دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
کلمة شیعه چهار بار در قرآن مجید در سوره های مریم آیه 69 و قصص آیه 15 و نیز قصص آیه 15 و صافات آیه 83، ذکر شده است، در سورة صافات حضرت حق ابراهیم خلیل را در روش و منش و اخلاق و عمل، و ایمان و عقیده، و جهاد و عبادت شیعه نوح شمرده است. و ان من شیعته لإبراهیم: و بی تردید ابراهیم از پیروان نوح بوده است.و نیز کلمة شیعه ده ها بار به نقل کتاب های معتبر تشیع و تسنن به زبان پیامبر در رابطه با اقتدا کنندگان به امیرالمؤمنین علیه السلام جاری شده است مانند: یا علی انت و شیعتک هم الفائزون.بنابراین طلوع شیعه از افق قرآن و روایات پیامبر بوده و امری صد در صد الهی است. پس از مرگ پیامبر که نگذاشتند خلافت و حکومت بر روح تشیع، و محور تعبد، و حقیقت علم، و نور بصیرت امیرالمؤمنین مستقر شود و درصد بالایی از توده عوام دنبال دیگران رفتند و به وسیله حکام و عالمان خریده شده از طرف حکام مکتبی را بر پایه احادیث صحیح و سقیم که در شش کتاب مشهورشان جمع آوری شده که بخشی از آنها در میزان حدیث شناسی مردود است و بنا نهادند و پس از آن که نزدیک یک قرن از وفات پیامبر گذشته بود به سبب بنای مکتب بر حدیث نام مکتب را مکتب سنت یا حدیث و پیروانش را اهل تسنن نامیدند، البته تدوین حدیث در شیعه طبق نقل کتاب های معتبر از زمان خود پیامبر صورت گرفت و تدوین حدیث در اهل سنت از زمان عمر بن عبد العزیز شروع شد. شیعه دین خود را از امامان معصوم و به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام که سی سال در کنار پیامبر بود و پیامبر از او تعبیر به باب مدینه علم خود کرد می ـ گیرد و اقتدایش به علی و امامان به دستور مستقیم خدا در قرآن و فرمان پیامبر است و اهل تسنن دین خود را از ابوحنیفه و شافعی و مالک و احمد حنبل می گیرد که هیچ کدامشان در عصر پیامبر نبودند بلکـه عالمانی بودند که از عصر حاکم عباسی, منصور دوانیقی به بعد به تدوین فقه و حدیث همت گماشتند.به همین سبب ما شیعة علوی و در حقیقت به عبارت دیگر با اقتدای به علی شیعة نبوی هستیم و اهل تسنن که برادران دینی ما می باشند و چهار فرقه اند به ناچار پیرو ابوحنیفه (حنفی) و پیرو شافعی (شافعی) و پیرو مالک (مالکی) و پیرو احمد حنبل (حنبلی) هستند.
هدایاى پیامبر(ص)
چند سؤال اساسى
با توجه به آنکه پیامبر و ائمه معصومین (ع) همانند سایر مردم نیاز به غذا، لباس و مسکن داشتند و خود آنان مردم را تشویق به اهمیت دادن به مسائل اقتصادى مىکردند، چند سؤال در این جا مطرح مىشود:
پیامبر اسلام و اهل بیت او از چه طریقى نیازمندیهاى مادى خویش را تأمین مىکردند؟ آیا آنان صرفاً از بیتالمال استفاده مىکردند؟
آیا فعالیتهاى اقتصادى از قبیل: کشاورزى، دامدارى و تجارت داشتند؟ کمکهاى مالى آنان به نیازمندان از چه طریقى تهیه مىشد؟
توضیح این که رسول گرامى اسلام (ع) و خاندان آن حضرت کمکهاى مالى فراوانى به فقرا، مستمندان، نیازمندان مىکردند. بردههایى را مىخریدند و در راه خدا آزاد مىکردند که در روایتى آمده است امیر مؤمنان (ع) هزار برده در راه خدا خرید و آزاد کرد.)33)
امام سجاد (ع) نیز بردگانى در راه خدا آزاد کرد. آن بزرگوار بردگانى را خریدارى کرده، مدتى تحت آموزش و تربیت قرار مىداد و سپس آزادشان مىکرد و آنان به صورت انسانهاى نمونه به فعالیت فرهنگى و تربیتى مىپرداختند و پس از آزادى نیز ارتباطشان با امام قطع نمىشد. «على بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مىنویسد: على بن الحسین (ع) شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده)یا اندکى بیشتر یا کمتر) را آزاد مىکرد و مىگفت: خداوند در هر شب ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش آزاد مىکند و در شب آخر به تعداد کل شبهاى رمضان آزاد مىکند. دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد مىکنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هیچ خدمتگزارى را بیش از یک سال نگه نمىداشت. وقتى که بردهاى را در اول یا وسط سال به خانه مىآورد شب عید فطر او را آزاد مىساخت و در سال بعد به جاى او شخص دیگرى را مىآورد و باز او را در ماه رمضان آزاد مىساخت، و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت. امام بردگان سیاه پوست را (با وجود آن که به آنان نیاز نداشت) مىخرید و در مراسم حج به عرفات مىآورد و آن گاه که به سوى مشعر کوچ مىکرد آنان را آزاد مىکرد و جوایز مالى به آنان مىداد. (34)
