نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جنبش های اسلامی در قرن 20(هند،پاکستان وافغانستان

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله جنبش های اسلامی در قرن 20(هند،پاکستان وافغانستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

جنبش های اسلامی در قرن 20(هند،پاکستان وافغانستان)

 

 

 

مقدمه
با تسلط استعمارگران اروپایی بر کشور های اسلامی که چند قرن به درازا کشید،دو نوع واکنش در جوامع اسلامی علیه آن به وجود آمدند:
1-واکنش ملی گرایانه؛
2-واکنش دین گرایانه.
واکنش اول را روشنفکران تحصیل کرده در مدارس و مراکز آموزشی جدید انجام دادند که تحت تاثیر تفکر ملی گرایی غرب قرار داشتند؛اما واکنش دوم،ریشه در تمدن و فرهنگ بومی جوامع اسلامی داشت که مایه های اصلی آن آموزه های دینی بود.
حال لازم است مفهوم اصلی و کلیدی این پژوهش،را تعریف و تبین کرده :
جنبش اسلامی
«جنبش»عبارت است از «حرکت یا رفتار گروهی نسبتآ منظم و با دوام برای رسیدن به هدف اجتماعی- سیاسی معین و بر اساس نقشه معین که ممکن است انقلابی یا اصلاحی باشد.»(آقابخشی،1374،ص213)
تام با تامور در جامعه شناسی سیاسی نیز جنبش را چنین تعریف می کند:
به طور کلی جنبش اجتماعی و سیاسی به کوشش جمعی برای پیشبرد هدف یا مقاومت در برابر دگرگونی در یک جامعه اطلاق می شود.(باتامور،1374،ص56)
دکتر کلیم صدیقی در تعریف «جنبش اسلامی»می نویسد:
نهضت اسلامی به آن بخشی از امت اطلاق می شود که امکانات و منابع معنوی،فکری،مادی وانسانی خود را در جهت تاسیس حکومت اسلامی بسیج می نماید.(صدیقی،1375،ص107)
اگر بخواهیم «جنبش»را با پسوند «اسلامی»به کار ببریم،معنای آن «تلاش جمعی و نسبتآ منظم برای پیشبرد اهداف اسلامی»خواهد شد.(عارفی،1379،ص17)
البته جنبش الزاما یک حزب با سازماندهی و رهبری واحد نیست.«یک جنبش معمولا به علت گستردگی افکار و عقاید،طیف وسیعی از مردم را در خود جای می دهد وغالبا به ایجاد انواع گروه های نسبتا آشکار سیاسی در درون خود گرایش دارد.»(موثقی،1374،ص2)
جنبش ها اسلامی در تمام کشورهای اسلامی در یک امر محوری،اشترک دارند وآن احیای قوانین و ارزش های اسلامی است.
امااساس این که این ارزش ها ماهیت سنتی داشته باشد یا نوگرا،اصلاح طلب باشد یا انقلابی،گرایش های مختلفی را در جنبش اسلامی می توان مشاهده کرد. جنبش از نظر گرایش های فکری،انواع مختلفی پیدا می کند که از بررسی آن از حوصله این پژوهش خارج است.
با توجه به توضیحات فوق،«جنبش اسلامی»را در این پژوهش چنین تعریف می کنیم:جنبش اسلامی عبارت از کوشش جمعی اسلام گرایان برای تحقق عملی قوانین و احکام اسلامی در تمامی زمینه ها از طریق در اختیار گرفتن قدرت سیاسی است.شایان ذکر است که در این جا واژه های «جنبش اسلامی»،«گروه های اسلامی»،«اسلام گرا»و «بنیاد گرا یان» مترادف هم به کاررفته وازآنها معنای واحدی اراده شده است.
علل و عوامل ظهور جنبشهای اسلامی معاصر:
بحث های نظری
در رابطه با ظهور جنبشهای اجتماعی و پیوستن افراد به این جنبشها و دست زدن به اقدامات جمعی جهت رسیدن به اهداف خاص نظریات گوناگونی درغرب مطرح شده است.ازآنجا که جنبش های اسلامی قرن 20 و یا بنیادگرایی اسلامی نوعی جنبش اجتماعی ( با رنگ و ماهیت دینی ) به حساب می آیند، دراین قسمت چند نظریه خاص مربوط به جنبشهای اجتماعی ارائه میدهیم.
دررابطه باظهور جنبشهای اجتماعی دو نظریه اقدام جمعی ونظریه انتخاب حسابگرانه ودررابطه با جنبشهای اسلامی دو نظریه تجدیدحیات اسلامی و نظریه ادواری از اهمیت بسزایی برخوردارند.
ا)collective action theory1 : نظریه اقدام جمعی (ا
این نظریه بدنبال اعتراضات گسترده دانشجویی و جوانان در 1968 درامریکا و فرانسه پیدا شد. عده ای بر آن شدند که علل مشارکت جوانان درجنبشهای اجتماعی و درگیر شدن آنها در اقدام جمعی خشونت بار را تبیین کنند.
این نظریه از سوی تد رابرت گر مطرح شد و درکتاب او تحت عنوان چرا انسانها شورش می کنند بحث شد. اساس نظر گر بر محرومیت نسبی استوار بود. به نظراومحرومیت نسبی زمانی بوجود می آید که میان انتظارات افراد و توان آنها برای رسیدن به این انتظارات و برآوردن آنها تناسب وجود نداشته باشد.
یعنی زمانی که افراد برای برآوردن انتظارات خود ( چه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ) دارای توان کافی نباشند احساس محرومیت نسبی می کنند. این محرومیت نسبی باعث احساس سرخوردگی و توسل به خشونت می شود و اقدام سیاسی و شرکت افراد در اقدامات جمعی و خشونت بار را بدنبال می آورد. البته مسالمت آمیز بودن اقدام جمعی و یاخشونت بار بودن آن بستگی به عوامل متعدد دیگر دارد. نارضایتی افراد از نظام اجتماعی و سیاسی بخاطر عدم نفوذ اجتماعی آنها و محرومیت اقتصادی آنها است.
منتقدان به این نظریه می گویند که همه شرکت کنندگان دراعتراضات اجتماعی مثل دانشجویان جزو طبقات محروم نیستند و بطور مثال مشارکت در جنبش آزادی زنان ازسوی زنان متنفذی صورت می گرفت که از نظر اقتصادی در محرومیت بسر نمی بردند. بطور کلی طبقات متوسط بیشتر از طبقات محروم در جنبشهای اجتماعی شرکت میکنند. یکی ازمنتقدان میگوید که محرومیت نسبی درصد اندکی از علل پیوستن به جنبشهای اجتماعی اعتراض آمیز است.
)rational choice theory) 2- نظریه انتخاب حسابگرانه
بر اساس این نظریه انقلابات یا دیگر انواع اقدام جمعی و یا مشارکت مردم در جنبش های اجتماعی بخاطر احساس روانی محرومیت نسبی یا نگرانی برای اهداف اجتماعی صورت نمی گیرد. دلیل عمده شرکت افراد در اقدامات جمعی و جنبش های اجتماعی امید به کسب سود بیشتر و انگیزه های سود جویانه است. شرکت افراد در فعالیت های سیاسی نیز به همین دلیل است.
منکور اولسون نظریه پرداز اصلی در این مورد بوده است. بگفته او افراد در اقدامات جمعی گسترده شرکت نمی کنند مگر اینکه سود این مشارکت بیش از زیان آن باشد. پس منافع شخصی انگیزه اصلی مشارکت افراد در احزاب و جنبش های اجتماعی و انقلابی است. انحراف از این مدل ، زمانی صورت می گیرد که زور و سرکوب و قیدوبندهای خارجی در کار باشد.
منتقدان این نظریه می گویند که طرفداران این نظریه بیشتر اقتصاددانهای سیاسی هستند و اینها نمی توانند توضیح دهند که چرا افرادگاه در جنبش هایی شرکت می کنند که منافع آنها رابرآورده نمی کندو مشارکت در آنها از نظر مادی به زیان آنها نیز هست. بنظر منتقدان این نظریه ( انتخاب حسابگرانه ) مسئله ماجراجویی افرادو یاسود جمعی را تبیین نمی کند. اهداف بیشتر جنبش های اجتماعی جدید نظیر جنبش های زنان و محیط زیست خیر جمعی است تا سود شخصی. اکثر جنبش های اجتماعی جدید منافع شخصی برای شرکت کنندگان به دنبال نمی آورند.
تحقیقات تجربی و عملی نشان می دهد که اهداف ایدئولوژی جمعی بر محاسبات متکی بر منافع و سود شخصی برتری دارد.
3- نظریه تجدید حیات اسلامی
نظریه پرداز اصلی در این رابطه ، خورشید احمد ، از رهبران جماعت اسلامی در پاکستان است. خورشید احمد طی مقاله ای جنبش های اسلامی قرن بیست را به نفوذ استعمار در جهان اسلام ربط می دهد. به گفته خورشید احمد سلطه استعمار چهار نتیجه عمده بر جوامع اسلامی در بر داشت :
الف : غیر مذهبی کردن جامعه در اثر سلطه استعمار و نفوذ آن : همه وجوه زندگی مسلمانان غیرمذهبی شد و پایه های معنوی جامعه روبه سستی نهاد.
ب : وابسته شدن به غرب: در جوامع اسلامی تحت استعمار نهادهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی جدید براساس تجربه غرب خلق شد که با نهادهای سنتی درتضاد بودند.
ج : قطب بندی کردن آموزشی : بر اساس نفوذ استعمار دو نوع آموزش در جوامع اسلامی ایجاد شد. یک نوع آموزش ملهم از غرب در برابر آموزش سنتی و مذهبی بوجود آمد. جامعه به دو گروه نخبگان مدرن تحصیل کرده جدید و رهبری سنتی قدیم تقسیم شد.
د : بحران رهبری : در نفوذ استعمار ، رهبری سنتی بطور سیستماتیک ضعیف شد و از بین رفت و نوعی رهبری سیاسی خارجی به جامعه اسلامی تحمیل گردید. این رهبری ، طرفدار غرب و از مردم خود بیگانه بود. بنظر شیخ احمد جامعه اسلامی در برابر این نفوذ استعمار و سلطه آن و عقب ماندگی و انحطاط جامعه عکس العمل نشان داد. برای نجات از این بحران و حل این مشکل چندین استراتژی مطرح شد.
استراتژی مدرنیسم : طرفداران این استراتژی مدعی بودند که زمانه عوض شده است و باید ارزشهای تکنولوژی و نهادهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی قدرت سلطه گر را گرفت و جامعه را به پیشرفت رساند.
استراتژی اسلامی : به نظر عده زیادی از مردم علل این اوضاع و احوا ل دوری جستن از اسلام است. در این رابطه دو گروه ظهور کردند. گروه نخست دارای یک موضع سنتی بودند و معتقد بودند که سنن اسلامی را باید حفظ کرد و تغییری در آن ایجاد نکرد. آنها هیچ گونه بدعت و تغییری را نمی پذیرفتند و مخالف هرگونه پیروی از ارزشهای غربی بودند. بنابراین دوری جستن ازمظاهر تمدن جدید و تاکید بر حفظ سنت ها هدف اصلی انها بود. گروه دوم معتقد بودند که حفظ سنت های گذشته کافی نیست و پاسخی به تهدیدهای موجود نمی دهد. باید ابتدا ماهیت تمدن غرب را درک کرد و بجای آن الترناتیو ( جایگزین ) ارائه داد. پاسخ به تمدن غرب باید جامع و مثبت باشد. پس از شناخت تمدن غرب . اسلام رابه عنوان اساس تمدن و فرهنگ جدید ارائه کرد. بدین منظور لازم است به پیام اولیه اسلام رجوع کرد ه و ارتباط آن با عصر کنونی راپیدا کنیم. جنبش های اسلامی جدید ناشی از این گروه است. بنابراین جنبش های اسلامی یک عکس العمل صرف در برابر حکومت استعماری نیست ، بلکه باید آنرا در چارچوب آمال مثبت امت اسلامی برای بدست آوردن چیزی دانست که سلطه غرب آنرا از بین برد.
) cyclical theory نظریه ادواری : (
این نظریه از سوی هرایر دکمجیان در کتاب جنبشهای اسلامی در جهان عرب مطرح شده است. او نظریه خود را بر اساس ترکیب نظریات اسلام گرایان و تجربه جوامع اسلامی با نظریه های جامعه شناسی غرب استوار ساخته است.
حال به بررسی جنبش های اسلامی در سه کشور هندوستان ،پاکستان و افغانستان می پردازیم .
در آغاز لازم است برای فراهم شدن بستر موضوع و آشنایی با پیشینه تاریخی دین و حرکت های احیا گرای دینی در شبه قاره هند،مروری کوتاه به سیر تحول تاریخی اسلام در این سه منطقه بیندازیم،زیرا جنبش های اسلام گرای یک قرن اخیر در این سه کشور رابطه ناگستنی با پیشینه تحول سیاسی اسلام در این منطقه دارد.در واقع حرکت های دین خواهانه در این سه کشور مثل اکثر کشورهای دیگر این منطقه ،تماما پاسخی در جهت جبران شکست فرهنگی و سیاسی تاریخی مسلمانان در پی تهاجم از خارج بوده است. (عارفی،1379)
هندوستان
هند یا هندوستان با نام رسمی جمهوری هند (هندی: भारत गणराज्य؛ تلفظ: بهارت گنراجیا) کشوری در جنوب آسیا است که پایتخت آن دهلی نو است. هندوستان از شمال باختری با پاکستان؛ از شمال با چین، بوتان، نپال و تبت؛ و از شمال خاوری با برمه و بنگلادش همسایه‌است. همچنین هند از باختر با دریای عرب، از خاور با خلیج بنگال، و از جنوب نیز با اقیانوس هند مرز آبی دارد.
پهناوری هندوستان ۳،۲۸۷،۲۴۰ کیلومتر مربع (هفتم در جهان، ۲ برابر ایران) است. بیشتر سرزمین هندوستان پست و هموار است و رشته‌کوه‌های بزرگ هیمالیا و هندوکش که در شمال کشور قرار دارد باعث شده‌است که رطوبت و ابرهای باران زا به شمال آسیا نفوذ نکند و در نتیجه هند کشوری پرباران و مرطوب و دارای خاک بسیار حاصلخیز است. این موضوع باعث شده‌است که این کشور جمعیت بسیار فراوانی داشته باشد.
جمعیت هندوستان حدود ۱،۱۴۸ میلیون تن (براورد ۱۳۸۷) است که دومین کشور پرجمعیت جهان پس از چین به شمار می‌آید. بندر بمبئی (مومبائی) با جمعیتی نزدیک به ۱۴ میلیون تن، پرجمعیت ترین شهر هند است. هند بیش از سی و پنج شهر بزرگ با جمعیت بالای یک میلیون تن دارد. بمبئی (مومبائی)، دهلی، کلکته، مدرس، بنگلور، حیدرآباد، اگرا، میسور، جی‌پور، گوا، پونا، بوپال، تریفندرام، سورت ، کانپور و احمدآباد از شهرهای مهم این کشور پهناور هستند.
هندوستان دارای تاریخ و فرهنگ بسیار کهن و پرباری می‌باشد که به ۳ هزار سال پیش از میلاد می‌رسد. هندوستان سرزمین نژادها، زبان‌ها، آیینها، و فرهنگهای فراوان و گوناگون می‌باشد. در هند صدها زبان و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر زبان هندی و زبان انگلیسی که زبان‌های اصلی هند هستند، ۸ زبان دیگر نیز رسمی هستند. (کتاب سبز (هند)، وزارت امور خارجه، 1379)
اسلام در شبه قاره هند
شبه قاره هند با داشتن حدود سیصد میلیون مسلمان،بزرگ ترین ومتراکم ترین جمعیت جهان اسلام را در خود دارد.که در جغرافیای سیاسی این منطقه نام کشور های هند،پاکستان،بنگلادش وکشمیر به چشم می خورد.البته ما در این پژوهش فقط به دو کشور هندوستان وپاکستان در شبه قاره هند می پردازیم .
سابقه اسلام
اسلام در شبه قاره هند سابقه ای کهن دارد.و تاریخ سیاسی اسلام در شبه قاره هند مراحل گوناگونی داشته ؛سه مرحله عمده تحول تاریخی اسلام در شبه قاره که از اواخر قرن اول هجری(قرن هشتم)شروع و تا قرن دوازدهم هجری(هجدهم میلادی)ادامه می یابد عبارت است از:
1-ورود اسلام به شبه قاره؛
2-اعتلای سیاسی در شبه قاره؛
3- انحطاط سیاسی اسلام در شبه قاره.
1.ورود اسلام به شبه قاره
اسلام از نیمه نخست قرن اول هجری حضور خود را در مرزهای هند تثبیت کرد.پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره عربستان و سپس ایران که به مثابه دروازه هند تلقی می شد،این پیام را به مردم شبه قاره می داد که در آینده ای نه چندان دور،سربازان ناآرام مسلمان را درشهر و دیار خود خواهند دید.این انتظار برای هر دو طرف،حداقل در نواحی مرزی،چندان به درازا نکشید.پیشرفت های مسلمانان در اوایل قرن هشتم به سال 712 میلادی به حدود سند رسید اما در همان جا متوقف گشت.(نهرو،ص389)
توقف پیشرف اسلام در هند به معنای قطع روابط هند با دنیای اسلام نبود.هند ومسلمانان در طول سالیان بلکه قرن های بعد روابط تجاری،فرهنگی و حتی سیاسی(از طریق مبادله سفیران)خود را حفظ کردند.
نفوذ اسلام در هند
به نظر می رسد در نفوذ آیین اسلام در هند و استقبال هندوان ازآن،چند عامل موثر بوده اند:
اول،اندیشه عدالت خواهی اسلام:درآن زمان بر جامعه هند،نظام «کاستی»حاکم بودو در درون آن هر«کاست»محکوم به زندگی و بر خورداری از امتیازات محدود و ویژه کاست خود بود.تعلیمات اسلامی که خواهان برابری و برادی همه انسان ها واقشار جامعه بود،جاذبه زیادی برای طبقات محروم این جامعه داشت و احتمالا همین عامل در جذب کاست های پایین تر هندو به اسلام بسیار موثر بوده است.
دوم،بردباری هندوها در برابر عقاید مخالف: جواهر لعل نهرو درباره بردباری و تحمل مردم هند در برابر عقاید و ادیان دیگر می گوید:سنت قدیمی هند این بود که نسبت به هر نوع اعتقاد و ستایش مذهبی سازش و بردباری داشت. بدین قرار اسلام چند قرن پیش از آن که به صورت یک قدرت سیاسی به هند بیاید،به عنوان یک مذهب به هند راه یافته بود.(نهرو،380)
سوم،بافت اجتماعی هند: بافت طبقاتی جامعه هند به گونه ای است که تغییر و تبدیل فکر و اعتقادی در آن عمدتا به صورت دست جمعی و گروهی انجام می گیر د.هر گاه سران وبزرگان کاست یا افرادذی نفوذ سنتی در هر محله و روستایی،مذهب خود را تغییر دهند افراد وابسته به آنان نیز چنین می کنند و این عامل در گسترش اسلام در شبه قاره نقش مهمی ایفا کرد. (نهرو،441)این عامل به همراه عوامل سیاسی واقتصادی که پس از به قدرت رسیدن مسلمانان به وجود آمدند،تاثیر مهمی در توسعه اسلام در هند داشته اند.
2.اعتلای سیاسی اسلام در شبه قاره
چنانچه اشاره گردید،اسلام در اواخر قرن اول هجری(هشتم میلادی)به دصورت گسترده و رسمی وارد سند وجنوب پنجاب شد؛اما مسلمانان تا چند قرن در همین محدوده باقی ماندند و نتوانستند به دیگر شهرهای بزرگ هند دست یابند. اما پس از سه قرن رکود و ایستایی اسلام در هند،سرانجام شعله های جدیدی از نور اسلام از غزنه زبانه کشید واین بار بسیار سریع تر وقدرتمند تر ،مرکز پنجاب را هدف خود قرار داد وپایگاه های متعدد بر همنا وبودا را تحت سیطره خود در آورد.و سلسله غزنویان در شمال غربی هند فتوحات اسلامی را گسترش داد.غزنویان نخستین کسانی بودند که سلطه نظامی اسلام را به طور کامل بر شمال هندگستردندو سلسله های بومی مقتدری چون سلسله هندوشاهان را برانداختند.
پس از غزنویان حکومت های مسلمانی که دارای اقتدار بودند در هند با نام سلاطین مغول معروف بودند که بین سالهای 1526تا1857میلادی براکثر نقاط هند حکومت می کردند. دوران اقتدار سیاسی مسلمانان در هند دوران شکوفایی تاریخ و تمدن هند به شمار می آید.
انحطاط سیاسی اسلام در شبه قاره
با تزلزل و بی ثباتی در نظام دولت مغولی که به سبب حملات ماراتاها در غرب وپیشروی آنان تا دهلی و یورش نادرشاه در سال 1739م،از طرف دیگر در اوایل قرن هفدهم،کمپانی هند شرقی از طریف ایجاد اختلاف بین حکمرانان محلی،سلطه سیاسی بر هند را در دستور کار خود قرارداد.و انگلیسی ها توانستند بعد از جنگ پلاسی سلطه خود را بر هند کامل کنند.سلطه سیاسی و اقتصادی بریتانیا بر هند به معنای زوال اقتدار سیاسی و حقوقی مسلمانان بر هند بود.
نهضت های اصلاحی در هند
انحطاط فکری،فرهنگی و اجتماعی در میان مسلمانان هند قبل از زوال سیاسی آنان شروع شده بود.ریشه های این انحطاط به ضعف های ساختاری و عملکرد های فرهنگی،دینی واجتماعی-اقتصادی بر می گردید.حال به بررسی نهضت های اسلامی در هند از زمان سلطه انگلیسی ها تا اکنون می پردازیم:
