"مسئله پیچیده در شناسایی و مرتبط سازی مستقیم مفهوم عاملان از این گروه ها، تمایزها و همبستگی های ایجاد شده در سیستم اِمیک قرار دارد، که گروه های علاقمند با تحلیل ساختارهای سیاسی و اقتصادی آنها را شناسایی کرده اند". نتیجه گیری بین وضعیت اجتماعی و موقعیت اقتصادی با معرفی غلط قدرت در رتبه وجود دارد. اساساً ایدئولوژی سلسله مراتب که در دفینه های متمایز شده نشان داده شده است ممکن است از روابط اقتصادی ناشی گردد اما دینامیک خاص خود را دارد که با روابط اقتصادی مرتبط است. بنابراین دو دوره مشابه تمایز اجتماعی ممکن است تکنیک های دفن متفاوتی داشته باشند: با اقتصاد رو به توسعه و سلسله مراتب های اجتماعی انعطاف پذیر در شمال اروپا، رقابت فعال برای بدست آوردن منفعت در هدایای بزرگ در دفینه ها مشخص بود؛ البته در طی دوره های کساد اقتصاد، رقابت کمتر آشکار بود و دفینه ها از لحاظ ثروت خیلی با هم متمایز نبودند. پیش بینی های ساده تفاوت بین جوامع سلسله مراتبی و تساوی گرای، این تغییرپذیری را از لحاظ باستان شناسی پنهان میکنند. یک مسئله واضح اینست که فقط رخدادهای مذهبی منفرد (و یا حداقل رخدادهای مرتبط) نشان داده می شوند و رقابت از طریق نمایش ثروت و مصرف ضرورتاً بیان نمی گردد.
تمایز منطقی تری از ثروت و نابرابری اجتماعی را میتوان با تحلیل انرژی صرف شده برای ساخت ساختمان ها انجام داد. ارباب ها را میتوان توسط اندازه، ساختار و موقعیت خانه های آنها شناسایی کرد. معماری توسط گروه های اجتماعی ساخته می شود. میتوان پیش بینی کرد که این مسئله تعداد، نوع و روابط متقابل بین این گروه ها و همچنین ثروت آنها را نشان میدهد. اساساً خانه سازی نیازمند کاربرد روزانه است و عملکرد نمایشی آن بیشتر احتمال دارد که نشاندهنده روابط اقتصادی و سیاسی باشد، نه اینکه نشاندهنده دفینه باشد. از برآورد اندازه و انرژی صرف شده در خانه سازی برای تعیین حدود توسعه طبقه بندی اجتماعی در هاوایی استفاده شده است. خانه سازی ممتاز را نیز میتوان توسط وجود و کثرت کالاهای خاص، از جمله اشیاء خارجی شناسایی کرد.
وضعیت سلامت نیز دسترسی متفاوت به منابع اقتصادی را نشان میدهد که به معنای وجود تمایز و موفقیت بهره ور می باشد. مطالعه استخوان شناسی مقدماتی تفاوت هایی را در رژیم غذایی و سلامت بین افراد برتر و افراد معمولی نشان میدهد. جالب اینکه شاید در یک مطالعه تطبیقی، تفاوت های بین افراد برتر و افراد معمولی، در جوامع ساده تر بیشتر بود، که در آن، مقیاس یکپارچگی کمتر است؛ صلح منطقه ای ایجاد شده برای جوامع پیچیده به نظر می رسد که برای سلامت همه اعضای جامعه سودمند بوده است.
مبناهای اقتصادی جوامع
در واقع همه این تلاش ها برای درک تکامل جوامع در ابتدا بصورت یک سازمان با مرکزیت اقتصادی (یک توزیع مجدد در جامعه) مشاهده می شد. ما پیوندهای دقیق بین تمرکز اقتصادی و سیاسی را مورد بحث قرار میدهیم. بحث اول مربوط به اهمیت نسبی مدیریت و کنترل بعنوان اساس اقتصادی برای جوامع دارای ارباب است. از این کنترل های مورد تأکید ، بحث دیگری نیز این خواهد بود که آیا کنترل عمدتاً از تولید و توزیع طبقه بندی شده ای ناشی می گردد.
