
دانلود کتاب تاریخ ایران باستان
دانلود کتاب تاریخ ایران باستان
دانلود کتاب تاریخ ایران باستان
تاریخ خط در ایران:
با آمدن اسلام به ایران و گسلیدن فرهنگ بعد از اسلام ایران از قبل از اسلام، مبحث خط نیز به دو قسمت می شود؛ قسمتى از آن مربوط به خطوط ماقبل اسلام در ایران قسمت دیگر مربوط به خط بعد از اسلام است.
سیر تکاملی خوشنویسی در ایران:
طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولین شخصى که خط نوشت ”مرا مر ابن مرّه“ از شبه جزیرهٔ عربستان بود و اولین کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهیاج بود که براى عمر بن عبدالعزیز قرآنى با زر نوشت. بعد از آنکه کوفه بهصورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در این شهر رواج یافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت یافت. قدیمىترین قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط دیگرى توسط خوشنویسان ایرانى پدید آمد و تا مدتها بعد از تکوین خط هاى عربی، خوشنویسى مقامى والاتر و بالاتر از نقاشى داشت.
خطى که در قرون اسلامى در ایران رواج داشته و به آن خوشنویسى مىکردهاند و امروزه نیز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مىباشد. عربها پیش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدنتر با خط و زبان نبطى و سریانى آشنا شده بودند و از هر یک از این دو خط استفاده مىکردند. خطهاى نبطى و سریانى از خطوط سامى بود و تقلید آن براى عربها امکانپذیر. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط بهکار مىرفته است. خط نسخ بیشتر براى تحریر نامهها و خط کوفى براى کتابت مصحفها، کتیبهها و سکهها استفاده مىشد.
از اواخر دورهٔ امویان و اوایل عباسیان قلمرو خط عربى وسعت یافت و بهتدریج در ایران ومصر و شمال آفریقا انتشار و رواج یافت و کمکم از دو خط مذکور اقلام دیگرى پدید آمد.
قبل از اسلام در ایران انواع خط از جمله خط میخی، پهلوى و اوستایى رایج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنین برمىآید که ایرانیان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشتهاند. اما با پذیرش اسلام توسط ایرانیان، خط و زبان قرآنى رواج یافت.
در آخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، شخصى به نام ابن مقلد بیضاوى شیرازی، وزیر مقتدر خلیفهٔ عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پایان دادند و با تکمیل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعیین اساس قواعد دوازدهگانه در خط، خوشنویسى را تحت ضابطه در آوردند و پایهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند.
خط نسخ از زمان ابن مقلد به بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى یافت.
ابن مقلد قواعد خوشنویسى را به دو بخش تقسیم کرده است: حسن تشکیل و حسن وضع. حسن تشکیل قاعدهٔ اصول و نسبت از آن پدید مىآید و دیگرى حسن وضع که قواعد ترکیب و کرسى از آن استفاده مىشود.
بعد از ابن مقلد خطاطان دیگر نیز بهتدریج این اصول را بسط دادند. این قواعد عبارتند از:
- قاعدهٔ اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بیاض، ارسال. یعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.
- قاعدهٔ نسبت یا تناسب: یعنى حروف و شکلهاى مشابه هم، در همهٔ موارد به یک اندازه باشند.
دانلود متن کامل با فرمت ورد word
کشور بزرگ ایران دارای گنجینه هایی غنی از معماری عامیانه می باشد که بخش بزرگی از آن تا به حال ناشناخته مانده است. هر چند که از حدود دهه 60 میلادی شناخت معماری عامیانه به عنوان بخشی از فرهنگ معماری معاصر به شکلی منظم آغاز شده و تاکنون مورد توجه گرفته است، اما این مباحث آنگونه که باید در ایران مطرح نشده است.
یکی از ویژگی های عامیانه، ناشناخته بودن و گمنام بودن آن است، تا جایی که آنرا در برابر معماری یادمانی قرار میدهد. بانگاهی به منابع نگاشته شده درباره معماری گذشته کشور های مختلف خواهیم دید که معماری نوع دوم یا یادمانی بیشتر مورد توجه تاریخ نگاران معماری بوده است، هر چند که در کشورهای غربی در سالهای اخیر درباره معماری عامیانه مشکل تاریخ گذاری بناها بوده در کنار مشکلات دیگر تغییرات و کمبود مدارک و اسناد.
