نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نظریات ارنست کلنکر

اختصاصی از نیک فایل نظریات ارنست کلنکر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

عصر بحرانها:

بحران های هویت و هویت بحرانها، قومیت در مقابل ناسیونالیسم (3 )

پژوهش: آراز م. فنی

You see things and ask, "Why?" But I dream things that never were and ask, "Why not?" George Bernard Shaw

Believe those who are seeking the truth. Doubt those who find it.

~Andre Gide

ادامه ی بررسی نظریات ارنست گلنر:

برای بررسی زون پنجم و در نهایت توضیح تئوریک و فلسفی نظریات خود، ارنست گلنرفصلهای آخری کتاب ناسیونالیسم خود را اختصاص به توضیح دو مفهوم، دو جریان فکری و پروسه ی اجتماعی داده است. این دو جریان عبارتند از: احساس و خرد، ریشه ها و خرد و یا به بیان سیاسی و تئوریک قومیت و ملیت (فرهنگ و تمدن). این مفاهیم در نوشته های خیلی از فیلسوف ها و متفکرین علوم اجتماعی دیگر هم حضور داشته و بررسی شده اند. خیلی از پژوهشگران مسایل اجتماعی در برخورد به نگرش فرهنگی، تحلیل فرهنگی و یا سیاسی و اقتصادی از پدیده های اجتماعی؛ به روش دوالیستی عمل کرده و بطریق اولی از این و یا آن برخورد شناخت شناسانه حمایت ویا طرفداری کرده اند.

نگرش دوالیستی در تاریخ و ادبیات ایران باستان وهمچنین سایر تمدن های آسیائی و مذاهب معتبر در خاورمیانه امر متداولی است. اینمورد در فلسفه ی یونان باستان واساسن تکامل سیستم فکری دررنسانس، عصر روشنگری و متاسفانه تا به امروز (حتی در جوامع پسا مدرن) به زندگی خود با شدت وحرارت ادامه داده است. سیاست اقتصادی و اجتماعی سازمان های بزرگی چون بانک جهانی، اتحادیه ی اروپا رهبران سیاسی اروپا و آمریکا (جرج بوش، جونیور) واکثر سخنرانی های ایشان و سایر سران سیاسی کشور های بزرگ، در حمایت از یکی از این پدیده ها (مفاهیم) دور می زد. ناگفته پیداست که چنین تفکری و عمل اجتماعی اساسن سیاه و سفید دیدن پدیده های بغرنج اجتماعی، غیر علمی، غیر دموکراتیک بوده و با روح انسان چند بعدی، حقوق انسانی وبشری در تضاد قرار دارد. انسانها و جوامع انسانی پیچیده تر از این هستند که فقط در با دو ترم، دیسکورس و یا جایگاه توضیح داده شود. متاسفانه این چنین نگرشی یعنی حذف یک نظر، یک جهان بینی و یک راهکار برای حفظ قدرت گروه های مسلط در علوم اجتماعی/طبیعی و به شکل اولی در جوامع مختلف انسانی بوده و در مانع رشد تکاملی اندیشه ی انسانی، اگاهانه و یا نااگاهانه قرار گرفته است.

فرهنگ و تضاد آن با تمدن (قومیت در مقابل ملیت)

گلنر در فصل تئوریک وکلیدی کتاب با عنوان : ریشه ها در مقابل خرد به مقابله ی نظریات دیوید هیوم و ایمانوئل کانت اشاره کرده ومی نویسد که هیوم درمقابل "عقل" و عقل گرائی خشک پیروان جریان روشنگری و راشیونالیسم، "احساس" را قرار می دهد اگر چه تعریف هیوم درباره ی "احساس" با معنی متداول آن فرق اساسی دارد. برای هیوم، مفهوم "احساس" در یک انسان بیطرف نظاره گر، از برداشت شخصی این فرد از احساس و موقعیت قدرت فردی او متمایز است.

بهر جهت این منظر مشخص از تفکرروشنگری در مقابل نظرغالب آن زمان که نظر کانت بود در اقلیت قرار گرفت. بر طبق برداشت کانت و پیروان کانت: احساسات (بخوان فرهنگ، قومیت و تفکر جنسیت غیر مرد) فاقد دلایل منطقی هست، چرا که اگر دربرداشت احساساتی منطقی وجود داشت؛ بایست این "احساس" ویا برداشت مشخص از اتفاقات بیرونی شامل حال همه می شد؛ صف نظراینکه فرد عضو گروه هست یا نیست. به بیان ساده تر "احساس" و درکی که به حواس بستگی دارد نمی تواند عمومی (ینیورسال) باشد در صورتیکه تفکر منطقی (عقلگرائی) پدیده ائی است عمومی. پیروی از "احساس" به فرهنگ و تعلقات گروهی بستگی دارد، در صورتیکه عقل و درک خردمندانه، تعلق به گروه خاصی ندارد و همه گیر (یونیورسال) عمل می کند. گلنر می نویسد: ناسیونالیسم یک باشگاه ویژه ای است که متعلق به اعضای تعریف شده و مشخصی است، در صورتیکه عقل/خرد هیچ مرز جغرافیائی را نمی شناسد. معیار قرار دادن احساسات در روابط اجتماعی، ما را ازهم جدا می کند ولی خردگرائی انسانها را بعنوان یک نژاد و یک ملت ویک امت بحساب می آورد.

