لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
نفت خاورمیانه: آفت یا موهبت
نرجسخاتون براهویی دسترسی نفت، مهمترین هدف استراتژیک آمریکا پس از امنیت ملی است
سه موضوع مبنای داستان تاریخی نفت را در قرن بیستم و سپس بیست و یکم تشکیل میدهد: نخستین آنها ظهور کاپیتالیسم و بازرگانی مدرن و تبدیل نفت به بزرگترین و فراگیرترین کسب وکار جهان است. نفت به واقع بزرگترین صنعتی است که در قرن نوزدهم شکل گرفت و بر پایه آن شرکتهای چند ملیتی بزرگ بتدریج در طی قرن بیستم تشکیل شدند که کنترل این مهمترین منبع ثروت بشری را به دست گرفتند. حتی ظهور تکنولوژی مدرن به مثابه کالا در دهههای پایانی قرن بیستم هم نتوانست از اهمیت نفت بکاهد. به قول برخی از محققان، یک بشکه نفت هنوز تاثیری برابر با پیشرفت در علوم کامپیوتری دارد و تا زمانی که انرژی جایگزین دیگری یافت نشود، تاثیر دامنه دار نفت بر اقتصاد جهان ادامه خواهد یافت و هنوز شرکتهای نفتی درآمدزا ترین شرکتهای اقتصادی باقی میمانند. موضوع دوم پیوستگی نفت به عنوان کالای تجاری با استراتژیهای ملی و بینالمللی است. از نیمه دوم قرن بیستم نفت کانون منازعات و تحولات جهانی و منطقهای قرار گرفته است، هر چند غرض اصلی یعنی نفت در منازعات پوشیده مانده است. از آنجا که نفت و فرآوردههای آن مبنای توسعه صنعتی کشورهای قدرتمند جهان را تشکیل میداد، دسترسی به آن تضمینکننده تداوم جریان توسعه و نیز قدرت بود. از همین رو است که جوزف نای تئوریسین روابط بینالملل این غرض را آشکارا بیان میکند و معتقد است، تنها دلایلی که به ورود ایالات متحده به جنگی مستقیم مشروعیت میبخشد، یکی وقتی است که خاک کشور مورد حمله قرار گیرد و دیگری مورد تهدید قرار گرفتن دسترسی ایالات متحده نفت است. علاوه بر این، نفت، جریانی از ثروت و در نتیجه اهمیت و نقش بینالمللی در کشورهای کوچکی ایجاد کرد که پیش از آن در عرصه سیاست جهانی نه نقش و نه اهمیتی خاص داشتند. کشورهای عرب دارنده نفت در دهه 70 با تحریم نفتی کشورهای غربی که به حمایت از اسرائیل در تهاجم به سرزمینهای عربی برخاسته بودند، قدرت خود را به رخ کشیدند و شوکی عظیم به جهان وارد کردند که افزایش قیمت نفت تنها یکی از پیامدهای آن بود. و موضوع سوم، گسترش نفوذ نفت در زندگی روزمره و تبدیل جامعه به جامعهای هیدور کربور که نفت عنصر بنیادین توسعه از توسعه صنعت گرفته تا شهرنشینی و کشاورزی است. مصرف بیرویه انرژی و نفت زندگی مدرن بشر را به چالش کشیده است و باعث ظهور جنبشهای طرفدار حفظ محیطزیست و انتقاد از مصرف بیرویه انرژی و نیز تخریب محیطزیست شده است. برای خاورمیانه این سه محور داستان تاریخی نفت در جهان در ترکیب با اوضاع و شرایط داخلی و منطقهای به موضوع نفت، شکلی متناقض نما، پیچیده و تودرتو به سبک افسانههای هزار و یک شب داده است. کشف نفت در قرن بیستم در کشورهای حاشیه کوچک خلیجفارس و بینالنهرین و سپس افزایش میزان نفت تولیدی در این منطقه نسبت به دریای کارائیب به آنها درآمدی خداداد و بیزحمت و اهمیت بینالمللی اعطا کرد و همزمان پس از سالها زندگی در سایه استعمار و تسلط کشورهای مختلف، غرور فروخورده آنها را به عنوان مسلمانانی صاحب تمدن بزرگ اسلامی احیا کرد و همین رو بیدرنگ آن را موهبتی الهی برای پیروان آخرین پیامبر خداوند در مقابل ظلم استعمارگران نام نهادند. بنا براین میتوان گفت که نفت همراه با اسلام در کشورهای خاورمیانه، نقش مهمی در شکلگیری هویت مردمان این منطقه و نیز شکلگیری جنبشهای اعتراضی نخست علیه سلطه