در این مقاله سعی بر این است که تا به جایگاه معماری عامیانه ایران در تاریخ معماری ایران، بر اساس منابع موجود اشاره شود و به برخی سئوالات اساسی در دو زمینه ابزار و روش که باعث می شود معماری عامیانه نتواند جایگاه مناسب خود را در تاریخ معماری ایران بیابد، پرداخته شود.
برای اینکه بتوانیم تصویر روشن از جایگاه معماری عامیانه در تاریخ معماری ایران داشته باشیم در آغاز مقاله مروری بر تاریخچه بحث معماری عامیانه و تعاریف مختلف آن داریم. سپس به تاریخ معماری پرداخته و رابطه این دو با هم مقایسه می کنیم. پس از آن به مشکلات و موانع موجود خواهیم پرداخت.
حدود قرن است که معماری به عنوان بخشی از مباحث نظری و جزئی از تحقیقات تجربی معماری مطرح می باشد. پیش از این در سده نوزدهم نیز معماری عامیانه که کمی جلوتر به تعاریف مختلف آن خواهیم پرداخت، از طرف اشخاصی چون وی.لکحخ لئ.گ . سیدنی نه تحت عنوان نوع معماری بلکه به عنوان بخشی از یک دایره المعارف معماری و کتابی درباره تاریخ تکامل مسکن در انگلستان مورد بحث قرار گرفته بود. این دو نویسنده در کتابهای خود معماری غیر یادمانی مانند خانه های ساده با نقشه چهار گوش و مدور و یا گونه های مختلف خانه در نقاط مختلف به خصوص کوهستانی فرانسه و مناطق مختلف انگلستان را به بحث گذاشته اند. به هر حال تا پس از جنگ جهانی دوم نمی توان گفت که معماری عامیانه جایگاه ویژه ای در مباحث معماری داشته است.
با مروری به نوشته های مختلف درباره معماری عامیانه متوجه می شویم که نویسندگان مختلف واژه های گوناگونی برای این نوع معماری به کار گرفته اند. معماری بومی، مردمی، ناشناخته و عامیانه برخی از این واژه های می باشند. واژه معماری بومی یکی از واژه ه ایی است که در فارس به عنوان معادل انگلیسی آن به کار گرفته می شود.
هر چند که این واژه برگردان مناسبی می باشد، اما با مقایسه با تعاریف ارائه شده از «معماری بومی» گویای آن نمی باشد. معماری بومی یا سرزمینی می تواند به هر نوع معماری که به یک مکان خاص تعلق داشته باشد، گفته شود. این می تواند معماری ساختمانهای ساده روستایی شهری تا ساختمانهای بزرگ و حتی بناهای یادمانی را در بر می گیرد. این موضوع بخصوص در ایران که چه بناهای کوچک و چه بناهای بزرگ جوابگوی نیازهای محلی و هماهنگ با محیط اطراف بوده، کاملاً صادق است. برای نمونه می توان از معماری مساجد و امازداه آن نیز هر چند که دارای حیاط مرکزی می باشند، اما فضایی تالار مانند نیمه باز در بخش رو به قبله آن پیوند بسیار زیبایی با محیط اطراف دارد.
اما تعاریف ارائه شده برای این نوع معماری با واژه معماری بومی سازگار نیست. راپاپورت یکی از پیش کسوتان این بحث در دنیا، معماری بومی تعریفی مشخص تر ارائه می دهد. او معماری بومی را معماری می داند که در برابر معماری رسمی شاخص شناخته شده و یادمانی قرار می گیرد.به عبارت دیگر معماری مظلوم تر، ساده تر، مردمی تر و در مجموع معماری که جوابگوی نیازهای قشر عام جامعه باشد او همچنین اعتقاد دارد که معماری یادمانی یا «والا» می تواند ریشه در معماری عامیانه داشته باشد. بحث درباره ویژگیهای مختلف نظری معماری عامیانه در محافل علمی غرب بسیار گسترده تر است و مراکز و نشریات متعددی به تحقیق و ارائه نوشته های مختلف درباره آن پرداخته است.
