لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
گوتاما بودا
مجسمه گوتاما بودا در هند
گوتاما بودا شاهزادهای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا که پیرامون ۲۵۰۰ سال پیش (سده پنجم پیش از زایش مسیح) در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی میزیست.
بنابر داستانهای بودایی سیدارتا (واژه سیدارتا بمعنی کمالجو است) در باغهای لومبینی در نپال کنونی بدنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخهایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنجها و کاستیهای زندگی آشنایی نیابد. با اینحال سیدارتای کمالجو از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی بنام درخت بیداری (بودی) به درون پویی (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارتی به روشنی رسیده
بودا
تندیس بودا در بوروبودور (جاوه اندونزی) حدود ۴۸۳ تا ۵۶۳ پ.م.
بودا لقبی است که در مذهب بودایی به هر کسی که به "روشنی"(بودهی) رسیده باشد اطلاق میشود گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما (یا گوتاما بودا), بنیانگذار مذهب بودایی, استفاده میشود.
در بسیاری از منابع وقتی صحبت از "بودا" میشود منظور همان "گوتاما بودا", بنیانگذار مذهب بودایی, است و همین به این باور غلط که منظور از لفظ "بودا" تنها همان "گوتاما بودا" است دامن زده است. اما به باور بوداییان بسیاری دیگر نیز به مقام بودایی رسیده اند.
همیشه وقتی صحبت از آیین بودا به میان می آید، اذهان متوجه هند و سپس خاور دور می شود، و کمتر از نفوذ این آیین در ایران صحبت می شود. آیین بودا که در سده ششم پیش از میلاد در هند به وجود آمد، به تدریج به نواحی مختلف از جمله امپراتوری کوشان، در شرق ایران، گسترش یافت و در اثر نفوذ کوشانیان به نواحی شمالی، این آیین به آسیای مرکزی و به ایالت های سغد(۱) و خوارزم (در شمال شرقی ایران) هم رسید. با پیدا شدن پیروانی در این ایالات ایرانی، طبعا کتاب های دینی و متون بودایی به زبان مردم این
نواحی ترجمه شد که تعدادی از این آثار به زبان سغدی باقی مانده است. بررسی این آثار هم از نظر به دست آوردن اطلاعاتی از این آیین و هم از نظر بررسی زبان شناختی زبان سغدی، تحول آن از دوره باستان و تاثیر آن در زبان فارسی بسیار مهم است. سغدی از زبان های شاخه شرقی دوره میانه ایران است و در هزاره اول میلادی در قسمتی از شرق ایران بزرگ و در میان مستعمره های بازرگانی سغدی پراکنده در طول شاهراه ابریشم زبان زنده بوده است. سغدیان که بازرگانانی زبردست بودند در طول این راه در
سرزمینی که بین کوه های جنوبی و استپ های شمالی چین گسترده می شود، از شهر سمرقند زادگاه خود، تا شهر «خومدان» چین، مهاجرنشینانی تاسیس نموده بودند و بر شاهراه تجاری که از قلب ماوراء النهر تا قلب چین می رفت، از نظر اقتصادی فرمانروایی داشتند. بی دلیل نیست که دو دانشمند و ایران شناس فرانسوی، گوتیو Gauthiot راه ابریشم را شاهراه سغدی و پلیو Pelliot زبان سغدی را زبان بین المللی یا زبان میانجی (Lingua franc) آسیای میانه در هزاره اول میلادی می دانند.
سغدیان واسطه انتقال فرهنگ و هنر از شرق به غرب و از غرب به شرق بودند، از چین ابریشم و کاغذ به شهرهای غرب آوردند و دستاوردهای هنر اشکانی و ساسانی را به چین بردند. ادیان بودایی، مانوی و مسیحی با پشتکار مبلغان سغدی در میان قبایل آسیای میانه ترویج پیدا کرد و در زمره نخستین مبلغان دین بودایی و اولین مترجمان تعالیم بودا در چین نام های سغدی دیده می شود. از آن جا که یکی از مهم ترین متون بودایی که به زبان سغدی باقی مانده است، یکی از داستان های تولدهای پیشین بودا به نام «وسنتره جاتکه» است، در این مقاله، در سه بخش می کوشیم ابتدا چگونگی شکل گیری جاتکه ها را شرح دهیم و سپس اندکی با این داستان سغدی بودایی آشنا شویم.
