پاورپونتی زیبا و جذاب در 60 اسلاید قابل ویرایش به همراه تصاویر زیبا و جذاب
پاورپوینت درس 9 مطالعات هشتم ( ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان )
پاورپونتی زیبا و جذاب در 60 اسلاید قابل ویرایش به همراه تصاویر زیبا و جذاب
براى بررسى دقیق تاریخى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى عربستان پیش از اسلام لازم است زندگى بدویان و بادهنشینان را در چند مورد مطالعه نمود:
1- منابع: به اشعار عرب قبل از اسلام و تفسیرى که از آنها باقى مانده و ضربالمثلهاى آنان استناد مىشود.
2- تاریخ: زندگى یکجانشینان و صحراگردان که اغلب به غارت و بعضا به تجارت مىپرداختند مطرح مىشود.
3- روابط سیاسى: به ساختار قبایل عرب پیش از اسلام که کمتر به آن توجه شده، مىپردازد.
4- دورنماى اخلاقى: به جهت ویژگى خاص صحرا، برخى خصوصیات از جمله وفادارى، جوانمردى و... مورد ستایش اعراب قرار داشت.
5- مذهب: آیینهایى در میان عرب وجود داشت که هر یک در معبد ویژهاى انجام مىشد، اگر چه این آیینها در زندگى بدویان اهمیت مذهبى اندکى داشتند.
آگاهى ما از عرب بادهنشین در عربستان پیش از اسلام عمدة از دو منبع ناشى مىشود: 1- مقدار معینى از اشعار پیش از اسلام باقى مانده است.
2- تفسیرهایى از این اشعار و ضربالمثلهاى عربى قدیم، توسط پژوهشگران مسلمان از قرن دوم اسلامى به بعد گردآورى شده که مشتمل بر مواردى از سنن متداول [عرب] درباب رویدادهاى ادوار پیش از اسلام است. این موارد نیز توسط پژوهشگران دیگر در آثار ویژهاى جمعآورى شده است. اشعار پیش از اسلام، از نظر سند از سوى پژوهشگران معاصر، بویژه دى. اس. مارگلیوث و طه حسین رد شده است. اما تئورىهاى اینان از سوى اکثریت پژوهشگرانى که وفادارانه به انتشار کل اشعار پیش از اسلام اقدام کردهاند - در عین پذیرش برخى از مجعولات - مورد قبول واقع نشده است; (مقایسه کنید با:اى. جى. آربرى: قصاید هفتگانه، لندن، 1957، ص 228-254). به همین شکل، گزارشهاى تاریخى که زمانى از سوى پژوهشگران غربى بىارزش تلقى مىشد، امروزه از مبانى واقعى برخوردارند و شرایط زندگى جاهلیت را منعکس مىسازند; هرچند که براى یک تاریخ مناسب، کافى نمىباشند. در موارد معین، این موارد سنتى با گزارشهاى قرآنى یا استنتاج از اینها تایید مىشود و هر دوى اینها با کتیبهها و سنگ نوشتههاى زیادى که توسط باستانشناسان در عربستان یافتشده است تکمیل و تایید مىگردد.
صحراگردان از سپیده دم تاریخ، از صحارى عربستان، بر اراضى واقع در محدوده تمدنهاى یکجانشین فشار وارد مىکردند. در برخى از دورهها، فشارها شدیدتر و نفوذ به اراضى مسکونى عمیقتر مىشده است و گفته شده که صحراگردان، همانند موج در مىرسیدهاند. عبرانىها، آرامىها، اعراب و نبطىها از زمانهاى پیش از میلاد به سوریه و عراق وارد شدهاند، و درحالىکه شش قرن پیش از هجرت، فشارهاى بیشترى از ناحیه اعراب و پالمیرىها وجود داشته است.
صحرانوردان که در آغاز براى تاخت و تاز مىآمدند، به تدریج در آنجا مستقر مىشدند (مانند تنوخ در عراق، در حدود سال 225م) . روابطى نزدیک میان بدویان ساکن و آنهایى که هنوز در صحرا بودند، امر تجارت را تسهیل مىکرد. تنها صحراگردان مىتوانستند کاروانهاى تجارى را براى عبور از صحرا هدایت کنند و فقط صحراگردان تنومند مىتوانستند عبور بىخطر چنین کاروانهایى را تضمین کنند. لذا در تاریخ امپراتورى بیزانس و ساسانى، صحراگردان در دو نقش یورشگر و تاجر ظاهر مىشدند.
دو امپراتورى به طرق گوناگون مىکوشیدند تا یورشهاى خصمانه و غارتگرانه صحرانوردان را از خود دفع کنند. مؤثرترین راه این بود که فرمانروایان نیمه بدوى را در مرزهاى امپراتورى به خدمت گیرند تا گروههاى یورشگرى را که از قلب صحارى مىآمدند از محدوده خود برانند. این نقش در عراق، توسط ملوک لخمى حیره از حدود سال 300م تا پایان عمر این سلسله، در سال 602م، ایفا مىشد. در مرز بیزانس نیز، همین نقش را غسانیان ایفا مىکردند، اما اینان بعدها داراى اهمیتشدند (در سال 529م بود که یوستینین به شاهان غسانى عناوین شخصى اعطا کرد) و ظاهرا تنها یک اردوگاه براى پایتخت داشتند و در مقایسه با حیره فاقد شهر بودند. این سیستم دفاعى، اندکى قبل از حملات مسلمین تغییر یافت. یک ایرانى مقیم حیره، رهبر اعراب را، که ریاستبر لخمىها را به عهده داشت، کنترل مىکرد، درحالىکه بیزانس به غسانىها کمک مىکرد تا هجوم ایران را قطع کنند و اوضاع را به حال اول برگردانند.