معماری عامیانه در ایران هیچگاه نتوانسته است یک جایگاه مشخص در مباحث معماری و بخصوص بخشی از مباحث معماری سنتی داشته باشد. تا پیش از اینکه اولین کتاب در دهه 60 خورشیدی به عنوان «معماری بومی» به چاپ برسد معماری عامیانه نه تحت این عنوان بلکه به عنوان بخشی از مطالعات مسکن، تحقیقات مردم شناسی، اجتماعی و جغرافیایی مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه می توان تحقیقات انجام شده درباره کندهای میمند و کندوان اشاره که در نیمه اول دهه پنجاه خورشیدی ارائه شدند.
در تحقیقات مردم شناسی بالاتریم توجه به بناهای عام شده است، موضوعاتی که در این بخض به آنها توجه شده است ویژگیهای مسکن کوچ نشینان شامل چادرهای عشایر، آلاچین و کلبه ها بوده است. در یکی از تحقیقات تجربی که توسط مارسل بازن و برمبرژه انجام شده معماری روستایی گیلان از دیدگاه اجتماعی در ارتباط با ویژگیهای جغرافیایی محل مورد مطالعه قرار گرفته است. اما تا این زمان کمتر محقق یا تاریخ معماری به این نوع بناها توجه داشته و بیشتر آنها در هاله ای از گمنامی قرار می گیرند.
بحث معماری عامیانه با معماری بومی به معنای «سرزمین» آن در اواسط دهه60 خورشیدی از طرف تعدادی از متخصصین معماری به بحث گذاشته می شود. این همزمان با کارهای تحقیقاتی گروههای دیگر است که تحت عنوان «گوشه شناسی مسکن روستایی» و بیشتر برای هدف به دستیابی به الگوهای مسکن روستایی صورت می گیرد. به نظر می رسد مباحث نظری گروه اول به همانجا خاتمه یابد، اما گروه دوم که تحث حمایت مالی سازمانهای دولتی بودند کارهای متعددی در زمینه ساختمانهای مسکونی به انجام رساندند.
در مباحث گروه اول که شامل چند مقاله از اساتید ایرانی و ایتالیایی می شود سعی شده است تعاریف و ویژگی های متعددی برای معماری بومی ارائده شود. در اینجا معماری بومی یا عوام با دو ویژگی: ابتدا ناشناس بودن سازندگان آن و سپس بی نیازی به دانستن تاریخ تولد اثر که «دانستن آن غالباً موجب گمراهی و توهم می شود» مطرح شده است. با دقت به این دو ویژگی می بینیم که ویژگی اول یعنی ناشناس بودن سازندگان، اگرچه برای معمالی عامیانه ما صادق است، اما برای تعداد زیادی از بناهای بزرگ و حتی یادمانی نیز صدق می کند. تعداد زیادی از کاروانسراها، مساجد، مدارس و خانه های بزرگ شهری با نام سازنده آنها همراه نمی باشد. ویژگی دوم یعنی بی نیازی به تاریخ تولد اثر هر چند که در نظر اول محقق معمار را از بعضی قید و بندها آزاد نموده و او را بر روی موضوعات دیگر بخصوص نحوه شکل گیری ساختمان متمرکز می نماید، اما دانستن تاریخ نه به معماری هدف اصلی خالی از فایده نیست. درباره این موضوع در ادامه به بحث تاریخ معماری خواهیم پرداخت.
از طرف دیگر باید در نظر داشت که دیدگاههای اینچنین نسبت به معماری بومی و تضاد آن با تاریخ بنا به نحوی یک نوع مرز بین این نوع معماری و تاریخ معماری بوجود می آورد که امکان نادیده گرفتن موضوع تاریخ بنا به کلی در مطالعات معماری بومی رایج خواهد شد.
حال اگر از نگاه یک تاریخ نگار معمار به بناها توجه کنیم خواهیم دید که او به دنبال اهداف دیگری است که با آنچه که یک محقق معماری بومی به آن خواهد دست یابد، متفاوت است.
برای یک تاریخ نگار معمار یافتن دقیق و یا تقریبی زمان ساخت اثر هدف اول یا اولویت اول در کار می باشد. یافتن تاریخ خود افق های دید جدیدی را به محقق می دهد. بعد زمانی یک بنا می تواند به ما از ویژگی های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی دوره مورد نظر، روش زندگی و از دید معمار بنایی را انتخاب نموده و سپس استاد مکتوب و غیر مکتوب که نشاندهنده تاریخ آن است را می یابد و در نهایت به نتیجه گیریها و استنتاج ختم می شود.
سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه نوع ساختمانی می تواند تاریخ نگار معماری را خرسند کند؟ اولویتهای انتخاب چه خواهند بود؟ آیا هر ساختمانی می تواند مورد انتخاب گیرد؟ شواهد نشان می دهد که در تاریخ بیش از صد ساله مطالعه آثار معماری ایران، تاریخ نگاران معماری ایران اعم از معماران وباستان شناسان موضوع ساختمانهای یادمانی، محوطه های تاریخی و ساختمانهای تاریخ دار و بعضی ساختمان های بدون تاریخ اما با ویژتگی های معماری خاص را بیشتر مدنظر قرار داده اند. نمونه های بسیار زیادی از این مطالعات را چه در دوره بیش از اسلام و چه بس از آن می تواند ارائه داد. مطالعات مستمر محوطه های تاریخی مانند تپه زاغه، تپه حسنلو، کوه خواجه، مسجد جامع اصفهان، اردستان، امام اصفهان و دهها مطالعه دیگر برخی از آنها می باشد.
در مطالعات تاریخی ابنیه شهر ها و مناطق نیز این موضوع صدق می کند. با نگاهی به مطالعات انجام شده درشهرهایی تاریخی چون اصفهان، یزد، ناحیه گیلان و دهها شهر دیگر مشاهده می کنیم. که اولویتها در شناخت بناهای مهمتر چون مساجد، مدارس، حسینیه ها، باغات، خانه های شاخص و .. می باشد و بناهای دیگر که تعداد آن از هزاران متجاوز است، نادیده گرفته شده اند.
موضوع عدم توجه به تاریخ و ارزشهای معماری و تأثیرات اجتماعی- فرهنگی بر معماری عامیانه از بعد تحقیقی و عدم حمایت قانونی از آنها باعث شده است که حداقل در فرهنگ عمومی جامعه و حتی در ماین متخصصین این امر ساختمانهای عامیانه بیشتر مورد هجوم، تخریب و تغییرات قرار گیرند و در بعضی ازمناطق رفته رفته نابودی کامل آنها را شاهد باشیم. برای مثالف ساختمانهای مسکونی روستایی در منطقه گیلان که در مکانهایی به گالی پوش، لت پوش و … معروف می باشند و شاید تاریخ ساخت آنها از 200 سال پیش تا دو یا سه دهه پیش باشد در حال حاضر به شدت در معرض تخریب و تغییرات اساسی می باشند. این ساختمانها بتدریج جای خود را به ساختمانهای بلوک سیمانی داده و شاید آینده ای نزدیک تعداد اندکی از آنها باقی بمانند. حال می بینیم که چه محقق تاریخ نگاری و در کجای تاریخ معماری ایران این ساختمانها جای دارند. با مروری به مطالعات انجام شده می بینیم که بیشتر محققین جغرافیا و آن هم نه محققین ایرانی بلکه افرادی جون مارسل بازن و برمبرژه به این آثار توجه دارند و تحلیلهایی از معماری آنها در ارتباط با موضوع جغرافیای محل ارائه می دهند. تحقیقات معماری انجام شده نیز با توجه به اهدافی که دارند به مسأله تاریخ ساخت آنها توجه ندارند.
مطالعه معماری آب انبارهای یزد و حومه آن نیز می تواند به عنوان نمونه دیگر از وجود آثار غنی از معماری بومی و عدم وجود جایگاهی در تاریخ معماری محل تلقی شود. در نوشته های مختلف درباره تاریخ معماری این شهر و اطراف آن مانند کتاب با ارزش یادگارهای یزد و حومه آن نیز می تواند به عنوان نمونه ای دیگر از وجود آثار غنی از معماری بومی و عدم وجود جایگاهی در تاریخ معماری محل تلقی شود. در نوشته های مختلف درباره تاریخ معماری این شهر و اطراف آن مانند کتاب با ارزش یادگارهای یزد، توجه به آب انبارهایی شده است که دارای تاریخ بوده و حداقل دارای اسم و رسمی در محلات مختلف شهر بوده اند. اما در شهر و حومه یزد صدها آب انبار کوچک و بزرگ را می توان یافت که در نوشته های درباره تاریخ این شهر ناشناخته مانده اند. برای مثال می توان از آب انباری کوچک و زیبا به نان رشید نام برد. این انبار در روبروی ساختمان اولیه دانشگاه یزد قرار داشت و با توجه به اینکه زمینهای اطراف این منطقه همگی به ادارات دولتی تبدیل شدند این آب انبار تخریب شد. همچنین در مسیره یزد به میبد و فقط در کنار جاده دهها آب انبار و ساختمان عامیانه را می توان دید که از این تعداد شاید فقط در کتب به سه یا چهار ساختمان مانند آب انبارهای نصرت آباد، حجت آباد و تا حدی آب انبار گرد فرامرز اشاره شده باشد و دیگر ساختمانها که دارای ویژگی های معماری جالب و در عین حال ساده می باشد، نایده گرفته شده و چه بسا در آینده ای نه چندان دور با تعریض جاده همه آنها از بین خواهند رفت. از آن جمله آب انبارهای حاج نصیر، حاج علیرضا ، خواجه و تعداد زیادی بی نام.