مدیریت
سروایس دب تعریف مؤثر خود از مدیریت جوامع می گوید که سازمان منطقه ای و مدیریت مرکزی مدیریت جوامع از جداسازی مناطق مختلفی ناشی شده است که باعث جداسازی جامعه محلی، تبادل محصولات اصلی، وابستگی منطقه ای، و پیدایش ارباب های منطقه ای برای هماهنگ سازی تبادل مرکزی کالاهای ویژه در منطقه و حفظ صلح در منطقه شده اند که اقتصاد و جامعه به آنها بستگی دارد. این مدل مدیریت بر مبنای پلی نزیا بود که تنوع محیطی بالا و توزیع مجدد با هم وجود داشتند. بحث حساس سروایس پشتیبانی اصلی برای کارکردگرایی بوم شناختی دهه 1960 بود و اغلب بعنوان یک ویژگی مبنا برای مدیریت ذکر می شد.
البته با بررسی بیشتر، مشخص شد که سیستم های توزیع مجدد، توزیع اصلی را بین جوامع ایجاد نمی کنند چون خود جوامع تا حد زیادی تعمیم یافته بودند و در کالاهای اصلی خود کفا بودند. در نگاه به گذشته، این یافته نباید عجیب باشد. در ابتدا ایده توزیع مجدد توسط مبناگرایان بیان شد تا نشان دهند که فعالیت اقتصادی یکسانی را میتوان توسط مکانیزم های مختلف مطابق با چارچوب سازمانی جامعه انجام داد. البته توزیع مجدد یک نماینده غیر محتمل برای تبادل عناصر اصلی است. با وجود مسائل لجستیکی، این احتمال وجود ندارد که ارباب ها بتوانند طوری عمل کنند تا تولید عناصر اصلی را سازماندهی کنند و محصولات محلی را توزیع کنند. تشریفات توزیع مجدد خیلی بندرت رخ میدهد (فقط چند بار در سال) و نمیتواند نیازهای مصرف روزانه خانوارها را برآورده سازد. بلکه در مدیریت جوامع با توزیع مجدد، بصورت یک سیستم مالی عمل می کند که ابزاری برای آماده سازی کالاهای اصلی برای جشن ها و تشریفات عمومی و فراهم سازی غذا برای خادمان ارباب ها است. ایده مدیریت جامعه بعنوان یک سری وابسته از جوامع تخصیص داده شده برکنار شده است؛ حتی پیبلز و کاس پیشنهاد میکنند که اقتصادهای جوامع تعمیم یافته مدیریت را توصیف میکنند.
یک تئوری مدیریتی ثانوی برای تکامل مدیریت جوامع بر نقش ارباب ها در ساخت و تعمیر عناصر پیچیده آبیاری تأکید دارد. ویتفوگل از هاوایی بعنوان یک مورد مرکزی در تئوری خود در مورد مبنای هیدرولیک(تکیه داشتن بر آب) برای تکامل ایالت استفاده کرد. همانطور که در دهه 1960 نیز استفاده می شد، تئوری هیدرولیک پیوند انطباقی ساده ای را معرفی میکند، که آن هم به نوبه خود نیازمند مدیریت مرکزی توسط ارباب ها می باشد.
هیچوقت بر رابطه بین آبیاری و مدیریت جامعه تأکید نشده است چون تاریخی ترین مدیریت ها از آبیاری استفاده نمی کردند. تحلیل مجدد مورد هاوایی پیوند بین آبیاری و توسعه مدیریت را تأیید کرد اما جنبه مدیریتی این تئوری را نادیده گرفته بود. فقط افراد کمی اکنون از تئوری مدیریتی آبیاری طرفداری میکنند، اگرچه رجوع گهگاهی به نیازهای مدیریتی کشت عمقی شده است؛ اسپریگز بیان میکند که سیستم های بزرگتر آبیاری زمانی نیازمند سیاست منطقه ای برای حفظ صلح ضروری برای عملیات خود بودند.
جنگ یک مسئله دیگر است که نیازمند مدیریت مرکزی ارباب ها است. جنگ مسلماً یک خصوصیات عمومی برای مدیریت جوامع است. همانطور که کارنیرو نیز می گوید، رقابت بر روی زمین بخاطر رشد جمعیت ایجاد شد که حق تصرف را در مرکزیت قرار میداد. جنگ شدید که جوامع بدون تابعیت را توصیف میکند، نیز ممکن است مدیریت جامعه طرفداری کند، که این جنگ را بیشتر قابل پیش بینی، و برای جوامع محلی کمتر زیان بخش می سازد. همچنین، چون کار عامل محدود کننده تولید در جوامع سلسله مراتبی اولیه است، جنگ می تواند از مقابله های با هدف تصرف زمین های بیشتر، به جنگ با هدف غلبه بر جوامع دیگر تبدیل شود.
