لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2
نویسنده: علی طایفی
صرفنظر از داستان غمناک توسعه در ایران و هزینه ها ی انسانی و تاریخی بسیار و فایده های اندک ناموزونی و ناهمزمانی این الگوها و پیامبران دروغین آن در ایران در هر سه الگوی مسلط پیش گفته، سنجش و شناسایی رخساره های تیره و روشن جامعه ایران امروز با بهره گیری از شاخص های مورد نظر دربخش نخست این مقاله (1) می تواند راهنمای مناسبی باشد
برای گفتمان پیرامون آنچه که هست و آنچه که می تواند از یک منظر برای توسعه پایدار و درونزای جامعه ایران رهنمون گردد. دراین نوشتار بدون هیچ ترتیب و وزن گذاری بر اهمیت این شاخص ها علاوه بر شناسایی مفهومی و تعریف شاخص ها بر حسب مؤلفه های تعین بخش آن ، تلاش مختصری نیز می شود برای سنجش وضعیت این مؤلفه ها در جامعه کنونی ایران: الگو های جنسی الگوهای جنسی ازبعد سنتی مبتنی بر پدر تباری، مرد سالاری و تقلیل نقش و منزلت زنان در خانه داری، شوهر داری و فرزند زایی است. ازاین منظرساختار قدرت در خانواده و جامعه بر حول محور قدرت مردان در نقش پدر، عمو، برادر بزرگتر، رییس قوم یا قبیله، ریش سفید محل و یا ولی و والیان منطقه، یا شهر و جامعه می گردد. در این الگو سازی ها در فرایند اجتماعی شدن کودکان نقش مردان در بیرون از خانه بعنوان نان آور، سرپرست، مدیر، مدبر و مدافع خانواده تعریف شده و زنان نیز همواره در جایگاه دوم یا سوم اهمیت پیرو مدیریت و سیاستگزاری های مردان معرفی می شوند.
ازبعد مدرن این الگوهای جنسی در وضعیت پدرتباری و مردسالاری کاهنده و کارمزدبگیری زنان در بیرون از خانه تعریف می شود. به بیان دیگر دراین برهه زنان به چالش با نقشهای انتسابی و تحمیلی از سوی مردان مسلط بر خانواده و جامعه برخاسته و با افزایش آگاهی و مطالبات مدنی به برابر خواهی در همه سطوح اجتماعی و نقش پذیری در آن اهتمام می کنند. امروزه با وجود تغییرات بنیادی در نقش زنان لایه های شهری و تحصیلکرده ایران، بخش مسلط و غالب الگوهای جنسیتی در ایران مردخواهانه، پدرسالارانه و زن ستیزانه است. درتایید این وضعیت اشاره به نقش کمتر از 10 درصدی زنان دربازار کار و نقش اقتصادی آنان در بهره وری و تولید ارزش افزوده گواه موضوع است. می توان به اطمینان اذعان کرد که اگر بخش بزرگی از زنان خانه دار که در جرگه شاغلان محسوب نشده اند به فهرست بیکاران جامعه افزوده شود، بیش از 55 درصد نیروی انسانی فعال در فاصله سنی بین 15 تا 65 سال بیکار قلمداد خواهند شد!
