شده و سمبل استحکام و دوام و بقأ است.9حضرت ابراهیم (ع)، هنگام بنا نهادن کعبه به این نیاز فطری توجه کرد و از خداوند خواست که آن سرزمین را از نعمت «امنیت» برخوردار سازد10 و خداوند آنجا را چون خانه امنی برای مردم قرار داد.11 این ویژگی چنان عزیز است که موجب منت پروردگار بر آدمیان بوده و او را شایسته سپاس بندگی میکند.12 پروردگار به همین سرزمین امن، برای بیان کیفیت آفرینش انسان، سوگنده یاد کرد.13 در تمام این موارد، پس از امنیت، بلافاصله سخن از لزوم ایمان به پروردگار و بندگی او به میان آمده14 تا نشان دهد بدون آرامش روانی، فراغت از تهدیدهای خارجی کارساز نیست و ثانیاً با دستیابی به زندگی آرام نباید هدف اصلی را که معرفت الله و عبودیت است فراموش کرد:«و خدا (برای عبرت گرفتن ما) شهر امن و آرامی را مثال زده که اهلش در آسایش کامل زندگی میکردند و از هر طرف روزی آنان میرسید. اما (قدر این نعمت را ندانستند و) به دلیل همین ناسپاسی طعم گرسنگی و ترس (یعنی عدم امنیت اقتصادی و اجتماعی) را به آنان چشانید.»15دراینباره که آیه فوق جنبه تمثیل دارد یا اشاره به یک واقعه تاریخی است و بر فرض اخیر، مقصود کدام شهر و کدام ملت بوده، گفتگو میان مفسران وجود دارد،16 اما آنچه قطعی است بیان این قاعده کلی و سنت الهی است که خداوند میخواهد مانند سایر سنتها ما را به حقیقت آن راهنمایی کند 17 و ما باید به آن دست یابیم18؛ چرا که سنتهای خداوند تغییر نخواهد کرد19 و هر کس چنان کند، چنین خواهد دید.20 روایات پرشماری نیز بر اهمیت و ضرورت «امنیت اجتماعی» تأکید کردهاند. اشارهای گذرا به آنچه امام علی(ع) در این باره فرمودهاند، خالی از لطف نیست:امام(ع) وحدت و یکپارچگی مردم را رمز پیروزی و اعتلای آنان دانسته، تفرقه و درگیری داخلی را موجب شکست و انحطاط جامعه معرفی میکند.21 به همین جهت خود را حریصتر از همه نسبت به وحدت داخلی میدانست؛22 چه آن هنگام که حق خود را غصب و غارت شده میدید و به ناحق از ریاست امت کنار گذاشته شده بود و چه آن زمان که سکانداری کشتی طوفان زده اسلام به دستان با کفایت او سپرده شد. در زمان تنهایی و خانهنشینی میگفت که برای حفظ وحدت و مصلحت جامعه اسلامی آنچه را میداند نمیگوید23 و به هنگام پذیرش خلافت نیز توصیه کرد تا از گذشتهها کمتر سخن بگویند و همگی، همدل و همراه، تنها به تهدیدات خارجی بیندیشند 24 و دستور هم داد که هر کس شعار تفرقه و پریشانی داد، مجازات شود.25 حضرت اصولاً یک وظیفه عام همة حکومتها، حق یا باطل، را فراهم ساختن امنیت ملی میدانست 26 که باید تأمین شود.27 به همین جهت آنگاه که عاملی امنیت کشور اسلامی را تهدید میکرد، همه مسائل داخلی را نادیده میگرفت و خیرخواهانه به راهنمایی مسئولان حکومتی میپرداخت28 و همراه حکومت و تابع مصالح امت بود.29 به هنگام حکومت خود نیز همین سیاست را پیشه ساخت و حتی وقتی که ناخواسته به جنگ خونین با بر هم زنندگان آرامش کشور میرفت، فروتنانه سر بر آسمان برداشته و چنین میگفت:«بارالها! تو میدانی که آنچه میکنم جنگ قدرت و برای رسیدن به کالای بیارزش دنیا نیست بلکه خواهان احیای ارزشهای دینی و اصلاح کشور هستم تا امنیت بندگان ستمدیدهات فراهم آید و احکام زمین مانده دینت برپا داشته شوند.»30با همین دیدگاه است که پیشوای پرهیزکاران در برابر هر جفا و خطایی بردباری میکرد اما تا آنجا که