نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

علل دین گریزی انسانها 15 ص

اختصاصی از نیک فایل علل دین گریزی انسانها 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

علل دین گریزی جوانان

دین گریزی ترکیب نادرستی است. این ترکیب ، ساخته و پرداخته ی ذهن کسانی است که فرا فکن هستند و دوست دارند همیشه تقصیرها را بر گردن دیگران بیاندازند. این عنوان برای این طرّاحی شده است که به پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در جوانان نگریسته شود. کسانی که با تعلیم وتربیت اسلامی آشنایی مختصری داشته باشند ، می دانند که دین ، امری فطری است و با فطرت و طبیعت انسان سازگار است و بلکه انسان فطرتاً خداجو و دین گرا است. انسان موجودی است ستایشگر. تحقیقات باستان شناسی نیز این مطلب را به اثبات رسانده است که انسان ها از زمان های بسیار دور خداپرست و یکتاپرست بوده اند و انحراف از خداپرستی و یکتاپرستی بعدها به وجود آمده است. در هر عصر و دوره ای از تاریخ ، شرایطی به وجود آمده است که مردم ، در این زمینه ، دچار انحرافاتی شده اند. وقتی دین ، امری فطری باشد ، چگونه ممکن است که انسان از امری که مطابق با فطرت او است ، گریز داشته باشد؟! البتّه گاهی گریز از دین دیده می شود ، امّا اگر نیک بررسی شود ، معلوم می شود که آن چه مورد گریز واقع شده ، عوامل غیر الهی بوده است.

در اینجا قصد نداریم وارد مباحث علم کلام جدید شویم و نظریّات ماتریالیست ها را در این مورد بررسی کنیم. امّا آن چه به ذهن می رسد این است که چرا سازندگان این عنوان ، جوانان را مورد حمله ی خود قرار داده اند؟! شاید شگرد خوبی باشد که گروهی را متّهم کنیم و به سادگی تقصیر را به گردن آن ها بیاندازیم. واقعیّت این است که مشکلات اجتماعی و فرهنگی یک جامعه محصول عوامل بسیاری است که با متهم کردن یک قشر و گروه نمی توان نتیجه گیری مطلوب از آن به عمل آورد. بهتر است به جای این تعبیر بگوییم "علل کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در افراد جامعه" .

همان طور که گفته شد ، انسان از فطرت خود نمی گریزد و از طرف دیگر این مسأله فقط به جوانان اختصاص ندارد. آسیب شناسی پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی را در جامعه می توان به صورت ساده تری مطرح کرد ، بدون این که عوامل دیگر این مسأله را نادیده گرفت. کمی به خودمان نگاه کنیم. آیا ما الگوهای خوبی برای افراد جامعه هستیم؟ آیا ما توانسته ایم الگوهای شخصیّتی مناسبی به جامعه معرّفی کنیم؟ آیا پیامبراسلام (ص) را که خدا در قرآن او را الگوی نیکو معرّفی می کند ، شناخته ایم و به دیگران شناسانده ایم؟ آیا رفتار ما با گفتارمان یکی است؟ آیا تفاوت رفتار و گفتار ما باعث گریز دیگران از ما و در نتیجه گریز از دین نمی شود؟ این مسأله را خداوند در قرآن مطرح می کند و قرآن پژوهان ، نیک می دانند که خداوند تفاوت در گفتار و کردار را در مورد اهل ایمان مورد سرزنش قرار داده است. اینجا است که به یاد آن شعر معروف می افتیم که:

اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ما ست

جستاری در عوامل دین‌گریزی ازمنظر آیات قرآن کریم

در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده می‌شود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیسته‌اند و آداب و رسوم و درک خاصی یافته‌اند، در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن می‌گویند بدون اینکه تعقل کنند.

دین‌گریزی در آیات قرآن کریم پیشینه‌ای بلند و واقعیتی انکارناپذیر دارد. برای نمونه، شماری از یهودیان از دین موسی می‌گریزند و گوساله‌پرستی پیشه می‌کنند، برخی از اهل کتاب با علم به درستی آیات خدا کافر می‌شوند و... در پرتو مطالعات تطبیقی میان قرآن کریم و دانش جامعه‌شناسی عوامل زیادی را می‌توان برای دین‌گریزی یافت که مصادیق آن در جوامع مختلف عینیت دارد. یکی از عوامل مهم دین‌گریزی، محیط خانوادگی، کاری، اجتماعی و فرهنگی است. نشان این تاثیر و تاثر، پیدایش و رشد دین‌گریزی در برخی محیط‌ها و کاهش آن در دیگر محیط‌هاست. دین گریزان بیشتر به خانواده، دانشکده‌ها و ... خاصی وابسته هستند چنانچه اگر در محیط‌های متفاوتی قرار می‌گرفتند، در شمار دین‌گریزان قرار نمی‌گرفتند. محیط ناسالم در این دین‌گریزی تاثیرگذار است. در برنتافتن دین و عدم درک صحیح بسیار نقش‌آفرین است. برای نمونه در برخی از آیات، وابستگی به باورها و عادات پیشینیان عامل اصلی نپذیرفتن دین شمرده شده است.

در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده می‌شود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیسته‌اند و آداب و رسوم و درک خاصی یافته‌اند، در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن می‌گویند بدون اینکه تعقل کنند.

دوستان و مربیان. نظرسنجی‌ها از تاثیر شگرف دوستان بر یکدیگر، مربیان بر دانش‌آموزان و کاهش اعتماد فرزندان به والدین و حرف‌شنوی از ایشان حکایت دارد مگر اینکه والدین نیز در نقش دوستان و مربیان آنها وارد شوند. چنان‌که دوستان و مربیان در گریزان ساختن و یا جذب دینداران به دین سهم دارند در پذیرا نشدن ایشان دین حق را نیز نیز نقش‌آفرین هستند. برای مثال: فرزند نوح(ع) تحت تاثیر محیط و دوستان از دین گریخت و از شمار خاندان و نجات یافتگان بیرون رفت. شماری از کافران با الگوگیری از بزرگان خود به دین گریزی کشانده شدند.

آسیب‌های اجتماعی که اجبار و اکراه بر انجام برخی رفتارها و کردارها آنها را باعث می‌گردد یا خشونت، اجبار و سخت‌گیری‌ها پیامدهای بسیار ناگواری دارد که لجاجت، پنهان‌کاری، دروغ و انتقام تنها بخشی از نتایج سوء این عامل هستند. خشونت‌ دیدگان بیشتر از دیگران دگرآزاری می‌کنند، بیشتر انتقام می‌گیرند و با رغبت بیشتری هنجارشکنی می‌کنند.

کتک خورده‌ها یا در آینده افرادی بی‌اراده و شل و ول بار می‌آیند و یا آدم‌های قلدری که با نگاه به گذشته خود در پی انتقام‌گیری هستند.

جامعه‌شناسان نیز اجبار و لزوم نهفته در هنجارهای آتی را زمینه ساز ناسازگاری و هنجارشکنی عده‌ای می‌دانند. دین‌گریزی نیز چونان دیگر آسیب‌های اجتماعی از این عامل بی‌بهره نمانده است. خشونت‌هایی که به


دانلود با لینک مستقیم


علل دین گریزی انسانها 15 ص

دانلود مقاله کامل درباره نقش ائمه در احیای دین

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله کامل درباره نقش ائمه در احیای دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

نقش ائمه در احیای دین

همانا انبیاى الهى و در پى ایشان اوصیاى آنها و در دوران غیبت علماى دین گشایندگان راه و روشن کنندگان مسیر الى الله هستند. مثل آنها مانند ماه و ستارگان در شب تاریک و ظلمانى است. سوسو زنان هدایتگر جا ماندگان در راهند.

انبیا و اوصیاى ایشان طلیعه داران این مکتبند. علما و فقهاء پیروان ایشانند در دوران غیبت، در شناسایى سیره انبیا و اوصیا که حقیقت اسلام است. این علما و فقها هستند که سره و ناسره را از هم جدا کرده و به کنکاش در حقیقت اسلام پرداخته و آن را در اختیار مردم قرار مى‏دهند تا آنان را از غرق شدن در گرداب جهالت نجات دهند.

از سلسله مباحث: «نقش ائمه در احیای دین»، این جزء را ویژه بررسی « نهضت کربلا و نقش امام حسین علیه السلام در احیای اسلام » قرار دادیم تا با نگرشی فشرده ولی همه جانبه به شرایط زمان و مکان و ارکان اجتماعی پیش از آن، ابعاد نهضت و انگیزه های قیام آن حضرت را بحث و بررسی نماییم .از آنجا که زمینه های قیام سید الشهداء علیه السلام به تدریج فراهم شده و ریشه خلافکاری ها و انحرافات به سالهای پیش از آن باز می گردد، در بررسی این قیام نیز، بناچار باید به موجبات و زمینه های قبلی آن توجه کرده و اسباب انحراف و روی گردانی ابنای امت از اسلام ناب محمدی را، در گذشته دورتر جستجو کنیم؛ گذشتهای با تعصب شدید قبیله گی در عمق جان صحابه مشهور و بلند آواز، تعصبی که همیشه و در همه جا خود را نشان داد و در رویدادهای مهم، نتیجه را در چرخه امیال خود گردانید

اوضاع اجتماعی مسلمانان پیش از قیام امام حسین علیه السلام

سیمای برخی از صحابه در قرآن کریم

ابتدا سیمای علمی مسلمانان را از زبان قرآن کریم بیان می داریم تا با شناخت وضع روحی و اخلاق اجتماعی آن زمان، و تأثیری که بر نسل های بعدی می گذارد ، انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام را هر چه بهتر دریابیم.

