لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
اصفهان
اصفهان
/
اطلاعات کلی
نام رسمی:
اصفهان
کشور:
ایران
استان:
اصفهان
شهرستان:
اصفهان
بخش:
مرکزی
نام محلی:
اصفهان
نامهای قدیمی:
سپاهان، اسپهان،اسپادانا، جی، گابیان
اصفهان
مردم
جمعیت
۱٬۶۰۲٬۱۱۰(سال ۱۳۸۷)[۱]
رشد جمعیت:
۱٫۰ درصد
تراکم جمعیت:
۵٬۲۴۰[۲]نفر بر کیلومتر مربع
زبانهای گفتاری:
فارسی
مذهب:
شیعه
جغرافیای طبیعی
مساحت:
۱۵۵۲۰[نیازمند منبع]
ارتفاع از سطح دریا:
۱۵۹۰[نیازمند منبع]
آبوهوا
میانگین دمای سالانه:
۱۶
بارش سالانه:
۲۰۰
روزهای یخبندان سالانه:
۶۰
اطلاعات شهری
شهردار:
مرتضی سقاییاننژاد
رهآورد:
گز، صنایع دستی
پیششماره تلفنی:
۰۳۱۱
وبگاه:
شهرداری
اِصْفَهانْ (پارسی میانه: اسپهان)[۳] شهری باستانی در مرکز ایران است که به فاصله ۴۲۰ کیلومتری جنوب تهران، پایتخت ایران، قرار دارد. شهر اصفهان، مرکز استان اصفهان و نیز مرکز شهرستان اصفهان است، و در فرهنگ ایرانی به «نصف جهان» مشهور شدهاست. به لحاظ جمعیت بعد از تهران و مشهد سومین شهر بزرگ ایران میباشد.[۳] این شهر طبق سرشماری نفوس و مسکن، در سال ۱۳۸۵، ۱٬۵۸۳٬۶۰۹ نفر جمعیت داشتهاست.[۱] این شهر از دیر باز از مهمترین مراکز شهر نشینی در فلات ایران بودهاست. بناهای تاریخی متعددی در شهر وجود دارد که تعدادی از آنها بعنوان میراث تاریخی در یونسکو به ثبت رسیدهاست.[۳]
اصفهان در منطقهای نیمهکویری در مرکز ایران و در کنار رودخانهٔ زایندهرود قرار گرفتهو از مراکز گردشگری، فرهنگی و اقتصادی ایران است. آب و هوای آن معتدل و دارای فصول منظم است.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
۱ پیرامون واژه
۲ تاریخ
۳ روز اصفهان
۴ سوغات شهر
۵ معماری و آثار تاریخی
۵.۱ دوران سلجوقیان
۵.۲ دوران صفویان
۶ صنعت و اقتصاد
۷ شهرهای خواهر
۸ طبیعت اصفهان
۹ آب و هوا
۱۰ نگارخانه
۱۱ جستارهای وابسته
۱۲ پانویس
۱۳ پیوند به بیرون
پیرامون واژه
کنون به نامهای: صفاهان، صفویان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بودهاست.[۴]
بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران، مانند بختیاری، فارس، خوزستان، سیستان و... در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت میکردند، آنجا را «اسپهان» گفته، سپس عربی شده و به صورت «اصفهان» درآمدهاست.[۵]
این شهر دارای واژگان کهن تری است که با نام کنونی آن، هیچگونه پیوندی ندارد، مانند: گابیان، گابیه، جی، گبی، گی، گابا.[۵]
تاریخ
در طول تاریخ به آسانی نمیتوان رد شهر اصفهان را بطور پیوسته دنبال نمود. هر چند اصفهان در مرکز فلات ایران قرار داشت. به علت آنکه در دوران پیش از اسلام نقطه ثقل امپراتوریهای هخامنشی تا ساسانی، قلمرو غربی امپراتوریها و بخصوص بین النهرین بود، این شهر در کانون توجه این سلسلهها قرار نداشت. در طول تاریخ تا دوران اسلامی میتوان در محل فعلی شهر اصفهان ردپای شهرهای مختلفی تحت نامهای مختلف، محلهای مختلف و حتی مردمان متفاوتی را پیگیری نمود.[۶] هر چند در دوران اسلامی منطقه جغرافیایی اطراف شهر نام اَسپاهان که نام تقسیم بندی حکومتی زمان ساسانیان بودهاست را حفظ کردهاست. در هنگام حمله اسکندر مقدونی به ایران، این شهر مرکز گابیوییها[۷] بودهاست و از آن تحت عنوان گابای یا تابای[۸] نام برده شدهاست.[۶] در قرون اولیه اسلامی، منابع اسلامی از دو شهر در مکان فعلی شهر اصفهان نام میبرند؛ شهری بنام جَی در مکان فعلی محله جِی و دیگری شهری در سه کیلومتری غرب جَی با نام یهودیه که جمعیتی قابل توجه از یهودیان را در خود جای داده بود. [۶] بعد از اسلام این شهر رو به پیشرفت نهاد. در دوره سلجوقی این شهر به عنوان پایتخت سلجوقیان برگزیده شد. اوج شکوفایی اصفهان به زمان صفویان بر میگردد؛ هنگامی که شاه عباس کبیر پایتخت صفویه را به این شهر منتقل نمود.[۶] ناصر خسرو در گذر از اصفهان در سال ۴۴۴ هجری قمری مصادف با ۴۳۲ خورشیدی این شهر را نیکوترین و جامعترین و آبادترین شهر سرزمین پارسیگویان نشرح داده است :
«
از آن جا برفتیم هشتم صفر سنه اربع و اربعین و اربعمایه بود که به شهر اصفهان رسیدیم . از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد . شهری است بر هامون نهاده ، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاره فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید وشهر دیواری حصین بلند دارد و دروازهها و جنگ گاهها ساخته و بر همه بارو کنگره ساخته و در شهر جویهای آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار ، و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صراف بود و هر بازاری را دربندری و دروازهای و همه محلتها و کوچهها را همچنین دربندها و دروازههای محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچهای بود که آن را کو طراز میگفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک بیاعان و حجره داران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم هیچ بازدید نیامد که چگونه فرو آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذر مقام و علوفه . ..... و من در همه زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان ندیدم ، و گفتند اگر گندم و
تحقیق درباره اصفهان