آرامش مسلمانان تهدید نشده و دست به سوی سلاح و خشونت دراز نکنند. آن حضرت با اشاره به رفتن اصحاب جمل به سوی بصره فرمودند:«واقعیت این است اینان برای مخالفت با امارت من گرد آمدهاند و من صبر میکنم اما تا وقتی که جامعه و وحدت آن را تهدید نکنند زیرا اگر بتوانند این اندیشه سست و نادرست را محقق سازند نظم عمومی بهم خواهد خورد... و حق شما بر من این است که (با آنان) طبق قرآن و سیره پیامبر عمل نمایم.»31همینگونه هم شد و آنگاه که «آنان به ماموران حکومت و اموال عمومی حمله بردند، آرامش شهروندان را از بین بردند و (با تبلیغات نادرست) وحدت آنان را مخدوش ساختند»32 حضرت به جنگ آنان شتافت؛ جنگی که شایسته آن بودند.
بنابراین دو اصل اساسی را میتوان از بینش امنیتی اسلام، نتیجه گرفت:1 - ارزش امنیت و منزلت حافظان آن.2 - لزوم شدت عمل در برابر آرامشستیزان و برهمزنانِ امنیت.حکومت اسلامی وظیفه دارد با تهیه امکانات لازم، نه تنها امنیت جامعه را تامین کرده و در برابر تهدیدات خارجی آسیبپذیر نباشد، بلکه باید با مانور و قدرت خویش، دشمنان را مایوس و هراسناک کند.33 به اعضای جامعه اسلامی، که طبیعتاً خداجو و به دنبال معنویت هستند، گوشزد شده است که: «یک شب نگهبانی و حفظ آرامش مردم با قصد قربت از هزار شب عبادت و هزار روز روزه داری برتر است»34 و «دو چشم است که آتش جهنم آن را در نمییابد؛ چشمی که از خشیت پروردگار بگرید و چشمی که شب را برای خدا به نگهبانی از امنیت مردم بیدار بماند.»35 بویژه باید از فضیلت مرزبانی یا مرابطه36 نام برد که ارزشی برتر از دنیا و آنچه در آن است، دارد37 و هر نماز مرزبان را معادل با پانصد نماز میسازد.38در خصوص محور دوم هم تأکیدات نصوص پرشمار دینی درباره جهاد، منزلت مجاهدان و اجر شهادت دیده میشود،39 همگی جلوههایی از اهمیت امنیت، لزوم دفع تهدیدها و بهایی است که در راه آن باید پرداخت. جالب این است که جهاد، به عنوان «تکیه گاه دین و راه خوشبختی»40 و «دری از درهای بهشت که تنها بر روی دوستان خاص پروردگار گشوده میشود»41 و «بعد از اسلام، اشرف اعمال است»42 و از نظر دینی «واجب» شمرده میشود، از دیدگاه فقهی شامل دفاع در برابر تهدیدهای خارجی و داخلی، هر دو، است. شیوه مرسوم در کتابهای قدیم و جدید آن است که مقابله با بغی و محاربه نیز در «کتاب الجهاد» مورد بحث و بررسی قرار گرفته و میگیرد43 و این نشان از هم سنگی و فضیلت آن دو است.احکام امنیتی در فقه را نباید منحصراً در باب جهاد جستجو کرد. ایجاد نظم و آرامش در جامعه هدفی است که در همه احکام فقهی، حتی در عبادات44 و معاملات45 تعقیب شده است تا آنجا که تقدم «حقوق مردم» بر «حقوق الهی» به عنوان یک قاعدة مسلم فقهی، مورد پذیرش و عمل است. حکم شدیدترین برخورد با غاصب حقوق مردم، نشان اهتمام شارع مقدس نسبت به حفظ حقوق شهروندان، حتی در بعد مالی آن دارد.46 احکام فقهی در ابواب مختلفی نظیر امر به معروف و نهی از منکر، قضأ، غصب، لقطه، حدود، قصاص و دیات، همگی در همین راستا قابل تحلیل هستند. و اصولاً فلسفه فقه، از ابتدا تا انتها، تنظیم روابط انسان و تامین آرامش درونی و نیز اجتماعی برای اوست تا در سایه آن به هدف آفرینش خود برسد.ذکر همه ابواب فقهی موثر در امنیت عمومی، در اینجا ناممکن است اما نیم نگاهی به سیاستهای کیفری فقه در دو زمینه جداگانه امنیت عمومی خواهیم داشت.