کشورهای خارجی و نیز دولتهای غربگرای منطقه ایفا کرده است. اما ماهیت پیچیده این موهبت الهی و ثروت حاصل از آن در خاورمیانه از حیث مدیریت ثروت برای اداره و پیشرفت جامعه و از طرفی دخالت و حضور قدرتهای خارجی در منطقه حساس که به تنهایی بیش از 66درصد ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد، میمنت اولیه کشف نفت و ثروت را به کام مردمان آن تا زمان حاضر تلخ نگه داشته است. نفت در خاورمیانه در اواخر قرن نوزدهم (ایران) و اوایل قرن بیستم (حاشیه عربی خلیجفارس) کشف شد. بهرهبرداری اولیه نفت به شکل امتیازات اعطایی توسط شرکتهای نفتی خارجی انجام میشد. در بسیاری از کشورهای حاشیه خلیجفارس برای مثال بحرین، که مردم با مشکل کم آبی مواجه بودند، برخی امتیازات نفتی به ازای حفر چاه آب به خارجیان اعطا شد، و در آغاز دولت حتی سهمی از درآمد نفت درخواست نمیکرد. بتدریج که آوازه این صنعت گرانبها به گوش زمامداران رسید، سهمی را از درآمد نفت از شرکتهای نفتی تقاضا کردند. بروز اعتراضات بتدریج باعث دگرگونی در شکل قراردادهای نفتی میان دولتها و شرکتهای نفتی شد که اوج آن تحولات و موفقیتها در قراردادهای نفتی مناصفه یا 50-50 بود. تحولات دیگری مانند ملی کردن صنعت نفت ایران و و نیز ناآرامیهای فزاینده نسبت به حضور خارجیان در صنعت نفت و اراده شرکتهای نفتی برای خواباندن شورشها و اعتراضات با اجابت کردن شرایط جدید برای جلوگیری از ضرر، تغییرات بیشتری به نفع افزایش کنترل کشورها بر منابع نفتی و درآمد حاصل از آن در نیمه دوم قرن بیستم، بوجود آورد. این تغییرات که به کنترل همه جانبه منابع نفتی توسط دولتها انجامید، اعتماد به نفس زیادی به کشورهای تولیدکننده نفت و زمامدارانشان بخشید که کم کم در پی راهاندازی سازمان نفتی مرکب از کشورهای تولیدکننده بودند(اوپک) تا بتوانند بر میزان تولید و عرضه و در نهایت، قیمت جهانی نفت کنترل خود را حفظ کنند. قیمت نفت در سالهای مذکور یعنی بین سالهای 30 تا 60 میلادی در حدود 3 تا 4 دلار برای هر بشکه در نوسان بود و تولید نفت در این منطقه از جهان که هر روز میدان نفتی جدیدی کشف میشد به سرعت در حال افزایش بود و در دهه 50 این افزایش تولید کاهش قیمت نفت را موجب شد و باعث شد تا کشورهای تولیدکننده نفت که به درآمد نفت عادت کرده بودند، برای حفظ و در مواردی افزایش درآمد بر میزان صدور نفت بیفزایند. در این میان دولتهای بزرگ منطقه مانند عربستان و ایران دچار رقابت سخت و دشواری برای افزایش تولید و صدور نفت شدند. بخش اعظمی از دلارهای حاصل از نفت در منطقهای که دولتهای خود کامه بر آن حکومت میکردند و برای حفظ قدرت ناگزیر از سرکوب و افزایش قوه قهریه دستگاه دولت بود، مصروف خرید سلاحهای پیشرفته شد تا احساس قدرت و امنیت دولتهای منطقه تقویت شود. به نظر میرسید با تشکیل اوپک و نیز تغییر شکل قراردادهای نفتی و در دست گرفتن منابع نفت و درآمد حاصل از آن کشورهای تولیدکننده نفت به هر آنچه میخواستند رسیدهاند اما حادثهای بطلان این تفکر و از طرفی پیچیدگی و غموض تجارت این کالای گرانبها را نشان داد. جنگ اعراب و اسرائیل در یوم کیپور در سال1973 و حمایت ایالات متحده و بریتانیا از اسرائیل، کشورهای عربی از جمله کشورهای تولیدکننده نفت حاشیه خلیجفارس را بر آن داشت تا تصمیم به قطع صدور نفت به بازارهای جهانی بگیرند. قطع 5میلیون بشکه نفت تولیدی کشورهای عربی از بازار نفت باعث 4 برابر شدن قیمت نفت و رسیدن قیمت هر بشکه نفت به 12 دلار شد، شوکی عظیم به کشورهای اروپایی و ایالات متحده که بخش عظیمی از نفت وارداتی خود را از این منطقه وارد میکند، وارد کرد. این موضوع برای اولین بار بحث انرژی جایگزین یا کاهش اتکا به نفت خاورمیانه را پیش آورد و تاثیر بسیار زیادی بر معاملات و روابط آتی نفت در جهان به جای گذاشت. اما تاثیر مهمتر را افزایش قیمت نفت بر جوامع نفتی و به ویژه کشور ایران بر جای نهاد که دولت آن بیشترین بهره را از قطع نفت کشورهای عربی و افزایش قیمت آن برده بود.