ب ـ تجارت و لهو

قرآن کریم در سوره جمعه از واقعه ای خبر می دهد که در زمان رسول خدا، و در حال خطبه نماز جمعه اتفاق افتاد ؛ واقعه ای که داستان آن در همه تفاسیر مکتب خلفا آمده است. می فرماید : «وَ اِذا رَأَوا تِجارَه اَو لَهوَاً انفَضَّوا اِلَیها وَتَرَکُوکَ قائِمَاً قُل ما عِندَ اللهِ خَیرً مِنَ اللَّهوِ وَ مِنَ التِّجارَه وَ اللهُ خَیرُ الرّازقینَ ؛ و هنگامی که تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده شده و به سوی آن می روند و تو [پیامبر] را ایستاده به حال خود رها می کنند! بگو : آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.

داستان واقعه چنین است :

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حال خواندن خطبه نماز جمعه بود که یک کاروان تجارتی وارد مدینه شد و با بوق و کرنا مردم را به خرید دعوت کرد . مردم مدینه پیامبر را ایستاده به حال خود رها کرده و به سوی کاروان شتافتند تا در خرید و تماشا از دیگران عقب نمانند و از آن جمعیت کثیر تنها حدود بیست نفر زن و مرد باقی ماند ! حال ، آیا به چنین کسانی که بنابر مضمون آیه شریفه، تجارب و لهو را بر گوش دادن به سخنان پیامبر خدا و بر نماز جمعه ترجیح می دهند می توان اعتماد نمود ؟ و آیا دین خدا و سنت پیامبر را ـ تنها به صرف اینکه صحابه پیامبرند ـ می شود از ایشان گرفت ؟ آن هم از همه آنان بدون استثناء ؟! چنانچه دیدگاه بخشی از مسلمانان چنین است !

د ـ ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

در کتب سیره مکتب خلفا آمده است :

رسول خدا صلی الله علیه وآله با سپاهیان از غزوه تبوک باز می گشتند که در مسیر به دره ای رسیدند و پیامبر از توطئه منافقان با خبر شد و دانست که آنان قصد ترور او را دارند. لذا در حالی که سپاه از درون دره می رفت پیامبر صلی الله علیه و آله مسیر کوه و گردنه را در پیش گرفت و فرمود تا عمار و حذیفه با او باشند ؛ عمار افسار شتر را کشیده و حذیفه آن را می راند. در بین راه صدای منافقان را شنیدند که آنان را محاصره کرده و شتر پیامبر را رم دادند ولی حذیفه و عمار آن را کنترل کردند و حذیفه برخی از آنان را که صورت خود را پوشانیده بودند از مرکب هایشان شناخت و آنان که وضع را چنین دیدند فرار کردند. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود : «می دانید برای چه آمده بودند و چه می خواستند ؟» گفتند نه یا رسول الله ! فرمود : «اینها توطئه کرده بودند تا در تاریکی گردنه کوه مرا به پائین اندازند !» عرض کردند : آیا فرمان کشتن آنها را صادر نمی فرمائید ؟ فرمود : «خوش ندارم مردم بگویند : «محمد دستش را به خون اصحابش آغشته کرد ! » سپس نام آنها را برای عمار و حذیفه بیان کرد و فرمود : «آنان را پوشیده دارید !» (4)

مؤلّف گوید : «من تا به حال با بررسی کتابهای مختلف تنها یک نفر از ایشان را شناخته ام و آن «ابوموسی اشعری» است.»

در کتب پیروان مکتب اهل البیت آمده است : این توطئه مربوط به «عقبه ی هرش» و بعد از غدیر خم بود ـ و این صحیح تر به نظر می رسد زیرا موضوع نصب و تعیین علی علیه السلام به امانت در کار بود ـ ولی بهر حال ، هرکدام که باشد ، مهم اینست که آنها صحابه پیامبر بودند و قصد ترور آن حضرت را داشتند و تعداد آنان را تا بیست و چند نفر هم نوشته اند که ما ـ چنانکه گذشت ـ تنها یکی از آنها را پیدا کردیم، «ابوموسی اشعری» را.

ه ـ بیماری وفات پیامبر و سپاه اسامه

پیامبر در هنگام بیماریِ وفات خود، برای دفع فتنه و جلوگیری از کودتای نخبگان و سرجنبانان صحابه، تدبیری اندیشید تا همه را با سپاه اسامه از مدینه بیرون فرستد. آن حضرت اسامه ؛ اسامه فرزند زیدبن حارثه شهید را که جوانی هجده ساله بود به فرماندهی سپاه برگزید و دستور داد تا همه افراد از پیر و جوان تحت فرمان او از مدینه خارج شوند. در این سپاه افردای چون : ابوبکر، عمر، ابو عبیده جرّاح، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن وقاص، سعد بن عباده و دیگر بزرگان و مشاهیر صحابه، تحت فرمان اسامه قرار گرفتند. آنها ابتدا به خرده گیری پرداختند و گفتند : «پسر هجده ساله ای را بر ما امیر کرده ؟» و از رفتن سرباز زدند ! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای آنها خطابه خواند و فرمود : «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه» یعنی : «خدا لعنت کند کسی را که از همراهی با سپاه اسامه سرباز زند !»

