دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
بررسی عوامل موثر در کنترل استراتژیک شرکتهای مهندسی، تامین کالا، نصب1.1 مقدمه
کنترل استراتژیک چیست؟ آیا کنترل استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک ارتباط دارد یا بخشی از آن است ؟ آیا کنترل استراتژیک به مدیریت استراتژیک وابسته است؟ اینگونه سئوالات به طور معمول میتواند در بدو امر و هنگام مواجهه با عبارت "کنترل استراتژیک " در ذهن شنونده نقش ببندد. شاید هم وجود کلمه "استراتژیک" یا به عبارت دیگر "استراتژی" در عبارت " کنترل استراتژیک" فکر را به سمت برنامه ریزی استراتژیک متمایل نماید. ذکر این مطلب لازم است که کنترل استراتژیک دارای مفهوم مستقلی است . به بیان ساده کنترل استراتژیک ، کنترل مفهومی و/ یا ذهنی تمامی عناصر سازمانی در نگرش فرآیندی به مدیریت است. بنابراین میتوان هریک از عناصر سازمان شامل : ماموریت (اهداف) و استراتژی ها ، تکنولوژی ، ساختار ، نیروی انسانی ( لـی وت) محیط (اسکات و بلو ) ، فرهنگ، محصولات (دفت ) را به صورت استراتژیک کنترل کرد. به عنوان مثال میتوان کنترل اسراتژیک اهداف سازمان را مد نظر قرار داد. اگرچه در دیدگاه اولیه کنترل استراتژیک وقتی مفهوم پیدا میکند که اجرای استراتژی مد نظر باشد و استدلال میشود که در غیر اینصورت عملا” انجام کنترل معنی ندارد، اما همانطور که در فصل دوم بحث خواهد شد، این امر الزامی نیست. به دیگر سخن کنترل استراتژیک بدون داشتن یک استراتژی مدون قابل انجام است. به عبارت دیگر کنترل استراتژیک فقط برای تغییر و اصلاح استراتژی بکار نمیاید.
در جهان امروز بحث پیرامون استراتژی عملا” در مرکز توجه بسیاری از شرکت ها قرار دارد. اما به نظر میرسد که این مقوله مدیریتی در کشور ما در حد تهیه گزارشات توجیهی باقی مانده و نشانی از کپی برداری از روشهای مدیریتی روز، در کشور های توسعه یافته تلقی میشود، اما باید اذعان کرد که ظاهرا” در کشور های غربی که بانی استفاده از این مقولات در مدیریت استراتژیک هستند، وضع بهتری وجود ندارد! شاید دلیل اصلی این امرتغییرات شگرفی است که در دنیای پیرامون هر سازمانی در حال رخ دادن است. به عبارت دیگر در شرایطی که محیط پیرامون سازمانها در حال تغییر است، خود سازمانها نیز نیاز به این تغییرات را احساس میکنند. نکته قابل ذکر در مورد سازمانهای داخلی، شکوه و شکایت از تغییرات پیرامونی نظیر قوانین (به عنوان مثال قوانین گمرکی) در طول یک بازه زمانی کوتاه مانند یک سال است . اما واقعیت این است که در جهان توسعه یافته، تغییرات به مراتب بیشتر و فاحش تر است!
حتی اگر فرض کنیم که یک سازمان در یک محیط با ثبات قرارگرفته باشد، همین سازمان نیز نیاز به انتخاب گزینه های مختلف موجود در یک فاصله زمان کوتاه را پیدا میکند. این گزینها میتواند در رابطه با تغییر هریک از عناصر سازمان شامل : ماموریت (اهداف) و استراتژی ها ، تکنولوژی ، ساختار ، نیروی انسانی، محیط ، فرهنگ ، محصولات و سایر عناصر باشد . بدیهی است که همه انتخابها در جهت تغییرات مثبت نیست و سازمانها با انجام یک انتخاب خاص، جهتی را انتخاب مینمایند که آنها را به سمت موفقیت رهنمون نموده و گاهی آنها را از نابودی نجات داده و گاهی نیز به آنها امکان ادامه حیات میدهد. همانطور که یک انتخاب نادرست میتواند شرکتها را به ورطه نابودی سوق دهد. در اینجا سئوال دیگری پیش میاید : آیا "کنترل استراتژیک" میتواند شرکتها را در انتخاب درست یاری نماید؟ در این پایان نامه بدوا" سعی شد تا با مطالعه متون و ادبیات موجود، ضمن ار ائه تعریف قابل قبولی از "کنترل استراتژیک" ، مدلی نیز از میان مدلهای موجود انتخاب و مطالعه موردی در رابطه با طیف خاصی از شرکتها انجام گردد. الهام اصلی این پایان نامه از مدل کوئین گرفته شده است.