پولها و لباسهایى به شعرا به عنوان جایز مىدادند. همچنین در زمان پیامبر اسلام هیأتها و نمایندگانى از اعراب مىآمدند و اظهار اسلام مىکردند، پیامبر هم هدایایى به آنها مىداد و کمکهاى دیگرى که در مباحث آینده به عنوان نمونه بیان خواهد شد. این کمکها از چه طریقى بود؟ از بیتالمال ؟ و اگر از بیتالمال استفاده مىکردند تمام این هزینهها را از آن جا بر مىداشتند؟ یا مبلغى از آنها را؟ مخصوصاً گاهى ائمه (ع) پولهاى فراوانى به عنوان صله وجایزه به شعراى شیعى و مدافع ولایت مىدادند که شاید براى برخى قابل تصور نبود. آیا اینها از چه محلى بود؟
پاسخ
در پاسخ این سؤالها ذهنیت عمومى در جامعه ما این است که تأمین معاش و زندگى پیامبر اسلام (ع) و ائمه (ع) از محل بیتالمال بوده و اگر بخششها یا کمهایى هم نسبت به فقرا یا نیازمندان داشتند، آن هم از منبع بیتالمال و وجوه عامه بوده که در اختیار آنان بوده است و نسبت به آن ولایت داشتند. اما بررسیها و پژوهشها در تاریخ زندگى پیشوایان اسلام نشان مىدهد که آن بزرگواران اموال و دارایىهاى شخصى نیز داشتند و همه جا و در همه موارد، از بیتالمال استفاده نمىکردند. هدف این کتاب جست و جوى پاسخ این سؤالها و پیگیرى و شناسایى منابع درآمد پیامبر اسلام (ع) و اهل بیت آن حضرت و مشخص ساختن این نکته است که چقدر و در چه مواردى از بیتالمال، و در کدام مواردى از اموال و دارایىهاى شخصى استفاده مىکردند؟
اینک پیش ازآن که این موضوع بررسى شود، از باب مقدمه از هدایاى پیامبر اسلام و صلهها و بخششهاى امامان به شعرا و نیز از کمکهاى مالى آن پیشوایان به افراد مختلف یاد مىکنیم تا حجم بالاى آنها روشن گردد و توجه پیدا کنیم که این مبالغ نمىتوانست از منبع واحدى باشد و طبعاً از منابع مختلف تأمین مىشده است.
هدایاى پیامبر به هیأتهاى نمایندگى قبایل عرب
هیأتهاى نمایندگى قبایل مختلف عرب براى اظهار اسلام، و اعلام انقیاد قبایل خویش، بیشتر در سال نهم هجرت و احیاناً پیش یا پس از آن به حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب مىشدند و اسلام و انقیاد قبایل خود را به عرض مىرساندند و مورد لطف ومحبت شخص رسول اکرم (ص) واقع مىشدند، وآن حضرت هدایا و جوایزى به آنان عنایت مىکرد که براى نمونه چند مورد از نظرتان مىگذرد:
1- هیأت نمایندگى ثعلبه
در سال هشتم هجرت پس از بازگشت رسول خدا (ص) از «جعرانه»، چهار نفر از «بنى ثعلبه » نزد رسول خدا آمدند وگفتند ما فرستادگان قبیله خود هستیم و همه اسلام آوردیم. رسولخدا(ص) دستور داد از آنان پذیرایى کردند و پس از چند روز اقامت هنگامى که براى خداحافظى شرفیات شدند، به بلال فرمود تا به آنان جایزه دهد و بلال به هر کدامشان پنج اوقیه(35)نقره جایزه داد و سپس به بلاد خویش برگشتند. (36)
2- هیأت نمایندگى محارب
این هیأت که ده مرد بودند، در سال دهم در حجة الوداع به حضور رسول خدا (ص) رسیدند و در سراى رمله، دختر حارث منزل داده شدند. بلال براى ایشان روز و شب غذا مىبرد و اسلام آوردند وگفتند اسلام بنى محارب در عهده ما و در آن موسمها رسول خدا را دشمنى سرسختتر از آنان نبود. در میان این هیأت مردى از همان دشمنان سر سخت بود که چون رسول خدا او را شناخت،گفت: شکر خدا را که مرا زنده داشت تا به تو ایمان آورم. رسول خدا گفت: این دلها در دست خداست. رسول خدا آنان را نیز جایز داد و بازگشت.(37)
3- هیأت نمایندگى جعدة بن کعب
از بنى جعدة بن کعب «رقادبن عمرو» نزد رسول خدا آمده و اسلام آورد و رسول خدا در «فلج» آب و زمینى به او داد و براى وى سندى نوشت که به گفته صاحب طبقات، نزد بنى جعده محفوظ بوده است. (38)
4- هیأت نمایندگى قشیرین کعب
پیش از حجة الوداع، و پس از غزوه «حنین» چند نفر از بنى قشیر از جمله ثور بن عروه بر رسول خدا وارد شدند و اسلام آوردند و رسول خدا به «ثور» قطعه زمینى بخشید و براى وى سندى نوشت. و نیز قرة بن هبیرة را جایزهاى داد و بردى مرحمت فرمود و او را سرپرست زکاتهاى قبیله قرار داد.(39)
5- هیأت نمایندگى تغلب
شانزده مرد تغلبى از مسلمانان و نصرانیانى که بر خود صلیب زرین آویخته بودند بر رسول خدا وارد شده و در خانه رمله، دختر حارث منزل کردند. رسول خدا با نصرانیان مصالحه کرد که بر دین خود باقى بمانند ولى فرزندان خود را به نصرانیت در نیاورند. مسلمانان را هم جوایزى عطا فرمود. (40)
6- هیأت نمایندگى طیّى
پانزده مرد از قبیله طى... براى دیدار رسول خدا به مدینه آمدند. سرورى این گروه رازیدالخیل بن مهلیل که ازبنى نبهان بود، به عهده داشت. رسولخدا در مسجد بود، اعضاى هیأت شتران خود را در جلوى خان مسجد بسته ونزد حضرت آمدند. رسول خدا اسلام را برایشان عرضه داشت وچون اسلام آوردند به هر یک پنج اوقیه نقره جایزه داد و به زیدالخیل دوازده و نیم اوقیه داد. رسول خدا درباره زیدالخیل مىفرمود: هیچ مردى از عرب نزد من به فضل یاد نشد جز این که او را کمتر از آن یافتم که مىگفتند، مگر زیدالخیل که او را بیش از آن یافتم که توصیف مىکردند و او رازیدالخیر نامید وسرزمین فید و زمینهاى دیگرى را براى ارتزاق به او واگذار کرد و در این باره به او نوشتهاى هم داد. زید با قوم خود بازگشت و چون به جایى که به آن فرده مىگفتند رسید، به تب مبتلا گشت و پس از سه روز در همان جا درگذشت. بعضى هم، مرگ او را در آخر خلافت عمر دانستهاند. (41)