امنیت فکری - فرهنگیپیش از این به دو وجهی بودن مقولة «امنیت» اشاره شد که آرامش سیاسی اجتماعی نمیتواند بدون امنیت فکری و فرهنگی یا ذهنی و روانی بوجود آمده و یا پایدار بماند. از نظر روان شناختی، حرکات بیرونی و فیزیکی انسان منبعث و مبتنی است بر حرکات درونی که همان اندیشه و فکر اوست.47 بنابراین نظم و یا آشفتگی فکری و درونی نمیتواند نمودی جز بینظمی بیرونی داشته باشد و از این روست که حفظ نظام فکری و فرهنگی آدمیان و انسجام آن مقدم بر ایجاد نظم اجتماعی آنان است.اسلام، داشتن نظام اعتقادی و فکری براساس تفکر و یقین را شرط نخست ورود در گروه مسلمانان دانسته48 و شک و تردید را نوعی بیماری میداند49 که از هر چیز دیگر نابودکنندهتر است.50از این رو ایجاد تردید در نظام فرهنگی و یا تحریف و بدعت در آن از گناهان کبیره و نابخشودنی است. باید از آنان که چنین میکنند، گریخت، اعمال و عبادات آنها مقبول نیست 51 و راهی برای توبه ندارند مگر آن که به طور کامل و دقیق، تمام آثار انحراف فکری را که به وجودآوردهاند، محو و جبران کنند که این غالباً ناشدنی است.52 به همین جهت قرآن کریم فتنه را بدتر از قتل میداند.53تمام نصوص دینی در خصوص فضیلت تبلیغ و ارشاد مردم و یا زشتی و عقوبت اضلال و گمراه سازی آنان را میتوان نمونههای دیگر اهتمام شریعت برای تامین آرامش و امنیت فکری مردم دانست. به این منظور مشاغلی که موجب سست اعتقادی مسلمانان و تزلزل بنیه فرهنگی آنان میشود، از «مکاسب محرمه» شناخته شده و پرداختن به آنها ممنوع گشته است. مرور اجمالی بر روایات و گفتههای فقهی در مسایلی نظیر حرمت سحر، کهانت، شعبده، بیع اصنام، مجسمهسازی و تصویرگری، دخالت اهداف فکری و فرهنگی در حکم شرعی آن را آشکار میسازد.54البته در بررسی این بخش از نظریه اسلامی نباید صرفاً به حوزه فقه و حقوق توجه کرد: تاثیر و کاربرد دستورات اخلاقی و نیز احکام فقهی غیر الزامی (مستحبات و مکروهات) در پالایش ذهن و ایجاد آرامش روحی برای جامعه اسلامی، از ویژگیهای منحصر به فرد و تحسینبرانگیز این مکتب الهی است. از آنجا که در حوزه اعتقاد و اندیشه نمیتوان به دستورها و اقدامات فیزیکی و بیرونی اتکا کرد، نقش آموزههای اخلاقی برجستهتر و از پیوستگی اخلاق و فقه، (حقوق) از دیدگاه اسلامی آشکارتر خواهد شد.