انتخاب شرکت های مهندسی ، ساخت و نصب که در زمینه پتروشیمی کشور فعالیت مینمایند نیز به علت آشنایی اینجانب با این شرکت ها از یک طرف و به دلیل آن که این شرکت ها خود مولود یک استراتژی جدید در کشور هستند : یعنی "استراتژی ساخت داخل یا بکارگیری حداکثر از توان مهندسی و ساخت داخل کشور" . سالهای اخیر و به طور دقیقتر دوران پس از پایان جنگ تحمیلی یا "دوران سازندگی" زمان تولد این شرکت ها بود. وجود منابع سرشار گاز طبیعی در منطقه پارس جنوبی و تصمیم دولت وقت به ایجاد ارزش افزوده از این نعمت خداوندی باعث ایجاد و تقویت این شرکت ها گردید.به نحوی که این شرکت ها در طول چند سال، از شرکتهای کوچک با 40 تا 50 نفر نیروی کار به شرکتهایی با ابعاد و اندازه های بزرگ و 700 تا 800 نفر پرسنل و میلیونها و گاهی میلیارها دلار پروژه در دست تبدیل شدند...
اما این روزها که بیشتر پروژه های پتروشیمی در حال پایان و رسیدن به بهره برداری است و نرخ تعریف پروژه های جدید کاهش یافته است و از طرف دیگر اقتصادی بودن این طرحها بیشتر از قبل زیر ذره بین و بررسی مجدد قرار دارد، تکلیف این توان انباشته مهندسی چه خواهد شد؟ نحوه کنترل (استراتژیک) این شرکت ها چگونه است و چگونه باید استراتژی قبلی “ساخت داخل” مورد کنترل و ارزیابی مجدد قرار گیرد؟
امیدوارم که استفاده کنندگان از این تحقیق بتوانند از مطالب ذکر شده در آن استفاده مناسبی ببرند، زیرا در حالت کلی تر این تحقیق سعی دارد تا چالش هر روزه شرکت ها جهت سعی در استفاده از امکانات بالقوه روزمره را مورد بررسی قرار دهد.
1.2 موضوع تحقیق
در کشور ما که کار "برنامه ریزی استراتژیک" در فاز شکل گیری است . بسیاری از سازمانها، حتی اقدامات اولیه و مقدماتی را برای برنامه ریزی استراتژیک انجام نداده اند، اما با اینحال سیر صعودی و پیشرفت را طی مینمایند.
با توجه به این نکته و مطالب ذکر شده در مقدمه، این سئوال اساسی مطرح شده را مجددا" ذکر مینمایم:
چگونه شرکت های موفق ایرانی میتوانند وارد مباحثی مانند "کنترل استراتژیک" شوند و آیا به گونه ای غیر مدون یا به صورت ناخودآگاه "کنترل استراتژیک" در آنها انجام میشود؟ و اگر "کنترل استراتژیک" در آنها انجام میشود ، این فرآیند کنترلی از چه عواملی متاثر میگردد؟ و در حالت خاص ، عوامل موثر در "کنترل استراتژیک" شرکت های EPC فعال در صنعت پتروشیمی، کدامند؟
1.3 چارچوب نظری تحقیق
چارچوب نظری این تحقیق براساس تعریفها و برداشتهای محققین مختلف از کنترل استراتژیک استوار شده است . عمدترین مباحث مطرح شده را میتوان موارد زیر دانست :
• کنترل تدریجی
• کنترل بنیادی
و از طرف دیگر :
• کنترل رسمی
• کنترل غیر رسمی
تعاریف مربطه به انواع کنترل در بخش 2 ذکر گردیده است.
1.4 پیشینه تحقیق
این مساله که چه عواملی در کنترل استراتژیک موسسات تاثیر دارند و این که چگونه می توان این عوامل را تعیین کرد مساله ای است که در سالهای اخیر بیشتر به آن پرداخته شده است.
در میان محققین تحقیقات ، لورنژ و همکاران (1986) و کوئین ( 1993) به عنوان مهمترین منابع مدون و قابل استناد مطرح میباشد.