1)جنبش دهلوی
1-1اصول و مبانی فکری
یکی از نهضت های اسلامی که پیش از تقسیم هند به دو کشور هند و پاکستان ،در هند پدید آمد،نهضتی است که توسط شاه ولی الله دهلوی (1114-1176ه.ق)شکل گرفت.این جنبش در ابتدا جنبشی فکری و اصلاحی بود،ولی بعدا به یک نهضت اجتمای و سیاسی تبدیل شدو علیه سلطه ی انگلستان موضع گیری نمود.جنبش یاد شده دارای دو جنبه ی داخلی و خارجی بود و دو هدف عمده و مهم داشت؛یکی جلو گیری از انحطاط داخلی و دیگری مبارزه با تهدید و تهاجم خارجی.البته قابل ذکر است که این جنبش بتدریج آشکارا رنگ تصوف به خود گرفت و در واقع در پی تفسیری از اسلام بود که یک تصوف خالص رابا یک سنت عاری از آلایش منطبق سازد(ول اسمیت،1356،ص45).رهبر جنبش نیز شعار مبارزه با بدعت ها و خرافات،عقب ماندگی و تفرقه ی مسلمانان را سر می دادو خواستار بازگشت به اسلام راستین و اولیه و وحدت و یگانگی عقدتی-سیاسی مسلمانان بود.او که بنیان گذار تفکر فطری بودن اسلام بود،تفکر دینی در زمینه ی تکامل را در چهار مرحله به ترتیب زیر نشر می داد:
1-با استعمال وسایل و ابزاری که به منظور رفع نیاز های اولیه ی حیات مورد بهره برداری قرار می دهد،از مرحله ی زندگی حیوانی پا فراتر نهاده و با پیشرفت در این زمینه،راه تامین احتیاجات مادی و اقتصادی خود را باز می کند.
2-انسان در مرحله ی دوم به تشکیل سازمان اجتماعی مبادرت می کندو ارتباطات حیاتی رتا توسع می دهد.
3-بعد از تاسیس تشکیلات عالی زندگی شهری،قانون ونظام اجتماعی به مرحله ی تشکیل دولت پا می گذارد؛در این مرحله اخلاق جایگزین عرف و عادت می شود.
4-توسعه ی زندگی شهری به ایجاد کشورهای مستقل و منازات مرزی می انجامد که این ریشه ی جنگ و خونریزی است. در این مرحله است که دروازه های تمدن به روی انسان گشود می شود و ناگریز به قوانین عام تر و سازمان های سیاسی وسیع تر تن در می دهد.در چنین شرایطی از تکامل زندگی اجتماعی بشر است که دین وارد عرصه ی حیات می گردد وبا فساد و شرارت ها مبارزه می کند. به عقیده ی دهلوی در همین مرحله است که اسلام به صورت وحی الهی برپیامبر(ص)اسلام نازل شدو جایگزین نظام های زمینی ایران و روم شد.
آرمان های جنبش دهلوی را می توان در دو بعد متمایز بیان کرد:
اول،احیای تفکر خالص نخستین اسلام و زدودن پیرایه ها،بدعت ها و خرافات از چهره ی دین.
دوم،تلاش در جهت استقرار حاکمیت اسلام در سرزمین پهناور هند که قرن ها سابقه ی حکومت مسلمانان را داشت-از طریق وحدت سیاسی بین آن دسته از فرق اسلامی که به سنت و سیره سلف ارج می نهند.(عمید زنجانی،1371،ص245)
از دیگر بنیان های فکری جنبش دهلوی،ضرورت و لزوم خلافت جهانب اسلام بود.ایده ی وحدت مسلمانان نیز در راستای همین تز دنبال می شد،اما در این میان ،آرمان وحدت و یگانگی مسلمانان جهان شامل شیعیان نمی شد.و از دیگر سو وجه تلفیقی از دین و نیازها و اقتضائات زمان ازاساسی ترین افکار و اندیشه های دهلوی است.(امرایی،1383،ص160)
2-1رهبران
همان گونه که ذکر شد،این جنبش توسط شاه ولی الله دهلوی شکل گرفت.البته این نهضت تبلور کامل خود را در کوشش های سید احمد برلاوی و اسماعیل شاه ،از نوادگان ولی الله یافت.این نهضت حول محور مصلحت می چرخید.جنبشدهلوی در ابتدا جنبشی فکری و اصلاحی بود،ولی بعدا در زمان شاه عبدالعزیز و شاه اسماعیل به یک نهضت اجتماعی-سیاسی تبدیل شد و علیه سلطه ی انگلستان موضع گرفت.
این جنبش دارای دو جنبه ی داخلی و خارجی بود و دو هدف مهم داشت؛یکی جلوو گیری از انحطاط داخلی و رفع آن و دیگری مبارزه با تهدید و تهاجم خارجی.
شاه ولی الله در افکارش،مایه های استدلالی و کلامی و بویژه گرایش های صوفیانه داشت.از همین دیدگاه ،اوخواهان طرد انحرافات و آلودگی های وارد شده بر دین و بازگشت به اسلام خالص و تصفیه شده بود.اما شکلی که او برای اسلام تصفیه شده ی خود در نظر داشت دارای رنگی تصوف گرا بود اما به رغم تصوف داشتن اندیشه اش،شعار مبارزه با بدعت ها و خرافات و جهل و عقب ماندگی و تفرقه ی مسلمانان را سر می داد و به جای آن ،بازگشت به اسلام راستین اولیه و وحدت ویگانگی عقیدتی-سیاسی مسلمانان و اندیشه های نو را مطرح و دنبال می کرد.او که اندیشه ی بنیادین و هدف اساسی اش،آشتی دادن مذاهب گوناگون اسلامی وفرقه های کلامی ومذهبی ونحله های مختلف فکری مسلمانان بود،در فقه نیز به تلفیق و تعدیل آرا واحکام مورد اختلاف مذاهب چهار گانه ی اسلامی همت گماشت ودر زمینه رساله هایی به نام «اختلاف بین فقها»نوشت،شاه ولی الله که به شدت نگران وجود اختلاف در جامعه ی اسلامی بود،علاوه بر توجه به تلفیق مذاهب،کوشید تا عقاید دو مکتب و طریقه یتصوف رایج زمان یعنی مکتب وحدت وجود،متاثر از فلسفه ی ابن عربی و مکتب وحدت شهود شیخ احمد سر هندی،را با هم تلفیق کند.
دهلوی که در نوشته های خود به نوآوری هایی دست زده بود،در تعقیب اندیشه ی بنیادی خود یعنی وحدت مسلمانان-که البته شیعیان را در بر نمی گرفت-علاوه بر کتاب«الانصاف فی بیان سبب الاختلاف»،کتاب مهم دیگری به نام «حجه الله البالغه»نوشت و طی آن کوشید تا شریعت مصطفوی را در لباس برهان به جامعه عرضه کند و اسلام اهل تسنن را چه در نظر و چه در عمل به شهرت و اعتبار اولیه اش برساند.(امرایی،1383،صص162-161)
عزیز احمد در باره ی آرا واهداف اصلاحی شاه ولی الله و اهمیت آن در تاریخ و تفکر معاصر مسلمانان هند می نویسد:
«قصد وی تماس با عامه ی علما در سر تاسر دنیای اسلام بود و به همین منظور به دو زبان فارسی و عربی قلم زد.او مطالعه یحدیث را که پیش از این در قرن دهم هجری،عبدالحق دهلوی در هند احیا کرده بود،نیرویی تازه بخشید وآن را با تحقیقات فقه مالکی مربوط ساخت.وی گرایش های وحدت وجود صوفیانه را با معتقدات مذهبی آشتی داد وقرآن را به فارسی برگرداند.آن چه اهمیت اساسی دارد این است که وی سنت تحقیقات مذهبی و مکتبی را پایه ریزی کرد که می رفت فکر دینی بنیادگرایی،ستمگرایی وهم چنین نوگرایی را در هند مسلمان برای سه قرن آینده تحت تاثیر قرار دهد.»(عزیزاحمد،1376،صص15-16)
بنیادگرای شاه ولی الله همانند ابن عبدالوهاب،بر رد قطعی شرک استوار بود.
3-1اهداف و فعالیت ها
مبارزه ضد انگلیسی حیدر علی و فرزندش تیپو سلطان در جنوب هند از حوادث ماندگار این سرزمین است،اما این مقاومت ها در نهایت ناکام ماندند و سلطه ی استعمار به همراه ضعف و انحطاط درونی جامعهی مسلمان هند ادامه یافت.در چنین وضعیت بحرانی ای بود که شاه ولی الله دهلوی،جنبشی در چارچوب اصلاح طلبی دینی به راه انداخت و رهبری فکری و مذهبی مسلمانان را به دست گرفت. این جنبش عمدتا در واکنش نسبت به انحطاط و زوال داخلی جامعه هند ظهور کرد.این زوال،ریشه در ضعف های ساختاری و عملکردی،فرهنگی،دینی،اجتماعی و اقتصادی داشت.شاه ولی الله که از فساد و انحطاط جامعهی اسلامی و تباهی مذهبی،فکری و اجتماعی مسلمانان هند رنج می برد به ضرورت اصلاح و نوآوری و تحول فکری متناسب با اوضاع و احوال عصر پی برد. او به رغم گرایش های صوفیانه اش همانند عبدالوهاب شعارهای اصلاحی سرداد وبه منظور بازگرداندن اسلام به شهرت و اعتبار اولیه اش،به نفی و رد خرافات،بدعت ها و پیرایه ها وطرح شعار بازگشت به اسلام راستین،بویژه رفع تفرقه وتشتت از میان مسلمانان سنی و ایجاد وحدت بین مذاهب اسلامی(غیر از شیعه)وآشتی دادن پیروان آن مذاهب همت گماشت.
از نظر اجتماعی و اقتصادی،او به عقب ماندگی و فقر مردم که بر اثر زندگی اشرافی و نیز تحمیل طبقات بالا وفرمانروایان،گریبانگیر آنها شده بود توجه کرد و تا حدی با تمایلات مساوات جویانه و سوسیالیستی در صدد رفع وحل آن مسائل بود.او از نظر سیاسی به استعمار غربی و انگلستان و حضور و نفوز آن ها توجه اساسی نکرد-شاید به دلیل این که هنوز تهاجم و سلطه ی سیاسی و نظامی غربیان در مراحل اولیه ی شکل گیری خود بود،اما با احساس خطر فرو پاشی قدرت و حاکمیت سیاسی سنتی مسلمانان در هند و روی کار آمدن طوایف غیر مسلمان،به مبارزاتی عملی به منظور حفظ و پاسداری از حوزه ی اسلامی هند دست زد. تا آن جا که طی نامه ای،از احمد شاه ابدالی،حاکم افغانستان در نیمه ی دوم قرن نوزدهم میلادی خواست که وارد هند شود و حاکمان غیر مسلمان را سرکوب کند.
برداشت شاه ولی الله دهلوی از اسلام به سبب گرایش های عقلی،کلامی،اجتهادیو نیز صوفیانه بسیار عمیق تر از افکار ابن عبدالوهاب بود.اندیشه های او تاثیر زیادی بر اندیشه و عمل اصلاح طلبان و جریانات مذهبی-سیاسی دو قرن اخیر هندوستان گذاشت،در عین حال تفسیر علمی قرآن و مطالعه ی علمی حدیث،که او بدان ها معتقد بود به محدود شدن قرآن در مایه های علمی و طبیعی منجر شد و به تقویت مکتب اهل حدیث انجامید.
موضع گیریی خصمانه ی شاه ولی الله نسبت به تشیع نیز با همان دیدگاه بنیادگرایانه و به گونه ای مشابه با وهابیان بود.او به رغم گرایش های اصلاحی،صوفیانه،کلامی ونوآوری خود با شعار بازگشت به قرآن و سنت و طرد شرک و بدعت و با عنوان طرفداری از وحدت مسلمین درقالب مکتب حدیث و ابن تیمیه و طریقه ی نقشبندیه،به عقاید مذهب شیعه حمله کرد و بدین طریق به درگیری ها و جدال های موجود میان اهل سنت و شیعیان در هند دامن زد.
شاه ولی الله به رغم گرایش های بنیادگرایانه و صوفیانه و طرد مکتب اصالت عقل،در عین حال دارای گرایش عای عقلی،علمی،اجتهادی و نونیز بود و بر همین اساسدر مقایسه با ابن عبدالوهاب،افکار از عمق و غنای بیشتر و جنبه ی اثبانی و سازنده ی قوی تری داشت.او علاوه بر مطالعه و تفسیر علمی قرآن وحدیث با ارایه ی نظریه ی دین فطری بر افکار نوگرایان و تجدد طلبان مسلمان هند تاثیر گذاشت به طوری که سر سید احمد خان بعد ها این نظریه را تکمیل کرد و بدین ترتیب این نظریه سر آغاز یک سو سیالیسم انقلابی قرار گرفت که به وسیله ی عبیدالله سندی-مفسر آثار ولی الله-جامه ی عمل به خود پوشاند.(مورگان ،1342،ص280)
برخی از آرا و گرایش های فکری و عملی شاه ولی الله دقیقا بنیاد گرایانه بود و جلوه ی عقلی و اجتهادی اصلاح دینی از را کم رنگ می کرد.این وضعیت در نهایت آن را به سمت محافظه کاری سنتی کشاند.نکیه ی وی بر اجتهاد؛کلام و شعار وحدت مسلمانان تا حد زیادی رنگ و بوی افکار ابن تیمیه وغزالی را داشت و نوآوری های او هرگز محتوای عمیق فلسفی وعقلی نیافت،به حدی که به رغم گرایش های مبتنی بر نوسازی اش در اسلام و طرح نظام جهانی احکام اسلام و اصل طتبیق وانتقادش از تقلید،درآخر عمر،بشدت از تقلید و پیروی از عقاید پیشینیان دفاع کرد.(امرایی،1383،ص166)
از نظر آثار و نتایج،جنبش شاه ولی الله،سرچشمه ی بسیاری از حرکت ها و جنبش های بنیادگرایانه ی اصلاح طلب اسلامی در هند بود که ما در ادامه به آن می پردازیم.
2) جنبش هندی خلافت
1-2-اصول و مبانی فکری:
پس از چندین دهه زوال سیاسی و فکری،نوعی تجدید حیات و بازخیزی اسلامی با تکیه بر ابعاد اجتماعی وسیاسی احساس می شود؛بویژه در وضعیت اولیل قرن بیستم در هند که دسته ای از مسلمانان جذب کنگره ی ملی شده و دسته ای دیگر از روشنفکران متجدد در حزب مسلم لیگ جمع شدند و عدهای دیگر از علمای سنتی بریده از جامعه و سیاستدر انزوا به سر بردند.در همان اوایل دهه قرن بیستم،شبلی نعمانی و برجسته ترین شاگرد او ابوالکلام آزاد بشدت با اندیشه ی جدایی دین از سیاست مخالفت می کردند و علما را به ارایه ی تفسیر جدیدی از دین و ایدئولوژی سیاسی مبتنی برآن دعوت می کردند.اگر چه ابوالکلام آزاد،نظریه پرداز اصلی جنبش خلافت،از سه مکتب سید احمد خان،سید جمال الدین ومکتب اصلاح اسلامی سخن می گفت خود را وابسته به مکتب سوم می دانست،ولی از جهات مختلف،آرایی مشابه آرا واقوال سید جمال الدین داشت.او با نظر به توانایی اسلام در حل مسائل،معتقد بود که مسلمانان هیچ نیازی به تقلید از هندوان در تنظیم خط مشی سیاسیشان ندارند.(مشیر الحسین،1376،ص56)تاکید او به جای ملت بر امت بود و می کوشید تفسیری از امت ارایه دهد که به نوعی شامل غیر مسلمانان نیز بشود و هم کاری محدود باآن هارا نیز مجاز بشمارد و پایه و اساسی برای اتحاد سیاسی مسلمانان با کنگره ی ملی هند فراهم آورد.(امرایی،1383،ص167)
او و دیگر رهبران خلافت،فراتر از شیوه های مسالمت آمیز گاندی و بر اساس تعالیم اسلام،معتقد به قیام و انقلاب و مبارزه ی مسلحانه و جهاد در راه آزادی هند بودند.به عقیده ی او جامعه ی پان اسلامی (امت)روی پنج پایه ی جامعه شناختی استوار است:
1-هوا خواهی آن جامعه از یک خلیفه ی واحد و اعتقاد و وفاداری نسبت به او؛
2-تجدید قوا و اجتماع به نام او؛
3-اطاعت و فرمانبری آن جامعه از او؛
4-مهاجرت از دارالحرب؛
5-جهاد.
او که نگران تفرقه ی مسلمانان هند بود و می دید که آن ها در حالی که بزرگترین جمعیت مسلمانان دنیا هستند هیچ پیوند و اتحادی ندارند،طرح مشخصی برای جامعه ی مسلمان هند ارایه داد؛در این طرح هر کشور مسلمان می بایست امام و رهبری مذهبی برای خود داشته باشد و به صورت امارت،زندگی سیاسی واجتماعی مسلمانان آن کشور را سامان دهد.(موثقی،1374،ص310)
2-2-اهداف و فعالیت ها:
با توجه به ریشه های فکری رهبران خلافتو تاثیر پذیری بسیاری از آنان از مکتب اصلاحی و اتحاد اسلامی سید جمال الدین و نیز از جریان شاه ولی الله،مواضع فکری-سیاسی این جنبش میان دوو شاخه ی جریان اصلاح طلبی دینی یعنی رادیکالیسم و بنیادگرایی در نوسان بود.در مقابل جریان متاثر از ولی الله که متمایل به محافظه کاران سنتی و نوعی جریانی بنیادگرا بود،جریان نوگرایانه سید احمد خان شکل گرفت که آن هم تا حدودی متاثر از آرای اصلاحی ولی الله و مخالف تقلید و پایبند به اجتهاد و طرفدار رنظریه ی دین فطری و تفسیر علمی قرآن بود.البته او برخلاف ولی الله از میان چهار منبع شرغی ،تقریبا تنها بر قرآن تکیه می کرد.(امرایی،1383،ص168)
از نظر سیاسی،سید احمد خان دارای دو دیدگاه اساسی بود:یکی لزوم جدایی از هندوها و دیگری تفاهم و هم کاری با انگلیسی ها وغرب.به عقیده ی برخی نویسندگان از لحاظ نظری این نکته که مسلمانان یک ملت جداگانه هستندو وحدت با هندو ها،دست کم از نظر فرهنگی و اجتماعی،غیر ممکن است.عقیده ی ایجاد پاکستان از لحاظ فکری متعلق به او ست.سید احمد خان به قصد رفع عقب ماندگی داخلی و با هدف اخذ فرهنگ و تمدن جدید غرب،شعار تفاهم و سازش با انگلستان و پیوند با غرب را سر داد.در واقع هدف اصلاح طلبی برای سید احمد خان در نهایت یک نوع تطبیق و انطباق نهایی با غرب بود.( موثقی،1374،ص282)البته شاید بتوان گفت افراط سید احمد خان تا حدود زیادی در نتیجه تفریط علما و رهبران جریان سنتی بود،زیرا او بیشتر متوجه رفع و جبران عقب ماندگی مسلمانان و رسانیدن آن ها به موقعیتی قابل قبول بود.با این دیدگاه سید احمد خان به کمک انگلیسی ها مدرسه ی علیگره را ساخت و نیز حزب مسلم لیگ را تاسیس نمود.در مقابل دو جریان سنتی و متجدد(سید احمد خان)،جریان سومی مربوط به سید جمال الدین بود،مواجهه ی او با دو جریان محافظه کار و نوگرا،تاثیر زیادی برآن ها گذاشت وتعداد زیادی از علما و روشنفکران دو جریان را جذب نمود.
باروی کار آمدن عبدالحمید دوم در عثمانی که سیاست خارجی مبتنی بر پان اسلامیسم را دنبال می کرد،به تدریج در صفوف مسلمانان هند شکاف ایجاد نمود و عده ای به رهبری سید احمد خان،به غرب و انگلستان وفادار ماندند و دسته ی دیگر یعنی بخش عظیمی از توده های مسلمان به رهبری علما که طرفدار اتحاد اسلامی و خلافت عثمانی بودند،به مخالفت با غرب و انگلیس پرداختند و به پان اسلامیست معروف شدند.با توقف جنبش خلافت به دلیل شکست همکاری مشترک با هندوان در ایجاد انقلابی علیه انگلیس ،این جنبش به چند شاخه تقسیم شد .( امرایی،1383،ص168)
حال به بررسی چند جنبش اسلامی دیگر در قرن بیستم در هندوستان می پردازیم:
1-وهابیت :(Wahabis)
جنبش وهابیت درقرن نوزدهم درعربستان سعودی و به وسیله محمد بن عبدالوهاب( (1792 - 1730 آغاز شد.این جنبش همه مذاهب دیگررانوعی بدعت وکفرمحسوب می کردو نسبت به آنها تساهل نشان نمی داد. جنبش وهابیت در هند به واسطه سید احمد بریلاوی (1831 - 1789 م) آغاز شد.
زمانی که مشاهده کرداسلام به سوی خرافه پرستی وپرستش اغراق آمیزاز قدسیان و پیامبران سوق داده شده است، اسلام را بیشتر به ریشه های بنیادی اش به قرائت وهابیت، کشاند.
به هر حال، وهابیون بریلاوی هیچ رابطه مستقیمی با همتایانشان در جزیره عربستان نداشتند.
هدف این گروه تاسیس حکومت اسلامی در هند یا در دارالسلام (islam - ul - Dar) بود. اگرچه جنبش وهابیت با بریتانیا می جنگید، ولی اصل مهم این جنبش تغییری نکرد که برتری مسلمانان در سراسر هند بود. دو جنبش بنیادگرای دیگر که تحت تاثیر جنبش وهابیت قرار گرفت و برای موجودیت آن اهمیت قائل بود، جنبش شریعت الله (shariatullah) بود که با جنبش فایرزی تاسیس شد و تلاش می کرد به دهقانان فقیر در بنگال علیه زمین داران ستمگر کمک کند. بزودی این جنبش، یک جنبش ضد هندو شد و جنبش دئوبان (Deoban) شهرت یافت. این جنبش مدارسی را برای آموزش مسلمانان هند تاسیس کرد، مدلی که هنوز در مدارس جهان اسلام دیده می شود. این جنبش دانش آموزانی را از سراسر جهان اسلام جذب کرد و ملت های عرب ثروتمند، از نظر مالی بودجه این مدارس را تامین می کردند. بنیادگرایی در این مدارس نهادینه شده بود.
در کشور هند یک نوع گرایش از ناسازگاری بین جنبش دئوبان و جنبش وهابیت وجود دارد که عمدتا به علت اختلاف مالی می باشد. در گذر زمان این نهضت ها تحت عنوان جنبش اصلاحات مسلمانان شروع شده بود که مسیرها را تغییر داد و متمایل به قدرت و کنترل بر جمعیت گشت.