فردریک نیچه، دیوید هیوم و یوهان هردر از رمانتیست های مشهور دوره ی روشنگری بحساب می آیند و از متفکرین معاصر ادامه دهنده ی چنین تفکری می شود از دلوز و چارلز تایلریا همه ی کسانی که به گونه ای به نقش تعیین کننده ی ایده، فرهنگ، احساس و درک تاویلی و تفسیری از پدیده های اجتماعی و طبیعی اعتقاد دارند یاد کرد– متاسفانه علیرغم فرق های جدی در تفکر و تفسیراز پدیده ها در بین این متفکرین – به گونه ای غلط همه، در یک کیسه گذاشته می شوند و آنهائی که به عقلائی، مادی و استدلال منطقی وتجربی خشک وبدون خون/احساس (به قول گلنر) از مسایل باور دارند در یک کاتگوری فلسفی وعلمی جای می گیرند (گلنر، 92-84 : 2000).

در فصل بعدی کتاب گلنر تاکید می کند که "ناسیونالیسم" پدیده ائی است مدرن و از واژه ی "گسلشافت" (جامعه ی مدرن) که "تونیس" عالم اجتماعی آلمانی با برداشت امروز توصیح داد، استفاده می کند. گلنر می گوید ناسیونالیسم در جامعه ی مدرن محتوی حرکتی خود را از "گمینشافت (جامعه ی سنتی/قومی) کسب می کند (گلنر، پیشین: 95). بدین ترتیب اگر سنت، فرهنگ، وابستگی به تبار/تاریخ مشترک و ریشه های قومی افراد برای انسانها؛ نیرو، هویت و اصالت میدهد، اعلام تعلق به جامعه ی بدون مرز (کسموپلیتین) و دراسینه کردن افراد (کندن افراد از هویت و ریشه ی تاریخی خود) جرم های نابخشودنی بحساب خواهند آمد. بازتاب دیگر به این نظر این است که در جامعه ی مدرن هرگاه نیازی به باورها و سنتهای تاریخی داشته باشد می تواند آن رسم و یا باوری را که لازم است دوباره زنده کرده و بازسازی کند.

علیرغم این تاکید ها گلنر در فصل بعدی کتاب (صفحات 99-98) به بررسی مذهب و خصوصن پرتستانتیسم می پردازد. با توجه به درک فردی پرتستانیسم و فردی کردن مذهب توسط پیروان آن، این رفرم و نوزائی مذهبی را با ناسیونالیسم زون اول، یکی حساب کرده و این پدیده را با مدرنیسم؛ خردگرائی و صنعتی شدن همتراز دیده و می نویسد: پرتستانتیسم و ناسیونالیسم، بطور آشکاری باهم در محتوی و معنی اساسی خود و همچنین نتایج اجتماعی حاصل از آن، پیوند نزدیک دارند. ولی آنچه که در این میان مهم است این است که این دو(تفکر ناسیونالیستی- مدرن و مذهب) دو راه جداگانه ی را طی کرده اند. عصر ناسیونالیسم در اروپا با سکولاریسم در هم آمیخته است (گلنر، پیشین: 99).

در این جا لازم به توضیح می بینم که علیرغم تیز بینی خاص خود و معلومات عمیق و وسیع خود؛ گلنر بین خرد وعقل از طرفی و مدرنیسم وناسیونالیسم از طرف دیگر فرقی نمی گذارد. یا حداقل در خیلی از جاها از این دومفهوم چنان استفاده می کند که آنها قابل تعویض هستند. این مشکل را خیلی های دیگر هم تکرار می کنند. بهر جهت، گلنر دربعضی جاهای کتاب فراتر از دوالیسم تئوریک خود می رود و به یک بدیل سوم هم تاکید می کند.

گلنرسئوال می کند: چگونه می توان، که یک فرهنگ متعالی که بر یک زبان مادری استوار است،پرورش داده شده و در جامعه رواج داده می شود؛ از اعتقاداتی که به رمزی کردن، محدود کردن (کدگونه کردن) آن فرهنگ ختم می شود جدا کرد؟ و بعدمی پرسد که آیا همین سئوال ما را به باز کردن زون جدید یعنی زون پنجم در تحلیل تکامل مفهوم و پدیده ی ملیت و قومیت یاری میکند؟

پرتستانتیسم و بورکراتیسم

صنعتی شدن جوامع، همانطوریکه قبلن اشاره شد مبنای دگرگونی جوامع اروپائی از جوامع بسته، چندفرهنگی و سنتی به جوامع مدرن، بورکراتیک (موسسه ای شده) و پویا گشت. این امر امکان پذیر نبود اگر زبان مادری عمومن و آموزش دانش انسانی عمومی نمی شد. یکی از ویژگی های استاندارد شدن فرهنگ – گلنر می نویسد – انطباق تکامل سیاسی اجتماعی جامعه ی اروپا شرایط را برای استففاده ی یک زبان سراسری که کارگران، مذهبی ها، کارمندان و به زبانی صحبت کنند که همدیگر را بفهمند.