7- هیأت نمایندگى مراد (42)
فروة بن مسیک مرادى، از ملوک کنده جدا شد و بر رسول خدا وارد شد و، از آن حضرت پیروى کرد ونزد سعد بن عباده منزل گزید و به فرا گرفتن قرآن و احکام اسلام پرداخت. رسول خدا او را دوازده اوقیه جایز داد و بر شترى مرغوب سوار کرد و حلهاى از بافته عمان بخشید و عامل خود بر قبیلههاى:مراد، زبید و مذحج گردانید و خالدبن سعید بن العاص را همراه او براى دریافت صدقات (زکات) فرستاد و به او نوشتهاى در اندازههاى زکات داد. فروه همچنان عامل صدقات بود تا رسول خدا وفات یافت. (43)
پیامبر وصد شتر به آتش افروز جنگ حنین
... پس از تمام شدن جنگ حنین (44) و طائف پیامبر اکرم (ص) نقشه تسلیم شدن و اسلام آوردن «مالک بن عوف» (آتش افروزجنگ حنین و طائف) را ریخت. از وضع او پرسید: گفتند به طائف پناه برده و با قبیله ثقیف همکارى مىکند. پیامبر فرمود: این پیام را از من به او برسانید که اگر اسلام آورَد و به ما بپیوندد من کسان او را آزاد مىسازم و یکصد شتر نیز به او مىبخشم. نمایندگان هوا زن، پیام پیامبر (ص) را به او رسانیدند و او که وضع ثقیف را متزلزل مى دید، و ازقدرت روز افزون اسلام آگاهى داشت، تصمیم گرفت از طائف خارج شود و به مسلمانان بپیوندد، ولى از این مىترسید که ثقیف از تصمیم وى آگاه شوند و او را در داخل بازداشت کنند، از این رو براى اجراى مقصد خویش چنین نقشه کشید: دستور داد در نقطه دورى از طائف کجاوهاى براى او آماده کنند، سپس از آن نقطه با سرعت هر چه زیادتر به جعرانه آمد و اسلام آورد و پیامبر طبق وعدهاى که به او داده بود با وى رفتار کرد (صدشتر به او داد و کسان او را آزاد ساخت)، سپس او را سرپرست مسلمانان قبیلههاى نصر، ثماله و سلمه قرار داد. او بر اثر غرور فطرى و افتخارى که از ناحیه اسلام به دست آورده بود زندگى را بر قبیله ثقیف تنگ کرده، آنها را در مضیقه اقتصادى قرار مىداد، او خود را شرمنده الطاف پیامبر دیده و اشعارى در سماحت بى نظیر و بلند نظرى پیامبر سرود که آغاز آنها این است: من هرگز در میان تمام مردم جهان مانند محمد را نه دیدهام و نه شنیدهام...(45)
موقوفات پیامبر اسلام و اهل بیت (ع)
پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) گذشته از این که به فقرا، ضعفا،مستمندان و قشرهاى محروم اجتماع کمک مىکردند، آیندگان را نیز فراموش نمىکردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زیادى از املاک وزمینها و اموال خویش، سنت حسنه وقف را پایهریزى کردند. یکى از فصول درخشان زندگانى این پیشوایان بزرگ، اقدامات آنان در زمینه وقف است که هم مردم را به وقف تشویق مىکردند و هم شخصاً املاک و داراییهاى ارزندهاى را وقف مىکردند. پیش از بررسى این موضوع، چند مسأله مقدماتى درباره وقف را ازنظر خوانندگان ارجمند مىگذارنیم.
ضرورت مالکیت واقف، پیش از وقف
نکتهاى که در این جا نباید از آن غفلت ورزید این است که غرض از ذکر این مسائل و بیان وقفها و صدقههاى اهل بیت (ع) این است که آنان اموالى که وقف مىکردند، ملک شخصى شان بود که از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب مى آید و اگرملک شخصى آنها نبود نمىتوانستند وقف کنند. چرا که انسان به طورقطع وقتى مىتواند تمام یا قسمتى از اموال خود را وقف نماید و در راه خدا براى استفاده یک قشر خاص یا جمیع مسلمانان و... قراردهد که ملک شخصى او باشد. پیامبر اکرم (ص) در غابه (جایى نزدیک مدینه در راه شام) وقتى کنار چاه هم رسید، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا آیا این چاه را مصادره نمىکنید؟ فرمود:خیر، ولى یک نفر این چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد. 170
به دیگر سخن، وقف کردن چیزى وابسته به ملکیت خصوصى است که اگر شخصى مالک چیزى نباشد نمىتواند وقف کند. واقف باید مالک باشد تا بتواند به دیگرى تملیک کند، همان گونه که در کتب فقهى آمده است. 171 موقوفه اگر مملوک نباشد؛ یعنى مال دیگرى باشد و غاصب بخواهد آن را وقف کند صحیح نیست. از این رو وقف هم مانند دیگر صدقات مشروط است بر این که مال وقف شده به گونهاى باشد که انسان بتواند با وقف کردن آن به خدا نزدیک بشود. پس ا گر واقف مال حرام رابخواهد وقف نماید، چون آن مال «غصب » و تصرف در آن حرام و معصیت است نمىشود با همان چیزى که به وسیله آن خدا را نافرمانى کرده در پیشگاه خدا مقرب گردد.
جایگاه وقف در اسلام
در این جا به اختصار درباره اهمیت وقف از دیدگاه روایات و جایگاه آن در اسلام و ترغیب پیشوایان دینى به مسأله وقف مىبپردازیم.
از جالبترین تعالیم اجتماعى اسلام که براساس تعاون و حس نوعدوستى بنا نهاده شده، مسأله وقف و صدقات جاریه است.
هدف اصلى از وقف، تأمین و تثبیت محل سکونت ومنبع ارتزاق و تأمین قسمتى از نیازمندیهاى عمومى و گسترش فرهنگ و تشویق به احداث بناهاى علمى، بهداشتى و مذهبى است.
اسلام با این کار یک برنامه عالى انسانى را بنیانگذارى کرد که در اثر آن عواطف بشر دوستى زنده شد.
اسلام با این ابتکار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت که از مال خود چشم مىپوشند و با وقف کردن قسمتى از اموال خویش به نفع کسانى که باید حمایت شوند وسیله آسایش آنان را فراهم مىکنند و نیازمندیهاى نسلهاى آینده را نیز از طریق وقف تأمین مىکنند.
فقه اسلام در چهارده قرن قبل براى وقف اهمیت خاصى قایل گردیده و یک بخش مهم و تقریباً مفصل از کتب فقه و حدیث و قوانین اسلامى ویژه احکام و مقررات وقف و صدقات جاریه و کارهایى است که براى عموم مردم مفید است.
اسلام با طرح مسأله وقف و تشویق به صدقات جاریه از یک طرف اختیارات و نظرات مالک را نسبت به ملک خود (حتى سالها پس از مرگش) محترم و نافذ شمرده و از طرفى قدم اساسى را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناى عمران و آبادى شهرها ودهات و رفاه عموم را حتى در بیابانها و جاهاى دور از آبادى پایهریزى نموده است.
ترغیب ائمه به مسأله وقف
پیامبر اکرم (ص) و خاندان رسالت مردم را بر این کار خیر ترغیب و تشویق نموده و از طرف خداوند نوید پاداش براى هر کار نیکى مخصوصاً به عنوان باقیات الصالحات به آنان مىدادند که از بین احادیث فراوانى که در این باره رسیده است به عنوان نمونه چند حدیث از نظرتان مىگذرد:
امام صادق (ع) فرمود:
هر کس از این جهان درگذرد پس از مرگ، چیزى به او نمىرسد جز این که پیشتر سه چیزى از خود باقى گذاشته باشد:
- کار نیکى که اثرش پس از او باقى باشد؛
- سنت حسنهاى که در میان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل کنند؛
- فرزند صالحى که براى او دعا کند. 172
در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده که فرمود:
شش چیزى است که شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهرهمند خواهد شد:
1- فرزند صالحى که براى او طلب آمرزش کند؛
2- قرآنى که از او باشد و مورد استفادقرار گیرد؛
3- درختى که مىنشاند؛
4- چاه آبى که احداث نماید؛
5- چشمه آبى که در راه خدا جارى مىکند؛
6- سنت و روش نیکى که پس از او مردم به آن عمل کنند.173
موقوفهها و صدقههاى پیشوایان دینى
چنان که اشاره کردیم گذشته از این که رسول مکرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشویق مىکردند، 174 طبق احادیث معتبر و مدارک تاریخى، خود از نخستین کسانى بودند که اقدام به وقف املاک شخصى خود نموده و آثار خیرى به عنوان وقف براى اعقاب و طبقات بعد از خود به جاى گذاردند و وقفنامههایى تنظیم کردند که به برخى از آنها اشاره مىشود:
باغهاى مخیریق
واقدى مىنویسد: مخیریق یهودى از علماى یهود بود. روز شنبه که پیامبر (ص) براى جنگ در احد بود، او به یهودیان گفت: به خدا قسم شما مىدانید که محمد پیامبر است ونصرت و یارى او بر شما فرض و واجب است. آنها بهانه آوردند که امروز شنبه است. گفت دیگر شنبه معنایى ندارد! سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا (ص) به میدان جنگ آمد وکشته شد. پیامبر (ص) فرمود: مخیریق بهترین یهودى است، مخیریق وقتى از مدینه به احد مىرفت گفت: اگر کشته شدم، اموال من مال محمد است که در راه خدا صرف کند. آن اموال منشأ اصلى صدقات پیامبر (ص) شد. 175
اموال مخیریق هفت مزرعه بودند، به نامهاى: میثب، صافیه، دلال، حسنى، برقه، اعواف ومشربهام ابراهیم که مادر ابراهیم (فرزند حضرت رسول) در این منطقه سکونت داشت و پیامبر (ص) به آن جا مىآمد.176
اصل داستان مخیرین و وصیت کردن وشهادت وى و وقف کردن رسول خدا (ص) و جریانهاى سیاسى که در مورد این باغها به وقوع پیوسته در کتب حدیث و تاریخ و... ثبت و ضبط شده است. 177
موقوفههاى دیگر رسول خدا (ص)
موقوفههاى آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود، بلکه در کتب تاریخ زمینهاى دیگرى را به نام صدقات رسول خدا (ص) ذکر کردهاند که یکى بویره است.
حموى در معجم البلدان مىنویسد:
بویره از زمینهاى بنى النضیر بوده است. 178
سمهودى مىنویسد: رسول خدا (ص) در خیبر نیز موقوفههایى داشته است. 179
ابن شبه مىنویسد: بخشى از سرزمین خیبر به نامهاى الوطیح و الکتیبه و سلالم را پیامبر (ص) وقف کرد. 180
بخارى نقل مىکند: نوشته یا نوشتههایى در دست امیرالمؤمنین على (ع) بوده است که وقفهاى رسول الله در آن نوشته شده بود یا آن نوشتهها وقفنامه موقوفههاى رسول خدا بوده است، ولیکن توضیح نداده است که این موقوفات همان هفت باغ مذکور بوده یا موقوفههاى دیگر. به هر حال براى روشن شدن مطلب عین عبارت «بخارى» را ذکر مىکنیم. ابن حنفیه گوید: اگر على (ع) از عثمان (به بدى) یاد مىکرد بدون شک روزى عثمان را به بدى یاد مىکرد که عدهاى از عمال عثمان شکایت کردند، پس على (ع) فرمود: برو پیش عثمان و به او بگو که آنها (نامههایى که على در دست داشت) صدقه پیامبر است؛ (یعنى در آن صدقات نوشته شده است.) سپس کارمندان خود را دستور بده به آن عمل کنند؛ (یعنى مطابق این نوشتهها عمل شود) من نوشتهها را پیش عثمان بردم. عثمان (اعتنا نکرد و) گفت: آنها را از ما دور کن)که نیازى به آن نداریم) من آنها را پیش على (ع) آوردم و جریان را گفتم. به من فرمود: از جایى که برداشتى به همان جا برگردان 181 ظاهراً این نامهها مربوط به آن هفت باغ نبوده است، زیرا آن باغها که صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است. و احتیاج به دیدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خلیفه قبلى و سایر مسلمانان و کارمندان دولتى خلیفه نیز آنها را مى شناختند. پس احتیاجى به فرستادن وقفنامه و موردى براى بىاعتنایى عثمان نبوده است. از این رو باید گفت: این موقوفهها غیر از آن هفت باغ بوده است که عثمان اظهار بىاطلاعى کرده و پس از دیدن وقفنامه نیز توانست بىاعتنا باشد.
عسقلانى نیز این حدیث را نقل نموده و اضافه مىکند: بعضى از علماى اهل سنت همه اموال رسول خدا (ص) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه نامیده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (ص) ذکر مىکنند، به دلیل حدیثى که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لانورث ماترکناه صدقه.» 182
ابن ابى الحدید در این مورد چنین مىگوید:
رسول خدا از دنیا رفت در حالى که مزارع زیادى در «خیبر»، «فدک»،«بنى النضیر»، «وادى نخله» و همچنین «طائف» داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد، به دلیل خبرى که ابوبکر نقل کرده است. 183
در عمدة القارى در شرح گفتار بخارى «و صدقته بالمدینه» گوید: یعنى املاکى که بعد از آن حضرت صدقه شد و گفت مىشود که صدقات رسول خدا (ص) در مدینه اموال بنى النضیر است که نزدیک مدینه بود و از قاضى عیاض نقل شده که صدقات آن حضرت در مدینه عبارت است از اموال مخیریق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنىالنضیر و همچنین نصف زمین فدک و ثلث زمین «وادى القرى» و دو قلعه از قلعههاى خیبر، و سهم آن حضرت از خمس خیبر که همه بعد از آن حضرت صدقه شد به موجب آن حدیث. 184
ابن عبدربه 185 و ابن ابى الحدید186 مىگویند: رسول خدا (ص) مهزور را (که مکانى واقع در بازار مدینه بوده است) براى مسلمان وقف کرد. 187
علامه عسکرى مىگوید: علماى مدرسه خلفا از محدثان و مورخان و فقها و لغویین و... توافق کردند بر این که هر چه را که رسول خدا از خود به ارث گذاشته، ازمزارع و باغها صدقه بنامند و استناد کردهاند به آنچه که ابوبکر از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «و ما ترکناه».
صدقه 188 این نامگذارى و سازش به دلایل سیاسى آن روز بوده است و ریشه سیاسى دارد که این جا جاى شرح آن نیست.
علامه مجلسى به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفید نقل کرده است که: هنگام فتح بنى النضیر رسول خدا اموال (زمینها و باغها و خانههاى) بنى النضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به على (ع) دستور داد که سهم رسول خدا را تحویل بگیرد و آنها را صدقه قرار دهد 189 معلوم است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه وقف است ؛ زیرا آنها اصطلاح علماى اهل سنت را قبول نداشتهاند. البته این موقوفات را عملاً به استناد حدیث ابوبکر، جزء اموال عمومى کردند در حالى که آنها در موارد خاصى وقف شده بود.
موقوفههاى امیرالمؤمنین (ع)
امیرمؤمنان (ع) موقوفههایى داشت که در تاریخ ثبت شده است و این موقوفات از اموال و دارایى شخصى آن حضرت بوده که محدثان و مورخان نقل کردهاند و همانگونه که در بحث کشاورزى و حفر قنات آن بزرگوار بحث خواهد شد از طریق کشاورزى و تولید و دیگر مواردى به دست مىآورد آن را در راه خدا وقف کرد که به برخى از آن موقوفهها در بحث املاک و مزارع على (ع) اشاره شده و در این جا برخى دیگر از موقوفههاى آن امام از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد. و از آن جا که این وقفنامهها با عبارتهاى مختلف نقل شده است، منابع را در پاورقى یادآور مىشویم که هر کس بخواهد تحقیق بیشتر کرده و اختلاف نسخ را بررسى نماید، به این مدارک رجوع کند.
عبدالرحمن فرزند حجاج مىگوید: این وصیت نامه را ابو ابراهیم (حضرت موسى بن جعفر (ع)) نزد من فرستاد ! این، آن چیزى است که وصیت کرده و حکم نموده بنده خدا على در مال خود براى رضاى خدا تا این که (به وسیله این وصیت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزى که صورتهایى سفید و صورتهایى سیاه مىگردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد. آنچه در «ینبع» املاک دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ینبع» هم معروف است که مال من است، همه وقف است و همچنین بردههایى که در آن املاک دارم به غیر از ابى نیزر و ابى رباح و جبیر که آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقیه در همین املاک پنج سال کار مىکنند و مخارج خود و عائلهشان را از آن جا تأمین مىکنند. علاوه بر این آنچه که در «وادى القرى» 190دارم همه مختص اولاد فاطمه است و بردههایى هم که در املاک وادى القرى دارم، وقف است غیر از اینها هم آنچه در «ذعة» دارم با بردههایى که آن جا هست وقف است و مانند بردههاى دیگر در املاک کار کرده و مخارج خود و عائلهشان را از همان املاک اداره نمایند. علاوه بر اینها آنچه در «اذینه» دارم با بردههایى که آن جا دارم وقف است.