سپاه اسامه حرکت کرد و در چند کیلومتری مدینه، در «جَرَف»، اردو زد. و در همان حال، بیماری پیامبر شدت گرفت و خبر آن به اردوگاه رسید ، نخبگان و سرجنبانان قوم به مدینه بازگشتند و صبح که بلال به در خانه آمد و ندای : «الصلاه الصلاه یا رسول الله!» سر داد ، چون پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که سر بر زانوی علی علیه السلام داشت ، از هوش رفته بود و ام المؤمنین عایشه که چنین دید فرصت را غنیمت شمرد و به بلال گفت : پیامبر فرمودند : «به ابوبکر بگوئید جای من نماز بخواند !» ابوبکر رفت و جای پیامبر به نماز ایستاد که رسول خدا به هوش آمد و صدای ابوبکر و فرمود : «مرا بلند کنید ! مرا بلند کنید !» بعد وضو گرفت و بنا بر روایت صحیح بخاری ـ در میان دو نفر در حالی که نمی توانست راه برود و پاهایش بر زمین کشیده می شد ـ به مسجد رفت و نماز ابوبکر را شکست و نماز را نشسته به جای آورد و پس از نماز برای مردم سخن گفت و در همان روز رحلت فرمود.

و ـ هنگام وفات و «حَسبنُا کتاب الله»

پیامبر صلی الله علیه وآله پس از نماز به خانه بازگشت و بزرگان صحابه پیرامون آن حضرت گرد آمدند ؛ تنها ابوبکر که ظاهراً از جریان نماز خجلت زده شده بود اجازه خواست و به منزلش در «سنح» رفت. ولی عمربن خطاب با گروه ویژه اش حضور داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله ـ بنابر نقل صحیح بخاری ـ فرمود : «هَلمّ أکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده (5) یعنی : بیائید تا باری شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.»

آنان که می دانستند پیامبر چه می نویسد عکس العمل نشان دادند و عمر گفت : «حسبنا کتاب الله» ؛ کتاب خدا ما را بس است !» یکی از زنان پیامبر که ظاهراً زینب بنت جحش بود گفت : «ببینید پیامبر چه می خواهد ، مگر نمی شنوید چه می فرماید ؟!» عمر گفت : «انتنّ صواحب یوسف ...؛ شما هواداران یوسفید ! اگر حال پیامبر خوب باشد یقه اش را می گیرید و خرجی می خواهید و اگر مریض باشد گریه می کنید !» پیامبر سخن خود را تکرار کرد و در حالی که نزدیک بود خواسته آن حضرت اجابت شود عمرگفت : «انّ الرّجل لیهجر! » یعنی : «این مرد هذیان می گوید!» سبحان الله !

در صحیح بخاری و مسلم و مسند احمد گوینده ی این سخن را معرفی نکرده اند ؛ ولی روشن است که هیچ کس جز خلیفه دوّم جرأت چنین جسارتی را نداشت. بالأخره گروه دیگری گفتند : «یا رسول الله بیاوریم؟» فرمود : «نه، بعد از این چه را بیاورید؟!» یعنی : اگر می آوردند و پیامبر هم می نوشت، در نهایت می گفتند : پیامبر در حال عدم تعادل بوده و هذیان گفته است و این موجب تشکیک و وهن دیگر فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز می شد. لذا فرمود : «قوموا عنی لا ینبغی التنازع» یعنی : «از نزد من برخیزید که نزاع در نزد من جایز نیست !»

خلاصه، پیامبر در حالیکه سر بر زانوی علی علیه السلام داشت وفات کرد و به محض وفاتِ رسول خدا صلی الله علیه وآله، انصار مدینه در سقیفه گرد هم آمدند تا حکومت را به دست گیرند! توجه کنید! اگر یک نفر امام جماعت در محله ای از دنیا برود مردم گرد هم می آیند و خود را برای تشییع و تغسیل و کفن و دفن او آماده می کنند، حال مقام بالاتر از او مانند مرجع تقلید که جای خود دارد. ولی در اینجا جنازه رسول الله صلی الله علیه وآله را بر زمین گذاردند و از پی خواسته خود روان شدند!

انصار در سقیفه گرد آمدند و «سعدبن عباده ی خزرجی» مریض را بدانجا بردند تا با او بیعت شود که رقابت دیرینه اوس و خزرج مانع شد و با بیدار شدن تعصب جاهلی و روح قبیله گی در جناح مخالف، یعنی قبیله اوس، از به حکومت رسیدن سعد جلوگیری کردند. گروه مقابلِ انصار یعنی مهاجران قریشی نیز، سریعاً دست به کار شدند و با آوردن ابوبکر از بیرون مدینه [سنح] به جمع آنان پیوستند و با هنرمندی عمر و ابوعبیده جرّاح و چند تن دیگر از مهاجران که در پی ربودن خلافت بودند ـ با همدستی برخی از انصارِ جناحِ مخالف خزرجی ـ با ابوبکر بیعت کردند و پس از آن، مردم را به بیعت با او واداشتند. سپس به سوی مسجد به راه افتادند و هر کس را که در راه دیدند دستش را کشیده و به دست ابوبکر می رساندند تا بیعت کند.