تنها تئوری مدیریتی برای حفظ پشتیبانی گسترده، این پیشنهاد می باشد که ارباب هاریسک های ایجاد شده توسط تشدید را مدیریت می کنند. مالینوسکی مدیران را بانکداران قبیله میداند، که ریسک ها را برای افراد پشتیبان خود مدیریت می کنند. در بستر های آمریکایی، انتقال به کشت ذرت در خاک های رسوبی احتمالاً بهره وری را در همان زمان افزایش داد که آسیب پذیری زمین ها در مقابل سیل افزایش یافت. ارباب ها ممکن است سپس ذخیره زیاد و عملکردهای توزیع را برای پشتیبانی دوره ای از جوامع مختل شده فراهم کرده باشند. بحث های مشابهی برای تبادل بین جزیره ها در میکرونزی، برای تبادل هوپویلان، برای آبیاری هاوایی، و برای کشاورزی گسترده، استقرار انبوه، و تبادل منطقه ای در جنوب آمریکا پیشنهاد شده است. شکست تئوری های مدیریتی دیگر باعث می شود در مورد ارزش ریسک بعنوان یک عامل سببی به تردید بیفتم. اگرچه ذخیره (بعنوان مثال) میتواند از خانوارها در مقابل ریسک محافظت کند، به نظر می رسد که گزینه همزمانی را توسط ارباب ها بعنوان بخشی از سیستم در حال توسعه مالی نشان دهد.
این نکته در مورد ذخیره سازی، مسئله کلی تری را نشان میدهد. تشدید و تغییرات مربوط به آن در اقتصاد معیشتی مسائلی را پیش می آورد که نیازمند مدیریت هستند، اما مدیریت سطح-پایین در بیشتر نمونه ها برای جمعیت محلی بهترین گزینه به نظر می رسد. می توان پیش بینی کرد که چنین مدیریتی مسئول نیازهای جمعیت در تقابل با سلسله مراتبط مدیریتی مذهبی و دور باشد که برای اعمال آنها غیر قابل دسترسی و غیر مسئول خواهد بود.
کنترل
تئوریهای دیگر استفاده شده برای توضیح تکامل مدیریت بر شیوه ای تأکید دارند که افراد برتر توسط کنترل اقتصاد پدیدار می گردند. کنترل از دسترسی های مختلف به منابع تولیدی و/یا ثروت مبادله نشده ناشی می گردد، که هر دوی آنها امکان ایجاد کانال های جریان انرژی و کنترل کار را ایجاد میکنند. از این لحاظ، تکامل پیچیدگی اجتماعی وابسته به تحرک و استفاده از کالاهای اضافی برای تأمین هزینه پولی افراد برتر پدیدار شده و مؤسسات آنها تصور می شود. فرآیند مبنای متمرکزسازی تدریجی جریان های انرژی بصورت مرتبط با دینامیک رقابتی مدیریت ها به نظر می رسد. رهبری پدیدار شده محدود به کسر کوچکی از جمعیت، دارای مزایای احترام، موفقیت تولیدی، و افزایش استانداردهای زندگی می باشد. رقابت برای موقعیت های رهبری نیازمند به حداکثر رساندن اخلاق اقتصادی است؛ آینده و حفظ رهبری نیازمند جمع آوری دقیق پشتیبانی ناشی از پرستیژ و دسترسی تمایزی ضمنی می باشد که بر مبنای آن قرار دارد. تقریباً همه جوامع عناصری از سلطه میان فردی دارند، بطوریکه کلید گسترش طبقه بندی اینست که سلطه را چطور میتوان حفظ کرد. ماهیت اقتصاد به نظر می رسد که مبنای این کنترل باشد، اما بحث هایی در مورد ماهیت دقیق آن وجود دارد.