جهت زمانی : شاخص رویکرد زمانی نیز نشان می دهد که در اجتماعات سنتی زمان حال همواره متصل به گذشته است. به معنای دیگر درجامعه ایران امروز خواه در فرهنگ رسمی در نظام اجتماعی و فرهنگی تولید شده توسط دستگاه حاکمه ونهاد های رسمی، خواه در بین اقشار بزرگی از نسل بزرگسال و میانسال، بسیاری از ارزشها، هنجارها، رهنمودها و تدابیر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از گذشته و گذشتگان به عاریت گرفته می شود. نوگریزی و پناه به الگو ها و ارزشهای کهن و دیرپای پدران و مادران، ذهن و اندیشه ایرانی سنتی، آماده خور و راحت طلب را از تقلا و تکاپوی بیهوده برای درانداختن طرح نو و زدودن زنگار نشسته بر سیمای دیرین و سالخورده اش باز می دارد. این خصیصه بویژه با باورداشتهای دینی آغشته به خرافات بیش از پیش بازتولید می گردد. ازسوی دیگراین شاخص در بعد مدرن گویای اتصال بلافصل زمان حال به آینده است. از این منظر بخش نوگرای جامعه ایران اعم از درحال گذار یا رهیده از چنبره تودرتوی سنت، الگوهای زیست و همزیستی خود را در کشاکش و رویارویی با انسان ها و پدیده های دیگر، ازگذشته برنمی گیرد. به بیان دیگر با نیم نگاهی به گذشته بسوی نوپردازی و نوسازی ارزشها و هنجارها شتافته و پارادایم های نوینی را می جوید. به بیان دیگر تقلای نسل نوجوان و جوان و اقشار تحصیلکرده ایرانی در این راهیابی در آینده، به دلیل فقدان زیر ساخت های آموزشی در متن جامعه، نه تنها بدون پشتوانه و پرنوسان است بلکه گاه از سوی بخش سنتی و رسمی نظام فرهنگی، تربیتی و آموزشی بعنوان نوعی لاابالی گری و یا هنجار شکنی تلقی می شود.
فناوری :شاخص فناوری درجامعه سنتی عمدتا پیشاصنعتی است و متکی برانرژی حیوانی و انسانی است. شواهد حاکی است که قریب 25 درصد اقتصاد کشور مبتنی بر کشاورزی است که بیش از 90 درصد اشتغال درآن شامل بهره برداران خصوصی است. این بخش نیز که عمدتا بهره برداران خانوادگی هستند با فناوری ابتدایی و با اتکا بر نیروی حیوانی و انسانی تولید می کنند. به همین دلیل نیز میزان بهره وری در بخش کشاورزی بسیار اندک است. با این وجود ده درصد بهره برداری کلان و صنعتی نیزعمدتا با فناوری نوین تر به تولید می پردازد. از سوی دیگر در 25 درصد دیگر اقتصاد کلان کشور که مبتنی بر صنعت است، شواهد حاکی است که قریب 50 درصد اشتغال در این بخش شامل کارگاه های زیر 10 نفر و قریب 80 درصد شامل کارگاه های زیر 20 نفر و در نهایت بیش از 90 درصد درکارگاه های زیر50 نفر مشغول به کار هستند. چنانکه توزیع اقتصادی فوق نشان می دهد در بخش بزرگی از 50 درصد کارگاههای صنعتی کشور، تولید متکی بر نیروی انسانی غیرماهر یا نیمه ماهر و پیشا صنعتی است. ازنظرشاخص های مدرنیزم نیز فناوری عمدتا صنعتی بوده و برپایه منابع پیشرفته و انرژیهای تجدید پذیرفعال است. ازاین منظر در خوش بینانه ترین وجه، بخش کشاورزی ایران با 20 تا 30درصد، بخش صنعت با حدود 30درصد به فناوری نوین مجهز است. همچنین در بخش خدمات نیز با توجه به پایین بودن سطح و فراگیری ارتباطات شامل صنعت مخابرات، راهها و ترافیک شهری و بین شهری، دسترسی به فناوری دیجیتالی از جمله اینترنت و طراحی سیستم خدمات رسانی مبتنی برآن، بخش عمده این بخش هنوز در سطح میانی و پایین فناوری های نوین قرار دارند. آموزش: دربعد سنتی آموزش رسمی منحصربه نخبگان و آقازاده ها است. درساختار سنتی به دلیل تمرکز قدرت در دستان گروه و اقشار ممتاز جامعه ازقبیل اصحاب دین، قدرت سیاسی و ثروت،علاوه بر سایر امکانات و فرصت های موچود، فرصتهای آموزشی نیز مختص این اقشار وفرزندان و بیتگان نسبی و نزدیپان آنان می باشد. صرفنظراز امکانات آموزشی، محتوای آموزشی نیز در بخش سنتی در راستای حفظ وضع موجود بوده و نگاهی گذشته گرا و دینی درآن مسلط می باشد. دراین ساختار علاوه بر انحصار طبقاتی نهاد آموزش به آقازاده های اقشار مذکور، زنان نیز هیج جایگاهی ندارند و مردان تنها برنامه