یک شب که ماه از تمام شبهای دیگر قشنگتر بود وبه زمین نزدیکتر.
روباه کوچک از کوه بالا رفت و ماه را برداشت و به لانه خود برد.
آن شب روباه از بودن ماه در لانهاش خوشحال بود.
گاهی می خندید، گاهی دور او می چرخید، ماه فقط می تابید.
روباه به علفزار رفت تا برای ماه غذایی دست و پا کند.
وقتی برگشت ماه کمی بزرگتر شده بود. روباه خوشحال شد و شروع به پختن غذای لذیذی کرد.
دانلود پاورپوینت ماه بود و روباه - 16 اسلاید