گلنر سپس به توضیح رشد صنعت، اخلاق و موسسات گوناگون اجتماعی در اروپا اشاره کرده و به فقدان این پدیده ها در کشورهای نوظهور که در آنها "حماقت زندگی روستائی" (اشاره به توضیح مارکس) جایگزین فقر وبدبختی حاشیه نشینی گشته، می نماید. گلنر مینویسد: "این تغییر و تحول که به نوبه ی خود با ایجاد شرایط انفجاری در مناطق پیرامونی بهمراه است توسط مارکس توضیح داده شده و به قدر کافی هم توسط "دو توکویل" که از همان منابع الهام گرفته و پرورده شده است نشان می دهد (البته امروز از فراز گذشت سالها، توضیح نویسنده) که چگونه فاکتور های فرهنگی و قومی دیوارهای بلندی بین "خودیها" و" آن دیگری ها" می کشند. طبقات بدون قومیت کور است؛ قومیت بدون طبقه بی محتوی است" گلنر، 82: 2000).

این امر با توجه به رواج پرتستانتیسم امکان پذیر بود. همانطوریکه میدانیم بر طبق آئین پرتستانتیسم هر کسی کشیش خود هست, یعنی وظیف دارد خوب را از بد و حق را راز باطل جدا کند. همراه با صنعتی شدن، افزایش تولید، ایجاد رفاه نسبی و رفرم مذهبی امکانات برای مردم عادی فراهم شد تا متون کلیسائی را خوانده و خود ترجمه کنند. بدین ترتیب یک قشر واسطه که در حقیقت قدرت زیادی داشتند و بعنوان زبان علم، دانش و یا رابطه ی خدا با مردم معمولی بودند از بین رفت و یا قدرت آنها کاهش یافت. پرتستانتیسم به یک وسیله ی قوی در انتشار یک زبان و به دیگر بیان همه گیر شدن خواندن و نوشتن در بین مردم تبدیل شد.

بدین ترتیب با توجه به نیاز گفتمان مدرنیته که سیستم سرمایه داری از مهمترین عامل های محرکه ی آن بود به یک حکومت مرکزی قوی با ایجاد بوروکراسی اداری که بورکراتها به یک زبان آموزش دیده بودند و برای یک سیستم اداری و سیاسی کار میکردند با غیر مذهبی شدن (سکولار شدن) اعتقادات مردم تبدیل به قدرت محرکه ی ایجاد اروپای مدرن گشت. همانطوریکه در پاره ی بعدی خواهیم دید ماکس وبر نیز خیلی پیشتر از گلنر به توضیح رشد این دو پروسه یعنی تکامل بورکراسی و موسسات جدید در اروپا و نظان سرمایه داری و رفرم در مذهب پرداخته بود. بدین ترتیب و بر طبق نظر گلنر ناسیونالیسم از خیلی جهات بویژه توسط بنیاد های فکری و علمی هدایت کننده درون زای خود به فرم دادن دنیای دموکراتیک و قانونی امروز کمک کردند.

زون پنجم:

عنوان زون پنجم گلنر با تیتر منفی شروع می شود ولی محتوی مثبتی دارد. "بنیادگرائی اسلامی و ناسیونالیسم عربی" تیتری است که زون پنج گلنر توضیح داده می شود.

در توضیح مراحل گوناگون رشد ناسیونالیسم و گفتمان تئوریک خود، گلنر می نویسد که این گفتمان قادر به توضیح ازدواج اتفاقی فرهنگهای اروپائی با یک موسسه ی سیاسی یعنی دولت ویا حزب ناسیونالیستی بود و همچنین دلیل پخش ویروس ناسیونالیسم اروپائی را نیز توانست/می تواند تشریح کند ولی این مدل ساده آنالیز برای تشریح ویا توضیح اشکال خطرناک و افراطی ناسیونالیسم مدل مناسبی نیست.

بهمین جهت مدل دیگری لازم است و توضیح دیگری. البته این آنالیز دنباله ی همان تحلیل قبلی است با این تفاوت که نیاز به بررسی جداگانه ای دارد. برای مثال در قرون هیجده، نوزده و بیست آن گاه که الیت مناطق تحت اشغال بلشویسم که تلاش داشتند عقب افتادگی خود را در مقبل گفتمان مدرنیته ی غربی با آلترناتیو جدیدی جایگزین کنند، گزینه ی جدید بازگشت به گذشته و سنت مردمی بود. این سنت همانا فرهنگ باستانی این اقوام را تشکیل می داد. در صورتیکه همان حرکت (یعنی مقابله با سروری مدرنیته و فرهنگ غربی) در اسلام و بازگشت به سنت، بازگشت به سنت مردمی نیست بلکه منظور از سنت، سنت اسلامی است. و هدف بازگشت به صدر اسلام مورد است نه آئین های باستانی مردمی.