مردمی را در نظر بگیرید که دروغ، تهمت، سوءظن، غیبت، اهانت، استخفاف، اخافه، خصومت و قهر و هجران، سخنچینی، حسد، کبر نسبت به دیگران و مواردی مانند آن را ناپسند و ممنوع میشمارد، برای مال و آبروی دیگران، حرمتی مانند حرمت جان آنان قائل است و برای هر تجاوز و ستمی، ولو به اندازه «مثقال ذره»، کیفر قطعی را انتظار میبرد و از سوی دیگر حسن ظن به دیگران، احسان، ایثار و انفاق را الزامی میشمارد و در یک کلام خود را با همه اعضای جامعه، برادر میداند (انماالمؤمنون اخوة)،55 آیا آرامش درونی ناشی از زندگی در چنین کشوری را میتوان تصور کرد؟ به راستی اگر مسلمانان تنها به دو آیه 11 و 12 سوره حجرات عمل کنند، میتوانند نمونهای از بهشت را در همین دنیا تجربه کنند.«تعبیرات آیات فوق و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است بلکه از بعضی جهات مهمتر است. اسلام میخواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد. نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان مردم و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند و هر کس احساس کند که دیگری حتی در منطقه افکار خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانهگیری نمیکند، و این امنیتی است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه مذهبی و مؤمن امکانپذیر نیست.»56البته نه به آن معنی که در برابر تهاجم فرهنگی و اخلال در نظم عمومی فکری جامعه، تنها به اقدامات متقابل فرهنگی یا توصیههای اخلاقی بسنده شده یا باید بشود. یک نظام حقوقی کارآمد نمیتواند از کیفر حقوقی و مجازاتهای متناسب فیزیکی، که گاه گریزناپذیر است، چشمپوشی کند. علت اصلی مقابله با اخلال در نظم سیاسی، اجتماعی و مثلاً محاربه نیز در حقیقت برهم زدن آرامش زندگی شهرونداناست. افزون بر این، فتنهانگیزی فکری و اخلال در امنیت فرهنگی، خود نیز دارای مجازاتهایی است که تعزیرات و حدود تعیین شده برای تخلف از موارد یادشده نمونههایی از آن است. حد قذف، سبالنبی«ص»، سحر، ادعای نبوت و نیز ارتداد، نشان از آن دارد که اخلال در امنیت فکری و فرهنگی جامعه، ممکن است کیفری مانند اعدام نیز در برداشته باشد. از میان این نمونهها نگاهی تحلیلی به جرم ارتداد و مجازات آن بیمناسبت نخواهد بود.
