فرمت فایل : WORD (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 56 صفحه
شعر فارسی در دوران مشروطیت
پیش از آن که افکار تجدد خواهانه و آزادی طلب بر علیه استبداد قاجاری و جامعهء قرون وسطایی ایران در شعر فارسی تبلور یابد، زمینه های فکری اندیشه های جدید که متأثر از انقلاب صنعتی و تحولات جامعهء اروپا و به خصوص انقلاب کبیر فرانسه بود ، ابتدا به وسیلهء نویسندگان و متفکران و روشنفکرانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان ، جلال الدین میرزا قاجار، میرزا یوسف مستشار الدوله ، میرزا جعفر قراچه داغی، طالبوف تبریزی، زین العابدین مراغه ای، میرزا آقاخان کرمانی ، میر زا آقا تبریزی و دیگران ـ که افکار خود را در رسالات و مقالات متعدد و به شکل های گوناگون عرضه می کردند ـ به وجود آمد.
در این میان کسانی همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده ، میرزا آقاخان کرمانی و زین العابدین مراغه ای (در سیاحتنامهء ابراهیم بیک ) خود به نقد ِ ادبیات گذشته پرداختند و برای نخستین بار بر ضرورت رئالیسم ِ اجتماعی در ادبیات و دید و نگاه انتقادی از اوضاع نابسامان جامعه و به طور خلاصه به نقش روشنگر و آگاهی دهندهء شعر به عنوان یک رسانهء بسیار مهم فرهنگی و هنری تأکید ورزیدند.
خودِ میرزا فتحعلی آخوند زاده با نوشتن نمایشنامه ها و میرزا آقاخان کرمانی با سرودن شعرهای اجتماعی و سیاسیاز «ژانر» های ادبی مثل نمایشنامه و انواع شعر که از نظر مضمون در ایران سابقه ای نداشت ، نمونه هایی به دست دادند.
این نویسندگان و روشنفکران که درواقع پیام آوران و بشارت دهندگان دنیای جدید و منادیان افول استبداد و خود رأیی دنیای کهن بودند ، با طرح چشم اندازهای جدید ِ اندیشگی و بر بنیادِ آرمانشهر متکی بر قانون و آزادی و حاکمیت ملی ، درواقع ، آبشخور فکری و فرهنگی و زیباشناسی و سرچشمهء ایدآل های شعر مشروطه را در ایران فراهم کردند.
بر این زمینه بود که شعر مشروطه و کمابیش شاعران این دوره بر سه عنصر قانون و آزادی و حاکمیت ملی تأکید می ورزیدند و ستایشگر آن بودند.
زبان شعر مشروطیت
زبان شعر دوران مشروطیت تکیه بر زبان و طرز و شیوهء ِ مکتبی دارد که در اواخر دوران زندیه و اوائل دوران قاجار در برابر مکتب یا «سبک هندی» در شعر فارسی پدیدار شد و به «مکتب بازگشت» مشهور است.
مقصود از «مکتب بازگشت » ، همانا بازگشتن به زبان وسبک و روش شاعران سدهء چهارم و پنجم و ششم هجری بود.
برای توضیح این مطلب، یک اشارهء کوتاه وکلیّ به چهارسبک مشهور شعر فارسی یعنی «سبک ها»ی: خراسانی ، عراقی ، هندی و سرانجام «سبک بازگشت» ضروری ست.
می دانیم که شعر فارسی در خراسان بزرگ و ماوراء النهر یا میان دورود( یعنی ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان فعلی) در دربار طاهریان و سامانیان و نیز در دربار یعقوب لیث صفاری در سیستان آغاز به رشد کرد و ریشه دوانید.
یعنی از آغاز نخستین جنبش های استقلال طلبانهء سلسله های ایرانی بر ضد حاکمیت خلفای عرب.
این سخن سیستانی ِ بزرگ یعنی یعقوب لیث صفاری مشهور است ، هنگامی که به شاعران ِ ایرانی ِ عربی سُرای خود گفت :
«به زبانی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟»
(نقل از چهارمقالهء نظامی عروضی).
نظامی عروضی در چهارمقاله می گوید : پس از این جمله بود که شاعران به سرودن قصاید فارسی پرداختند.
