دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
تراش، مواد و روش قالبگیری، نوع مواد مورد استفاده جهت تهیه دای، نوع موم و روش استفاده از آن، مواد و روشهای سیلندرگذاری، نحوه اسپروگذاری و انجام عمل ریختگی بر تطابق مارژین اثر میگذارد. عامل مهم دیگری که در تطابق نهایی روکش مؤثر است، تغییر شکل مارژین (Marginal Distortion) میباشد. عدهای اعتقاد دارند که این امر در مرحله پرسلنگذاری (1،2) و برخی دیگر معتقدند در مرحله دگاز کردن ((Degassing یا اکسیداسیون اولیه ایجاد میگردد (5،4،3). برای جلوگیری از تغییر شکل ((Distortion در آلیاژهای طلا باید از کلار فلزی در طرح اسکلت فلزی استفاده نمود. کلار حلقهای تقویتکننده در ناحیه مارژین است که در سمت لینگوال باید حدود 3 میلیمتر و در ناحیه لبیال یا باکال حداقل 1 میلیمتر باشد تا از تغییر شکل مارژین جلوگیری کند (6). آلیاژهای طلا از دقت ریختگی خوبی برخوردار هستند؛ ولی از معایب عمده این گروه به گرانبودن آنها میتوان اشاره نمود، به علاوه درصورت عدم استفاده از کلار در طراحی اسکلت فلزی، تطابق مارژین که بهترین مزیت آن محسوب میشود، از بین میرود و مشکلاتی چون پوسیدگی و بیماریهای پریودنتالی را به دنبال خواهد داشت؛ با این وجود مهمترین مشکلی که کلار ایجاد میکند و سبب عدم رضایت بسیاری از بیماران میگردد، مشکلزیبایی بخصوص در دندانهای قدامی است. روشهای مختلفی جهت کاهش ضخامت کلار در آلیاژهای فلز- سرامیک وجود دارند که مهمترین آنها عبارت است از: 1- استفاده از ختم تراش شولدر در سمت لبیال و استفاده از ترمیمهای با مارژین لبیال پرسلنی که به آنها کلارلس ((Collarless هم میگویند؛ زیرا در طراحی اسکلت فلزی کلار حذف شده است. روشهای مختلفی برای ساخت این نوع ترمیمهای فلز- سرامیک ارائه شده است که هر یک به نوبه خود دارای مزایا و معایبی است (7). 2- استفاده از پرسلن روی مارژین به نحوی که تمام مارژین از پرسلن پوشیده باشد (8). در آلیاژهای طلا مشخص شده است چنانچه مارژین و پرسلن در مجاورت یکدیگر قرار گیرند یا به عبارت دیگر اصل کلار رعایت نگردد، مارژین ترمیم درحین پخت پرسلن دچار تغییر شکل میشود؛ ولی آلیاژهای بیسمتال که از خواص مکانیکی و فیزیکی فوقالعادهای برخوردار هستند- به طوری که Weiss آنها را تحت عنوان Supper Alloy ذکر کرده است (9)- به نظر میرسد وضعیت متفاوتی با آلیاژهای طلا داشته باشند؛ به گونهای که با وجود پخت پرسلن در مجاورت مارژین به نظر میرسد احتمالاً در این آلیاژها تغییر به وجود نمیآید و یا در صورت به وجود آمدن آن، عدم تطابق ایجادشده پایینتر از حدی است که بتواند ایجاد میکرولیکیج کند. در بررسی مقالات دندانپزشکی اطلاعات ضد و نقیضی راجع به تغییر شکل آلیاژهای بیسمتال وجود دارد؛ Weiss با توجه به خصوصیات فیزیکی و مکانیکی این آلیاژها، آنها را فاقد تغییر شکل میداند (9). Moffa نیز معتقد است این آلیاژها دچار تغییر شکل نمیشوند (10)؛ در حالی که نظر Rensberg و همکاران وی برخلاف این مطلب است (11)؛ Buchanan تغییرات مارژین در آلیاژهای غیر قیمتی را بیشتر اعلام کرده است (3). تحقیقات گذشته عموماً درباره تغییر شکل مارژین در آلیاژهای دارای طلای بالا بوده است و این مسأله در آلیاژهای بیسمتال کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی نقش کلار فلزی در جلوگیری از تغییر شکل لبهها در آلیاژهای بیسمتال میباشد. روش بررسی در این تحقیق 20 دای آلومینیومی به طول 5 سانتیمتر، قطر 7میلیمتر، طول اکلوزو ژنژیوالی 1 سانتیمتر، تراشی با6 درجه Taper (در هر طرف 3) و خط خاتمه تراش چمفر 135 درجه تهیه گردید. به منظور مشخصکردن محل ختم تراش در زیر آن شیاریVشکل به عرض و عمق 2میلیمتر تعبیه شد. دایها به دو گروه مساوی الف و ب تقسیم شدند. مدل مومی در گروه الف به گونهای مدلاژ گردید که یک نیمه (به عنوان سطح باکال) دارای 1 میلیمتر و نیمه دیگر (به عنوان سطح لینگوال) دارای 3 میلیمتر کلار باشد. در گروه ب، مدل مومی ساخته شده در یک نیمه (به عنوان سطح باکال) فاقد کلار و نیمه دیگر همانند سطح لینگوال گروه الف دارای 3 میلیمتر کلار بود. قبل از عمل ساخت مدل مومی، پنج لایه Spacer طلایی و نقرهای به صورت یک در میان تا 2 میلیمتری مارژین، روی سطح دای زده شد. جهت تهیه مدل مومی از مومهای سبز ریختگی و موم اینله آبی و از روش Dual Wax استفاده شد. دیوارههای اگزیال الگوی مومی 2/0 میلیمتر ضخامت داشت. برای دقیق بودن مارژین، سه بار ناحیه مارژین با قلم PKT شماره 1, ذوب شد و فرمدادن مارژین تکرار گردید؛ سپس اسپروگذاری به روش مستقیم بر اساس دستور کارخانه سازنده آلیاژ انجام شد. درون سیلندر یک لایه مقوای نسوز به فاصله 3-5 میلیمتر از لبه فوقانی و تحتانی سیلندر قرار داده شد. در هر سیلندر تعداد 4 عدد