ارتداد؛ اخلال در امنیت فکری - فرهنگیحکم فقهی ارتداد و جزای مرتد، از بحثانگیزترین احکام شرعی بوده و هست. ارتداد، موجب پیدایش احکامی نظیر نجاست بدن، ممنوعیت از ارث، انحلال نکاح، تقسیم اموال و از همه مهمتر اعدام مرتد میشود. این احکام و از جمله وجوب قتل مرتد، به دلیل روایات معتبر و متعددی که در این زمینه وارد شده57 مورد اجماع فقهای شیعه و سنی است.58علاوه بر این، وجوب نبرد با اهل ارتداد، حکم دیگری است و فقهای بزرگوار امامیه ضمن بحث جهاد، به «قتال اهل الرده» به عنوان نوعی جهاد واجب نگریستهاند.مرحوم فاضل مقداد در کتب خویش در موضوع آیات الاحکام، در همین باب و ذیل عنوان «فیانواع اخرمن الجهاد» جنگ با مرتدین را نیز نام برده و به آیه 57 از سوره مائده استناد نموده است.59 در «فقهالقرآنِ» راوندی نیز بحث مفصلی در این زمینه شده است.60حوادث اندوهناکی که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) در تاریخ سیاسی مسلمین اتفاق افتاد و موجب درگیریها و جنگهای فراوان و قتل برخی و ارتداد بعضی دیگر شد جایگاه خاصی به این مسئله یعنی «وجوب قتال اهل الرده» داده است؛ تا جاییکه شیخ طوسی در دوکتاب گرانسنگ خود، در حالیکه «کتاب المرتد» را مستقلاً آورده است، بخش مستقل دیگری را نیز به همین مسئلهاختصاص داده و کتابی به عنوان «قتال اهل الرده» به رشتهتحریر درآوردهاست61 و حتی شگفت اینکه میفرماید:«به اجماع صحابه، بر پیشوا واجب است که قبل از جنگ با کفار، به قتال اهل ارتداد بپردازد».62بررسی تحلیلی تاریخ این جنگها و سرگذشت حکم به جهاد با اهل ارتداد، اگر چه بسیار شیرین، رهگشا و عبرتآموز است اما موضوع بحث جداگانهای است.63چرایی این شدت برخورد با توجه به اصل آزادی در اسلام64 مورد سؤال قرار گرفته است. بنظر میرسد که «ارتداد»، یک توطئه هماهنگ علیه نظام اسلامی و امنیت فکری مسلمانان بوده است. با ارزشترین مقوله زندگی بشر، دین و آئین اوست و هدف از تشکیل نظام اسلامی نیز همین است و «ارتداد»، به معنی برافراشتن پرچم مخالفت و بیاعتنایی به چنین اصلی است پساگر هر کس آزاد باشد تا هرگونه و هر وقت که اراده نمود از مزایای این موهبت برخوردار شود و هرگاه خواست، بدون دلیل عقلانی به آن پشت پا بزند، بزرگترین توهین به «دین» صورت گرفته و باعث طمع دشمنان و لغزش دوستان میگردد. از یک سو، دشمنان توطئهگر برای اجرای نقشههای خویش براحتی در پیکره نظام اسلامی نفوذ میکنند و پس از حصول مقاصد، بیهیچ دغدغهخاطر و خطر عاجل از آن خارج میگردند و از سوی دیگر افراد معمولی، دچار تزلزل فکری و تشویش ذهنی گشته و چه بسا ارتباط خود را با نظام فکری سیاسی متبوع خویش قطع نمایند. به همین دلیل، آیات مربوطه در قرآن، حاکی از آن است که دشمنان تمایل بسیار دارند که هر روزه تعدادی از مسلمانان دچار تردید و از اسلام گریزان شوند 65 و به این منظور نقشهکشی و توطئهچینی فراوان کرده 66 و آنقدر در ابعاد مختلف به مبارزه ادامه میدهند تا بالاخره شما را از راهی که در پیش گرفتهاید بازدارند.67 در این میان عدهای نیز همدست آنان گشته منافقانه به همکاری با دشمن میپردازند. قرآن کسانی را که متناوباً در حال ورود و خروج در دین هستند منافقانی میداند که با کفار پیمان دوستی برقرار کردهاند و به طمع دنیا و عزتهای پوشالی آن از خدا غافل گشتهاند.68با عطف نظر به مفهوم نفاق در فرهنگ قرآن باید گفت حداقل، عناصر اصلی «حزب ارتداد» و سردمداران جریان خروج از قلمرو حکومت اسلامی، جاسوسان و خودفروختگان