گلنر مقایسه ی دیگری دارد بین اسلام و مسیحیت که من به جزئیات این مقایسه نمی پردازم چرا که مقاله بقدر کافی طولانی شده است ولی اهمیت دارد توضیح دهم که به نظر گلنر اسلام یکی از دین هائی است که پویا تر از برای مثال مسحیت کاتولیک و مارکسیسم بوده و هست. چرا که آنگاه که مارکسیسم (منظور گلنر سوسیالیسم واقعن موجود است) در حال فروپاشی وشکست بود اسلام در حال شکوفائی و قدرت گرفتن بود. او همچنین معتقد است که اسلام توانائی و قابلیت مدرن شدن را دارد و در مقابل اسلام سنتی؛ اسلام فردی شده، متجدد و اکادمیک (منظور حوزه ی علمیه ائی) را قرار می دهد. و می نویسد از آن جائیکه دراسلام تقدس و مقام روحنی ارثی نیست و کسب شدنی است لذا قابلیت زیادی برای کسب ارزشهای مدرن را دارد. به نظر گلنر اسلام فاقد پدیده ی پوپلیسم سیاسی است ویا اینکه به ندرت چنین پدیدهای اتفاق می افتد (گلنر، پیشین:106-101).

در مقابل این سئوال که؛ آیا ناسیونالیسم ناف دارد (بدیگر بیان متولد شده و تاریخ مشخصی دارد) و یا نه؟ جواب گلنر دوگانه است. در این قسمت گلنر به یک پلمیک علمی با طرفداران ازلی و ابدی بودن ملیت و یا هویت قومی می پردازد که در نوع خود جالب وقابل توجه است. او علیرغم باور به ثبات و امنیت با اشاره به سقوط امپراطوری های بزرگ وخلق ملت هائی چون استونی و یا پاره ای از کشورهای بالکان و شوروی سابق از بوجود آمدن کشورهائی که فرهنگ پیشرفته علیرغم اینکه قبلن بعنوان کشور مستقلی بودند یا نه حمایت می کند. البته به شرط اینکه ملاک های لازم از قبیل داشتن تاریخ مشخص، سرزمین تعیین شده، زبان و فرهنگ ...دارا باشند. علاقمندان را به متن اصلی در صفحات 124-112 راهنمائی می کنم.

در کتاب ناسیونالیسم، گلنر تعریف مشخصی از ملیت وملیتگرائی نمی دهد. به این دلیل مناسب دیدم که از یک نوشته ی دیگر گلنرتعریفی از این دو مفهوم داشته باشیم. گلنر در تعریف ملیت و قومیت چنین می نویسد:

Two men are of the same nation if and if they share the same culture, where culture in turn means a system of ideas and signs and associations and ways of behaving and communicating.

Two men are of same nation if and only if they recognize each other as belonging to the same nation. In other word, nations make man; nations are artefacts of men’s convictions and loyalties and solidarities. A mere category of persons (say occupants of given territory) becomes a nation if and when members of the category firmly recognize certain mutual rights and duties to each other in virtue of their shared membership of it. It is their recognition of each other as fellows of this kind which turns them into a nation, and not the other shared attributes.

گلنر می گوید: انسان ها آنگاه جزو یک ملت محسوب می شوند که دارای فرهنگ مشترک باشند. که فرهنگ به نوبه ی خود به معنی سیستمی از باورداشت ها، علایم ، سمبولها، پیوستگی ها و روشهای ارتباطی و عملی می باشد.

بنظر گلنراین ویژه گیها برای عضویت فرد در گروه کافی نیستند پیش شرطهای دیگری هم لازم هستند. گلنر ادامه می دهد: دو نفر زمانی عضو یک ملت محسوب می شوند که هردو همدیگر را بعنوان عضو یک موسسه ی بزرگتر یعنی ملت قبول داشته باشند. بدین ترتیب یکطرف قضیه فرد هست که خود را متعلق به یک گروه میداند و طرف مهم دیگر پذیرش فرد توسط گروه هست. خوانندگان آگاه ما می دانند که این دو شرط از شروط مهم تعلق به یک هویت جمعی هستند ولی کافی نیستند.

در رابطه با مسئله ی ملیت از آن جائیکه ملت (در تعریف عمومی آن) یکی از ارکان اساسی دولت ملی محسوب می شود و بنوبه ی خود بعنوان یک بازیگر سیاسی/اقتصادی و فرهنگی درعرصه ی روابط بین الملل نقش مهمی داشته که باید توسط سایر دولتها به رسمیت شناخته شود، لذا برای قانونیت بخشیدن به هستی سیاسی خود، هر ملتی لازم هست که نقشی را در تقسیم کار بین المللی بایست ایفا کند تا عضو رسمی این جامعه به حساب آید. ناگفته پیداست که قطب بندی های قدرت در سیستم بین المللی می توانند ملتی را که همه ی شرایط بالا را دارا هست به عضویت جامعه ی بین المللی نپذیرند و بالعکس.

بدین ترتیب حداقل سه نوع رابطه و پدیده ی اجتماعی را می توان در نظریات بالا تشخیص داد. یکی رابطه ی فرد با گروه، عضویت و سازگاری فرد و ادغام او با گروه، یعنی پذیرش خصوصیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گروه و سهیم بودن در تاریخ و فرهنگ/زبان مشترک آن و دیگری پذیرش رسمی گروه از فرد هست که در جوامع امروزی با دادن کارت عضویت و یا پذیرش همراه هست و یا پذیرش عرف و غیر رسمی که جذب و ادغام فرد در آئین ها و مراسم گروه را بهمراه دارد.