با اینکه روشن است که صحرانوردان عربستان به طور گستردهاى درگیر تجارت بودهاند، اما جزئیات آن هنوز به طور دقیق بررسى نشده است. صحرانوردان نه تنها با امپراتورىهاى ایران و بیزانس، بلکه با پادشاهى حمیرى در عربستان جنوبى (تا زمان سرنگونى آنها توسط جشیان در سال 525م) نیز در ارتباط بودهاند. درخشش تمدن عربستان جنوبى در گرو تجارت بود و با زوال تجارتش (شاید به جهت از دست دادن کنترل بر دریاى سرخ)، آن تمدن نیز رو به انحطاط گذاشت. در سنن متداول عرب، شکسته شدن سد مارب عامل فروپاشى تمدن عربستان جنوبى دانسته شده است، اما از کشفیات باستانشناسى که بیان کننده تخریب سیستم آبیارى است پیدا است که این موارد، علائم و نشانههاى زوال عربستان جنوبى هستند، نه علت آن. در سنن متداول عرب، حرکتبسیارى از قبایل صحراگرد به سمتشمال (با ترک زندگى یکجانشینى) بیشتر در پیوند با شکسته شدن سد مارب معرفى شده است.
...
23 صفحه فایل Word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :60
بخشی از متن مقاله
تاریخ عربستان
عربستان یا شبة جزیرة عربستان سرزمینی است در منتهی الیه جنوب غربی آسیا به شکل مربع مستطیل با ضلعهای نامتساوی که بین 12 و 22 درجة عرض شمالی و 35 و 60 درجة طول شرقی میان افریقا و قسمت بزرگی از آسیا قرار گرفته است. مساحت این سرزمین به دو میلیون و ششصدهزار کیلومتر مربع می رسد. [1] عربستان از شمال به کشورهای اردن و عراق، از شرق به خلیج فارس و دریای عمان و دریای عرب، از جنوب به خلیج عدن و از سوی مغرب به دریای سرخ محدود است. چنانکه میبینیم سرزمین عربستان از سه جانب به دریا پیوسته و این سه جانب را پنج دریا[2] فرا گرفته است، و تنها از سمت شمال است که به خشکی منتهی میشود. یا این همه درون این سرزمین از آب که مایه زندگانی هر جانداری است[3] بهرة چندانی ندارد. در سراسر این منطقه گسترده رودخانهای که وسیلة حمل و نقل بشد، یافت نمیشود. تنها رودی که در آن جریان دارد در وادی حجر در یمن است)، که درازای آن از یکصد کیلومتر بیشتر نیست.
رشته کوههای بلندی که از شبه جزیره سینا آغاز و در امتداد دریای سرخ تا خلیج فارس کشیده میشود، همچون دیواری بلند آنرا فرا گرفته است. در خلال این کوهها درههای کوچک و بزرگی وجود دارد که عرب آن را وادی میگوید. مهمترین این وادیها، سرحان، رومه، دواسر، و حضرموت است. روزگاران پیش از اسلام بعض این وادیها مانند (سرحان) راه تجارتی بوده است. سراسر ساحل دریاهای اطراف آن- جز در چند منطقه- پر از اسفنجها و مانعهای طبیعی است که کشتی نمیتواند در آن پهلو بگیرد، اگر از کوههایی که همچون باروی استوار گردد عربستان را فرا گرفته است، بگذرید و بدرون سرزمین برسید به مانعهای دیگری بر خواهد خورد، چنانکه در شمال آن بادیه الشام است که از حدود فلسطین تا جنوب غربی عراق کشیده است، و در جنوب آن بیابان، بیابان وسیع دیگری است بنام نفوذ که هفتاد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و از شن نرم پوشیده است. وزش باد تودههای شن را از این سو به آن سو میبرد و ایجاد راه را- در دنیای قدیم- ناممکن میساخت. از جنوب به سمت شرق این شبه جزیره بیابان دیگری است به نام الربع الخالی که تا امروز همچنان خلی است. وسعت این بیابان به پانصد هزار کیلومتر مربع میرسد و میتوان گفت پهناورترین بیابانهای خشک و خالی جهانست. بین الربع الخالی[4] و نفوذ بیابان دیگری است به نام دهناء که آنهم از ریگ روان پوشیده است و به خاطر همین مانعهای طبیعی هزاران سال شبه جزیره عربستان در خاموشی و گمنامی بسر میبرد. بدون تردید اگر دین اسلام در این سرزمین پدید نمیآمد، و از آنجا به دیگر سرزمینهای جهان نمی رفت عربستان همچنان در آنزوا بسر می برد، و یا اینکه توجه چندانی بدان نمی شد. با اینهمه نباید پنداشت که پیش از اسلام در این منطقه از آبادانی و تمدن نشانی نبوده است. چنانکه خواهیم نوشت قسمت مستعد آن (جنوب) آبادان بود و دولتهایی در آنجا تأسیس شده است. همچنین در دیگر قسمتها نیز تمدنهایی (هر چند به صورت ناقص) وجود داشته است.
ساکنان این سرزمین را عرب مینامند. در اینکه معنی عرب چیست و از چه زمان آن مردم را بدین نام نامیدهاند و این مردم از کجا بدین سرزمین آمدهاند هنوز میان نژادشناسان اختلاف است. بعض داستانهای پیش از اسلام که پس از اسلام گرد آمده و به نام تاریخ معروف شده است، گوید چون نام نیای آن مردم یعرب بن قحطان بوده است، فرزندان او عرب نام گرفتهاند. این ندیم بغدادی دانشمند سدة چهارم هجری که اثر پر ارزش او به نام الفهرست در دست است، از نوشتة ابن ابی سعد، آرد:
چون ابراهیم (ع) به فرزندان اسماعیل که با دائیهای خود جرهم بودند نگریست، از اسماعیل پرسید:
ابراهیم (ع) به زبانی که بدان سخن می گفت- سریانی قدیم- گفت (اعرب له) آنان را با هم بیامیز[5]. در کتیبههایی که از پادشاه آشوری شلمنصر سوم (895-824 ق.م) باقی مانده و شرح نبردهای این پادشاه در بادیه الشام است کلمة عرب دیده میشود.[6] بعض اسلام شناسان معاصر غربی اشتقاق این کلمه را از واژهای گرفتهاند که معنی حرکت و عبور می دهد.[7] چون پارهای از این وجه اشتقاقها بر اساس حدس و یا ناشی از تعصب است و بعضی نیز هنوز مورد قبول محققان قرار نگرفته، از نوشتن آن صرف نظر میشود. آنچه مسلم است اینکه واژة عرب در قرآن کریم به همة مردمی که در شبه جزیرة عربستان بسر می بردهاند گفته شده. گویند واژه عرب مخصوص شهرنشین است و بیابان نشینان اعراب نام دارند یکی عرب عربی و یکی اعراب اعرابی است.