در بررسی های به عمل آمده تحقیقات داخل کشور، نیز از این امر مستثنی نبوده و تنها یک تز دکتری در زمینه که تا حدودی مرتبط با این مطلب یافت شد.
1.5 اهمیت و ضرورت تحقیق
چرا اجرای استراتژی و نهایتا” کنترل آن میتواند موضوع یک تحقیق دانشگاهی باشد و چرا جامعه آماری از شرکت های مهندسی ، ساخت و نصب (EPC) برای این مطالعه انتخاب شده اند؟
پاسخ به سئوال نخست را میتوان وجود نیاز ذاتی شرکت ها برای پویایی و استمرار دانست و به عبارت دیگر کنترل استراتژیک میتوان ابزاری در جهت نیل به یکی از وظایف اصلی مدیریت یعنی کنترل دانست ثانیا: محققینی که در زمینه استراتژی فعالیت مینمایند در زمینه پیاده سازی استراتژی کمتر فعالیت نموده اند و بیشتر توجه خود را به برنامه ریزی معطوف کرده اند.
همانطور که ذکر گردید انتخاب شرکت های مهندسی ، ساخت و نصب (EPC) که در زمینه پتروشیمی کشور فعالیت مینمایند، درک چگونگی مواجهه آنها با چالش جدیدی است که این روزها خواهی و نخواهی با آن روبرو خواهند شد و درک نحوه مقابله با این چالشها است. همانطور که قبلا" هم ذکر شد، این روزها که بیشتر پروژه های پتروشیمی در حال پایان رسیدن و شروع بهره برداری است و نرخ تعریف پروژه های جدید کاهش یافته است و ازیک طرف اقتصادی بودن این طرحها بیشتر از قبل زیر ذره بین و بررسی مجدد قرار دارد و از طرف دیگر دولت جدید بر سر کار آمده اسـت ، تکلیف این توان انباشته مهندسی چه خواهد شد؟ انتخاب استراتژیک این شرکت ها کدام است و چگونه باید استراتژی قبلی "ساخت داخل" مورد کنترل و ارزیابی مجدد قرار گیرد؟
1.6 اهداف تحقیق
هدف اصلی از انجام این تحقیق تعیین عوامل تاثیرگذار بر کنترل استراتژیک در شرکت های مجری پروژه های EPC صنعت پتروشیمی و درک اهمیت نسبی آنها است تا از این طریق بتوان درک بهتری از نحوه کنترل استراتژیک شرکت های مشاور / پیمانکار فعال در این زمینه پیدا کرد.
در کنار هدف اصلی فوق الذکر یک هدف فرعی نیز وجود دارد که میتوان آنرا مطالعه نحوه تصمیم گیری مدیران موفق در شرکت های مجری پروژه های EPC در صنعت پتروشیمی ذکر کرد.
1.7 مدل تحلیلی تحقیق
با توجه به آن که حوزه تحقیق در این پایان نامه کار شناسی ارشد میبایست بر اساس تحقیقات و مدلهای موجود انجام گردد، بنابراین مدل پیشنهادی نیز بر اساس همین مدلها طراحی شدکه تلفیقی از نظرات مینتزبرگ و مدلهای لورنژ و کوئین است.
1.8 پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی در رابطه با شرکتهای EPC عبارت است از:
• عوامل تاثیر گذار بر کنترل استراتژیک شرکت های مجری پروژه های EPC در صنعت پتروشیمی کدامند؟
پرسش های فرعی این تحقیق نیز عبارتند از :
• میزان اهمیت نسبی عوامل موثر در کنترل استراتژیک شرکت های EPC چگونه است؟
• همبستگی عوامل پر اهمیت در کنترل استراتژیک شرکت های EPC چگونه است؟
1.9 قلمرو تحقیق
قلمرو موضوعی : شرکت های EPC فعال در صنعت پتروشیمی کشور که از این میان شرکت های مطرح با تعداد مراجع بیشتر مد نظر قرار گرفت.
قلمرو مکانی : قلمرو جغرافیائی تحقیق، شرکت EPC با دفاتر مرکزی در کشور جمهوری اسلامی ایران و در محدوده جغرافیایی شهر تهران لحاظ گردیده است. پروژه های این شرکت ها عموما" در تهران قرار ندارد.
قلمرو زمانی : محدوده زمانی انجام پژوهش از اواسط سال 1383 تا پایان دی ماه 1384 بوده است..
1.10 روش نمونه گیری
بدلیل کم بودن تعداد شرکت هایEPC بزرگ در کشور( شرکتهای مطرح 5 عدد هستندکه شرح مختصری از فعالیت آنها در بخش 2.20 آمده است) ،روش نمونه گیری انجام شده در این پژوهش، تمام شماری بوده است.
1.11 ابزار گردآوری داده ها
• بررسی اسناد و مدارک :مطالعه کتابخانه ای و جستجو در اینترنتی جهت منابع خارجی
• جزوه آماده شده توسط دانشجویان درس کنترل استراتژیک آقای دکتر سید محمد اعرابی در دانشگاه علامه طباطبایی
• پرسشنامه تکمیل شده در حین مصاحبه
روش انجام کار بدین صورت بوده است که در ابتدا مطالعات کتابخانه ای در این زمینه انجام یافته و پس از انتخاب مدل، به تعیین عوامل مؤثر در کنترل استراتژیک اقدام شد.
پس از تهیه پرسشنامه اولیه با الگوگیری از پرسشنامه طراحی شده توسط موسسه آشریج ، روائی و پایائی آن با استفاده از آزمونهای آماری مورد بررسی و تایید قرار گرفت، که در فصل سوم ذکر گردیده است.
1.12 روش تجزیه و تحلیل داده ها
در این تحقیق به منظور تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از روش های آزمون احتمال و امتیاز دهی متغیر استفاده شده است.
1.13 محدودیتهای تحقیق
در رابطه با موضوع "کنترل استراتژیک " میبایست به محدودیتهای زیر اشاره کرد:
کتابها و مقالات اندک :
کنترل استراتژیک یک مفهوم در حال تکامل است که میزان مقالات و کتب چاپ شده در این رابطه اندک است ( در مقایسه با کتب منتشره در رابطه با برنامه ریزی استراتژیک)
عدم تطابق مفاهیم کنترلی معمول با مفهوم کنترل استراتژیک:
مدلهای کنترل معمول و متداول، بر تکامل فرآیندها از طریق حلقه با طبیعت ”باز خورد“ تاکید دارند. در حالیکه اطلاعات حاصل از طریق باز خورد به فرآیند کنترل استراتژیک، بیش از اندازه کند بوده و در بیشتر مواقع به علت تغییرات محیطی اصولا" نادرست است. از طرف دیگر، اطلاعات حاصل از طریق باز خورد توجه خاص و شاید بیمورد به اجزای جدا از هم فرآیندِ مدیریت استراتژیک دارند.
ماهیت:
تکامل و کنترل استراتژی میبایست یک فرآیند پویا ، بازدارنده و دائمی باشد.
شاید به همین دلیل باشد که مینتزبرگ، آلست راند و لامپل (1998) چنین اظهار نظر کرده اند:
• "We are all like the blind men and the strategy process is our elephant", “Everyone has seized some part or other of the animal and ignored the rest. Consultants have generally gone for the tusks, while academics have preferred to take photo safaris, reducing the animal to a static two dimensions. As a consequence, managers have been encouraged to embrace one narrow perspective or another, like the glories of planning or the wonders of core competences. Unfortunately, the process will only work for them when they deal with the entire beast, as a living organism".
همانطور که مولانا(604-672 ه ق) در مثنوی معنوی میگوید:
1.14 واژه های کلیدی تحقیق
در این تحقیق دو واژه کلیدی وجود دارد : کنترل و استراتژیک. بررسی معانی مختلف و برداشتهای مختلف از این دو واژه در بخش دوم به تفصیل ذکر شده است.
فصل دوم
مبانی نظری تحقیق
2 فصل دوم : مبانی نظری تحقیق
2.1 مقدمه :کنترل استراتژیک دارای مفهومی مستقل است
ابتدا لازم است این تحقیق را با تعریفی از کنترل استراتژیک آغاز نماییم. به همین دلیل ، از مفاهیم پایه مدیریت آغاز مینماییم تا معین شود که کنترل استراتژیک الزاما" به مقوله برنامه ریزی استراتژیک ارتباط ندارد. بلکه کنترل استراتژیک یک مفهوم وسیعتر از کنترل استراتژی ، کنترل برنامه ریزی استراتژیک و کنترل اجرای استراتژی است.
2.2 کنترل استراتژیک و رابطه آن با تئوریهای مدیریت
نکته قابل طرح دیگر تفاوت بین نگرش استراتژیک با سایر موضوعات مرتبط با برنامه ریزی استراتژیک است، که در اینجا به آن اشاره میشود.
2.3 معرفی نگرش استراتژیک
همانطور که میدانیم روش های مختلفی برای دسته بندی تئوریهای مدیریت (سازمان) وجود دارد . از جمله این روشها ، دسته بندی بر اساس نگرش های مختلف می باشد که فرد لوتانز (1973)به آن اشاره کرده است . اگرچه این دسته بندی به اوایل دهه 70 باز میگردد ولی جامعیت آن، تا حدود زیادی ما را در رسیدن به یک تعریف جامع از کنترل استراتژیک یاری میدهد :
• نگرش فرآیندی به مدیریت
• نگرش روابط انسانی به مدیریت
• نگرش علمی (کمی) به مدیریت
• نگرش سیستمی به مدیریت
• نگرش اقتضایی به مدیریت
• نگرش استراتژیک به مدیریت
2.3.1 نگرش فرآیندی به مدیریت
گیبسون (2003) سه وظیفه اصلی مدیریت را برنامه ریزی ،اجرا و کنترل می داند. محصول چنین نگرشی ، مهارت های ادراکی مدیر است . موضوع کنترل میتواند، جزئی از این نگرش باشد .
2.3.2 نگرش روابط انسانی به مدیریت
این نگرش مربوط به تنظیم روابط بین انسانها است و سازمان را به عنوان مجموعه ای از انسانها تلقی می نماید . در عمل ، این نگرش به شیوه های رهبری می پردازد. محصول چنین نگرشی ، مهارت های انسانی مدیر می باشد .
2.3.3 نگرش علمی (کمی) به مدیریت
این نگرش به روش انجام امور سازمان یا به مجموعه ای از فعالیت های مختلف می پردازد. فعالیت هایی نظیر بازاریابی ، تولید ، مالی ، تحقیق و توسعه از جمله این فعالیت ها می باشند . محصول چنین نگرشی ، مهارت های فنی مدیر است .
2.3.4 نگرش سیستمی به مدیریت
تئوری عمومی سیستم ها در اواسط قرن بیستم توسط برتالانفی ارائه شد، این نگرش نیز به دنیای علم ارائه شد . بر اساس این نگرش عمومی ، می توان رویکردی جامعی به علوم مختلف داشت . این نگرش در علم مدیریت در واقع با رویکردی جامع به سه نگرش قبلی می پردازد . به نوعی می توان گفت که محصول چنین نگرشی، مهارت های سیستمی مدیر می باشد .
2.3.5 نگرش اقتضایی به مدیریت
این نگرش نیز مانند نگرش سیستمی ، پدیده جدیدی را به علم مدیریت اضافه نکرد بلکه بر پایه آن ، می توان بر اساس شرایط و موقعیت های مختلف و با آگاهی از تئوریهای متفاوت ،تئوری مناسبی را تشخیص داد . در واقع این نگرش ، در حیطه مصلحت و روابط بین علم و عمل می باشد . مهارتهای اقتضایی کسی بالا است که :
• تمامی مهارت های قبلی را داشته باشد
• خوب بتواند شرایط را درک کند
• بر اساس آن شرایط ، تئوری مناسب را تشخیص دهد .
2.3.6 نگرش استراتژیک به مدیریت
آیا نگرش استراتژیک ، یک نگرشی جدید در حیطه تئوریهای مدیریت است؟ به نظر می رسد که بر خلاف ادبیات حاکم بر تئوریهای مدیریت و مدیران که بعضا این نگرش را همان نگرش سیستمی یا فرآیندی می دانند، این نگرش، رویکرد جدید و تعمیم پذیر است که موضوعات را در دو سطح عینی و ذهنی طبقه بندی مینماید . این امر در نگرش های قبلی واضح و روشن نبود . در واقع، هدف از چنین نگرشی توجه به موضوعات پیرامونی در سطح مفهومی و ذهنی است.
به همین دلیل در ادبیات مدیریت بین مقولات استراتژیک و عملیاتی تفکیک قائل میشوند : مانند سطح ( کلان یا خرد)، زمان (بلند مدت یا کوتاه مدت)، اهمیت (با اهمیت و بی اهمیت)، سلسله مراتب سازمانی ( سطح بالای یا پائین سازمانی ). به نظر می رسد که ملاک "عینی - ذهنی" می تواند ملاک مناسبی برای تمایز نگرش های عملیات از استراتژیک محسوب گردد. در ادامه نکاتی در اینباره ذکر میگردد .