 

2-جنبش تبلیغی :( Tabligis)
دایانادا ساراسوتیز آریسا ساماج نوکیشان مسلمان را به تزکیه نفس واداشت. همچنان که در واکنش به این مسئله، مولانا الیاس موات یک نهضت تبلیغی را در سال 1927 م در راجستان به راه انداخت. نوکیشان هندو به اصول مختلط از اسلام عمل می کردند. همچنان که از لحاظ فرهنگی بیشتر به هندو شبیه بودند تا مسلمان. مولانا را با تبدیل کردن دین نوکیشان به «مسلمانان کامل » این جنبش را آغاز کرد و این شعار را مطرح کرد: «آی مسلمانان، مسلمان باشید». آداب و رسوم و آموزه های اسلام به شیوه سازش ناپذیری آموزش داده شد. در ابتدا این جنبش به منطقه موات محدود شد، اما بعد از مرگ مولانا به سرعت به مناطق دیگر اشاعه یافت. این جنبش اصول خشکی را از قوانین اسلام دنبال کرد.
تبلیغیون به اعتقادات دینی، الگوهای حجاب و متدهای جامع آداب و رسوم دینی مقید هستند. انبوهی از مردم مسلمان (Jama|at) دور هم جمع می شوند و جزئیات دقیق اصول دینی به آنها تعلیم داده می شود تا از آن پیروی کنند. اکنون نیمی از جمعیت مسلمانان در این شبه قاره از این جنبش پیروی می کنند. اگرچه این جنبش یک سازمان غیرسیاسی است، اما توانایی دارند تا در کوتاه ترین مدت به بسیج گروه زیادی از مسلمانان برای گردهمایی بپردازند. بیشتر اصلاحات میانه روتر در دین اسلام به طور همزمان اتفاق افتاد. امروزه چنین اصلاحاتی طرفداران کمی دارد. جنبش های علیگره و احمدیا دو نهضت اصلاحی میانه رو هستند.

 

3 -جنبش علیگره :( Aligarh Movement)
سید احمدخان (1891 - 1817) تلاش کرد تا یک جهش اجتماعی در میان مسلمانان هند براه اندازد که به اصطلاح جنبش علیگره نامیده شد. هدف اصلی این جنبش ایجاد تعدادی مدارس و کالج برای بالا بردن سطح آموزش بود. در این مدارس و کالج ها به زبان اردو اهمیت زیادی داده می شد. سید احمد خان، صلح و سازش بین اسلام و مسیحیت را برقرار کرد و با قصد خاصی، شباهت های این دو دین را نشان داد و حتی دلسوزانه کتابی را در ارتباط با کتاب انجیل نوشت. ترجمه اردوی کتاب هایی در رابطه با هنر و علوم غربی توسط انجمن ترجمه ای که او تاسیس کرده بود، صورت گرفت. علی رغم اشاعه موفقیت آمیز اصلاحات اجتماعی، سید احمد خان نتوانست به اعتدال مورد نیاز دین در اموری نظیر تحصیلات زنان و سیستم حجاب (P U R DA) برای زنان مظلوم دست پیدا کند. تحصیلات مختص طبقات متوسط و بالا بود و اصلاحات سید احمد خان به این علت که همه مسلمانان را در بر نمی گرفت، مورد انتقاد قرار گرفت.

 

4-جنبش احمدیا :( Ahmadias)
این جنبش در سال 1889 میلادی توسط میرزا غلام احمد پایه گذاری شد. این جنبش بر اساس دین جهانی برای همه جوامع پایه گذاری شد. این جنبش، آموزش به صورت لیبرال غربی را در بین مسلمانان با تاسیس تعدادی از مدارس و کالج ها اشاعه داد. میرزا غلام با جهاد کردن مخالف بود، اما در همان زمان روحیه دینی قوی را در بین مسلمانان القا کرد. این جنبش محکم ترین و سازمان یافته ترین گروه مسلمان در کشور هند بود. علت سقوط این جنبش عقیده به تصوف بود.

 

5 -گروه آقاخان :( The Aga Khan|s)
جدا از فرقه سنی ها و شیعیان، فرقه ای دیگر در شبه قاره هند، به نام آقاخانی ها وجود دارد که جامعه اسلامی نیزاری (Nazari) است که امامشان آقاخان است و از یک گروه انشعابی نشات گرفته است. این گروه، اسماعیل را به عنوان امام هفتم به جای برادرش پذیرفتند. این فرقه یک خط پیوسته از امامان را دنبال کرد تا اینکه امروز به آقاخان که نفر چهل و نهم این سلسله است، رسید. بعضی از فرقه های شیعه از قبول هر امامی پس از مرگ امام دوازدهم که بدون وارث بود، امتناع کردند. مسلمانان نیزاری به خاطر این تفاوت ها گروه متفاوت از یکدیگر هستند. در نسل سیزدهم بعد از علی (ع) بود که فرقه شیعه مجددا، بین پیروان نیزاری و برادرش تقسیم شد (که بعدا به عنوان جامعه بحرا شناخته شد). مسلمانان نیزاری از آقاخان پیروی می کنند و سالروز تولدش را به عنوان یک روز مقدس تر از محرم جشن می گیرند. پیروان آقاخان از هر گروه مسلمان دیگری، غربی تر هستند. بیشتر پیروانشان در انگلستان تحصیل می کنند. هزاران سال پیش، آنها رقبای خلفای بغداد بودند و مانند خلفای فاطمیان در مصر، حکومت می کردند. بعد از اینکه نفوذشان در مصر کم شد، در ایران تا سال 1840 م، زمانی که چهل و ششمین خلیفه مجبور به ترک ایران شد، باقی ماندند. آنها سپس به طرف هند و پاکستان حرکت کردند و در آن جا رابطه ای دوستانه با بریتانیا برقرار کردند. شهر مکه اینان را نپذیرفت، لذا نتوانستند آنجا را زیارت کنند. در سال 1866 م تفسیرشان از قرآن، باعث اختلاف بین پیروانشان و کسانی که به فرقه های دیگر شیعه رجعت کرده بودند، شد. آقاخانی ها همچنین به سوءاستفاده کردن از بودجه مالی نیزاری ها در سال 1905م متهم شدند، ولی در دادگاه پیروز شدند.

