نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره تحریف در قرآن

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره تحریف در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تحریف در قرآن


مقاله درباره تحریف در قرآن

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:42

واژه تحریف

تحریف در لغت از ریشه حرف به معنى کناره , جانب و اطراف یک چیز گرفته شده و تحریف چیزى , کنارزدن آن و از جایگاه اصلى خود کج کردن و به سوى دیگر بردن است .
در قرآن مى خوانیم :
ومــن الناس من یعبد الله على حـرف فان اصهابه خیر اطمان به وان اصهابته فتنة انقلب على وجهه ((9)) , بـعـضـى از مـردم خدا را از اطراف مى پرستند همین که خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مى کنند, اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند.
زمخشرى در ذیل این آیه مى گوید: یعنى بر کنارى ایستاده , در وسط و قلب میدان دین نمى آیند.
قـرآن , ایـن افـراد دودل را به کسانى تشبیه مى کند که در گوشه و کنار لشگر حرکت مى کنند تا بـبـیـنـنـد چه مى شود .
اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش مى رود و پیروزى و غـنـیـمـت بـه دسـت مـى آیـد, مـى مـانـنـد وگرنه به سرعت صحنه را ترک کرده به گوشه اى مى خزند ((10)) .
بـنـابـرایـن تـحریف کلام به معنى تفسیر سخنى برخلاف معنى ظاهرش و درنظرگرفتن معنى دیگرى براى آن ـبدون هیچ دلیل و قرینه اى ـ مى باشد .
گویا هر سخن ـطبق قانون وضع الفاظ و بـر حـسـب طبع اولى خودـ یک مجراى طبیعى و عادى دارد که به معنى و مضمون خود دلالت مى کند, اما تحریف کننده , آن را از مجراى طبیعى و معناى اصلى منحرف کرده به کنارى مى برد.
پـیداست این گونه تحریف تحریف معنوى است , یعنى در ظاهر لفظ, هیچ تغییرى رخ ‌نداده , بلکه مفهوم و محتواى آن تغییرکرده و طورى تفسیرشده که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .
ابـن مـنظور در لسان العرب مى نویسد: تحریف الکلم عن مواضعه , یعنى تغییردادن و منحرف ساختن سـخن از معنى اصلى به معناى دیگرى که با معناى اصلى از جهاتى شبیه و در کنار آن است و در خـیـال انـسان , به معنى اصلى چسبیده و نزدیک مى باشد, همان طور که یهودیان معانى تورات را تـحـریـف کـرده و بـه مـعانى مشابه معنى اصلى تفسیر مى کردند و خداوند در بیان این عملشان مى فرماید: من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ((11)) , برخى از یهودیان سخنان را از جاى خود تحریف مى کنند و به کنارى مى برند.
راغـب نـیـز در مـفردات مى گوید: تحریف الکلام , یعنى سخنى را که دو احتمال دارد تنها به یک احتمال حمل کنى , گرچه برخلاف اراده و منظور صاحب سخن باشد.
طـبـرسـى در ذیل آیه مورد بحث مى نویسد: یحرفون الکلم عن مواضعه , یعنى کلمات خدا را به غیر آن چـه نـازل شـده تـفـسـیر مى کنند و صفات پیامبر (ص) را ـکه در کتابهایشان آمده ـ تغییر مى دهند.
بنابراین , تحریف در دو امر صورت گرفته : یکى سوء تاویل و بد تفسیرنمودن و دیگرى تغییر آن چه هـسـت , هـمـان طـور کـه در آیه 78 سوره آل عمران مى خوانیم : ویقولون هو من عندالله وما هو من عـنـداللّه ویـقولون على الله الکذب وهم یعلمون, مى گویند: آن از نزد خداست با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ مى بندند با این که مى دانند ((12)) .
شـعـرانـى مـى گـویـد: مـنـظور از مواضعه معانى و مفاهیم الفاظ است , یعنى الفاظ را بر معانى ظاهرشان تفسیر نمى کنند, بلکه آن را به وجوه بعیدى حمل مى کنند ((13)) .
در روایـات مـعـصومین للّه نیز همین معنى به چشم مى خورد .
امام باقر(ع) در نامه اى به سعدالخیر مـى فـرمـایـد: یکى از شیوه هاى آنان در پشت سرانداختن کتاب و بى اعتنایى به آن , چنین بود که حـروف و الـفـاظ آن را بـه خـوبـى برپا مى داشتند, ولى حدود و مضامین آن را تحریف مى کردند.
درنـتـیجه , کتاب را روایت و تلاوت مى نمودند, اما آن را به کار نمى بستند, جاهلان از این که آنان کـتـاب را حـفـظ و روایـت کـرده خـشـنود مى شدند و عمل نکردن آنان به کتاب خدا, دانایان را اندوهگین مى ساخت ((14)) .
درحـقـیـقـت , آنـهـا عـبـارات و الفاظ را به خوبى محافظت مى کردند اما آن را بد تاویل و تفسیر مى نمودند و محتواى آن را به کار نمى بستند.
در روایـت دیگرى از همان امام مى خوانیم : ورجل قرا القران فحفظ حروفه وضیع حدوده ((15)) , و شـخـصـى کـه قرآن مى خواند و حروف و الفاظش را حفظمى کند, اما حدود و معانى آن را ضایع مى سازد.
[تا این جا مفهوم لغوى تحریف روشن شد اکنون به مفهوم اصطلاحى آن مى پردازیم ].