بیمایهای بودهاند که برای نظامهای بیگانه فعالیت میکردند و هدف از این جریان نیز سرنگونی نظام اسلامی، شخص اول آن یعنی پیامبر عظیمالشأن اسلام69(صلواتالله علیه) و نیز سستسازی ستونهای اصلی این نظام یعنی مردم و بدبین ساختن یا حداقل ظنین کردن آنان نسبت به کارایی و توان فکری و مکتبی نظام برای اداره و حل مشکلات بوده است. 70 از همین روست که در روایات مربوط به مرتد، از او به عنوان «سرپیچی کننده»، «تکذیبکننده»، «انکارکننده» و امثال آن یاد میشود که همگی جنبه عملی و تبلیغی را تداعی مینمایند.همچنین ابوحنیفه، علت اعدام «مرتد» را مقابله او با اسلام و اقدام برای براندازی میداند. 71 بنابراین ارتداد را نباید صرفاً تغییر عقیده یا تردید شخصی دانست. تاریخ فقه و شأن نزول آیات و احکام مربوطه نشان میدهد که این اقدام، نوعی عملیات روانی و جرم ضدامنیتی (بویژه در بخش فکری) و به قصد براندازی بوده است.با در نظر گرفتن این جرم سنگین که آگاهانه و عامدانه72 انجام میگیرد معلوم میشود که در آنچه اسلام به عنوان کیفر این بزه قرار داده، تناسب «جرم» و «مجازات» رعایت شده است. به بیان دیگر کیفر تعیین شده برای ارتداد بخاطر حفظ نظام فرهنگی و سیاسی و رعایت مصلحت جامعه مسلمانان است نه به دلیل فقدان تحمل اندیشه مخالف ایستادگی در برابر آزادی بیان. اگر اینگونه بود منابع و متون اسلامی اینگونه انسانها را به پژوهش و تأمل دعوت نکرده و اینگونه دینداری مقلدانه را نکوهش نمیکرد. اگر اسلام تحمل اندیشه مخالف را نداشت مکاتب دیگر را محترم نمیشمرد73 و به آنان اجازه فعالیت سالم نمیداد، این همه مناظره و بحث آزاد با شخصیت اول مسلمین اتفاق نمیافتاد74 و جدال با کافران را جز بنحو احسن منحصر نمیکرد. 75
امنیت سیاسی - اجتماعیوجه دیگر امنیت که بارزتر بوده و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، نظم اجتماعی و سیاسی است. «اخلال در حقوق عمومی» تعبیر رایج برای جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی است که در ادبیات امروز بکار میرود. در فقه اسلامی نیز اصرار بر رعایت حق الناس و بالاتر از آن تأکید بر ولایتپذیری، حرمت نقض بیعت 76 ورد انزوا و جدایی از جامعه مسلمانان 77 در همین راستا ارزیابی میشود.از سوی دیگر میتوان تشریع قصاص و حدود مختلف و جواز تعزیر را نیز تلاشی برای حفظ نظم عمومی و مجازات اخلال در آن تلقی کرد. در چند روایت معتبر تأکید شده که «خداوند برای هر چیز مرز و قانونی نهاده و برای تجاوز به آنها نیز مجازات تعیین کرده است.78 با وجود این، به طور ویژه میتوان از محاربه به عنوان یک حد الهی در زمینه امنیت سیاسی - اجتماعی جامعه اسلامی یاد کرد. به نص قرآن کریم:«کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر میخیزند و در روی زمین دست به فساد میزنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند) این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، ین رسوایی آنها در دنیا است و در آخرت مجازات بزرگی دارند.»79هم لحن و تعبیر این آیه شریفه (محاربه با خدا و رسول) و هم نوع کیفری که برای این جرم تعیین کرده است، نشان از اهمیت آن در نظر شریعت اسلامی دارد و به همین دلیل، «محاربه» عنوان بحث مفصل و مهمی در کتب فقهی و آیات الاحکام بشمار میرود.
محاربه؛ اخلال در امنیت سیاسی - اجتماعیواژهشناسان، کلمه «حرب» را نقیض «سلم» دانسته و به معنای گرفتن مال بکار بردهاند. محروب یعنی مالباخته و
تحقیق و بررسی در مورد احکم فقهی