نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی


دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

 

مشخصات این فایل
عنوان: اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 11

این مقاله درمورد اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی می خوانید :

انسانى که محبت و دلبستگى، تمام قلبش را آن‏چنان پر کرده که از جمیع فضایل معنوى دور مى‏ماند به هیچ یک از کمالات نفسانى (شجاعت، عفت، سخاوت، عدالت) متصف نمى‏شود زیرا حق‏بینى و حق‏جویى، توحید در اسما و صفات و افعال به طور ذاتى با محبت دنیا در تضاد است. طمانینه نفس، سکونت‏خاطر، استراحت قلب که روح سعادت دو دنیاست‏با محبت دنیا حاصل نمى‏گردد; عطوفت، رحمت، مواصلت، مودت، محبت‏حقیقى با محبت دنیا مغایرت دارد. (10)
یکى دیگر از زیانهاى حب دنیا این است که به هنگام مرگ به دلیل انس و علاقه شدید به زندگى، غضبناک بر خدا وارد مى‏گردد زیرا او را عامل جدایى میان او و مطلوبات و محبوبانش مى‏پندارد و چقدر وحشتناک است که انسان نسبت‏به ولى نعمت‏خود خشمگین و غضبناک باشد.
نتیجه محبت‏به دنیا را مى‏توان در چهار بند زیر خلاصه نمود:
1-)  انسان را از مردن خائف مى‏کند (زیرا دل بریدن از تعلقات دشوار است . )
2- ) انسان را از ریاضات شرعیه و عبادات و مناسک باز مى‏دارد. )
3-) جنبه طبیعى انسان را تقویت مى‏نماید. )
4- ) اراده انسان را تضعیف مى‏کند. (11)
محبت نوع دوم، محبت الهى است که از دیدگاه امام چنین محبتى به پاکان و خالصان ارزانى مى‏شود. کسانى که افق نگاه خود را از طبیعت محسوس برکنده و محبوب را در عمق جان خود حس کرده‏اند. متعلق محبت اینان امور مجرد و جلوه‏هاى متعالى محبوب است، چنین محبى به سایه و جلوه محبوب دلخوش است و در هر پدیده‏اى محبوب خود را حاضر و ناظر مى‏بیند و قبل از شنیدن هر صدایى صداى معشوق خود را مى‏شنود. هرگز امور محسوس و زودگذر او را به سوى خود نمى‏کشند و از محبت‏به آنها دریغ ندارد. آنها را چون سایه و مظهر محبوبند، دوست مى‏دارد. محبت چنین محبى، خداگونه است. هرگز از انسانها کینه به دل نمى‏گیرد و بدیهاى آنها را به خوبى پاسخ مى‏گوید زیرا از محبوب خود آموخته است‏بدى را با خوبى پاسخ گفتن کار محبان و کریمان است.

سایه محبوب، آرام‏بخش دل غمدیده چنین محبى است: «آرام ما به سایه سرو روان ماست‏» چنین عاشقى هرگز از عذاب دوزخ نیز نمى‏نالد بلکه فراق محبوب را جانکاه مى‏بیند  و حتى جفاى محبوب را چون لطفش به جان مى‏خرد. «هر جفا از تو به من رفت‏به نت‏بخرم‏ . »
و صریح مى‏گوید:
گر کشى یا بنوازى اى دوست
عاشقم، یار وفادار توام
چنین محبى از همه نعمتهاى دنیوى و اخروى فقط دیدار یار را طلب مى‏کند و مى‏گوید:
با مدعى بگو که تو و جنت النعیم
دیدار یار حاصل سر نهان ماست
همین دیدار محبوب او را مست و از خود بیخود مى‏کند و مى‏گوید:
تا روى تو را دیدم و دیوانه شدم
از هستى و هرچه هست‏بیگانه شدم
بیخود شدم از خویشتن و خویشیها
تا مست ز یک جرعه پیمانه شدم
و باز تشنه‏تر شده و مى‏گوید که طالب دیدار و شنیدن کلام توام، با من سخن بگوى و از من دلسوخته که بیمار عشق توام عیادت کن:
عاشقى سر به گریبانم من
مستم و مرده دیدار توام
بر سر بستر من پابگذار
من دل سوخته بیمار توام
عشوه کن، ناز نما، لب بگشا
جان من، عاشق گفتار توام
چنین عاشقى کمال خود را در فنا و بریدن از دنیا مى‏داند با متخلق شدن به اوصاف محبوب به رنگ او درمى‏آید فنا را قبله بقا ساخته تا به معشوق حقیقى خویش نائل گردد. به همین دلیل از محبوب، فناى خویش را طلب مى‏کند:
از آن مى‏ریز در جامم که جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى هسته نیرنگ و دامم را
از آن مى‏ده که جانم را ز قید خود رها سازد
به خود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را
اگرچه او در آغاز به قرب و وصال محبوب مى‏اندیشد ولى چون به مرتبه کمال رسد معنى بر او غالب مى‏گردد. فداکارى، ایثار بر خویشتن‏بینى چیره مى‏گردد. چنین انسانى از «من‏» و «ما» فراتر رفته در بحر احدیت غوطه‏ور مى‏شود نه از عذاب و فراق محبوب بیمناک است نه به نعیم جنت دلخوش، نه خوف مى‏شناسد نه با رجاء آشناست زیرا این دو به زمان ماضى و مستقبل تعلق دارند و او در دریایى غوطه‏ور است که در آنجا زمان دخالت ندارند در حقیقت نه متنعم بود به صبح وصال و نه متالم شود به شام فراق با خالق خود به گفتگو مى‏نشیند و مى‏گوید: اگر از دنیا و متعلقات آن گذشته‏ام اینک فاش مى‏گویم که به فرشتگان و قصرهاى بهشتى تو نیز چشمداشتى ندارم.
مده از حور و قصورم خبرى
جز رخ دوست نظر سوى کسى نیست مرا
یا به گفته حافظ:
سایه طوبى و دلجویى حور و لب حوض
به هواى سر کوى تو برفت از یادم
چنین محبى از مرتبه اطمینان و عرفان به مرتبه شهود و عیان راه یافته و حضرت حق با تجلى فعلى خود - متناسب با مرتبه سالک - به سر قلب او تجلى مى‏کند و او حضور محبوب حقیقى را حس مى‏کند و محبت او الهى مى‏شود  .

بخشی از فهرست مطالب مقاله اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

آیات و احادیث منتخب در مورد مهرورزی
انواع محبت از دیدگاه امام خمینی - ره
منابع

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی