نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نیک فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو

اختصاصی از نیک فایل تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو


تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو

خرید و دانلود تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو

نوع فایل : WORD 

تعداد صفحات : 30

چکیده:

- سقراط

در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد .

در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی گذاشتند و لیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوه تازه ای بدست داد و آن شیوه را شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند و از این رو سقراط امام حکماء و استاد فلاسفه است و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز بشمار می رود ( معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم ) .

 

 

افلاطون

مختصر ترجمه حال

ولادت افلاطون در سنه 427 پیش از میلاد عمرش نزدیک به هشتاد نسبش عالی و بزرگ زاده بوده در حدود هیجده سالگی به سقراط برخورده و ده سال در خدمت او به سر برده بعد از شهادت استاد یک چند جهانگردی نموده سپس به تعلیم حکمت پرداخت . دوره افاضه اش راجع به نیمه اول مائه چهارم است ( معاصر داریوش دوم و اردشیر دوم ) . در بیرون شهر آتن باغی داشت وقف علم و معرفت نمود . مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آکادمی شده و پیروان آنرا آکادمیان خواندند و امروز در اروپا مطلق انجمن علم را آکادمی می گویند .

از تعلیمات شفاهی افلاطون چیزی نمی دانیم آثار کتبی او تقریباً سی رساله است که نفیس ترین یادگار حکمت و بلاغت به شمار می رود شرح و وصف آنها در این مختصر نمی گنجد . نمونه از آنرا به ترجمه چند رساله از آن رسالات به عنوان حکمت سقراط بدست داده ایم . همه آن رسائل به صورت مکالمه نوشته شده و نظر به ارادت افلاطون نسبت به استاد همواره یک طرف مکالمه سقراط است و در بعضی از آنها که محققان اروپا آثار جوانی افلاطون و ایام نزدیک به تعلیمات سقراط می دانند به شیوه سقراط واقع می شود یعنی استاد از طرف مقابل سؤال می کند و جواب او را موضوع بحث ساخته بطلان آنرا ظاهر و خطای او را می نماید اما جواب صحیح سؤال را بدست نمی دهد و نتیجه اصلی که حاصل می شود کشف نادانی و گمراهی طرف مقابل است چنان که غالباً قصد سقراط هم گرفتن همین نتیجه بوده است و لیکن در بسیاری از رسائل دیگر ( مثل رساله فیدون ) نویسنده یعنی افلاطون بنمودن شیوه مباحثه سقراط اکتفا نکرده کم کم آرا و عقاید خود را اظهار می دارد و حکمت افلاطون از مجموع آن رسائل باید استخراج شود.

افلاطون با آن که شعر و صنعتگری را نسبت به حکمت و معرفت خوار می پنداشت خود ذوق و قوه شاعری سرشار داشت مقام علمی او نیز مخصوصاً در ریاضیات عالی بوده و می گفته اند که بر سر در باغ آکادمی نوشته بود هر کس هندسه نمی داند وارد نشود بنابراین افلاطون در حکمت جمع میان طریقه استدلال و تعقل و قوه شاعری و تخیل نموده بود و با آنکه اعراض از دنیا و اختراز از آلایش های آنرا بر حکیم واجب می دانست در امور معاشی و سیاسیات نیز تحقیق بسیار می کرد بلکه غایت اصلی حکمت را حسن سیاست می دانست و عمل سیاست را تنها در خور حکیم می پنداشت و مایل بود آرا و عقاید سیاسی خود را به مورد عمل بگذارد و برای ایجاد و استقرار عدالت که جز ثمره حکمت نتواند بود می کوشید اما چون محیط فاسد آتن را لایق نمی دانست که در آنجا به عملیات سیاسی اشتغال ورزد با بعضی از حکمرانان زمان در خارج آتن بنا و بنیان گذاشته و نزد آنها مسافرت نمود و لیکن استعداد  آنان هم بیش از مردم آتن نبود و افلاطون بالاخره از عمل سیاست دست کشیده و یکباره به حکمت پرداخت .

 

ارسطو یا ارسطاطالیس

ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در استاگیرا از بلاد مقدونیه متولد شد خانواده اش یونانی و پدرش طبیب بود در هیجده سالگی در آتن  به آکادمی در آمد و تا وفات افلاطون یعنی مدت بیست سال از شاگردان او بود در چهل و یک سالگی به معلمی اسکندر معروف تعیین گردید و چند سالی به تربیت او اهتمام ورزید سپس به آتن برگشته در گردشگاهی بیرون آن شهر موسوم به لوکایون به تعلیم پرداخت و لوکایون را فرانسویان لیسه گفته اند و از این رو بعضی اوقات حکمت ارسطو را حکمت لیسه می گویند اما بیشتر معروف به حکمت مشاء است چه ارسطو تعلیم خود را در ضمن گردش افاضه می کرد پس پیروان او مشائی می گویند و در یونانی این کلمه پریپاتتیکوس است . حوزه تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر در آتن دایر بود چون آتنیان از آن پادشاه دلخوش نبودند پس از مرگ ارسطو نتوانست در آتن بماند مهاجرت کرد و سال بعد در شصت و سه سالگی در گذشت ( 322 ) .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق جامع درباره سقراط و افلاطون و ارسطو

دانلود مقاله ارسطو

اختصاصی از نیک فایل دانلود مقاله ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ارسطو


دانلود مقاله ارسطو

ارسطو در سال 384 پیش از میلاد در شهر استاگیرا مقدونیه که در 300 کیلومتری شمال آتن قرار دارد به دنیا آمد.

پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه جد اسکندر مقدونی بود.ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون راهی آتن شد . در آنجا توسط افلاطون عقل مجسم (Nous) آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون آکادمی را ترک کرد و به آسیای صغیر رفت . در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پر نفوذ ازدواج کرد. بعد از مدت نه چندان طولانی فیلیپ پادشاه مقدونیه ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که ارسطو شروع به تربیت اسکندر کرد اسکندر 13 سال داشت . او حدود 12 سال به این کار مشغول بود.
پس از آن به آتن رفت و مدرسه
خود را به نام لوکیون بنا کردبر خلاف آکادمی افلاطون که در آن تاکید بشتر بر ریاضیات و سیاست و فلسفه نظری بود در لوکیون به پزوهش هایی در مورد زیست شناسی روان شناسی اخلاق هنر و شعر نیز پرداخته می شد. گفته می شود در این زمان وی از حمایتهای همه جانبه و فراوان اسکندر برخوردار بوده است به طوریکه با کمکهای او موفق به تاسیس اولین باغ وحش تاریخ می شود.

شامل 9 صفحه فایل word قابل ویرایش

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ارسطو

ارسطو

اختصاصی از نیک فایل ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ارسطو


ارسطو

برای آموزش و مطمئن شدن از فایل های قرار گرفته در این سایت ویدیو های ما را دنبال کنید...http://www.aparat.com/SKP

پاورپوینت بسیار زیبای مبانی نظری معماری

 

شامل :

موضوع : ارسطو,زندگینامه,آثار به جا مانده,علوم ارسطو,اختلاف نظر افلاطون و ارسطو,سخنان ارسطو

تعداد صفحات : 16

حجم فایل اصلی :3.33 mb

انیمیشن و افکت تصویری : ندارد

عکس هایی از پاورپوینت موجود

 


دانلود با لینک مستقیم


ارسطو

دانلودمقاله ارسطو Aristoteles

اختصاصی از نیک فایل دانلودمقاله ارسطو Aristoteles دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


زمستان 1383
دوم ماه اکتبر مصادف با مرگ ارسطو است که به علت ابتلا به بیماری یبوست در سن ٦٢ سالگی چشم از جهان فروبست. اما اندیشه‌ها و زندگی وی به دلیل نفوذ و تاثیر همواره زنده آن بر دنیای اندیشه و ادبیات همچنان روز آمد بشمار میاید و مورد علاقه و بحث متفکران و دانش پژوهان قرار دارد.

دوم ماه اکتبر مصادف با مرگ ارسطو است که به علت ابتلا به بیماری یبوست در سن ٦٢ سالگی چشم از جهان فروبست. اما اندیشه‌ها و زندگی وی به دلیل نفوذ و تاثیر همواره زنده آن بر دنیای اندیشه و ادبیات همچنان روز آمد بشمار میاید و مورد علاقه و بحث متفکران و دانش پژوهان قرار دارد. اکثر مراکز معتبر آدکادمیک و فکری دنیای امروز، کم و بیش اتفاق نظر دارند که در میان نخبگان و اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند. ارسطو بعنوان پدر علوم منطق ، نجوم ، شعر، ادبیات ، سیاست و زیست شناسی در راس آنها قرار دارد. چهار متفکر و اندیشمند دیگر این لیست پنج نفره به ترتیب عبارتند از: افلاطون ، کانت ، نیچه و ویتگشتاین.

 

پدر ارسطو پزشک بود. تربیت ارسطو در خانواده یک پزشک ، روحیه و ذهنیت او را شکل داد. از اینرو ارسطو علاوه بر مسایل فلسفی به مطالعه ارگانیسم موجودات زنده ، بیولوژی و طبیعت نیز می‌پرداخت. لذا ارسطو را میتوان نه تنها آخرین فیلسوف بزرگ دوران باستان بلکه اولین زیست شناس جهان نیز دانست. اگر افلاطون تنها عقل خود را در کار فکری بکار میبرد، ارسطو علاوه بر عقل ، تجربه و احساس خود را نیز مورد استفاده قرار داد. به همین دلیل ارسطو نقش مهمی در آفرینش واژه‌ها و مفاهیم تازه علمی و نیز معماری یک سیستم علمی بازی کرد. ارسطو در تمامی علوم زمان خود چیره بود. به همین دلیل او توانست همه دانستنی‌ها و علوم قبل از خود را جمع آوری ، مطالعه و طبقه بندی کند. این کار ارسطو کمک بزرگی به خود او بعنوان فیلسوف ، منطق دان و عالم امور طبیعی و اجتماعی کرد و همچنین کمک بزرگی به تکامل دانش بشری و سیستماتیزه کردن آن نمود. علاوه بر اینها ارسطو نویسنده‌ای چیره دست بود که نه تنها در باره مسایل دشوار فلسفی بلکه درباره زندگی روزمره و مسایل جاری مردم از طنز و فکاهی گرفته تا مسائل زناشویی و سکس نیز صاحب نظر بود و می‌نوشت. او همچنین یک شاعر، نمایشنامه پرداز و تراژدی نویس هم بود. ارسطو درباره تراژدی می‌نویسد: ‌«تراژدی برشی از زندگی و سرنوشت هر فرد انسانی است‌». از دید ارسطو شرایط یک ازدواج موفق و ایده آل آن است که مرد ٣٤ ساله و زن ١٨ ساله باشد. ارسطو نزدیک به ٢٠ سال یکی از شاگردان افلاطون در آکادمی بود و استاد او را با ‌«هوش ترین و ذکاوتمند ترین دانشجوی آکادمی» میدانست. ارسطو از اهالی آتن نبود بلکه از مقدونیه آمده بود و هنگامی تحصیل در آکادمی را شروع کرد که تنها ١٧ سال و استاد او افلاطون ٦١ سال داشت. ارسطو با وجود آنکه جوانترین چهره آکادمی بود بسرعت ترقی کرد و استعداد شگرفی از خود نشان داد و بزودی از چهره‌های برجسته آکادمی گردید. اما یکی از سنت‌های دیرین آکادمی آن بود که تنها یکی از اهالی آتن میتوانست ریاست آنرا عهده دار شود، لذا پس از مرگ افلاطون با وجود اینکه در شایستگی و توانایی ارسطو برای جانشینی او تردیدی وجود نداشت ، اما این مقام به او تعلق نگرفت و ارسطو بعنوان اعتراض ، آکادمی و نیز شهر آتن را ترک کرد. ارسطو طی چند سال معلم ویژه اسکندر کبیر ( آلکساندر) پادشاه معروف مقدونیه نیز بود.

 

استاد ارسطو، افلاطون همه آنچه را که در طبیعت موجود است زاده ذهن آدمی میدانست و بر این باور بود که یک چیز جاودان و تغییرناپذیر که آنرا ‌«ایده کامل‌» می‌نامید در فراسوی جهان هستی قرار دارد و آنچه ما از طبیعت می‌بینیم فاقد یک واقعیت عینی و تنها انعکاس و جزء ناچیزی از آن ‌«ایده کامل‌» است. اما ارسطو این نظریه افلاطون را مورد نقد و پرسش جدی قرار داد و بدلیل تسلط بر علوم طبیعی به این نتیجه رسید که برخلاف تصور افلاطون آنچه ما می‌بینیم خود انعکاسی از واقعیت بیرونی است. بعبارت دیگر دنیای واقعی همین دنیای بیرونی است و چیزی بنام ‌«ایده کامل‌» نیز ساخته ذهن آدمی است. این نظریه ارسطو تنها یک انتقاد از اندیشه افلاطون نبود بلکه یک پایه نظری و فلسفی مهم برای درک جهان هستی بشمار می‌رفت. ارسطو تاکید کرد که تنها آن چیزهایی که در روح انسان موجود است میتواند در آگاهی یعنی مخزن گوش و چشم آدمی موجود باشد.

 

نظم ، پرکاری و دانش طبیعی ارسطو به او امکان داد که در چند مورد دیگر دست به نوآوریهای مهم فکری بزند. ارسطو نخستین متفکری بود که طبقه بندی علوم را باب کرد و با استدلال اثبات کرد که جانوران ، گیاهان و انسانها هر یک دارای مختصات مربوط به خود هستند و برای پژوهش در باره هر یک ابتدا باید آگاهیهای هر یک از گروههای زیستی را بطور جداگانه طبقه بندی کرد. ارسطو با کاربرد این شیوه توانست روند فکر و دانش را گام مهمی به جلو ببرد. ارسطو نخستین کسی است که شیوه پژوهش منظمی برای کسب شناخت و علم را مطرح کرد. بعقیده ارسطو کسب دانش و شناخت از سه مرحله مختلف تشکیل میشود: گام نخست جمع آوری داده‌ها درباره موضوع مورد بررسی است. گام دوم منظم کردن و طبقه بندی کردن داده‌ها بر حسب موضوع است. گام سوم جمع بندی و نتیجه گیری از داده‌های طبقه بندی شده است. ارسطو بدلیل تسلط ویژه بر طبقه بدنی کردن علوم ، بنیانگذار منطق بعنوان علم نیز می‌باشد.

 

ارسطو با طبقه بندی مفاهیم و مسائل مختلف و قوانین ناظر بر هر یک در حقیقت پایه ریز علم منطق نیز گردید وچارچوبهای خاصی برای مطالعه هر موضوع ابداع کرد. بعنوان مثال او می‌گفت که: ١_اگر از این تعریف شروع کنیم که همه موجودات زنده مردنی هستند؛ و سپس ٢_ تعریف دوم را پیش بکشیم که هرمس (نام سگ) یک جاندار است؛ ٣_آنگاه میتوان به یک نتیجه جالب دست یافت که هرمس مردنی است. در حقیقت ارسطو رابطه و نسبت دو مفهوم ‌«موجود زنده‌» و ‌«مردن‌» را به کمک علم منطق تبیین می‌کند.

 

ارسطو علوم گوناگون را به چند دسته تقسیم کرد: علوم نظری مانند فیزیک و شیمی که قوانین آن از سوی انسان قابل اثر گذاری نیست اما قابل کشف است. بعنوان مثال اینکه حاصل دو ضربدر دو چهار میشود، از سوی انسان غیر قابل اثرگذاری است. دسته دوم علوم عملی اند که شامل سیاست و رفتار انسان و نهادهای اجتماعی میشوند. این دسته علوم عملی مانند سیاست از سوی انسان و عقل و رفتار او قابل اثر گذاری و تغییر و تحول اند. بنابراین سیاست از نگاه ارسطو اساسا موضوعی عملی و پراگماتیستی است و حوزه مستقلی نسبت به نظریه پردازی سیاسی دارد و موفقیت در آن منوط به داشتن خواص و ویژگیهایی شخصیتی و روحی معینی است که فرصت شناسی و تصمیم گیری به موقع و استفاده از لحظه از جمله آنهاست.

 

از ١٧٠ نوشته ارسطو تنها ٤٧ نوشته باقی است که اکثر آنها یادداشتها و طرح عمومی سخنرانی‌ها و مطالب تدریس او به دانشجویانش را باز می‌تاباند. بقیه آثار او در طول زمان از بین رفته است. اینرا نیز باید دانست که در دوران آنتیک ، فلسفه ، علمی شفاهی بود و نوشتن و انتشار کتب فلسفی و علمی چندان رایج نبود.

 

ارسطو از پرنفوذترین فلاسفه غرب است. اندیشه‌ها و آموزه‌های فلسفی ، پزشکی ، نجوم و منطق او در سراسر قرون وسطی همچون آیات مقدس مورد احترام محافل علمی اروپا قرار داشت. پس از مرگ جانخراش سقراط که با براه افتادن یک موج انتقام همراه بود، ارسطو نیز بیم آن داشت که جانش مورد تهدید قرار گیرد. مدت کوتاهی پس از آن از پای در آمد.

 

باید تاکید کرد که پرسشهایی که ارسطو را به تکاپو برانگیخت ، گرچه در طول قرنها با پاسخ‌های متفاوتی روبرو شده است اما همچنان مطرح اند. تلقی درباره انسان ، زن ، خوشبختی ، اخلاق و مذهب ، نوع حکومت مطلوب یا نامطلوب ، قدرت و مختصات حکومت و نسبت آن با شهروندان ، رابطه قدرت با اخلاق و حقانیت سیاسی. اینها از مهمترین پرسشهای فلسفه طی ٢٥ قرن بوده است. ارسطو در آثار خود همه این پرسشها را مورد بحث و بررسی قرار داده است.

 


تلقی از انسان
ارسطو بر این باور است که آدمی موجودی اجتماعی است ، اما دارای سه روح یا خواص جداگانه است: روح گیاهی ، روح حیوانی و روح عقلایی. انسان خوشبخت از دیدگاه ارسطو کسی است که هر سه این خواص را بکار برد. او بر این باور است که سه نوع خوشبختی وجود دارد: اول یک زندگی سرشار از سرگرمی و لذت جویی ، دوم یک زندگی که انسان در آن آزاد و مستقل است و سومین نوع خوشبختی غوطه خوردن در پهنه فلسفه و پژوهش و تفکر است. ارسطو آنگاه نتیجه می‌گیرد که برای یک زندگی پر معنا و به مفهوم واقعی خوشبخت باید هر سه نوع این خوشبختی‌ها در کنار هم در زندگی انسان وجود داشته باشد. بنابراین ارسطو هرگونه یکسونگری را مورد انتقاد قرار میدهد و می‌گوید آنکس که فقط به بدن و لذتهای مادی می‌اندیشد، یکسو نگر است و آنکس نیز که فقط در دنیای فکر و تعمق و اندیشه است او هم به نوبه خود یکسو نگر است. بنابراین خوشبختی واقعی از اعتدال و آمیزش همه انواع خوشبختی‌ها و لذت‌ها و کنار گذاردن یکسونگری بدست میاید. از نگاه ارسطو داشتن اوقات فراغت که لازمه تفکر و کنجکاوی و مطالعه است ، اهمیت زیادی در تکامل فکری و معنوی انسان دارد. لذا او تاکید می‌کند که فقرا و بطور کلی همه کسانی که فاقد اوقات فراغت کافی اند، امکان تکامل و رشد فکری را ندارند.

 

ارسطو دو نوع فضیلت را در نزد آدمی مد نظر قرار میدهد: نخست فضیلت شخصیتی که جنبه بازشناسنده یا خصلتی Characteristic دارد و منظور از آن تمایز میان خوب و بد در رفتار انسان است. به باور ارسطو مهمترین فضیلت خصلتی آدمی رعایت اعتدال و پرهیز از تندر روی و افراط گرایی در اندیشه و رفتار و منش است. بنابراین ارسطو افراط گرایی را رذالت و اعتدال را فضیلت می‌شمرد و همواره توصیه می‌کند که رویکرد میانه و میانه روی در میان دو سر افراط و تفریط موجب موفقیت و پیروزی و اصولا از نظر هنجاری بهترین رویکرد و بهترین انتخاب ممکن است. دو خصوصیت منفی اکثر انسانها از دید ارسطو که دو سر تند روی را تشکیل میدهند عبارتند از حسادت و خوشحالی از شکست دیگران می‌باشند. همچنین ارسطو از دو خصوصیت منفی دیگر انسانی یعنی فروتنی و تواضع زیاد و نیز روحیه تهاجمی یاد می‌کند. ارسطو اما در برابر خصایل منفی فوق ، دژمناکی و برخورندگی معتدل Indignation و نیز بخود مفتخر بودن را بعنوان نمونه یک خصلت خوب و میانه روانه انسانی پیش می‌کشد.

 

دومین فضیلت از دیدگاه ارسطو جنبه روشنفکری دارد و مراد او دغدغه و دلمشغولی ذهنی انسان است. ارسطو از چهار نوع علم سخن می‌گوید. علوم اثباتی ، علوم تکنیکی ، علوم اخلاقی و علوم عملی. علوم اثباتی بنا به عقیده ارسطو از سوی انسان غیر قابل اثر گذاری می‌باشند، مانند ریاضیات. علوم تکنیکی که توانایی انسان در این زمینه مانند مجسمه سازی و مهارتهای دستی و فنی به مهارت و چیره دستی انسان بستگی دارند. علوم اخلاقی که به اندیشه و منش و رفتار انسان می‌پردازد. ارسطو تاکید می‌کند که رفتار انسان امری یکبار برای همیشه و ذاتی نیست بلکه به هوشیاری و تمرین و استمرار و آموزش نیاز دارد و در اثر آموزش و تکرار قابل بهبود و تغییر است. چهارم علوم عملی که در راس آنها سیاست قرار دارد. ارسطو بر این باور است که فعالیت در پهنه سیاست و دغدغه‌های سیاسی از بهترین فضایل موجود و ممکن بشری است.

 

ارسطو در رساله معروف خود بنام ‌«درباره شعر‌» Poetik اولین متفکری است که انواع آفرینش‌های ادبی و هنری را مورد بحث قرار داد و به این نتیجه گیری مهم رسید که یک اثر ادبی و هنری اگر خوب باشد و بخواهد ماندگار شود باید کثرت در عین وحدت داشته باشد. منظور ارسطو از طرح کثرت در وحدت این است که یک اثر ادبی مهم باید از یک وحدت درونی برخوردار باشد و یک کثرت فکر و اندیشه در آن موجود باشد و با وجود طرح مسایل گوناگون باید از یک وحدت درونی نیز برخوردار باشد تا مهر اندیشه و سبک خالق اثر را بر آن حک کند. پس از ارسطو مفسرین او بر این باورند که این یک رساله زیبایی شناسی و نخستین رساله زیبایی شناسی در تاریخ جهان است. مفهوم وحدت در کثرت یکی از مفاهیم جاودانی پهنه اندیشه و ادبیات بوده است.

 

چهار استراتژی برای دستیابی به خوشبختی
ارسطو درباره خوشبختی انسان تعمق و تامل بسیار کرد و انواع کوششهای انسان برای دستیابی به سعادت و رفاه بیشتر را مورد مطالعه جدی قرار داد. ارسطو پس از این تاملات بر این باور دست یافت که انسانها بطور کلی چهار استراتژی در زندگی بر می‌گزینند و هر استراتژی بیانگر ارزش و هدف معینی است. اما همه این گزینش‌ها به یکسان به سعادت و خوشبختی آدمی منجر نمیشود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  9  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ارسطو Aristoteles

تحقیق نظریات فلسفی ارسطو

اختصاصی از نیک فایل تحقیق نظریات فلسفی ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق نظریات فلسفی ارسطو


تحقیق نظریات فلسفی ارسطو

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:102

فهرست مطالب:
عنوان                                                    صفحه
زندگی ارسطو    1
آثار ارسطو    4
منطق    11
الفاظ    12
قضیه    14
قیاس    18
استقرا تمثیل    22
منطق علم    24
برهان    25
تعریف    29
دریافت اصول نخستین علم    32
جدل    33
ردمغالطات    35
فلسفه حیات    37
طبیعت    40
علل چهارگانه    42
اتفاق    43
حرکت    45
نامتناهی    46
مکان    48
خلا    49
زمان    50
پیوستگی    51
محرک نخستین    53
کائنات جو    54
نفص و قوای آن    56
نفس و بدن    57
تغذیه    60
احساس    61
حس مشترک    62
خیال    64
حرکت (قسمت دوم)    66
عقل    66
عقل فعال و عقل منفعل    69
مابعدالطبیعه    71
اصول نخستین برهان    74
بحث بیشتر درباره موضوع مابعدالطبیعه    77
ماده و صورت    79
تحلیل شدن    83
الهیات ارسطو    86
فن خطابه    91
فن شعر    95

 

زندگی ارسطو
ارسطو در 384 پ.م ، در شهر کوچک استاگیرا ، استاوروی جدید، در ساحل شمال شرقی شبه جزیره ی خاکیده یک متولد شد. گاهی کوشیده اند رگه ای غیر یونانی در منش او بیابند، و آن را به شمالی بودنش نسبت دهند. اما استاگیرا کاملا شهری یونانی بود، که از آندروس و خالکیس به آن جا کوچ کرده بودند و دارای گونه ای از گویش ایونی بودند پدرش ، نیکوماخوس ، به فرقه یا صنف آسکلیپاد تعلق داشت و محتمل است که خانواده ی او در سهده هشتم یا هفتم از مسنیا مهاجرت کرده  باشند. خانواده ی مادرش، فایستیس ، به خالکیس متعلق بود، جایی که ارسطو در روزهای آخر عمرش، از دست دشمنانش به آن جا پناه برد. پدرش طبیب، و با آمونتاس دوم پادشاه مقدونی، دوست بود، و ممکن است که بخشی از کودکی ارسطو در دربار سلطنتی سپری شده باشد. معقول است که علاقه ی ارسطو به علوم طبیعی و بیش از همه به زیست شناسی را حاصل تعلقش به نسل خانواده ی پزشکی بدانیم. گالینوس ( جالینوس) به ما می گوید که خانواده های اسکلپیاد به پسران تشریح را می آموختند، و محتمل است که ارسطو بعضی از اینگونه تعلیمات را دیده باشد، علاوه بر آن، ممکن است او پدرش را در اعمال جراحی کمک کرده باشد، و احتمالاً منشا داستانی که او را پزشکی قلابی معرفی می کند همین موضوع است. خانواده اش، زمانی که او پسر کوچکی بود، در گذشتند، و او تحت قیمومت خویشاوندی به نام پروکسنوس درآمد، که ارسطو بعدها پسر او نیکانور را به فرزندی پذیرفت.
او در هیجده سالگی وارد مدرسه ی افلاطون در آتن شد، و نوزده سال ، تامرگ افلاطون، در آن جا بود. لازم نیست که فرض کنیم کشش خاصی به زندگی فلسفی وجود داشته است که او را به آکادمی کشانده است، او صرفاً در صدد دیدن بهترین تعلیمی بود که یونان می توانست در اختیار او بگذارد. انگیزه ی او در پیوستن به مدرسه هر چه باشد، روشن است که در فلسفه ی افلاطون مهم ترین تاثیر زندگی اش را یافت. غیر ممکن بود که ذهنی این چنین قدرتمند مستلزمات همه ی آموزه های افلاطون را بپذیرد. اختلافات بزرگی در باب موضوعات مهم به تدریج برای ارسطو اشکارتر شدند. اما بر خلاف آثار علمی اش، هیچ برگی از آثار فلسفی اش نیست که اثری از افلاطون گرایی نداشته باشد .
 حتی هنگامی که با برخی آموزه های افلاطونی برخورد می کند خودش را در جرگه ی کسانی قرار می دهد که به نقد آنها مشغول است و اصول مشترک شان را خاطر نشان می کند. او نیز مانند هر مرد بزرگی در قدیم، افترا زنندگانی داشت او بعدها به گستاخی نسبت به افلاطون متهم شد. زمانی به شدت طرفدار افلاطون بود، و افلاطون او را « دانشجو» ئی تمام عیار و « مغز مدرسه» می نامید . بعدها زمانی که دیدگاه های خود را متمایز تر شد، روابط آنها صمیمیت قبل را نداشت. اما تا زمانی که افلاطون زنده بود، ارسطو عنصر وفادار مدرسه باقی ماند. او در فقره ی معروفی از وظیفه ی ناخوشایند نقد کسانی سخن می گوید که به عنوان مدرسه ی افلاطونی برایش عزیزند.
با این حال ، نباید فرض کنیم که او در خلال این بیست سال صرفا شاگرد بوده است. مکاتعب قدیم فلسفه از مردانی تشکیل شده بودند که رویه ی مشترک و دیدگاه های بنیادین واحدی به آنها وحدت بخشیده بود، اما هر کدام به طور مستقل به پژوهش های خویش مشغول بود. به ویژه، میتوان فرض کرد که ارسطو در خلال این سال ها مطالعاتش را در علم طبیعی به جایی رساند که افلاطون یا هیچ کدام از اعضای مدرسه نمی توانست بدان دست یابد. به نظر می رسد که او تدریس نیز می کرده است، اما شاید فقط درباره ی خطابه، و در مخالفت  باایسوکراتس، به نظر می رسد که تحت نظر ایسوکراتس درس نخوانده است، اما حتی سبک اسان و دقیق و بی حشو و زوایدش، و استعدادش برای صعود به مقامی موثر، بیشتر  مدیون « این مرد فصیح قدیم » است که تاثیرش در سبک یونانی و لاتین بسیار بزرگ است. در خطابه از هیچ نویسنده ای ( به جز هومر) تا این اندازه نقل نمی کند. اما در سرزنش فقر اندیشه ی ایسوکراتس، و ستایش موفقیت های خطیبانه ی او با افلاطون هم عقیده است، و این امر موجب است که ارسطو در روزهای جوانی اش خطابه را، آن چنان که مکتب ایسوکراتی حفظ کرده بود، به نقد کشد. احتمالاً چند اثر مفقود شده اش به این دوره متعلق هستند، اثاری که وی در آن ها کم و بیش به صورت عامیانه بحث کرده است نه به صورت فلسفی اصیل. همچنین به نظر می رسد که بعضی از اثار موجودش در این دوره شروع شده باشند.
هنگامی که در 7-348 پ. م اسپوسیپوس جانشین افلاطون شد و گرایش های افلاطون گرایی ای را که ارسطو آن ناراضی بود- به ویژه تمایل به « برگرداندن فلسفه به ریاضیات» عرضه کرد، ارسطو نسبت به ماندن در مدرسه بی میل شد اما ظاهراً قصد نداشت که مدرسه ای از آن خودش تاسیس کند. هم چنین این نیز ممکن است که طغیان احساس ضد مقدونی در آتن در نتیجه ی شکست الینتوس و نابودی اتحاد یونانی اتن را برای اقامت بیگانه ای دارای ارتباط های مقدومی ناامن ساخته باشد اما این دلیل به سختی می توانست کسنو کراتس را تحت تاثیر قرار دهد کسی که عضو اکادمی بود وارسطو را در مهاجرت از اتن همراهی کرد دلایل ارسطو هر چه باشد به هر حال او دعوت یکی از شاگردان قدیمی آکادمی یعنی هرمیاس  را کسی که از بردگی به رهبری اتارنئوس و آسوس در موسیا رسیده پذیرفت و حلقه ی افلاطونی کوچکی در اطراف خویش به وجود اورده بود او با پوتیاس ازدواج کرد، که زیبا و دختر خوانده ی هرمیاس بود، و او دختری به همین نام به دنیا آورد و ظاهراً در خلال اقامت بعدی ارسطو در اتن در گذشت. پس از درگذشت او، ارسطو با زنی از استاگیرا با نام هرپولیس پیوند دائمی و عاشقانه، هر چند غیر قانونی ، بست و از او پسری داشت به نان نیکوماخوس، که اخلاق نیوکاخوسی به نام اوست.
در پایان این سه سال، ارسطو به میتولنه در جزیره ی مجاور لسبوس رفت. نمی دانیم چه چیزی او را به آن جا کشاند، اما محتمل است که تئوفراستوس ، بومی جزره و کسی که ارسطو قبلا با او به عنوان عضو اکادمی آشنایی داشت، آن جا را در نظر ارسطو برای اقامت، مناسب ساخته باشد. بسیاری از پژوهش های او در زیست شناسی به اقامتش در اسوس و بیشتر از آن به اقامتش در میتولنه متعلق است در این اثار غالبا به پدیده های مربوط به تاریخ طبیعی مشاهده شد و در آن حول و حوش، و به ویژه در تالاب پورها اشاراتی شده است.
اشاره ی ایستوکراتس ، تقریباً در این تاریخ ، به فیلسوفان تازه کاری را که در لوکیوم گرد آمدند و او را چند محترم نداشتند، عموماً اشاره به ارسطو و دیگران دانسته اند، اگر چنین باشد، پس  ارسطو باید دوره از آتن دیدار کره باشد، زندگی نامه نویسان قدیم درباره ی این دیدار چیزی نمی دانند اما به نظر می رسد که این حدس بی مبناست .
در 2- 343  فیلیپ مقدونی که احتمالا ارسطو را آنگاه که نوجوانی هم سن او بوده است می شناخت و قطعا از هر میاس درباره ی  او چیزهایی شنیده بود از او دعوت کرد که آموزش و پرورش اسکندر را که در ان زمان سیزده سال داشت بر عهده بگیرد ارسطو که مایل بود پیوند قدیم با دربار مقدونیه را تجدید کند و چنانکه از سیاست بر می اید به تربیت قرمانروایان آینده اهمیت بسیار قایل بود این دعوت را پذیرفت  این موقعیت به نقوذ ارسطو در درباره منتهی شد و او راقادر ساخت تا به نفع استاگیرا و آتن و ارسوس شهر آبا و اجدادی تئوفراستوس که همراه ارسطو به پلا رفت با موفقیت پادرمیانی کند درباره ی آنچه او به این شاگرد برجسته یاد داد چیز اندکی می دانند یا اصلا چیزی نمی دانند احتمالا موضوع اصلی تعلیم او هومر و درام نویسان بوده است که رشته ی اصلی آموزش و پرورش یونانی بوده است می گویند ارسطو متن ایلیاد را برای اسکندر تجدید نظر کرده است اما شاگردان او به سنی رسیده بود که بتواند از آموزش پیش رفته تر ببیند به ویژه مسلم است که ارسطو باید با او درباب وظایف رهبران و هنر فرمانروایی بحث کرده باشد ارسطو برای او کتابی در باب مونارشی و کتابی درباب مستعمرات تصنیف کرد، که موصوع هر دو برای کسی که بزرگ ترین پادشاه یونانی و بزرگ ترین استعمارگر جالب بود.
می توان فرض کرد که در خلال اقامت وی با اسکندر نخست در پلا و سپس در قصر سلطنتی میزا در حومه ی آن شهر بود که توجه ارسطو  مخصوصا به موضوعات سیاسی جلب  شد و ایده اش در باب مجموعه ی بزرگ قوانین اساسی را شکل داد نبوغ و هوش اسکندر او را به زندگی عملی سوق داد نه به زندگی علمی – به استیلا بر آسیا که ارسطو بر ضد این اندیشه ی اسکندر فیلیپ را در جریان گذاشت و به کوشش برای ادغام تمدن شرقی با یونانی کاری که البته با عقیده ی ارسطو در باب برتری بی چون و چرای یونانی بر غیر یونانی ناسازگار بود به نظر می رسد که رابطه ی این  دو مرد هرگز به کلی گسسته نشده است اما نشانی از صمیمیت واقعی بین آن دو پس از پایان یافتن دوره ی شاگردی اسکندر با انتخاب شدن اش به مقام ولیعهدی پدرش در 340 در دست نیست احتمالا ارسطو از این پس در استاگیرا مستقر شد تردید نیست ارسطو در دوره ای که با اسکندر بود پایدارترین دوستان مقدونی اش را پیدا کرد و از جمله با آنتیپاتر دوست شد کسی که به زودی در طول غیبت اسکندر در آسیا گمارده ی او شد  و به این ترتیب مهم ترین یونان گردید .