 

مدرنیزاسیون دین توسط آقاخانی ها، جایگاه مناسبی را در دنیای مسلمانان پیدا نکرد. مسلمانان نیزار گجرات، خوجاز نامیده شدند. در طول قرن شانزدهم و هفدهم، نیزاری های هندی اغلب عقیده داشتند که به متون هندو مراجعه کنند; همچنان که به قرآن کریم (که البته اولین کتاب آنها بود) رجوع می کردند. در واقع، امروزه تعداد قابل ملاحظه ای از آقاخانی ها از آرمان ها و القائات به گاوادا گیتا لذت برده و چیزهایی را اقتباس کرده اند. بر خلاف مسلمانان دیگر، آنها سروده هایی را در طول مراسم دعا می خوانند که معمولا این سروده ها به زبان هندی، مثلا گجراتی بود. به علاوه بعضی از نیزاری ها عقیده دارند که تجسم روح در یک شرایط خاص ممکن است. عمدتا اینان مسلمانانی هستند که صوفیسم را می پذیرند. زمانی آقاخانی ها تلاش کردند تا حضرت علی (ع) را به دهمین تجسد ویشنو (Vishnu) طبقه بندی کنند، گرچه امروزه، دیگر به آن عقیده ندارند. در نتیجه اختلاف بین اصلاح طلبان و فرقه های ارتدکس دین، بسیاری آنها را ترک گفتند و به فرقه شیعه پیوستند و بدین ترتیب با آنها یکی شدند. عقیده بر آن بود که تنها چهار میلیون مسلمان به آقاخان وفادار ماندند. به هر حال پس از فروپاشی شوروی و تولد کشورهای تازه استقلال یافته نظیر ازبکستان، ترکمنستان و تاجیکستان، بسیاری از آقاخانی ها در این کشورها زندگی می کردند و معتقد به دین خود بودند. امروزه عقیده بر آن است که آقاخان، حدود بیست میلیون نفر طرفدار دارد.

 

تلاش های دیگری برای مدرنیزه کردن مناسک دینی با تاثیرات متفاوتی در کشور صورت گرفته است. شیبلی نعمانی سعی کرد تا مسلمانان، نگرش انعطاف پذیرتری نسبت به هندوها از خود نشان بدهند و ایده های جدیدی را بپذیرند، اما موفق نشد. بارالدین تیجی (1906 - 1844م) تلاش کرد تا سیستم حجاب را در شهر بمبی براندازد. حرکت هایی به سوی تعبیر مجدد از کتب مقدس، تاریخ و رفتار از سوی هالی و اخیرا از سوی مولانا وحیدالدین خان صورت گرفته است. نیروهای مسلمان سنتی آنقدر قوی هستند که اجازه هیچ تغییر اساسی در جبهه مذهبی - اجتماعی نمی دهند. بر خلاف اینکه اصلاحات در آیین هندو صورت گرفته است، اصلاحات بنیادین واقعی در اسلام به صورت رؤیای افراد خاص در طول تاریخ باقی مانده است. پهاک در سال 1989 م نوشت که «نفوذ اسلام سنتی (ارتدکسی) بر افکار مسلمانان آنقدر قوی بود که در هیچ جای هند، جامعه مسلمانان تا کنون نتوانسته است از گروه های بارز مسلمانان آزادیخواه که به ارزش های مدرن متعهد هستند، حمایت کند. هیچ تلاش جدی در ارزیابی نقادانه واقعی از میراثشان صورت نگرفته است.» پس از استقلال هند، اصلاحات در دین اسلام توسط اقلیت مسلمان با شک و تردید روبه رو بود.
6-جنبش اصلاح طلب بحرا (Bohra)
جنبش اسلامی میانه رو دیگری که برای اصلاحات تلاش کرد، جنبش اصلاح طلب بحرا (Bohra) است. اعضای بحرا عمدتا در کار تجارت تجهیزات نظامی هستند. این جنبش مدرن می کوشد تا اقتدار رهبران مذهبی را بر دین تعدیل کند. آنها همچنین سعی دارند که قرآن را از دید الهیات لیبرال مسیحی تفسیر کنند. در دهه 1970م یک اصلاح طلب دیگر که حمید دالوی نامیده می شد، برای مدرنیزه کردن اسلام در هند تلاش جدی را شروع کرد. او پیشنهاد کرد که از سیستم حجاب باید دوری کرد و به زنان آزادی بیشتری در جوامع اسلامی اعطا شود. به این علت جنبش او را کفرآمیز خواندند و پس از مرگش این نهضت دیگر ادامه پیدا نکرد. بیشتر نهضت های مشابه این نهضت، نتوانسته اند نتایج مهمی را در اصلاح جنبه های اجتماعی - دینی اسلام در هند به دست آورند. بنیادگرایی در هند به آسانی پذیرفته می شد; در حالی که از پذیرش نهضت های میانه رو اجتناب می شود. ( عارفی،1383)
پاکستان
فرایند تاریخی شکست سیاسی مسلمانان در هند و اوج گرفتن قدرت هندوهای تحت حمایت بریتانیا،همبستگی و وحدت ملی در این کشور را به شدت آسیب پذیر کرد. در دوران سلطه استعمار انگلیس بر هند،جابه جایی عظیمی در

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جنبش های اسلامی در قرن 20(هند،پاکستان وافغانستان

تحقیق در مورد تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر اتخاذ سیاست تنش زدایی با عربستان سعودی

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر اتخاذ سیاست تنش زدایی با عربستان سعودی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر اتخاذ سیاست تنش زدایی با عربستان سعودی


تحقیق در مورد تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر اتخاذ سیاست تنش زدایی با عربستان سعودی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه45

 

فهرست مطالب

 عنوان                                صفحه

- مقدمه ................................. 5

- هدف پژوهش ............................. 6

- فرضیه و متغیرهای مستقل و وابسته ....... 6

- شاخصهای عملیاتی متغیرها ............... 7

- چارچوب نظری ........................... 8

- فصل اول: جنبش اصلاح طلبی در ایران و تأثیر آن بر سیاست داخلی و  خارجی کشور

........................................... 11

- مبحث اول: ............................. 11

تأکید بر اصلاحات، مردم سالاری دینی، آزادیهای سیاسی و مشارکت عمومی ............................................

- مبحث دوم: ............................. 14

افزایش مخالفت مردم با حکومت انحصار طلبان و راست گرایان مذهبی

-مبحث سوم: .............................. 18

نیازها و مشکلات اقتصادی و ضرورت تعدیل ساختار اقتصادی کشور

بند الف تورم و گرانی .................. 22

بند ب بدهی خارجی ...................... 23

- مبحث چهارم:

واقع گرایی و تغییر در سلسله مراتب اهداف و منافع ملی کشور

بند الف عمده کردن منافع ملی در روابط خارجی

بند ب- بدهی خارجی

- مبحث چهارم ............................ 24

واقع گرایی و تغییر در سلسله مراتب اهداف و منافع ملی کشور

بند الف عمده کردن منافع ملی در روابط خارجی 25

بند ب-  آمادگی قدرتمندانه برای رویارویی با تهدیدات خارجی   26

بند پ احساسات زدایی در روابط خارجی .... 27

- مبحث پنجم: ............................ 28

همزیستی میان مذاهب و ادیان مختلف (گفتگوی تمدنها)

فصل دوم: افزایش تنش زدایی و گسترش روابط ایران و عربستان سعودی

........................................... 31

- مبحث اول: ............................. 31

تنش زدایی و بهبود روابط سیاسی و دیپلماتیک بین تهران و ریاض

- مبحث دوم: ............................. 35

اعتماد سازی و مشارکت فعال در سازمان اوپک و سازمان کنفرانس اسلامی ایران

- مبحث سوم: ............................. 36

پیمان مشترک دفاعی امنیتی بین ایران و عربستان سعودی

- مبحث چهارم: ........................... 37

توسعه روابط اقتصادی و تجاری بین ایران و عربستان

- مبحث پنجم: ............................ 38

تحکیم مناسبات فرهنگی و علمی بین دو کشور

- جمع بندی مطالب ........................ 38

- نتیجه گیری ............................ 40

- فهرست منابع تحقیق ..................... 42


مقدمه:

هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه علمی تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر آغاز و افزایش سیاست تنش زدایی جمهوری اسلامی ایران بر روابط با عربستان سعودی بعد از روی کار آمدن آقای خاتمی میباشد. به منظور پایان دادن به دوران تیرگی روابط در ایجاد تفاهم و اعتماد میان جمهوری اسلامی ایران با کشورهای حوزة خلیج فارس و بویژه با عربستان سعودی، برنامه کار دولت خاتمی که مبتنی بر تغییر در سیاست داخلی و خارجی که این برنامه متأثر از اصول احزاب اصلاح طلبی در ایران از جمله حزب مشارکت و احزاب همسو با تکتل سیاسی آقای خاتمی است که به هدف اتخاذ سیاست تنش زدایی و گفتگوی تمدنها جهت بازگشایی در روابط خارجی و ایجاد اعتماد پس از گذشت دو دهه تشنج در روابط خارجی بعد از انقلاب اسلامی در راستای تحقق اهداف ملی جمهوری اسلامی ایران است. در آغاز این پژوهش با بحث نظر مختصر دربارة سه مفهوم جنبش اصلاح طلبی در ایران و تنش زدایی و همکاری در روابط بین الملل پرداخته شد. در قسمت های بعدی فرضیه یعنی تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر افزایش سیاست تنش زدایی و نقش آن در بهبود و گسترش روابط دو جانبه اقتصادی، تحولات نظامی بین الملل، محیط ناامنی منطقه بعنوان عوامل و زمینه های مؤثر در اتخاذ سیاست تنش زدایی از سوی دولت های مورد بحث و بررسی قرار گرفت. و در نهایت تحقیق به نتیجه گیری کلی چشم انداز زمینه های همکاری میان ایران و عربستان اشاره شده است.

هدف پژوهش:

با توجه به اینکه سیاست خارجی هر کشور تابع شرایط و تغییرات داخلی و بین المللی می باشد، در این راستا داشتن شناخت دقیق از عوامل که باعث به حکومت رسیدن اصلاح طلبان در ایران شد که به نوبت خود چه عواملی هم باعث اتخاذ سیاست تنش زدایی و همکاری از طرف ایران و چه پیامدهای برای تهران و ریاض داشته است.

- سؤال اصلی: چه عواملی باعث شد جنبش اصلاح طلبی در ایران سیاست تنش زدایی اتخاذ شود و چه تأثیری داشته است.

- فرضیه اصلی: جنبش اصلاح طلبی در ایران باعث افزایش تنش زدایی بین عربستان و ایران شد.

- متغیر مستقل: جنبش اصلاح طلبی در ایران

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تأثیر جنبش اصلاح طلبی در ایران بر اتخاذ سیاست تنش زدایی با عربستان سعودی

دانلود مقاله جنبش فیمینیسم

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله جنبش فیمینیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

جنبش فیمینیسم

 


مقدمه
با توجه به گستردگی و تفاوت در جنبش فیمینیسم اینکه فردی خود را فیمینیست بنامد معنای مختلفی، همراه دارد. ولی واقعاً فیمینیسم یعنی چه و فیمینیست کیست؟ این سؤالی است که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند.
فیمینیسم جدا از معنای لفظی آن به معنای برابری جنسیتی است و برابری جنسیتی یعنی برابری حقوق، مسئولیت ها و فرصت ها برای زنان و مردان و دختران و پسران برابری به این معنا نیست که زنان و مردان همانندند بلکه به این معناست که حقوق، مسئولیت ها و فرصت های زنان و مردان نباید به اینکه آنان به هنگام تولد نر یا ماده به دنیا آمده اند ربطی داشته باشد.
برابری جنسیتی اشاره می کند که گروههای مختلف زنان و مردان با گرایشها و علاقه مندیهای، نیازها و اولویت های متفاوت وجود دارند و همه این موارد باید برای زنان و مردان صرف نظر از جنسیتشان به رسمیت شناخته شود.
فیمینیسم از عبارت Feminine (به معنای جنس زن)، در مقابل masculine (به معنای جنس نر) گرفته شده است و در اصل به معنای هر گونه تفکری است که کارکرد آن به نوعی احقاق حقوقی زنان باشد، همانگونه که از تعریف فوق پیداست گرایش های فیمینیستی بسیار متنوع می باشد.

 


فیمینیسم ایرانی، نظامی به جنسی سیاسی- اجتماعی زنان در ایران
فمینیسم ( Feminism) آموزه ای است که وجه اصلی تمامی تفاسیر و گونه های آن بر این باور است که زنان به دلیل جنسیت شان، گرفتار تبعیض هستند. مفروض اصلی فمینیسم این است که مردان اشکال مختلف بر زنان تسلط پیدا کردند، به این ترتیب فیمینیسم از آنچه سلطه مردان بر زنان می خواندیک تلقی هستی شناسانه ندارد، یعنی این وضعیت را شکل یافته می خواند نه امری وجودی به طور کلی شکل بندی مناسبات زن ومرد در قالب خانواده، اجتماع نظام تولیدی و معیشتی سابقه ای هم پای تاریخ دارد. افلاطون در میان فلاسفه، شاید قدیمی ترین فیلسوفی است که در آثار خود به موضوع زن پرداخته است. بهترین موضوع افلاطون در کتاب پنجم جمهوری است: یعنی آنجا که درآ رمان شهر پیشنهادی خو د برابری زن ومرد پاسدار را می پذیرد. او معتقد بود که مردان وزنان پاسدار که از کشور دفاع می کنند باید مانند یکدیگر فنون نظامی و دفاعی را یاد بگیرند ولی افلاطون این برابری را نه به خاطر حقوق زنان بلکه بخاطر مردان می دانست تا مردان بدون تعلق خاطر به خانواده، بدون اینکه ازدواج کنند با زنان پاسدار زندگی اشتراکی داشته باشند.
افلاطون در مقام مقایسه، زنان را، به مراتب پایین تر از مرد قرار می داد و حکم می کرد مردان بزدل وترسو که زندگی را با بیدادگری سپری کرده اند در حد زن می باشند.
ارسطو دیگر فیلسوف کلاسیک نیز زن را هم مرتبه مرد قرار نمی دهد و در تقسیم بندی حکمت عملی خود به اخلاق، خانواده و جامعه زن را زبردست مرد ولی رئیس خانواده می دانست. تحولات عصر روشنگری و سپس انقلاب فرانسه و پیدایش نهضت های نخالف باعث شناخت مناسبات زن و مرد از بعضی با تمام جهات مورد سؤال قرار گیرد. اصطلاح فیمینیسم تا قرن نوزدهم نیز دارد ادبیات سیاسی- اجتماعی غرب نشده بود. ولی فیمینیسم از اواخر قرن بیستم آشکارا و همه سیاسی- پیدا کردهو به عنوان همنشین برابری زن و مرد مطرح شد که تا کنون دو موج فیمینیسمی و شرح شده است موج اول از قرن نوزده آغاز شد که در آن مطالبی نیز آموزش عالی و فرصتهای مساوی با مردان و حق رأی در خواست شد ولی ظهور فاشیسم و نازیسم و تأکید آن بر نقش مادری- همسری این موج رها شد. موج دوم بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد ولی به دلایل مختلف از مجله تحقق برخی مطالب هم اکنون فیمینیسم درغرب از جاذبه چندانی برخوردار نیست. ولی در کشورهای جهان سوم از جمله ایران، جریان های فیمینیسمی در مفهوم برابری طلبی زنان با مردان همچنان پرجاذبه می باشد.
در ایران فعالیت های سیاسی- اجتماعی زنان در اشکال مسجم و سازمان یافته کمتر مشاهده شده است. روی هم رفته جریانهای فیمینیسمی در ایران به لحاظ تکیه گاه تئوریک در سال 1869 توسط استوارت میل به نگارش در آمد. میل که کتاب «کنیزک کردن زنان» ضمن دفاع از اصل برابری کامل زن و مرد، تصویر اینکه زنان در کارها ناتوان تر از مردان هستند را به نحوه رفتار اجتماعی مردان سنت می دهد و دلیل آن را عدم تباهی مردان نسبت به زنان می داند. پس این اثر دهها اثر دیگر در این زمینه انتشار یافت که به رشد جریانهای فیمینیستی کمک کرد به طور کلی در این جریانهای فیمینیستی آنگونه که در غرب اتفاق افتاد شکل نگرفته است با توجه به تفاوت ساختار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی ما با غرب توقع جریانهای مشابه دو از واقعیت اندیشی است؛ ولی باید پذیرفت که در طی چند دهه اخیر با رشد برخی فاکتورهای مثبت در مورد زنان از جمله افزایش تحصیلات عالی، مطالباتی از سوی زنان ایرانی را با توجه به ساختار سیاسی- اجتماعی ایران باعث گردده است. در مورد این فیمینیسم که در واقع برابر خواهی و تساوی با مردان است، موارد زیر قابل طرح است:
1- به طور کلی جریانهای فیمینیسمی پیش از آنکه جنبه ی ایجابی داشته باشند، جنبه انتقادی دارند؛ یعنی در آنها مرتباً از مردان و ساختار مرد سالاری جامعه انتقاد می شود، تجربه نشان داده است که جنبه های انتقادی کمتر می توانند به اجماع و همبستگی لازم دست یابند.
2- ساختار مردم سالارانه و پدر سالارانه؛ جامعه ایران مهمترین چالش زنان در موج برابری طلبی است. منظور از پدر سالاری (پاتریمونیالیسم) ساختاری است که در سطح سیاسی اجتماعی و حتی واحد خانواده از دیرباز در جامعه ایرانی جریان داشته است. در این برداشت رئیس خانواده زمینه را برای اطاعت پذیری از او واجب بوده است. (پدر خانواده، رئیس سیندتوم و...) این ساختار زمینه را برای اطاعت پذیری، اقتدار گرایی مردانه، انفعال سیاسی و اجتماعی و عدم اعتراض آماده کرده است هر چند گسترش مدارس و دانشگاه ها در کل فرهنگ عمومی پدرسالاری جدید در مفهوم مدرن تر آن در خانواده، جامعه و موزه سیاسی باز تولید شده است که خاستار اطاعت پذیری در شکل نوین آن شده است.
3- مهمترین مطالبات زنان در حوزه سیاست مربوط به سهیم شدن در بالاترین مناصب دولتی یعنی ریاست جمهوری، وزارت و حوزه قضا است. ما در تاریخ مملکتمان هیچ گاه صدراعظم زن، نخست وزیر زن و یا رئیس جمهور زن نداشته ایم. در قانون اساسی از مجله شرایط ریاست جمهوری این است که فرد از رجال سیاسی باشد، در قانون اساسی تفسیر مواد قانون اساسی نیز باشد رای نگهبان است و شورای نگهبان مفهوم رجال سیاسی را همواره با مفهوم مرد بودن یکی انگاشته است؛ هرچند برخی اینگونه تفسیر می کنند که منظور از رجال سیاسی، همان سیاستمدار است. و زن سیاست مدار هم می تواند رجل سیاسی تلقی شود، ولی به هر حال این اصطلاح محل مناقشه است و زنان فعلاً نمی توانند به این منصب دست یابند. در مورد وزارت نیز ما در تاریخ معاصر کشورمان فقط یک زن وزیر داشته ایم (فرخ رو پارسا قبل از انقلاب اسلامی)، معمولاً کاندیدای ریاست جمهوری قبل از انتخاب وعده های زیادی مبنی بر حضور زنان در کابینه می دهند. در انتخابات ختم ریاست جمهوری، محمد خاتمی وعده های مشابه ای داد در نهایت به زنان تنها در سازمان محیط زیست اجازه ریاست داده شده که این پست تا کنون بالاترین منصب زنان در نظام جمهوری اسلامی بوده است. روی هم رفته علی رغم افزایش زنان تحصیل کرده تنها سه درصد پستهای مدیریتی در اختیار این قشر بوده است. بر سر هم، رغم شعارهای فیمیسنیستی در سالهای اخیر، هنوز ذهنیت کافی برای سپردن پست های کلیدی به زنان در جامعه حادث نشده است.
4- با توجه به اینکه زنان در مدت مناسبی و طی یک پروسه لازم، تجارب اداری و علمی لازم را کسب نکرده اند، نمی توان انتظار داشت که کرسی های مدیریتی را یک شبه برای آنها در سطحی وسیع خاکی کرد و یکباره چندین وزارتخانه و سازمان و نهاد بزرگ را به آنها سپرد. مطابق مطالعاتی که طی سالهای اخیر در چند کشور صورت نگرفته است، این موضوع را تأیید می کند که حتی زنان مدیر بطور گسترده، پذیرای ذهنیتی که مستعد همکاری زنان دیگر در کنار خود یا زیردستان آنها باشد، نیستند و در این زمینه مردان را ترجیح می دهند؛ بنابراین برای سپردن پستهای مدیریتی باید آنها تجربه لازم را طی یک فرایند طولانی مدت کسب کنند تا بتوانند بر این ذهنیت فائق آیند.
5- یکی از زمینه های مورد علاقه زنان حوزه خصوصی است که شامل نوعی پوشش روابط اجتماعی و ... است. دولت تأکید دارد که اماکن عمومی که زنان در آن ظاهر می شوند (خیابان، مدرسه، دانشگاه و ... ) جزء حوزه عمومی است، بنابراین باید علادق فردی در این حوزه مطابق معیارهای ارزشی نظام باشد. در طی سالهای اخیر زنان با ایجاد تغییر مد و رنگ پوشش و ظاهر تحولاتی در این حوزه ایجاد کرده اند که این امر با انعطاف نسبی دولت توأم بوده است و در خصوص اعتراض بخشی از حاکمیت را نیز در پی داشته است. در طی انتخابات اخیر ریاست جمهوری حتی تأکید برخی کاندیدای محافظه کار نیز موضع منشأ فرمی نسبت به تحولات اخیر در این حوزه داشته اند.
6- روی هم رفته زنان برای گسترش و تعمیق فعالیتهای اجتماعی خود از یک سو نیازمند تشکلهای مدنی و سازمان یافته اند که در سالهای اخیر تعداد آنها روبه افزایش بوده است، از سوی دیگر نیازمند تغییر ذهنیت بافت پدر سالانه اند.
7- زنان امروزی باید بپذیرند در حلقه هایی از سنت و مدرنیسم قرار دارند، غالباً دیده شده است که برای فرار از سنت، به دامان تجدد افتاده اند؛ تجدد یعنی استفاده از ابزار ظواهر مدرن بدون تغییر ذهنیت سنتی، زنان بایستی بر اساس شناخت زمان و درک موقعیت و با توجه به مسائل بومی و محلی (فرهنگ، اسختار اجتماعی و ...) با نکاهی مدرن، آینده را رقم بزنند، کاری که مردان نیز بدان نیازمندند.
جنبش فیمینیسم مقاصد و انگیزه ها
فیمینیسم یکی از پدیده های ظهودی است که داعیه دفاع و حمایت از زنان و استیفای حقوق آنها را دارد و برای این که در این زمینه بحث کنیم باید پیدایش این پدیده که در حال حاضر از آن به عنوان یک جنبش یاد می شود اشاره شود. در واقع جنبش فیمینیسم، یک پدیده غربی تمام عیار محسوب می شود که در حال و هوایی کاملاً غربی به منظور استیفای حقوق زنان در دیار غرب شکل گرفته شکل گرفته است. این جنبش عمدتاً در دوران بعد از جنگ جهانی دوم قوت و گسترش زیادی پیدا کرد و در کشورهای غربی رشد یافت و بعضاً در عرصه ها و میادین مختلفی موفق به نیل موفقیت های چشمگیر به نفع زنان گردید. در واقع می توان گفت که در سالهای اخیر این جنبش تمایل شدید برای پیدا کردن یک هویت سیاسی پیدا کرد و وقتی که تمایلات فیمینیسمی در کشورهای جهان سوم از رشد و توسعه بیشتری برخوردار گشت، برای کسی شکی باقی نگذاشت که مطالبات این جنبش برای استعفای حقوق زنان معطوف به نگاه و نگرش سیاسی متصدیان و دست اندرکان اصلی این جنبش فمینیستی در کشورهای جهان سومی هویتی کاملاً سیاسی و منطبق با شعارها و توجهات و گرایش های غربی دارد . در واقع انقلاب صنعتی در اروپا و به ویژه در انگلستان منشأ پیدایش تحولات بسیار مهمی در عرصه های اجتماع گردید و می توان گفت نیاز روز افزون به کارگران ارزان و نیمه ماهر برای تضمین جرقه تولید کارخانجات و صنایع انگلستان ، زنان رسماً به عنوان نیروی کار وارد عرصه تولید شدند و استفاده از زنان شکل معمول تری نسبت به گذشته پیدا کرد . طبعاً تقسیمات و محدودیت های فراوانی برای زنان در حین کار پدید آمد که می طلبید کارفرمایان برای افزایش تولید و بهره وری کامل از نیروهای تولیدی به بررسی و رسیدگی به مشکلات به وجود آمده بپردازند و احیاناً به وضع و تصویب مقرارتی بپردازند که درآن ها از حقوق زنان کارگر حمایت و پشتیبانی شده بود . بنابراین از پایه و اساس ، آغاز یک حس و یک ایده برای دفاع از حقوق زنان به فضای کارگری مربوط می شد و سپس با گذشت چندین دهه و به ویژه در قرن 19 و 20 دفاع از حقوق زنان به عرصه های اجتماعی و خانوادگی کشیده شد . و سپس به پیدایش جنبش فمینیستی منجر گردید که یک حالت افراطی گری و حمایت از جنبش زنان محسوب می شود چرا ؟ زیرا فمینیسم اساساً یک جنبش اصلاح طلبانه و منادی دفاع از حقوق زنان در چهار چوب یک جامعه مدنی محسوب نمی شود بلکه این جنبش به دنبال تأسیس و یا به عبارت بهتر ایجاد نوآوری در حقوق زنان می باشد تا این که از حقوق مسلم آن ها دفاع کند . مثلاً در حال حاضر یکی از مسایل و موضاعاتی که جنبش فمینیسم در غرب به دنبال تحقق آن بوده و برای آن اهمیت زیادی قابل است این است که نام خانوادگی فرزندان به نام خانوادگی زن مبدل سازد تا نام خانوادگی پدر ! این موضوع نشان می دهد که برای رسیدن به برابری ، حاضرند هرآنچه را که قاعده و قانون طبیعی است را وارونه سازند .
رابطه ی این جنبش با مذهب و باورهای مذهبی چیست ؟
ارتباط هواداران این جنبش با مذهب و یانت مسیحی در غرب کاملاً سبی و منفی است و اصولاً یکی از فعالیت های اصلی کلیسای کاتولیک و واتیکان عبارت از نفی و رد هر گونه ادعا و خواسته جنبش فمینیسم می باشد و از این رو و در حال حاضر یک تقابل شدید میان واتیکان و جنبش فمینیسم در غرب وجود دارد و در این میان هواداران این جنبش هیچ گونه احترام و شأنی برای قواعد و رسومات مذهبی در خصوص زن و خانواده قابل نیستند .
در غرب فردگرایی به عنوان یک دیدگاه کلی و پذیرفته شده حاکم است و مبنای روابط کنونی در عرصه اجتماعی می باشد . بنابراین دولت در زندگی خصوصی افراد دخالت نمی کند و به علاوه برای دخالت مذهب در مسایل قانون گذاری و تأثیر گذاری رسومات مذهبی در تصویب و تأیید قوانین محدودیت های زیادی وجود دارد و از سوی دیگر با توجه به گسترش مقبولیت ایده حقوق بشر در جوامع غربی ، جنبش فینیسم با خدمت در آوردن این مفهوم می کوشد مقاصد و انگیزه های خود را در قالب حقوق بشر ، دمکراسی و فردگرایی متحقق نماید . در چنین شرایطی این خواسته ها و مطالبات مورد تأیید احزاب سیاسی در کشورهای غربی قرار می گیرد و متأسفانه باید گفت جنبش های فمینیستی در کشورهای غربی در چارچوب تعریفی که اریه کردیم از قوت و توانایی خوبی برخوردارند و این البته هم چنان که گفتیم به بافت این جوامع و شرایطی که پشت سرگذاشته اید ارتباط پیدا می کند .
این جنبش در کشورهای جهان سوم چگونه است ؟
متأسفانه این جنبش در پاره ای از کشورهای جهان سوم رشد و توسعه یافت و نباید شک داشت که کشورهای جهان سوم حمایت وسیعی به عمل آورده و می آورند و لذا باید گفت توفیق این جنبش در برخی از کشورهای جهان سوم رابطه دقیق و تنگاتنگی به این حمایت ها دارد و لذا در صورتی که این حمایتها به دلیلی قطع شود ، جنبش فمنیستی به خاطر تعارض با آداب ورسوم و فرهنگ ملی بلافاصله خاموش خواهد شد زیرا همچنانکه گفتیم جنبش فمنیستی درغرب به دلیل حال وهوای حاکم بر جوامع غربی پدید آمد و ممکن است در یک زمانی حتی موفق شده باشد یک گره ای از مشکلات زنان غربی را بگشاید اما چون مسایل مربوط به زنان در کشورهای جهان سوم لزوماً شباهتی به مشکلات زنان کشورهای غربی نداشت و ندارد ا ین جنبش به این دلیل خیلی موفق به نفوذ در جوامع جهان سوم نشده است .
نشانه های نفوذ این جنبش
این جنبش موفق به نفوذ نشده است بلکه دامنه آن مانند غرب وسیع و پهن نیست و به علاوه باید به یک نکته پر اهمیت اشاره کرد و آن این که طرفرداران جنبش فمنیستی درکشورهای جهان سوم و مشخصاً در کشورهای جهان اسلام هیچگاه خواسته ها و مطالبات جنبش فمنیستی در غرب را مطرح نکردند . بلکه خواسته های کاملاً دقیق و متوازن مطرح ساختند تا نفوذ خود را به شکل خزنده و تدریجی انجام دهند اما این جنبش باز هم نتوانست دست روی مسائلی بگذارد که در مفهوم امروزی به آنها خطوط قرمز جامعه گفته می شود . مثلاً در زمان رژیم شاه ، هم محمدرضا و هم پدرش ، تلاش خود را صرف بی حجابی زنان نمودند اما ما می دانیم که در این تلاش با مقاومت جانانه و سرسخت زنان مسلمان مواجه می شونند و لذا طرح خواسته ها و مطالبات نامتعارف دیگر در زمینه غربی کردن زن ایرانی جواب نداده است و به همین دلیل وقتی انقلاب اسلامی آغاز می شود می بینیم که زنان بی حجاب کم کم وقتی در تظاهرات شرکت می کنند به طور نا خودآگاه حجاب و چادر بر سر می کردند و در تظاهرات شرکت می نمودند بنابراین نه رضا خان و نه پسرش هیچگاه نتوانستند آداب و رسوم فرهنگی جامع را به نفع فرهنگ وارداتی غرب به هم زنند .
حضور زن صعود یا سقوط
شاید،زنان را بتوان اولین قربانیان مدرنیسم به حساب آورد. چرا که همراه با انقلاب صنعتی وظهور کارگاه ها وکارخانه های بزرگ تولیدی ،گرایش ونیاز شدیدی به نیروی کار ارزان و کم توقع پیداشد.بهترین گزینه پیش روی کارخانه داران برای این امر، زنان بودند که نسبت به مردان بسیار کم توقع تر بی سروصداتر مطیع تر ومنظمتر بوده واحیانا برای سوء استفاده های جنسی نیز مناسب بودند.بدین ترتیت زنان وحتی کودکان بینوا در سخت ترین شرایط کاری و با حقوق بسیار کم واندک، به استثمار و بهره کشی فئودال های صنعتی در آمدندتا دوره ای ننگین رابرای اروپا به تصویر کشند.
تاریخ قرون 18 و19 ،بازگو کننده خاطرات بسیار تلخی از این دوره است که مطالعه آن، زنگار درد را بر سینه آدمی به یادگار می گذارد.ارزش ومنزلت زنان در این دوره، شاید با ارزش زن در قبایل وحشی آمریکایی یا اعراب عصر جاهلیت قابل مقایسه باشد .هرنوع ظلم وستمی بر زنان روا داشته شد، تا تاریخ جامه سیاه بر تن کند ووجدان های بشری در عزایش به سوگ بنشینند. وسعت این بی عدالتی ها به حدی بود، که سبب ترکانده شدن دمل چرکین قرن ها ظلم وستم برزنان گردیدوباپیش زمینه های لیبرالی موجوددرفضای فکری جامعه،به تشکیل نهضتی به نام ((فیمینیسم)) انجامید.
این نهضت تحت لوای حقوق بشر تشکیل شده وبه تدریج فعالیت خود را آغاز کرد.ولی متاسفانه نفوذ وسیطره طرز فکر غلط، اعورانه وافراطی در این نهضت،یعنی تشابه حقوق زن ومرد ونفی همه تفاوت های میان این دو جنس سبب گردید که جریان در آمدن از چاله وافتادن در چاه، مصداق پیدا کند.
زن غربی در ضاهراز چنگال ذلت ،خواری وله شدگی در زیر چنگال صنعت نجات یافت اما از سویی دیگر در منجلابی گرفتار آمد که فرارسیدن دوره ای ننگین تر از قبل را نوید می داد.نفی همه تفاوت های بین زن ومرد که تغییرات زیادی را در ساختارهای اجتماعی غرب به دنبال داشت، حضور بی حدومرز وهمه جانبه زنان را در همه عرصه های اجتماعی موجه می نمود.زنان به تدریج در شغل ها، موقعیت ها، منصب ها، ومدارجی قرار گرفتند، که نه تنها آنها را از حالت زنانه خارج می کرد بلکه ایشان را به موجوداتی بی هویت تبدیل می نمود.آرام آرام زن بودن وروحیات زنانه از دامان زن غربی رخت بربست و وی ،به موجودی اسیر در قدرت شهوانی مردان تبدیل شد.موجودی که در ضاهر، آزاد از قیدو بندهای زنانه وزورگویی های مردانه بود ،ودر باطن، به موجودی منزوی، بی احساس وبیمار روحی تبدیل شده بود که در آن، نه خبری از خلقیات معصوم زنانه بود ونه عطوفت مادری ونه آرامش روانی .تا جایی که یکی از فعالان این نهضت در سخنانش اعتراف کرده است که(( امروز زنان به بیماری دچار شده اند که هیچ اسمی بر آن نمی توان گذاشت.))
رشد روز افزون آمار فساد، تجاوز، طلاق وخودکشی گویای بر این مطلب است که حذف، ودر نظر نگرفتن تفاوت هایی که باالذات بین زن ومرد وجود دارد، منجر به سقوط در باتلاقی خواهد شد که غرب در حال حاضر مشغول جان کندن در آن است.
متاسفانه این رویه همچون دیگر محصولاتِ فکریِ فاسد غرب، به تمام دنیا سرایت کرد.اخیراً در کشور های اسلامی و حتی در ایران نیز شاهد نفوذ وسیطره این نهضت فکری نابودگر بوده وهستیم.مشاهده ومقایسه وضعیت زنان کشور، قبل و بعد از سال 1376، که اوج گیری فعالیت این جنبش در ایران بود، به خوبی نمایانگر گرفتار شدن زنان وکل جامعه در دام فمنیسم است وکشور عواقب سوء آن را به انتظار نشسته است.تغییر وضعیت حجاب، نحوه پوشیدن لباس، تغییر الگوهای رفتاری وارزش ها در میان زنان، واز همه مهمتر حضور بی حدوحصروغیر معقولانه ونامقیدزنان درعرصه های اجتماعی مارا به سمت وسوئی می کشد، که اگر دیر بجنبیم به زودی باید خود را در منجلابی که هم اکنون جامعه غربی در آن گرفتار آمده، ببنیم.
حضور هر چه بیشتر زنان در جامعه ،فی الظاهر و به تعبیر بعضی روزنامه های وابسته به معنای توسعه، تجددوپیشرفت فرهنگی و اجتماعی است.به گوشه هایی از این اظهارات توجه کنید :((توسعه یافتگی در یک کشور، منوط به ایجاد فرصت های اجتماعی برابر، برای تمامی اقشار جامعه است. بر همین اساس دولت های جوامع توسعه یافته کوشیده اند باوضع قوانین، تخصیص امکانات واصلاح نگرش های حاکم، زمینه مشارکت فعال عمومِ آحادِمردم را در پیشبرد اهداف اجتماعی، فراهم آورند.یکی از مهم ترین مشخصه های این تلاش ها نیز، حضور زنان در عرصه تصمیم گیری های اجتماعی است.امروزه حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه، بادرک اهمیت حضورزنان در جامعه تلاش می کننداز خلال حمایت های قانونی از این قشر،وآموزش آنان در سطوح مختلف تحصیلی وحرفه ای، از ثمرات چشمگیر حضور این بخش از جامعه در پیمودن مسیر توسعه، بهره مندشوند.))

