نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد نقش شعر در افزایش خلاقیت و پرورش هوش هیجانی کودکان 7ص

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد نقش شعر در افزایش خلاقیت و پرورش هوش هیجانی کودکان 7ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 7 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

نقش شعر در افزایش خلاقیت و پرورش هوش هیجانی کودکان

باتوجه به اینکه یکی از فعالیتهای اساسی که کودکان با آن می‌توانند در دنیای سرشار از تخیل قرار گرفته و افکار و احساسات و تأثرات خود را بیان کنند، شعر است پس بی‌شک، شعر، عرصه دیگری است که میل به خلاق بودن را در کودک ارضا خواهد کرد.

مقدمه:

هر کدام از ما کمابیش با بلبل زبانی کودکان به ویژه در خواندن شعر، آشنا بوده و لذت برده‌ایم. اما فقط تا این حد آشنایی بزرگترها با شعر کافی به نظر نمی‌رسد. بهتر است ابتدا به طرح پرسشهای اساسی در این زمینه بپردازیم: آیا در خواندن شعر برای کودکان هدف این است که آنها را شاعر بار بیاوریم؟ یا قرار است روح آنها را تلطیف کنیم، یا آنها را خلاق بار بیاوریم؟

• شعر کودک

شعر برای کودکان، درست مثل قصه‌های عامیانه دارای معنایی پنهانی است که خوانندگان خردسال همیشه نمی‌توانند به آن پی‌ببرند. کودک بزرگ می‌شود و شعرهایی را که در حافظه‌ او نقش بسته است دوباره به یادش می‌آورد یا به نوعی دیگر، آنها را می‌فهمد پس باید در شعرهای او جایی برای اندیشیدن وجود داشته باشد.

دکتر برنادت ردافی در کتاب ”پرورش تخیل و خلاقیت کودکان چنین اشاره می‌کند: ”کودکان، خلاق و مبتکر به دنیا می‌آیند، اشخاص بسیاری معتقدند که آنان خلاق‌تر از بزرگسالان هستند، زیرا مغزشان در مجموعه راه و روشهای معمول مشاهده مسائل حبس نشده است، یا تحت فشار پیروی یا اجبار منطقی قرار نگرفته‌اند“.

کودکان پیش‌دبستانی از شنیدن شعر لذت می‌برند، نه به خاطر اینکه با معنی شعر و یا صناعات ادبی آشنا هستند، آنها با آهنگ شعر میخکوب می‌شوند، با ریتم موجود در شعر به جنبش و جوشش درمی‌آیند، شاد می‌شوند و حرکت را تجربه می‌کنند.

حال اگر پا را کمی فراتر گذارده، علاوه بر موسیقی مستقر در شعر آنها را با موضوع، یا به اصطلاح قصه شعر آشنا کنیم، آنگاه لذتشان، دوچندان خواهد شد. زیرا کودکان سرشار از تخیل هستند.

خیال و درک آن در پرورش استعداد و شخصیت کودکان بسیار مؤثر است و به آنان آزادی عمل و سرعت می‌دهد و برتر از آن، کودکان را هوشمند بارمی‌آورد. ریزبینی، دقت و کنجکاوی، حاصل از تخیل و خیال‌انگیزی است.

• ویژگیهای مناسب برای شعر کودک

به هر کودکی دقت کنید این سه ویژگی را در او به صورت بارز می بینید: اول این که کاملاً احساسی است. دیگر این که قدرت تخیل زیادی دارد و در دنیای خیال زندگی می‌کند و سوم آنکه بسیاری از حرفها و حرکات او از وزن و آهنگی خاص برخوردار است. این سه ویژگی، کم و بیش در شعر هم وجود دارد. شعر نیز با احساس سروکار دارد، اگر تأثیر می گذارد و حتی حرکت ایجاد می‌کند از راه احساس وارد می‌شود و بر عقل چیره می‌گردد. احساسات کودک قبل از عقل او ظهور می‌کند و بهره‌برداری از سرمایه‌های عاطفی طفل خیلی زودتر از ذخایرعقلی او شروع می‌شود. بچه در موقعی که هنوز مسائل علمی و استدلالی را درک نمی‌کند مطالب عاطفی را می‌فهمد.