2.3.7 مقایسه نگرشها و ارتباط آن با کنترل استراتژیک
مقایسه نگرشهای فوق و تفاوتهای آنها نیز لازم به نظر میرسد:
سه نگرش اول در واقع مختص علم مدیریت است، در حالیکه سه نگرش بعدی، نگرشهای عامی هستند که در تمامی علوم (کاربردی) قابل استفاده هستند .
سه نگرش اول به جنبه علمی مدیریت و سه نگرش آخر به جنبه های هنری مدیریت (و یا هر علم دیگری) مربوط می باشند .
این شش نگرش می توانند با هم ترکیب گردند . بعنوان مثال می توان به مدیریت استراتژیک فرآیندی، مدیریت استراتژیک تکنولوژی ، مدیریت استراتژیک منابع انسانی ، مدیریت استراتژیک تولید ، مدیریت استراتژیک بازاریابی اشاره کرد . مدیریت استراتژیک فرآیندی ، از تلفیق دو نگرش فرآیندی و استراتژیک حاصل می آید .
در جدول زیر خلاصه مطالب ذکر شده فوق گنجانده شده است .
جدول 1-2 مقایسه نگرشها و ارتباط آن با کنترل استراتژیک
محصول نگرش توجه به نوع نگرش
مهارتهای ادراکی برنامه ریزی ، اجرا، کنترل فرآیندی
مهارتهای انسانی رهبری و انسانها به عنوان عوامل اصلی تشکیل سازمانها روابط انسانی
مهارتهای فنی روش انجام کار ها (بازاریابی، تولید ، مالی ... علمی (کمی)
مهارتهای سیستمی نگرش جامع به سه نگرش قبلی سیستمی
داشتن همه مهارتهای قبلی ، درک شرایط، انتخاب مناسب انتخاب تئوری مناسب بر اساس موقعیت یا مصلحت بین علم و عمل اقتضایی
توجه به موضوعات پیرامونی در سطح مفهومی و ذهنی بررسی موضوعات در دو سطح ذهنی و واقعی استراتژیک
بنابراین می توان گفت که کنترل استراتژیک ، در واقع تلفیقی از نگرش فرآیندی (کنترل ، به عنوان بخشی از فرآیند) و نگرش استراتژیک می باشد .
2.4 تعریف مفهومی (پایه) برای کنترل استراتژیک
از مطالب ذکر شده چنین نتیجه گیری میشود که :
کنترل استراتژیک ، کنترل مفهومی و/ یا ذهنی تمامی عناصر سازمانی در نگرش فرآیندی به مدیریت است
2.5 عناصر تشکیل دهنده سازمان در نگرش فرآیندی و ارتباط آن با کنترل استراتژیک
همانطور که می دانیم که ، عناصر سازمان ( عناصرتغییرسازمانی ) شامل : ماموریت (اهداف) و استراتژی ها ، تکنولوژی ، ساختار ، نیروی انسانی ( لـی وت) محیط (اسکات و بلو ) ، فرهنگ ، محصولات (دفت ) و سایر عناصر می باشد .
شکل 1-2 اجزا سازمان
الماس لی وت : چار چوبی برای مطالعه سازمان ماخذ " لی وت" 1965 ص 1145
پس با تلفیق دو نگرش فرآیندی و استراتژیک می توان کنترل استراتژیک را در تمامی این عناصر جاری دانست مانند کنترل استراتژیک اهداف ( اهداف عمومی ، ماموریت ، اثربخشی) ، کنترل استراتژیک استراتژی ( که شامل کنترل اجزا قلمرو ، توانمندی ویژه ، مزیت رقابتی و هم افزایی میباشد؛ هوفر و شندل (1978ص 281) ، کنترل استراتژیک محیط ، تکنولوژی ، ساختار ، نیروی انسانی ، فرهنگ و کنترل استراتژیک محصولات.
شکل 2-2 کنترل استراتژیک و تلفیق آن با اجزا سازمان
شکل 4-2 کنترل استراتژیک عناصر سازمانی
کنترل استراتژیک عناصر سازمانی اهداف اهداف عام افزایش بهره ور ی
خلاقیت
کیفیت زندگی
ماموریت
اهداف خاص
تکنولوژی
ساختار
نیروی انسانی
محیط
فرهنگ
محصولات
2.6 تعریف سیستم کنترل استراتژیک
مطابق تعریف فرهنگ لغت وبستر ، کنترل ؛ اعمال کنترل یا آزمایش کردن یا بررسی به کار گیری یک استاندارد مقایسه ای را شامل می شود(186 ، 2000). کنترل استراتژیک از این منظر به مفهوم آزمون یا بررسی و هنرهای عمومی مدیر است. با این وجود این تعریف و در عمل، مفهوم کنترل استراتژیک نامفهوم تر میشود!