دانلود با لینک مستقیم


نظریات ارنست کلنکر

مقالة: نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

اختصاصی از نیک فایل مقالة: نظریات نوین بر مبحث استراتژیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقالة: نظریات نوین بر مبحث استراتژیک


مقالة: نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 42

 

فهرست:

چکیده

معرفی

روند تحولات محیطی

تفکرات نوین استراتژیک

عزم استراتژیک

الگوی تفکر استراتژیک

استراتژی اثربخش

تغییرات در ”پارادایم‌ استراتژی و مدیریت“

ویژگی‌های هوشمندی استراتژیک

گام‌هایی برای بهبود هوشمندی استراتژیک

انواع هوشمندی استراتژیک

واسط  بین منابع و کاربران هوشمندی استراتژیک

رویکردهای نوین استراتژی

سی.کی.پراهالاد و نظریه ای نوین بر نظریه استراتژیک

 

چکیده

بیش از نیم قرن از عمر»برنامه ریزی استراتژیک« می گذرد. دراین دوران تحولات زیادی در محیط کسب و کار و قواعد رقابت ایجاد شده است. رویکرد »استراتژی« ،امروز نیز درصدر فهرست اولویتهای شرکتها و حتی کشورها قرار دارد. آنها از این رویکرد، مزیت رقابتی، جایگاه برتر و موفقیت را انتظار دارند. شرط اساسی تحقق این غایتها، درک صحیح استراتژی و انتخاب رویکرد متناسب با شرایط است.

دراین مقاله تحولات رویکرد استراتژی از بدو پیــدایش تــا به امروز موردبررسی قرار می گیرد. مقاله عمدتاً به سه روند مهم و مرتبط با یکدیگر (سیر تاریخی،تحولات محیطی و تکامل رویکردها) پرداخته و بر رویکردهای نوین عصر حاضر تاکید می کند. در این راستا نظریات سه متفکر متأخر حوزه استراتژی: هنری مینتزبرگ (H.MINTZBERG) ، گری هامل(G. HAMEL) و جین لیدکا (J.LIEDTKA) درخصوص استراتژی های خلاقانه، عزم استراتژیک، تفکر استراتژیک و همچنین رویکرد استراتژی اثربخش از نگارنده معرفی می شود. این نظریات مفاهیم جدیدی را در ذهن ایجاد می کند؛ مفاهیمی که لازمه اثربخشی استراتژی در محیط امروز است.

معرفی

سابقه مفاهیم استراتژی به 340 سال قبل از میلاد مسیح (ع) باز می گردد. قدیمی ترین اثری که در این مورد وجود دارد نظریات ژنرال چینی سان تزو (SUN TZU) در کتاب جاودانه »هنر جنگ« است. وی در این کتاب چگونگی استفاده از مفاهیم استراتژی برای غلبه بر دشمن را تشریح کرده است.(1) اما سرآغاز برنامه ریزی استراتژیک به فرم امروز آن، دهه 1960 است. جنگ جهانی دوم بستر اتخاذ تصمیمات استراتژیک متعددی برای کشورهای درگیر بود. پس از پایان جنگ، وزارت دفاع آمریکا این تجربیات را در قالب روش »برنامه ریزی استراتژیک« تدوین کرد و آن را در برنامه آموزش افسران ارشد خود جای داد. این ایده ها با بکارگیری فرماندهان برجسته نظامی در صنایع (ازجمله استخدام ژنرال مک نامارا در شرکت فورد) به دنیای کسب و کار راه یافت و منشا تحولات مهمی در این حوزه گردید. در سال 1962 آلفردچندلر(A.D. CHANDLER) ، استاد دانشگاه هاروارد، نتیجه مطالعات خود بر روی شرکتهای بزرگ آمریکایی را منتشر و در آن فرایند تصمیم گیریهای استراتژیک مدیران ارشد را تشریح کرد. چندلر در این مقاله نشان داد که چگونه شیوه تصمیم گیری استراتژیک می تواند به برتری در محیط کسب و کار منجر شود. سه سال بعد کنت اندروز (K. ANDREWS) استاد دیگر دانشگاه هاروارد برمبنای ایده چندلر مقاله ای منتشر کرد و طی آن ضرورت توجه سازمانها به نقاط قوت و ضعف خود را مطرح ساخت. وی به کمک همکاران خود روش تحلیل SWOT را ارائه و آن را به عنوان ابزاری برای دستیابی به بهترین تطابق ممکن بین شرایط داخلی و خارجی سازمان معرفی کرد.(2) درهمان سال ایگورانسوف (I.H. ANSOFF) مدیرعامل شرکت لاکهید الکترونیکز (LOCKHEED ELECTRONICS) ایده های چندلر را برای برنامه ریزی شرکت به کار گرفت و به موفقیتهای قابل توجهی دست یافت. این دستاوردها نظر مدیران، سازمانها و محافل آکادمیک را به این رویکرد جلب کرد.