افزایش درآمد نفتی به شاه کمک کرد تا طر حهای توسعه اقتصادی خود را به مرحله اجرا بگذارد. اجرای برنامه های نوسازی سبب بزرگ شدن دستگاه دولت و شکلگیری طبقه متوسط که در دیوانسالاری دولتی خدمت میکرد و محصول توسعه آموزش در ایران از اوایل قرن بیستم بود، شد. این طبقه متوسط، نظام سنتی و انحصاری حکومت را بر نمیتابید. بنا براین تزریق پول نفت به اقتصاد کشور در عین حال که به ارتقای استانداردهای زندگی انجامید، موجب افزایش انتظارات و توقعات مردم و طبقه متوسط فرهنگی برای گسترش آزادیهای سیاسی شد، حال انکه ساز و کار مناسبی برای پاسخگویی وجود نداشت. کوشش دولت در ایران برای توسعه، به توسعهای ناموزون، یعنی گسترش شهرنشینی، نابودی کشاورزی و مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرها و در نتیجه افزایش شکاف میان طبقات دارا و ندار جامعه و بروز ناآرامیها در جزیره ثبات خاورمیانه شد که در نهایت باعث سقوط رژیم پهلوی در سال 1979 گردید. سایر کشورهای خاورمیانه نیز از اعتراضات مردمی و شورشهای خیابانی در امان نبودند. رونق نفتی سالهای پایانی دهه 70 در اثر انقلاب ایران و جنگ عراق علیه ایران که به افزایش قیمت نفت به بشکهای 34 دلار انجامید ، شرایط نسبتا مشابهی را در کشورهای همسایه به وجود آورد و آن روی سکه یعنی نفرین نفت را به دارندگان ثروت نشان داد. افزایش واردات، غربگرایی و سیاستهای اقتصادی ناکارا بیم از وقوع انقلاب دیگری در منطقه یا گسترش بیثباتی و احساسات ضد غربی و آمریکایی را در منطقه خاورمیانه افزایش داد. ناآرامیهای گسترده در عربستان، به ویژه در میان اقلیت شیعه که در زمره محرومان جامعه سعودی به شمار میرفت، رشد فعالیگری اسلامی در الجزایر، مصر و اردن از تبعات افزایش قیمت نفت و سیاستهای اقتصادی کشورهای نفتی برای توسعه و پیشرفت بود که عمدتا بر واردات متکی بود و نه تنها به صنایع بومی کمکی نکرد بلکه با رواج شهرنشینی به نابودی آنها یاری رساند. نیروهای تحصیلکرده بیکار که به شورشیان و فعالان اسلامی تبدیل شده بودند، ریشه مشکلات اقتصادی را در روش غلط حکومت داری دولتهای تحصیلدار درآمد نفت و متمایل به غرب میدانستند. کاهش قیمت نفت بر مشکلات کشورهای تولیدکننده نفت به دنبال بحران دهه 80 در اقتصاد امریکا و نیز کاهش تقاضای نفت به دلیل اکتشاف نفت در آلاسکا افزود. اما این بار مشکلات ناشی از کمبود دلارهای نفتی به جای وفور آن بود. برنامههای گسترده رفاهی که در دوران افزایش در آمد نفتی دولت به اجرا در آورده شده بود، حال با کمبود بودجه مواجه شده بودند و کشورها با بحرانی مواجه شدند که آن را بیماری هلندی مینامند. کسری بودجه چشمگیر، افزایش دیون و قروض بینالمللی و نیز بیکاری و افزایش نارضایتیها از پیامدهای این بحران بود. با این همه دوران افول قیمت نفت دیری نپایید و ترقی قیمت جهانی نفت با ترقی قیمت نفت در اثر افزایش تقاضای اقتصادهای نوظهور مانند چین و هند از اواخر دهه نود آغاز شد و افسانه نفت 100 دلاری را صورت واقعیت بخشید و دو هفته قبل که نفت به مرز 120 دلار برای هر بشکه رسید، شکیب خلیل، رئیس دورهای اوپک گفت، نفت به بشکهای 200 دلار هم خواهد رسید. بر اساس آمار موسسه بینالمللی پول، 6 کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس به اضافه عمان و قطر در سال 2007 بالغ بر 381 میلیارد دلار از فروش نفت، و 26 میلیارد دلار از فروش گاز درآمد کسب کردهاند.