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جنبش فیمینیسم

پایان نامه ادبی جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی

اختصاصی از نیک فایل پایان نامه ادبی جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ادبی جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی


پایان نامه ادبی  جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه145

 

فهرست مطالب

فهرست

 

شاعرانگی مبتنی بر شکل (فرم)

 

1-فرمالیست ها

 

-آشنایی زدایی

 

-هنر به مثابه تمهید

 

-طرح

 

-انگیزش (مقابله با عادی و طبیعی بودن)

 

-شکل رایج (عنصر غالب)

 

-کارکرد به جای تمهید

 

-قصه ی پرداخت شده

 

-فرم و محتوا

 

-بررسی اثر ادبی در نظام خاص خود (خود ارجاع بودن)

 

-جدایی اثر از نیت مولف

 

-اهست ریتم (ضرباهنگ) و آوا

 

-جدایی شعر (متن) از تاریخ، ملت و بیوگرافی

 

-جدایی زبان کاربردی و زبان شعر

 

-معنا و تمهیدات زبانی در شعر

 

-دو نوع ساختار در داستان های روایت گر

 

-نقد فرمالیسم

 

-دیگر ویژگی های فرمالیسم

 

2-یاکوبسن

 

معرفی

 

نظریه ارتباطی

 

-نقش عاطفی

 

-نقش ترغیبی

 

-نقش ارجاعی

 

-نقش همدلی

 

-نقش فرازبانی

 

-نقش شعری

 

-استعاره و مجاز

 

-نقد یاکوبسن

 

-استعاره و مجاز در پروست

 

-استعاره و مجاز در تحلیل نمایشنامه ی میمون پشمالو یوجین اونیل

 

3-بختین

 

-تک آوایی و چندآوایی

 

-کارناوالی شدن

 

4-ساختارگرایی و معنا

 

 

 


جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی یکی از جریان های ادبی است که علیرغم آنکه در اوایل قرن بیستم به وجود آمد و خیلی رود هم از بین برده شد. اما تاثیر انکارناپذیری بر جریان های ادبی گذاشت که سال های دوری بعد از آن پا گرفت.

 

بسیاری از اصولی که امروزه در بررسی و نقد و تحلیل شعد و ادبیات، اصول مسلم فرض می شوند، برای نخستین بار در جنبش فرمالیسم مطرح و تئوریزه شدند. فرمالیست ها در پس پاسخ به این سوال برآمدند که چه چیز باعث می شود که شعر یا متن ادبی از متون دیگر متفاوت باشد؟ در پاسخ به این سوال به سوی تعریف نوعی شعر ناب روآوردند که تأکیدش بر جنبه های صوری ادبیات و شعر و شکل های خاص آن است و به خصوص نوع زبانی که به کار می برد. و این به دلیل استفاده از تکنیک ها و شگردهایی است که به کار می برند.

 

در این بخش سعی در معرفی این شگردها داریم که به کاذر بستن آنها موجد شاعرانگی در زبان است.

 

آشنایی زدایی (بیگانه کردن) [Ostranenie]

 

یکی از مهم ترین و جذاب ترین مفاهیم در فرمالیسم که از اصلی ترین ویژگی هایی است که به شکل های مختلفی در بیان ادبی استفاده شده است، آشنایی زدایی یا بیگانه کردن است. شکلوفسکی (Victor Shkovsky) نخستین بار این مفهوم را مطرح کرد. پس از او یاکوبسن و «تینیالوف» در مواردی از این مفهوم به عنوان بیگانه سازی یاد کردند. ویکتور شکلوفسکی در رساله اش «هنر همچون شگرد» (هنر به مثابه فن) (Art Technique) 1917 برای اولین بار به این مفهوم اشاره می کند.

 

به گفته «شکلوفسکی» ما هرگز نمی توانیم تازگی دریافتهایمان از اشیاء را حفظ کنیم. الزام های وجود متعارف موجب می شود که آن ها تا حدود زیادی «خودکار» شوند. آن چشم انداز معصومانه ای که در آن طبیعت شکوه و تازگی یک رویا را حفظ می کند، حالت متعارف شعور انسانی نیست. این وظیفه خاص هنر است که آن اشیاء را که به موضوع های عادی آگاهی روزمره ما تبدیل شده است به ما بازگرداند (مسلون، ویدوسون (1377) ص 49)

 

هر ادراک حسی ما را دوباره سازمان یم دهد و در این مسیر قاعده های آشنا و ساختارهای به ظاهر ماندگار واقعیت را دگرگون می کند. هنر عادت هایمان را تغییر می دهد و هر جنبه آشنا را به چشم ما بیگانه می کند. میان ما و تمام چیزهایی که به آن خو گرفته ایم فاصله می اندازد و اشیاء را چنانکه برای خود وجود دارند به ما می نمایاند و خودکاری را که زاده ادراک حسی است از ما دور می کند.

 

این برداشت از آشنایی زدایی تاثیر پدیدارشناسی (هوسرل) بر شکلوفسکی است و آشکارا یادآور بحث نابسنده بودن رویکرد آغازین یا طبیعی ما به جهان و ضرورت راهیابی به خود چیزهاست (احمدی (1375) ص 47) شکلوفسکی در کتاب «هنر همچون شگرد» این نکته را آشکار می کند.

 

«هنر وسیله ای است برای تجربه ساختن شیء، اما شی ساخته شده اهمیتی در هنر ندارد»

 

«هنر هست تا به ما کمک کند حس زندگی را بازیابیم، هست تا واداردمان که چیزها را احساس کنیم، تا سنگ را سنگی کند. غایت هنر اعطای حی شی است آن گونه که دیده می شود، نه آن گونه که شناخته یم شود. تکنیک هنر ناآشنا کردن چیزهاست. مبهم کردن فرم هاست. تا دشواری و طول زمان ادراک را افزایش دهد. عمل ادراک در هنر فی نفسه غایت است و باید طولانی شود در هر تجربه ما از ساختن است که اهمیت دارد نه شی ساخته شده.

 

او می گوید «وقتی ادراک عادت یم کند، خودکار می شود.... سی را گویی پیچیده در کیسه می بینیم. از هیئتش می دانیم که چیست، اما فقط سایه ی آن را می بینیم.»

 

«شکلوفسکی» تعریف از روش «تولستوی» (Talstoy) سرمشق می گیرد یعنی «دیدن چیزها خارج از زمینه ی معمولی و طبیعی وجودشان» او در بررسی قطعه ای از یادداشتهای روزانه ی «تولستوی» به این نتیجه می رسد: عادت اشیاء، لباس ها، اثاث، همسر آدم و ... پس از جنگ را می بلعد. اگر کل زندگی پیبچیده بسیاری از انسان ها ناآگاهانه ادامه یابد، در این صورت این زندگی ها انگار هرگز نبوده است.

 

«شکلوفسکی» سپس با ذکر نمونه هایی از آثار «تولستوی» تکنیک آشنایی زدایی را به تفصیل تشریح می کند و نشانمان می دهد که تولستوی چگونه با استفاده از نظرگاه یک دهقان، یا حتی یک حیوان، می تواند امر آشنا را بیگانه بنمایاند. به نحوی که در باره آن می بینیم... در داستان، آشنایی زدایی البته از طریق نظرگاه و سبک انجام می پذیرد، اما نحوه ی تدارک طرح هم در نیل به آن سهیم است. طرح، با تنظیم در باره ی رخدادهای قصه، آن ها را آشنایی زدایی می کند. و چون هنر خود معرضو زمان است، تمهیدات خاص برای آشنایی زدایی هم تن به عادت می دهند و به قراردادهایی بدل می شوند که سرانجام همان اشیاء و رخدادهای را که هدف از ابداع این تمهیدات آشکار کردن آن ها بود تار و مبهم می کنند پس وجود یک تکنیک «واقعگرایانه»ی دائمی امکان پذیر نیست.

 

در نهایت، واکنشی که هنرمند به استبداد قراردادهای داستانی یا بازنمایی داستانی نشان می دهد واکنشی هجوآمیز است. او، چنان که «شکلوفسکی» می گوید، با مبالغه در تکنیک های متعارف، آن ها را «عریان» می کند. (اسکولر (1383) صص 122 و 123)

 

آشنایی زدایی در آثار «شکلوفسکی» به دو معنا به کار رفته است:

 

1-نخست به معنای روشی در نگارش که آگاهانه یا ناآگاهانه در هر اثر ادبی برجسته ای یافتنی است و حتی گاه شکل مسلط بیان است. این مفهوم، ریشه در بحثی قدیمی در نظریه ی ادبی در مورد کاربرد عناصر مجاز در متون ادبی و شعر دارد. کاربرد مجازی واژگان ذهن را متوجه معنای تازه ای می کند و معناهای آشنا بی اهمیت و ناپدید می شدند.

 

معنای دوم «آشنایی زدایی» در آثار «شکلوفسکی» معنایی گسترده است و تمامی شگردها و فنونی را دربر می گیرد که مولف آگاهانه از آنها سود می جوید تا جهان متن را به چشم مخاطبان بیگانه بنمایاند. نویسنده به جای مفاهیم آشنای واژگان، شیوه ی بیان یا نشانه های ناشناخته را به کار می گیرد. این ترفند، البته درک دلالت های معنایی اثر را بسیار دشوار می کند و موضوع را چنان جلوه می دهد مه گویی از این پیشتر وجود نداشته است.

 

هدف بیان زیبایی شناسانه در این حالت نه روشن کردن فوری و مستقیم معانی، بلکه آفرینش حس تازه، ویژه و نیرومندی است که خود آفریننده ی معانی تازه می شود. در واقع با ورود واژه و موضوع شعری به قلمرو ادراک حسی تازه آشنایی زدایی آغاز می شود.

 

«شکلوفسکی» نوشته است که ساحل نشینان صدای امواج دریا را دلگیر نمی شوند و ما هر روز به یکدیگر نکاه می کنیم بدون آنکه یکدیگر را ببینیم. زیرا ادراک حسی ما به جهان عادت کرده است. وظیفه ی شاعر از میان بردن نیریو عادت است، آفرینش دنیای تازه و دیدن چیزهای پیشتر نادیده.

 

«شکلوفسکی» تلاش در «بیگانه سازی» و «آشنایی زدایی» را به هیچ وجه من خاص هنر مدرن نمی داند. بلکه آن را خصلت بسیاری از بسیاری از متون هنری گذشته می شناسد. او یکی از استادان هنر رئالیستی یعنی «تولستوی» مثالی می آورد که بهترین لحظات آثارش آنهایند که از هر چیز آشنا جدا می شوند. در جنگ و صلح صحنه ی اپرا به مجموعه ای از ورق های بازی همانند می شود و یا راوی داستان کوتاه «خولستومر» یک اسب است. (احمدی (1375) صص 47-48)

 

«شکلوفسکی» در تک نگاری خود «برتریسترام شندی» اثر «استون»، توجه خواننده را به شیوه هایی معطوف می دارد که در آن اعمال آشنا در نتیجه کند شدن و طولانی شدن آشنایی زدایی می شوند. این شگرد تاخیر و طولانی کردن اعمال ما، ما را وادار می کند مناظر و حرکات را به گونه ای بنگریم که ادراک خودکاری از آنها نداشته باشیم و بدین ترتیب آنها را غریبه شده ببینیم. (سلدن، دیوسون (1377) صص 50 و 51)

 

هدف آشنایی زدایی در ادبیات طبق نظر «شکلوفسکی» آن است که ادراک های زندگی واقعی را تازه کند، ادراک هایی که در اثر عادت ملال آور و خودکار می شود. خودکاری ای که اشیاء را  می فرساید. اما هنر رویکردهای ناآشنا و شیوه های نامنتظره ی برای دیدن فراهم می کند تا بتوانیم به گونه ای اشیاء را ببینیم که گویی نخستین بار است که آن را می بینیم.

 

«شکلوفسکی» شگردهای غیرخودکارکننده را می ستاید. و مهم تر از همه برای او شگردهای پرشمار بازدارنده ای است که از دریافت آسان جلوگیری می کنند. مثلاً دورزدن ها، تکرارها و به طور کلی زبان پیچیده شده.

 

ما باشد شی را از مجموعه ی تداعی هایی که آن را در برگرفته اند بیرون بکشیم...

 

«ما به تعریفی از شعر دست پیدا کرده این که شعر را از زبان گفتار تحریف شده و بازداشته شده می داند» (Shklovski (1990) P.13)

 

سطح دیگر از آشنایی زدایی، آشکارسازی شگرد است. یعنی بیگانگی واژگان در زبان که توجه را به سوی واژه به منزله ی واژه و زبان به منزله ی زبان می کشاند. رسانه که دیگر به شیوه ی معمول کار نمی کند نیز غیر خودکار شده است و در بالاترین سطح آگاهی و حتی در همان هنگام که شگردهای به کار گرفته می شوند، از آن ها آگاهی می یابیم...

 

این امر نه تنها اعتلای دیدن آگاهانه نیست بلکه اعتلای شکل نسبت به محتوا است. هنگامی که شگرد به خود فرد باز می گردد تحقق یافتن شکل، همان محتوای اثر به معنای واقعی واژگان است.

 

بدین ترتیب آشنایی زدایی هم با «خودکارکردن زندگی» واقعی و هم با «خودکارکردن» واژگان ادبیات رویارویی می کند. فرمالیستها درمی یابند که چشم اندازهای ناآشنا سرانجام آشنا و تحریف هیا نامنتظر زبان، سرانجام مطابق انتظار می شود... نتیجه ای که از این بینش به دست می آید آن است که تکامل ادبی زنجیره ی بی پایانی از انقلاب هاست.