الگوی مومی، نیمی مربوط به گروه الف و نیمی مربوط به گروه ب قرار داده شد. قبل از سیلندرگذاری ((Investing، الگوی مومی، با Vaccufilm آغشته شد. جهت سیلندرگذاری, گچ فسفات باند مطابق دستور کارخانه مخلوط شد و سپس سیلندر ریخته و به مدت 30 دقیقه در آب 38 درجه سانتیگراد قرار داده شد؛ پس از خارج ساختن از آب سیلندر به مدت 45دقیقه در کورهای با حرارت 250درجه سانتیگراد قرار داده شد تا Investment خشک شود؛ سپس به مدت یک ساعت در درجه حرارت 950 درجه سانتیگراد قرار داده شد تا عمل حذف موم انجام شود. عمل ریختگی با آلیاژ Ni-Cr-Be به وسیله تورچ گاز- اکسیژن و سانتریفوژ انجام شد. عمل Metal Preparation و Finishing، در دو مرحله انجام گرفت؛ ابتدا نمونهها از سیلندر خارجشدند و Investment توسط آلومینیوم اکساید 50 میکرون سندبلاست شد؛ سپس قطع اسپروها، گردکردن لبههای تیز توسط فرزهای کارباید، دیسک و چرخهای آلومینیوم اکساید انجام شد. به منظور رفع آلودگی، سطح اسکلت فلزی با ذرات 50 میکرو آلومینیوم اکساید, سندبلاست و سپس با آب مقطر تمیز شد؛ طبق دستور کارخانه نمونهها دگاز شدند و بر روی آن پودر پرسلن اپک به ضخامت 3/0میلیمتر قرار گرفت و به منظور یکسان نمودن ضخامت آن از یک تمپلیت (Template) استفاده شد (تصویر شماره 1)؛ بدین ترتیب که دای وارد تمپلیت شد و در جای مخصوص خود قرار گرفت و سپس اضافات پرسلن توسط لبه فوقانی تمپلیت برداشته شد. گلیز نیز طبق دستور کارخانه سازنده انجام شد. برای دیدن Marginal Opening (MO)، جهت دای به گونهای تنظیم شد که بتوان به صورت عمودی فواصل را اندازهگیری نمود. برای هر نمونه سه بار اندازهگیری در سطح باکال و سه بار در سطح لینگوال توسط میکروسکوپ الکترونی(Scanning Electron Microscope) انجام شد. اندازهگیری اول در هر دو سطح باکال و لینگوال در مجاورت خطی بود که در وسط سطح باکال ترسیم شده بود و اندازهگیری دیگر به فاصله 300 میکرون در هر طرف اندازهگیری اولیه انجام شد. در این اندازهگیریها از بزرگنمایی 500 برابر استفاده شد. عمل اندازهگیری در سه مرحله انجام گردید: 1- مرحله اول : قبل از دگاز 2- مرحله دوم : بعد از دگاز 3- مرحله سوم: بعد از گلیز دادهها توسط نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند (تصویرهای شماره 2 و 3). تصویر شماره 1- طرح تمپلیت جهت یکنواختکردن ضخامت پرسلن تصویر شماره 2- تصاویر میکروسکوپ الکترونی سطح باکال نمونههای بدون کلار با بزرگنمایی 500 برابر در مرحله بعد از دگاز تصویر شماره 3- سطح باکال در نمونه با کلار با بزرگنمایی 500 برابر در مرحله بعد از گلیز یافتهها اطلاعات مربوط به میزان MO در سطح لینگوال و باکال در طی مراحل مختلف در جدولهای شماره 1 و 2 نشان داده شده است. این اطلاعات توسط آنالیز واریانس دوطرفه به روش تکرار مورد آزمون قرار گرفتند. میانگین تغییرات در سطح لینگوال تحت تأثیر وجود و یا عدم وجود کلار قرار نگرفت (58/0=P)؛ همچنین سیکلهای حرارتی دگاز و گلیز نیز تأثیری بر روی MO نداشت (05/0=P). اثر متقابل کلار و مراحل مختلف حرارتی نیز اثری روی MO نداشت (86/0=P)؛ (جدول شماره 3). میانگین تغییراتMO در سطح باکال تحت تأثیر وجود و یا عدم وجود کلار (55/0=P) و نیز تحت تأثیر سیکلهای مختلف حرارتی (21/0=P) قرار نگرفت؛ همچنین میانگین تغییرات MO تحت تأثیر اثر متقابل سیکلهای حرارتی و کلار نیز نبود (5/0= P) (جدول شماره 4). برای روشنشدن مطلب سطح معنیداری میانگینها توسط آزمون T. Student مورد آزمایش قرار گرفت؛ بدین ترتیب در سطح لینگوال تفاوت معنیداری در هیجیک از مراحل قبل از دگاز، بعد از دگاز و بعد از گلیز بین گروههای با و بدون کلار مشاهده نگردید. بحث بیشتر محققین به ارتباط MO و کلار در آلیاژهای فلز- سرامیکنابل اعتقاد دارند(20،19،18،17،16،15،14،13،12)؛ در صورتی که برخی دیگر بین این دو ارتباطی نیافتند (23،22،21،3). جداول شماره 1- میانگینهای Marginal Opening در سطح لینگوال در سه مرحله در دو گروه با و بدون کلار P. value* مقدار t بدون کلار با کلار مراحل مختلف انحراف معیار میانگین انحراف معیار میانگین 61/0 52/0 6/12 87/21 5/12 96/24 قبل از دگاز 6/0 53/0 5/13 65/21 7/12 96/24 بعد از دگاز 53/0 64/0 9/11 5/19 1/14 45/23 بعد از گلیز * سطح معنی داری در آزمون t student جداول شماره 2- میانگینهای Marginal Opening در سطح باکال در سه مرحله در دو گروه با و بدون کلار P. value* مقدار t بدون کلار با کلار مراحل مختلف انحراف معیار میانگین انحراف معیار میانگین 58/0 57/0 4/13 4/21 4/11 7/24 قبل از دگاز 69/0 4/0 9/14 4/21 5/11 96/23 بعد از دگاز 42/0 84/0 9/11 9/21 7/11 6/26 بعد از گلیز * سطح معنی داری در آزمون t student جدول شماره 3- سطح معنیداری تأثیر کلار و سیکل