دانلود با لینک مستقیم


مقالة: نظریات نوین بر مبحث استراتژیک

نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب‌ها

اختصاصی از نیک فایل نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب‌ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 43

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

مقطع پیش نیاز کارشناسی ارشد

عنوان تحقیق‌ :

نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

عنوان درس :

توسعه و نوسازی سیاسی

استاد :

خانم دکتر خسروی

محقق :

شقایق حیدری

سال تحصیلی 85

نظریه های نتینگتون در رابطه با خشونت سیاسی

در دهه های 1950 و 1960 ظهور ملت های جدید توجه پژوهشگران را به خود معطوف ساخت. تغییرات سیاسی مسلماً بخشی از فرایندی بود که در طی آن، جوامع سنتی به موازات رشد اقتصادشان و ارتقای سطح آموزشی مردمشان به دولتهای مدرن تبدیل شدند. با این وجود، خشونت گسترده که همراه این تغییرات به وجود آمد بسیار چشمگیر بود: انقلاب ها، کودتاها، شورش ها،‌ و جنگ های داخلی ناگهان همه جا ظاهر شدند. بعضی از پژوهشگران نظریات عمومی را برای تبیین همه انواع این خشونت های سیاسی طرح نمودند.

نظریه های عمومی خشونت سیاسی چندین شکل به خود گرفتند: رویکرد روان شناختی، که به وسیلة دیویس، مطرح و توسط تد رابرت گر پالایش شد، تلاش نمود با تعیین دقیق انواع بدبختی هایی که احتمالاً به نا آرامی های سیاسی منجر می گردند، به بهبود این رویکرد که «بدبختی پدید آورندة شورش است»،‌ کمک کند. این نویسندگان استدلال نمودند که مردم معمولاً سطوح بالای سرکوب و بدبختی را می‌پذیرند،‌ البته در صورتی که فکر کنند این سختی ها سرنوشت محتوم زندگی شان است. تنها هنگامی که مردم انتظار زندگی بهتری داشته باشند، و انتظار خود را نقش بر آب ببینند، احتمال پرورش احساسات پرخاشگری و خشم در آنها وجود دارد. بنابراین هر گونه تغییری در جامعه که انتظارات مردم را برای یک زندگی بهتر افزایش دهد، بدون اینکه امکانات برآورده شدن این انتظارات را فراهم کند، می تواند سبب بی ثباتی سیاسی شود. چنین انتظاراتی می تواند شامل تماس های فرهنگی با جوامع اقتصادی پیشرفته تر یا رشد اقتصادی سریع ولی نامتوازن باشد. دیویس استدلال نمود که ترکیبی از وقایع، به ویژه دوره ای از رفاه فزاینده که انتظارات مردم را برای زندگی بهتر افزایش می‌دهد، و سپس،‌ یک رکورد اقتصادی شدید که این انتظارات را بر باد می‌دهد («منحی جی» رشد اقتصادی)،‌ باعث بروز احساس فوق العاده شدید محرومیت و پرخاشگری خواهد شد.

دومین رویکرد نظریة عمومی، که اساساً به وسیله اسملسر و جانسون مطرح گردید،‌ استدلال نمود که پژوهشگران باید به جای تأکید بر نارضایتی مردمی، به بررسی نهادهای اجتماعی بپردازند. این نویسندگان تأکید داشتند که وقتی نظام های فرعی گوناگون دریک جامعه (اقتصاد، نظام سیاسی، و آموزشی جوانان برای موقعیت های شغلی جدید) دقیقاً به صورت متوازن رشد می کنند، حکومت با ثبات خواهد ماند. اما، اگر یک نظام فرعی مستقل از دیگر نظام های فرعی شروع به تغییر کند، عدم توازن ناشی از این تغییر، مردم را سرگردان و مستعد پذیرش ارزش های جدید می سازد. وقتی این عدم توازن شدید می شود ایدئولوژی های رادیکال که مشروعیت وضع موجود را به چالش می کشند شیوع و گسترش می یابند. در طی چندین دوره هایی یک جنگ، ورشکستگی حکومت، یایک قحطی می تواند حکومت را ساقط کند. هانتیگتون در اثر پر نفوذ خود، این دو رویکرد را تلفیق کرد. استدلال وی این بود که مدرنیزاسیون به عدم توازن نهادی منجر می گردد، چرا که رشد آموزشی و اقتصادی ناشی از مدرنیزاسیون تمایل مردم را به مشارکت در سیاست به سرعت افزایش می دهد، به طوری که نهادهای سیاسی نمی توانند به همان سرعت خود را برای انطباق با این تمایل تغییر دهند. این شکاف میان تمایل مردم به تغییر و تغییرات ناکافی در نهادهای سیاسی، انتظارات برآورده نشده ای را در مورد حیات سیاسی پدید خواهد آورد، که به نوبة خود می تواند به شورش، تمرد و انقلاب منجر شود.

انقلاب و نظم سیاسی

ساموئل هانتینگتون

هانتینگتون استدلال می‌کند که یکی از جنبه های کلیدی مدرنیزاسیون تقاضا برای مشارکت بیشتر در عرصة سیاست است. در جایی که گروه هایی خاصی به قدرت سیاسی دسترسی ندارند، تقاضاهایشان برای تغییر و گسترده شدن گروههای شرکت کننده در حکومت می تواند به انقلاب منجر شود. در بررسی طیف گسترده ای از انقلاب ها، شامل انقلاب های فرانسه، روسیه، مکزیک، ترکیه، ویتنام، و ایران زمان قاجار، هانتینگتون الگوهای متفاوتی از انقلاب را شناسایی می‌کند و به تحلیل نقش میانه روها، ضد انقلاب ها، و تندروها می پردازد.