ریز و بهره بردار آن محسوب می شوند. در بعد مدرن همه شمولی آموزش ابتدایی با نسبت رو به رشد گیرندگان آموزش پیشرفته وجه تمایز ساختار نوین با سنتی است. عمومیت یافتن دربرگیری آموزش عمومی، حضور زنان در بهره گیری از آن، شکل گیری آموزش عالی و تاسیس نهادهای دانشگاهی و پژوهشی برای خدمت رسانی به برنامه های توسعه ای جامعه است. علاوه براین تحول محتوایی آموزش نیز با فاصله گیری از آموزه های صرف دینی و گذشته گرا، جهت غیر دینی، علمی و آینده گرایی می یابد که با تحولات فناوری آموزش محتوای دیگرگونی می یابد. جامعه ایران امروز از بسیاری زا این ویژگی های سنتی فاصله گرفته است و براثر تحولات باز مانده از دوران نوگرایی عصز پهلوی ها با وجودیکه زنان نقش روزافزونی در بهره گیری از آموزش بدست آورده اند هنوز به دلیل تسلط اندیشه دینی و ایدئولوژیک در ساختار قدرت و نهاد های رسمی آن از جمله آموزش، محتوای آموزش عمدتا در تلاش برای بازآفرینی همان آموزه های دینی، گذشته گرا و ایستا است. این ویژگی درکنار توسعه نهاد های مدرن آموزشی از قبیل دانشگاه ها و موسسات پژوهشی و توسعه نهاد بروکراسی مدرن دستگاه دولتی ونیاز روزافزون آن به دستیابی به دانش نوین در مدیریت و پیشبرد برنامه ها و اهداف توسعه کشور با تناقض های ساختاری روبروست. ژیامدهای این تناقض چالش های مضاعفی است که بخشی از قوای صاحبان دانش را مصروف زدودن سایه و حضور سنگین فضاهای ارزشی و ایدئولوژیک در نهاد های آموزشی می گردد. از سوی دیگر شواهد آماری حاکی است هنوز بطور متوسط یکسوم از افراد واجد شرایط تحصیل درآموزش ابتدایی از فضاهای آموزشی محروم بوده و قریب بیش از 3 و نیم میلیون نفر بیرون از چتر پوششی آن قرار دارند. همچنین در طول سالهای ژس از انقلاب تعداد مراکز اموزش دینی درکنار کتابخانه ها روبه افزایش چشمگیری نهاده است. مشارکت زنان نیز خواه در دوره آموزش عمومی و خواه آموزش عالی از مشارکت مردان بیشتر بوده و درنهایت بر ژایه آمارهای موجود نقش زنان در بازار کار فقط نزدیک 10درصد از کل نیروی انسانی است. بهداشت: در جامعه سنتی به دلیل امکانات بهداشتی ودرمانی اندک و غیر فراگیر، نرخ زاد و ولد و مرگ و میر بالا می باشد و امید به زندگی کوتاه بوده و انواع بیماری های واگیر دار و کشنده عمومیت می یابد. عمده دلیل این امر نیز علاوه بر کمبود امکانات، ناشی از باور به تقدیر گرایی و سپردن همه امور به نیروهای متافیزیکی و لذا پرهیز از رویارویی با مصائب و بیماری ها است. فقدان اندیشه پیشگیری از زاد وولد، فقر فراگیر و سوء بهداشتی، غذایی و درمانی همه باهم دست بدست می دهند تا انسان گونه سنتی را با کمیت و سرعت زیاد تولید و با همان سرعت و کمیت نیز از عرصه حیات و سلامت دور سازند. برخلاف این درجامعه مدرن، به دلیل غلبه اندیشه و فناوری های دخالت در امور طبیعی و تلاش برای چاره جویی مصائب اجتماعی و طبیعی، نرخ باروری و مرگ و میر هردو بشدت کاهش می یابد و امید به زندگی بیشتر می گردد. خوشبختانه به دلیل توسعه و ورود نهادهای آموزشی پزشکی وفناوری مرتبط با آن در کنار آموزه ای علمی در ایران امروز شواهد نشان از افزایش نسبی امید به زندگی، کاهش نزخ مرگ ومیر کودکان زیر یکسال، کاهش شیوع بیماری های واگیر دار و افزایش دسترسی نسبی به امکانات بهداشتی و درمانی به چشم می خورد. با این وصف هنوز جالش های مهمی در بخش هداشت و درمان وجود دارد که برخی ازآنها عبارتند از: عدم دسترسی فراگیر به فناوری های مدرن بهداشتی و درمانی هزینه های سنگین درمان بویژه برای اقسار فقیر جامعه، وجود نرخ نسبتا بالای زاد و ولد دربخش سنتی و روستایی و حاشیه نشینان شهری و فقر و بدنبال آن افت بهداشت، تغذیه مناسب و شیوع بیماری های سخت درمان، درکنار مرک ومیر های ناشی از فقدان امنیت اجتماعی و آلودگی هوا و .. نظیر سکته های قلبی و مغزی درشهرها، فقدان آموزش های مناسب جنسی و لذا شیوع بیماری های جنسی و جسمی ناشی ازآن و ... .