 

ادبیات برای آنکه بتواند انجام دادن یک کار را ادامه دهد باید همواره راه های انجام آن را دگرگون کند. (هارلند (1382) ص 242)

 

تکنیک های آشنایی زدایی

 

1-ناآشنا و غریبه کردن چیزها (به نحوی که از عادت ها و کارکردهای خودکار دور شود).

 

2-مبهم کردن فرم ها و دشوار کردن قالب ها.

 

3-با افزایش دشواری طول زمان ادراک را افزاش دادن.

 

 

 

هنر به مثابه تمهید (فن) Art as technique

 

تأکید فرمالیست ها به جنبه های تمهیدی (تکنیکی) موجب شد که آنها ادبیات را نوعی کاربرد ویژه زبان به شمار آورند که با انحراف از «زبان عملی» (روزمره) و در هم ریختن آن متمایز یم گردد. زبان عملی در خدمت برقراری ارتباط قرار می گیرد و حال آنکه زبان ادبی هیچ گونه کارکرد عملی ندارد و صرفاً ما را وادار می کند که ]امور را[ به گونه ای متفاوت ببینیم. فرمالیست های اولیه بر این تمایل بودند که «ادبی بودن» را با «شاعرانه بودن» یکسان قلمداد کنند. به آسانی می توان نشان داد که هیچ زبان ادبی ذاتی وجود ندارد... آنچه ادبیات را از زبان علمی متمایز می کند کیفیت ساخته شده ی آن است. فرمالیست ها شهر را کاربرد ادبی ناب زبان می دانستند...

 

(سلدن و ویدوسون (1377) صص 47 و 48)

 

 

 

بوریس توماشفسکی (Boris Tomashevski)

 

می گوید شگردها (تمهیدات شما) در ادبیات زاده می شوند، زندگی می کنند، پیروز می شوند، تأثیرشان کمتر می شود... برای جلوگیری از مکانیکی شدن فنون، شگردهای تازه با معنا و عملکرد جدید لازم  است. (Tamashevsky (1965) p.95)

 

 

 

طرح (Plot)

 

ارسطو در بخش ششم بوطیقا (فن شعر) «طرح» را ترتیب حوادث تعریف می کند. طرح حالت هنری حوادثی است که یک داستان را پدید می آورند./ یک ترادژی یونانی معمولاً با نوعی «بازگشت به گذشته» یعنی تکرار حوادثی از داستان که قبل از حوادث انتخاب شده برای طرح اتفاق افتاده اند، آغاز می شود. حوادث پیشین داستان در مراحل مختلف طرح به شیوه ای هنرمندانه و غالباً به صورت روایت معطوف به گذشته عرضه می گردد.

 

این طرح در تئاتر شاعرانه اشکال بسیار پیچیده تری در تراژدی دارد، در اغلب موارد داستان در کار نیست و روایت، طرح متعلق شاعرانه ای از تکنیک های مختلف آشنایی زدایی است.

 

در نظریه ی رواست و فعالیتهای روسی، تمایز میان داستان و طرح جالیگاه ویژه یا دارد. آنها تأکید می کنند که فقط طرح صرفاً ادبی است و داستان ماده ی خایم است که در دست سازمان دهنده نویسنده را انتظار می کشد. (سلدن و ویدوسون (1377) ص 52)

 

در اغلب تراژدی ها از داستان های معروفی استفاده شده، بر اساس اسطوره ها و یا حکایاتی که در آن روند حوادث برای مخاطب آشنا بوده است. حتی برخی از داستان ها توسط تراژدی نویسان متعددی روایت های گوناگونی شده است. اما این تفاوت در طرح و زبان آثار است که آن را به روشی ویژه مبدل می کند. از این روتراژدی به جای چه اتفاق افتاد، چگونه اتفاق افتادن مهم است.

 

فهم فرمالیستها از طرح که انقلابی تر از ارسطو بود نه تنها ترتیب حوادث داستان است، بلکه کلیه تمهیدات به کارگرفته شده برای قطع و تأخیر روایت را شامل می شود. گزینه های متعدد از موضوع، شوخی های چاپی، جابجایی قسمت هایی از کتاب و توصیف های کشدار، از جمله این تمهیدات است.

 

طرح، نقض ترتیب رسمی حوادث به آن صورتی است که انتظار می رود. فرمالیسم با رویگردانی از ترتیب آشنای طرح، توجه را به خود طرح به مثایه یک موضوع ادبی معطوف می کند. به این ترتیب فرمکالیسم به هیچ وجه ارسطویی نیست، یک طرح ارسطویی به دقت تدوین شده، باید حقایق اساسی و اشنای زندگی بشری را به ما ارزانی دارد. باید متضمن درجه ای از اجتناب ناپذیری و باورکردنی باشد.و اما فرمالیست ها نظریه طرح را غالباً با مفهوم آشنایی زدایی پیوند داده اند؛ طرح مانع از آن می شود که ما حوادث را اشنا و نمونه وار بسنجیم. تئاتر شاعرانه در شکل ناب خود حدوداً طرح است و داستان ندارد. (همان، صص 52 و 53)

 

انگیزش یا مقابلع با عادی یا طبیعی بودن (motivation)

 

به نظر می رسد فرمالیست ها تا حدودی برخلاف عرف، اندیشه ها، مضامین و ارجاعات یک شعر به «واقعیت» را صرفاًً بهانه خارجی مورد نیاز سراینده برای توجیه استفاده از تمهیدات صوری به شمار می آورند. آنها این وابستگی به مفروضات خارجی و غیرادبی را انگیزش می نامند.

 

آشناترین نوع انگیزش آن چیزی است که معمولاً آن را «واقع گرایی» می نامیم، بدون توجه به این که یک اثر تا چه اندازه با استفاده از تمهیدات صوری پدید آمده است. غالباً انتظار داریم توهمی از امر واقع را به ما عرضه دارد ما از ادبیات انتظار داریم که شبیه زندگی باشد و شاید از شخصیت ها و توصیف هایی که انتظارات شعور متعارف ها را برای آنچه شبیه دنیای واقعی است برآورده بکند. خشمگین شویم. جملاتی از قبیل «یک مرد عاشق آنطور رفتار نمی کند» و «مردم آن طبقه آـن طور صحبت نمی کنند» از جمله اظهارنظرهای ما به هنگام برخورد با فقدان انگیزش واقعگرارانه است. از سوی دیگر همان طور که توماشفسکی خاطرنشان می کند به محض آنکه یاد می گیریم مجموعه جدیدی از قراردادها بپذیریم. به انواع چیزهای غریب و غیرممکن خو می گیریم ]مثلاً[ در چنین قرائت قصدهای ماجراجویانه به غیرممکن بودن شیوه نجات قهرمان همواره درست قبل از آنکه به دست تبهکاران کشته شدند توجه نمی کنیم. در بخش اعظم نظریه های ادبی بعدی درونمایه انگیزش اهمیت پیدا کرد. درونمایه کلی را می توان چنین جمع بندی کرد:

 

«در خور فهم خویش ساختن یا تفسیر یک موضوع، قراردادن آن در چارچوب شیوه های نظمی است که فرهنگ فراهم می آورد، و این کار معمولاً با صحبت کردن در باره ی آن موضوع به شیوه سخنی که آن فرهنگ طبیعی قلمداد می کند انجام می گیرد.»

 

انسان ها در یافتن راه هایی برای قابل فهم کردن بی حساب ترین یا آشفته ترین گفته ها یا نوشته ها بی وقفه در جال ابداع کردن اند. ما اجازه نمی دهیم که یک متن، بیگانه باقی بماند یا خارج از چارچوب سنجش مان قرار بگیرد، بلکه اصرار داریم که آن را طبیعی منیم و از متن وارگی آن بزدائیم. هنگامی که با صفحه ای مشتمل بر تصاویری به ظاهر فاتقد نظم و ارتباط مواجه می شویم، توجیح می دهیم با انتشاب این تصاویر به یک ذهن بی سامان یا تلقی آن به شاعر بازتابی از یک دنیای آشفته آن را طبیعی کنیم و نپذیریم که این بی نظمی پدیده ای غریب و غیرقابل توضیح است. فرمالیست ها با بذل توجه به جنبه هایی از متن که در مقابل فرآیند وقفه ناپذیر طبیعی کردن مقاومت می کند، طلایه دار اندیشه ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه بودند. شکلوفسکی بی نظمی نامانوس «تریترام سندی» اثر استرن را بیان آشفتگی ذهنی تریسترام نمی دانست بلکه توجه خود به ادبی بودن پایدار رمان که در قبال طبیعی شدن مقاومت می ورزد، معطوف می کرد. (سلدن (13779 صص 53 تا 55)

 

عنصر غالب

 

در فرمالیست ها نوعی رویکرد نسبی گرایانه به ارزش ها و معیارهای ادبی به کار گرفته می شود. و این رویکرد در درون مفهوم عنصر غالب تعبیه می شود. عنصر غالب، روایت ویژه ای از ادبی بودن است که بر همه ی آثار یک نوع ویژه در یک دوره ویژه حاکم است. اما عنصر غالب های نوع های مختلف در دوره های مختلف با هم فرق دارند. اعتبار هیچ یک از روایت های ادبی بودن، ابدی نیست.

 

این رویکرد هم نسبی گرایانه و هم به صورتی ناگهانی، شدید و دگرگون کننده است. یعنی با رشد تدریجی و در یک راستا عمل نمی کند. بلکه با واکنش ها و سرنگون سازی های سریع و ناگهانی عمل یم کند.

 

تینیانوف (Yuri Tuntanov) می گوید: تکامل زبان ادبی را نمی توان به منزله ی تحول برنامه ریزی شده ی سنت دریافت و باید آن را جابه جایی عظیم سنت ها دانست.

 

نویسندگان می توانند در واکنش علیه عنصر غالب نهادینه شده ی امروزی به سوی یک عنصر غالب نهایدنه شده ی پیشین رد بیاورند.

 

بر پایه ی این رویکرد:

 

تکامل ادبی اساساًً خودمختار است و نیازمند دگرگونی هایی که در جامعه روی می دهند با همه ی تفصیل های آن ها نیست. منطق انقلاب ها منطق فرم است نه منطق محتوا. به ادعای «شکلوفسکی» شکل تازه، نه به قصد بیان محتوای تازه، بلکه به قصد عوض کردن شکل کهنه ای پدیدار می شود که عمدش از سودمندی هنری اثر درازتر شده است»

 

همانطور که نباید تکامل ادبی را با اشاره به نیروهای بیرونی توضیح دهیم، نباید آن را هم با اشاره به نبوغ های فردی توضیح دهیم به نظر آیخن بام (Eilchen baum) مسأله ی اصلی تاریخ ادبیات برای ما مساله ی تکامل در بیرون شخصیت فردی است. شکلوفسکی جای چندانی برای اراده ی قهرمان فردی نمی گذارد. آگاهی نویسنده را شکل ادبی تعیین می کند. بحران های نویسنده با بحران های انواع ادبی متون است. نویسنده در مدار هنر خود حرکت می کند. (هرلند (1382) ص 243-245)

 

درست است که نویسنده تا حدود زیادی در چارچوب فرم های برگزیده اثرش حرکت یم کند و فرم اثر به محتوای آن ارتباط متقابل دارد یعنی تنها محتوا نیست که فرم اثر را مشخص می کند و قطعاً شکل اثر با محتوای انتخابی اثر ارتباط لازم و ملزوم دارند اما مطلقاً نمی توان شکل گیری فرم ها را تابع دگرگونی گفتمان های رایج یک دوران یا فردیت خاص نویسنده ندانست، مثلاً در باره absurd و برشت.

 

کارکرد (Function) به جای تمهید

 

«رامان سلدن» (Raman Selden) و «پیتر ویدوسون» (Piter Widdowson) مسئله ی عنصر غالب را با توجه به نظرات یاکوبسن باز می کنند و تا حدوید این نفی بی نتیجه به محتوا در فرمالیستها را تعدیل می کند. و می نویسد: از آنجا که به تدریج آشکار شد که تمهیدات ادبی، قطعات ثابتی نیستند که بتوان آنها را به صورتی ارادی در بازی ادبی جابجا کرد. ارزش و معنای آنهاد با گذشت زمان و تغییر زمینه تحویل می یافت. به دنبال درک این مطلب بود که کارکرد (function) به عنوان یک مفهوم اساسی جای تمهید را گرفت. این تغییر اثرات بسیار گسرده ای در پی داشت. از این رهگذر اصل محوری آشنایی زدایی در نظر فرمالیستها درونی تر و عمیق تر شود. به عبارت دیگر، به جای آن که تنها در باره ی آشنایی زدایی کردن واقعیت به سویله ی ادبیات صحبت کنند. از آشنایی زدایی کردن خود ادبیات صحبت کردند. عناصر درونی یک اثر ممکن است خودکار شدوند یا نقش زیبایی شناسی مثبت داشته باشند.

 

یک تمهید واحد می تواند در آثار مختلف نقش های زیبایی شناختی متفاوتی داشته باشد و یا کلاً خودکار شود.

 

مکن است یک اصطلاح شاعرانه عمومی کاملاً خودکار شود در این حالت خواننده دیگر تمهید را به مثابه ی یک عنصر نقشمند درک نمی کند. بلکه مانند دریافت های معمولی، خودکار، بدیهی و بی رنگ می شود. (سلدن و ویدوسون (1377) ص 55).

 

در تئاتر شاعرانه همیشه باید این نکته را در نظر داشت که تمهیدات در اثر کثرت استفاده خودکار نشوند یا مثلاً اصطلاحی کهن در بافتی نو و بدیع کارکردی ارتقاء دهنده داشته باشد)

 

یا مثلاً اصطلاحلات کهن یا واژه های یک شعر حماسی نقشی ارتقاء دهنده داشته باشند. مثل استفاده از متون کهن عرفانی در شعر نو یا استفاده از شکل های تئاترهای سنتی در بافت تئاترهای مدرن مثل کاری که برشت در استفاده از تکنیکهای تئاتر شرق در تئاتر ویژه خود انجام داد یا گروتوفسکی. مثل استفاده از یک موقعیت سنتی در یک اثر مدرن مثل استفاده از icon یا شمایل یا نقاشی های کلاسیک در فیلم های تارکوفسکی.

 

«یاکوبسن» در نوشته ای به سال 1935 عنصر غالب را یکی از مفاهیم مهم اواخر فرمالیسم به شمار می آورد. و آن را به عنوان عنصر کانونی یک اثر هنری که سایر عناصر را زیر فرمان دارد تعین می بخشد و تغییر می دهد، تعریف می کند وی به درستی به جنبه غیرمکانیستی این دیدگاه از ساخت هنری تاکید می کند عنصر غالب عامل پدید آورنده ی کانون تبلور اثر است و یگانگی یا سامان کلی آن را تسهیل می کند. خود مفهوم آشنایی زدایی، متضمن مفهوم دگرگونی و تحول تاریخی بود.

 

فرمالیستها به جای آنکه به جستجوی آن حقایق جاودانی برآیند که در همهئ آثار ادبی را تحت قانون واحدی گرد می آورد، تمایل داشتند به تاریخ ادبیات به مثابه انقلاب دائمی نظر کنند. هر تحول تازه ای، کوشش به منظور پس زدن دست مرده ی آشنایی و واکنش از سر عادت است... از نظر فرمالیست ها تغییر و تحول صورت های شعری تصادفی نیست. بلکه نتیجه جابجایی عنصر غالب است. در مناسبات متقابل میان عناصر گوناگون یک نظام شعری نوعی جابجایی مداوم در جریان است.

 

«یاکوبسن» این فکر جالب را نیز اضافه می کند که نظام های شعری هر دوره خاص، ممکن است زیر سیطره عنصر غالبی قرار داشته باشند که از نظام های غیرادبی شرچشمه می گیرد. عنصر غالب در شعر دوره ی رنسانس از هنرهای دیداری مشتق شده بود، شعر رمانتیک به سمت موسیقی جهت گیری کرده بود و عنصر غالب در رئالیسم، هنر کلامی است. اما عنصر غالب هرچه که باشد. سایر عناصر موجود در هر متن بخصوص را سازماندهی می کند.

 

نحوه انجام کار به این صورت است که آن دسته از عناصر زیباشناسانه که در آثار دوره هیا پیشین به عنوان عنصر غالب در «پیش زمینه» به «پس زمینه» فرستاده یم شوند. آنچه تغییر می کند عناصر نظام از قبیل نحو، وزن، طرح، طرز بیان و نظایر آن نیست، بلکه نقش عناصر خاص یا گروه هایی از عناصر است. (همان، صص 55 و 56)

 

فرمالیست های همواره شیفته ی شناخت این راز بودند که چگونه «ژانری خاص» جوانی را از سر می گیرد و در حالیکه مدتها به نظر می رسید که به پایان رسیده و مرده است، ناگهان به گونه ای تازه سر برمی آورد. «یاکوبسن» نوشته است که ادبیات همواره نیازمند این جوانی دوباره است... «توماشفسکی» نشان داد که گاه عنصری ادبی کارکرد متعارف خود را از دست می دهد و کارکردی تازه، در شرایط تاریخی جدیدی می یابد.