مشکلات سد راه مطالعات بومی برای یک محقق تاریخ نگار معماری را می توان در چند موضوع خلاصه کرد:
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات33
پیشگفتار:
این تحقیق برای واحد تاریخ سینما (2) دانشکده سینما وتئاتر دانشگاه هنر نوشته شده است. یکی از دغدغه های همیشگی دوستداران سینما مطلع شدن ودنبال کردن راه هایی است که سینما از بدو تولد در نقاط مختلف جهان رفت وتحولاتی است که دچارش شد. یکی از این سرزمین ها که از تاریخ سینمای قابل توجهی برخوردار است کشور هلند است ودر این تحقیق به مطالعه سرگذشت سینما در این سرزمین می پردازیم.
متاسفانه به دلیل عدم پرداخت کافی به این موضوع به خصوص در کشور ما منابع ومواخذ کافی برای پرداختن به این موضوع وجود نداشت وهم چنین به دلیل ضیق وقت امکان بررسی بیشتر در این زمینه میسر نشد. از این جهت در این تحقیق کوتاه نواقص وکمبودهایی وجود دارد.
با توجه به منابع ومرجوعات موجود این تحقیق در چندین بخش تنظیم شده است.بخش اول درباره سرزمین هلند بخش دوم نگاهی به سینمای هلند و بخش سوم نهادها و موسساتی که در این سرزمین در زمینه سینما فعالیت می کنند.
در این تحقیق به منابع مکتوبی مراجعه شده در آخر به آن ها به تفضیل اشاره خواهد شد. عبارات یا واژه هایی که احتمال می رود خواننده با آنها ناآشنا باشد در پاورقی صفحه ها تعریف شده وهمچنین به نقل قول ها وتعاریف به طور جامع پرداخته شده است.
مقدمه
سینما از بدو تولد به سرعت در سرزمین های متعدد ومختلفی گسترش یافت وطبق ویژگی ها و خصیصه های این سرزمین ها دچار تحولات وپیشرفت هایی شد که از طرفی مهم واز جهت دیگر جالب و خواندنی هستند.
سینما مانند هر هنری به هر سرزمینی که رفت جزئی از آن شد و یک شخصیت پیدا کرد. اینگونه سینما شد یک سرزمین ، یک ملت.
سینمای هر کشور راه درازی را طی کرده راهی که در آن متولد شده شکل گرفته ،بزرگ شده ،تغییر کرده وروح گرفته است .سینمای کشور هلند هم تاریخ بزرگی دارد.سینمایی که بسیار تحت تاثیر حوادث سیاسی وا جتماعی وعوامل فرهنگی بوده است. سینمایی که مانند دوچشم به تمام تاریخ این سرزمین چشم دوخته و آن را ثبت کرده است.
همیشه تاثیر پذیرترین رسانه هر سرزمین ،سینماست ودقیقا به همین دلیل است که شیوه فیلمسازی ونوع آنها در هر نقطه از جهان منحصر به فرد است. در سرزمین سینمای داستانی رونق دارد و در جای دیگر مستند وانواع دیگر.
به هر حال تحول جزءجدایی ناپذیر سینماست و در همین مسیر است که کامل وپخته میشود. سینمایی که تاریخ بزرگی دارد حرفهایی بیشتری هم برای زدن دارد.
امیدواریم بتوانیم در این چند صفحه کوتاه به طور مناسب به این موضوع پرداخته باشیم و تلاشمان در این باره نتیجه مطلوبی داشته باشد.