در حالی که بسیاری از تحلیلگران وقوع شرایط و رخدادهای مشابه دهه 70 را که ناشی از افزایش درآمد نفت بود را بار دیگر محتمل میدانستند، به نظر میرسد کشورهای خاورمیانه از حوادث آن دهه و رکود دهه80 درس گرفتهاند و با افتتاح صندوق ذخیره ارزی، تدبیری برای مقابله با روز مبادای نفتاندیشیدهاند. علاوه براین، سرمایهگذاری در زیر ساختها مانند گسترش آموزش، بهداشت و نیز بهبود بنیانهای صنعت کشور را با آهنگ متعادلی افزایش دادهاند و نیز به جای انتقال پول به آن سوی آبها و عمدتا ایالات متحده، تجربه توسعه دوبی آنها را به سرمایهگذاری در خانه و منطقه متمایل کرده است و البته دست از انجام کارهای محیرالعقول مانند کشت گندم در بیابان نیز نکشیدهاند تا نشان دهند چنان به معجزه نفت باور دارند که میخواهند آن را در بیابان به گندم تبدیل کنند. در امیر نشینهای کوچک حاشیه خلیجفارس پول نفت صرف طرحهای تجملی مانند ساخت هتلهای هفت ستاره بر روی آب و آسمانخراشهای شیشهای و موزههایی به سبک موزههای پاریس و لندن میشود و بیش از پیش چهره امیرنشینها را به شهرهای غربی شبیه میسازد. عربستان سعودی خصوصیسازی محدود اقتصادی را در پیش گرفته است اما تحلیل گران غربی هنوز از برنامهریزیهای کشورهای ثروتمند برای صرف و خرج پول رشکبرانگیز نفت راضی نیستند و سخن از افزایش بیماری دیابت به دلیل مصرف بیرویه شکر در کشورهای حوزه خلیجفارس میکنند و این استعاره را برای توصیف اوضاع فعلی کشورهای منطقه به ویژه با چشمانداز قیمتهای بالارونده نفت به کار میگیرند. برخی دیگر از تحلیلگران انتقاد واقعبینانهتری از ثروت در حال فزونی خاورمیانهایها ارائه میدهند و معتقدند که بار سنگین درآمد نفت را حکومتهای پادشاهی منطقه فقط با تغییر سیستم حکومتهای خواهند توانست حمل کنند. اما با توجه به نضج احساسات ضد غربی و گستردگی دامنه فعالیت گروههای تندرو اسلامی، آغاز تغییر در شیوه حکومت داری در کشورهای دوست واقعا به نفع ایالات متحده هست؟ به نظر میرسد که دولت ایالات متحده هم با علم به این موضوع چندان رغبتی به دگرگونیهای سیاسی در این کشورها ندارد و پادشاهان مستبد و متحد را بر آینده ناروشن در این کشورها مرجح میدارد. ریچاردهاس رییس شورای روابط خارجی در ایالات متحده، دو سال قبل در تحلیلی در مجله فارین افیرز نوشت که خاورمیانه جدید با توجه به رشد احساسات ضد آمریکایی و نیز سیاستهای ناساز اروپا با آمریکا نسبت به خاورمیانه و تقاضای فزاینده چین و هند برای نفت خاورمیانه و ایران ستیزه جو و قدرتمند که از نفوذ کلاسیک تمدن ایرانی در منطقه بهره مند است و عراقی که سالیان سال گرفتار هرج و مرج و درگیریهای فرقهای و قومی خواهد ماند، دیگر جایی برای سلطه و نفود آمریکا نخواهد بود. اما وی معتقد است که نمیتوان در باره آینده نقش و نفوذ آمریکا در خاورمیانه تقدیرگرا بود. اگر ایالات متحده از دو اشتباه پرهیز کند، یکی تاکید بر دموکراسی به عنوان راهی برای تامین صلح و ثبات در منطقه و دیگری اتکای بیرویه به نیروی نظامی برای حل منازعات منطقه، از دست رفتن نفوذ و سلطه آمریکا در خاورمیانه اجتنابناپذیر نخواهد بود.
دانلود پروژه نفت خاورمیانه