ابهام هنگامی بوجود می آید که هدف ارائه یک تعریف مستقیم و تبدیل آن به اصطلاحات (واژه های) اجرایی در یک سازمان واقعی باشد. سیستم کنترل استراتژیک ، سیستمی است که حامی مدیران در ارزیابی رابطه استراتژی سازمان با پیشرفت آن برای اجرای اهداف خویش بوده و هنگام بروز اختلاف برای زمینه هایی که نیازمند توجه است از مدیران حمایت می کند . به عبارت دیگر کنترل استراتژیک در واقع کنترل برنامه استراتژیک می باشد (لورانژ و همکاران-1986). چندلر که برای اولین بار واژه استراتژی را بکار برد، خود آن را به این صورت تعریف کرد: «استراتژی به معنای تعیین هدفهای بلند مدت یک سازمان و گزینش مجموعه اقدامات و تخصیص منابع لازم برایدستیابی به این هدفهاست»( 1962)
در این قسمت ضمن ذکرمطالبی در رابطه با استراتژی و کنترل ، انواع آنها را نیز تعریف مینماییم. زیرا این تعاریف میتواند در تقسیم بندی مینتزبرگ در رابطه با انواع استراتژی که بعدا" به آن میپردازیم مفید واقع شود.
2.7 استراتژی چیست ؟
استراتژی مانند آن فیل سفیدی است که عده ای دست بر آن میکشیدند. هر کس به اندازه تصورش تعریفی را آن میکرد. یکی آن را دیواری عظیم میدانست و دیگری با دست زدن به دم آن، فیل را به مار تشبیه میکرد(مینتزبرگ و همکاران، 2003).
برای درک درست از اجرای یک استراتژی میبایست بدوا” درک صحیح از استراتژی پیدا کرد . استراتژی، مفهومی است که از حوزه مدیریت نظامی یا به عبارت دیگر هنر جنگ سرچشمه گرفته است و اولین آثار مکتوب در این زمینه به حدود 2500 سال پیش باز میگردد . ولی سابقه کاربرد این مفهوم در حوزه مدیریت و بازرگانی به دهه پنجاه میلادی و در حقیقت به زمانی باز میگردد که نظریه پردازان سیستمهای طبیعی ،عامل محیط را در مطالعه سازمانها وارد ساختند . اما واژه استراتژی برای اولین بار توسط آلفرد چندلر در کتاب «استراتژی و ساختار» به کار رفت . پس از چندلر دانشمندان دیگر به توسعه این مفهوم پرداختند و برای انجام این مهم دو سبک مطالعات موردی و پژوهشهای تحلیلی را در این حوزه به کار گرفتند. در سال 1980، مایکل پورتر مفاهیم اقتصاد را در این حوزه به کار گرفت و موضوعاستراتژیهای عام را پس از چندین سال مجدداً مطرح ساخت. هنری مینتزبرگ مفهوم استراتژیهای عام را گسترش داد و آنها را در چارچوب سطوح سه گانه استراتژی ارائه کرد. علاوه بر این وی تعاریفگوناگون استراتژی را در پنج گونه دستهبندی کرد و برای نخستین بار مفهوم استراتژی نو ظهور را در مقابل استراتژی برنامهریزی شده و "شکلگیری" استراتژی را در مقابل "فرموله کردن" استراتژی مطرحساخت.
2.7.1 کاربردهای مفهوم استراتژی نظامی در مدیریت و بازرگانی
مفاهیم استراتژی نظامی در طول سده اخیر تأثیر زیادی بر حوزه مدیریت و بازرگانی به ویژه در شکلدادن به رقابت شرکتها و حتی کشورها داشتهاند تا جایی که برخی نویسندگان، پیشرفت و موفقیتکشورهایی مانند ژاپن، کره و چین را مدیون تبعیت و استفاده آنان از استراتژیهای نظامی به ویژه نظرهای سون تسو میدانند(وی، 1991) .