الگوهای اقامت و تحرک جغرافیایی: الگوی زیست جمعیت در دوره سنتی بصورت کم دامنه، با جمعیت اندک و پراکنده در روستاها و شهر های کوچک می باشد. همچنین تحرک جغرافیایی نیز عمدتا محدود در بین روستاها و ییلاق و قشلاق های فصلی است که برگرفته از غلبه ساختار زیست عشایری و گوچ نشینی است. در این ساختار می توان شاهد بود که بسیاری از افراد در طول دوره حیات خود ازروستای خود قدم به بیرون نگذاشته و مبتنی بر جامعه سنتی و به تعبیر تونیس جامعه شناس المانی در گمیانشافت یا اجتماعات ارگانیک زندگی می کند. برخلاف این، در دوره مدرن الگوی اقامت بصورت بزرگ دامنه با جمعیت بسیار و متمرکز در شهرها تعریف می شود. ساختار یکجانشینی و تلاش برای انتقال و دست اندازی بر طبیعت، سبب می شود انسان مدرن بدنبال طبیعت راهی کوه ودشت نگردیده و با بهره گیری از دانش و فناوریهای مدرن به بهره گیری از منابع طبیعی از یکسو و تولید محصولات کارخانه ای از سوی دیگر، از وابستگی به زمین رهایی یابد. این امکان، توان جابجایی را نیز برای او فراهم می سازد و لذا دامنه تحرک جغرافیایی از روستا به شهرهای بزرگ و از کشوری به کشور دیگر توسعه می یابد. ظهور و ورود فناوری های ترانزیت کالا و انسان خواه زمینی، هوایی و دریایی زمینه ساز این هجرت بزرگ انسانی را فراهم می آورد. چنین جابجایی هایی می تواند سبب انتقال دانش نوین و تحول معرفتی نیز گردد که اثارش را در زمینه های دیگر نوگرایی می توان شاهد بود. ایران امروز به دلیل سرعت بیشتر تحولات فنی و زیربنایی وانتقال آسان تر آن به جامعه از بیش از نیم قرن اخیر به اینسو دارای تحولات چشمگیری است. بگونه ای که حدود 68 درصد جمعیت شهرنشین بوده وفقط یک دهم جامعه بصورت کوچ نشینی زندگی می کنند. حتی لایه هایی از جمعیت بخش روستایی نیز از امکانات نسبی دسترسی به فناوری های ارتباطی، زیربنایی و اطلاع رسانی برخوردارند. ازاینرو علاوه بر چالش های روزافزون مهاجرت از روستا به شهرها و تحمیل سیمای فقر در فضاهای شهری و بروز خیل وسیع حاشیه نشینان شهری، سیل مهاجرت به خارج از کشور نیز تشدید یافته است و علاوه بر خروج سالانه قریب 200 هزار نفر از کشور بعنوان سرمایه های انسانی، سرمایه های مالی نیز با نرخی در حدود سالانه 3 میلیارد دلاراز کشور خارج می شوند.
منابع:
1. ازچهارده قرن تضاد تا چهارده دهه: تضاد نواندیشی و نوگرایی2. الگوهای سنت ومدرنیزم: میانه روها متحد شوید!3. تحلیل دولت در نظام های دمکراتیک4. Sociology: A global introduction, J. Macionis & K. Plummer, pearson pub., 2005
تحقیق درباره ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2