قرنها پیش از اسلام مردم ساکن شبه جزیره به دو دسته تقسیم میشده اند، عرب عاریه یا عرب خالص، عرب مستعر به یا عرب ناخالص، یا عرب پیوسته. ساکنان منطقةجنوبی عربستان برابر نسبت نامهای که درست کرده بودند. نژاد خود را به یعرب پسر قحطان میرساندند و قطحان را فرزند پنجم نوح میشناساندند. حالیکه قبیلههای ساکن مرکز و قسمت شمالی شبه جزیره خود را از نژاد عدنان می شناساندند که نوادة اسماعیل (ع) است. مورخان قدیم قحطانیان را عرب خالص و عدنانیان را مستعرب، یا عرب پیوسته خوانده اند.[8]
قحطانیان وعدنانیان- چنانکه خواهیم نوشت- از دیر زمان با یکدیگر همچشمی داشتند و هر یک دیگری را خوار شمردهاست. پس از هجرت پیغمبر (ص) و از برکت مسلمانی بود که عدنانی و قحطانی با یکدیگر برادر شدند، اما متأسفانه این سازش مدتی دراز نیافت. نسبت دانان عرب از گروهی نیز نام بردهاند که آنان را عرب بائده (از میان رفته) مینامند. این گروه قبیلههای عاد، ثمود، طسم، جدیس، أمیم. جاسم و عبیلاند.
تقسیمات جغرافیایی
سرزمین عربستان را گاه بر اساس عوارض جغرافیایی و گاه بر حسب شرایط اقلیمی تقسیم می کنند. بر اساس تقسیمبندی نخستین، آن را پنج قسمت کردهاند:
تقسیم بندی دیگری نیز معمول شده است که اساس آن، شرایط اقلیمی و بودن یا نبودن وضعی مساعد برای زندگی اجتماعی است که بر روی انسانهای این منطقه اثر گذاشته است.
چنانکه گفتیم تنها جایی از این شبه جزیره که از نعمت آب برخوردار است و بارانهای منظم در آن میبارد ناحیة جنوبی است، پس میتوان گفت آنچه زندگی را در این شبه جزیره مشخص میسازد وضع جغرافیایی آنست ، و آنچه وضع جغرافیایی را مشخص میسازد بودن یا نبودن آب. کمی یا بسیاری آب ، نوع زندگی انسان، جاندار و حتی گیاه را در هر دو منطقة شمالی و جنوب از یکدیگر جدا کرده است. در جنوب به دلیل فراوانی آب و ریزش بارانهای منظم، زمینها زیر کشت، کشاورزی پر رونق و جمعیت متراکم بوده است. جمعیت انبوه و متراکم نیاز به محل سکونت پایدار دارد و در نتیجه روستاها و شهرها به وجود آمده است. گرد آمدن مردم بسیار در شهر و روستا موجب برخوردهایی میشود که انسان برای زندگی و ادامة حیات از آن ناگزیر است. این بر خوردها سبب وضع مقررات و قوانین است- هر چند ابتدایی و ساده باشد- قانون و تأسیس حکومت ملازم یکدیگرند. برای همین است که میبینیم در منطقة جنوب شبه جزیره، صدها سال پیش از میلاد مسیح دولتهایی به وجود آمده.
است و تمدنی را در آنجا پی افکنده اند. پیشة مردمان این منطقة کشاورزی، کسب و یا بازرگانی، جاندار آن اسب و رستی آن کندر (ماده خوش بو) بوده که در معبدهای مصر قدیم و اروپا مصرف میشد. میبینیم که هر سه نمونه، مظهر لطافت و رفاه نسبی است. در صورتی که داخل جزیره- چنانکه خواهیم گفت- از آب بهرة چندانی ندارد. بدین جهت مردم آن پیوسته در حال گردش از سویی به سوی هستند و طبیعی است که در چنین محیطی منزلگاه پایدار ساخته نشود، چه قرارگاه چنین انسانها به حکم ضرورت، باید سبک و قابل انتقال باشد. برای نقل و انتقال باید از وسیلهای پر طاقت استفاده شود و آنجا که منزلگاه پایدار نباشد و مردم به صورت اجتماعی زندگی نکند، از تمدن و حکومت که لازمه آنست، نشانی نیست. و باز طبیعی است در چنین شرایطی جانداران و گیاهان آن نیز متناسب با آن شرایط باشد. و مخصوصاً نبودن آب انسان آن بیابان گردی است که بدولقب گرفته و جاندار آن شتر است. چنانکه شتر میتواند تا هفده روز بدون آب زندگی کند. و اگر شترسواری در بیابان بیآب بماند، می تواند شترش را بکشد و آب ذخیره شده در شکنبه او را بنوشد. در پیمودن راههای دراز سرعت شتر سه برابر اسب است و می تواند تا یکصد و هفتاد کیلوگرم بار را با خود ببرد. انسان آن سرزمین (بدون) است.[10] بدو میتواند حیات خود را با چند خرما و آهسته خرما و یا اندک خوردنی ادامه دهد، برای همین است که گفتهاند بدو انگل (طفیلی) شتر است و شتر کشتی صحرا. رستنی آن خرماست که در مقابل بیآبی سخت مقاوم است. در بیابانهای آن خارهایی درشت می روید که خوراک شتران است.