 

همچون مثال «گروتسک» که در دوران کلاسی سیسم اساساً سرچشمه ی بیان کمیک بود، در دوران رناتی سیسم بدل به بیان تراژیک شد: در این دگرگونی مدام کارکردها، زندگی راستین متن ادبی آشکار می شود.»

 

فرمالیستها این دگرگونی کداوم کارکردها را در ادبیات روسیه دنبال کردند و دریافتند که چگونه شکلی فرعی و بی اهمیت و حتی گاه مرده، ناگاه بدل بهشکل مرکزی و مسلط بیان ادبی می شود. (احمدی (1375 ص 51-53)

 

مثل استفاده ابز همسرایان تراژدی یا تکنیک اثر نمایشی شرق مثل تعزیه و ... در یک اثر تئاتری.

 

از نظر آنها همانطور که «شکلوفسکی» می گوید «شکل تازه»، محتوای تازه می آفریند.

 

ماده قصد (Fabula) و قصد پرداخت شده (Syzhet)

 

یسیاری از شکل گرایان ضرباهنگ را سرچشمه ی واگیر ادبی بودن نظم یم دانستند، ولی هنگامی که بعدها به پژوهش در باره ی داستان منشور روی آوردند، به سرچشمه های دیگری نیازمند شدند، در این مورد، کلید رویکرد آنان، تمایز میان Fabula و Sywzhet (ماده خام قصد و قصد پرداخت شده) است، یعنی تمایز میان ماده ی خام روایتی علت و رویداد از یک سو، و روایتی که به صورت هنری پرداخته شده است و عملاً به خواننده عرضه می شود از سوی دیگر. در صورت بندی «توماشفلسکی» Fabula خود عمل است در حالی که Syuczhet «چگونگی آکاه شدن از عمل» است.

 

شاید بدین شیوه پرداخت هنری ممکن است.

 

1-در برگزیده ی بیان رویدادها با ترتیب زمانی 2-یا گزینش زایدی دید ویژه 3-یا آفریدن جلوه های تعلیق و رمز و ابهام و یا گزینش هنرمندانه ی «درونمایه آزاد یعنی جزئیات اتفاقی مقید به دربایست های روایت باشد.

 

در همه این موارد بر پایه ی نظرات شکل گرایان آنچه به صناعت و هنر و ادبی بودن فرصت می دهد که به بازی وارد شود تبدیل شدن آنها به Syuzhel است Fabula صرفاً انگیزش است. یعنی گل شکل نیافته ای است که هیچگونه ارزش زیبایی شناختی در خود ندارد به گفته ی «شکلوفسکی» خط داستان چیزی بیش از مصالح برای شکل دادن به طرح داستان نیست. (هارلند (1382) ص 238 و 239)

 

فرم و محتوا

 

فرمالیست هرچند در سال های اخیر به عنوان نوعی اتهام در مقابل هنر غیرمتعهد به کار یم رفت اما در واقع فرمالیستها هستند که می توانند مدعی فراتر رفتن از برداشتهای کهنه (سنتی) در باره شکل و محتوا باشند «آیخن بام» در این باره چنین می نویسد:

 

فرمالیستها، هم خود را از همبستگی سنتی «شکل و محتوا» و هم از مفهوم شکل به معنای پوشش بیرونی یا ظرفی که مایع محتوا در آن ریخته شده رها کردند... مفهوم فرم معنای دیگری به خود گرفت. (Eilchenbaum (1987) p.12)

 

آیخن بام از مفهوم «شکلی که به منزله محتوا است» سخن می گوید.

 

10-بررسی زمان اثر ادبی (شعر) و هنری در نظام خاص خود نه در نظام موقعیت ادبی

 

تینیانوف در رساله «در باره تکامل ادبی» پیشنهاد کرد اثر ادبی را نظامی خاص بشناسیم که درون نظامی دیگر یعنی «موقعیت ادبی» قرار گرفته است. پرسش مهم این است که: «امکان هماهنگی اثر ادبی با عناصر دیگر نظام موقعیت ادبی و در نتیجه با کل این نظام چیست؟» به عنوان مثال مجموعه ی واژگان اثری ادبی از یک سو با عناصر دیگر همین اثر رابطه دارد و از سوی دیگر با جهان واژگانی آثار ادبی دیگر نیز نرتبط است. تینیانوف پیشنهاد کرد که روش بررسی عناصر درونی نظام اثری ادبی (شعری) را از روش بررسی عناصر درونی «نظام موقعیت ادبی» جدا کنیم. بررسی نسبت زبان یک اثر با عناصر دیگرش رشو خاصی را می طلبد که با روش بررسی مناسبت مجموعه ی واژگان و زبان آن اثر با جهان واژگانی آثار دیگر متفاوت است. تودورف می گوید که این یکی از مهم تریم درس هایی است که از فرمالیستهای روسی اموخته ایم نمی توان عناصری از یک اثر ادبی را (که تنها در چارچوب آن اثر نیریو دلالت گونه ی خود را می یابند) با عناصر اثر دیگر مقایسه کرد... چرا که هر عنصر در یک اثر دلالت معنایی ویژه خود را داراست. (اجیدی (1375) ص 45)

 

10-جدایی اثر از نیت مولف

 

اندیشه و نیت مولف تجسم موقعیت هایی است که فراتر از متن وجود دارد. میان شرایط زندگی و اندیشه ی مولف با اثرش فاصله هست و به یاری بررسی آنش رایط نمی توان اثر را شناخت. تینیانوف تاکید کرد که ئنمی توان میان نیت مولف و اثر مناسبی مستقیم یافت. پژوهش منش روانی مولف کارآیی ندارد. همانطور که نمی توان آثار مولف را از راه تحلیل محیط و رخدادهای زندگیش، با موقعتی اقتصادی و فرهنگی طبقه ای که در آن جای دارد شناخت... اثر ار زندگی مولف جداست. به این معنا که به گونه ای مستقیم و سریع آن را باز نمی تابد، ... اثر بدین معنا به زندگی مولف پیوند دارد که آن را پنهان می کند. یاکوبسن (Jakobson) بیش از یک بار به تأکید گفته یود که به نظر فرمالیستها، هنر بی شک دارای تعین های اجتماعی هست. اما نکته اینجاست که از راه این تعین ها نمی توان اثر هنری را شناخت.

 

«تینیانوف، موکاروفسکی، شکلوفسکی و من هرگز بر این باور نبودیم که هنر در خود بسنده است، بر خلاف ما همواره تاکید کرده این که هنر بخشی از واقعیت اجتماعی است و با یدرگ عناصر پیوند دارد.»

 

فرمالیسم به معنای آشکایر مطلق ادبی نیست، بلکه می کوشد تا آن را در جایگاه درست قرار دهد. بررسی نه با جستارهای تاریخی، بلکه با خود اثر هنری آغاز می شود. پیدایش و تکوین شگردهای روش بیان اهمیتی ندارد انچه مهم است، مجموعه آن ها در متن است.

 

نمونه مباحث تاریخی در آثار فرمالیستها کم نیست. اما در تمامی آنها «تاریخ اشکال ادبی» اهمیت دارد نه تاریخ پدید آمدن آثار ادبی. «یاکوبسن» در مقاله ای در 1936 در باره پوشکین نوشت:

 

«بیان زیبایی شناسی شعر پوشکین کلاسی سیسم است. اما گونه ای از کلاسی سیسم که آشکارا زیر نفوذ رمانتی سیسم شکل گرفته همانطور که رمانتی سیسم به آن معنا که در آثار آخرین رمانتیست ها یافت می شود (مثلاً در آثار بودلر و داستایوفسکی) ناگزیر از این حقیقت تاثیر گرفته است که روزگار، دوران رآلیسم بود.» (احمدی (1375) ص 147)

 

همانطور که در تئاتر شاعرانه عناصری از رمانتیسم و سمبولیسم و سورآلیسم را در خود دارد یعنی ممکن است اثری به ژانر خاصی تعلق داشته باشد ولی ویژگی های شاعرانه از ژانرهای دیگر در آن باشد.

 

پژوهش های تاریخی و بیوگرافیک (زندگی نامه ای) که در سدهی نوزدهم جزء الزامات واقعیت بود نمی توانست موجب خرسندی فرمالیست ها شود.

 

توماشفسکی در این مورد نشوته است «شاعر به جای پیشینه ی واقعی زندگ خود، افسانه ی زندگینامه ی آرمانی را به منزله ی بنیان آفرینش درنظر می گیرد. این بدان معناست که شاید گونه های مشخصی از شعر مستلزم شناخت زندیگ شاعر باشند، ولی آن زندگی، زندگی واقعی و عملی او نیست، بلکه یک ساخت کتابی طرح ریزی شده است.»

 

(Tomashevsky (1978) p.52)

 

مثل شاعرانی که از زندگی آن خود مانند حادثه ای شعری است. شاعرانی که با زندگی نیز رفتاری شاعرانه دارند شاید مثل رمبو، اما اغلب آنها شعرشان قربانی زندگی شاعرانه شان می شود.

 

شکلوفسکی نیز هر گونه تأویل اجتماعی، تاریخی اثر هنری را رد می کرد و معتقد بود در هنر همه ی موضوع ها از یددگاه ارزشی برابرند. او می نویسد: «هنر همواره از زندگی جدا بوده است و رنک آن ارتباطی به رنگ پرچمی ندارد که بر دروازه ی شهر کوبیده اند» Wellek (1982) p.127

 

به نظر می رسد که در ایج جلسه ی شکلوفسکی واکنشی در مقابل ناسیونالیسم ادبی و هنیر است. اصولاً بحث هنر و تئاتر ملی بحثی واپس گرایانه و ضدهنری است.

 

هنر در ذات خود ماهیتی جهان شمول و فرامرزی دارد. بدین سبب است که ما همیشه از آثار هنری و ادبی ملت های دیگر نیز لذت زیبائی شناسانه می بریم، فارغ از آنکه به مرزهای جغرافیایی ها یا به قول شکلوفسکی به رنگ پرچم ما ارتباط داشته باشد.

 

فرمالیست ها روش کسانی را که یم کوشند تا از راه مناسبت های اجتماعی، مناسبات درونی متن را شرح دهند نادرست می داند و این روش را بیشتر روان شناسانه می دانند که در آن هنر کمترین اهمیت را داراست.

 

آخن بام در این باره می نویسد که چنیهن روشی هرگز نمی تواند به این پرسش که چرا شرایطی خاص، اثری خاص به دست آمده است؟ پاسخ دهید زیرا.

 

«ادبیات همچون هر دستگاه منظمی از حقایقی که متعلق به نظمی دیگر هستند ریشه نمی گیرد، از یان رو نمی تواند به چنان حقایقی تقلیل یابد. مناسبست میان حقایق نظام ادبی و حقیقت هایی که به گونه ای همزمان وجود دارند، خیلی ساده مناسبت علت و معلولی نیست. صرفاً مناسبتی است دوسویه. داریا کنش های درونی، وابسته و مشروط کننده ی یکدیگر.»

 

L. Matejica and Pomorska eds, Poetics, P.61

 

عماصر سازنده متن ادبی «تنها می توانند به یاری خودشان تحلیل شوند. حقایق ادبی / تاریخی حقیقت هایی پیچیده اند که نقش اساسی در آنها به ادبیات تعلق دارد و نه چیز دیگر. Lbia p.62»

 

درست نیست که از راه تحلیل واقعیت جهان به جهان متن راه یابیم. برخلاف باید از راه واقعیت متن، واقعیت خارجیئ را بشناسیم. به این دلیل است که رمان مارسل پروست یا داستایوفسکی بیش از هر درس دانشگاهی به کار شناخت روان آدمی می آید و داستان های کوتاه کافکا روزگار ما را بهتر از انواع مباحث علوم اجتماعی و سیاسی میان می کنند.

 

جدایی شعر و زبان کاربردی (دشواری زبان شعر)

 

فرمالیست های به جای همه ی این عوامل ذرک شده ادبی بودن را در کاربرد ویژه ی زبان جا دادند. آنان به پیروی از گرایش کلی اندیشه ی سمبولیست ها و مدرنیست های فرانوسی، جدایی مطلق میان زبان شعر و زبان کاربردی قائل شدند. زبان کاربردی یا با رساندن پیامی در باره ی جهان، یا با حسب حال، یا برانگیختن دیگران و یا با تثبیت تماس اجتماعی سر و کار دارد. اما زبان شعر با ارتباط بدین معناها سر و کار ندارد. کار زبان شعر، کشاندن توجه ها به سوی خود در مقام زبان اسن. زبان شعر زیبایی شناسی شده و کاربر زدایی شده است که از ارزش آن در خود آن نهفته است. ((1382) ص 236 و 237)

 

از نظر «شکلوفسکی» زبان شعر زبانی مشکل و دشوار است حتی زمانی که زبانش عر در بعضی موارد به زبان شعر نزدیک می شود صورت دشوار بودن نقض نمی شود از نظر او زبان شعر ضمن آنکه خوشایند است اما به قول ارسطو باید عجیب و شگفت به نظر می رسد. او با وام از تولستوی می گوید: اگر کل زندگی های پیچیده بسیایر از مردم ناخودآگاه پیش رود، آن وقت چنین زندگی هایی چنان است که گویی هیچ گاه نبوده است.

 

او با این نظر هربرت اسپنسر (Spencer) موافقت دارد که «سبک خوشایند دقیقاً سبکی است که بیشترین میزان تفکر را با کم ترین کلمات عرضه کند»

 

«هنر وجود دارد تا شاید کمی حس زندیگ را بازیابد، هنر وجود دارد تا کسی چیزها را احساس کند، سنگ را سنگی سازد، هدف هنر انتقال حس چیزهاست آن طور که درک می شوند، نه آن طور که شناخته می شوند. فن هنر این است که اشیاء را ناآشنا سازد، صور را دشوار گرداند، بر دشواری و مدت ادراک بیفزاید چرا که فرآیند تجربه کردن هنر هنرانگی یک شیء است، شی مهم نیست.» (اشکلوفسکی (1380) ص 60)

 

«یاکوبسن» می نویسد:

 

شاعرانگی هنگامی حضور پیدا می کند که واژه به عنوان واژه احساس شود. نه به عنوان نماینده ی صرف شیء نامگذاری شده یا فوران عاطفه. یعنی هنگامی که واژگان و ترکیب آنها آن ها، و شکل درونی و برونی آن ها به جای اشاره کردن بی طرفانه به واقعیت، وزن و ارزشی از آن خود بیابد.

 

(Jakobson (1987) p. 378)

 

اهمیت ریتم (ضرباهنگ) و آوا

 

ضرباهنگ عاملی بود که شکل گرایان آن را از طرح مستقل و از پیش موجود وزن متمایز می کردند. به نظر آنان ضرباهنگ به شویه ای گریزناپذیر از معنا تاثیر می پذیرفت. مهم تر از این خود ضرباهنگ هم بر معنا تاثیر می گذارد، شکل و واژگان را دگرگون می کند و تاکیدها و اندرکنش ها تازه ای می آفریند. تینیانوف مدعی است: در شعر، معنای واژگان با آرا تعدیل و تقویت یم شود. شاعر با دگرگون کردن کیفیت آرایی، معناهای ثانوی و رنگ آمیزی ها را برمی انگیزد که از درون بدرخشد.

 

فرمالیست ها به آوا اهمیت می دادند اما نه به خاطر استقلال آن از معنا، بلکه برعکس، به این خاطر که آوا در ارتباط با معنا شروع

دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ادبی جنبش فرمالیسم (شکل گرایی) روسی

دانلود پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان

اختصاصی از نیک فایل دانلود پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان


دانلود پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان

 

 

 

 

 

 

 

 

پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان در 57 اسلاید کامل و قابل ویرایش می باشد.

پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان

انقلاب صنعتی

عبارتست از دگرگونی‌های بزرگ در صنعت، کشاورزی، تولید و حمل و نقل که در اوسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد.. صنعتی شدن به معنی استفاده از نیروی ماشین به جای نیروی انسان است. انقلاب صنعتی در انگلستان در سه زمینه بافندگی، زغال سنگ و ذوب آهن بیشتر نمود یافت. گاهی سخن از دو انقلاب صنعتی برده می‌شود که یکی در قرن هجدهم و دیگری در قرن نوزدهم است.

پیامدهای انقلاب صنعتیدر انگلستان

پیامد های مثبت

ساخت اولین پل آهنی در سال ۱۷۷۹

احداث اولین شبکهٔ راه آهن در سال ۱۸۲۵
افزایش چشمگیر فرآورده‌های کشاورزی و دامی

پیامد های منفی

جانشینی کارخانه‌ها ی متعدد با دودکش‌های بلند و غلیظ به جای دهکده‌های سبز و خرم روستایی
از بین رفتن جنگل‌ها و فضاهای سبز ،
افزایش دود و آلودگی هوا
بوجود آمدن کوه‌های زغال و تودهٔ فضولات
بیکار شدن عده ای از کارگران
 
و....

دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت جنبش هنر و صنایع دستی انگلستان