«قصیره» هم همان گونه که مىدانید وقف است.
آن گاه حضرت مىنویسد: در حقیقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب »است؛ یعنى وقف است که قابل فسخ نیست و نمىتوان آن را فروخت یا به کسى بخشید یا شرایط آن را تغییر داد و قطعى و خارج از ملک خصوصى مىباشد، خواه من زنده بمانم یا بمیرم و در هر موردى که براى خدا باشد صرف مىشود. بعد در صدد توضیح شرائط وقف و متولى آن برآمده، مىفرماید:
مال محمد رسول الله (ص) (موقوفه آن حضرت) همان طورى که خود مقرر داشته، مال اولاد فاطمه است. و همین طور است اموال فاطمه (س) و بردههایى که در کاغذ کوچکى اسم بردهام همه آنها از بردگى آزادند. تولیت این موقوفه در دست حسن بن على مىباشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاک بردارد و هر طورى که مطابق خواست خداست مصرف کند. اگر قرضى (دینى) داشته باشد مىتواند از همین املاک بفروشد و آن را ادا کند و اختیار و سرپرستى اولاد على و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن على در غیرخانه وقفى سکونت داشته، مى تواند خانه وقفى را بفروشد و یک سوم پول را به بنىهاشم و بنى المطلب و یک سوم به آل ابیطالب بدهد و یک سوم باقى مانده را هم در راه خدا مصرف کند. و اما اگر براى حسن پیشامدى کرد، حسین تولیت دارد به همان نحوى که حسن دارد و این امتیاز که براى فرزندان فاطمه قرار دادم براى رضاى خدا و حفظ احترام رسول خدا (ص) مىباشد. و اگر براى حسین پیشامدى کرد، از اولاد على شخصى را که اسلام و امانت او مورد قبول باشد براى تولیت نصب کنند و اگر چنین کسى پیدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنین کسى را انتخاب کنند و اگر نشد از آل ابیطالب اختیار نمایند... این وصیتنامه را در روز ورود به «مسکن» 191 (20 جمادى الاولى سال 37 یا 39) نوشتم براى خشنودى حق سبحانه و تعالى. 192
وقف خانه
از امام صادق (ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین (ع) خانهاى در بنى زریق داشته و بدین صورت آن را وقف کرد:
به نام خداى بخشاینده مهربان. این است آنچه على بن ابى طالب آن را در حالى که زنده و کامل بود، صدقه کرده است.
وقف نمود خانهخود را که در بنى زریق دارد، صدقهاى که فروخته نمىشود و هبه نمىگردد تا خدایى که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود. و در این خانه خالههاى خود را سکونت داد مادامى که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتى مرگ آنها فرا رسید براى محتاجهایى از مسلمانان باشد. 193
موقوفههاى دیگر امیرالمؤمنین (ع)
حضرت موقوفههایى دیگرى نیز داشت که برخى از آنها بدین قرار است:
«سویقه» که جایى است در نزدیکى مدینه و آل على (ع) آن جا سکونت مىکردند، از جمله صدقات امیرالمؤمنین (ع) بود. 194
از ابوجعفر نقل شده است که عمر و على یک قطعه زمین خود را وقف کردند. 195
آن حضرت زمین و خانه خود را در مصر با اموالى که در مدینه داشت وقف اولاد نمود.196
فقیر و وادى ترعه نیز از موقوفات حضرت على (ع) است. 197 فقیر اسم دو مکانى است در نزدیکى مدینه که آنها را فقیران مىنامند و از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که رسول الله (ص) براى على (ع) چهار قطعه زمین اقطاع نمود: «فقیرین»، «بئرقیس» و «الشجره»...198
حرة الرجلاء (که در بحث املاک ائمه (ع) گذشت) جزء صدقات على (ع) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست «آل منّاع» از بنى عدى قرار داشته که على (ع) به آنها بخشیده بوده است. 199
و باز در حرة الرجلاء درهاى به نام «بیضاء» و در آن مزارع و زمینهاى خالى وجود داشته که از جمله موقوفههاى امام بوده است.200
قصیبه (که در بحث املاک گذشت) منطقهاى است در نزدیکى خیبر و مدینه منوره که حضرت آن را وقف کرده است. 201
در حره الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیرالمؤمنین (ع) بوده است و به آنها «ذات کمات» گفتهاند. 202
همچنین چاههاى «ذوات العشراء»، «قعین»،«معید» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است.203
وصیت امیرمؤمنان (ع) در مورد اداره اموال موقوفه او
از وصیتهاى امام (ع) در مورد مصرف اموالش بعد ازوفات او این است که حضرت پس از بازگشت از صفین مرقوم فرموده است این دستورى است که بنده خدا على بن ابیطالب امیرمؤمنان در مورد چگونگى تصرف در اموالش به خاطر خشنودى خدا داده است. تا از این طریق خداوند وى را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و امنیت و آرامش در سراى دیگر به او عنایت کند.
