درباره نویسنده : گونتر ویلهلم گراس (به آلمانی: Günter Wilhelm Grass) (زاده ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷) نویسنده، مجسمهساز و نقاش آلمانی است. او عضو برجسته گروه ۴۷ و از نویسندگان بزرگ و معروف آلمان است.
او سال ۱۹۲۷ در گدانسک (به آلمانی: دانتسیگ) لهستان، از پدری پروتستان و مادری کاتولیک، زاده شد.
گراس تحت تأثیر تربیت کاتولیکی مادر، به خدمت در کلیسا مشغول شد و با نوجوانان خادم در اجرای مراسم نمازگذاری شرکت می کرد.
در پانزده سالگی برای گریز از محیط تنگ و فقیرانه خانوادگی، خدمت در ارتش هیتلری را با رغبت پذیرفت و در هفده سالگی به لشکر دهم توپخانه اساس – فروندبرگ فرا خوانده شد.
گونتر گراس پس از مجروح شدن در تاریخ ۲۰ آوریل ۱۹۴۵ (میلادی)، در تاریخ ۸ مه ۱۹۴۵ (میلادی) در مارینباد دستگیر و به اسارت نیروهای آمریکائی درآمد و تا ۲۴ آوریل ۱۹۴۶ (میلادی) در بازداشتگاه بود.
گراس در بازجوئیهای مقدماتی افسران آمریکائی، به عضویت خود در شاخه مسلح حزب نازی موسوم به اساس اعتراف کرد، ولی تا سال ۲۰۰۶ افکار عمومی را از آن آگاه نکرد.
او سال ۱۹۴۷/۱۹۴۸ در دوسلدورف یک دوره کارآموزی را در کارگاه سنگتراشی به پایان رساند و سپس در آکادمی هنر دوسلدورف تا پایان سال ۱۹۵۲ به تحصیل در رشته پیکرتراشی و قلمسیاه پرداخت.
سالهای ۱۹۵۳/۱۹۵۶ در دانشکده هنرهای تجسمی در برلین ادامه تحصیل داد. پس از اتمام تحصیلات به پاریس رفت و تا سال ۱۹۵۹ در آنجا اقامت کرد.
سال ۱۹۶۰ مجددأ به برلین بازگشت و تا سال ۱۹۷۲ آنجا سکونت کرد.
گونتر گراس سالهای ۱۹۷۲/۱۹۸۷ در یکی از شهرهای کوچک استان شلزویگ هولشتاین زندگی کرد. او سال ۱۹۵۴ با یک دانشجوی سوئیسی ازدواج کرد که این پیوندِ زناشوئی تا سال ۱۹۷۸ دوام داشت و ثمره آن پنج فرزند بود.
گراس سال ۱۹۷۹ مجددأ ازدواج و به اتفاق همسرش راهی هندوستان شد و برای شش ماه در کلکته زندگی کرد.
درباره رمان : گونتر گراس در مصاحبههای مختلف خود بارها گفته است که او هیچ وقت انتظار نداشته این رمان تا این اندازه مورد استقبال خوانندگان و منتقدان قرار گیرد.
او در گفتوگویی که سال ۱۳۸۹ با ماهنامه ادبی ـ هنری نافه کرد درباره این رمان گفته بود «من مدیون گروه ۴۷۷ هستم. آن موقع نویسنده جوانی بودم و در گروه ۴۷ شعرهای اولیهام را میخواندم. بعداً در همان گروه اولین رمانم طبل حلبی را خواندم.»
گراس در این گفتوگو درباره شوخیهای اسکار، قهرمان رمانش با مسیح و مذهب گفته بود «شوخیها و طنز او دشمنی با مذهب نیست. اسکار دچار توهم میشود و به خیالات واهی میافتد. همان چیزی که در خیلی از مردم میبینیم. اسکار فکر میکند مسیح نجاتدهنده است.»
سال ۲۰۰۹ به مناسبت پنجاهمین سال انتشار این رمان در بسیاری از انجمنها و مراکز فرهنگی آلمان برنامههای بزرگداشتی با حضور گونتر گراس برگزار شد.
شخصیت اصلی این رمان پسری است که تصمیم میگیرد از سن سه سالگی بزرگتر نشود. بنابراین در همان قد و قوارهٔ کودکی باقی میماند. اما از نظر فکری رشد میکند. افراد دور و بر این پسر او را کودک میانگارند. در حالی که او همه چیز را می بیند و درک میکند و هر جا که بتواند از تواناییهای خاص خودش برای تفریح یا تغییر شرایط استفاده میکند.
در این رمان وقایعی مربوط به دوران هیتلر آمده است که این کودک نیز شاهد آنها است و نقشی در آنها ایفا میکند. شرایط این کودک که به صورتی ناقصالخلقه باعث آزار دیگران میشود یا با استفاده از احساسات دیگران از آنها سوءاستفاده مینماید، به نوعی نشانگر شرایط زمانی جامعهٔ آن دوران آلمان است.
از روی این رمان فیلمی با همین نام به کارگردانی فولکر شلندورف ساخته شد که توانست اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان و نخل طلای کن را از ان خود کند.
دانلود کتاب طبل حلبی نوشته گونتر ویلهلم گراس ترجمه دکتر عبدالرحمن صدریه – برنده نوبل 1999