و این سنت با پیدایی شاعران بزرگی همچون شهید بلخی و رودکی سمرقندی تداوم یافت تا به دوران پادشاه ترک زاده و ترک نژاد غزنوی یعنی به سلطان محمود رسید و دربار اورا به بزرگترین قصیده سرایان ِ کلّ ِ تاریخ ایران تبدیل کرد و به این «شاه غازی » ترک که به قول بیهقی« از بهر عباسیان را انگشت به در کرده بود و قرمطی می جُست» و می کشت و بدین گونه خود را شمشیرزن و «دین گستر» خلفای عربِ عباسی می نامید ، افتخار هم عصری با بزرگمرد طوس ، یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی را عنایت کرد. تا آنجا که استاد طوس، شاهنامه ــ یعنی این سند هویت ایرانی و این نجات بخش ِ فرهنگ ایران و زبان فارسی را به او تقدیم داشت. اگرچه «شاه غازی» شایستهء چنین موهبتی نبود.
به هر حال مجموعهء ویژگی های زبانی یعنی وجود ِ واژگان ِ کهن و شرقی زبان فارسی (دری) و نیز ساختمان نحوی زبان و وجود ِ نکاتِ گرامری کهنی که در شعر شاعران قرن سوم هجری یعنی در شعر شاعران ِ برخاسته از خراسان ِ بزرگ و سیستان منعکس است ، سبکی را در شعر فارسی ایجاد کرده که به سبک خراسانی(1) مشهور شده است.
این مکتب شعری ، همراه با جابه جایی های سیاسی و فرهنگی و با برآمدن و تسلط سلسه های گوناگون ترک و انتقال قدرت به نواحی مرکزی و شمالی، و رواج زبان فارسی در این مناطق ، سرمنشاء سبک جدیدی شد به نام «سبک عراقی». (2)
اساس سبک عراقی همان سبک خراسانی ست با این تفاوت که در آن واژه های عربی فراوان تر شده و نیز به دلیل جا به جایی مراکز قدرت و گسترش علوم در حوزه های آموزش علمی و فرهنگی شهرهای مختلف ایران ، واژه های علمی و حِکمی و فلسفی و دینی و نجومی و پزشکی در آثار شاعران وارد شده ورنگ و زنگ یا جلوهء خود را به شعر شاعران سبک عراقی بخشیده است.
برای معرفی نمونه های برجستهء شاعران این سبک می باید از از انوری و سعدی و حافظ و مولوی نام برد و نیز نام خاقانی شروانی و قطران تبریزی و نظامی گنجوی را بر آنان افزود.
البته خاقانی و نظامی را شاعران سبک ترکستانی هم نامیده اند که بیانگر شعبه ای است از سبک عراقی که ریشه و پیوند عمیق خود را ـ خاصه در شعر خاقانی ـ با سبک خراسانی حفظ کرده است.
اما از دوران صفویه به بعد یعنی از اوائل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم سبک تازه ای در شعر فارسی پیدا شد به نام سبک هندی.
این سبک هندی نتیجهء اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی بود که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست و پرداختن به آن در اینجا میسر نیست. تنها می شود به شعر گریزی دربار نورسیدگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند. وهمین سیاسیت دینی ـ فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت و بربریت تامّ بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند!
به هر حال، اکثر شاعران ِ فارسی زبان هند و آسیای مرکزی و آسیای صغیر(ارمنستان و ترکیه کنونی) پیرو این مکتب بودند.
ویژگی بسیار مهم این مکتب، سادگی زبان و نزدیکی زبان شعر به زبان عامهء مردم بود و علت آن هم دور شدن شعر بود از حوزه های ادبی و محافل اشرافی و درباری.
این مکتب با شاعرانی مثل اهلی شیرازی [متوفی در سال 942 هجری(1535 میلادی) وحشی بافقی متوفی در 991 (1583 میلادی)] شروع شد.
این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماند.
بهار در منظومه ای که ضمن آن به نقد ادبی و معرفی سبک های شعر فارسی و شاعران دوران خویش می پردازد، در بارهء سبک هندی می گوید :
سبک هندی گرچه سبکی تازه بود
لیک او را ضعف بی اندازه بود
سست و بی شیرازه بود
فکرها سست و تخیل ها عجیب
شعر پرمضمون ولی نادلفریب
وز فصاحت بی نصیب
شعر هندی سر به ملیون می کشید
هر سخنور بار مضمون می کشید
رنج ِ افزون می کشید
....
زان سبب شد سبک هندی مبتذل...(3)
بر این مبنا بود که شاعران دوران زندیه و اوایل دوران قاجاریه به فکر بازگشت ادبی و رجوع به سرچشمهء زلال ِ شعر و زبان روشن و رسای فارسی افتادند و بازگشت به سبک های خراسانی ونیز سبک عراقی را که یاد آور دوران های طلایی شعر فارسی بود، سرلوحه کوشش ها و زبان ورزی های شاعرانه و زیباشناسانهء ادبی خود قرار دادند.
پس شعر دورهء بازگشت ،همانا بازگشت به شعر دوران گذشته و رجوع به دو سبک پیشین ِ خراسانی و عراقی بود.
شعر دری چون ملول گشت و تن آسان
آمد، از هند زی عراق و خراسان
روی سرایش ز سبک هندی برتافت
روح خراسانی و عراقی دریافت
ذوق و هنر را به روشنی و رسایی
کرد بدین «بازگشت» ، راهگشایی
ذهن و زبان را ز نهر گم شده ای خُرد
جانب رود بزرگ شعر دری برد
گرچه به مضمون و نکته از پی تقلید
رخ ننمود آستان شعر اساتید ،
لیک زبان زنده گشت و ناطقه آزاد
شاعر آینده را مجال سخن داد (4 )
این نهضت ادبی حاصل روزگاران آرام سلطنت کریمخان زند است ، چرا که در این دوران مراکز علمی و ادبی درنواحی مرکزی و جنوبی ایران رشد کرد . به خصوص در شیراز و اصفهان و کاشان.
نشاط اصفهانی انجمنی به نام انجمن نشاط دایر کرد . قصد پایه گذاران و پیروان ِ این جنبش احیای شعر فارسی و نجات آن از انحطاط و ابتذال سبک هندی بود.
در این مکتب ، ابهام و پیچیدگی رو به صراحت و سادگی آورد و استحکام و سلاست و فصاحت شعر سبک خراسانی و عراقی سرمشق کار شاعران قرار گرفت.
می توان گفت که از نظر صراحت در بیان و فصاحت کلام ، رودخانهء شعر فارسی ، از مسیری که با ورود به سبک هندی آغاز کرده بود به جریان اصلی خود یعنی به بستر شعر سبک خراسانی و عراقی بازگشت.
شعر از پیچیدگی و تعقید رها شد و آمادهء بیان مضامین ِ جدید گشت.
و چنین بود که شاعران دوران مشروطیت از حاصل تجربیات شاعران دورهء بازگشت و نیز از زمینهء مناسبی که به کوشش شاعران این دوران در حوزهء زبان و شیوهء بیان شعر فراهم شده بود ، به نحو کامل و شاملی برخوردار گشتند.
مضمون شاعران سبک بازگشت، همان مضامین قدیمی و تکراری بود و آثار این شاعران در بهترین و موفق ترین سروده ها هم با شعر دوران غزنوی یعنی با مدل های اصیل ِ خود برابری نمی کردند. شاعران حرفه ای و زبان آور این عصر همه از موقعیت رسمی دولتی و درباری برخوردار بودند. از این رو به مضامین اجتماعی و سیاسی نمی پرداختند .از تحولات اجتماعی و انقلابات دوران خود هیچ اطلاعی نداشتند و شعرشان گویای محیط و روزگارشان نبود.
اما در میان اینان دو استثناء هست که این دو استثناء را می توان به نوعی طلایه دار یا منادی ظهور شاعران مشروطیت به حساب آورد.
این دوتن عبارت بودند از
فتحعلی خان شیبانی و میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی.
در کنار این دو تن می توان از یغما جندقی هم نام برد که به خاطر هجویه ها و انتقادهایش ، به شیوهء خویش بر شاعران دورهء بعدی خود بی تأثیر نبوده است زیرا هجو نیز یکی از شعبات شعر بود که در آثار برخی از شاعران دوران مشروطیت (البته با هدف و در خدمت بیان نظریات و مجادلاتِ سیاسی برخی شاعران مورد استفاده قرار گرفت که در میان آنان به ویژه از عشقی می توان نام برد).
تحقیق درباره شعر فارسی در دوران مشروطیت