از طرف دیگر، عباس عموی پیامبر به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : «برادر زاده! دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم که مردم بگویند : عموی پیامبر با برادر زاده اش بیعت کرد و دیگر کسی بر [شایستگی] تو اختلاف نکند!» امام فرمود : «... ما اکنون باید به تجهیز پیامبر بپردازیم، کار ما الآن همین است و بس !» و کسانی که برای تجهیز جنازه پیامبر باقی ماندند تنها پنج نفر بودند : عباس و پسر عباس و امام علی علیه السلام و ... تنها پنج نفر !

خلاصه، امام علی علیه السلام هیچ اقدامی ننمود و تنها به تجهیز پیامبر پرداخت. بعد هم بر آن حضرت نماز گزارد و دیگرانی که حاضر بودند نیز بر جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز خواندند. پس از آن، از عصر دوشنبه یا عصر


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره نقش ائمه در احیای دین

دانلود تحقیق کامل درمورد دین در زندگی

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق کامل درمورد دین در زندگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

دین

تعریف دین، کار بسیار دشواری است و تعریف مشخصی از دین وجود ندارد که همه دینداران و بیدینان بتوانند بر روی آن توافق نظر داشته باشند ولی نزدیک ترین تعریف به دین می‌تواند این باشد:

دین، باور به موضوعات ایزدی، فراطبیعی است که به نیایش و پرستش می‌‌انجامد و بر ایمان مبتنی است. به خود آن پرستش یا نمودهای نهادینه یا فرهنگی آن پرستش یا آمیزه‌ای از این دو نیز دین می‌گویند. به زبانی دیگر دین آن چیزی است که انسان را به‌حقیقت پیوند ‌می‌زند. هر دینی در نهایت دارای دو جز‌ء اساسی است که بر آنها بنا شده است: آموزش و روش .

واژه‌های دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخه‌هایی از یک دین بکار میروند.

از بزرگ‌ترین دینهای جهان می‌توان از دینهای ابراهیمی نام برد. دینهای ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقهٔ خاور میانه سرچشمه می‌گیرند عبارت‌اند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دین‌های بابی و بهائی نیز ادیان نوینی هستند ولی در ادیان سامی ریشه دارند.

از دینهای بزرگ دیگر در جهان می‌توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوسگرایی نام برد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر میرسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.

دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی و جز اینها.

ریشه‌شناسی واژهٔ دین

واژهای دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می‌گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژه دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده است. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیب ها)یی گوناگونی از این واژه بر میخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها.

البته نظریه دیگری نیز می گوید که از واژه دئنا گرفته شده است که به معنای وجدان استزرین کوب در کتاب قلمروی وجدان در مورد دین بحثی می کند که دین در اصل همان وجدان انسان ها است.

اهمیت دین

پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده، اما این رابطه، در گذر زمان چه در وجه فردی دین و چه در بعد اجتماعی آن، همواره دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. هرچند دین نقش و عملکردی همواره یکسان نداشته، اما از نخستین جوامع انسانی تا امروز، عنصری اساسی و بنیادین از هر اجتماع انسانی را تشکیل داده و یکی از اصلی‌ترین محورهای صف بندی‌ها و دسته بندی‌ها در درون جوامع یا تمایز ملل از یکدیگر بوده است. در جهان امروز نیز، به رغم همه اختلاف نظرها، مجادلات و مبارزات، مباحث و تفسیرهای متفاوتی که از ماهیت و وظایف دین به دست داده شده، به نظر نمی‌رسد که از اهمیت و میزان گسترش و حضور آن در حوزه‌های خصوصی و عمومی زندگی بشری کاسته شده باشد.

مذهب، عامل احساس هویت

بر اساس پژوهشی که موسسه بین المللی نظرسنجی گالوپ، انجام داده، پس از ملیت، مذهب، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می‌رود. اما دین چیست و آیا با وجود آیین‌ها و مذاهب گوناگونی که هر یک قصد دارند پیروان خود را به شکلی ویژه به مقصدی خاص رهنمون شوند، می‌توان تعریفی واحد از آن ارایه کرد؟ ارایه تعریفی جامع و مانع از مفهومی به گستردگی دین، چه از منظری درون دینی و چه از چشم اندازی برون دینی، دشوار به نظر می‌‌رسد. با این همه در تعریفی حداقلی، شاید دین مجموعه‌ای از آموزه‌هایی باشد که در ذات خود معطوف به "امر قدسی" اند. از سوی دیگر، مشکل تنها ارایه تعریفی فراگیر و مقبول از مفهوم دین نیست. آنچه در عمل مشاهده شده، آن است که در بسیاری از موارد، ادیان به رغم آموزه هایشان در مورد وحدت و مهربانی، خود یکی از عوامل جدایی، تفرقه و جنگ و دشمنی بوده اند. بسیاری از پژوهشگران در پاسخ به این سوال که در چنین وضعیتی، رسالت و نقش دین را چگونه باید تبیین کرد؟ می‌گویند که آنچه باید بیش از هر چیز دیگر مورد توجه قرار گیرد، ذات و جوهره ادیان و صبغه معنوی و فرهنگی آنهاست. فارغ از چنین مباحثی، به نظر می‌‌رسد که در جهان امروز، در این نکته نمی‌توان تردید کرد که نقش و اهمیت سیاسی و اجتماعی دین از چند دهه پیش به این سو، به صورت فزاینده‌ای افزایش یافته است. در این اقبال مجدد، به نظر می‌‌رسد که برداشت‌های بنیادگرایانه از دین، با سرعت بیشتری گسترش یافته‌اند و اکنون به عنصری مهم در مناسبات و معادلات سیاسی و اجتماعی بدل شده اند.