انقلاب یک تغییر داخلی سریع، بنیادی و خشونت آمیز در ارزش ها و اسطوره های مسلط یک جامعه، و در نهادهای سیاسی، ساختار اجتماعی، رهبری و فعالیت ها و سیاست های حکومت آن جامعه است. بنابراین انقلاب ها از قیام ها، شورش ها، طغیان ها، کودتاها


دانلود با لینک مستقیم


نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب‌ها

دانلود مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها


دانلود مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

 

مشخصات این فایل
عنوان:نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها
فرمت فایل: word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:42

این مقاله در مورد نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

انقلاب و نظم سیاسی
ساموئل هانتینگتون

هانتینگتون استدلال می‌کند که یکی از جنبه های کلیدی مدرنیزاسیون تقاضا برای مشارکت بیشتر در عرصة سیاست است. در جایی که گروه هایی خاصی به قدرت سیاسی دسترسی ندارند، تقاضاهایشان برای تغییر و گسترده شدن گروههای شرکت کننده در حکومت می تواند به انقلاب منجر شود. در بررسی طیف گسترده ای...(ادامه دارد)

بحث پیرامون مدرنیزاسیون
انقلاب ها پدیده های نادری هستند. اکثر جوامع هیچ گاه انقلاب را تجربه ننموده اند و در اکثر اعصار تا دوران مدرن، انقلاب ها اساساً ناشناخته بودند. به طور دقیق تر، انقلاب خصیصه دوران مدرنیزاسیون است.اگر هیچ گروهی به دنبال فروپاشی رژیم پیشین از آمادگی و توانایی برقراری حکومت مؤثر برخودار نباشد، دسته ها و نیروهای اجتماعی بسیاری به مبارزه بر سر قدرت می پردازند. این مبارزه به بسیج رقابتی گروه های جدید در عرصة سیاست منجر می شود،‌ و انقلاب، خود حالت انقلابی پیدا می‌کند. هر...(ادامه دارد)

در یک انقلاب غربی تسخیر نهادهای مرکزی و سمبل های قدرت معمولاً بسیار سریع اتفاق می افتد. در ژانویه 1917 بلشویک ها یک گروه کوچک، غیر قانونی، و توطئه گر بودند، که اکثر رهبرانشان یا در سیبری و یا در تبعید به سر می برند. کمتر از یک سال بعد، آنها به...(ادامه دارد)

به طور دقیق تر، امکان انقلاب در یک کشور در حال مدرن شدن به این عوامل بستگی دارد: 1- میزان بیگانه شدن طبقه متوسط شهری (روشنفکران، متخصصان، بورژوازی) از نظم موجود؛ 2- میزان بیگانه شدن دهقانان از نظم موجود؛ و 3- میزان اتحاد طبقة متوسط شهری و دهقانان نه تنها در مبارزه با «دشمن مشترک» بلکه در مبارزه برای هدف یک هدف مشترک. این هدف معمولاً ملی گرایی است....(ادامه دارد)

هانتینگتون اصطلاح انقلاب را به دگرگونی های عمیق و سریع در همة شئون جوامع محدود می‌کند، و این چیزی ست که دیگران آن را انقلاب های کبیر نامیده اند، نظیر انقلاب های فرانسه، چین، مکزیک، روسیه و کوبا. با این وجود هانتینگتون یک پیوستگی بنیادین میان انقلاب و اشکال کوچک تر نازعه قائل می شود:...(ادامه دارد)

انقلاب ها
اکنون ما به ابزاری برای پرداختن به انقلاب مجهز هستیم. دراینجا چندگانه بودن جوامع سیاسی نقشی کلیدی دارد. انقلاب هنگامی آغاز می شود که حکومتی که سابقاً تحت کنترل یک جامعه سیاسی حاکم قرار داشت، هدف ادعاهای مؤثر، رقیب و نفی کننده یکدیگر از ...(ادامه دارد)

فهرست مطالب مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها در پایین آمده است.

نظریه های نتینگتون در رابطه با  خشونت سیاسی
انقلاب و نظم سیاسی
ساموئل هانتینگتون
بحث پیرامون مدرنیزاسیون
انقلاب ها
منابع :

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریات هانتینگتون در مورد انقلاب ها

دانلود تحقیق بررسی نظریات خلقت انسان

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق بررسی نظریات خلقت انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق بررسی نظریات خلقت انسان


دانلود تحقیق بررسی نظریات خلقت انسان

واژه آدم در زبان عربی و در قرآن نام فکری انسان است، بشر نام بدنِ انسان است (یعنی نام بیولوژیکی وی)، و انسان نامِ اجتماعی، تاریخی، فرهنگی، رفتاری، اخلاقی و تمدنی وی است. یعنی وقتی انسان آفریده می شود بشر است، بعد که خردمند می شود آدم می شود و بعد که اجتماعی و متمدن و با فرهنگ و اخلاق و رفتار می شود انسان می شود. بعبارتی دیگر وقتی قرآن از بشر صحبت می کند از خلقت و آفرینش بدن انسان صحبت می کند، و هر گاه از آدم صحبت می کند از انسان خردمند (یعنی مرحله خردمند شدن انسان) صحبت می کند، و هر گاه از انسان صحبت می کند از رفتار و اخلاق و تمدن و تاریخ و جامعه انسان و انسانی صحبت می کند

پس این درست نیست که دین گفته باشد آدم و حوا اولین بشر ها بوده اند و خلقتشان دفعی بوده.

« و به شما رفته رفته رنگ و رو (رنگ و روی بشری) داد و مدت کوتاهی بعد رنگ و روی شما را بهتر نمود»!(3/تقابن)

انسان ابتدا رنگ و روی بشری داده شده و بعد ضمن مدت کوتاهی بهتر شده:

انسان در بلند مـدت (چنانکه مصدر «تـصـویر» به معنی: رسم نـمودن و نقاشی کردن ضمن پروسه بر آن دلالت دارد) چهره بشری بخود گرفته است. (مدت آن 14 میلیون سال برآورد می شود). و بعـد در مدت کوتاهی ظرافت و زیبائی فعلیِ آن را بخود گرفـته، (حرفِ «فـاء» که بر ترتیب و تعـقـیـب دلالت دارد، آمـدن آن بر سرِ فعل اَحْـسَـنَ، بیانگر"بهـتر سـازی چـهـره در کـوتـاه مـدت" پـس از رنگ و روی انسانی بخود گرفتن چهره است). در بررسی هـائی که انـجـام شـده بـرآورد شـده که ظرافـت و زیبائی چـهـره انسان در 10000 سال گـذشـتـه صـورت گرفـته است. و از آنـجـا کـه مـورد خــطاب آیه انسان می باشد، بهتر سازی چهره شامل همه تیره ها می شود.

===================
آفرینش پیوسته بدن

« آیا ما از آفرینش نخستین از پا درآمدیم؟! نـه تـنـهـا درنیامدیم بلکه اینها پیوسـته در آفرینش جدید نیز هستند».(3/ق)

نکته آیه: انسان پیوسته در آفرینش جدید است:

آیه خطاب به کسانی است که می گویند " دوبـاره زنـده نـخـواهـنـد شـد"! به شـوخی بـه آنـهـا می گـوید: نکند ما در آفـرینش نخستین همه توان خود را از دست داده باشیم! و بعد خطاب به آنها می گوید که: «آنـهـا پیوسته در خلقـت جدید (یعنی تجدید خلقت)» هـسـتـنـد.

انسان چطور پیوسته در تجدید خلـقـت است؟

پـیوسته سلولهائی در بدن انسان می میرند و سلولهای جدیدی درست می شوند. طوریکه در طول زندگی چندین بار بدن انسان کاملاً عوض می شود بجز سلولهائی که احساس هویت و شخصیت فرد با آنها صورت می گیرد و گفته می شود که سلولهای اعصاب هستند.
=====================
پائین آوردن ارتفاع هشت جفت از دامها

« و (خدا) هشت جفت از دامها را برای شما پائین آورد».(6/زمر)

«اَنعَام»: در اصل حیواناتی هستند که برای فرد نَعمَة هستند، ( و نَعمَة یعنی چیزی که رفاه و برخورداری و فراخی زندگی را می آورد)، ولی به دامها (حیواناتی که انسان در کار و زندگی و اقتصاد خود از آنها استفاده میکند) و بیشتر به شتر و گاو و میش و بز اطلاق می شود.  فعلِِ « اَنزَلَ» فعلِ ماضی از مصدر مزید «انزال» است، و اِنزال به معنی: پائین آوردن است. و منظور از پائین آوردن حیوانات مزبور برای انسان اینست که آنها در گذشته بلند بوده اند و برای کار و بهره وری انسان از آنها مناسب نبوده اند، و خدا ارتفاع آنها را بخاطر امکان استفاده انسان از آنها پائین آورده است. «ازواج»: در آیه می تواند بمعنی جفت باشد که در آنصورت هشت جفت بمعنی هشت نر و هشت ماده  از هشت نوع از دامها می شود.

فسیلهای پیدا شده حیوانات نشان می دهند که نسل برخی از حیوانات در گذشته از نظر بلندی بلندتر و از نظر حجم بزرگتر از نسل امروزی آنها بوده، و نسل برخی دیگر در گذشته کوچکتر از نسل امروزی آنها بوده است، و همینطور نشان می دهند که حیوانات چگونه در ضمن ده ها میلیون سال تغییراتی کرده اند.

یکی از آن حیوانات که نسل گذشته آن بلندتر و بزرگتر بوده شتر است. فسیل پای شتر که در تصویر می بینیم و در سوریه پیدا شده نشان میدهد که شتری که در گذشته زندگی می کرده دو برابر شتر امروزی بوده، و فسیلهای دیگر که مربوطه به دوران دیگری است نشان می دهد که شتر در گذشته 4 متر ارتفاع داشته است. بهر حال چنانکه آیه گفته خداوند ارتفاع آنرا برای انسان پائین تر آورده تا برای انسان قابل استفاده بشود. ارتفاع شتر امروزی به دو و نیم متر می رسد.

شامل 11 صفحه فایل  word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسی نظریات خلقت انسان