حرارتی در Marginal Opening سطح لینگوال (کنترل) P. value * مقدار F متوسط انحرافات درجه آزادی مجموع مجذورات منبع تغییرات 58/0 33/0 82/159 1 82/159 اثر کلار 05/0 96/3 89/20 2 79/41 اثر سیکل حرارتی 86/0 15/0 8/0 2 59/1 اثر متقابل مرحله وکلار *سطح معنیداری در آزمون آنالیز واریانس دوطرفه به روش تکرار سطح لینگوال جدول شمار 4- سطح معنیداری تأثیر کلار و سیکل حرارتی در Marginal Opening سطح باکال P. value * مقدار F متوسط انحرافات درجه آزادی مجموع مجذورات منبع تغییرات 55/0 37/0 78/166 1 78/166 اثر کلار 21/0 64/1 23/12 2 46/24 اثر سیکل حرارتی 51/0 7/0 22/5 2 44/10 اثر متقابل مرحله وکلار *سطح معنیداری در آزمون آنالیز واریانس دوطرفه به روش تکرار سطح باکال با بررسی دقیقتر این دو نظریه و توجه به روش انجام کار در این گروه به نظر میرسد، در آلیاژهای فلز- سرامیک نابل تغییر شکل وجود دارد و لذا رعایت اصل کلار در طرح اسکلت فلزی این آلیاژها ضروری است؛ ولی نقد و ایراداتی به مطالعات گروه دوم وارد است که در ذیل به آن اشاره میگردد: Strating و همکاران وی اظهار داشتهاند تغییر شکل در آلیاژهایی که ضخامت آنها 4/0 میلیمتر است، معنیدار نمیباشد (23). در این تحقیق به نظر میرسد ضخامت ریختگی در ناحیه مارژین همان کلار بوده که از تغییر شکل جلوگیری کرده است. Panno و همکاران وی طی تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند که کلار فلزی در تطابق مارژین تأثیری ندارد (21)؛ به نظر میرسد نتیجه این تحقیق منطقی باشد؛ زیرا آلیاژ مورد استفاده پالادیوم- نقره بوده است؛ به این معنی که عناصری چون پالادیوم- که نقطه ذوب بالایی دارند- در این آلیاژها باعث افزایش استحکام و مقاومت آلیاژ نسبت به افت (Sag) میشوند و در نتیجه عدم تغییر شکل یا به وجود نیامدن تغییر شکل در این روند طبیعی است؛ با این وجود نتیجه این مطالعه را نمیتوان به آلیاژهای فلز- سرامیک با طلای بالا تعمیم داد. Buchanan و همکاران وی اظهار داشتهاند مجاورت پرسلن و مارژین و یا به عبارتی دیگر عدم وجود کلار باعث تغییر شکل نمیگردد (3)؛ در این مطالعه در طرف باکال یک کلار به میزان 75/0میلیمتر همراه با کلاری ضخیمتر در لینگوال درنظر گرفته شد. به نظر میرسد 75/0 میلیمتر ضخامت برای کلار، به نوعی کلار محسوب میشود و نمیتوان تلقی مجاورت پرسلن و مارژین از آن داشت و منطقی است که تفاوت معنیداری در دو طرف مشاهده نگردد. Richter-Snap و همکاران وی طی تحقیقی اذعان نمودند هیچ اختلاف معنیداری از نظر تغییر شکل مارژین بین گروههای با و بدون کلار وجود نداشته است (22). در این تحقیق علاوه بر متغیر کلار در دو گروه، متغیر دیگری نیز تحت عنوان طرح تراش وجود داشته است که ممکن است نتایج را مخدوش کرده باشد و ایراد دیگری نیز به این مطالعه وارد است و آن اختلاف کم میزان کلار در دو گروه مورد آزمایش است؛ زیرا یک گروه فاقد کلار و در گروه دیگر ضخامت کلار به میزان 5/0میلیمتر بوده است. مطالعات انجامشده در این زمینه نشان داده است که کلار باید دارای عرضی مطلوب ((Optimum (احتمالاً بین 5/0تا8/0میلیمتر) باشد تا بتواند تأثیر خود را در جلوگیری از تغییر نشان دهد؛ بنابراین در مطالعه Richter-Snap و همکاران وی، به نظر میرسد اختلاف 5/0میلیمتر در ضخامت کلار دو گروه باعث عدم تأثیر کلار در جلوگیری از تغییرشکل شده است؛ بهنظر میرسد میزانعرض یاضخامت پیشنهادی کلار توسط Mclean اغراقآمیز باشد (6). از مجموع تحقیقات انجامشده میتوان نتیجه گرفت در آلیاژهای فلز- سرامیک طلا تغییر شکل اتفاق میافتد و پیشنهاد میشود برای جلوگیری از آن، عرض کلار در طرح اسکلت فلزی، 8/0میلیمتر در نظر گرفته شود و از نوک مارژین محاسبه گردد. قسمت دوم بحث این مطالعه راجع به تغییر شکل در آلیاژهای فلز- سرامیک بیسمتال است. این مورد نیز در دو قسمت مورد بررسی قرار میگیرد: الف- برخی از محققین اعتقاد دارند در این آلیاژها نیز تغییر شکل ایجاد میگردد (11،3). ب- برخی دیگر اعتقاد دارند آنها فاقد تغییر شکل هستند. Buchanan و همکاران وی طی تحقیق اذعان نمودند تغییر شکل مارژین در آلیاژهای غیرقیمتی بیسمتال (68 میکرون) بیشتر از آلیاژهای فلز- سرامیک قیمتی طلا میباشد (8 میکرون)؛ آنها علت این اختلاف را، تشکیل یک لایه ضخیم اکسید در داخل اسکلت فلزی آلیاژهای غیرقیمتی میدانند (3). بهنظر میرسد استدلال این محققین جنبه تئوریک دارد؛ به علاوه در صورت تشکیل لایه اکسید در داخل اسکلت فلزی، نشست کران دچار اختلال خواهد شد و لذا ارتباطی به تغییر شکل مارژین ندارد. این مطالعه نشان داد در آلیاژهای بیسمتال استفاده از کلار در طرح اسکلت فلزی مورد نیاز نمیباشد و نتایج مطالعات Moffa (10)، Dederich و همکاران (24)، Weiss (9)، Strating و همکاران (23)، Richter-Snap و همکاران (22) را تأیید مینماید و با نتایج مطالعه Buchanan و همکاران (3)، Rensberg و همکاران (11) مغایرت دارد. از طرفی میانگین به دست آمده در مرحله بعد از گلیز در دو گروه با و بدون کلار بهترتیب 7/11±6/26 و 9/11±9/21 بود که با مطالعه Dederich و همکاران وی (21 میکرون) و مطالعه Strating و همکاران وی (18 میکرون) مشابه است ولی با نتایج مطالعه Buchanan و همکاران وی (68 میکرون) مغایرت دارد (3،23،24). با توجه به اعداد و ارقام مختلفی که برای تطابق مارژین مطلوب ذکر شده است (27،26،25) اعداد به دستآمده در این مطالعه مؤید این مطلب است که میتوان با کرانهای فلز- سرامیک بیسمتال Ni- Cr-Be تطابق مناسبی به دست آورد. علت عدم ایجاد تغییر شکل در این آلیاژها را میتوان به خواص فیزیکی و مکانیکی برجسته این آلیاژها نسبت داد. خلاصه و نتیجهگیری خلاصه نتایج این تحقیق به شرح زیر میباشد: 1- کلار و سیکلهای حرارتی دگاز و پخت پرسلن تأثیری بر تطابق کرانهای فلز- سرامیک ساخته شده از آلیاژهای Ni- Cr-Be ندارند. آلیاژهای بیسمتال Ni- Cr-Be (Supper Cast) فاقد تغییر شکل میباشند؛ بنابراین نیازی به استفاده از کلار در طرح اسکلت فلزی نمیباشد؛ مگر آن که به دلایل دیگری مورد نیاز باشد. 2- کرانهای فلز- سرامیک بیسمتال بدون کلار بعد از عمل گلیز پرسلن از تطابق قابل قبولی برخوردار هستند (29 میکرون). اگرچه نتایج فوق مربوط به آلیاژهای فلز- سرامیک بیسمتال حاوی بریلیوم با استفاده از خاتمه تراش چمفر میباشد اما به نظر میرسد که میتوان آنها را به تراشهای دیگر نیز تعمیم داد. کاربرد کلینیکی (Clinical Implication) چنانچه از یک خاتمه تراش چمفر 135 درجه و آلیاژهای Ni- Cr-Be استفاده شود, میتوان از رعایت اصل کلار در طراحی اسکلت فلزی این آلیاژها صرف نظر کرد و در نتیجه نسبت به کرانهای با کلار، زیبایی بهتری ارائه نمود
شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان
در چارچوب پروتکل همکاریهای فنی و اقتصادی بین دولتین ایران و شوروی سابق ، احداث کارخانه ذوب آهن ( که مادر صنایع محسوب می شود ) مورد توافق قرار گرفت و موافقت نامه ای به امضا رسید که در 23 دی ماه سال 1344 شمسی به تصویب مجلس رسید . یکی از اصول این توافقنامه همکاری دولت شوروی درزمینه احداث کارخانه ذوب آهن در ایران بود و بر همین اساس شرکت ملی ذوب آهن ایران قرارداد با موسسه (تیاژپروم اکسپورت شوروی) برای تهیه طرح و تجهیزات لازم کارخانه و طراحی و تجهیز معادن سنگ آهن و زغال سنگ و سنگ آهک منعقد کرد.
کارشناسان شوروی با توجه به محدودیت منابع مالی و مواد اولیه خصوصا ذخایرشناخته شده زغال سنگ ، ظرفیت کارخانه را در فاز اول 550 هزار تن فولاد در سال تعیین کردند که مورد موافقت قرار گرفت .
متعاقبا کارشناسان ایرانی و شوروی اطراف شهر اصفهان را از نظر استحکام طبقات زمین ، موقعیت محل از نظر زلزله ، تامین آب ، گاز ، انرژی الکتریکی ، سایر مواد اولیه و خطوط ارتباطی و عوامل فنی ، اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی قرار دادند .در نتیجه مطالعات آنها ، دشت طبس واقع در 45کیلومتری جنوب غربی اصفهان و در پنج کیلومتری زاینده رود و در کنار جاده اصفهان — شهرکرد برای احداث کارخانه مناسب تشخیص داده شد و قطعیت یافت .
کارهای اجرایی احداث ساختمان واحدهای مختلف کارخانه از سال1346آغازو با ایجادکارگاههای کک سازی و آگلومراسیون و کوره بلند شماره یک در دی ماه سال1350 بهره برداری از مجتمع چدن آغاز شد و تولید محصولات فولادی نیز با راه اندازی بخشهای فولاد سازی و نورد در دی مـاه سـال 1351 بـا ظـرقیت 550 هزار تن درسال شــروع شد .
متعـاقب آن در سال 1351 کــارهای ساختمانی و اجرایی طرح توسعه برای رسیـدن به ظرفیت یک میلیون و 900 هزار تن فولاد در سال با احداث کوره بلند شماره 2 و توسعه بخشهای مختلف آگلومراسیون کک سازی فولاد سازی و نورد شروع گردید . عملیات ساختمانی کمپلکس چدن در سال 1357 به اتمام رسید لیکن به دلیل اشکالات موجود در طراحی ماشینهای ریخته گری مداوم روسی فولادسازی به عنوان گلوکاه و محدود کننده تولید بود که در همین رابطه با خریداری دو دستگاه ماشین ریخته گری مدرن ازکشور ایتالیـا و نصب آن از سال 1367 بهره برداری کامل ازکمپلکس فولاد تا مرز ظرفیت اسمی در سال 1369 انجام پذیرفت.
در ادامه به دنبال یک سری مطالعات انجام شده مربوط به بازسازی جامع و همه جانبه با تکیه به توانمندیهای موجود نیروهای متخصص با حدود ربع قرن تجربه ضمن استفاده از ظرفیت بازسازی با کمترین هزینه و اتلاف وقت اقدام به افزایش ظرفیتهای تولید واحدها نموده تنوع محصولات را اضافه کرده و همچنین کیفیت انها را بهبود بخشید که حاصل ان رسیدن به ظرفیت تولید بالغ بر دو میلیون تن در سال می باشد.