در جهان امروز، به همان اندازه که دین مهم است و عاملی هویت بخش به شمار می‌رود، رهبران و مراجع دینی نیز، از موقعیت و اهمیتی قابل توجه برخوردارند. بر اساس پژوهش موسسه گالوپ مردم جهان امروز بیش از هر مرجع دیگری، به رهبران و مراجع مذهبی اعتماد دارند. قدرت یابی مجدد دین، به عنوان عاملی تعیین کننده در حوزه زندگی عمومی، پیامدهایی ویژه نیز به همراه خواهد داشت و از جمله می‌تواند به گسترش و تعمیق اختلاف‌ها در برداشت‌ها و تفسیرهای پیروان ادیان و مراجع مذهبی بینجامد.

یونگ :مذهب به معنای احترام از روی وجدان و با کمال توجه به عوامل غیر عقلانی روان و سرنوشت فرد یا به عنوان رعایت دقیق و به حساب آوردن برخی عوامل نادیدنی و غیر قابل کنترل , یک نگرش غریزی خاص انسان است .

جایگاه دین در زندگی امروز

انقلا بها و جنبش های سیاسی همیشه برای مقابله با بی عدالتی ظلم و ستم به وجود آمده اند .در ایران تا قبل از ظهور اسلام اگر فردی در طبقه اجتماعی خاصی متولد می شد تا آخر عمر علی رغم داشتن توانایی استعداد و لیاقت نمی توانست از یک سطح اجتماعی به سطحی دیگر آزادانه حرکت کند و حق پیشرفت و ترقی از او گرفته می شد .

با ظهور اسلام و سر دادن شعار برابری و آزادی و شکسته شدن مرزهای طبقاتی ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند. اسلام نقش آگاه کردن توده ها را بر عهده داشت و مردم با گوش سپردن به فرامین اسلام و درک روح آنها به مبارزه و اصلاح حکومت های زمانه خود می پرداختند .در طول تاریخ معاصر نیز اعتقادات مردم نقش اساسی در شکل گیری نهضت های مختلف داشت از جمله مشروطه یا نهضت جنگل....اما پس از انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی دین در کنار حکومت قرار گرفت


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد دین در زندگی

دانلود تحقیق کامل درمورد تطابق علم و دین

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق کامل درمورد تطابق علم و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

تطابق علم و دین

مطابقت دین با علم و عقل یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی دیانت بهائی است.

بهائیان اعتقاد دارند که دین و علم و عقل هماهنگ بوده و با یکدیگر تطابق دارند. از نظر بهائیان علم موهبت الهی است. از انجا که علم کاشف حقایق اشیاء است بهائیان علم را بزرگ‌ترین منقبت جهان می‌دانند.

عبدالبهاء می‌گوید: «...دین با علم توأم است زیرا دین و علم هر دو حقیقت است اگر دین مخالف حقیقت باشد وهم است و هر مسئلهٔ دینی که مخالف علم صحیح و عقل کامل باشد شایان اعتماد نه. پس تقالید و رسوماتی که منافی علم و ترقّی است باید زائل نمود...»

عبدالبهاء دین را مروّج علم می‌داند و اظهار می‌دارد که هرگاه یک دین الهی ظهور کرده، علوم و فنون نیز توسط پیروان آن دین و حتی مردمان دیگر، پیشرفت زیادی حاصل نموده‌است.

عبدالبهاء ، همچنین جهل و تقلید را موجب گمراهی و عامل اختلافات میان اقوام مختلف می‌داند و علم را سبب عزت و رفع بسیاری از مشکلات بشر معرفی می‌نماید . به علاوه مقام علما و فلاسفهٔ روشنفکر را عظیم می‌شمارد.

انواع علم

عبدالبهاء می‌گوید:

علم بر دو قسم است: علوم مادیه و علوم الهیه. علوم مادیه کشف اسرار طبیعت کند، علوم الهیه کشف اسرار حقیقت نماید. عالم انسانی باید تحصیل هر دو علم کند ؛ اکتفای به یک علم ننماید، زیرا هیچ پرنده‌ای بجناح واحد پرواز نکند. باید به دو بال پرواز نماید. ... مقصود از علم لاهوتی (الهی) کشف اسرار الهی است، ادراک حقایق معنوی است.

تطابق علم و دین

دین بهائی تأکید می‌نماید که علم و دین تفکیک ناپذیرند ؛ اگر حقیقت یکی باشد، محال است که علم مطلبی را صحیح تلقی نماید ولی دین آن را حقیقت به حساب آورد. عبدالبهاء علم و عقل را میزان سنجش تلقی می‌کند و بیان می‌دارد که انسان باید دین را با عقل بسنجد و بفهمد.

ضعف عقل

طبق اعتقادات بهائی عقل انسان با تمام توانائی‌های انکارناپذیرش، نمی‌تواند کاملاً درست تصمیم بگیرد و اگر نتواند مطلبی را که دین می‌گوید ادراک نماید، قصور از دین نیست بلکه از عقل است. و تنها عقل کامل، عقل کلّی الهی است که ماوراء طبیعت است و محیط بر جمیع اشیاء است. این عقل فقط مخصوص مظاهر مقدسه‌است.

علم و دین

شاید اعتقاد آنها باعث شگفتی کسانی شوند که گمان می‌کنند علم و دین دو راه سازش‌ناپذیرند. زندگی معنوی فضانوردان و هزاران دانشمند دیگر، سرّی را فاش می‌کند که در آن دین، کشفیات علمی را تقویت و حمایت می‌کند.

برنامة فضایی در تاریخ خود، فضانوردانی را دیده است که با بی‌باکی و بی‌پروایی اعتقادشان را با خود به فضا برده‌اند و حتی زمانی که آمریکایی‌ها با مسائلی دست و پنجه نرم می‌کردند که علم و دین را از هم جدا می‌کرد – همانند مسائلی در باب آفرینش و تکامل - سازمان‌های بسیاری به وجود آمدند که می‌خواستند پیشه و مهارت‌شان در علم را با اعتقادشان به خداوند درآمیزند.

فرانسیس کالینز، سرپرست مؤسسة ملی تحقیقات ژن انسانی در مصاحبه‌اش با Beliefnet، وب‌سایت مختص موضوعات معنوی می‌گوید: «من دریافته‌ام که باورهای مذهبی‌ام، درک و لذت‌ام را از علم پربارتر کرده است. وقتی چیزی را در ارتباط با ژن‌های انسانی کشف می‌کنم، یک حس شگفتی توأم با ترس دربارة رموز زندگی به من دست می‌دهد. به خودم می‌گویم، فقط خداوند این چیزها را از قبل می‌دانسته. این احساسی شدیداً تکان‌دهنده و زیباست که به من کمک می‌کند خدا را ستایش کنم. افزون بر این علم را برای من ارضاکننده و ارزشمندتر می‌کند.»

در سال 1958 نخستین هفت فضانورد ناسا در یک کنفرانس خبری شرکت کردند. در آنجا جان گلن گفته بود: «من در این پروژه شرکت کردم، چون احتمالاً این پروژه نزدیک‌ترین چیز به بهشت است و من می‌خواستم از آن نهایت استفاده را بکنم.»

در سال 1962، گلن نخستین آمریکایی‌ای بود که دور مدار زمین گشت. در سال 1998، در سن هفتاد و هفت سالگی باز به فضا برگشت و گفت: «این برای من غیرممکن است که به چنین مخلوقی بنگرم در حالی که به خدا ایمان نداشته باشم.»

خدمة «آپولوی 8» اولین شبی را که گرد ماه چرخیدند، جشن گرفتند و در جشن‌شان «سفر تکوین Genesis» - اولین کتاب مقدسی که خلقت را تشریح می‌کند - خواندند. اولین وعدة غذایی بر روی ماه هم عشای ربانی بود که، باز آلدرین (Buzz Aldrin)با خود برده بود. مذهب (دین) در آخرین مأموریت کلمبیا هم در سفینه حاضر بود.

مخلوقی زیبا

هازبند، مهندسی که اولین پرواز فضایی خود را در سال 1999 انجام داد در مصاحبه با شبکه فرسنو بی (Fresno Bee) گفته بود: «من یک مسیحی معتقد و سرسخت هستم. از این پنجره به بیرون نگاه می‌کنم، به این مخلوق زیبایی که خداوند آفریده است.»

تنها عدة اندکی از دانشمندان، فضانورد می‌شوند، اما بسیاری از آنان کارشان را با همان واژه‌های حیرت‌آوری توصیف می‌کنند که فضانوردان به کار می‌برند.

کیتی فرگوسن نویسندة کتاب‌های علمی و نویسندة کتابی دربارة یوهانس کپلر [پروتستان لوتری آلمانی قرن 17 که قوانین حرکت سیاره‌ای را کشف کرد. این قوانین به نام او نامگذاری شده‌اند] می‌گوید: «مطالعة واقعی علم و طبیعت، محقق را به سوی حسی از سرگشتگی و کوچکی انسان در برابر ذهنی بسیار بزرگ‌تر سوق می‌دهد. بسیاری از این محققان خواهند گفت که کمتر می‌توان مثالی چنین باشکوه از نبوغ خداوند در خلقت بیاوریم. مثالی شکوهمندتر از تکامل.»


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد تطابق علم و دین

دانلود تحقیق و مقاله درباره کمال انسان از نظر دین

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق و مقاله درباره کمال انسان از نظر دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان تحقیق:

کمال انسان از نظر دین

کتاب: مبادى اخلاق در قرآن، ص 51

نویسنده: آیت الله جوادى آملى

خداى سبحان کمال محض و کمال‏آفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسى دارند و هم از کمال نسبى برخوردارند : «ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور» (1) همه ذرات عالم هستى به سوى کمال در حرکتند و مسیر امر الهى را طى مى‏کنند، خداى سبحان به آسمانها و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته به سوى من بیایید، گفتند ما خواهانیم و با طوع و رغبت مى‏آییم: «فقال لها وللأرض اتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین» (2) . انسان نیز تافته‏اى جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعى مى‏کند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوى کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقى است. اخلاق این توانایى را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعى پذیراى چنین هماهنگى است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.

کمال در چیست؟

صاحبان علوم گوناگون، تفسیرهاى متنوع و متفاوتى از کمال انسان دارند. هر کسى کمال را در رشته علمى خاص خود مى‏داند؛ ولى آخرین سخن را کمال‏آفرین جهان هستى، خداى سبحان، مى‏گوید و چه کسى راستگوتر از اوست؟:

«و من أصدق من الله قیلا» (3) .

در علوم اعتبارى و قراردادى، صاحبان علوم ادبى، کسى را که در علوم‏ادبى‏جامع باشد، «کامل» مى‏نامند. آنان به کسى که لغت شناس ماهرودرفن لغت سرآمد باشد، «لغوى» و به کسى که در علم «اعراب» سرآمدباشد «نحوى» و به کسى که در فن شعر و قافیه و وزن شناسى ماهر باشد، «عروضى» و به کسى که جامع بین این رشته‏ها شده «ادیب کامل» مى‏گویند.

در علوم استدلالى، به کسى که در هندسه، ریاضیات و علوم تجربى، طبیعى و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع این سه رشته بتواند در معارف الهیه، حقایق را به خوبى استنباط کند، «فیلسوف کامل» و «حکیم» مى‏گویند؛ ولى در علوم حقیقى و نزد اهل معرفت، کمال به معناى دیگرى تفسیر شده است. مرحوم سید حیدر آملى، که از عرفاى بنام امامیه و از معتقدان به ولاى اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) است مى‏گوید: به کسى که در علم شریعت، سرآمد و در علم طریقت، داراى کارآیى لازم و در علم حقیقت، صاحب بصر باشد، «شیخ» مى‏گویند. بنابراین، شیخ، انسان کاملى است که داراى این ویژگیهاى یاد شده باشد.

البته هر کدام از این علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روایات معصومین (علیهم‏السلام) نیز آمده است که همه کمال، در امورى، مانند «تفقه در دین» است:

«الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و..» . (4) .

تفقه در دین، عبارت از دین شناسى و دین باورى است. کسى که دین شناس نیست یا دین شناس است ولى دین باور نیست، فقیه نیست. «تفقه» در دین به معناى ماهر و ممحض بودن در دین است.

پایه علوم

دین، سلسله‏اى از مسائل نظرى و مسائل عملى است و کسى متفقه در دین است که در آنها سر آمد باشد. دین، هم دستور علم و هم دستور استغفار مى‏دهد. ذات اقدس اله به پیغمبر مى‏فرماید : «قل رب زدنى علما» (5) یعنى، به خدا بگو که بر علم من بیفزا. نیز خداوند در قرآن، بیان مى‏کند که پیغمبر چه علمى را از خدا طلب کند.

همه علومى که در تأمین سعادت و رفع نیازهاى بشرى سهم مؤثرى دارند از یک نظر، صبغه اسلامى و دینى دارند؛ چون فراهم کردن و فراگیرى آنها و نیز استفاده از آنها در رفع نیاز جامعه اسلامى واجب عینى یا کفایى است و علوم از این جهت «اسلامى» مى‏شود (البته براى اسلامى بودن علوم انسانى در رتبه اول و علوم تجربى در رتبه دوم معناى دقیقى است که خارج از بحث کنونى است) ؛ ولى قرآن کریم، علمى را که اساس و پایه همه علوم است که اگر باشد، علوم دیگر فراهم و به جا مصرف مى‏شود و اگر نباشد، علوم دیگر یا تحصیل نمى‏شود یا اگر تحصیل شود، به جا صرف نمى‏شود، به پیغمبر آموخت و فرمود:

«فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک» (6)

و آن، علم «توحید» است.

اگر کسى بداند در کل جهان، خالق، مدبر و مربى عالم و آدم، خداست و همه کمالها و جمالها را او آفریده و زمام آنها به دست اوست، قهرا در فراگیرى کمال از خدا غفلت نمى‏کند و اگر کامل شد، در نشر آن هم براى رضا خدا مى‏کوشد و قصور و دریغى نمى‏ورزد. این علم، علمى استدلالى است. عالم شدن به وحدانیت حق، کار آسانى نیست. ممکن است کسى بر اساس همان تفکر سنتى و عادى بگوید: «لا اله الا الله» اما، در برنامه‏هاى عملى او توحید ظهور نکند .

نشانه توحید عملى

توحید در برنامه‏هاى عملى آنگاه ظهور مى‏کند که انسان در آغاز و پایان هر کارى «خدا» بگوید:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و مقاله درباره کمال انسان از نظر دین