منطقة جنوبی و دولتهای آن
تاریخ نویسان هنگام بحث از شبه جزیرة عربستان تاریخ قسمت جنوبی را بر شمال و صحرا مقدم میدارند. این تقدیم از آن جهت است که این منطقه از هزارة دوم پیش از میلاد تا ظهور اسلام پیوسته دستخوش دگرگونی بوده است و بنابراین، دارای تاریخی همراه با تحول است. در صورتی که قسمتهای خشک و غیر قبل سکونت آن، تاریخی یکنواخت دارد، یا تحول آن با کندی همراه بود است. اگر به نقشة عربستان نگاهی بیفکنید، در منتهی الیه جنوبی این شبه جزیره ، منطقهای مثلث شکل را میبینید که ضلع شرقی آن را ساحل دریای عرب و ضلع غربی آن ساحل دریای سرخ تشکیل میدهد. هر گاه خطی از جیزان [11]kآن با کندآن (در غرب) به وادی حضرموت (در شرق) رسم کنیم، که ضلع سوم این مثلث باشد، در داخل این محدوده منطقهای قرار خواهد گرفت که در قدیم آن را عربستان خوشبخت یا یمن نامیدهاند. و امروز دو یمن جنوبی و شمالی را تشکیل می دهد.
چنانکه گفتیم، این قسمت از شبه جزیره از قرنها پیش از میلاد دارای حکومتهایی بوده است اما وقع دقیق آنان هنوز هم به درستی روشن نیست. تا پیش از کاوشهای باستان شناسان منابع اطلاع مورخان نوشتههای تاریخ نویسان قدیم بود که بیشتر آن جنبة علمی نداشت. در قرن نوزدهم و بیستم میلادی کوششهای دانشمندان و جهانگردان و تتبع مورخان، تاریخ این منطقه را تا حدی روشن و نام دولتهایی را که بر آن حکومت کردهاهند مع ین ساخت. مهمترین دولتهایی که در این منطقه تشکیل شده معین و سباست و نیز دو دولت دیگر را قتبان و دولت حضرموت است باید نام برد.
دولت معینیان که پایتخت آن قرنو بود بین سالهای 1200 تا 600 پیش از میلاد وجود داشته . سلطة بازرگانی این دولت گاه چنان وسعت مییافته که از خلیج فارس تا کنار دریای مدینرانه را فرا می گرفته است.
دولت قتبان، که پایتخت آن تمنع بود، یکی دیگر از دولتهای جنوب (غربی) شبه جزیزه است و در مجاورت حضرموت بود. قتبان در هزارة اول پیش از میلاد مسیح تأسیس شد (حدود قرن ششم ق.م) و تا دو قرن بعد از میلاد مسیح ادامه داشته است، ولی بعضی محققان میگویند این دولت اندکی پیش از میلاد سال 50 ق.م منقرض گردید. با همة کوششهایی که دانشمندان پیرامون روشن ساختن تاریخ پادشاهان این سلسله کردهاند هنوز جای بحث در آن باقی است. آنچه معلوم شده است این که دولت قتبان را سبائیان برچیدهاند. چنانکه باستان شناسان از روی سنگ نوشتهها معلوم کردهاند که پادشان قتبان و همچنین سبا لق مکرب داشتهاند. بعض محققان احتمال میدهند مکرب در لهجة جنوبی با مقرب در لغت عرب شمال همانند باشد و از روی همین تقریب احتمال دادهاند که این پادشاهان نوعی قدرت دینی و سیاسی آمیخته داشتهاند که بعدها جنبة روحانی آن از بین رفته است. به نظر میرسد در منطقة جنوبی در آغاز، جنبةروحانی و آسمانی حکومتها دارای اهمیت بوده است.
[1] در بعض کتابهای تاریخی و جغرافیایی مساحت شبه جزیرة را سه میلیون و ششصد هزار کیلومتر نوشتهاند و این در صورتی است که سرزمینهای اردن، سوریه، لبنان و فلسطین نیز بدان افزوده شود.
[2] به ترتیب از جانب شرق به غرب، خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب، دریای سرخ و دریای متوسط که فلسطین، لبنان و سوریه در کنار این دریا قرار دارد.
[3] وجعلنا من الماء کل شیء حی (انبیاء، 30).
[4] بعضی این ترکیب را به فتح میخوانند، لیکن درست نیست. این ترکیب معادل واژة انگلیسی (Empty quarter) است. ظاهراً نام آن در قدیم «رمله» بوده است.
[5] الفهرست، چاپ تجدد، ص 8.
[6] دائره المعارف مصاحب، ذیل کلمة عرب
[7] ساندرز، ص 3.
[8] مروج الذهب، ج 1، ص 300، الفهرست، ص 8.
[9] قلعهای با چشمهسارهای فراوان و نخلستان در تهامه بین مکه و مدینه (معجمالبلدان).
[11] در بعضی نقشهها (ظهران) ثبت شده و آن جز ظهران معروف است که مرکز نفت عربستان سعودی است.
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 43
موقعیت جغرافیایی عربستان و اوضاع اجتماعی – سیاسی آن پیش از اسلام
عربستان یا شبه جزیره عربستان سرزمینی است در منتهی الیه جنوب غربی آسیا به شکل مربع مستطیل با ضلعهای نامتساوی که بین 12 و 32 درجه عرض شمالی و 35 و 60 درجه طول شرقی میان آفریقا و قسمت بزرگی از آسیا قرار گرفته است . مساحت این سرزمین به دو میلیون و ششصدهزار کیلومتر مربع می رسد. عربستان از شمال به کشورهای اردن و عراق از شره به خلیج فارس و دریای عمان و دریای عرب ، از جنوب به خلیج عدن و از سوی مغرب به دریای سرخ محدود است . چنانکه می بینیم سرزمین عربستان از سه جانب به دریا پیوسته و این سه جانب را پنج دریا فرا گرفته است ،و تنها از سمت شمال است که به خشکی منتهی می شود. با اینهمه دورن این سرزمین از آب که مایه زندگانی هر جانداری است بهره چندانی ندارد. در سراسر این منطقه گستره رودخانه ای که وسیله حمل و نقل باشد یافت نمی شود . تنها رودیک ه در آن جریان دارد در وادی حجر (در یمن است) که در ازای آن از یکصد کیلومتر بیشتر نیست .