همچنین پیرو انجام مطالعات با هدف توسعه ظرفیت تولید کارخانه نسبت به احداث واحد تولید ورق سبا با ظرفیت 700 هزار تن و انواع ورقهای ضد زنگ اقدام گردید که در سال 1382 مورد بهره برداری قرار گرفت .
هم اکنون نیز مراحل طراحی و اجرای طرح توازن کارخانه با هدف استفاده بهینه از ظرفیت مزبور در واحدهای مختلف در دست اقدام می باشد .
خط تولید ذوب آهن از پنج قسمت اصلی تشکیل شده است :
- بخش آگلومراسون
- بخش تولیدات کک و مواد شیمیایی
- بخش کوره بلند
- بخش فولاد سازی
- مهندسی نورد
تولیدات شرکت سهامی ذوب آهن را در نوع نحصولات فولادی و محصولات جنبی :
- محصولات فولادی
- فرآورده های جنبی
مجتمع فولاد سبا :
عملیات اجرایی طرح توسعه سبا در تاریخ 8/8/75 و پس از تهیه و دریافت اولیه نقشه اجرایی از تاریخ 31/2/76 آغاز گردید . مجتمع فولاد سبا به تولید ورق به روش ذوب در کوره قوس الکتریکی و ریخته گری مداوم تختال نازک (thin slab) با ظرفیت 700 هزار تن و قابل توسعه تا 4/1 میلیون تن و 8/2 میلیون تن در سال می پردازد .
طرح توازن کارخانه :
به منظور توازن بخشهای خط تولید ذوب آهن و تامین شارژ فلی مجتمع فولاد سبا و در نتیجه افزایش ظرفیت تولید سالانه به 4/3 میلیون تن در سال ، طرح توازن در دستور کار ذوب آهن قرار گرفت .
تولید ذوب آهن اصفهان در 10 ماهه 83
نوع تولید طی سال درصد اجرا نسبت به برنامه
عملکرد ( تن)
کک خشک 948،137 100،3
آگلومره 2،493،378 109،2
چدن مذاب 1،988،765 101،2
فولاد خام – بلوم 2،033،881 100،5
فولاد خام – اسلب 160،628 97
کل فولاد خام 2،194،509 100
تیر آهن 1،127،179 94
میلگرد 753،465 111
سایر 163،035 97
کل محصولات طویل 2،043،679 100
دستاوردهای فعالیتهای بهبود در تولید :
افزایش تولید آگلومره طی سال جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل به میزان 91233 تن معادل 4 درصد رشد داشته است .
افزایش تولید کک خشک طی سال جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل به میزان 31048 تن معادل 3 درصد رشد داشته است .
طرح قائم :
میزان تولید آهن اسفنجی طرح قائم طی سال 1383 میزان 143861 تن می باشد که نسبت به مدت مشابه سال قبل 47 درصد رشد داشته است .
طرحهای توسعه و بهینه سازی شرکت
طرح بهینه سازی ظرفیت تولید
نام پروژه هدف برآورد پیشرفت
میلیارد ریال میلیون دلار
پروژه بهینه سازی ظرفیت تولید بهینه سازی وتوسعه بخشهای خط تولیدوپشتیبانی 1451،5 143،1 پروژه در حال اخذمجوز از شورای محترم اقتصاد میباشد.
طرحهای بازسازی ، بهسازی و نوسازی
طرح ریزی و اجرای حدود 150 پروژه در بخشهای مختلف کارخانه با اعتباری بالغ بر 5/1240 میلیارد ریال و 5/10 میلیون دلار حد فاصل سالهای 82 تا 88 با هدف بهینه سازی کیفی ، کمی و زیست محیطی
پروژه های برگزیده سال درصد پیشرفت فیزیکی
شروع پایان
اصلاح سیستم مکنده کوره پاتیلی شماره 1 فولاد سازی 80 83 90
بازسازی و بهینه سازی باطری شماره 1 ککسازی 82 85 20،5
پروژه افزایش راندمان تولیددربخش های آگلومراسیون و کوره بلند (HATCH) 83 84 75
تکمیل پروژه کارگاه اکسیژن 80 83 99
بازسازی دیگهای نیروگاه حرارتی 83 84 2
اصلاح سیستم مکنده میکسر بخش فولاد سازی 83 85 7
وضعیت تولید در سال 1382
تولیدات برنامه ( تن) عملکرد ( تن ) پیشرفت (%)
کک متالوژی 975،203 898،327 92
فولاد خام 2،517،570 2،317،272 92
تیرآهن 1،483،650 1،635،787 110
میلگرد و کلاف 916،350 983،978 107
کل محصولات طویل 2،400،000 2،619،765 109
ورق 250،000 56،163 22
محصولات اصلی 2،650،000 2،675،928 101
محصولات فرعی 680،617 899،031 132
آلیاژها :
طلای خالص معمولاً خیلی نرم است و بوسیله آلیاژ شدن با نقره و مس سخت میشوند. طلا با بسیاری از فلزات و شبه فلزات تشکیل آلیاژ می دهد. مهمترین آلیاژها عبارتند از آلیاژ با عناصر همان گروه در جدول تناوبی (مس و نقره) و گروههای همسایه (نیکل، پلاتین، پالادیم و به مقدار کمتر جیوه، کادمیوم و روی). عناصر بیشتر بکار رفته در آلیاژها یعنی نقره، مس، پلاتین، پالادیم و نیکل درست مانند طلا به صورت لایه- مرکز متبلور می شوند که عدد اتمی آنها 12 است. بنابراین، با طلا انحلال جامد پیوسته ای را تشکیل می دهند، چون شعاع اتمی فلزات آنها در بیشتر موارد بسیار نزدیک به طلا است (pm 2/144 Au، pm 5/144 Ag، pm 8/127 Cu، نیکل pm 6/124، پالادیم pm 6/137، پلاتین pm 3/137). شعاع اتمی روی، کادمیوم و جیوه بترتیب برابر است با pm 5/133، pm 9/148، pm 3/150. تمام این فلزات سلول واحد هگزاگونال دارند که تشکیل آلیاژ با طلا را بسیار پیچیده تر می کند.