کنترل تولید عناصر اصلی (بعنوان گزینه اول)، بر مبنای مالکیت و دسترسی محدود به منابع تولیدی و همچنین زمین خواهد بود. این کنترل بعنوان سیستمی از امور مالی عناصر اصلی آشکار می باشد. غذا از تولیدکنندگان معمول بصورت اجاره برای زمین قرار داده شده در اختیار آنها متغیر خواهد بود. اقتصاد توزیع مجدد هاوایی بخوبی نشان میدهد که این مسئله تا حدی بخوبی انجام شده است. زمین بخاطر حق فتح، به مالکیت ارباب برتر در آمد. سپس زمین به ارباب های برتر بعنوان دارائی های آنها اختصاص داده شد. افراد معمولی حق استفاده از قطعه زمین های کوچک برای امرار معاش خود را در عوض کار خود بر روی زمین هایی که متعلق به ارباب بود دریافت کردند. بنابراین غذای جمع آوری شده در اختیار خانوار ارباب ها، متخصصان وابسته به ارباب ها، و همه افرادی که برای ارباب ها کار می کردند قرار می گرفت. چنین اعمالی ساده و قابل درک بود و به معنای پشتیبانی از بخش غیر تولیدی جامعه بود.
اما مالکیتی که این کنترل بر مبنای آن قرار دارد چطور بوجود آمد؟ به نظر می رسد که پاسخ کلیدی برای این سوال سلطه تولیدی زمین های محدود باشد که یک فرد برتر میتوانست آنها را نگه دارد و از آنها دفاع کند. به نظر می رسد که این سلطه نتیجه شرایط محیطی خاص و شیوه ای باشد که آنها شکل گرفتند و مورد استفاده قرار گرفتند. بهترین مثال ها از اینکه این چطور می تواند اتفاق بیفتد، همان سیستم های ارباب و رعیت است که به آبیاری وابسته است. در جنوب اسپانیا، محیط خشک و توسعه آن با آبیاری در عصر مس و برنز امکان رشد طبقه بندی اجتماعی را بر مبنای کنترل بر زمین های قابل آبیاری و سودآور ایجاد کرد. در پلی نزیا روندکلی بین تشدید و توسعه پیچیدگی اجتماعی وجود دارد. دوره ما قبل تاریخ جزایر هاوایی بطور واضح نشان میدهد که تشدید چطور منجر به افزایش کنترل اقتصادی و طبقه بندی اجتماعی شد. با پیروی از این مهاجرت های اولیه، جمعیت های افزایش پیدا کردند و در این جزار پراکنده شدند، که در ابتدا بر منابع دریایی تأکید داشتند اما بتدریج به کشاورزی زمین های کوهستانی روی آوردند. زراعی کردن زمین های کوهستانی منجر به تخریب و فروافت این منابع ضعیف و ته نشین شدن کف دره شد. ارباب ها که تحت تأثیر این تغییرات محیطی انجام شده توسط انسان قرار گرفتند، انتقال سریعی را به کشاورزی با استفاده از آبیاری در خاک های زراعی آبرفتی جدید توسعه دادند تا موقعیت رقابتی خود را به حداکثر برسانند. خاک های آبیاری شده فقط کسر کوچکی از خاک های آبیاری شده در جزیره را نشان میدهند و توسعه آنها مالکیت را ممکن ساخت.
کنترل اقتصادی از طریق مالکیت منابع می تواند به توضیح مثالهای دیگر از توسعه نظام اربابی که بر مبنای آبیاری نیست نیز کمک کند. کئو می گوید که نظام اربابی به مالکیت خاک های ساحلی طبیعی با بهره وری بالا وابسته است، که حاصلخیزی آن توسط افزایش سالیانه آب رودخانه حفظ میشد. نظام های اربابی اطراف دریای کاریب و رودخانه آمازون بر مبنای کشاورزی گسترده بسترهای رسوبی بودند. گفته کارنیرو که نظام های اربابی به تعیین محدوده ها بستگی دارد، یک گفته اولیه در مورد این اصول است. تراکم جمعیت همراه با تشدید، و رقابت برای بهترین زمین، کار را کنترل میکند که تحرک می تواند بر مبنای آن باشد.
تحویل عناصر اصلی بعنوان بخشی از تحرک اغلب در حسابهای نژادشناسی و تاریخی ذکر می گردد، که امکان برآورد اجازه پرداخت شده در نظام های اربابی را فراهم می سازد. از لحاظ باستان شناسی، مدارک تحرک اغلب بصورت توزیع ذخایر مرکزی است, عموماً میتوان گفت که ذخیره سازی در سطح روی زمین (قابل مشاهده) با اقتصاد سیاسی مغایر با ذخایر خانواری مخفی اقتصاد معیشتی همراه بود. استپوناتیس راه های خلاقانه ای برای بررسی تحرک کالاهای اصلی توسط آزمایش توزیع استقرارها و روابط آنها با منابع تولیدی را معرفی میکند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله فرمانده سالاری در آثار باستانی و چشم انداز