از آن جمله است: سرپرستى آن به عهده حسن بن على است که به طور شایسته از آن مصرف کند و به طور شایسته از آن انفاق نماید. اگر براى حسن پیشامدى کرد و حسین زنده است او سرپرستى آن را به عهده بگیرد و به جاى وى وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال را دارند که پسران على (ع) و این که سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول الله (ص) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندىاش مىباشد و با کسى که این اموال در دست اوست شرط مىکنم که اصل مال را حفظ کند وتنها از میوه و درآمدش در آن راهى که به او دستور دادهام انفاق نماید و از نهالهاى نخل چیزى نفروشد تا همه این سرزمین یک پارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود...204
امام صادق (ع) فرمود:... على بنده خدا بود. خدا بهشت را براى او واجب کرد مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا این مال را براى این جهت صدقه قرار دادم که آتش را ازصورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازى. 205
مرقوفههاى حضرت زهرا (س)
از جمله اعضاى اهل بیت (ع) که موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه زهرا (س) است.
محمد بن على شافعى از عبدالله بن حسن فرزند حسین روایت مىکند که گفت:عدهاى از اهل بیت (ع) به من خبر دادند که فاطمه دختر رسول خدا (ص) و على (ع) اموال خود را بر بنىهاشم و بنى المطلب وقف کردند و دیگران را هم در ردیف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند. 206
ابى مریم گوید: از امام صادق (ع) درباره صدقه رسول خدا (ص) وصدقه على بن ابیطالب (ع) سؤال کردم. امام صادق (ع) فرمود: براى ما حلال است. فاطمه (س) صدقات خود را بر بنىهاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد. 207
«فرع» (به ضم فاء) و«ام العیال» دهى بوده است میان مکه ومدینه که صدقه فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص) بوده است. 208
سمهودى از وقف حضرت زهرا (س) یاد مىکند و مىگوید شافعى بنا به نقل بیهقى گفته است: صدقه رسول الله (ص) و صدقه زبیر در نزدیکى آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه على و فاطمه دختر رسول خدا (ص) و صدقه آنها که من نمىتوانم بشمارم، در مدینه و اطراف مدینه است. 209 (همان طورى که بنا به نقل مصباح الانوار در وصیتنامه حضرت زهرا (س) این معنا روشن است).
و در وقفنامه حضرت على (ع) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (س) اسم برده شده است.210
وقفنامهاى از حضرت زهرا (س)
حضرت زهرا (س) هنگام شهادت وصیتنامهاى در مورد باغهاى مخیریق (که شرح آن در املاک و داراییهاى پیامبر اسلام گذشت) تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست اوبود به امیرالمؤمنین و بعد از او به ترتیب به امام حسن و امام حسین (ع) واگذار نمود که وصیتنامه این گونه است:
به نام خداوند بخشاینده مهربان.
این چیزى است که فاطمه دختر محمد (ص) به آن وصیت کرده است. فاطمه وصیت مىکند که باغهاى هفتگانهاش؛ عواف، دلال، برقه، میثب، حسنى وصافیه، مشربه ام ابراهیم (یعنى باغى که مادر ابراهیم، «ماریه» همسر رسول (ص) در آن سکونت داشت) به نام او نامیده شده است در دست على بن ابیطالب (ع) باشد اگر على وفات کرد در دست حسن و بعد از او در دست حسین و پس از وفات او در دست بزرگترین فرزندان من، خدا بر این امر شاهد و مقداد پسر اسود کندى و زبیر پسر عوام بر آن گواه هستند و على بنابیطالب این (مکتوب) را نوشته است. 211
وقفنامه دیگر
وصیتنامه دیگرى از آن حضرت را مرحوم مجلسى در بحار نقل مىکند که امام باقر (ع) فرمود: فاطمه (س) بعد از رسول خدا شش ماه زندگى کرد و این مکتوب را نوشت، که به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد.
این وصیتنامهاى است که فاطمه دختر محمد (ص) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است:
فاطمه وصیت کرد که از میوههاى (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از کسر هزینه آبیارى و سایر هزینههاى کشت و بهرهبردارى از طرف او هشتاد اوقیه صدقه داده شود. همچنین فاطمه وصیت کرد که عموم میوههاى (درختانش) و محصول گندمش در سال آینده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصیت کرد که چهل و پنج اوقیه به همسران پدرش محمد (ص) و پنجاه اوقیه به فقراى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدینه نوشت که: چون على (ع) از او خواست است فاطمه او را متولى اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا (ص) یکجا جمع کند تا متفرق نشود، از این رو، على (ع) را - مادامى که زنده است - متولى اموالش قرار داد و وصیت کرد که اگر براى او حادثهاى پیش آید،آن را به دو فرزندم، حسن وحسین تحویل دهد تا آن دو متولى آنها باشند.
فاطمه مىگوید: من اموالم را به على بن ابیطالب تحویل دادم و اختیار آن را به اوسپردم تا مال من و مال محمد(ص) در اختیار او باشد و از هم جدا نشود.
(على) از طرف من از عواید این اموال، آنچه من گفتهام و صدقه قرار دادهام مىپردازد و وقتى که صدقه آنها رإ؛ااّّ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختیار دست خداى تعالى و در دست على است تا هر چه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق کند و هیچ باکى بر او نیست. اگر براى على حادثهاى پیش آید همه اموال را چه مال من و چه مال مخمد (ص) را به دو فرزندم ؛ حسن و حسین تحویل مىدهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه مىکنند وهیچ باکى بر آنها نیست...
حضرت فاطمه (س) در ادامه وصیتنامه خود اموال و اثاثیهاى را براى دختر ابوذر غفارى وقف کرده و آن گاه افزوده است: «اگر یکى از کسانى که براى او چیزى وصیت کردم، پیش از این که به او پرداخت شود بمیرد، سهم او به فقرا و مساکین پرداخت مىگردد.»
در پایان وصیتنامه آمده است که مقداد بن اسود و زبیر بن عوام شاهد آن هستند و آن را على بن ابیطالب (ع) نوشته است. 212
وقفنامههاى امام حسین (ع)
امام حسین (ع) خانهاى را وقف کرد. امام حسن (ع) به او فرمود: خانه را تخلیه کن. 213 (چون چیزى را که انسان وقف مىکند از تصرف او بیرون مىرود.) خانه هم این گونه است: وقتى وقف شد خود واقف نباید در آن تصرف کند.