تحریف در اصطلاح

تحریف در اصطلاح هفت گونه است :
1ـ تـحریف معنوى , یعنى تفسیر و معنایى براى لفظ بگوییم که ذاتا بر آن دلالت ندارد, نه براى آن مـعنا وضع شده و نه قرائن و شواهدى بر آن گواهى مى دهد و آن را تفسیر به راى مى گویند و در شرع مقدس شدیدا از آن نهى شده است .
پیامبر خدا (ص) مى فرماید: من فسر القران برایه فلیتبوا مقعده من النهار ((16)) , هرکس قرآن را به راى و نظر خود تفسیرکند باید جایگاه خویش را در آتش برگزیند.
مـنظور روایت این است که شخص , راى و نظریه اى دارد و به دنبال قرآن مى رود تا شاهد و آیه اى مناسب آن بیابد و راى خود را تفسیر آن قراردهد .
و این مفهوم , به معنى لغوی تحریف نزدیک است و در قرآن هرجا ماده تحریف به کار رفته به همین معنا مى باشد.
2ـ تـحریف موضعى , یعنى آیه یا سوره برخلاف ترتیب نزول , در قرآن ثبت شود .
این مساله در آیات , بسیار کم است , ولى سوره ها معمولا به ترتیب نزول ثبت نشده اند ((17)) .
3ـ تـحـریف در قرائت , یعنى کلمه اى برخلاف قرائت شناخته شده بین مسلمین , قرائت شود مانند بیشتر اجتهادات قراء در قرائتهایشان که سابقه اى در صدر اسلام نداشته است .
ما این قرائتها را جایز نمى دانیم , چراکه قرآن یکى است و از نزد خداى یکتا نازل شده همان طور که امام باقر و صادق ک فرموده اند ((18)) .
4ـ تـحـریـف در لهجه و نحوه گویش , یعنى همان گونه که لهجه قبیله هاى مختلف عرب هنگام تـکـلـم بـه حـرف یـا کـلمه اى ـدر حرکات و نحوه ادانمودن ـ متفاوت است [قرآن را نیز به لهجه خودشان تلاوت کنند].
این مساله تا جایى که ساختمان اصلى کلمه محفوظباشد و معناى آن تغییرنکند مجاز است .
مـا حـدیـث سبعة احرف , هفت حرف ((19)) را ـبر فرض که از نظر سند درست باشدـ بر این معنى تـفـسـیر مى کنیم که منظور از آن , لهجه هاى متعدد عرب است حتى اگر لهجه عربى هم نباشد فرشتگان آن را به صورت عربى بالا مى برند ((20)) .
ولى اگر اختلاف لهجه موجب لحن و غلط و مخالفت با قواعد صرف ونحو شود, قرائت به آن مجاز نیست .
خداوند متعال مى فرماید: قرانا عربیا غیر ذى عوج ((21)) , قرآنى است عربى و فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى .
در ضمن به ما دستور داده اند قرآن را به عربى صحیح تلاوت کنیم .
پیامبر (ص) مى فرماید: تعلموا القران بعربیته , قرآن را به همان صورت عربى فرابگیرید ((22)) .
هـمچنین اگر تحریف لهجه اى باعث تغییر معنى کلمه شود نیز جایز نیست خصوصا اگر از روى عـمـد و هـدف نـامقدسى باشد, همان گونه که یهودیان هنگام تلفظ راعنا, رعایت حال ما را بکن کسره عین را به سوى فتحه متمایل نموده و با لهجه و آهنگى مخصوص ادا مى کردند تا معناى اى فرد شرور ما از آن استفاده شود ((23)) .
قرآن نیز در دو مورد به کار آنها اشاره کرده است ((24)) .
5.
تـحـریـف با تعویض کلمات , یعنى کلمه اى برداشته شود و کلمه اى دیگر جایگزین آن گردد, خواه کـلـمـه دوم بـا اولـى هـم مـعـنى باشد یا نه .
ابن مسعود این گونه تحریف را در کلمات مترادف و هـم مـعـنى مجاز مى شمرده به اعتقاد این که : مهم حفظ معانى است و اختلاف الفاظ چندان مهم نیست , مثل این که گفته است : اشکالى ندارد به جاى العلیم , الحکیم بخوانیم , مشکل آن جاست که آیه رحمت را به جاى آیه عذاب بگذاریم .
پـیش از این گفتیم که حتى این گونه تحریف هم , در وحى الهى جایز نیست , چراکه اعجاز قرآن هم به لفظ آن است و هم به معنى و محتواى آن , بنابراین , تغییر هیچ یک جایز نخواهدبود ((25)) .
6ـ تـحـریـف به زیاده , یعنى افزودن کلمه یا جمله اى به آیات قرآن .
به ابن مسعود و بعضى دیگر از پـیشینیان نسبت داده شده که براى رفع ابهام از لفظ برخى آیات , کلماتى به آن مى افزودند, البته نه به این اعتقاد که جزء قرآن باشد, بلکه تنها براى شرح و توضیح , این کار را انجام مى دادند.
این امر تا جایى که جزء قرآن شمرده نشود و موجب اشتباه نگردد مانعى ندارد.
از همین باب است اضافات و توضیحاتى که به عنوان تفسیر از امامان معصوم للّه نقل شده است .
در آینده بازهم در این باره سخن خواهیم گفت .
الـبـتـه کـسـى را نـمـى یـابـیم که خیال کند بر قرآن نازل بر پیامبر (ص) چیزى افزوده شده باشد, تنها از عـجارده ((26)) حکایت شده که آنها سوره یوسف را جزء قرآن نمى دانستند, چراکه ـبه پندار باطل آنهاـ این سوره یک داستان عشقى است و نمى تواند وحى الهى باشد ((27)) .
آرى ! ابن مسعود هم اشتباه بزرگى داشت ((28)) که مى پنداشت سوره هاى معوذتین تنها تعویذ و دعا بوده و جزء قرآن نیستند و مى گفت : غیر قرآن را با قرآن نیامیزید و خودش این دو سوره را از قرآنها مى زدود ((29)) .
7ـ تـحـریـف بـه نقیصه و آن دو گونه است : یکى این که از قرآن حاضر کلماتى ساقطشود چنانچه روایـت شده ابن مسعود آیه سوم سوره لیل را این گونه مى خواند: والذکر وادنثى ((30)) , و مذکر و مونث و کلمه ماخلق را ساقط مى کرد ((31)) .
دوم اعـتـقـاد به این که چیزهایى از قرآن حاضر ـخواه عمدا یا از روى فراموشى ـ حذف شده , حال گاهى یک حرف یا کلمه یا جمله کاملى حذف شده و گاه آیه و حتى سوره اى از قرآن کریم ساقط شده است .
این تحریف است که ما شدیدا آن را انکار مى کنیم و موضوع بحث و گفتگوى ما در این کتاب است .
ایـن نـوع تـحـریـف , در روایات اهل سنت که در کتب حدیثى آنها مانند صحاح سته آمده به چشم مـى خـورد و به زودى درباره این روایات بحث خواهیم کردولى قبل از آن مى گوییم : این روایات ـکـه عـمـومـا روایـات عامى و فاقد سند درستى مى باشندـ از سه حال خارج نیستند: یا ساخته و پـرداخـتـه زنـدیق ها و جاعلان حدیث است که به کذب و دروغپردازى معروفند یا این که تاویل و تـفـسـیـر صحیحى دارند که ارتباطى با تحریف قرآن ندارد و شکل سوم این که یک سرى اوهام و خرافات بى ارزش گذشتگان به صورت روایت درآمده است که بیشتر از همین قبیل مى باشد.

واژه تحریف در قرآن

در قرآن ماده تحریف جز در معنى لغوى , یعنى دخل وتصرف در معنى کلمه و تفسیر غیرموجه آن , به کار نرفته است .
به این نوع تحریف ـکه فقط تحریف در معنى کلمات است نه در چیز دیگرـ, سوء تاویل و تفسیر به راى مى گویند.
در قـرآن مـى خوانیم : یحرفون الکلم من بعد مواضعه ((32)) , یعنى پس از آن که کلمات در جایگاه و معنى خود استقراریافت آن را منحرف کرده [به سوى معناى دیگرى مى برند].
در جـاى دیـگـر قـرآن مـى خـوانـیـم : وقـد کـانـ فریق منهم یسمعون کلامالله ثم یحرفونه من بعد مـهـاعـقلوه ((33)) , عده اى از آنان (یهود) سخنان خدا را مى شنیدند, ولى پس از فهمیدن , آن را تحریف مى کردند .
چون به خیال خام خود با مصالحشان سازگارنبود آن را به معانى مورد نظرشان منحرف مى نمودند.
شـیـخ ‌طـوسـى مـى گـویـد: تـحـریـف به دو امر صورت گرفته یکى سوءتاویل و دیگرى تغییر و تـبـدیل ((34)) , یعنى به شکلى لهجه کلام را تغییر مى دادند که معنى دیگرى از آن فهمیده شود.
چـنـانچه در آیه78 سوره آل عمران مى خوانیم : وان منهملفریقا یلوون السنتهم بالکتهاب لتحسبوه من الکتهاب ومهاهو من الکتهاب, در میان آنها (یهود) کسانى هستند که هنگام تلاوت کتاب , زبان خود را چنان مى پیچانند [وژست مى گیرند] که گمان کنید آنچه را مى خوانند از کتاب است درحالى که از کتاب [خدا] نیست .
شـیـخ ‌مـحـمـد عبده مى گوید: بخش مهمى از تحریف , تاویل گفتار خداوند است که بر غیر آن مـعـنـایى که برایش وضع شده حمل شود و از لفظ تحریف هم همین معنى تبادر مى شود و همین تاویل سبب شد که آنها به مقابله با پیامبر (ص) و انکار نبوتش برخیزند و این شیوه همیشگى آنان تا امروز است که بشارات عهدین را تاویل مى کنند ((35)) .
کـوتـاه سـخـن ایـن کـه تحریف عهدین توسط دانشمندان اهل کتاب ـکه قرآن بدان اشاره کرده ـ دوگونه بود: یکى سوء تاویل , یعنى به ناحق در تفسیر آن دخل و تصرف مى کردند تا با پیامبر اسلام# تطبیق نکند بدون این که به ظاهر الفاظ دست درازى کنند.
دیـگـر ایـن کـه وقـتـى کـتاب را تلاوت مى کردند لهجه ها را تغییر مى دادند تا معنى اصلى کلمه فـهـمیده نشود و هنگامى که لفظ با لهجه اى غیر از لهجه طبیعى و اولى خود ادا شد دیگر آن لفظ نیست , بلکه چیز دیگرى است .
هدف آنان از این تحریفها و نیرنگها, کتمان حقیقت و مخفى ساختن مژده ها و بشارتهاى انبیاى پیشین به قدوم پیامبر اسلام# بود.
[تا این جا روشن شد که ماده تحریف در قرآن به همان معنى لغوى و تحریف معنوى به کار رفته ] و در مـورد تحریف اصطلاحى , یعنى کم وزیادکردن یا عوض نمودن کلمات قرآن با غیر آن , استعمال نشده است .

دلایل بطلان شبهه تحریف


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تحریف در قرآن

مقاله درباره امانت‌های الهی در قرآن

اختصاصی از نیک فایل مقاله درباره امانت‌های الهی در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره امانت‌های الهی در قرآن


مقاله درباره امانت‌های الهی در قرآن

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:233

تقدیم به :

محضر حضرت حق- عز و شأنه- که از میان خلایق بر شانه های انسان قوت حمل امانت نهاد. «إِنّا عَرَضْنَا الْأَمِانَةَ … وَ حَمَلَهَا الْإِنْسان …»

و تقدیم به چهارده نور ازلی که همواره در ادای امانات به سوی اهلش از همگان پیشی گرفتند:

«إنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُوَدُّوا الأَمانات الی أَهْلِهَا»

و تقدیم به «مؤمنون» و «مصلین» آنان که «وَالَّذینَ‌ هُمْ لِأَمَاناتِهِمْ وعَهْدِهم راعون» در شأنشان آمده است.

و تقدیم به امانتداران حیات دنیوی ام؛ پدر و مادرم که خداوند امانت فرزند را به آنان سپرد.

و همسرم که حضرت رسول- صلی الله علیه و آله و سلم- فرمودند: «أخذتموهن بالامانة». زن را به عنوان امانت بگیرید.


فهرست مطالب

عنوان........................................ صفحه

مقدمه ....................................... 6

  1. کلیات طرح تحقیق .......................... 9
  2. 1 بیان مسأله ............................. 10
  3. 1 اهمیت مسأله ............................ 12
  4. 1 سوأل تحقیق ............................. 12
  5. 1 فرضیه .................................. 13
  6. 1 حدود مسأله ............................. 13
  7. 1 محدودیت مسأله .......................... 13
  8. 1 کلید واژه ها ........................... 14
  9. 7. 1 امامت ............................... 15
  10. 7. 1 امانت ............................... 16
  11. 7. 1 امین ................................ 19
  12. 7. 1 خیانت ............................... 20
  13. 7. 1 عهد ................................. 22
  14. 7. 1 میثاق ............................... 23
  15. 7. 1 ودیعه ............................... 24
  16. 7. 1 ولایت ................................ 25

 

  1. فصل اول : کلیاتی در زمینة آیات امانت در قرآن
  2. 2 آیة عرض امانت .......................... 29
  3. 1. 2 معنای عرض امانت ..................... 30
  4. 1. 2 معنای اباء و امتناع از پذیرش امانت .. 34
  5. 1. 2 معنای حمل امانت ..................... 34
  6. 1. 2 مراد از انسان حامل امانت کیست؟....... 35
  7. 1. 2 معنای ظلوم وجهول .................... 36
  8. 1. 2 نتیجة قبول امانت .................... 39
  9. 2 آیة امانات ............................. 40
  10. 2 مراد از اهل امانات چه کسانی هستند؟!... 40
  11. 2. 2 شأن نزول مشهور آیه .................. 41
  12. 2. 2 مقدم نمودن اداء امانات بر عدالت ..... 42
  13. 2. 2 مفهوم عام امانات .................... 42
  14. 2. 2 اقسام امانات ........................ 44
  15. 2. 2 مخاطب در آیه چه کسانی هستند؟!........ 46
  16. 2 آیة منع از خیانت درا مانات ............. 50
  17. 2 امانتداران ............................. 51
  18. 4. 2 پیامبران امین ....................... 51
  19. 4. 2 فرشتة‌ امین .......................... 53
  20. 4. 2 کارگزاران امین ...................... 53
  21. 4. 2 مؤمنان و نمازگزاران امانتدار ........ 55
  22. فصل دوم : بررسی مقایسه‌ای دیدگاه‌های مفسران شیعی و اهل سنت در تفسیر امانت
  23. 3 اتصاف به اسماء حسنی .................... 58
  24. 3 اختیار و اراده ......................... 58
  25. 3 استعداد ................................ 59
  26. 3 اسرار .................................. 59
  27. 3 اصل ادای امانت ......................... 61
  28. 3 اعضاء و جوارح .......................... 62
  29. 3 اوامر و نواهی .......................... 65
  30. 3 اهل و خانواده .......................... 67
  31. 3 ایمان .................................. 68
  32. 3 اوصاف پیامبر آخر الزمان - صلوات الله علیه و آله 69
  33. 3 تسلیم در برابر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم- 70
  34. 3 تسلیم اسماء ........................... 71
  35. 3 تعهد و قبول مسئولیت ................... 71
  36. 3 تکلیف ................................. 72
  37. 3 توحید ................................. 77
  38. 3 حدود و شرع ............................ 78
  39. 3 دلائل خداشناسی ......................... 78
  40. 3 دلایل و عجایب صنع ...................... 79
  41. 3 دین و شریعت ........................... 80
  42. 3 روح ................................... 82
  43. 3 زن .................................... 83
  44. 3 شغل و منصب ............................ 84
  45. 3 طاعت .................................. 84
  46. 3 عقل ................................... 87
  47. 3 علم ................................... 89
  48. 3 عهد و پیمان ........................... 91
  49. 3 فرایض ................................. 91
  50. 3 فیض الهی .............................. 93
  51. 3 قرآن .................................. 94
  52. 3 لا اله الا الله ............................ 95
  53. 3 لطیفه سیال انسانی ..................... 96
  54. 3 محبت و عشق ............................ 96
  55. 3 معرفت ................................. 97
  56. 3 نماز، روزه غسل حج، جهاد، زکات.......... 98
  57. 3 وجود و هستی ........................... 101
  58. 3 ودایع و امانات مردم ................... 102
  59. 3 وظایف و واجبات دین .................... 104
  60. 3 وفاء به عهود .......................... 105
  61. 3 ولایت الهیه، امامت و ولایت ائمه - علیهم السلام- 106
  62. فصل سوم : اهمیت امانتداری در روایات و احادیث
  63. 4 رعایت اصل ادای امانت تحت هر شرایطی ..... 124
  64. 4 رابطة میان امانت و ایمان ............... 128
  65. 4 آثار امانتداری ......................... 129
  66. 4 آثار بی توجهی به ادای امانت ............ 135
  67. 4 امانتداری میزانی برای سنجش افراد........ 136
  68. فصل چهارم: نتیجه گیری .................... 139

مقدمه

سپاس و ستایش ایزد منان را، که همه کس و همه چیز را، مالک اوست و هر آنچه از ناحیه عنایت او بر هستی جاری گشته، اماناتی است که باید، حافظ و امین بر آنها بود.

هنگام عرضة امانت حضرت باری- تعالی – خطاب به جمیع خلایق فرمود:

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلیَ السَّمواتِ و الْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها و أشْفَقْنَ مِنْها…»[1]

پس از عرض امانت، همگان از جهت خوف از پذیرش آن ناتوان ماندند، چرا که حمل آن تنها سزاوار انسان بود: «وَحَمَلَهَا الاْنسان…»[2]

و این شانه‌های انسان بود که بار امانت را حمل کرد؛ او که ناز پروردة درگاه الهی بود، آن زمانیکه به قدرت لایزال الهی از عدم به وجود آمد، طنین قدسی ندا در داد « فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنَ الخَالِقین»[3]

خلق شده در زیباترین صورت ها: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْنسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْویمٍ»[4]

و جان گرفته از نفخه ملکوتی : «وَ نَفَخَ فِیه مِنْ رُّوحِه»[5]

ملائک صف به صف بر آستانش به حضور آمدند و نور مطلق مهر «إِنّی جاعلٌ فِی الأرْضِ خَلیفه»[6]

بر پیشانی‌اش نهاد، و در محضر آموزگار هستی علم اسماء آموخت: « وَعَلَّمَ ءآدَم الأسْمَاء کُلَّهَا»[7]

و ملائک را برآن اسماء مطلع ساخت؛ و عرشیان و قدسیان به فرمان حضرتش به پیشگاه انسان به سجده افتادند:

«وَ إذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَة اسْجدُوا لآدم…»[8] و کریم او را به کرامت خویش نوازش داد: «وَ لَقَدْ کَرَمْنَا بنی ءَآدم…. »[9]

به پاس این الطاف الهی، آن هنگام که عرض امانت بر خلایق کردند، بار امانت به دوش کشید که «نظر وی برعرض حق بود نه بر امانت، لذت عرض، ثقل امانت را فراموش گردانید، لاجرم لطف ربانی به زبان عنایت فرمود: « که برداشتن از تو و نگاهداشتن از من، چون توبه طوع بار مرا برداشتی من هم از میان همه تو را برداشتم.»[10]


[1] - «ما امانت را برآسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سربرتافتند و از آن هراسیدند…» احزاب /72

[2] - همان «انسان آنرا حل کرد»

[3] - مومنون/14 «پس بزرگ است خدایی که بهترین آفریدگان است»

[4] - تین /4 «که انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم»

[5] - سجده/9 ( از روح خویش در وی دمید.)

[6] - بقره /30 «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد.»

[7] - بقره /31 «سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت»

[8] - بقره /34 «هنگامی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده و خضوع کنید!.»

[9] - اسراء/70 «ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم »

[10] - کاشفی ، کمال الدین حسینی، تفسیر مواهب علیه (تفسیرحسینی). ج 3، ص 494.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره امانت‌های الهی در قرآن

دانلود تحقیق درمورد مقام انسان از نظر قرآن

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق درمورد مقام انسان از نظر قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

مقام انسان از نظر قرآن

اسلام زن را چگونه موجودی می داند؟ آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد می داند و یا او را جنس پست تر می شمارد؟ این پرسشی است که اکنون می خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.

فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی

اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته و با آنچه در جهان امروز می گذرد مغایرت دارد. اسلام برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است. پاره ای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسب تر دانسته و پاره ای آنها را برای زن. در نتیجه در مواردی برای زن و مرد مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.

چرا؟ روی چه حسابی؟ آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیاری ازمکتب های دیگر نظرات تحقیرآمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست می شمرده است و یا علت و فلسفه دیگری دارد؟ مکرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیرامن سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید که مقررات اسلامی را مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات امثال اینها بعنوان تحقیر و توهینی نسبت به جنس زن یاد کرده اند. چنین وانمود میکند که این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است. می گویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مرد جنساً شریفتر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند.

می گویند اسلام دین مردان است و زنان را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد حق طلاق را به مرد نمی داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمی کرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی کرد، برای زن قیمت بنام مهر قائل نمی شد زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقه مرد قرار نمی داد. اینها می رساند که اسلام نسبت به زن نظریات تحقیرآمیز داشته است او را وسیله و مقدمه برای مرد میدانسته است می گویند: اسلام با اینکه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت کرده است در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.

می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد.

اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقی ارسطوئی بدهیم به اینصورت درمی آید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می کرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد.

تساوی یا تشابه؟

اصلی که در این استدلال بکار رفته این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلب که هم از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند بطوریکه ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشد، یا لازمه اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه ای در کار نباشد، شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوقی انسانی است، اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار یگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیه آنها می رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابریاست و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را بطور مساوی میان فرزنان خود تقسیم کند، اما بطور متشابه تقسیم نکند مثلاًممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروغی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی ودر سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با درنظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی ازاین جهت در کار نباشد، به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آنرا مناسب یافته است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد مقام انسان از نظر قرآن

تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

اختصاصی از نیک فایل تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن


تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

   فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

   تعدادصفحه:24

با رحلت پیامبر اسلام که پیامبر خاتم نیز ‌بوده‌اند مسلماً برای هدایت و زعامت مسلمین می‌باید افرادی باشند که عهده‌دار این مسئولیت بوده به کسانی که به نیابت پیامبر رهبریت عمومی دینی و دنیایی مسلمین را از سلالة پیامیر بر عهده دارند، امام می‌گویند.

امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است.

در اصل بحث نیاز به امام و معنی امامت اختلافی نیست. ولی در چگونگی تعیین امام و خصوصیات آن بین فرقه‌های مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد و آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی باز داشت ترس از پیامدهای ناگوار آن یعنی انحراف و فساد تدریجی در روش حکومت اسلامی بود از این رو شیعه معتقد است امامت امری انتصابی است و پیامبر مأمور است از طرف خدا امام را به مردم معرفی نماید، در واقع امام را خدا معین می‌فرماید به همانگونه که خدا پیامبر را بر می‌گزیند ولی اهل سنت امامت را انتخاب می‌پندارند و خدا و پیامبر را در این امر دخیل نمی‌دانند که این دیدگاه از نظر شیعه مردود است. در واقع شیعه امامت را همان نبوت منهای وحی می‌داند و امامت را دارای ابعاد گسترده‌ای شامل مدیریت سیاسی جامعه و عهده‌داری مسئولیت هدایت و رهبری معنوی جامعه در جهت رشد و ارتقای انسانی می‌داند و همانگونه که در سفینه البحار این حدیث رضوی نقل شده است «ان الامامة زمام الدین و نظام المسلمین ان الامامه اس الاسلام النمامی و فرعه اسامی» امامت سررشته دین و نظام مسلمانان است. امامت اساس و تنها بالنده اسلام و شاخه بلند آن است» شیعه بدین مسأله ایمان و اعتقاد راسخ دارد.

در سورة بقره آیه 124 خدواند کریم می‌فرمایند:

«به یادآر هنگامیکه پروردگار را ابراهیم، او را مورد آزمایش قرار داد و پس از تکمیل امتحان فرمود که ترا برای مردم امام قرار دادم» که در این آیه خداوند امامت را والاتر از نبوت قرار داده چرا که ابراهیم در ابتدا پیامبر بود و پس از انجام آزمایشات سخت و گذر از آنها به درجة امامت نیز رسیده و در این جایگاه است که لزوم باک و معصوم و خاص بودن امام مطرح و مشخص می‌شود چرا که غیر از این نمی‌تواند باشد.

از مهمترین اشارات و دلایل ارجحیت امامت انتصابی در نزد شیعه و از مدارک مستحکم آورده شده حدیث ثقلین است که از جانب رسول خدا نقل گشته است.

«اِنی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلین: کتابَ الله و عترَتی»

که خود بر اهمیت مسألة امامت و حساسیت آن بر اساس در ردیف قرآن قرار گرفتن آن می‌افزاید.

در پیرامون اهمیت مسأله امامت شهید آیت الله دستغیب در مباحث پیرامون تعیین و کتابی به همین نام تعیین به امامت و ولایت را از پایه‌های تعیین الهی که دومین پایة ایمان است می‌داند و می‌فرمایند: یکی از شعب تعیین که تحصیل آن بر هر مسلمانی واجب است یقین به امامت و وجوب تبعیت و محبت دوازده نور طیبه و دودمان طاهره اول آنان علی ابن ابیطالب و آخرشان حجه ابن الحسن (ع) واجب است بطوری تعیین شود که هرگز متزلزل نشود.»

دلایل عقلی انتصابی بودن امامت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیقی بر مسأله امامت از دیدگاه عقل و قرآن

تحقیق درمورد قرآن شناسی از دیدگاه امام خمینی 17ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق درمورد قرآن شناسی از دیدگاه امام خمینی 17ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

قرآن‏شناسی از دیدگاه امام خمینی(ره)

قرآن شناسان تاکنون قرآن را از زاویه‏های مختلف نگاه کرده‏اند. همچنین افکار و اندیشه‏های امام خمینی (ره) به عنوان یک قرآن شناس برجسته و تأثیرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسی و تحقیق شده است. نویسنده مقاله حاضر کوشیده است تا قرآن‏شناسی امام را از نظر راه و رسم برخورداری از قرآن طرح و شرح کند. ما امیدواریم که این مقاله از یک سو فتح بابی باشد برای قرآن‏شناسی دیگران و از سوی دیگر، گامی هرچند کوچک در فراخوانی از همه آنان که مایلند در ویژه‏نامه قرآن‏شناسی امام خمینی ما را یاری رسانند. این کتاب بزرگ الهی که از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده... از بزرگترین مظاهر رحمت مُطلقه الهیه است. این مطلبی است که امام خمینی در کتاب آداب الصلواة عنوان کرده‏اند.

قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران می‏ماند. این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و اِحکام اَحکام و اتقان تنظیم عایله و امثال آن، که هر یک مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلکه می‏توان گفت این که قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را درک می‏کردند و جهات مهم‏تری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالی‏تر بود اعراب آن زمان درک نکردند. الآن نیز آنهایی که هم افق آنها هستند، جز ترکیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراک نکنند.1

قرآن یک سفره گسترده‏ای است که همه از آن استفاده می‏کنند، منتها هر کس به وضعی استفاده می‏کند.2 آن برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عایله بشری از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند، برساند. این صحیفه الهیه، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیه است. این کتاب خداست و به شؤون الهیه جل و علا دعوت می‏کند.4

اهداف و مقاصد نزول قرآن

ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات برهانی، که خود به ما مقصد را می‏فهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. صاحب کتاب مقصد خود را بهتر می‏داند. اکنون به فرموده‏های این مصنف راجع به شؤون قرآن نظر می‏کنیم، می‏بینیم خود می‏فرماید: "ذالک الکتاب لاریب فیه هدی" للمتقین". این کتاب را کتاب هدایت خوانده است. می‏بینیم در یک سوره کوچک چندین مرتبه می‏فرماید: "ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مذکر" می‏بینیم می‏فرماید "وانزلنا الیک الذکر تبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون". می‏فرماید: "کتاب انزلناه مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوالالباب". (سوره ص آیه29) بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت.5،

مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه می‏فرماید: هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن، که راجع به قوای ملکیه است تا منتهی النهایه آن که حقیقت قلب سلیم است... به‏دست آورد. و سلامت قوای ملکیه و ملکوتیه گم شده قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گم شده موجود است و باید با تفکر آنرا استخراج کند.6 هیچ جا بهتر از قرآن نیست. هیچ مکتبی بالاتر از قرآن نیست. این قرآن است که ما را هدایت می کند به مقاصد عالیه که در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمی‏دانیم. 7

اتصال معنویت به مادیات و انعکاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی و آنطوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرییل امین هم نمی‏رسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق می‏کند، استدلال هم می‏کند، حکومت هم می‏کند، و وحدت را هم سفارش می‏کند و قتال را هم سفارش می‏کند

[ آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی در راس همه امور این معناست. اگر تزکیه گفته شده و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که نفوس تا تزکیه نشوند نمی‏توانند برسند.9] از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و بالجمله، کیفیت سیر و سلوک الی الله است10

قرآن و کتاب‏های حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است با رساله‏های عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می‏شود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگی اجتماعی می‏تواند داشته باشد به کلی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد قرآن شناسی از دیدگاه امام خمینی 17ص