ارسطو در 4-335 اندکی پس از مرگ فیلیپ به آتن بازگشت و پر ثمرترین دوره ی حیات او از این جا آغاز می شود در شمال شرقی خارج شهر احتمالا بین کوه لوکابتوس و ایلیسوس باغی قرار داشت که به آپولون و لوکئیوس و موساها وقف شده بود و قبلا پاتوق دلخواه سقراط بود ارسطو در این جا چند  ساختمان اجاره کرد او چون غریبه و بیگانه بود حق خریدن آنها را نداشت و مدرسه اش را بنیاد گذاشت او در این جا هر بامداد با شاگردانش در لوگیه یا میان درختان قدم می زد و درباره ی انتزاعی ترین مسایل فلسفه بحث می کرد و هر شامگاه مسایل کمتر مشکل را برای تعداد زیادتری از شنوندگان تبیین می کرد از این روی روایتی کهن بین گفتارهای آکرواماتیک یا پیشرفته و گفتارهای عمومی فرق می گذارد بی تردید این تمایز درست است اما برخلاف تصور بعضی ها هیچ نکته ی مرموزی در گفتارهای آکرواماتیک نیست یا در گفتارهای عمومی به هیچ وجه در گفتن حقایق مضایقه نشده است موضوعات انتزاعی تر منطق طبیعات مابعد الطبیعه مستلزم بررسی دقیق و برای تعداد اندکی جالب است در حالی که موضوعاتی مانند خطابه مغلطه یا سیاست به خواسته ها و نیازهای وسیع تری پاسخ می دهند و می توان آنها را برای عموم توضیح داد.
همچنین احتمالاً ارسطو در این جا صدها نسخه های دست نویس جمع آوری کرد یعنی اولین کتابخانه ی بزرگ را بنا نهاد که الگوی کتاب خانه های اسکندریه و پرگامون گردید نیز تعدادی نقشه و همچنین موزه ای از اشیا برای وضوح بخشیدن به سخنرانی هایش ، به ویژه سخنرانی های تاریخ طبیعی، تهیه کرد. می گویند اسکندر 800 قنطار به او داد تا بتواند این مجموعه را درست کند،  و به همه ی شکارچیان و شکار کنندگان پرندگان و صیادان ماهیان امپراتوری مقدونیه دستور داد که همه ی موضوعات جالبی را که در می یابند به ارسطو گزارش کنند. بی تردید همه ی این سخنان اغراق آمیز است و دانش ارسطو در باب نقاط دور دست  امپراتوری به گونه ای نیست که بتوان از اینگونه دستورات انتظار داشت اما در این داستان شاید حقیقتی وجود داشته باشد. می گویند ارسطو در مدرسه قانونی وضع کرده بود که بر اساس آن، فی المثل، اعضا موظف بودند مدرسه را به نوبت ده روز  « اداره کنند» که ممکن است از جمله  به این معنا باشد که شخص در خلال این مدت با ذکر کردن بر نهادها در برابر همه ی تازه  واردها سهمی در مدیریت داشته باشد، و این شیوه ای بود که در دانگشاه های قرون وسطایی متعارف شد. همچنین در باب غذا خوردن های دسته جمعی و مهمانی های ماهانه، که ارسطو  بر آن قواعدی وضع کرده بود، سخنانی گفته اند. اما اطلاعات ما در مورد کار مدرسه و تقسیم وظایف در اندرون ان بسیار ناچیز است . درس هایی که آثار موجود ارسطو یادداشت های انهاست، احتملاً به دوازده یا سیزده سال اصلی ریاست او بر لوکیوم متعلق هستند. واندیشه و پژوهشی که این درس ها  در خود گنجانده اند، حتی اگر فرض کنیم که بعضی از آثار را شاگردانش برایش فراهم آورده اند، متضمن نیروی ذهنی ای است که شاید بی همتا باشد ارسطو در خلال این مدت طرح های اصلی طبقه بندی علوم را به صورتی که هنوز هم باقی می مانند وضع کرده، و بعضی از علوم را به نقطه ای بسیار فراتر از آنچه  تا آن زمان رسیده بودند رساند در بعضی از آنها، مانند منطق، به درستی می تواند ادعا کند که هیچ سلفی نداشته است، و سده ها هیچ خلف ارزش مندی نیز نداشت . و در عین حال مدرسه، به سبب علاقه ی او به موضوعات عملی مانند اخلاق و سیاست، تاثیری در زندگی عملی گذاشت که با تاثیر سقراط و افلاطون سنجیدنی است و بیشتر است از تاثیر شاگردان گوشه نشین اکادمی آن عصر.
به هنگام مرگ اسکندر در 323 آتن دوباره مرکز احساسات ضد مقدونی گردید و ارتباطات ارسطو با مقدونیه او را در مظان اتهام قرار داد. ممکن است. خصومت مکاتب افلاطونی و ایسوکراتی احساسات سیاسی بر ضد او را افزوده باشد. در هر حال، بر اساس سرود و سنگ نوشته ای که او درباره ی هرمیاس نوشته بود، او را به اتهام پوچ بی دینی متهم کردند. برای آنکه اجازه ندهد آتنیان « دوباره بر ضد فلسفه گناه کنند» ، مدرسه را به تئوفراستوس سپرد، و خودش به خالکیس، پایگاه محکم مقدونی ، رفت. او در این جا به سال 322 در اثر بیماری ای که مدت ها به آن مبتلا بود در گذشت. دیوگنس وصتی نامه اش را برای ما حفظ کرده است که در ان برای خویشانس به دقت آینده نگری می کند، و بردگانش را از افروخته شدن ایمن می سازد و یکی از مستلزمات سیاست را با آزاد کردن چند تن از آنان عملی می سازد. ما گاهی می خواهیم او را فقط تجسم عقل بدانیم، اما وصیت نامه اش شاهدی گویا بر طبیعیت مهربان و قدر دان اوست.
درباره ی قیافه یا شیوه ی زندگی اش چیز اندکی می دانیم. روایتی معتبر اوراتاس نازک اندام، با چشمانی کوچک، و دچار لکنت زبان، و خوش پوش توصیف می کند. دشمنان بدخواه او را این گونه معرفی می کنند که فردی تن آسای بود و در زندگی حالت زنانگی داشت آنچه بر اساس آراء موجودش، می توانیم به آن باور داشته باشیم این است که او عادات زاهدانه نداشت. دیگر اینکه گفته اند طبع استهزاء داشت که خود را در نوشته های او نشان می دهد و سخنانی هست که نشان سرعت انتقال اوست که دیگونس لائرتیوس آنها را نقل کرده است.
آثار ارسطو
اثار مکتوب ارسطو را میتوان به سه بخش اصلی تقسیم کرد، نخست آثاری که کم و بیش عمومی اند و خود ارسطو آنها را منتشر کرده است، دوم یادداشت و مجموعه هایی از مواد لازم برای رساله های علمی، و سوم خود اثار علمی. به غیر از قانون اساسی آتن، همه ی مجموعه آثار موجود او، تا آن جا که اصیل اند، به دسته ی سوم تعلق دارند. دانش ما درباره ی آثار دیگر او، بر پاره ها و قطعات حفظ شده در آثار نویسندگان قدیم و بر سه فهرستی مبتنی است که از قدیم بر جای مانده اند قدیم ترین این فهرست ها از آن دیوگنس لائرتیوس ( اوایل سده ی سوم میلادی) است. فهرست او با نوزده اثری آغاز می شود که جزو آثار عمومی ارسطو بوده اند، و بسیاری از آنها، در تقلید از افلاطون به صورت گفت و شنود نوشته شده بوده اند. به نظر می رسد که این مجاورات نسبت به محاورات افلاطون در هر صورت جنبه ی نمایشی کمتری داشته اند اما بی تردید دقت ادبی این اثار نسبت به آثار موجود ارسطو بیشتر بوده است، و توصیف کیکرو از نثر ارسطو با تعبیر رودخانه ی بیان زرین و توصیف کوئینتالیوس از نثر او با تعبیر بیان باید به این محاورات مربوط باشد. طبیعی است فرض کنیم که به کار بستن این سبک تالیف به مرحله ی قدیم تر حیات علمی اش متعلق است ، یعنی به زمانی که او هنوز عضو مدرسه ی افلاطون بود و  عنوان بعضی از این محاورات – مانند سیاستمدار سوفسطایی منکسنوس ، مهمانی و ویژگی عموما افلاطونی محتوای آنها این مطلب را تایید می کند. در بین قدیم ترین محاورات، احتمالا درباره ی بلاغت نیز بود که همچنین با عنوان گرولوس شناخته شده است. گرولوس پسر کسنوفون بود که در جنگ مانتینئا کشته شد ، و زمان نوشته شدن این محاوره احتمالا خیلی پس از این تاریخ نیست. یکی دیگر از قدیم ترین محاورات ائودموس ، یا درباره ی روان است، که نامش از نام دوست ارسطو ائودموس کرپروسی ( قبرسی) که در 3-354 درگذشت، گرفته شده است. این محاوره دقیقا بر اساس فایدون نگاشته شده و آموزه های افلاطونی مربوط به قدمت نفس و تناسخ و یاد آوری ، بدون هر گونه مسئله ای  در آن پذیرفته شده است. احتمالاً پروترپتیکوس نیز به همین دوره متعلق است، و این رساله ای است که در باب ترغیب به حیات فلسفی که خطاب به تمیسون، شاهزاده ی قبرسی، نوشته شده است این رساله در قدیم بسیار معروف بوده است، و یا مبلیخوس موادی از آن را در پروترپتیکوس خویش آورده، و کیکرو نیز در رساله اش موسوم به باغبان آن را الگو قرار داده است. محاوره ی درباره ی فلسفه باید پس از اینها نوشته شده باشد، محاوره ای که ارسطو در آن شرحی از پیشرفت نوع بشر ارائه می کند که عمدتا ویژگی افلاطونی دارد اما در تاکید بر تقدم وجودی ازلی جهان با دیدگاه افلاطونی متفاوت است ، و با آموزه ی مثل و اعداد مثالی اشکارا مخالفت  می کند. این محاوره تقریباً به زمانی متعلق است که قدیم ترین بخش های مابعدالطبیعه به آن تعلق دارد باز به دوره ی متاخر، یعنی، دوره ی اقامتش در دربار مقدونی ( یا پس از آن) متعلق است رساله ی اسکندر، یا درباره ی استعمار کنندگان (؟ مستعمرات) و رساله ی درباره پادشاهی.
محاورات دیگری که جز نام شان شناخته نشده است عبارتند از درباره ی عدالت ، درباره ی شاعران، درباره ی ثروت، درباره ی نیایش ، درباره ی لذت ، نرینتوس ، اروتیکوس .
می توان به همراه این اثار، اشعار او را، که سه نمونه از آنها باقی مانده است، و نامه هایش را نیز نام برد. از میان پاره های باقی مانده از نامه هایش پاره های مربوط به نامه هایش به  آنتیپاتر معتبرند.
لازم نیست در باب یادداشت ها و مجموعه های مواد گم شده و آثار علمی گم شده مطلب زیادی گفته شود. در آن زمان عقیده داشته اند که بیش از 200 عنوان اثر از آن ارسطوست که در سه فهرست قدیم حفظ شده اند. اما عناوین معمولا تکراری اند، و دلایلی در دست است که این عناوین فهرست نسخه های خطی متفاوت است نه فهرست کتاب های متفاوت. بسیاری از مدخل های فهرست دیوگنس لائرتیوس که عناوین آنها در نظر اول نا آشناست ، به نظر می رسد که بر بخش هایی از اثار موجود دلالت دارند. در این باره باید توجه داشت که آثار طولانی موجود کل واحدی نیستند بلکه مجموعه گفتارهایی در باب موضوعات مربوط به یکدیگر هستند. و مقالات مجزا، واحدهای اصلی اند، که گاهی خود ارسطو و گاهی ( مانند مورد مابعدالطبیعه) ویراستار او آنها را در کنار یکدیگر قرار داده است. نویسندگان قدیم پاره های چشم گیری از بعضی از کتاب های گم شده را نقل کرده اند، و در این گونه موارد، تصور دقیق محتوای انها ممکن است به نظر می رسد که دست کم یک اثر اصیل ، به شکل خوب تلخیص شده ای ، به ما رسیده است. برای ردیابی ارتباط های محتمل بین اثار گم شده و موجود پژوهش های بسیار به عمل آورده اند، که به هیچ  رو بی نتیجه نبوده است. اما آثار موجود به تنهایی برای ارائه ی تصوری فراگیر از تنوع موضوعات ارسطو به ما بسنده اند، هر چند برای ارائه ی فعالیت ادبی عظیم او چنین نیستند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق نظریات فلسفی ارسطو