رشته کوههای بلندی که از شبه جزیره سینا آغاز و در امتداد دریای سرخ تا خلیج فارس کشیده می شود همچون دیواری بلند آنرا فرا گرفته است . در خلال این کوهها دره های کوچک و بزرگی وجود دارد که عرب آن را وادی می گوید. مهمترین این وادیها سرحان رومه ، دواسر و حَضرَ موت است . روزگاران پیش از اسلام بعض این وادیها مانند (سرحان) راه تجارتی بوده است . سراسر ساحل دریاهای اطراف آن – جز در چند منطقه – پر از اسفنجها و مانعهای طبیعی است که کشتی نمی تواند در آن پهلو بگیرد. اگر از کوههایی که همچون باروی استوار گرد عربستان را فرا گرفته است بگذرید و بدرون سرزمین برسید به مانعهای دیگری بر خواهید خورد ،چنانکه در شمال آن بادیه الشام است که از حدود فلسطین تا جنوب غربی عراق کشیده است ،و در جنوب آن بیابان ،بیابان وسیع دیگری است بنام نَفود که هفتاد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و از شن نرم پوشیده شده است . وزش باد توده های شن را از این سو ب هآن سو می بردو ایجاد راه را در دنیای قدیم – ناممکن می ساخت. از جنوب به سمت شرق این شبه جزیره بیابان دیگری است به نام الرُْبع الخالی که تا امروز همچنان خالی است . وسعت این بیابان به پانصد هزار کیلومتر مربع می رسد و می توان گفت پهناورترین بیابانهای خشک و خالی جهانست . بین الربع الخالی و نفوذ بیابان دیگری است به نام دَهنا که آنهم از ریگ روان پوشیده است و به خاطرم همین مانعهای طبیعی هزاران سال شبه جزیره عربستان در خاموشی و گمنامی بسر می برد. بدون تردیدی اگر دین اسلام در این سرزمین پدید نمی آمد ،و از آنجا به دیگر سرزمینهای جهان نمی رفت عربستان همچنان در انزوا بسر می برد و یا اینکه توجه چندانی بدان نمی شد. با اینهمه نباید پنداشت که پیش از اسلام در این منطقه از آبادانی و تمدن نشانی نبوده است . چنانکه خواهیم نوشت قسمت مستعد آن (جنوب ) آبادان بود و دولتهایی در آنجا تاسیس شده است . همچنین در دیگر قسمتها نیز تمدنهایی (هر چند به صورت ناقص) وجود داشته است .
ساکنان این سرزمین را عرب می نامند. در اینکه معنی عرب چیست و از چه زمان آن مردم را بدین نام نامیده اند و این مردم از کجا بدین سرزمین آمده اند هنوز میان نژاد شناسان اختلاف است . بعض داستانهای پیش از اسلام که پس از اسلام گرد آمده و به نام تاریخ معروف شده است گوید چون نام نیای آن مردم یَعرَب بن قحطان بوده است فرزندان او عرب نام گرفته اند.
تقسیمات جغرافیایی
سرزمین عربستان را گاه بر اساس عوارض جغرافیایی و گاه بر حسب شرایط اقلیمی تقسیم می کنند. بر اساس تقسیم بندی نخستین آن را پنج قسمت کرده اند. :
دین و اعتقادات
در جنوب عربستان پرستیدن جرمهای آسمانی چون ماه و ستاره و خورشید سابقه طولانی داشته است . در قرآن کریم به آفتاب پرستی قوم سبا اشارت رفته است . آفتاب پرستی در شمال عربستان نیز معمول بوده است.
بیابان نشینیان عموما بت پرست بوده اند. آنان پس از آنکه در شهرهای جای گرفتند پرستش بتهای خود را ترک نگفتند . همه بت های قبیله پرستشگاه خاصی نداشته است . بعض قبیله ها بت های خود را در جاهایی بر پا کرده بودند و به زیارت آن می رفتند ولی بیشتر قبیله ها بت هایی داشتند که همراه خود از این سو به آن سو می بردند. این بت ها از چوب ،سنگ و گاه از خرما ساخته می شود و بهنگام ضرورت از آن استفاده می کردن . در قرآن کریم از چند بت نام آمده است .
نیز قریش در داخل خانه کعبه و اطراف آن بت ها داشتند که بزرگترین آن هبل بوده است .
کلبی درباره بت پرستی عرب روایتی دارد که خلاصه آن چنین است .
هر کاروان که به مکه می آمد سنگی از سنگهای حرم به محل خود می برد تا بیاد کعبه گرد آن سنگ طواف کند و آن را حرمت می نهادند. سپس از تعظیم این سنگ به عبارت دیگر چیزها پرداختند.
و نیز نوشته اند عمر و بن لُحی آیین بت پرستی را از مردم شام یاد گرفت و از آنجا مبا خود بتی آورد و در کنار کعبه جای داد .
اگر این عبیر کلبی فی الجمله درست باشد ،منشا بت پرستی تیره هایی خاص را نشان می دهد نه بت پرستی همه عرب را چه عرب همگی به مکه نمی آمدند و اگر می آمده اند سنگ حرم را همراه خود نمی برده اند. آنگاه پرستش درخت و نیز چنانکه نوشتیم پرستش ماه و خورشید و ستارگان نیز میان صحرا نشینان رواج داشته است . باید گفت بیابان نشینان پاره ای چیزها را که منشا خیر و برکت می دانستند می پرستیدند ،و یا برای آنها از روی دریافت ساده خود نمونه هایی می ساختند .آنچنانکه پاره ای چیزهای دیگر را منشا شر می پنداشتند.