گلمن در کتاب ”هوش هیجانی“‌اش می‌گوید: ”ما به طور ناخودآگاه، احساساتی را که از فردی دیگر مشاهده کردیم تقلید می‌کنیم به این صورت که ناخودآگاه از حالتهای چهره، اندام، آهنگ صدا و دیگر نشانه‌های غیرکلامی احساسات دیگران، الگو می‌گیریم“.

همچنین شعری نیست که وزن و آهنگی نداشته باشد. اشتراک این سه ویژگی، میان شعر و کودک باعث می‌شود که کودکان شعر را بیشتر دوست داشته باشند. با شعر زندگی کنند با شعر بیدار شوند، بخوابند و بازی کنند. از این رو شعر در ادبیات کودکان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. شعر باید هدفش مشخص و معین و زبان آن قابل فهم و درک باشد. موضوع شعر باید مربوط به دنیای کودک باشد.

دنیای کودک و دنیای شعر، دو جهان نزدیک به هم یا شاید پیوسته به هم باشد، شعر کودک، کلامی است موزون و زیبا، موضوع شعر، باید قابل درک باشد و مربوط به دنیای کودک.

موضوع شعر باید متأثر از خصوصیات سنی شنوندگان، علاقه‌مندی آنها، نیازمندیهای روانی و تجربیات قبلی کودکان باشد. به عبارت دیگر، شاعری می‌تواند در دنیای شعر کودکان موفق باشد که بتواند افق ذهنی و احساسی کودکان را وسعت بدهد و بداند که شعر روان و ساده گفتن با آسان گرفتن این هنر، تفاوت دارد.

هر شعر باید مقدمه‌ای برای ایجاد اشتیاق درکودکان برای خواندن اشعار عمیق‌تر یا مفاهیم عالی‌تر باشد. شعر کودک باید در جهت تحول و تکامل فکری کودکان گام بردارد. شعر خوب یکی از انگیزه‌های اصلی کودکان به خواندن آثار ادبی است.

• وزن، قافیه و موسیقی در شعر کودکان:

کودک هرچه کوچکتر باشد باید صنایع شعری در اشعار او کمتر و ساده‌تر باشد. توصیفهای طولانی در شعر کودکان جایز نیست،‌ زیرا مانعی بزرگ برای لذت بردن از شعر است. طول مصراعهای اشعار کودکان و نوجوانان باید کوتاه باشد. هرچه قافیه شعر کودکان غنی‌تر باشد بهتر است، یعنی هرچه هماهنگی لفظی کلمات دو مصراع یک بیت شعر، به آخرین هجای آخرین کلمات هر مصراع خلاصه نشود و هماهنگیهای دیگری نیز در میان کلمات مصراعها وجود داشته باشد قافیه غنی‌تر است و برای بچه‌ها مناسب‌تر.

شعر کودکان نمی‌تواند دارای تشبیهات پیچیده باشد، زیرا از توان و ظرفیت فکری کودکان دور خواهد ماند. شعر باید دارای آهنگ و موضوعی مربوط به کودکان و در حد توان فکری آنها باشد.

آراستن شعر کودک و نوجوان به تمام صنایع لفظی و معنوی شعر بزرگسالان ضروری نیست.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نقش شعر در افزایش خلاقیت و پرورش هوش هیجانی کودکان 7ص

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

اختصاصی از نیک فایل تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب


تحقیق  تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده  سهراب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

شعر کوتاه «نشانی» در زمره‌ی معروف‌ترین سروده‌های سهراب سپهری است و از بسیاری جهات ‏می‌توان آن را در زمره‌ی شعرهای شاخص و خصیصه‌نمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر ‏نخستین بار در سال 1346 در مجموعه‌ای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل ‏آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پخته‌تری ‏نوشت که هم به‌لحاظ پیچیدگیِ اندیشه‌های مطرح شده در آن‌ها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، ‏در مقایسه با شعرهای اولیه‌ی او (مثلاً در مجموعه‌ی مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها) در مرتبه‌ای ‏عالی‌تر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحله‌ای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام ‏شاعری صاحب‌ سبک نائل شده بود

از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در ‏زمره‌ی اشعار مهم سپهری دانسته‌اند و بعضاً قرائت‌های نقادانه‌ای از آن به دست داده‌اند. برای مثال، ‏رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» ‏با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد می‌کند (514) و در تحلیل نقادانه‌ی آن به‌منزله‌ی « یک ‏اسطوره‌ی جست‌ وجو» (515) می‌نویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح ‏جوینده‌ی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب ‏سپهری اشاره می‌کند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از ‏کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانسته‌اند»، هرچند که شمیسا خود با این ‏انتخاب موافق نیست (263).‏

صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» به‌عنوان بهترین ‏شعر سپهری برشمرده‌اند، نکته‌ی مهم‌ تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به ‏مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست داده‌اند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانه‌ی ‏دوست کجاست؟») استدلال می‌کند که «خانه وسیله‌ی نجات از دربه‌ دری و بی هدفی است؛ و ‏دوست، عارفانه‌اش معبود، عاشقانه‌اش معشوق، و دوستانه‌اش همان خود دوست است. و یا شاید ‏تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر ‏است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات می‌دهد» (همان‌جا) و « گل تنهایی » ‏می‌تواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به ‏مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و ‏گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت می‌کند. از نظر او، « در این شعر، ‏دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی ‏منازل هفتگانه می‌توان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است ‏که در پرتو آموزه‌های عرفانی می‌توان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، ‏شمیسا هفت نشانی‌ای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانه‌ی دوست برشمرده است ‏برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل‌ سازی می‌کند:« درخت سپیدار = طلب، ‏کوچه‌باغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فواره‌ی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت ‏سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانه‌ی نور = فقر و فنا» (264).‏

وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینه‌ی نظری برای یافتن معنا در ‏متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن ‏اصول و مفاهیمی فلسفی می‌دانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب ‏عرفان باید جست. قصد من در مقاله‌ی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این ‏شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکل‌مبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر ‏تشکیل می‌دهد و لاغیر. لذا در این‌جا ابتدا آراء فرمالیست‌ها («منتقدان نو») را درباره‌ی اهمیت ‏شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانه‌ای از « نشانی» به دست خواهم داد ‏که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالوده‌ی بحث درباره‌ی آن ‏محسوب می‌کند، با این هدف که از این طریق نمونه‌ای از توانمندی‌های نقد فرمالیستی در ادبیات ‏ارائه کرده باشم.‏

الف- نحله‌ی موسوم به « نقد نو» در دهه‌ی 1930 توسط محققان برجسته‌ای پایه‌گذاری شد که برخی از ‏مشهورترین آن‌ها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و ‏رابرت پن وارن. شالوده‌ی آراء این نظریه ‌پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب ‏فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامه‌ی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب ‏در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمی‌دانست. ادبیات مجموعه‌ای از ‏متون محسوب می‌گردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم می‌ساخت. این « امر دیگر» ‏می‌ توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال می‌شد که عمده‌ ترین فایده‌ی‌ خواندن ادبیات، ‏تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینه‌ی تمام ‌نمای ذهنیت ‏مؤلف می‌دانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را درباره‌ی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم ‏می‌کرد. پیداست که در همه‌ی این رویکردها، آنچه اهمیت می ‌یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود ‏آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیین‌کننده‌ی بیرونی محسوب می‌گردید، عواملی مانند ‏مکاتب فلسفی یا نظام‌های اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیست‌ها به مطالعات ‏نقادانه‌ی ادبی این بود که با محوری‌ ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزه‌ای قائم به ‏ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت. ‏

بنابر دیدگاه فرمالیست‌ها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای ‏بی‌ اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیست‌ها برای راه بردن ‏به محتوا شیوه‌ی متفاوتی را در پیش می‌گیرند، شیوه‌ای که عوامل برون‌متنی ( تاریخ، زندگینامه و ‏امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب می‌کند. نمونه‌ای از این عوامل برون‌متنی، قصد شاعر ‏و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریه‌پردازان فرمالیست)، ‏مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آن‌جا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به ‏این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهان‌شده در شعر») نقد ‏می‌کند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که ‏هویت سرایندگان آن‌ها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه ‏بحث درباره‌ی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل می‌کند. ثانیاً حتی اگر فرض ‏کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می ‌توان ‏گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب ‏مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب

تحقیق در مورد شعر و ترجمه

اختصاصی از نیک فایل تحقیق در مورد شعر و ترجمه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به کراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک چو دیدار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشایمنم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد تگرگی نیست ، مرگی نیست صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگزارمحسابت را کنار جام بگذارم چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است

The Winter

Your greetings they'll ignore.With their heads resting on their chests, They seek warmth from their breasts, None affords to lift a head to greet the guests. Vision is limited, The road's dark and slick. Your extended friendly hand is refused, Not because they are confused; They rather keep their hands where they are warmed. It is frightfully cold. Do not be alarmed. Observe your breath, Leaving the warmth of your breast; Turns into a dark cloud Before it rests On the wall before your chest. If your breath is this unkind, What is amiss; if Distant and near friends, Were to keep you out of mind? My manly Messiah, Uncompromising man of faith! Winter is cowardly and cold, You keep the words warm, Sustain that stance bold. Accept my greetings. Let me in. Your nightly guest: The pedestrian rock, The curse of creation, The uneven melody. Allow this pest, a moment of rest. I am not from Rome or Africa. Allow the Africans the south, North, the Romans. Colorblind I am, Enough for both.

Let me in! Let my sorrow in! Be a good host, To your ever-present guest, Who shivers behind your door. Have mercy on the poor. There is no hail. You may have heard a tale, There exists no death, Only chattering teeth and a short breath. Tonight I intend to pay back The account for which I lack It is not too late It is not midnight There is no morning Don't be fooled by the dawn's false trap. My frozen red ears Bespeak winter's harsh slap. And your universal sun At the mercy of each breath, Rather than your coffin Brightens the hidden cave of death.Dear friend, with wine, Illumine the sight; Night is day Day is night. They'll ignore your greeting Amid this depressing weather Doors are shut Heads on chests Hands hidden, Hopes are cruelly cut. Trees are but Crystalline skeletons, The sky's moved closer; The land is devoid of life, Dimmed are the sun and the moon Winter is rife.

Winter

They are not going to answer your greetingTheir heads are in their collarsNobody is going to raise his headTo answer a question or to see a friendThe eyes cannot see beyond the feetThe road is dark and slickIf you stretch a friendly hand towards anybodyHe hardly brings his hand out of his pocketFor the cold is so bitterThe breath coming out of your chest


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شعر و ترجمه

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

اختصاصی از نیک فایل شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

یان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد. این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن. طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد. در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.

تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود. توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.

واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:

1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت

آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت

قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...

رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...

من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...

2) به جان پیر خرابات و حق نعمت او *** که نیست در دل من جز هواى خدمت او

بهشت اگر چه نه جاى گناهکاران است *** بیار باده که مستظهرم به همت او

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد *** که زد به خرمن ما آتش محبت او

بر آستانه میخانه گر سرى بینى *** مزن به پاى که معلوم نیست نیست او...

بیار باده که دوشم سروش عام غیب *** نوید داد که عام است فیض رحمت او...

در پاره (1) که نمونه اى از غزل سعدى است، ما با عبور از دو سطح معنائى مى توانیم از سطح صورت غزل به چیزى در مایه پیام واقعى آن برسیم. سطح نخست همان سطح معناى زبانى است که، به تأیید معناشناسان2، از سر جمع معانى لغاتِ غزل و روابط دستورى آن حاصل مى شود. در این سطح، ما از رهگذر نظام معناشناسى3 زبان به ساختى از معناى متن مى رسیم که، طبق قواعد معنایى4 همان نظام، خلاف قاعده5 قلمداد مى شود. مثلا، معنائى که در سطح نخست براى بیت چهارم از پاره غزل سعدى به دست مى آوریم، چیزى در مایه معناى خلاف قاعده (3) در زیر است:

3) سبب شدى که شوق همه اسباب و اساس خانه عقل مرا تاراج کند. من تو را که دزدِ آشکارى هستى از نهان مى بینم.

آنگاه همین ساختِ معنائى خلاف قاعده را به سطح دوم مى بریم که سطح معناى ادبى است و در آنجا، غرابت ها یا، به اصطلاح، هنجارگریزى هاى6 سطح نخست را به کمک قواعد معنائى ادبى که به نظام ادبیات تعلق دارند از میان برمى داریم تا به ساختى از معنا برسیم که با معناى زبانىِ آشکار و لفظ به لفظ غزل فرق دارد. مثلا معنائى که در سطح دوم براى همان بیت چهارم به کمک قواعدِ ادبى به دست مى آوریم مى تواند چیزى در مایه معناى (4) در زیر باشد:

4) شور عشق تو عقل مرا به کلى مقهور کرده است. مثل کسى شده ام که نهانى به تماشاى دزدى ایستاده است که روز روشن دارد مال او را مى برد.

درست، در همین سطح دوم و از دل همین نوع معناى ادبى است که مى توانیم به چیزى در مایه پیام پاره غزل (1) سعدى دست یابیم پیامى حاوى نکات (5) در زیر:

5) ستایش خرام معشوق در تنهائیش که با تمام عالم سودا نمى توان کرد لذت تماشاى او که هوش از سر مى برد و همه را حیرت زده مى کند شوق خدمت به او عمق شیدائى عاشق و، سرانجام، وقوف عاشق به ناکامى نهائیش.

پیدا است که هر درک و التذاذ هنرى هم که از این غزل نصیبمان مى شود حاصل همین مایه از پیام و کشف آن است. و این در مورد غزل هاى دیگر سعدى نیز غالباً صادق است.

در پاره (2) که نمونه اى از غزل حافظ است، امکان ندارد تنها با عبور از دو سطح معنائى یاد شده به چیزى در مایه پیام واقعى غزل حافظ برسیم. در اینجا، ما ناگزیریم فاصله بسیار بیشترى را طى کنیم تا به کشف پیام واقعى غزل و درک و التذاذ هنرى راه یابیم. با این تفصیل که ما پس از گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى غزل حافظ، به گونه اى که در مورد غزل سعدى دیدیم، تازه به معنائى مى رسیم در مایه معناى (6) در زیر:

6) تمناى خدمت به پیر خرابات به پاس حق نعمت او امید رفتن به بهشت در عین ادامه باده خوارى آرزوى تداوم واقعه اى که آتش به حاصل عمر شخص زده است دعوت به مدارا بامیخواره چون نمى دانیم چه در سر دارد و، سرانجام، اصرار به میخوارى به دلیل عام بودن فیض رحمت، او، که در غزل معلوم نیست چه کسى است.

پر پیدا است که این مایه از معنى، که حاصل گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى است، نه خود پیام واقعى پاره غزل حافظ است نه نیز مى توان چنان پیامى را مستقیماً و بدون گذشتن از سطوح دیگر از دل آن بیرون آورد. چرا که این معنى نه با امور جهان واقع جور در مى آى د، نه با معانى و روابط معنائى در نظام زبان که صحّت آن ها در گرو مراتب صدقشان با مصادیق جهان واقع است، نه نیز با آن معانى متعالى که قرار است هر اثر ادبى به کمک صورتگرى ها و معنى پردازى هاى متداول در نظام ادبیات نصیب خواننده کند.

پس براى کشف پیام واقعى پاره غزل حافظ و نیل به درک و التذاذ هنرى از آن، باید از سطح معناى ادبى هم فراتر رفت و در آنجا به کمک امکانات موجود در نظام ها و شیوه هاى تحلیل دیگر که، چنان که خواهیم دید، نه به سطوح زبان و ادبیات، بلکه به سطوح و ساحات متعالى ترى تعلق دارند، به جستجوى معنائى پرداخت که بتواند هم با امور جهان واقع دمساز باشد، هم با نظام معنائى زبان، هم، بالآخره با نظام معنائى ادبیات. چنان معنائى مى تواند در مایه پیام (7) در زیر باشد:

7) تمناى خدمت به کسى به پاس حق نعمتى امید بخشایش از او براى شخص گناهکارى آرزوى تداوم عشقى با همه جانکاه بودنش امید عنایت به نیت خیرى که در پس گناهى ظاهرى نهفته است و، در نهایت، مژده برخوردارى از رحمت عامى.


دانلود با لینک مستقیم


شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