در حدود سال 560 پیش از میلاد مسیح، شاهزاده گوتاما Gotama، بنیانگذار آیین بودایی، در ناحیه لومبینی Lumbini واقع در جنوب سرزمین نپال به دنیا آمد. پدرش شودودانا Suddhodana (سغدی: شنددان) حکمران قبیله شاکیا Sakya و مادرش مایا Maya یا مهامایا Mahamaya (سغدی: مغامای) بود.
گفته می شود مایا در خواب می بیند که بودای آینده از بهشت فرود می آید و به شکل فیل سفیدی وارد رحم او می شود. به همین دلیل فیل برای همه بوداییان مقدس است. مایا، بنا بر روایات، هفت روز پس از تولد پسرش می میرد.
به پیش بینی برهمنان، گوتاما در 35 سالگی یا فرمانروای جهان می شود یا یک بودا، و به دیدن چهار علامت: یک پیرمرد، یک بیمار، یک جسد و یک راهب، از زندگی دنیوی دست می شوید و خرقه رهبانیت بر تن می کند. به همین دلیل، پدرش سعی کرد که نگذارد گوتاما این چهار علامت را ببیند. بدین ترتیب، گوتاما در ناز و نعمت بزرگ شد. او با دختر عمویش یشوده Yasodha (سغدی: یشودر) ازدواج کرد و دارای پسری شد. روزی در شهر گردش می کرد که آن چهار علامت را دید و تحول عمیقی در او پدید آمد. از آن پس، مسیر زندگی او تغییر کرد و در راهی قدم گذاشت که به رسیدن او به مقام بودا منتهی گشت.
گوتاما را به نام های شاکیامونی Sakyamuni (= دانای قبیله شاکیا)،سیدارتا Siddhartha (= او که به هدف نهایی رسیده است) و تتهاگتا Tathagata (= او که به حقیقت رسیده است) نیز خوانده اند. زمانی که او پس از آزمودن راه های مختلف و کشیدن مرارت های گوناگون به حقیقت دست یافت و بودا Buddha (به معنی «بوی برده، کسی که به درک و شعور رسیده»، از ریشه baod «دریافتن، پی بردن») خوانده شد و با علمی شهودی به کنه اسرار جهان، به مبدا رنج و اسارت جهانی، سرگردانی روح، گردونه مرگ و زندگی مکرر و راه نجات پی برد، شروع به تبلیغ یافته های خود در میان مردم کرد و بدین ترتیب، در سده ششم پیش از میلاد (مقارن با پادشاهی کوروش کبیر در ایران) آیین بودا را در شمال هند بنیان نهاد.
او با علم به این که مخاطبانش از گروه های مختلف جامعه اند و توانایی های گوناگون در درک اصول این آیین دارند، از روش های متفاوتی برای موعظه استفاده می کرد. یکی از این روش ها، داستان گویی بود. او داستان هایی جذاب و سرگرم کننده و در عین حال پندآموز برای مردم تعریف می کرد تا آموزش خود را تشریح کند و به پیروان خود مثال هایی در مورد عروج دشوار به سوی نیروانا نشان دهد، جایی که چرخه موجودات کامل و هر دردی نابود می شود. بسیاری از این داستان ها از ادبیات عامیانه نشات گرفته بود. یعنی گوتاما بودا از قصه های عامیانه برای موعظه به عامه مردم استفاده می کرد. واعظان و روحانیان بودایی نیز همین کار را می کردند.
از اصول اعتقادی مردم هند، اعتقاد به تناسخ ارواح (زادمرد) یا سمساره samsar و وجود چرخه حیات بود. روح پس از مرگ نابود نمی شود بلکه در جسم دیگری حلول می کند و به زندگی خود ادامه می دهد. هر موجود به خاطر میل به لذت و تشنگی بقا به تولد دوباره کشیده می شود و به طور نامحدود به شکل های مختلف به دنیا می آید. شرایطی را که در آنها تجسم دوباره می یابد، اعمال او مشخص می کنند. مجموعه اعمال هر موجود «کرمه»ی Karama او را تشکیل می دهند. این اعمال بسته به این که
شایست یا ناشایست باشند، موجب تولد دوباره ای خوب یا بد می شوند. چرخه تناسخ را نمی توان بر هم زد و هیچ موجود ی نمی تواند مرگ کامل را به دست آورد و از درد و رنج خارج شود مگر آن که به تکامل و دانایی برسد. بودا این اعتقاد را پذیرفت و آن را وارد آیین خود کرد. او روح
تحقیق درباره بودا