لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
فهرست :
جعل حدیث
علل جعل حدیث
تمیز مجعولات
نمونه ای از احادیث مجعوله
وضاعین حدیث
علائم و وسائل تشخیص احادیث مجعوله و صحیحه
جعل حدیث
باید دانست که کلیه احادیث منقوله، بصحت نپیوسته و روى دلائل و شواهدى، دست جعل در میراث نبوت و ولایت برده شده.
سید مرتضى مىفرماید: همانا احادیثى که در کتب شیعه و سایر مذاهب اسلامى نقل شده متضمن انواع اشتباهات و امورى است که بطلان آن یقینى است مانند امور محال و چیزهائى که دلیل قطعى بر فساد آن داریم چون جبر و رؤیت ذات بارى تعالى و قول بوجود صفات قدیمه براى خداوند و امثال آن از مطالبى که ما را ناچار بنقد احادیث مىنماید.
و از این رو تشخیص صحیح و سقیم حدیث، مشکل گردیده.و قهرا تناول این علم، از عهده همگان خارج گشته.
در نتیجه هر کس را نرسد که بهر منقولى اعتماد نموده، و آن را بساحت قدس نبوى و ولوى، انتساب دهد.
زیرا بصحت پیوسته که پیغمبر فرمود هر که بمن دروغ ببندد جایگاهش پر آتش گردد .نیز عقل، حاکم است که آنچه از قول کسى نرسیده، بوى نتوان انتساب داد، تا چه رسد که منتسب، بزرگترین امر حیاتى و اجتماعى بشر، یعنى دین باشد.و منتسب الیهبزرگترین شخصیت جهان بشریت، و برترین مقام تربیت و تعلیم یعنى پیشواى دین و مذهب.
اکنون باید دید که با این حکم شدید عقل و منع اکید نقل، چه کسان و چگونه احادیثى صلاحیت تدوین و نقل را دارند.
علل جعل حدیث
مىدانیم که پس از پیغمبر اختلافات و حوادثى میان مسلمین پدید گردید.که پارهاى از آنها سبب شد در زمینه آن، احادیثى جعل، و بدینوسیله موضوع، تثبیت شود، که اهم آنها از این قرار است:
موضوع خلافت و جانشینى پیغمبر.که جمعى بنص رسول اکرم.و گروهى بحسب شورى مىدانستند.
روى کار آمدن معاویه، بدست آویز خونخواهى از کشندگان عثمان، (خلیفه سوم) .
وى براى استحکام فرمانروائى خود بدو قوه مثبت و منفى بشرح زیر تشبث کرد:
1. تبلیغات و جعل حدیث در فضائل بنى امیه (درباره روایاتى که له خلفاء جعل کردهاند رک: ص 37 نوادر فیض)، و مظلومیت عثمان، و قلمداد نمودن على (ع) را از مسببین قتل وى .
2. سرکوبى و نابودى مخالفین بنى امیه و اخفاء و اضمحلال فضائل بنى هاشم.و خاصه على (ع)، و تبدیل فضائل آنجناب، به بدیها .
موضوع خوارج، و تشکیل اصول اعتقادى بخلاف مبانى عامه، که براى تشیید مبانى اعتقادى خویش، دست بجعل حدیث زده و احیانا کسانى نیز علیه آنان حدیث جعل مىکردند.چنانکه مهلب بن ابى صفره، براى ضعیف ساختن خوارج بجعل حدیث علیه آنان دست زد.
تشعبات مذهبى.و آراء و معتقدات فرق منشعبه.از قبیل زیدیه، معتزله، حنابله، ظاهریه، مجسمه، غلات، کرامیه، اشاعره، متصوفه، باطنیه.با تشعبات طاریه بر هر فرقه و همچنین پیدایش مذاهب مختلف فقهى از ابو السعادات احمد بن منصور نقل شده که بین دو دست پروردگار لوحى است که در آن اسماء کسانى که قائل بصورت از براى خدا و رؤیت حقتعالى و چگونگى آن شدهاند ثبت شده و فرشتگان بآنان مباهات مىکنند
از اسحق بن مهشاد نقل شده که وى بر مذهب کرامیه، جعل حدیث مىکرد.و کتابى در فضائل محمد بن کرام نیز نگاشته که تمام دروغ و جعل است.
سیوطى درباره احمد بن عبد الله جویبارى گوید: وی هزارانحدیث برای کرامیه وضع نمود، ابن حجر در فتح الباری گوید: کرامیه وضع حدیث را در ترغیب و ترهیب جایز دانسته و استدلال کردهاند که اینکار دروغ له پیغمبر است نه علیه او.
سیوطى در مرقاة الصعود الى سنن ابى داود.ضمن نقد حدیثى فرماید: لم اقف على هذا باسناد، و لم ارمن ذکره الا الغزالى فى الاحیاء و لا یخفى ما فیه من الاحادیث التى لا اصل لها.
مأمون بن احمد هروى از پیغمبر نقل مىکرد که فرمود: در امت من مردى است، بنام محمد بن ادریس.یعنى الامام الشافعى که براى امت، از شیطان خطرناکتر است و نیز مردى است بنام ابو حنیفه که چراغ امت من است، و این حدیث را، وى هنگامى که پیروان شافعى در خراسان رو بفزونى گذارده بودند جعل کرد (لسان المیزان 5/7 بنقل علوم الحدیث) .در جلد پنجم «الغدیر» پارهاى از احادیث موضوعه در فضائل ائمه اربعه را، نقل مىکند.از آن جمله: پیغمبر فرمود .مردى در امت من بنام نعمان و کنیه ابو حنیفه خواهد آمد که وى چراغ امت من است و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
نیز فرمود: مردى خواهد آمد که روش مرا زنده ساخته و بدعت را مىبرد.اسم وى نعمان بن ثابت است.سایر انبیاء بمن و من بابى حنیفه فخر مىکنم.
وى مردى پرهیزگار نزد خداى من است چنانکه کوهى از علم است و مانند پیغمبرى از انبیاء بنى اسرائیل مىباشد.لذا هر که ویرا دوست دارد مرا دوست داشته و هر کس ویرا دشمن دارد مرا دشمن داشته.
در مقابل، گروهى چون بخارى (امام حدیث اهل سنت) وى (ابو حنیفه) را از ضعفاء و متروکین شمرده و از فربرى نقل نموده که چون خبر مرگ ابو حنیفه بوى رسید، او را لعنت کرد.و گفت : وى دین را خراب ساخت.و مولودى شریرتر از وى در اسلام متولد نشده.
مالک در باره (ابو حنیفه) گفته: که اگر کسى علیه اسلام به شمشیر قیام مىکرد، ضررش از ابو حنیفه سهلتر بود.
وکیع درباره وى گفته: ابو حنیفه با دویست حدیث پیغمبر مخالفت کرد.احمد بن حنبل نقل حدیث از ابو حنیفه را جایز نشمرده.
درباره شافعى، احمد بن نصر گوید: پیغمبر را بخواب دیدم فرمود: بر شما باد بشافعى که وى از من است و خدا از وى و تمام اصحاب و معتقدین باو تا روز قیامت راضى است.احمد بن حسن ترمذى پیغمبر را بخواب دید و از شافعى سؤال کرد آنجناب فرمود: پدرم فداى شافعى که وى سنت مرا زنده ساخت.
ظهور بنى العباس و اشغال دستگاه خلافت اسلامى بتوسط آنان که همانند امویان، و به پیروى آنان، براى تشیید ارکان دولت خود، دست بتبلیغات دو پهلو (علیه خلفاى اموى و معارضین خود از یکطرف و جعل فضائل بنى العباس از طرف دیگر) زدند.بطور مثال: از انس مرفوعا نقل شده که پیغمبر فرمود: جبرئیل بر من وارد شد.در حالى که قباى سیاه بتن و موزه سیاه بپاداشت و گفت یا محمد این زى و لباس پسران عموى تو بعد از تست
چنانکه سیوطى با آنکه خود کتابى «بنام اللئالى المصنوعه» در احادیث موضوعه، نوشته، کتابى بنام «الاساس» در فضائل بنى عباس تألیف کرده.و پیداست احادیثى که طى این کتاب درباره مناقب این خاندان آورده در چه پایه از اتقان و صحت است.
تماس نزدیک و مستقیم عدهاى از زنادقه با اسلام.و تلبس بزى و لباس مسلمین.و در نتیجه جعل و دس احادیث، براى بى پایه نشان دادن مبانى و احکام اسلام.چنانکه ابن ابى العوجاء (وى دائى معن بن زائده شیبانى، امیر معروف است که محمد بن سلیمان بن على، امیر مدینه ویرا گردن زد) در هنگام کشتن اقرار کرد که چهار هزار حدیث جعل و در میان اخبار پنهان ساخته .
داخل کردن اسرائیلیات در میان احادیث.که عدهاى از حس تمایل مردم بافسانهها و سرگذشت ایام گذشته، سوء استفاده نموده.و قصصى که در میان قوم یهود شهرت داشت.با پر و بال بیشترى در مجامع نقل کرده و گروهى از صحابه خوشنام، چون ابن عباس، از آنها اخذ و کم کم در طبقات بعد، روى حسن اعتماد بناقلین، جزء مرویات تفسیرى بشمار آمد
افتخارات قبائل و بلاد اسلامى بر یکدیگر.که دامنه آن بجعل احادیث درباره نیکى و بدى شهرها و مردمان کشیده شده .
جعل احادیث، از ناحیه مشترعین و مقدسین، براى تحریص و ترغیب مردم باعمال دینى و پیروى از کتاب و سنت .
تحقیق درباره جعل حدیث