جن در نظر آنان مایه زیا و ضرر بود اما گاه برای کسانی سودمند به حساب می آمد . چنانکه بعض شاعران عرب بزعم خود جنی داشتند که شعرها را در خاط آنان می انداخست . پیش از اسلام از دینهای آسمانی – چنانکه نوشته شده- یهودیگری ، مسیحیگری و زرتشتیگری در عربستان پیروانی داشت . کیش مانی را هم می شناخته اند و شاید در حجاز تنی چند هم بدان کیش گرویده باشند. مسیحیت در جنوب از راه حبشه وارد آن سرزمین شد اما در شمال گویا نخستین بار قبیله تَغلب ،قضاعه و غسان که از سوی امپراتوری روم تقویت می شدند بدین کیش گرویدند. در حیره بخاطر نزدیکی این سرزمین با ایران زرتشتیگری شناخته بود و پیروانی داشت اما گروهی هم از مسیحیان در آنجا به سر می بردند.
چنانکه کلبی نوشته است : پیش از اسلام گروهی از عرب برای انجام مراسم حج به مکه می آمدند و حج ،عمره ،وقوف در عرفات و قربانی را انجام می دادند.
چهار ماه از سال : ذی القعده ،ذی الحجه ،محرم و رجب را ماههای حرام می دانستند و در این ماهها با یکدیگر جنگ نمی کردند.
نزدیک به ظهور اسلام گروهی در مکه و بیرون مکه پیدا شده بودند که به بت پرستی بی اعتنا و از خونریزی و ستم کناره گیری به دینهای آسمانی آنروز بی اعتقاد بودند. تناه خدای یگانه را می پرستیدند . آیین دینی نداشتند. اینان کسانی هستند که متکلمان اسلامی آنان را حنفا گفته اند. مفرد آن حنیف است و به معنی کسی است که از دین باطل برگردد و اما در قرآن کریم هرجا حنیف و یا حنفا آمده مقصود کسانی است که بر دین فطرت ابراهیمی هستند.
قانون و دین در مکه
قانون شهر مکه پیمانهایی بود که قبیله ها با یکدیگر بسته بودند و به موجب آن حقوق هر قبیله و یا وابستگان قبیله در مقابل قبیله های دیگر محترم شمرده می شود. اما اگر کسی با قبیله ای پیوندی نداشت . هیچ قانونی در مقابل ستمکار از او حمایت نمی کرد.
مرکزیت یافتن مکه
پس از بهم خوردن وضع جنوب عربستان و پراکنده شدن مردم آن و نیز پس از آنکه راه بازرگانی از طریق خشکی رونق یافت از جاهایی که برای تجمع جاذبیت بیشتری داشت مکه بود. مکه به سبب نزدیکی با دریای سرخ از یک سو بر سر راه بازرگانی شام و فلسطین واقع شده و از سوی دیگر واسطه ارتباط راه تجارتی با یمن بود. اما گذشته از موقعیت بازرگانی این شهر اهمیت دیگری نیز داشت که مردمان را از نقطه های مختلف جزیره در موسمی معینی از سال به خود جذب می کرد . می دانیم که خانه کعبه در شهر مکه واقع است و کعبه هزاران سال پیش از اسلام مورد احترام بوده است .
کودکی و جوانی رسول اکرم (ص)
سال دقیق ولادت پیغمبر (ص) معلوم نیست . ابن هشام و دیگران نوشته اند ولادت او در عام الفیل بوده است . یعنی سالی که ابرهه با پیلان برای خراب کردن کعبه آمد . این تاریخ اگر برای کسانی که خود آن حادثه را به چشم دیده اند روشن باشد برای دیگران قطعی نیست . زیرا هم اکنون به درستی نمی توان گفت حادثه فیل در چه سالی بوده است . چون تاریخ نویسان رحلت پیغمبر (ص)را در سال 632 میلادی نوشته اند و حضرتش به هنگام مرگ 63 ساله بوده پس سال تولد او بای دبین 569-570 میلادی باشد.
تاریخ نویسان از زندگانی وی داستانهای گوناگون نوشته اند،ولی جدا ساختن حقیقت تاریخی از داستان هنگامی ممکن است که به سندهای قطعی تکه کنیم . چنین سندی که بتواند رویدادهای چنان سالهایی را روشن کند قرآن کریم و سنت (اخبار) است . اما مدرک قطعی غیر قابل جرح (قرآن ) در این زمینه جز اشارتهایی کوتاه ندارد. از این آیات اشارات و نیز از آنچه مورخان نوشته اند و مورد اتفاق است میت وان دانست که محمد (ص) دوران کودکی را با یتیمی گذارنده است . عبدالله پدر او پس از آنکه آمنه دختر وهب رئیس طایفه بنی زهره را به زنی گرفت ،چندماه پس از عروسی در یکی از سفرهای تجارتی خود هنگام بازگشت از شام در یثرب در گذشت . بعض از مورخان نوشته اند عبدالله چند ماهی پس از ولادت محمد (ص) مرد. به هر حال محمد (ص) دوران شیر خوارگی را نزد زنی از قبیله بنی سعد که حلیمه نام داشت سپری کرد . در شش سالگی مادرش را از دست داد و نیای او عبدالمطلب سر پرستی او را عهده دار گردید. در هشت سالگی وی ،عبدالمطلب جهان را بدرود گفت و محمد (ص) تحت سرپرستی عمویش ابوطالب در آمد . تاریخ نویسان نوشته اند محمد (ص) هب هنگام کودکی در یکی از سفرهای عمویش به شام هماره وی رفت و در بین راه در محلی که بصری نام دارد راهبی نصرانی به نام بحیرا نشانه هایی پیغمبری را در او دید وسفارش او را به عمویش کرد و مخصوصا بدو توصیه کرد که این کودک را از آسیب یهودیان که دشمن وی هستند برکنار دارد. نوشته اند چون کاروانیان از نزد بحیرا پراکنده شدند. وی محمد (ص)را نگاهداشت و گفت ترا به لات و عزی سوگند می دهم آنچه از تو می پرسم پاسخ بده !محمد (ص)گفت مرا به لات و عزی مپرس که هیچ چیز را چون این دو بت ناخوش نمی دارم . سپس بحیرا او را به خدا سوگند داد.
زناشویی با خدیجه
محمد (ص) در سن بیست و پنج سالگی بود که ابوطالب بدو گفت : کاروان قریش آ«اده رفتن شام است . خدیجه رختر خولید گروهی از خوشان تو را سرمایه داده است که برای او تجارت کنند و در سود آن شریک باشند. اگر بخئاهی تو را نیز می پذیرد . سپس با خدیجه در این باب سخن گفت و او پذیفرت . از ابن اسحاق روایت شده است که خدیجه چون امانت و بزرگواری محمد (ص) را شناخته بود بدو پیام فرستاد اگر آماده تجارت در مال من باشی سهم تو را بیش از دیگران خواهیم پرداخت .
از این سفر سود فراوانی نصیب خدیجه شد ، چه مردی را به تارت گرفته بود که در امانت ، راستگویی و درستگاری شهرت داشت . پس از این سفر تجارتیبود که خدیجه به ازدواج محمد (ص) در امد. محمد (ص) چنانکه نوشتیم بیست و پنج ساله بود و سن خدیجه را چهل سال نوشته اند اما با توجه به فرزندانی که خدیجه به دنیا آورد می توان احتمال داد که سن او کمتر از این مقدار بوده است و تاریخ نگاران عرب رقم چهل را به دلیل آنکه رقم کاملی است انتخاب کرده اند.
نصب حجر الاسود
حادثه دیگریک ه پیش از بعثت محمد (ص) رخ داد و موقعیت او را در دیده مردم مکه نشان می دهد، داستان نصب حجر الاسود است . می دانیم که خانه کعبه در دوره جاهلیت هم در نظر عرب محترم بود. سالی سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای خانه را شکست . قریش دیوارها را بالا آوردند و چون خواستند حجر الاسود را نصب کنند بین سران قبیله ها اختلاف پدید شد. رئیس هر قبیله می خواست این شرافت را نصیب خود کند . سرانجا کار بالا گرفت. بزرگان قبیله طشتی پر از خون آودرند و دست خود را در آن فرو بردند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید بجنگند تا پیروز شوند. سرانجام پذیرفتند نخستین کسی را که از در بنی شیبه داخل مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. بزرگان قریش گفتند او امین است داوری وی را می پذیریم . سپس داستان را بدو گفتند. محمد (ص) گفت جامه ای بگسترانید و چون چنین کردند حجر الاسود را میان آن جامه گذاشت و گفت رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد ، چون جامه را برداشتند و بالا بردند خود حجر الاسود را برداشت و بر جای آن نهاد و با این داوری از خونریزی بزرگی ممانعت کرد.
ظهور اسلام
محمد (ص) در سالهای نزدیک به بعثت از مردم کناره می گرفت و به پرستش خدای یکتا می پرداخت . سالی یک ماه در کوهی که به نام حرا معروف است منزوی می شود و عبادت می کرد. در این مدت هر مستمندی نزد او می رفت به او طعام می خورانید سپس با سپری شدن ماه عبادت ، به مکه می آمدو پیش از آنکه به خانه برود هفت بار یا بیشتر کعبه را طواف می کرد و به خانه خود می رفت . در یکی از همین سالهای گوشه گیری وی در حرا بود که به پیغمبری مبعوث شد . محمد (ص) گفته است: جبرئیل نزد من آمد و گفت بخوان. گفتم خواندن نمی دانم دیگر بار گفت بخوان . گفتم چه بخوانم ؟ گفت «اقرا باسم ربک الذی خَلَق» چنانکه مشهور است سالیان عمر او به هنگام بعثت به چهل سال رسیده بود.
روسول خدا (ص) با تلقی آیه های آغاز سوره علق که نخستین آیه های نازل شده بر او است و با تشریف رسالت از خلوتگاه خود به داخل مکه باز می گردد. در چنین حالت که تا آن شب برای او سابقه نداشته است ، طبیعی است که پیش از هر کار دیگر به خانه بر گردد. در خانه او سه تن به سر می برند. خدیجه بانوی گرامی وی ، پسر عمومی او علی ابن ابی اطلاب و زید بن حارثه . و باز طبیعی است که نخستین کس از مردان که به پیغمبر گروید علی علیه السلام باشد و از زنان خدیجه . چنانکه نوشتیم این موضوعنهایت طبیعی به نظر می رسد و نیازی به بحث و بررسی روایتها ندارد . گذشته از آن امیر المونین در چند جا از خطبه های خودبه صراحت می گوید : من نسختین کسی بودم کهبه رسول خدا (ص) ایمان آوردم. اما پس از اینان چه کسانی زودتر مسلمانی را پذیرفته اند، چنانکه می دانیم میان نویسندگان سیره اختلاف است . و باز طبیعی است ه این اختلاف پس از عصر صحابه و آغاز عصر تابعین پدیدشده باشد. هرخانواده ای کوشیده است بزرگ خود را سابق در اسلام بشناساند، تا از امتیازات معنوی آن برخوردار گردد وجز این انگیزه های دیگری نیز درمیان بوده است که کم و بیش بر آشنایان به تاریخ معلوم است .
نوشته اند پس از آنکه محمد(ص) به پیغمبری رسید تا مدت سه سال دعوت او پنهانی بود. لیکن بعضی با توجه به ترتیب نزول آیه های قرآن کریم گویند که دعوت او پنهانی بود . لیکن بعضی با توجه به ترتیب نزول آیه های قرآن کریم گویند که دعوت عمومی به فاصله ایاندک از بعثت بوده است .
در آغاز پیغمبر (ص) مردم را به ترک پرستش بتان و به پرستیدن خدای یگانه می خواند . در ابتدا نمازها دو رکعتی بود. بعدها بر غیرمسافران چهار رکعت و بر مسافران دو رکعت واجب شد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا ، از مردم پنهان می شدند و در شکاف کوهها و جاهای دور رفت وآمد نماز می گزاردند. اندک اندک مسلمانی در مکه پراکنده شد.
چنانکه مشهور است چون سه سال از بعثت وی گذشت پروردگار او را مامور کرد که آشکارا مردم را به خدای یگانه بخواند.
اسلام آوردن عمر
عمر بن خطاب از جمله کسانی است که در سال پنجم پیشاز هجرت مسلمان شد. فاطمه خواهر عمر زن سعید بن زید بود و زن و شوهر هر دو مسلمان شده بودند، اما اسلام خود را پنهان می کردند. نوشته اند روزی عمر شمشیر خود را برداشت و گفت : به سر وقت محمد می روم تا او ر ابکشم . در راه به مردی که نعیم بن عبدالله نام داشت رسید. نعیم چون از قصد او آگاه شد ، گفت اگر محمد را بکشی پسران عبد مناف تو راآسوده نخواهند گذاشت ، بهتراست به خانه بروی و ببینی خویشان تو به چه کار مشغولند . عمر پرسید چه می گویی . نعیم گفت خواهر و شوهر خواهرت به محمد گرویده اند. عمر خشمناک به خانه خواهر رفت . در آن وقت خباب بن ارت در خانه سعید سوره «طه» ر ابه زن و شوهر می آموخت . چون عمر به خانه داخل شد ، خباب خود را پنهان کرد و فاطمه صحیفه را در زیر دامن خود نها. عمر پرسید : این چه بانگی بود ؟ فاطمه گفت : چیزی نشنیدی ؟ عمر گفت : چرا شنیدم ، شما به دین محمد در امده اید . سپس داماد خود ر ادشنام داد . فاطمه به یاری شوهر برخاست . عمر با ضربتی سر خواهر را شکست . فاطمه گفت : حالا که چنین است بدان که ما مسلمان شده ایم هر چه می خواهی بکن ! عمر از کاری که کرده بود پشیمان شد و به خواهر گفت : آنچه را می خواندید به من بده! فاطمه گفت : می ترسم آن را پاره کنی . عمر سوگند خورد که چنان نخواهد کرد. فاطمه طمع در مسلمان شدن عمر بست و به او گفت برادر تو ناپاکی و دست هیچ ناپاکی به این صحیفه نباید برسد . عمر برخاست و خود را شست . فاطمه صحیفه را بدو داد. چون اندکی خواند گفت : چه ساخنان نیکو و بلندی است . خباب چون این ستایش را شنید از نهان خانه بیرون آمد و گفت عمر !می بینم خدا دعای پیغمبر را درباره تو پذیرفته است چه شنیدم می گفت خدایا اسلام را به ابوالحکم یا عمر یاری کن . عمر گفت : پس مرا نزد محمد ببر . از آنجا به همراه خباب نزد محمد (ص) رفت و مسلمان شد و مسلمانی خود را به قریش اعلام کرد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
مشخصات این فایل
عنوان: عربستان پیش از اسلام
فرمت فایل : word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 19
این مقاله در مورد عربستان پیش از اسلام می باشد.
تاریخ:
صحراگردان از سپیده دم تاریخ، از صحارى عربستان، بر اراضى واقع در محدوده تمدنهاى یکجانشین فشار وارد مىکردند. در برخى از دورهها، فشارها شدیدتر و نفوذ به اراضى مسکونى عمیقتر مىشده است و گفته شده که صحراگردان، همانند موج در مىرسیدهاند. عبرانىها، آرامىها، اعراب و نبطىها از زمانهاى پیش از میلاد به سوریه و عراق وارد شدهاند، و درحالىکه شش قرن پیش از هجرت، فشارهاى بیشترى...(ادامه دارد)
روابط سیاسى:
واحدهاى سیاسى و اجتماعى در میان بدویان عربستان، گروههایى بودند که تا حدودى تنوع یافته بودند. نویسندگان غربى معمولا از اینها به عنوان «قبایل، یا در مورد بخشهاى فرعى و گروههاى کوچکتر [به عنوان] «شبه قبایل» و «طوایف» یاد مىکنند. اما این اصطلاحات به طور دقیق با اصطلاحات عربى منطبق نیست. در زبان عربى براى چنین واحدهاى سیاسى ...(ادامه دارد)
دورنماى اخلاقى:
زندگى یک بیابانگرد در یک شرایط بسیار سخت طبیعى شروع مىشد. در اغلب مواقع، وسایل معاش کمتر از حد کفاف مردم بود. لذا گرایشى پایدار جهت ربودن وسایل معاش - بویژه شتر - از افراد ضعیف وجود داشت. این امر موجب سازماندهى صحراگردان در یک قبیله یا طایفه با درجه عالى از همبستگى گروهى مىشد. گروههاى بزرگتر، قوىتر بودند، اما در موارد معین که نیاز به یافتن چراگاه براى شتران باعث پراکنده شدن [گروه] مىشد، مشکل ...(ادامه دارد)
مذهب:
ادبیات پیش از اسلام اشاره مىکند که براى قبایل صحراگرد، نوعى پویایى مذهبى از طریق باور داشتن فضیلتهاى انسانى که ریشه در قبیله داشتحاصل مىشد. مراعات تفاخر و اشتهار (حسب) نیرویى محرک در بسیارى از فعالیتهایشان بود. از اینرو ممکن است گفته شود که مذهب واقعى بدویان، نوعى انسانگرایى قبیلهاى بود. عقیده رایج در میان اعراب، در خصوص تقدیر و سرنوشت، باورى نچندان مذهبى و حقیقى بود. به عبارت دیگر، این عقیده رواج ...(ادامه دارد)
منابع
تاریخ
روابط سیاسى
دورنماى اخلاقى
مذهب