کاربردهای عملی آلیاژهای طلا و طلای خالص عمدتاً به رنگ، سختی، مقاومت خوردگی، نقطه ذوب و مقادیر نسبی آنها بستگی دارد. درجه سختی را می توان با گرما کنترل کرد. نقطه ذوب نقش مهمی را در تولید و فرآوری آن ایفا می کند.
آلیاژهای طلا همراه با پالادیم در ترموکوپل ها، بدنه سفینه ها و صنایع هوافضا کاربرد دارد. به عنوان مثال در ساخت هر فروند هواپیمای نظامی بین 25 تا 30 کیلوگرم طلا به کار می رود.
برای قرن های متمادی، رنگ، سختی و مقاومت خوردگی طلا با تغییرات در سیستم. طلا- نقره- مس کنترل می شد. وقتی طلای سفید، با شباهت ظاهری آن به پلاتین، در آغاز این قرن بصورت مد درآمد، نیکل و پالادیم به آن افزوده شد که بعد روی و بعد از آن پلاتین نیز به این جرگه پیوست. آلیاژهای طلا را برای مواد مورد استفاده در دندانسازی بکار می برند که از پیچیدگی زیادی برخوردارند.
کنترل و میزان کیفیت:
میزان یا معیار طلا و آلیاژهای آن را با درجه خلوص آن (در هزار) و یا عیار بیان می کنند که 24 عیار معادل خلوص ‰ 1000 است و بنابراین طلای 18 عیار یعنی ‰ 750. برای مواد معدنی، محصولات حدواسط، مقدار طلا معمولاً برحسب گرم در تن متریک (t/g) یا اونس در تن متریک (t/OZ) یا اونس در تن کوچک بیان می شود ( 1 اونس= 1 تروا= 1035/31 گرم و تن کوچک = 184/907 کیلوگرم) oz 375/0 = tola 1. g 0648/0 = dwt 24/1=1 نخود تروا.
فقط آلیاژهای با کمترین مقدار طلا ‰585 در برابر تغییر رنگ و بد جلا شدن آن مقاومند. این آلیاژها بهترین رنگ و خواص مکانیکی را دارا هستند. برای جواهرآلات ارزانتر، اغلب از آلیاژهای با مقدار کمتری طلا استفاده می کنند. در آلمان درجه خلوص ‰333 معمول است و این مقدار در آمریکا ‰417 است. آلیاژهای با عیار بالاتر را فقط گاهی اوقات برای تهیه جواهرآلات بکار می برند که علت آن نیز مقاومت کم آنهاست. با این حال، هیچ آلیاژی رنگش به پای رنگ طلای خالص نمی رسد.
آلیاژهای رنگی طلا در صنعت جواهر سازی، بیشتر بر اساس سیستم آلیاژ سه گانه مس- نقره- طلا بکار می رود که امکان تولید انواعی از رنگها را به ما می دهند. قابلیت کار با این آلیاژها و مقاومت آنها در برابر سایش به خواص مکانیکی آن بستگی دارد. این موارد و مقاومت آنها در برابر خوردگی را می توان با افزودن روی کنترل کرد. برای تعیین کیفیت های گوناگون، از کدهای گوناگون استفاده می شود که هر شرکت کدهای مخصوص به خود را دارد. این خواص و ویژگیها طیف گسترده ای از ارزش ها را در بر میگیرند تا تمام نیازمندی های عملی و کاربردی آنها را برآورده سازند. در آلمان در سال 1966، یک استاندارد صنعتی، 8238 DIN "رنگ طلا" ( شامل طلای سفید)، ایجاد شد تا رنگ آلیاژهای طلا را بصورت استانداردی درآورد و ابزار بهتری برای درک متقابل از کیفیت را در اختیار تولید کنندگان قرار دهد. این استاندارد در سوئیس و فرانسه مفاهیم و معانی مشابهی داشتند. تلفیق مقادیر نشانده ته رنگ ( T )، میزان اشباع شدگی (S). و تاریکی یا کدری (D) را اندازه گرفته برای روش های اسپکتروفوتومتریک بکار می برند که به رنگ ویژه ای نسبت داده می شوند.
لحیم کاری طلا
متداولترین روش متصل کردن یا چسبانیدن در ساخت طلاجات از آلیاژهای طلا، لحیم کاری سخت است. علاوه بر طلای خالص، لحیم های طلای رنگی دارای نقره، کادمیوم، مس و روی نیز هستند. دمای ذوب آنها معمولاًکمتر از مواد لحیم شده است. مواد افزودنی را بگونه ای بکار می برند که در طیفی از دما بتوان با لحیم کار کرد. معمولاً سه بار لحیم کاری کافی است که طیف کاری دمای لحیم °C 50 باید باشد.
مقادیر یوتکتیک سیستم های زیر بعنوان لحیم یا جوش برای اتصال مواد مختلف در تکنولوژی تولید ترانزیستورها بکار می روند: طلا- قلع ( 25% قلع، با نقطه ذوب °C280 )، طلا- سیلیکون ( 30% سیلیسیم با نقطه ذوب °C 370 ) و طلا- ژرمانیوم ( 26% ژرمانیوم با نقطه ذوب °C 350 ).
آلیاژهای طلا با قلع یا سیلیکون را برای ساخت لحیم یا جوش سخت با نقطه ذوب کم، مقاومت خوردگی زیاد، هدایت الکتریکی و دمایی خوب و مقاومت مکانیکی بالا بکار می برند. اجزای حساس به گرما را با این مواد جوش می دهند.
انواع خاصی از ابزارها اجزائی دارند که از آلیاژهای آهن و نیکل ساخته شده است تا در برابر خلاء های شدید و دماهای بالا مقاومت کنند. برای اتصال دادن این مواد به همدیگر از جوش ها یا لحیم های سخت در خلاء استفاده می شود که یا از طلای خالص درست شده اند یا آلیاژهای طلا- مس، طلا- نقره- مس، طلا- نیکل، طلا- مس- نیکل و طلا- پالادیوم. لحیم کاری در کوره خلاء یا یک گاز حفاظت کننده (هیدروژن یا گاز کراکینگ یا خرد شده ) انجام می شود.
معمولاً لحیم نقره سخت برای اتصال استیل مورد استفاده قرار می گیرد. اما اگر این اتصالات، مقاومت خوبی در برابر خوردگی نشان ندهند، آلیاژهای طلا- نیکل- روی مشابه طلای سفید با حدود 80% طلا-15% نیکل و 5% روی گاهی اوقات مورد استفاده قرار می گیرند.
آلیاژهای طلای سفید
این آلیاژها برای نخستین بار در دهه 1900 ابداع شدند که در آن ماده ای ارزانتر با همان خواص را جایگزین پلاتین کنند. طلای سفید تفاوت دیگری هم با طلای زرد دارد و آن این است که بازه ذوب بیشتری دارد و معمولاً سخت تر است. مناسبترین افزودنی های طلا، نیکل و پالادیم هستند که به طلا رنگ خاکستری متمایل به سفید می بخشند. در چند سال اخیر، بخاطر طلای رنگی و پلاتین، تقاضا برای طلای سفید کاهش یافته است.
آلیاژهای طلا- نیکل و طلا- نقره در مهندسی با جریان ضعیف استفاده می شوند که نمونه آن مواد کنتاکت برای سوییچ های با ولتاژ بسیار پایین و محل هایی است که نیروهای کنتاکت یا تماس کم است (تقویت و رله، دو شاخ، ابزارهای اندازه گیری). مهاجرت ریز مقیاس این آلیاژها اندک است و تمایل اندکی برای تشکیل لایه های عایق دارند.
آلیاژهای طلا- منگنز برای دماسنج های مقاومتی سیم پیچی مورد استفاده واقع می شوند. ترموکوپل های 4/99 Cu+Au و کبالت 6/0 و پلاتین 90 و ایریدیم 10 و طلا 60 و پالادیوم 40 بترتیب برای بازه های دمایی C 0 240- 0 و C 0 700- 0 مناسبند که در آن آلیاژهای طلا پایه منفی را تشکیل می دهند.
آلیاژ طلاهای مورد استفاده در ساخت جواهرآلات در اروپا عمدتا 18 و 14 عیار است. در کشور انگلیس طلای 9 عیار نیز ساخته میشود.در آمریکا طلای 14 عیار و در بعضی مواقع 10 عیار نیز درساخت جواهرآلات به کار میرود.
در خاورمیانه، هندوستان و جنوب شرق آسیا، جواهرآلات از طلای 22 عیار و گاهی 23 عیار ساخته میشود. در کشورهای چین، هنگکنگ و دیگر نواحی آسیا طلای ناب موسوم به CHUK HAM با درجه خلوص 990 و تقریبا 24 عیار در ساخت جواهر به کار میرود.
در قرن نوزدهم در انگلستان پس از جنگهای ناپلئون استانداردهایی برای طلا در نظر گرفته شد. در نیمه دوم این قرن تعداد زیادی از دیگر کشورهای اروپایی این استانداردها را به کار گرفتند و در ضرب سکههای رایج در کشورهای خود ترکیب طلا و نقره را به کار بردند.
در آمریکا نیز در سال 1879 استانداردی موسوم به DE FACTO برای طلا در نظر گرفته شد که در سال1900 به شکل کاملا قانونی درآمد. در سال1914 یک استاندارد جهانی برای طلا در نظر گرفته شد که مورد تایید خیلی از کشورهای جهان قرار گرفت و البته برخی کشورها نیز از پذیرفتن آن امتناع کردند.
بعدها استانداردی به نام GOLD SPECIE برای نرخ ثابت ارزها تدوین شد که کشورهای شرکت کننده در این استاندارد متعهد شدند هیچ گونه پول کاغذی را جایگزین طلا در بانکهای مرکزی نکنند. این سیستم بهطور خودکار در کسری یا مازاد تراز و معاملات تجارت خارجی کشورها تعادل ایجاد خواهد کرد. برداشت کلی از این امر این است که طلای موجود ذخیره شده باید هرگونه کسری بودجه کشور را پوشش دهد و در نتیجه حجم پول کاهش یافته و قیمتها پایینتر بیاید و درصورت افزایش طلا به مازاد درآمد کشور حجم پول و نقدینگی اضافه شده و منجر به افزایش قیمتها شود.
میزان آلیاژهای مختلف طلا در جهان، خلوص و عیار آنها در جدول 23 آورده شده است.
جدول 23- میزان آلیاژهای مختلف طلا در جهان.
نوک خودنویس
معمولاً نوک خودنویس ها را از آلیاژ طلای زرد Au-Ag-Cu می سازند که به نسبت سخت است، از آلیاژهای طلای سفید نیز گاهی اوقات استفاده می کنند. این آلیاژها باید در برابر خوردگی حاصل از جوهرهای فروگالیک مقاومت کنند که فقط آلیاژهای 14 تا 18 عیار برای این کار مناسبند. سر خودنویس را باید از آلیاژ فلزی سخت ساخت که معمولاً رودیوم، ایریدیوم، تنگستن یا کبالت دارد.
سر خودنویس هایی که از استیل کروم- نیکل مقاوم در برابر جوهر ساخته می شوند را گاهی اوقات با لایه نازکی از طلا می پوشانند، با این حال این کار مقاومت آنها را در برابر جوهر افزایش نمی دهد.
تکنولوژی مواد شیمیایی
آلیاژهای طلا - پلاتین دارای 70-50 % طلا هستند که می توان با مستحکم کردن آنها کاسه های روزنداری را ساخت که در تولید رشته های دست ساز مورد استفاده دارند. ساختار ریزدانه ( قطر آنها 120-25 میکرومتر است )آنها یک مزیت عالی در ساخت سوراخ های ریز مورد نیاز جهت این کار است.
گاهی اوقات آلیاژهای طلا را برای مهر، خاتم و دیسک برش، که در تماس با مواد خورنده قرار می گیرند بکار می برند. آلیاژ طلا- نقره- پالادیم (اسید پال)، 30% طلا و 30% پالادیوم دارد که در برابر اسیدهای معدنی قوی مقاوم است و به میزان چشمگیری از طلا ارزانتر است و همچنین مقاومت آن در دمای بالا بیشتر است.
آلیاژ طلایی که حاوی 10 درصد پلاتین است، در ساخت بوته های آزمایشگاهی تجزیه بکار می برند که نمونه آن تعیین خاکستر آرد و دیگر خوراک های فسفردار است. بر خلاف بوته های پلاتینی وقتی که آن را سرخ و گداخته می کنند، به کمک ترکیبات فسفردار در برابر خوردگی مقاوم است.
صنایع الکترونیکی :
هدایت الکتریکی بالا و مقاومت در برابر اکسیداسیون، خوردگی، تیرگی و لک شدگی، پایداری آن در خواص فیزیکی و شیمیایی استفاده وسیعی از آن را بیان میکند که لایههای نازک آبکاری شده در روی سطح، اتصالات الکتریکی را به خوبی اتصال مقاومت پائین مجهز میکند.
اسید کلروبیک در فیلم برداری برای ساخت تصویر نقره استفاده میشود. طلا منعکس کننده نور مرئی و مادون قرمز است و به عنوان یک پوشش حفاظتی در روی ماهوارههای مصنوعی استفاده میشود.
الکترونیک مدرن که در حدود 8/8 % مصرف طلا را به خود اختصاص می دهد، به فلزات گرانبهایی همچون طلا بویژه در زمینه پردازش اطلاعات، ارتباطات دور و الکترونیک فضا و نظامی نیاز دارد. طلا را در اجزاء فعالی ( مانند دیود، ترانزیستور، IC و حافظه های نیمه رساناها) مهندسی اتصال و بستن قطعات به یکدیگر (بسته بندی، مدارهای با پوشش ضخیم، تخته چاپ و دوشاخ) و به مقدار کمتری برای اجزاء منفعل (خازن و مقاومت) بکار می برند.
مزیت عمده طلا بخاطر مقاومت بالای آن در برابر هوازدگی، خوردگی و اکسید شدن و نیز هدایت بالای آن است که خواص اتصالی بسیار خوبی به آن میدهد. آبکاری با طلا را به کمک روش های الکتروشیمیایی انجام می دهند.
ایجاد پوشش های نازک طلا با آتش افشانی بر خمیرهای طلا دار که معمولاً بر روی سرامیک ها مالیده می شود، امکان پذیر است. طلا بسیار چکش خوار است، بگونه ای که می توان آن را بصورت سیم های اتصال بسیار نازک معمولاً به قطر حدود mm 25 درآورد. سیم های طلایی خالص را می توان براحتی به یکدیگر یا دیگر فلزات به کمک فشار یا ترکیب فشار و گرما لحیم کرد یا جوش داد. این اتصالات کوچک مقیاس را می توان براحتی با سرعت بالا بر مدارهای میکروالکترونیک انجام داد. روش های مدرن اتصال تراشه ها (چیپ) نیاز به bump هایی بر سطوح تماس بلورها دارند؛ این bump ها از طلا درست شده اند.
طلای مورد استفاده در الکترونیک، به استثنای لحیم طلا، در عمل طلای خالص با درجه خلوص 99/99% یا 999/99% است. بخش های بسیار اندکی از آن بدلایل اقتصادی از طلای توده ای (Massive) تشکیل می شود.
طلا بدلیل قیمت بالای آن، در الکترونیک به مقدار زیاد استفاده نمی شود. پوشش های طلا یا روکش های طلا را به کمک الکترود انجام می دهند که گاهی برای مشکلات پیش آمده در تماس های خاص مورد استفاده قرار می گیرند.
میزان مصرف جهانی طلا در صنایع الکترونیک در طی این دوره ( 1990 – 1994) از 5/216 تن در سال 1990 به 191 تن در سال1994 افزایش یافته است(جدول24).
جدول24- میزان کاربرد طلا در صنایع الکترونیک درجهان در سالهای1990-1994 ( تن).
دندان سازی :
طلا هم مانند نقره، میتواند یک ملقمه سختی با جیوه شکل دهد که برخی اوقات به عنوان پرکننده دندانها استفاده شود. مصارف دندانپزشکی 6/9 % طلا را به خود اختصاص می دهد. آلیاژهای طلا در پروتز دندان اهمیت زیادی دارند که برای بخش های صلب و محکم مانند پرکردن طلا، تاج، پل، دندانهای طلا، گیره و قالب های نگهدارنده دندان و مواد پایه فلزی برای سرامیک های دندان مورد استفاده اند. در حدود 2/2 % از طلای موجود در ساخت تاج دندان بکار می رود زیرا علاوه بر مقاومت در برابر خوردگی با همان نرخ رشد مینای دندان منبسط می شود.
این مواد باید در شرایط عادی دهان مقاوم بوده، رنگ مناسب و مقاومت های متفاوت داشته و کار کردن با آنها آسان باشد. امروزه تقریباً تمام آلیاژهای مورد استفاده، ترکیب کمپلکس و پیچیده ای دارند که درصد بالایی طلا، پالادیوم و پلاتین دارند. مزیت این آلیاژها عمدتاً در ساختار بسیار ریزدانه و همگن آنهاست.
میزان مصرف جهانی طلا در دندانپزشکی در طی این دوره ( 1990 – 1994) از 5/61 تن در سال 1990 به 4/63 تن در سال1993 افزایش یافته است(جدول25).
جدول25- میزان کاربرد طلا دردندانپزشکی در جهان در سالهای1990- 1993 ( تن).
روکش طلا
خواص صنعتی و تزئینی طلا را می توان با انواعی از مواد پایه ارزان قیمت مخلوط کرد که این کار با کمک یک لایه نازک طلا بر روی فلزات پایه، سرامیک ها، شیشه یا پلاستیک انجام می شود.
داروسازی و پزشکی :
Au198 به صورت کلوئید طلا همراه با ذراتی به ابعاد 5 تا 20 نانومتر به صورت تزریقی برای اندازه گیری جریان خون در اسکنینگ کبد در و بررسی کلی سیستم کبد، طحال و نخاع مورد استفاده قرار می گیرد.همچنین از ذرات طلای Au198 برای عکسبرداری مستقیم از بافت ها در رادیولوژی استفاده می شود. ایزوتوپ طلا Au198 با نیمه عمر 7/2 روز بیشتر در معالجه بیماریهایی مانند سرطان به کار میرود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 51 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید