دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 106
شناخت مختصری از زندگانی امام حسن(ع)
پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده علی (ع) با دختر گرامی پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود .
حسن بن علی(ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگی گفت .
پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سی سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت علی (ع) (در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید و در قبرستان «بقیع» در مدینه مدفون گشت .
رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش , او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت . سپس برای او بار گوسفندی قربانی کرد, سرش را تراشید و هموزن موی سرش -که یک درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تاسرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سرنوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست . لقب های او سبط, سید, زکی , مجتبی است که از همه معروفتر مجتبی میباشد. پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمودکه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خودمی فرمود : شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند . امام حسن هفت سال و چندی زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دوماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت . امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت , به امامت رسید ومقام خلافت ظاهری رانیز اشغال کرد,و نزدیک به شش ماه به اداره امورمسلمین پرداخت . در این مدت , معاویه که دشمن سرسخت علی (ع )و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و درآخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود, به عراق که مقرخلافت امام حسن (ع ) بودلشکر کشید و جنگ آغاز کرد.ما دراین باره کمی بعد تر سخن خواهیم گفت .امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگواری به رسول اکرم (ص )بسیار مانند بود.وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند: دارای رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی , چشمانی سیاه , گونه های هموار,محاسنی انبوه , گیسوانی مجعد و پر, گردنی سیمگون , اندامی متناسب , شانه ای عریض ,استخوانی درشت , میانی باریک , قدی میانه , نه چندان بلند و نه چندان کوتاه .سیمایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها .ابن سعد گفته است که حسن و حسین به ریگ سیاه , خضاب میکردند .
کمالات انسانی
امام حسن (ع ) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خودبود.تا پیغمبر (ص ) زنده بود, او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند,گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید.از پیغمبر اکرم (ص ) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع )می فرمود: این دو فرزند من , امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند ).امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج کرد, پیاده , درحالی که اسبهای نجیب را با او یدک می کشیدند.هرگاه از مرگ یاد میکرد می گریست و هر گاه از قبر یاد میکردمیگریست , هر گاه به یاد ایستادن به پای حساب می افتاد آن چنان نعره میزد که بیهوش میشد و چون به یاد بهشت و دوزخ می افتاد, همچون مار گزیده به خود می پیچید.از خدا طلب بهشت میکرد و به او از آتش جهنم پناه میبرد.چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد, بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد.سه نوبت دارائیش رابا خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت .گفته اندکه : امام حسن (ع ) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود.در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت .هرکه او را می دید به دیده اش بزرگ می آمد و هر که با او آمیزش داشت بدو محبت می ورزید و هر دوست یا دشمنی که سخن یا خطبه او را می شنید, به آسانی درنگ میکردتا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد.محمد بن اسحاق گفت : پس از رسول خدا (ص ) هیچکس از حیث آبرو و بلندی قدر به حسن بن علی نرسید.بر درخانه فرش میگستردند و چون از خانه بیرون می آمد و آنجا می نشست راه بسته میشد وبه احترام او کسی از برابرش عبور نمی کرد و او چون می فهمید, برمی خاست و به خانه میرفت و آن گاه مردم رفت و آمد می کردند.در راه مکه از مرکبش فرود آمد وپیاده به راه رفتن ادامه داد.در کاروان همه از او پیروی کردند حتی سعد بن ابی وقاص پیاده شد و در کنار آن حضر ت راه افتاد .ابن عباس که از امام حسن و امام حسین (ع ) مسن تر بود, رکاب اسبشان رامیگرفت و بدین کار افتخار میکرد و می گفت : اینها پسران رسول خدایند.با این شأ ن و منزلت , تواضعش چنان بود که : روزی بر عده ای مستمند می گذشت , آنها پاره های نان را بر زمین نهاده و خود روی زمین نشسته بودند و می خوردند, چون حسن بن علی را دیدند گفتند: ای پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو.امام حسن (ع ) فورا از مرکب فرود آمد و گفت : خدا متکبرین را دوست نمی دارد.و باآنان به غذا خوردن مشغول شد .آنگاه آنها را به میهمانی خود دعوت کرد, هم غذا به آنان داد و هم پوشاک .در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند.از جمله مدائنی روایت کرده که : حسن و حسین و عبدالله بن جعفر به راه حج میرفتند.توشه و تنخواه آنان گم شد.گرسنه و تشنه به خیمه ای رسیدند که پیر زنی در آن زندگی می کرد.از او آب طلبیدند.گفت این گوسفند را بدوشید وشیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید.چنین کردند.سپس از او غذا خواستند.گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید.یکی از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقداری بریان کرد و همه خوردند وسپس همانجا به خواب رفتند.هنگام رفتن به پیر زن گفتند: ما از قریشیم به حج میرویم .چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکی رفتار خواهیم کرد.و رفتند.شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت , گفت : وای بر تو گوسفند مرا برای مردمی ناشناس میکُشی آنگاه میگویی از قریش بودند؟ روزگاری گذشت و کار بر پیر زن سخت شد, از