لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
فیثاغورث
فیثاغورث در سال 572 قبل از میلاد در شهر گاژرنس متولد شد و در سال 530 یعنی در چهل و دو سالگی از حکومت ملک الطوایفی به ایتالیا فرار کرد و مکتب جدیدی را در کروتون بوجود آورد. بعد از تشکیل مکتب جدید، فیثاغورث که به علت عقایدش از ساموس تبعید شده بود به مریدان خود توصیه نمود که عقاید قدیم را بپذیرند. فیثاغورثیان افکار و عقاید مخصوصی بوجود آورده بودند که فیثاغورث به منزله پاپ آنها محسوب می شد. افکار و عقاید این افراد با روح آزادی و دمکراسی که روز به روز در ایتالیا توسعه می یافت و عاقبت در سال 510 قبل از میلاد سبب سقوط رژیم سلطنت گردید کاملاَ مخالف بود.
فیثاغورث را که تا حدودی از شخصیت های اساطیری بنظر می رسد مشاهده می کنیم که در عین حال هم عارف، هم ریاضی دان و هم دانشمندی بود که استعدادهای او مانع پیشرفتش بوده اند و بقولی «یکدهم شهرت او نتیجه نبوغ وی و مابقی ماحصل ارشاد و رسالت اوست». شرح زندگی او افسانه ای است آمیخته یا غرایب و سرشار از داستان های باور نکردنی. اما شخصیت او از لحاظ پیشرفت ریاضیات فقط وقتی اهمیت دارد که جنبه های عرفانی معتقدات عجیب او رادر خصوص خواص اعداد نادیده بگیریم، خواصی که با معتقدات مذهبی و الهامات اسمانی او عجین بوده است. فیثاغورث مدت ها در مصر بسر بد و در خدمات کاهنان و روحانیان مصری بشاگردی پرداخت و اطلاعات و معتقدات بسیار کسب کرد واز آنجا روانه بابل شدو دوران شاگردی را از نو آغاز نمود و آنگاه بوطن بازگشتن و در کروتون واقع درایتالیای جنوبی مکتب اخوتی دایر نمود تا بتواند مسائل عالی ریاضیات را بنام نظریه های فیزیکی و اخلاقی تدریس کند و پیشرفت دهد. در افسانه ها چنین مسطور است که متعصبان مذهبی و سیاسی توده های مردم را بر علیه او شوراندند و بازای نور هدایتی که وی راهنمای ایشان کرده بود مکتب و معبد او را اتش زدند و وی در میان شعله های آتش جان سپرد.
چنانکه مشهوراست فیثاغورث مابین اروپائیان اولین کسی بود که در این نکته اصرار ورزید که در هندسه باید ابتدا «اصول موضوع» و «اصول متعارفی» را معین کرد و آنگاه به اتکاء آنها روش استنتاج متوالی را پیش گرفت و با این روش استدلال پیشرفت نمود. چنانکه امروزه متداول است. بعد از این فقط کلمه «اصل موضوع» یا فقط «اصل» را بکار خواهیم برد و کلمه «اصل متعارفی» را استعمال نخواغهیم کرد. زیرا از نظر تاریخی «اصل متعارفی» عبارت بود از «حقیقتی واضح و خود بخود و لازم» و حال آنکه «اصول موضوع» شامل چنین حقیقت خود بخودی نبوده اند. «اصل موضوع» عبارتست از فرضی غیر مشخص و اختیاری که ریاضی دان بهمیل خود بر ان متکی می شود و حقیقتی نیست که قدرت بالغه الهی آنرا به وجود آورده باشد.
به این طریق فیثاغورث را اولین کسی می دانند که استدلال را وارد ریاضیات کرد و این یکی از مهمترین حوادث علمی است.
قبل از فیثاغورث هندسه عبارت بود از مجموعه قواعدی که ماحصل نداشته اند و هیچکس حتی حدس نمی زد که مجموعه این قواعد را ممکن است از عده بسیار کمی اصول نتیجه گرفت. امروزه استدلال ریاضی تا آن حد جزو اساس و مبنای این علم بشمار می رود که حتی تصور این موضوع نیز برای ما ممکن نیست که ریاضیات بدون استدلال چه وضع و حالی داشته است.
دومین پیشرفت عظیمی که در ریاضیات مرهون مکتب فیثاغورث می باشیم مسئله ای است که با حیات اینمکتب بستگی داشتهاست. همین اکتشاف بود که او را خوار و خفیف ساخت و سرگشته و متحیر نمود و ان اینکه اعداد صحیح عادی یعنی 1 و 2 و 3 و … برای بنا نهادن ریاضیات حتی بصورت بدوی و مقدماتی کهوی در نظر می گرفت. کافی نیستند. قبل از این اکتشاف اساسی وی همواره به عنوان پیغمبر ملهم و عظ کرده بود که طبیعت به تمام و کمال و همه کائن و کائنات و «هرچیز» ریاضی و فیزیکی و ماوراء الطبیعه و اخلاق همه متکی بر نمونه «منفصل» اعداد 1 و 2 و 3 و … می باشند و
مقاله درباره فیثاغورث