در حدیث دیگرى آمده است: امام حسین (ع) زمین و اشیاى دیگرى را که ارث برده بود پیش از این که تحویل بگیرد، وقف کرد. 214
مرقوفههاى امام صادق (ع)
آن حضرت نیز موقوفههایى داشته است که از وقفنامه امام هفتم (ع) این مطلب بخوبى استفاده مىشود.
مرحوم کلینى در اصول کافى مىنویسد یزید بن سلیط مىگوید: امام هفتم موسى بن جعفر (ع) وصیت فرمود و ده نفر را گواه گرفت... تا آن جا که مىنویسد... امام وصیت کرد تولیت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (ع)) و ثلث خودم نیز با او (فرزند امام هفتم (ع) است.) از این که حضرت فرمود: تولیت ثلث موقوفه پدرم، معلوم مىشود که امام صادق (ع) هم موقوفههایى داشته است. 215
وقفنامه حضرت موسى بن جعفر (ع)
حضرت موسى بن جعفر (ع) زمینى را وقف کرد که از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد: این است آنچه موسى بن جعفر وقف نمود (که مشتمل است بر) همه زمین خود که در فلان مکان واقع است و حدود زمین نیز فلان است که به طور کلى: درختهاى خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب زمین، پستى، بلندى، عرض، طول، میدان جلوى باغ، نهرهاى کوچک و بزرگ،مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است.
متولى وقف، درآمد آن را (پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سى عدد درخت خرما براى فقراى آبادى) میان فرزندان فلان (در بعضى از نسخ به جاى فلان، موسى ذکر شده است) تقسیم کند براى هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراین اگر یکى از دختران موسى ازدواج نمود سهمى در این صدقه ندارد. 216
تا این جا از موقوفات خاندان پیامبر استفاده کردیم که آنان دارایى شخصى داشتند که مقدارى از آن را وقف کردند(چون همان گونه که گذشت تا کسى مالک چیزى نباشد، نمىتواند آن را وقف کند.) در این جا مىتوان این نتیجه را نیز گرفت که گرچه بسیارى از این موقوفات در راههاى عمومى وقف شده بود اما چنان که از وقفنامه تعدادى از آنها بر آید، وقف علویان و بازماندگان ائمه (ع) بوده که شامل ائمه بعدى نیز مىشده است. بنابراین یکى از منابع درآمد ائمه (ع) موقوفات خاصى بوده که از امامان قبلى مانده بود.
منابع درآمد بیت المال
اموال عمومى (بیت المال)
در اول بحث یادآور شدیم اموالى که در اختیار پیامبر اکرم (ص) قرار داشت، دو نوع بود:
1- اموال خصوصى که درباره آن بحث شده؛
2- اموال عمومى)خالصه) که اینک درباره آن به بحث مىپردازیم. اصولاً اموال و املاکى که متعلق به حکومت اسلامى بوده است و پیامبر (ص) به عنوان ولى مسلمانان در آنها تصرف مىکرد و طبق تشخیص خود در راه مصالح اسلام و مسلمانان به مصرف مىرساند، اصطلاحاً خالصه نامیده مىشود.
در مباحث فقهى بابى است به نام «فیىء» که در کتاب «جهاد» و احیاناً در باب (صدقات» از آن بحث مىکنند. «فیىء» در لغت عرب به معنى بازگشت است و مقصود ز آن زمینهایى ست که دون جنگ و خونریزى به تصرف حکومت اسلامى درآید و ساکنان آنها تحت شرایطى تابع حکومت اسلامى شوند این نوع اراضى که بدون زحمت و هجوم ارتش اسلام به دست مسلمانان مىافتاد مربوط به حکومت اسلام بود و سربازان مسلمان در آن حقى نداشتند. پیامبر درآمد آنهار ا در مصالح اسلامى به مصرف مىرساند و گاهى در میان افراد مستحق تقسیم مىکرد تا با استفاده از آن و به اتکاى کار و کوشش خود هزینه زندگى خویش را تأمین کنند. بخششهاى پیامبر غالباً از محل درآمد این اراضى و احیاناً از خمس غنایم بود.
قرآن مجید این اصل اسلامى را چنین بیان فرماید: آنچه را خدا به رسولش از آنها (یهود) بازگرداند، چیزى است که شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نکشیدید). نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مىسازد، و خدا بر هر چیز قادر است. آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا (این اموال عظیم) دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد، آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آنچه را از آن نهى کرده خوددارى نمایید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدیدالعقاب است.(347) بنا بر این بیت المال یکى دیگر از منابع مالى اهل بیت علیهم السلام است.
مواردى از منابع بیت المال
پیش از بررسى این موضوع، به مناسبت بحث، در این جا سؤالى بدین مضمون مطرح مىشود:
منابع درآمد بیت المال در اسلام چیست؟
آیا تنها منابع مالى حکومت اسلامى خمس و زکات است ؟ یا علاوه بر اینها، منابع مالى دیگرى هم وجود دارد که حکومت اسلامى بخشى از هزینه خود را از آن راه تأمین مىکند؟
پاسخ این است که بیت المال در زکات و خمس خلاصه نمىشود، بلکه از منابع متعددى گردآورى مىشود که از آن جمله موارد ذیل را مىتوان نام برد.
1- انفال؛
2- زکات؛
3- خمس؛
4- خراج و مقاسمه؛
5- جزیه؛
6- مالیاتهاى ضرورى؛
7- درآمدهاى استثنایى.
مالیاتهاى اضطرارى
نوع دیگر ازمنابع حکومت اسلامى مالیاتى است که حاکم در حال اضطرار وضع مىکند. حکومت اسلامى تمام مالیاتهاى دریافت شده از این طریق را در مصارف حکومتى و مخ