2.7.2 مفهوم استراتژی در تئوریهای سازمان
سابقه کاربرد مفهوم استراتژی، در حقیقت به زمانی باز میگردد که نظریه پردازان سازمان بعنوان یکیسیستم طبیعی شکل گرفتند. این نظریه پردازان برای اولین بار عامل محیط را در مطالعه سازمانها وارد کردند، عاملی که در حقیقت برای نیل به اهداف باید در چارچوب آن فعالیت کرد و استراتژی تعیین کننده چگونگی و جهت این فعالیتهاست.
سلزنیک از اولین نظریه پردازان تئوریهای سازمان است که مفاهیم مربوط به حوزه استراتژی را بدون به کار بردن واژه استراتژی در سال 1957 در کتاب رهبری در اداره مطرح ساخت. او به مواردیمانند قابلیتهای ممتاز کننده سازمان و ایجاد هماهنگی بین وضعیت درونی و انتظارات بیرونی سازماناشاره کرد و بطور تلویحی موضوع اجرای استراتژی را مطرح ساخت(مینتزبرگ،1990، 111) .
اما برای اولین بار واژه استراتژی توسط آلفرد چندلر در سال 1962 در کتاب “استراتژی و ساختار” بکار رفت. وی تاریخچه دهها شرکت بزرگ تجاری آمریکا را مورد مطالعه قرار داد که در نتیجهمفهوم استراتژی در درک رفتار و به ویژه رشد سازمانهای تجاری هویدا شد. علاوه بر این، موضوع مهم ارتباط بین استراتژی شرکت و ساختار آن پدیدار گشت. هر چند چندلر بر اهمیت ارتباط بین سازمانها و بازار تأکید داشت، توضیحات وی درباره واقعیت فرمولبندی و اجرای استراتژی کاملاً روشن ساختکه این ارتباطات بیاندازه پیچیدهتر از آن هستند که قبلاً فکر میشد(منزفیلد،1991) .
موضوع اصلی کتاب “چندلر”، انتقال استراتژیک از وضعیت تک محصولی به تنوع محصولات بود. این تنوع، مشکلات زیادی را برای سازمانهای سنتی اوایل این قرن پدید آورده بود. بعنوان مثال، شرکت دوپونت در زمان جنگ اول جهانی و پس از آن برای کاهش وابستگی اش به تجارت مواد منفجره که کار اصلی آن بود اقدام به ایجاد تنوع در محصولاتش کرد. این شرکت به سرعت دریافت که ساختارش بیشاز حدی متمرکز است که بتواند بر پیچیدگیهای ناشی از این اقدام غلبه کند بنابراین در سالهای21 ـ 1919 دچار زیان شد. شایان توجه است که مشکل دوپونت از استراتژی تنوع محصول به خودی خود ناشی نمیشد بلکه مشکل از ساختار سنتی آن بود که نمیتوانست این استراتژی را به خوبی مدیریت کند. در این زمینه چندلر میگوید که در صورتی که ساختار سازمانی از استراتژی آن پیروینکند. ناکارایی به بار خواهد آمد. راه حل مشکل دوپونت میتوانست استفاده از ساختاری باشد کهچندلر آن را ساختار چند بخشی مینامد.
نوآوری ساختار چند بخشی در آن بود که میتوانست در عین ایجاد عدم تمرکز در مسئولیتهایعملیات که به واحدهای تولید محصولات گوناگون تفویض میگشت، استراتژی کلی سازمان را در کنترلمدیران سطح بالا نگه دارد. عامل اصلی موفقیت این گونه ساختار آن بود که مدیران رده بالا را که مسئولیت سرنوشت کل سازمان را در دست داشتند. از مسئولیتهای مربوط به امور روزمره دوری کرده و زمان، اطلاعات و حتی تعهد روانشناختی لازم را برای برنامه ریزی بلند مدت برای آنان فراهم میساخت(چندلر، 1962) .
2.7.3 تعریف های مختلف استراتژی
• چندلر که برای اولین بار واژه استراتژی را بکار برد، خود آن را به این صورت تعریف کرد: «استراتژی به معنای تعیین هدفهای بلند مدت یک سازمان و گزینش مجموعه اقدامات و تخصیص منابع لازم برایدستیابی به این هدفهاست»(چندلر، 1962) . وی برای اولین بار نیز تفاوت بین استراتژی و تاکتیک را در قالب تعریف تصمیمهای استراتژیک (که با سلامت بلند مدت سازمان سروکار دارند) و تصمیمهای تاکتیکی (که بیشتر به فعالیتهای روزمره مربوط میشوند) مطرح کرد(چندلر،1962، 11 ).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 108صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید