نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

اختصاصی از نیک فایل دانلود تحقیق خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

ژوزه ساراماگو، نویسندة پرتغالی، که بارها نامزد جایزة نوبل ادبیات شده بود، سرانجام ، و دیر هنگام – در سن 76 سالگی– موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود وکشورش کند. آثار این رمان نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزندة سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است.

ساراماگو در سال 1922 در نزدیکی لیسبون در خانواده‌ای تنگدست به دنیا آمد و به دلیل فقر نتوانست تحصیلات دانشگاهی‌اش را به پایان رساند. در یک آهنگری به کارمشغول شد تا بتواند به طور پاره وقت به درسش ادامه دهد.

ساراماگو نخستین رمانش« کشور گناه» را درسال 1947 نوشت اما 35 سال انتظار کشید تا سرانجام موفقیت ادبی و شهرت در سال 1982 با انتشار رمان « بالتازار و بلیوندا» به سراغش بیاید.

سبک شاعرانة ساراماگو که تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و فقر را با هم می‌آمیزد موجب شده است که او را به نویسندگان امریکای لاتین بویژه گابریل گارسیا مارکز تشبیه کنند. اما ساراماگو منکر این شباهت است و می‌گوید بیشتر از سوانتس و گوگول تأثیر پذیرفته است.

اثر جنجالی ساراماگو « انجیل به روایت عیسی مسیح» بود که در سال 1992 منتشر گردید. وزیر کشور وقت پرتغال آنچنان از این رمان برآشفت که نام ساراماگو را از فهرست نامزدهای : جایزة ادبی اروپا» حذف کرد و گفت این رمان توهین به کاتولیکهای پرتغال است و موجب تفرقه افکنی در کشور شده است . ساراماگو نیز به نشانة اعتراض با همسر اسپانیایی‌اش پرتغال را ترک گرفت و به لانساروت، جزیره ای آتشفشانی از جزایر قناری، به تبعیدی خود خواسته رفت.

فرهنگستان سوئد با ستایش از ساراماگو و اعلام اهدای جایزة نوبل ادبیات 1998 به وی گفت:« آثار ساراماگو با تمثیلهای ملهم از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می‌کند.»

« کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی ، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دایرة افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر می‌کند.

ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در « موقعیت» معنا می‌شود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. در یک کلام ساده، دغدغة عمدة ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله سرگشتگی انسان معاصر یا « انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنشهای انان بررسی می شود.

از دیگر مایه‌های اصلی رمان نقد خشونت و میلیتاریسم، اطاعات کورکورانه ، دیکتاتوری و سیر تاریخی و فراگیر بودن آن است.

در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری- نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک- شیوع پیدا می‌کند و نمی‌دانیم کجاست و می‌تواند هر جایی باشد، خیابانها نام ندارد. شخصیتهای رمان نیز نام ندارد

دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم بند سیاه داشت، پسرک لوچ .سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبه‌ای استثنایی پیدا می‌کند.درخلال پاراگرافهای طولانی، پیچیدگی‌های روح انسان و مشکلات غامض زندگی را تداعی می‌کند.

کوری مورد نظر ساراماگو کوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چند پهلویش را در دهان تک تک شخصیتهای کتاب و مخصوصاض در پایان در دهان زن دکتر گذاشته است:« چرا ما کور شدیم، نمی دانم ،شاید روزی بفهمیم ، می‌خواهی عقیدة مرا بدانی ، بله ، بگو ، فکر نمی‌کنم ما کور شدیم ، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند.»

ساراماگو در « کوری» تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیة روح و جسم که تنها را ضمانت پایدار ماندن هر جامعه‌ای است درغالب یک رمان هنرمندان و شگفت انگیز به ما ارمغان میدهد.

« کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می‌گوید:« این کوری واقعی نیست ، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم....»

خلاصه داستا ن :‌

در این رمان ، شخصیت های داستان نام ندارد و عنوان های آنها رمز گونه است و به نقش اجتماعی هر یک اکتفا می شود . خلاصه ی رمان کوری چنین است :‌در پشت چراغ قرمز ، راننده ی اتومبیلی ناگهان کور می شود . این مرد به کوری عجیبی دچار شده ،‌یعنی همه چیز را سفید می بیند و گویی در دریای شیر فرو رفته است . مرد دیگری او را به خانه اش می رساند ، اما اتومبیل این کور را می دزدد . همسرش او را به چشم پزشکی می رساند ، اما علت کوری کشف نمی شود . چشم پزشک و دزد اتومبیل هم به همین ترتیب کور می شوند ، چشم پزشک مسئولین بهداشت را با خبر می سازد . این فاجعه را هیولای سفید می گویند . مسئولین برای جلوگیری از سرایت آن، کورها و نزدیکانشان را در ساختمان تیمارستانی قرنطینه می کنند ، اما روز به روز تعداد کورها بیشتر می شود . همسر چشم پزشک کور نمی شود ، اما خودش را به کوری می زند تا از همسرش جدا نشود ، او تنها کسی است که تا پایان داستان بیناست . در قرنطینه چه بلاهایی که بر سر کورها نمی آید . همسر چشم پزشک از رفتارها و مصیبت های آن ها گزارش عبرت‌انگیزی می دهد . بسیاری از کورها به دست سربازان و نگهبانان قرنطینه کشته می شوند . اما سربازها هم کم کم کور می شوند .

بزرگ ترین مشکل برای کورها برآوردن نیازهای اولیه یعنی خوراک و مستراح است و با این که دولت به آن ها غذا تحویل می دهد ، اما تقسیم کردن و استفاده از آن بسیار دشوار می شود . آن دزد اتومبیل به دلیل دست درازی به دختر عینکی زخمی و به دست سربازان کشته می شود . دولت و رسانه ها وعده های دروغین می دهند که کوری در حال کنترل است . نظم و ترتیب شهر از بین می رود و کسانی که یک باره کور می شوند ، همه چیز را از بین می برند ، اتوبوس ها و هواپیماها ،‌سقوط می کنند و حوادثی مانند این ها .

در قرنطینه که کشوری مستقل است ، دسته یی از کورها اوباش و مسلح ،‌کنترل غذا را به دست می گیرند . از بقیه کورها می خواهند که به خواسته های آنها تن دهند و گرنه غذای هر بخش را قطع می کنند ، کورها هم برای زنده ماندن تن به همه چیز می دهند ، ابتدا پول و جواهرات و وسایل آن ها را می گیرند و در مرحله بعد زن های هر بخش را می خواهند .

همسر چشم پزشک که بیناست ، قهرمانانه سر دسته اوباش را از پا درمی آورد و لشگری درست می کند تا با اوباش بجنگند . با چند کشته ، بالاخره بخشی که اوباش در آن هستند به وسیله همین زن به آتش کشیده می شود ،‌اما آتش قرنطینه را فرا می گیرد . کورها فرار می کنند ، اما از سربازهای نگهبان اثری نمی بینند . گروه گروه به شهر می آیند ، اما شهر را زباله دانی متروک ، ویرانه ، بدون آب ، برق ،‌ گاز و دیگر امکانات می یایبند . همه کور شده‌اند و کورها که


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

اختصاصی از نیک فایل خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

ژوزه ساراماگو، نویسندة پرتغالی، که بارها نامزد جایزة نوبل ادبیات شده بود، سرانجام ، و دیر هنگام – در سن 76 سالگی– موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود وکشورش کند. آثار این رمان نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزندة سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است.

ساراماگو در سال 1922 در نزدیکی لیسبون در خانواده‌ای تنگدست به دنیا آمد و به دلیل فقر نتوانست تحصیلات دانشگاهی‌اش را به پایان رساند. در یک آهنگری به کارمشغول شد تا بتواند به طور پاره وقت به درسش ادامه دهد.

ساراماگو نخستین رمانش« کشور گناه» را درسال 1947 نوشت اما 35 سال انتظار کشید تا سرانجام موفقیت ادبی و شهرت در سال 1982 با انتشار رمان « بالتازار و بلیوندا» به سراغش بیاید.

سبک شاعرانة ساراماگو که تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و فقر را با هم می‌آمیزد موجب شده است که او را به نویسندگان امریکای لاتین بویژه گابریل گارسیا مارکز تشبیه کنند. اما ساراماگو منکر این شباهت است و می‌گوید بیشتر از سوانتس و گوگول تأثیر پذیرفته است.

اثر جنجالی ساراماگو « انجیل به روایت عیسی مسیح» بود که در سال 1992 منتشر گردید. وزیر کشور وقت پرتغال آنچنان از این رمان برآشفت که نام ساراماگو را از فهرست نامزدهای : جایزة ادبی اروپا» حذف کرد و گفت این رمان توهین به کاتولیکهای پرتغال است و موجب تفرقه افکنی در کشور شده است . ساراماگو نیز به نشانة اعتراض با همسر اسپانیایی‌اش پرتغال را ترک گرفت و به لانساروت، جزیره ای آتشفشانی از جزایر قناری، به تبعیدی خود خواسته رفت.

فرهنگستان سوئد با ستایش از ساراماگو و اعلام اهدای جایزة نوبل ادبیات 1998 به وی گفت:« آثار ساراماگو با تمثیلهای ملهم از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می‌کند.»

« کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی ، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی واجتماع و انسانهای سر در گم را در دایرة افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر می‌کند.

ساراماگو تأکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در « موقعیت» معنا می‌شود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دائمی است. در یک کلام ساده، دغدغة عمدة ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مسئله سرگشتگی انسان معاصر یا « انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه های مختلف و واکنشهای انان بررسی می شود.

از دیگر مایه‌های اصلی رمان نقد خشونت و میلیتاریسم، اطاعات کورکورانه ، دیکتاتوری و سیر تاریخی و فراگیر بودن آن است.

در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری- نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک- شیوع پیدا می‌کند و نمی‌دانیم کجاست و می‌تواند هر جایی باشد، خیابانها نام ندارد. شخصیتهای رمان نیز نام ندارد

دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم بند سیاه داشت، پسرک لوچ .سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبه‌ای استثنایی پیدا می‌کند.درخلال پاراگرافهای طولانی، پیچیدگی‌های روح انسان و مشکلات غامض زندگی را تداعی می‌کند.

کوری مورد نظر ساراماگو کوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چند پهلویش را در دهان تک تک شخصیتهای کتاب و مخصوصاض در پایان در دهان زن دکتر گذاشته است:« چرا ما کور شدیم، نمی دانم ،شاید روزی بفهمیم ، می‌خواهی عقیدة مرا بدانی ، بله ، بگو ، فکر نمی‌کنم ما کور شدیم ، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند.»

ساراماگو در « کوری» تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیة روح و جسم که تنها را ضمانت پایدار ماندن هر جامعه‌ای است درغالب یک رمان هنرمندان و شگفت انگیز به ما ارمغان میدهد.

« کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می‌گوید:« این کوری واقعی نیست ، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم....»

خلاصه داستا ن :‌

در این رمان ، شخصیت های داستان نام ندارد و عنوان های آنها رمز گونه است و به نقش اجتماعی هر یک اکتفا می شود . خلاصه ی رمان کوری چنین است :‌در پشت چراغ قرمز ، راننده ی اتومبیلی ناگهان کور می شود . این مرد به کوری عجیبی دچار شده ،‌یعنی همه چیز را سفید می بیند و گویی در دریای شیر فرو رفته است . مرد دیگری او را به خانه اش می رساند ، اما اتومبیل این کور را می دزدد . همسرش او را به چشم پزشکی می رساند ، اما علت کوری کشف نمی شود . چشم پزشک و دزد اتومبیل هم به همین ترتیب کور می شوند ، چشم پزشک مسئولین بهداشت را با خبر می سازد . این فاجعه را هیولای سفید می گویند . مسئولین برای جلوگیری از سرایت آن، کورها و نزدیکانشان را در ساختمان تیمارستانی قرنطینه می کنند ، اما روز به روز تعداد کورها بیشتر می شود . همسر چشم پزشک کور نمی شود ، اما خودش را به کوری می زند تا از همسرش جدا نشود ، او تنها کسی است که تا پایان داستان بیناست . در قرنطینه چه بلاهایی که بر سر کورها نمی آید . همسر چشم پزشک از رفتارها و مصیبت های آن ها گزارش عبرت‌انگیزی می دهد . بسیاری از کورها به دست سربازان و نگهبانان قرنطینه کشته می شوند . اما سربازها هم کم کم کور می شوند .

بزرگ ترین مشکل برای کورها برآوردن نیازهای اولیه یعنی خوراک و مستراح است و با این که دولت به آن ها غذا تحویل می دهد ، اما تقسیم کردن و استفاده از آن بسیار دشوار می شود . آن دزد اتومبیل به دلیل دست درازی به دختر عینکی زخمی و به دست سربازان کشته می شود . دولت و رسانه ها وعده های دروغین می دهند که کوری در حال کنترل است . نظم و ترتیب شهر از بین می رود و کسانی که یک باره کور می شوند ، همه چیز را از بین می برند ، اتوبوس ها و هواپیماها ،‌سقوط می کنند و حوادثی مانند این ها .

در قرنطینه که کشوری مستقل است ، دسته یی از کورها اوباش و مسلح ،‌کنترل غذا را به دست می گیرند . از بقیه کورها می خواهند که به خواسته های آنها تن دهند و گرنه غذای هر بخش را قطع می کنند ، کورها هم برای زنده ماندن تن به همه چیز می دهند ، ابتدا پول و جواهرات و وسایل آن ها را می گیرند و در مرحله بعد زن های هر بخش را می خواهند .

همسر چشم پزشک که بیناست ، قهرمانانه سر دسته اوباش را از پا درمی آورد و لشگری درست می کند تا با اوباش بجنگند . با چند کشته ، بالاخره بخشی که اوباش در آن هستند به وسیله همین زن به آتش کشیده می شود ،‌اما آتش قرنطینه را فرا می گیرد . کورها فرار می کنند ، اما از سربازهای نگهبان اثری نمی بینند . گروه گروه به شهر می آیند ، اما شهر را زباله دانی متروک ، ویرانه ، بدون آب ، برق ،‌ گاز و دیگر امکانات می یایبند . همه کور شده‌اند و کورها که


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

اختصاصی از نیک فایل خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری


خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه9

 

خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

ژوزه ساراماگو، نویسندة پرتغالی، که بارها نامزد جایزة نوبل ادبیات شده بود، سرانجام ، و دیر هنگام در سن 76 سالگی موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود وکشورش کند. آثار این رمان نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزندة سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است.


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو ترجمه مینو مشیری

رمان کوری

اختصاصی از نیک فایل رمان کوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رمان کوری


رمان کوری

کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira) رمانی از ژوزه ساراماگو که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو در این رمان از کوریِ آدم‌ها سخن گفته‌است. در این رمان، هاله‌ای سفیدرنگ بعد از کور شدن افراد مقابل چشمانشان ظاهر می‌شود.
ساراماگو در این رمان از تلمیح استفاده کرده و با اشاره به نوشته‌های قدیمی، اثرش را زیباتر و تأثیرگذارتر کرده‌است.

 

داستان از ترافیکِ یک چهارراه آغاز می‌شود. رانندهٔ اتومبیلی به‌ناگاه دچار کوری می‌گردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشم‌پزشک‌اند، دچار کوری می‌شوند. پزشک با معاینهٔ چشم آنها درمی‌یابد که چشم این افراد کاملاً سالم است، اما آنها هیچ‌چیز نمی‌بینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همه‌چیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید می‌شوند.

پزشک می‌فهمد که این نوع کوری است که به چشم ارتباطی پیدا نمی‌کند. از طرف دولت، تمامی افراد نابینا جمع‌آوری و در یک آسایشگاه اسکان داده می‌شوند. پزشک نیز خود دچار این بیماری می‌شود. پلیس برای جلوگیری از شیوع بیماری، پزشک را نیز روانهٔ آسایشگاه می‌کند. همسر پزشک نیز به‌دروغ اذعان به کوری می‌نماید تا بتواند درکنار شوهرش باشد. آنها به آسایشگاه یادشده برده می‌شوند. در آن آسایشگاه تمامی افراد نابینایند. نیروهای امنیتی برای افراد غذا تهیه می‌کنند، اما برای عدم سرایت کوری به آنها، تنها غذاها را تا درِ آسایشگاه حمل می‌کنند. نابینایان برای تقسیم غذا با هم درگیر می‌شوند. کم‌کم خوی حیوانیِ افراد در این وضعیت فلاکت‌بار بروز می‌کند. کثافت، فحشا و... آسایشگاه را فرامی‌گیرد. عده‌ای از کورها، تحویل غذا را به‌دست می‌گیرند و غذا را به افراد دیگری می‌فروشند. کورها، برای زنده ماندن، از تمامی چیزهای باارزشِ خود می‌گذرند تا به جایی می‌رسد که افراد زورگیر از کورها زن‌هایشان را طلب می‌کنند. درنهایت، کورها راضی می‌شوند تا زنان خود را برای به‌دست آوردن خوراک به آنها بفروشند.

همسر پزشک، که نابینا نشده، شاهد تمامی این مسائل است. زن دکتر عاشقانه سعی در بهبود وضعیت هریک از افراد می‌کند، اما به‌هیچ‌عنوان اجازه نمی‌دهد کسی از نابینا نبودن او اطلاعی به‌دست آورَد.

همسر پزشک، همراه با دیگر زنان، برای تهیهٔ غذا به اتاق زورگیران می‌رود. یکی از زن‌ها درحین تجاوز، جان خود را ازدست می‌دهد. همسر پزشک شاهد این واقعه است. او به اتاق می‌رود و با قیچی کوچکش برمی‌گردد و گلوی رئیس زورگیران را می‌درد. آسایشگاه به‌هم می‌ریزد، آتش می‌گیرد و نابینایان به بیرون می‌ریزند. متوجه می‌شوند که تمامی شهر و کشور نابینا شده‌اند. همه‌جا خالی است، خانه‌ها، شهر و... مرده‌ها و کثافت شهر را فراگرفته‌است. باران شدیدی می‌بارد. گروه‌های نابینایان برای غارت غذا در شهر پرسه می‌زنند. همسر پزشک نیز همراه گروهی شده که شامل: مرد اول در ترافیک و همسرش، دختر کوری با عینک آفتابی، پیرمردی یک‌چشم، خودِ پزشک، یک پسربچه و یک سگ در شهر شروع به پرسه زدن می‌کنند. در جست‌وجوی غذا تمامی شهر را می‌گردند. زن پزشک برای افراد غذا پیدا می‌کند تا زنده بمانند.


 
رمان کوری اثر ساراماگو و برندهٔجایزهٔ نوبل

عده‌ای از نابینایان در کلیسا جمع شده‌اند تا بر ترس خود غلبه کنند. زن دکتر به آنها ملحق می‌شود. در آنجا متوجه چیز عجیبی می‌شود. چشم تمامی مجسمه‌های ملائک و معصومین داخل کلیسا با دستمال سفید بسته شده‌است. زن دکتر متوجه می‌شود مشکل نابینایی جامعهٔ انسانی از کلیسا نشأت گرفته‌است. او دستمال چشم معصومین را باز می‌کند و از کلیسا همراه با گروه خود راهیِ منزل خودشان می‌شود. مردم به‌مرور بینا می‌شوند و حمام می‌کنند و پاک می‌شوند.

در پایان، زن دکتر، که خود منجی جامعه است، از دکتر می‌پرسد: چرا کور شدیم؟ دکتر جواب می‌دهد: نمی‌دانم، اما شاید روزی بفهمیم. زن دکتر جواب می‌دهد: می‌خواهی نظر مرا بدانی؟ من فکر می‌کنم ما کور نشده‌ایم، ما کور هستیم؛ کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند، اما نمی‌بینند.

 

دانلود با لینک مستقیم


رمان کوری